احولال. [ اِ وِ ] ( ع مص ) احولال عین ؛ حولاء گردیدن چشم. ( منتهی الارب ). احول شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). چپ ، کژ، لوچ ، کاج ، احول ، دوبین شدن.