لغت نامه دهخدا
- اختبار کردن ؛ آزمودن. ( زمخشری ).
|| جرجانی در تعریفات آرد: اختبار، کاری را گویند که موجب ظهور چیزی باشد یعنی امتحان. اختبار از خداوند تبارک عبارت از ظاهر و آشکار کردن چیزی است که از اسرار خلق خود دانسته است. زیرا علم خدا دو قسم است یکی علم در لوح است که قبل از وجود شی میباشد و دوم علمی است بعد از وجود شی در مظاهر خلق و این معنی دوم اختبار را بلا هم میگویند.
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) آزمودن امتحان کردن . ۲ - ( مصدر ) آگاهی یافتن از چیزی یا خبری خبردارشدن .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. آگاهی یافتن.
۳. آزمایش کسی برای شناخت توانایی های او.
دانشنامه آزاد فارسی
اختبار (واژه ای عربی، به معنی آزمودن، امتحان، آزمایش، تجربه) در اصطلاح تصوف، به کاری گفته می شود که باعث پیداشدن چیزی شود و اختبار از خداوند به معنی ظاهرکردن چیزی از اسرار خلق الهی است؛ زیرا علم خداوند را بر دو دسته تقسیم کرده اند. یکی علم برآنچه که در لوحِ محفوظ است و آن قبل از وجود هر چیز بوده است و دوم علم بر وجود هر چیزی است که با پیداشدن خلق، آشکار می شود. این مفهوم دوم، یعنی پیداشدن دانش خداوندی با ظهور خلق، را اختبار گویند و در اصطلاح صوفیان امتحان خداوند از افراد صادق است تا آنان با انجام آن به جایگاه خواص برسند و انجام امتحانشان حجتّی شود بر مؤمنان و وسیله ای برای ادب سالکان و مریدان، تا به این وسیله هم اسرار خلق دانسته شود و هم مقام افراد صادق بالا رود.
wikijoo: اختبار
پیشنهاد کاربران
آزمودن
آزمایش
آزمایش
آگاهی کسب کردن
اختبار در کنار معنی های ذکر شده در رشته ی حقوق بیشتر استفاده میشه! ازمون اختبار رو دانشجویان رشتۀ وکالت می دهند برای ارزیابی کارشان و طول مدتش18 ماه است. .