اختناق

/~extenAq/

مترادف اختناق: خفقان، خفگی، سرکوب

برابر پارسی: خفگی، تنگنا، آواکشی، فشار

معنی انگلیسی:
choke, gag, strangulation

لغت نامه دهخدا

اختناق. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) خبه شدن. ( منتهی الارب ). خفگی. خبگی. خپگی. خفه شدن. خوه شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). گلو گرفتن. گلو گرفته شدن : گفت شبانگاهی در فلان شارع می گذشتم ناگاه بند کمندی در گردن من افتاد و حلقوم من بجذبات متواتر بیفشرد چنانکه نفس من بسته شد و از ضرورت اختناق فرا بند میشتافتم و بر وفق جذبه او میرفتم... ( ترجمه تاریخ یمینی ص 328 ).
همچو چغزیم اندر آب از گفت الم
وز خموشی اختناق است و سقم.
مولوی ( مثنوی ).
|| خفه کردن. || امتناع نفوذ نفس به ریه و قلب یا دشواری آن. || اختناق رحم ؛ علتی است شبیه به صرع و غشی متناوب و این بیشتر در زنانی که حبس طمث دارند پیدا آید و همچنین زنان بی شوی را عارض شود. صاحب کشاف اصطلاحات الفنون در اختناق رحم آرد: علی وزن الافتعال ، فی اللغة، خفه کردن. و فی الطب هو امتناع نفوذ النَفَس الی الرّیة و القلب او تعسره.و اختناق الرّحم هو سعی الرحم بالتقلص الی فوق او میلها بالاسترخاء الی احد الجانبین و قیل هذه علة شبیهة بالصرع و الغشی تنوب کنوائبه لاستحالة المادة الی کیفیة سمّیة تلدغ الدماغ عند ارتفاعها الیه و تؤذیه. و تحصل من ذلک حرکة تشنجیة و تؤذی القلب و یحصل من ذلک له غشی متواتر و هذه العلة تعرض للنساء اللواتی یحبس فیهن الطمث و المنی. کذا فی بحرالجواهر.

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) خفه شدن گلو گرفته شدن . ۲ - ( مصدر ) خفه کردن . ۳ - ( اسم ) خفگی . یا اختناق رحم . علتی است شبیه بصرع و غشی متناوب و آن بیشتر در زمانی که حبس طمث دارند و همچنین زنان وحشی بی شوهر را پیش آید .

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) خفه شدن . ۲ - (مص م . ) خفه کردن . ۳ - (اِمص . ) خفگی .

فرهنگ عمید

۱. (سیاسی ) ایجاد رعب و وحشت در جامعه از طرف حکومت برای جلوگیری از آزادی مردم.
۲. خفه شدن، خفگی، خفقان.
۳. خفه کردن.
* اختناق رحم: (پزشکی ) نوعی بیماری رحم که به ویژه در زنانی که حبس طمث دارند و بعضی زنان بی شوهر عارض می شود و عوارضی شبیه صرع و غش به آن ها دست می دهد.

مترادف ها

asphyxia (اسم)
خفگی، خفقان، خفه، اختناق، خناق، خناک

suffocation (اسم)
خفگی، خفقان، خفه، اختناق، خفه سازی

strangulation (اسم)
اختناق، فشردگی، خفه سازی

choke (اسم)
اختناق، انسداد، ساسات، دریچه

فارسی به عربی

اختناق

پیشنهاد کاربران

اختناق؛ بر همین مبنا به مفهوم خفقانی که باعث ایجاد تنگنا و تنش و ایجاد گرما در یک جریان می شود. شیر اختناق در صنعت در لوله ها باعث افزایش فشار و تولید گرما می شود. در صنعت تبرید و خودرو و دیگر صنایع در حال استفاده است.
...
[مشاهده متن کامل]

اَخگر؛ کسی که آهن را گداخته می کند. آتش افروز. دمنده ی آتش. کسی که در آهنگری مسئول دمیدن آتش بر آهن است تا آهن سرخ و گداخته شود.
اصطلاح اوخ شدن و آخ گفتن به مفهوم داغ شدن و سوختن.
گداختن؛ نتیجه ی گداخته شدن فلز باعث سرخ شدن فلز و نورانی شدن تحت عنوان اختر و ستاره.
اَختر؛ به مفهوم ستاره سرخ نورانی. ستاره ای که گداخته است و از خود نور می دهد.
اختراع؛ منشعب از مفهوم اختر. بر همین مبنا به مفهوم تنویر و روشن شدن و حل شدن یک مسئله ی حل نشده.
آخال؛ سرزمینی که آتش در حال سوختن دارد، یک اسب پارسی و پرقدرت هم تحت عنوان آخال تیکه در فرهنگ و تمدن ایرانی ها وجود دارد.
اَخته؛ سوخته شده. داغ شده. نسل سوخته. منقطع النسل.
آخته؛ آخته شده و گداخته شده. گداخته کردن چیزی برای آمیخته شدن با چیزی.
آخ؛ فریادی که از روی سوختن گفته می شود.
البته اصطلاح تفته شدن به مفهوم با گرما آب چیزی گرفته شدن و خشک شدن می باشد. مثل اصطلاح تُف کردن که عمل آب دهان را بیرون انداختن.
راسته و زنجیره ی کلمات مرتبط در این خصوص عبارتند از ؛
اَخ، آخ، اَختر، اَخگر، گداختن، اختناق، اختراع، آخال. اخته، اختلاف، اختیار ( یاری گرفتن و خیر دیدن از گرما )

سختگیری
خفه دَمی

بپرس