احواج. [ اِح ْ ] ( ع مص ) نیازمند کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). حاجتمند گردانیدن. محتاج کردن. || حاجتمند شدن. محتاج شدن. نیازمند گشتن. ( تاج المصادر بیهقی ).احواج. [ اَح ْ ] ( ع اِ ) ج ِ حاجت.