احمدپادشاه
لغت نامه دهخدا
ذکر جلوس احمدپادشاه بر سریر سلطنت آذربایجان و بیان کشته شدن او بنابر مخالفت ابیه سلطان : چون بی شایبه کلفتی و غایله مشقتی عروس مملکت آذربایجان در نظر احمدپادشاه نقاب از چهره بگشاد در کمال حشمت و اقبال رایت جاه و جلال ارتفاع داده روی توجه بجانب تبریز نهاد بعد از وصول بدان بلده فاخره اورنگ خلافت و جهانبانی را بوجود خودمزین ساخت و رعایا و مزارعان را بتمهید قواعد معدلت نوید داده رایت شریعت پروری برافراخت و فرمان فرمود که زیاده بر آنچه بحسب شرع متوجه ارباب دهقنت باشد وزرا و دیوانیان یکدینار و یکمن بار بر هیچ آفریده حواله ندارند و تمامی طوایف انسانی را از تکالیف دیوانی معاف دانسته با خراجات و شلتاقات کسی را نیازارند اما رقم ابطال بر مقرریات ارباب سیورغال کشید و نشان معافی هیچکس از ارباب عمایم را بامضا نرسانید و این معنی بر وی مبارک نیامد زیرا که هم در اوایل اوقات سلطنتش لمچه سلطان و قاسم پرناک لوای مخالفت و محاربت برافراخته او را هلاک گردانیدند مفصل این مجمل آنکه چون احمدپادشاه افسر شهریاری بر سر نهاد حسین علیخان که بمزید قوت و شوکت از سایر امرا و ارکان دولت ممتاز و مستثنی بود بنا بر کینه دیرینه که از مظفر پرناک در سینه داشت او را در مؤاخذه کشید بلکه عرق حیاتش را بتیغ تیز منقطع گردانید و این خبر بقاسم پرناک که برادر مظفر بود و در شیراز حکومت میکرد رسیده خاطر بر آن قرار داد که بهنگام فرصت رایت مخالفت مرتفعگرداند. درین اثنا احمدپادشاه نشان ایالت ولایت کرمان بنام ابیه سلطان رقم زد و ابیه سلطان از آذربایجان بصوب کرمان روان شده بعد از قطع چند منزل رسل و رسایل نزد قاسم پرناک فرستاد و او را بر طلب خون برادر تحریص نموده بین الجانبین قواعد عهد و پیمان تأکید یافت. آنگاه قاسم پرناک با سپاه بی باک به ابیه سلطان پیوست و احمدپادشاه کیفیت این حادثه را شنیده با لشکر آذربایجان عنان بدفع ایشان منعطف گردانیده در کبیزالنک اصفهان تلاقی فریقین اتفاق افتاد و غبار معرکه جنگ در هیجان آمده زمانه فتنه انگیز ابواب ستیز خونریز برگشاد کبیزالنک از خون کشتگان رنگ لاله نعمانی گرفت و فضای میدان نام و ننگ از کثرت جیفه از پای افتادگان با کوه الوند مساوات پذیرفت بنابر اقتضای قضا نسیم نصرت و برتری بر پرچم علم ابیه سلطان و قاسم پرناک وزید، احمدپادشاه که شش ماه سلطنت نموده بود در اثناء کر و فر بقتل رسید و ابیه سلطان چون همچنین مهمی از پیش برد روی توجه بقشلاق قم آورد و سکه و خطبه بنام سلطان مراد ولد یعقوب میرزا که بعد از قتل برادرخود میرزا بایسنقر در پناه شیروانشاه اوقات میگذرانید مزین ساخته قاصدی جهت طلب او بشروان فرستاد و در قم بارگاهی بتکلف در موضعی مناسب نصب کرده مسندی در پیش بارگاه نهاد و دستاری بر زیر مسند وضع نموده هر صباح بدستوری که امرا سلاطین را ملازمت نمایند بدانجا میرفت و بسرانجام مهام پرداخته شیلان میکشید و حال براین منوال جاری بود تا وقتی که سلطان مراد به وی لحق گردید.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید