احک

لغت نامه دهخدا

احک. [ اَ ح َک ک ] ( ع ص ) سُم خراشیده. || کعب سوده. || آنکه زانوهای خود بر هم فروکوبد در رفتار. || مرد بی دندان. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

سم خراشیده مرد بی دندان

پیشنهاد کاربران

بپرس