از جنبش نسیم سحرگاه لاله ها
بر یکدگر زدند چو مستان پیاله ها.
( قاموس الاعلام ).
احمدبیک. [ اَ م َ ب َ ] ( اِخ ) ابن علاءالدوله ذوالقدر که از جانب پدر با برادر مهتر خویش کورشرخ ( ؟ ). بسرداری سپاهی که بخونخواهی ساروقبیلان بحرب محمدبیک استاجلو مأمور گردید و در ظاهر قلعه آمد جنگی سخت بوقوع پیوست و هر دو برادر کشته شدند. رجوع بحبط ج 2 ص 348 شود.
احمدبیک. [ اَ م َ ب َ ] ( اِخ ) دنبلی ، عم شهبازخان که از طرف کریمخان زند برتبه ایلبگی گری فرقه دمل نائل گردید. رجوع به مجمل التواریخ ابوالحسن گلستانه ص 266 و 268 شود.
احمدبیک. [ اَ م َ ب َ ] ( اِخ ) دوقه کین زاده. متوفی در اواسط دولت سلطان سلیمان.او راست دیوانی بترکی. رجوع به دوقه کین زاده شود.
احمدبیک. [ اَ م َ ب َ ] ( اِخ ) صوفی اغلی. از امرای ظهیرالسلطنه محمد بابر میرزا معاصر شاه اسماعیل صفوی. رجوع بحبط ج 2 ص 360 و 362 شود.
احمدبیک. [ اَ م َ ب َ ] ( اِخ ) نظام الدوله از بزرگان دوران شاه اسماعیل. رجوع بحبط ج 2 ص 373 و 383 شود.