اخراج

/~exrAj/

مترادف اخراج: تبعید، دفع، طرد، انفصال، پاک سازی، خلع، عزل، منفصل، تخلیه

متضاد اخراج: ادخال

برابر پارسی: بیرون، برونکرد، برکنارکردن ازکار، بیرون فرستادن، بیرون کردن، راندن، کنارگزاری

معنی انگلیسی:
redundancy, ejection, eviction, expulsion, ouster, shakeout, discharge, heave-ho, sending out

لغت نامه دهخدا

اخراج. [ اِ ] ( ع مص ) بیرون کردن.بیرون کشیدن. بیرون آوردن. نقیض ادخال :
دی شوی بینی تو اخراج بهار
لیل گردی بینی ایلاج نهار.
مولوی.
وجه بیرون رفتن عقل از سر عاشق مپرس
کرد نافرمانی سلطان ز شهر اخراج شد.
نسبتی.
- اخراج ساختن ؛ دفع کردن. رد کردن. بدر کردن.
- اخراج کردن ؛ بیرون کردن. دفع کردن. کسی را از شغل و کار خود بازداشتن. طردکردن. راندن. نفی کردن. تبعید کردن. جلاء وطن.
|| ادا کردن باج را. || شکار کردن شترمرغ ابلق را. || نکاح کردن زنی را سرخ رنگ که سپیدی آن بسیاهی زند. || اخراج راعیه ؛ چریدن بعض چراگاه و گذاشتن بعض آنرا. || گذشتن بر کسی سالی که در نیم آن فراخی و در نیم دیگر تنگی بود. || اخراج بلد؛ نفی بلد. تبعید. نزد فارسیان بمعنی برآوردن گناهکاری را از شهری یا دهی و شهری و به دهی فرستادن و یا برآوردن شخص اخراجی یعنی آنکه او را از شهر یا ده برآورده باشند.
|| اخراج دم ؛ حجامت. خون گرفتن. || اخراج عضوی از بدن ؛ قطع عضوی از اعضاء. || اخراج براز؛ دفع آن. || اخراج البول دفعةً دفعةً؛ ایزاغ. ( تاج المصادر بیهقی ).

اخراج. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ خرج.

فرهنگ فارسی

بیرون کردن، بیرون آوردن، جمع خرج و جمع خراج
۱ - ( مصدر ) بیرون کردن بیرون کشیدن بیرون آوردن . ۲ - ( اسم ) خرجی هزینه . یا اخراج از وزارت خانه یا اداره . بیرون کردن کارمند بعلت تخلف و تمرد . یا اخراج بلد . نفی بلد تبعید بیرون راندن گناهکاری را از شهر وزادگاهش و در شهر یا دهی دیگر ساکن گردانیدن . یا اخراج دم . حجامت خون گرفتن .

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) بیرون کردن ، بیرون کشیدن .

فرهنگ عمید

۱. بیرون کردن کسی از محل کارش.
۲. بیرون کردن.
۳. (صفت ) کسی که از جایی بیرون شده باشد، اخراج شده.
۴. (اسم ) [قدیمی] هزینه، خرج.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اخراج به معنای بیرون کردن می باشد و در فقه هم اخراج واجب و هم مستحب و هم حرام مورد بحث قرار گرفته است .
اخراج به معنای دفع چیزی از درون به بیرون است. از این رو، اخراج هر چیزی متناسب با آن است.
کاربرد فقهی
از این عنوان در باب هایی مانند طهارت، زکات، خمس، طلاق و کفارات سخن رفته است.
احکام اخراج
اخراج، بر حسب موارد آن، دارای احکام ذیل است:
← اخراج واجب
...

[ویکی الکتاب] معنی إِخْرَاجُ: بیرون کردن
معنی أُخْرِجُواْ: اخراج شدند
معنی إِخْرَاجِکُمْ: اخراج شما
معنی أُخْرِجَتْ: پدیدار شده - اخراج شده
معنی أُخْرِجْتُمْ: اخراج شدید
معنی أُخْرِجْنَا: اخراج شدیم
معنی نَّاشِطَاتِ: اخراج کنندگان به ملایمت و نشاط (نشط به معنای جذب ، و نیز خروج و اخراج به ملایمت و سهولت است ، و نیز به معنای گرهگشایی است . مراد از "نَّاشِطَاتِ نَشْطاً"ملائکه مخصوصی هستند که مامور گرفتن جانهای مؤمنین از اجسادشان به رفق و سهولتند )
معنی نَشْطاً: خروجی به ملایمت و نشاط (نشط به معنای جذب ، و نیز خروج و اخراج به ملایمت و سهولت است ، و نیز به معنای گرهگشایی است . مراد از "نَّاشِطَاتِ نَشْطاً"ملائکه مخصوصی هستند که مامور گرفتن جانهای مؤمنین از اجسادشان به رفق و سهولتند )
معنی مَرْعَاهَا: گیاهش - چراگاهش (کلمه مرعی در معنای رعی به کسره راء و سکون عین - یعنی گیاه نیز اطلاق میشود ، همانطور که به معنای مصدر میمی و اسم زمان و مکان میآید ، و مراد از بیرون کردن آب زمین از زمین ، شکافتن چشمهها و جاری ساختن نهرها است ، و مراد از اخراج مرعای ...
ریشه کلمه:
خرج (۱۸۲ بار)

دانشنامه عمومی

اخراج (فیلم). اخراج ( Excision ) یک فیلم ترسناک آمریکایی محصول سال ۲۰۱۲ است که به کارگردانی ریچارد بیتس جونیور ساخته شده است. این فیلم اقتباسی بلند از یک فیلم کوتاه ۲۰۰۸ با همین نام است. [ ۱]
اخراج در جشنواره فیلم ساندنس ۲۰۱۲ به نمایش درآمد. [ ۲]
آنالین مک کرد به عنوان پائولین
تریسی لردز به عنوان فیلیس
آریل وینتز به عنوان گریس
راجر بارت به عنوان باب
جرمی سومپتر به عنوان آدام
مالکوم مک داول به عنوان آقای کوپر
متیو گری گابلر به عنوان آقای کلیبیگ
مارلی متلین به عنوان آمبر
ری وایز به عنوان مدیر کمپبل
جان واترز به عنوان ویلیام
• مولی مک کوک به عنوان ناتالی
ناتالی دریفوس به عنوان ابیگیل
• کول برنشتاین به عنوان کیمبرلی
• امیلی بیکس به عنوان برانا
• برنان بیلی به عنوان سباستین
• متیو فیحی به عنوان نیتن
• سیدنی فرانکلین به عنوان تیموتی
[ نیاز به استناد ]
وب سایت بازبینی جمعی راتین تومیتوز بر اساس ۲۱ بررسی از منتقدان، با میانگین امتیاز ۶٫۵ / ۱۰، به این فیلم ۸۱٪ امتیاز می دهد. [ ۳]
عکس اخراج (فیلم)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

ejection (اسم)
طرد، پس زنی، اخراج، بیرون رانی

banishment (اسم)
تبعید، اخراج، نفی

deportation (اسم)
تبعید، اخراج، حمل، نفی بلد، جلای وطن

expulsion (اسم)
تبعید، اخراج، حذف، راندگی، دفع، بیرون شدگی

dismissal (اسم)
اخراج، عزل، برکناری، مرخصی

eviction (اسم)
اخراج، خلع ید

exclusion (اسم)
اخراج، محرومیت، حذف، ممانعت، محروم سازی، دفع، استثناء

boot (اسم)
اخراج، پوتین، پوتین یاچکمه، چاره یا فایده، موزه

ouster (اسم)
اخراج، محروم سازی، بی بهره سازی

deposal (اسم)
اخراج، عزل، خلع

extrusion (اسم)
اخراج، انفصال، بیرون اندازی، بیرونامدگی

rustication (اسم)
اخراج، دهاتی سازی

فارسی به عربی

ابعاد , جزمة , طرد , نتوء

پیشنهاد کاربران

dismissal
اخراج: اخراج عین کلی در معین از مجموعه کل، اخراج زن مطلقه رجعیه در زمان عده، اخراج فرد یا گروهی از اقامتگاه آنها ، خروجی دادن از متن بنا و ساختمان و احداث بالکن ، به بیرون کشاندن کسی از منزل خود و ضمان
...
[مشاهده متن کامل]
طرف تا مراجعت آن شخص به منزل ، در معنی خارج کردن ، امر به خارج شدن ، خروجی دادن ، به بیرون کشاندن است

‏زُراندن = اخراج کردن
زُرانش = اخراج
زُرانده = اخراج شده، اخراجی
{زُراندن: پیشوند �زُ� ( یکی از دیسه های پیشوند uz پهلوی در پارسی نوین که چم بیرون و خارج و . . . را می رساند. این پیشوند در �زدودن� دیده می شود ) �راندن�. رویهمرفته به معنای بیرون راندن}
...
[مشاهده متن کامل]

‎#پیشنهاد_شخصی
‎#پارسی دوست

پیشنهاد واژه: ( اُسوَستن ( پیشوند اُس به همراه دیسه دیگری از کارواژه بستن ) یا اُسوَند کردن )
کارواژه وَستن ( یا بَستن ) با بُن کنونیِ وَند ( یا بَند ) به چم ارتباط و پیوند دادن میانِ بُنپارهای ( اعضای ) یک گروه است؛ این کارواژه به همراه پیشوند ( اُس، آز، اوز، سِ ) که عملگری برای نشان دادنِ ( به بیرون، بیرونِ ) هست، بیانگر کسی یا چیزی است که در بیرونِ یک شبکه یِ همپیوند گذاشته می شود درحالیکه پیش از این در همبستگی ( ارتباط ) با بُنپارهایِ ( اعضایِ ) آن شبکه بوده است.
...
[مشاهده متن کامل]

در زبان آلمانی نیز کارواژه aus. schliessen به چم ( اخراج کردن، بیرون گذاشتن، محروم کردن ) از دو بخش پیشوندی aus ( که همان اوز، اُس، آز، سِ در زبان پارسی است ) و کارواژه schliessen به چم ( بَستن یا وَستن ) است.
بنابراین آنچه برای واژگان ( اخراج کردن، محروم کردن ) پیشنهاد می شود، کارواژه ( اُسوَستن یا سِوَستن ) می باشد.
نکته 1: واژگان بستن یا بَندیدن با واژه آلمانی ( binden ) از یک بُن و ریشه هستند ولی من در بالا schliessen را برابر با ( بَستن یا وَستن ) دانستم.
نکته 2: می توان واژگانی همچون ( اُسوَند، اُسوَسته ( محروم شده، اخراج شده ) ، اُسوَندِش و. . . ساخت.
نکته 3: گمان من این است که کارواژه وَستن تواناییِ پیشوندپذیری بالایی دارد:
برای نمونه کارواژگانی همچون ( اَنوَستن، پیوَستن، اندروَستن، بروَستن، پَدوَستن، اُسوَستن، هموستن ( همبستن ) و. . . )
نکته 4:می توان برای نمونه به جای واژه آلمانی anfuegen واژه ( اَنوَستن ) را به چم ( ضمیمه کردن، اضافه کردن، پیوست کردن ) بکار بُرد.

‏زِکاراندن = اخراج کردن
زِکارانِش = اخراج
زکارانده شدن = اخراج شدن
{ زِکاراندن: زِ ( از ) کار راندن. در کل به معنای از کار بیرون کردن، اخراج کردن }
بیرون راندن
در پهلوی " پزدگی " برابر نسک فرهنگ کوچک زبان پهلوی نوشته مکنزی و برگردان خانم مهشید میرفخرایی.
excused

بپرس