فرهنگ فارسی
مترادف ها
بهوش اوردن، بهوش امدن، زنده شدن، احیا کردن، احیا شدن، دوباره دایر شدن، دوباره رواج پیدا کردن، نیروی تازه دادن، باز جان بخشیدن
پیشنهاد کاربران
احیا در گویش مروستی یه بارور کردن زمین های لمیزرع گفته می شود که نه صخره ایست نه ریکزار و نه خاک روان