اخدار

لغت نامه دهخدا

اخدار. [ اِ ] ( ع مص ) در زیر باران و ابر و باد درآمدن. در باران درشدن. || لازم گرفتن شیر بیشه خود را. در بیشه شدن شیر. ( زوزنی ). ملازم شدن شیر و جز او در موضع خویش. ( تاج المصادر بیهقی ). || پنهان کردن بیشه یا درختستان شیر را. || خوابیده گردانیدن دست و پای. || سست اندام گردانیدن. || مقیم بودن دختر در خِدْر و مرد در جای و اهل خود و باز در آشیان خود. || در جائی اقامت کردن.

اخدار. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ خِدر. و ج ِ اخدار، اخادیر است.

فرهنگ فارسی

جمع خدر

پیشنهاد کاربران

بپرس