اختیار افتادن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
اختیار افتادن: گزین کردن.
( ( . . و منقولات احمال خانه جمله به جایگاهی که اختیار افتد نقل باید کرد. ) )
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۵۳۱ ) .
( ( . . و منقولات احمال خانه جمله به جایگاهی که اختیار افتد نقل باید کرد. ) )
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۵۳۱ ) .