اخرات
لغت نامه دهخدا
اخرات. [ اَ خ ُ ] ( اِ ) آخُرات. آخُرها. ابوریحان بیرونی در کتاب الجماهر ( در ذکر اخبارالذهب و معادنه ) آرد: و قد کان یوجد فی زرویان فی عنفوان ظهوره و اقبال شأنه فی جباله و هضباته تجاویف واسعة کالبیوت یسمونها أخرات ، ای أواری مملوءة من قطاع ذهب کالسبائک کأنها خزائن معدة لطلابها و کان العاثر علیها یحصل علی غناءالدّهر. ( الجماهر چ هند ص 242 ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید