لغت نامه دهخدا
( اخذة ) اخذة. [ اُ ذَ ] ( ع اِ ) افسون. جادوئی. سحر. کار بغایت نازک و باریک که مانندسحر باشد. || مُهره افسون که بدان زنان عرب مردان را از زنان دیگر بند کنند. || اخذةالنّار؛ زمان اندک بعد از غروب آفتاب و قولهم : بادر بزندک اخذةالنار؛ شتاب کن بگیرائی آتش با آتش زنه اندکی پس از غروب آفتاب ، چه عرب را عقیده بر آنست که در این وقت از زمان که ساعت بدی است آتش از آتش زنه زود درمیگیرد. ( منتهی الارب ). زمان اندک پیش از نماز مغرب. || اخذةالأسف ؛ گرفتگی غم و اندوه.
اخذه. [ اَ ذَ ] ( ع اِ ) ( اصطلاح طب ) جمود. شخوص. این هر سه نام بیماری ایست که ناگاه حس و حرکت مردم فروگرفته شود چنانکه اگر بر پای باشد یا نشسته یا خفته یا اندر کاری باشد چون این علت پدید آید هم بر آن شکل بماند خشک ، و اگر بیدار باشد چشمها بازکرده بماند. و اگر در خواب باشد چشمها فرازکرده بماند. ( ذخیره خوارزمشاهی ). || مقدار شربت داروئی. || اخذه بلاد؛ تسخیر آن.
فرهنگ فارسی
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی أَخْذَة: گرفتن
معنی أَخْذَهُ: گرفتن او
معنی أَخَذَهُ: اوراگرفت
ریشه کلمه:
اخذ (۲۷۳ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)
معنی أَخْذَهُ: گرفتن او
معنی أَخَذَهُ: اوراگرفت
ریشه کلمه:
اخذ (۲۷۳ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)
wikialkb: أَخْذَه
پیشنهاد کاربران
آخِذَه: کرختی، سستی، بی هوشی، افسردگی