احوال پرسی

/~ahvAlporsi/

برابر پارسی: پرسه کردن، پرسه

معنی انگلیسی:
inquiry after a person's health

لغت نامه دهخدا

احوال پرسی. [ اَح ْ پ ُ ] ( حامص مرکب ) پژوهش و سؤال از صحت و بیماری کسی. استفسار و پرسش از حالت و چگونگی و تندرستی و عافیت و بیماری و مرض و کار و بار. عیادت مریض.
- احوال پرسی کردن ؛ احوال گرفتن. استفسار از حال کسی.

فرهنگ فارسی

پژوهش و سوئ ال از صحت و بیماری کسی پرسش از چگونگی وضع و کار و بار کسی استفسار احوال کسی

فرهنگ معین

( ~. پُ ) [ ع - فا. ] (حامص . ) پرسش از چگونگی وضع و کار و بار کسی ، پژوهش و سوال از صحت و بیماری کسی .

فرهنگ عمید

۱. پرسیدن حال کسی.
۲. پرسش دوستانه از چگونگی وضع و حال و کاروبار کسی.

واژه نامه بختیاریکا

تَک تعارُف؛ خوشُ و دُش

دانشنامه عمومی

احوال پرسی نوعی رفتار انسانی است که هنگام روبرو شدن با همدیگر از خود نشان می دهند و می تواند نشانه آشنایی قبلی، جلب توجه طرف مقابل، پیشنهاد آغاز رابطه دوستانه یا پایگاه اجتماعی میان طرفین باشد.
تعظیم کردن، روبوسی ( دیده بوسی ) ، در آغوش گرفتن، بوسه اسکیمویی ( فشردن دماغ ها به هم ) ، دست دادن، دست بوسی، پابوسی ( به خاک افتادن ) ، سلام نظامی، ناماسته ( سلام هندی ) ، کلاه از سر برداشتن، بزن قدش ( پنج انگشت را به هم زدن ) ، مشت به مشت زدن، بالا بردن ابروها ( در ساموآ ) ، و آرنج زدن، نمونه هایی از احوالپرسی غیر کلامی هستند.
در کشورهای اسلامی، گذاشتن دست روی سینه، روشی محترمانه برای خوشامدگویی به فردی است که نمی خواهید او را لمس کنید. [ ۱]
• ناماسته در هند
وای در تایلند
بوسه اسکیمویی
سامپیه در کامبوج
• زبان آفریکانس: Hallo, goeie more/naand
• زبان آلبانیایی: Përshëndetje
• زبان عربی: مرحبًا / سلام ( marḥaban/salām )
• زبان ارمنی: Բարեւ Ձեզ ( Barev Dzez )
• زبان آذری: Salam
زبان پرتغالی برزیل: Oi, Olá, Bom dia/tarde/noite
• زبان بلغاری: Здравейте ( Zdraveĭte )
• زبان برمه ای: Mingalarba
• زبان چینی: 你好 ( زبان چینی استاندارد: nǐ hǎo, زبان کانتونی: nei5 hou2 )
• زبان چکی: Ahoj ( غیر رسمی ) , Dobrý den ( رسمی )
• زبان دانمارکی: Hej/Davs/Mojn ( informal ) , Goddag/Godmorgen/Godaften ( formal )
• زبان هلندی: Hallo
• زبان انگلیسی: Hello, Hi ( رسمی ) , Hey ( غیر رسمی ) , Good Day/Morning/Evening ( Good Day. )
• زبان فنلاندی: Hei, Terve, ( Hyvää ) huomenta/päivää/iltaa ( رسمی )
• زبان فرانسوی: Salut, Bonjour
• زبان گرجی: გამარჯობა ( Gamarjoba ) ; გამარჯობათ ( Gamarjobat ) ( رسمی ) ; გაუმარჯოს ( Gaumarjos ) ( غیر رسمی )
• زبان آلمانی: Hallo ( غیر رسمی ) , Grüß Gott ( رسمی، فقط در جنوب آلمان و اتریش ) , Guten Morgen/Guten Tag/Guten Abend ( رسمی )
• زبان یونانی: Γειά σας ( Yia Sas ) رسمی, Γειά σου ( Yia Sou ) غیر رسمی, Γειά simple
• زبان عبری: שלום ( Shalom )
• زبان هندی: नमस्ते ( Namaste )
• زبان ایتالیایی: Ciao ( غیر رسمی ) , Salve ( نیمه رسمی ) , Buongiorno/Buonasera ( رسمی )
• زبان ژاپنی: こんにちは ( Konnichiwa )
• زبان کره ای: 안녕하세요 ( An - nyeong - ha - se - yo )
• زبان مغولی: Сайн байна уу
• زبان فارسی: درود ( Dorud ) / سلام ( Salâm )
• زبان مجاری: Cześć ( غیر رسمی ) , Dzień dobry/Witam ( رسمی ) , Dobry wieczór ( good evening )
• زبان پرتغالی: Ei! ( خیلی رسمی ) , Oi, Olá ( نیمه رسمی ) , Bom dia/boa tarde/boa noite ( غیر رسمی )
• زبان پنجابی: Ki Hal Ay کی حال اے /ki: hɑ:l e:/
• زبان اردو: Salut ( غیر رسمی ) , Bună dimineaţa/ziua/seara ( رسمی ) , 'Neaţa ( غیر رسمی )
• زبان روسی: Привет ( Privet ) , Здравствуйте ( Zdravstvuite )
• زبان صربی: Здраво/Zdravo ( غیر رسمی ) , Добар дан/Dobar dan ( رسمی )
• زبان سواحیلی: Jambo
• زبان سوئدی: Hej ( غیر رسمی ) , god dag/god afton ( رسمی )
• زبان تایلندی: สวัสดี ( Sawatdi )
• زبان ترکی: Merhaba
• زبان گیلکی:selam
عکس احوال پرسیعکس احوال پرسی
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

چاق سلامتی
چاغی کاری. لری است
احوالپرسی: تعارف کلامی که هنگام دیدار یکدیگر به زبان آورند. پرسش چگونگی وضع و حال کسی. مترادف خوش بش، چاق سلامتی . ( ( با هم ولایتی هایش گرم اختلاط و احوالپرسی بود. ) )
( ابوالحسن نجفی ، فرهنگ اصطلاحات فارسی )
احوال پرسان
لغت نامه دهخدا
احوال پرسان . [ اَح ْ پ ُ ] ( اِ مص مرکب ) احوال پرسی .
جویای حال شدن
احوال گرفتن: [عامیانه، کنایه ] جویای حال شدن .
خوش وبش کردن . [ خوَش ْ / خُش ْ ش ُ ب ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خوش آمد گفتن . احوال پرسیدن . ( یادداشت مؤلف ) .
پژوهش حال ؛ استفسار حال. احوالپرسی. استعلام حال.
احوال پرسی یعنی :حال کسی را پرسیدن
احوالپرسی ،
جویای الوال کسی شدن ،
حال کسی را پرسیدن
حال و احوال کسی را پرسیدن
احوال گرفتن ( مصدر ) استفسار از حال کسی احوال کسی را پرسیدن از چگونگی تندرستی و بیماری کسی یا وضع و کار و بار او جویا شدن .
پرس و جو کردن درباره حال کسی
پرسیدن حال یکدیگر
احوال پرسی
پرسیدن حال
پرسیدن حال کسی
پرسیدن حال دیگران
جپیا شدن از حال دیگران
جویای احوال
پرسیدن حال کسی
حال کسی را پرسیدن

حال کسی را پرسیدن
Meeting
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس