احیاء کردن. [ اِح ْ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) احیا کردن. زنده کردن : چگونه ساخت از گل مرغ عیسی چگونه کرد شخص عازر احیا.خاقانی.|| آباد کردن. عمارت کردن. آباد کردن زمین و جز آن. دایر کردن.
deoxidate (فعل)بی اکسیژن کردن، احیاء کردنdeoxidize (فعل)بی اکسیژن کردن، احیاء کردنregenerate (فعل)احیاء کردن، تهذیب کردن، باز زادن، باز زاییدن، دوباره خلق شدن یا کردن