احمقانه

/~ahmaqAne/

مترادف احمقانه: ابلهانه، بی خردانه، سفاهت آمیز، سفیهانه، نابخردانه

متضاد احمقانه: عاقلانه، عالمانه

برابر پارسی: نابخردانه

معنی انگلیسی:
absurd, dumbly, foolish, foolishly, harebrained, idiotic, idiotically, inane, insane, insensate, mad, madly, pointless, preposterous, puerile, silly, stupid, unwise, vacuous, witless, cockeyed, off-the-wall, shit, dumb, asininely, [adj.] foolish

فرهنگ فارسی

۱ - بشیو. احمق بیخردانه سفیهانه : احمقانه سخن میگوید . ۲ - ( صفت ) احمق وار در خور احمقان : شعر احمقانه .

فرهنگ معین

(اَ مَ نِ ) [ ع - فا. ] (ق . ) به شیوة احمق ، بی خردانه ، سفیهانه .

فرهنگ عمید

مانند احمقان، احمق وار، از روی حماقت.

مترادف ها

senseless (صفت)
بی معنی، احمق، بی حس، احمقانه، عاری از احساسات

silly (صفت)
چرند، مزخرف، نادان، ابله، احمق، بی مخ، کودکانه، بچگانه، احمقانه، سبک مغز، کم هوش

juvenile (صفت)
خردسال، کودکانه، بچگانه، احمقانه، در خور جوانی، ویژه نو جوانان

insane (صفت)
مجنون، دیوانه، احمقانه، بی عقل

childish (صفت)
کودکانه، بچه گانه، بچگانه، احمقانه

puerile (صفت)
کودکانه، بچگانه، احمقانه

potty (صفت)
احمقانه، اسان، جزئی، ناچیز

infatuated (صفت)
احمقانه

doltish (صفت)
کله خر، احمقانه

highland (صفت)
احمقانه، کوهستانی

spooney (صفت)
احمق، احمقانه

spoony (صفت)
احمق، احمقانه

فارسی به عربی

افتن , بلا شعور , سخیف , مجنون

پیشنهاد کاربران

کودنوار
نمونه:
آنچه بویژه چشمگیر است، همسویی کودنوار "رهبر" دَبَنگ با سیاست های اقتصادی بر زبان آمده از سوی �دونالد ترامپ� است . . .
برگرفته از نوشتاری در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2017/01/blog - post_32. html
گاگول طوری - خنگول - قیافه ی چُلمنی داره
چهره ی پلشتی داره

بپرس