احولی. [ اَ وَ] ( حامص ) حَوَل. کژچشمی. دوبینی. لوچی : گر کسی گوید که همتای تو دیدم سیدی هم ترا دیده بود و آن دیده دارد احولی.زوزنی.
squint (اسم)خوی، لوچی، دوبینی، احولی، نگاه با چشم نیمبازstrabismus (اسم)لوچی، دوبینی، احولی، چپ چشم بودن