احمرار

لغت نامه دهخدا

احمرار. [ اِ م ِ ] ( ع مص ) سرخ گردیدن. ( منتهی الارب ). سرخ شدن. ( تاج المصادر ). || احمرار بأس ؛ سخت شدن عذاب : احمر البأس ؛ سخت شد عذاب. ( منتهی الارب ). || ( اِمص ) سرخی.

فرهنگ فارسی

سرخ شدن ، سرخی
۱ - ( مصدر ) سرخ شدن . ۲ - ( اسم ) سرخی .

فرهنگ عمید

سرخ شدن، سرخی.

پیشنهاد کاربران

بپرس