بیا تا جهان را به بد نسپریم
گرد آورنده : احمد لطفی
اخبار و حوادثی در سطح جامعه واقع می شوند، که تحلیل آنها یک ضرورت اجتماعی و روانشناسی، و جامعه شناختی است.
چند روز قبل در کلان شهر کرمانشاه نزاعی دسته جمعی رخ داد، که بن مایه ی آن سخنی بود، که یکی بر زبان راند و گویی آن سخن باروتی بود، و آتش در روان مخاطب ( شنونده ) ایجاد کرد، در این دنیا که بسیاری شعار مدنیت، و متفاوت بودن آدمها، و احترام در رفتار و گفتار با طرف مقابل را فریاد می زنند. اما در این آشفته بازار ، مشکلات عدیده، مردم را با درد و رنج و تحقیر و خدشه دار شدن روح انسانیت، و کاهش صبر مواجه کرده است. آدمی نمی داند چه بگوید، و چه مطلبی را بنویسد. وقتی دروغگویی ، خشونت، بی پروایی، گستاخی، و هزاران رنج و نقیصه ی رفتاری و کرداری از مقامات بالا تا پائین در سطح جامعه قابل مشاهده است. کلمات گویی معنی و جایگاهشان عوض شده است. بطور مثال در یک فیلم کوتاه طنز وقتی بودجه را می خواستند، تقسیم کنند، مسئول مربوطه به تعریف و تمجید هدفدار از دیار و منطقه ی مورد نظر مبادرت ورزید، و به زعم خود قصد عوامفریبی داشت، تا حق و حقوق آن استان رعایت نشود.
... [مشاهده متن کامل]
اصل ماجرا و نیت بیان کلمه ی خوشتیپ را ما نمی توانیم دقیق قضاوت کنیم. اگرگوینده قصد تخریب، توهین، و یا منظور بدی داشته، درگیری و جنجالی که منجر به زخمی و کشته شدن اشخاص را در بر داشته باشد، کار پسندیده و درستی نیست.
حضرت علی ( ع ) می فرمایندد: چه دشنامها که به گوش خودشنیدم، و خودم را به کرّیت زدم و طوری وانمود کردم، که من آن سخن اهانت آمیز و دشنام را نشنیده ام. ( نقل به مضمون )
بنابراین حوادثی اینچنینی در سطح جوامع، مسئولان و سردمدارا ن را وا میدارد، که به تحقیق و تفحص بپردازند، که چرا وضعیت افراد جامعه آن چنان شده، که آستانه ی صبرشان پایین است. آیا انباشت دردها ی مُزمن ، فقر، آموزش های غلط، خودکم بینی، عدم صمیمیت، بد بینی، و بیکاری، جامعه پذیری ناقص، ناتوانی در ارتباط با دیگران، تلنبار ناکامی ها، و تحقیرها پرخاشگری ها، خشم های فرو خورده و . . . بسان انباری از باروت با یک جرقه و یا یک کج فهمی زبانه می کشد و خویش و دیگران را در آتش کینه و خشم و نفرت به آتش می کشد. به راستی با نسل جوان چه کرده ایم که اعتقاد و صبوری و تربیت را از آنها گرفته ایم وبه جای زیبا دیدن هستی، پوچ گرایی و بی هدفی و بی حوصلگی، دجار روزمرگی شدن را بر آنها تحمیل کرده ایم.
حکیم طوس فردوسی بزرگ چنین سروده است؛
بیا تا جهان را به بد نسپریم
به کوشش همه دست نیکی بریم
نباشد همی نیک و بد پایدار
همان به که نیکی بود یادگار
گرد آورنده : احمد لطفی
اخبار و حوادثی در سطح جامعه واقع می شوند، که تحلیل آنها یک ضرورت اجتماعی و روانشناسی، و جامعه شناختی است.
چند روز قبل در کلان شهر کرمانشاه نزاعی دسته جمعی رخ داد، که بن مایه ی آن سخنی بود، که یکی بر زبان راند و گویی آن سخن باروتی بود، و آتش در روان مخاطب ( شنونده ) ایجاد کرد، در این دنیا که بسیاری شعار مدنیت، و متفاوت بودن آدمها، و احترام در رفتار و گفتار با طرف مقابل را فریاد می زنند. اما در این آشفته بازار ، مشکلات عدیده، مردم را با درد و رنج و تحقیر و خدشه دار شدن روح انسانیت، و کاهش صبر مواجه کرده است. آدمی نمی داند چه بگوید، و چه مطلبی را بنویسد. وقتی دروغگویی ، خشونت، بی پروایی، گستاخی، و هزاران رنج و نقیصه ی رفتاری و کرداری از مقامات بالا تا پائین در سطح جامعه قابل مشاهده است. کلمات گویی معنی و جایگاهشان عوض شده است. بطور مثال در یک فیلم کوتاه طنز وقتی بودجه را می خواستند، تقسیم کنند، مسئول مربوطه به تعریف و تمجید هدفدار از دیار و منطقه ی مورد نظر مبادرت ورزید، و به زعم خود قصد عوامفریبی داشت، تا حق و حقوق آن استان رعایت نشود.
... [مشاهده متن کامل]
اصل ماجرا و نیت بیان کلمه ی خوشتیپ را ما نمی توانیم دقیق قضاوت کنیم. اگرگوینده قصد تخریب، توهین، و یا منظور بدی داشته، درگیری و جنجالی که منجر به زخمی و کشته شدن اشخاص را در بر داشته باشد، کار پسندیده و درستی نیست.
حضرت علی ( ع ) می فرمایندد: چه دشنامها که به گوش خودشنیدم، و خودم را به کرّیت زدم و طوری وانمود کردم، که من آن سخن اهانت آمیز و دشنام را نشنیده ام. ( نقل به مضمون )
بنابراین حوادثی اینچنینی در سطح جوامع، مسئولان و سردمدارا ن را وا میدارد، که به تحقیق و تفحص بپردازند، که چرا وضعیت افراد جامعه آن چنان شده، که آستانه ی صبرشان پایین است. آیا انباشت دردها ی مُزمن ، فقر، آموزش های غلط، خودکم بینی، عدم صمیمیت، بد بینی، و بیکاری، جامعه پذیری ناقص، ناتوانی در ارتباط با دیگران، تلنبار ناکامی ها، و تحقیرها پرخاشگری ها، خشم های فرو خورده و . . . بسان انباری از باروت با یک جرقه و یا یک کج فهمی زبانه می کشد و خویش و دیگران را در آتش کینه و خشم و نفرت به آتش می کشد. به راستی با نسل جوان چه کرده ایم که اعتقاد و صبوری و تربیت را از آنها گرفته ایم وبه جای زیبا دیدن هستی، پوچ گرایی و بی هدفی و بی حوصلگی، دجار روزمرگی شدن را بر آنها تحمیل کرده ایم.
حکیم طوس فردوسی بزرگ چنین سروده است؛
بیا تا جهان را به بد نسپریم
به کوشش همه دست نیکی بریم
نباشد همی نیک و بد پایدار
همان به که نیکی بود یادگار
درد دلی با متولیان سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی
نگارنده احمد لطفی
چند سالی است که فرهنگیان به ویژه قشرارزشمندِ بازنشستگان فرهنگی، که دوران پیری خود را می گذرانند، اعتراضات و خواسته هایی را مطرح می نمایند.
... [مشاهده متن کامل]
آنها از لحاظ اقتصادی و معیشت، واقعا" در مضیقه هستند. اولا" نیاز شدید آنها به دوا و دکتر، و عینک و عصا و. . . در ثانی برخی از بازنسته ها دارای نوه هستند، و گاها" با والدینشان میهمان آنها می شوند. حالا گرانی اجناس، و هزینه های مصرفی آب و برق و تلفن و گاز و. . . . را همه اقشار ضعیف جامعه، با گوشت و پوست و استخوان لمس کرده اند. قشر فراموش شده ی بازنشستگان فرهنگی با حقوقهای ناچیزی که دریافت می کنند، پاسخگوی نیازهای آنها نیست.
در فضای مجازی درد و دلها، شعرها، و کلیپهای گوناگونی به درد های جامعه، خصوصا" بازنشسته ها می پردازند، وبا زبان الکن آنها را به سمع و نظر مقامات ذیربط ارسال و اطلاع می دهند. اما دریغ از قدمی عملی، از جانب آن بزرگواران.
آنهابا توجیه کردن، و لفاظی، وقت کشی می نمایند. از طرفی دیگر آن عالی جنابان عالیجاه، و عصمت پناهان بزرگوار، فقط با نصیحت و شش ماه آینده، سال دیگر، و. . . خدای ناکرده نوعی عوامفریبی را در اذهان متبادر می نمایند. در حالی که برای مسئولان وعده های توخالی و غیر عملی کار پسندیده ای نیست. بطور مثال حق مناطق جنگی را چرا برای پیشکسوتان فرهنگی که در این مسیر، رنج و سختی فراوان کشیدند، اعمال نشد. حرمت و شاءن و منزلت فرهنگیان و پیشکسوتان در موقع اعتراضات رعایت نشد.
در هر صورت، غرض از نگارش این وجیزه، درد دل ، و خواهشی از مسئولین و حاکمان می باشد. شما قطعا" اخبار مشکلات و برخی نوشته ها و فیلم ها و نظر سنجی های افکار عمومی و مردم رنج کشیده را می بینید، و می خوانید.
با عرض معذرت آیا چشم بینا و گوش شنوایی هست که این دیدگاه ها و دلنوشته ها، و تقاضاها راببیند و بشنود، و درک کند؟
مسئولان و صاحب منصبان ذیربط، اگر قصد ادامه ی کار و خدمت به جامعه را دارند ، دل مردم و جامعه، و این قشر فرهنگ گستر را بدست آورید. بزرگان گویند؛
"دل بدست اور که حج اکبر است"
در روز تکریم بازنشستگان و خانواده، هم که در خواستها، انتقادات، پیشنهادات، و دادخواهی ها ، که حرف و درد دل بازنشستگان و اکثر مردم این کشور است، توجه و رسیدگی عملی، شرط اول مملکت داری است. از قدیم گفته اند، شنونده و بیننده باید عاقل باشد، و این نوشته ها و گفته ها و فیلم ها را با دقت توجه کند، و خواسته های آنها را مورد بررسی قرار دهد. طبق دیدگاه بزرگان دین مبین اسلام که فرموده اند؛
" آنچه برای خود می پسندی برای دیگران نیز به پسند. "
و یا؛
" اِرحَم تُرحَم"
یعنی: رحم کنید تا رحم شوید.
قران نیز فرموده است؛
فبشر عبادالدین
الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ، الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ �سوره زمر آیات ۱۷و ۱۸�
بر انان مژده باد، پس بندگان مرا بشارت ده.
آنان که سخن را با دقّت مى شنوند و بهترین آن را پیروى مى کنند، آنانند که خداوند هدایتشان نموده و آنانند همان خردمندان.
زبان حال فقیران جامعه، به ویژه بازنشستگان فرهنگی، امروز در شدیدترین حالت، و اعتراضشان به مسئولان�مضمون سخن فایز دشتستانی است؛
اگر دانید که فردا محشری نیست
خدا و پیر و پیغمبری نیست
بتازید اسب جفا تا می توانید
که� دردمندان را سپاه و لشگری نیست
( نقل به مضمون شعر فایز دشتستانی )
این مصاحبه ها، نظر سنجی ها، نگرانی ها، و اعتراصات نرم، همه بیانگر خواسته ی اقشار مستضعف و فقیر جامعه است. شایسته است، که حاکمان نیز پاسخگو ی عملی باشند، و به رفع و رجوی مشکلات آنها بپردازند.
اقشار ضعیف از جمله بازنشستگان ایران، دراین شرائط از زمان که اختلاسگران، و کم کاری برخی از مسئولان مردم را بدبخت کرده است، رُک و پوست کنده عرض نمایم، مردم پا برهنه از گفتار درمانی خسته شده اند. چند وقت پیش در پشتِ تریلی تراکتوری نوشته شده بود، "از نصیحت بیزارم. "
ودر سپر ماشینی نوشته شده بود؛
"دس ننر دلم که گنجه لونه"
یعنی: سفره ی دل مرا باز نکن، که چون کندوی زنبوران پراز غلغله است، و آنقدر درددل دارم، که نمی توانم کدام درد را عرضه نمایم.
یکی از معصومین ( ع ) فرموده است؛
شیعیان!
موجب� زینت، سربلندی� و افتخار ما باشید، نه موجب شرمساری ما ( نقل به مضمون )
امیداست مسئولان ذیربط به مشکلات مردم، به ویژه فرهنگیان باز نشسته توجه لازم را بدون فوت وقت رسیدگی نمایند.
نگارنده احمد لطفی
چند سالی است که فرهنگیان به ویژه قشرارزشمندِ بازنشستگان فرهنگی، که دوران پیری خود را می گذرانند، اعتراضات و خواسته هایی را مطرح می نمایند.
... [مشاهده متن کامل]
آنها از لحاظ اقتصادی و معیشت، واقعا" در مضیقه هستند. اولا" نیاز شدید آنها به دوا و دکتر، و عینک و عصا و. . . در ثانی برخی از بازنسته ها دارای نوه هستند، و گاها" با والدینشان میهمان آنها می شوند. حالا گرانی اجناس، و هزینه های مصرفی آب و برق و تلفن و گاز و. . . . را همه اقشار ضعیف جامعه، با گوشت و پوست و استخوان لمس کرده اند. قشر فراموش شده ی بازنشستگان فرهنگی با حقوقهای ناچیزی که دریافت می کنند، پاسخگوی نیازهای آنها نیست.
در فضای مجازی درد و دلها، شعرها، و کلیپهای گوناگونی به درد های جامعه، خصوصا" بازنشسته ها می پردازند، وبا زبان الکن آنها را به سمع و نظر مقامات ذیربط ارسال و اطلاع می دهند. اما دریغ از قدمی عملی، از جانب آن بزرگواران.
آنهابا توجیه کردن، و لفاظی، وقت کشی می نمایند. از طرفی دیگر آن عالی جنابان عالیجاه، و عصمت پناهان بزرگوار، فقط با نصیحت و شش ماه آینده، سال دیگر، و. . . خدای ناکرده نوعی عوامفریبی را در اذهان متبادر می نمایند. در حالی که برای مسئولان وعده های توخالی و غیر عملی کار پسندیده ای نیست. بطور مثال حق مناطق جنگی را چرا برای پیشکسوتان فرهنگی که در این مسیر، رنج و سختی فراوان کشیدند، اعمال نشد. حرمت و شاءن و منزلت فرهنگیان و پیشکسوتان در موقع اعتراضات رعایت نشد.
در هر صورت، غرض از نگارش این وجیزه، درد دل ، و خواهشی از مسئولین و حاکمان می باشد. شما قطعا" اخبار مشکلات و برخی نوشته ها و فیلم ها و نظر سنجی های افکار عمومی و مردم رنج کشیده را می بینید، و می خوانید.
با عرض معذرت آیا چشم بینا و گوش شنوایی هست که این دیدگاه ها و دلنوشته ها، و تقاضاها راببیند و بشنود، و درک کند؟
مسئولان و صاحب منصبان ذیربط، اگر قصد ادامه ی کار و خدمت به جامعه را دارند ، دل مردم و جامعه، و این قشر فرهنگ گستر را بدست آورید. بزرگان گویند؛
"دل بدست اور که حج اکبر است"
در روز تکریم بازنشستگان و خانواده، هم که در خواستها، انتقادات، پیشنهادات، و دادخواهی ها ، که حرف و درد دل بازنشستگان و اکثر مردم این کشور است، توجه و رسیدگی عملی، شرط اول مملکت داری است. از قدیم گفته اند، شنونده و بیننده باید عاقل باشد، و این نوشته ها و گفته ها و فیلم ها را با دقت توجه کند، و خواسته های آنها را مورد بررسی قرار دهد. طبق دیدگاه بزرگان دین مبین اسلام که فرموده اند؛
" آنچه برای خود می پسندی برای دیگران نیز به پسند. "
و یا؛
" اِرحَم تُرحَم"
یعنی: رحم کنید تا رحم شوید.
قران نیز فرموده است؛
فبشر عبادالدین
الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ، الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ �سوره زمر آیات ۱۷و ۱۸�
بر انان مژده باد، پس بندگان مرا بشارت ده.
آنان که سخن را با دقّت مى شنوند و بهترین آن را پیروى مى کنند، آنانند که خداوند هدایتشان نموده و آنانند همان خردمندان.
زبان حال فقیران جامعه، به ویژه بازنشستگان فرهنگی، امروز در شدیدترین حالت، و اعتراضشان به مسئولان�مضمون سخن فایز دشتستانی است؛
اگر دانید که فردا محشری نیست
خدا و پیر و پیغمبری نیست
بتازید اسب جفا تا می توانید
که� دردمندان را سپاه و لشگری نیست
( نقل به مضمون شعر فایز دشتستانی )
این مصاحبه ها، نظر سنجی ها، نگرانی ها، و اعتراصات نرم، همه بیانگر خواسته ی اقشار مستضعف و فقیر جامعه است. شایسته است، که حاکمان نیز پاسخگو ی عملی باشند، و به رفع و رجوی مشکلات آنها بپردازند.
اقشار ضعیف از جمله بازنشستگان ایران، دراین شرائط از زمان که اختلاسگران، و کم کاری برخی از مسئولان مردم را بدبخت کرده است، رُک و پوست کنده عرض نمایم، مردم پا برهنه از گفتار درمانی خسته شده اند. چند وقت پیش در پشتِ تریلی تراکتوری نوشته شده بود، "از نصیحت بیزارم. "
ودر سپر ماشینی نوشته شده بود؛
"دس ننر دلم که گنجه لونه"
یعنی: سفره ی دل مرا باز نکن، که چون کندوی زنبوران پراز غلغله است، و آنقدر درددل دارم، که نمی توانم کدام درد را عرضه نمایم.
یکی از معصومین ( ع ) فرموده است؛
شیعیان!
موجب� زینت، سربلندی� و افتخار ما باشید، نه موجب شرمساری ما ( نقل به مضمون )
امیداست مسئولان ذیربط به مشکلات مردم، به ویژه فرهنگیان باز نشسته توجه لازم را بدون فوت وقت رسیدگی نمایند.
الفبایی در باره ی ایل قیاسوند ( غیاثوند )
گرد آورنده : احمد لطفی
به همت و پیشنهاد: عباسقلی قاسمی
بررسی طوایف و ایلات در حوزه ی زاگروس ، که منطقه ای جبلی، و در عین حال در مسیر جنگ و جدال بین صاحبان قدرت بوده است، و از دوران هخامنشی و ساسانی و. . . گذر گاهایش� همواره محل عبور تاجران، نظامیان و گاه مردم عادی بوده است. به همین خاطر امنیت لازم در مسیر رفت و آمدها کم بوده است. و گاه غارت و جنگ و کشتار اجتناب ناپذیر بوده است. زندگی مردم از راه دامداری و کشاورزی می گذشته جز از طریق شفاهی تاریخ خود را کمتر کتبی کرده اند. و اگر نوشته ای هم داشته اند به خاطر سرما و گرما و حوادث دیگر از بین رفته است.
... [مشاهده متن کامل]
آنچه از تاریخ و روایات سینه به سینه به ما رسیده است، ایل غیاثوند و به زبان لکی ایل قیاسوند، بسان اکثر ایلات و طوایف غرب کشور دارای پراکندگی فراوانی است.
وجه تسمیه این ایل، به نام جد دورشان غیاث یا قیاس نامگذاری شده است. خاستگاه اصلی ایلات و فرا ایلان چهار ستونِ لرستان قدیم، یعنی ؛بیرون و باجول/ سلسله و دلفان، � در صبحدم تاریخشان سرزمین نهاوند، نور آباد و الشتر و شمال و شمال غربی خرم آباد لرستان بوده اند. در همین منطقه بوده، که دراویش مرتضی علی� در قالب� اهل حق و ایمان به اهل بیت عصمت برای مبارزه با اعراب زیادی خواه و مستکبر شکل می گیرند.
آنچه که از کتاب جغرافیای تاریخی الشتر به قلم زنده یاد حجت اله حیدری� بر می آید، سلسال را پدر�� حسن، قلی، یوسف و قیاس می داند و سلسال رافرزند خدر� و خدر را فرزند سرایی نوشته است.
طبق یک روایت وی سلسال را از مردم نهاوند� دانسته که پدر بزرگش سرایی از اسرای جنگی اعراب بوده که برگشته، وبابابزرگ برایش� از منطقه دلفان زن
گرفته، و اورا بسان فرزند خویش دوست داشته است. � [1]
روایت دیگر آن است که سرایی از اسارت اعراب فرار کرده و به نزد بابا بزرگ آمده است.
طبق روایت سهره میری ها، این سرایی همان سهره مهری است که در اواخر قرن دوم ، بابا بزرگ آنرا از سپاه اعراب خریداری می کند. این به عقل نزدیکتر است. چون سلسال گویا در جنگ نهاوند کشته شده است� و اعقابش به اسارت می افتند و در دوران بابا بزرگ، مجددا" به منطقه دلفان و نهاوند و الشتر می آیند.
قیاس� با سه برادرش یعنی حسن و یوسف و قلی� سازگاری ندارد، اورا از الشتر بیرون می کنند ، وایشان در تنگه و دژ شیخمکان کنونی ماندگار می شود.
برخی گویند قیاس و فرزندانش بعداز حدود دوقرن، از اسارت برمی گردند، و مجدد از بومیان زبان مادری خود را بهتر یاد می گیرند و� بنی اعم خویش را می یابند، و به آنچه آنها دارند دست درازی می کند، و شاید یکی از فرزندانش به همراه عده ای به غارت اعراب می پردازند. و سایر اقوام این حرکت را بر نمی تابند، و با آنها متارکه می کنند.
در هر صورت قیاسوند یکی از ارکان سلسله می باشند. طبق سنگ قبری که در حوالی دلفان و جنوب روستاهای نهاوند پیدا شده، قدمتش به قرن چهارم می رسد.
بروی آن سنگ قبر نوشته ، برخواز یا برخوان از طایفه� سهله سهله.
در مورد� اینکه غیاث الدین یا قیس ( قیاس ) به سهله سهله، و نهایت به اردشیر بابکان ساسانی می رسد، درست است.
چون معمولا شوانکاره هاو نسل ساسانی به خانه اردشیر مشتهر بوده اند
در مورد اتصال خود سهله سهله طبق تحقیقات و یافته های جدید به یزدگرد سوم می رسند و سهله همان سهرک ابن یزدگرد سوم هست ( سهرک/سهره/سهله/ هنگام خطاب سهله سهله/ سهره سهره/ سرسر بدل به سلسل )
طبری از سهرک پسر یزدگرد سخن رانده
از طرفی بیرانوندها نیز طبق منابع به یزدگرد می رسند
انشالله آیندگان نظم بهتری به تبارهای ساسانی بدهند. [2]
قیاسوندها در دوران تاتارها هم رد پای مبارزاتی دارند. زیرا ملا پریشان غیاثوند ، از طرفداران و پیروان سید عماد الدین نسیمی بوده و جزو نهضت حروفیه بوده است. تولدش در نیمه ی دوم فرن هشتم و مرگش در نیمه اول قرن نهم بوده است. این شاعر و حروفی معروف احتمالا" در. تهییج احمد لر که گویا در حواشی شیروان چرداول بوده و به ترور شاهرخ پسر تیمور گورکانی پرداخته است، قطعا" معاصر بوده است. آقای سعید قیاسی در کانال تاریخ و فرهنگ دره شهر چنین آورده است؛
"قبرستان قدیمی بالای شهر تاریخی دره شهر که بین عباسی آباد و رشنو آباد قرار گرفته
قبور� این قبرستان برخی قدمتی بالای ۳۰۰ سال دارند. "
( تاریخ و فرهنگ دره شهر )
این قبرستان مشهور به بان کلکان در تاریخ از آن ذکر شده است و قبر ملا پریشان قیاسوند هم در این گورستان است و قدمت بالایی دارد
"سعید غیاثی "
"معرفی مختصر قیاسوندهای سیمره"
نگارش ؛ احمد لطفی
آنچه از معمرین قیاسوند ، از جمله مصاحبه ی نگارنده با علی آقا محمدیان داشتم، وی قیاسوندان را از نوادگان اردشیر بابکان می دانند، با توجه به این سخن ادعای طوایف ایل سلسله�� که خود را از اعقاب ساسانیان� می دانند، اثبات می شود. � کولیوندها و قیاسوندها و حسنوندها و یوسفوندها� و ترکاشوندها ، ایل سلسله را
تشکیل می دهند.
قیاسوندها بعد از قتل شاهوردی خان به سرحدات شمال شرقی ایران تبعید می شوند بعد از مدتی، احتمالا" در زمان نادرشاه افشار ، � بزرگشان� شیخ محمد خان معروف به شیخ مَخو یا شیخ ماخو و تعدادی از طایفه قیاسوند به سیمره بر می گردند. و در منطقه ی اجدادیشان در تنگه ی قلاع ساسانیان و قلعه چه هرمزان� سکونت می گزینند و از آن زمان این منطقه به نام بزرگ قیاسوندها "شیخ ماخو" نامگذاری می شود. � و در آنجا از نظر سیستم حکومتی جایگاه زندگی آنها می شود. بعدها احتمالا"جنگ چهل جفتی در زمان حاج نجفعلی فرزند محمد علی نوه ی شیخ محمد خان ( شیخ مه خو ) به وقوع می پیوندد. � قیاسوند در حادثه ی قتل طی خان ( طیخن، تیغن، یا تقی خان ) قیاسوند تعدادی خانوار� از منطقه ی� سیمره به نهاوند� و لوشان� فرار یا تبعید می شوند.
قیاسوندهای سیمره دارای دودمانهای زیر می باشد؛
کاظم خان ها
نظرعلی ها
بوستانی ها
کارونی ها
محمد شاهی ها ( مُمشاهی ها )
وسایر دودمانهایی که وابسته به قیاسوندها هستند. و نگارنده دقیق دودمان آنها را نمی داند.
قیاسوندهای سیمره دارای نام خانوادگی های زیر می باشند:
محمدیان
خاوری
کاظمی
کاظم زاده
قاسمیان
قاسمی
غیاثی
نورعلی زاده
نورعلیوند
صاحبی
قیاسی
خدایی پناه
خدایاری
نورملکی
قدمی
دیناری
محسنی
رنجبریان
ططری
و. . . . . . . .
در اینجا شجره ی علی آقا محمدیان، �� یکی از بزرگان قیاسوند، که از شاعران محلی ساکن دهستان� ارموست ، را� به شرح زیر� آورده می شود؛
علی آقا فرزند میرو ( میران ) فرزندمحمد فرزندنظرعلی فرزندحاج نجفعلی فرزند محمد علی� نوه ی شیخ محمد خان ( شیخماخو )
شجره ی حاج نعمت الله کاظم زاده:
حاج نعمت الله فرزند حاج احمد خان فرزند عادل فرزندسلیمان فرزند خانکه فرزند کاظم خان فرزند عوضعلی خان
فرزندان علی خان فرزند دارا ( داراب ) :
۱ - فتحی ( فتح الله )
۲ - شیخ طهماس
۳ - علی قدم ( موج )
۴ - ابدال
۵ - مرادخان
شجره ی شیخ حاتم� بوسونی ( بوستانی ) :
شیخ حاتم فرزندشهمراد فرزند فتحی ( فتح الله ) فرزندعلی خان� فرزند دارا
ابدال قیاسوند، � فرزند علی خان فرزنددارا دارای سه دختر به نامهای فاطمه - گلاب - نازاره� بوده است.
قیاسوندهای سیمره، � به کارهای دولتی و� کشاورزی و خدماتی و . . مبادرت می ورزند. در اتحادیه ی قیاسوندها افرادی از طوایف زینی وند و شاهیوند، وکاکاجابری و� زرگوش و کولیوند وحسنوند و جلودار و یوسفوند، وجود دارند برخی از این طوایف� الان خود را قیاسوند می دانند.
طبق تحقیقات تمام آنها که کاکاجابری، و زرگوش هستند اصالتا" قیاسوند هستند، ولی زمانی در بین کاکاها و زرگوش ها زندگی کرده اند، ولی دوباره برگشته اند.
مُمشاهی های قیاسوند ، که فامیلی خدایاری و نور ملکی� دارند، � آنهادر راه مملکت و انقلاب اسلامی، � شهید داده اند، و� همه ی مردم نام شهیدان�� محمد رضا و محمد ولی خدایاری� را به خاطر دارند. آنهاشبیه سایر قیاسوندها افرادی با تحصیلات عالی دارند. گدشته از این دوشهید ، کاظم زاده هاو کاظمی ها دوشهید، رنجبریانها هم یک شهید. سایر شهدا الان حضور ذهن ندارم، ولی قیاسوندهای صیمره مردم ارزشمندی هستند.
چندنفر از معروفترین های تیره ی محمدشاهی� عبارتند از ؛
رحمتعلی پدر داربلوط
شیخ عباس ممشاهی ( خدایاری )
نورکه خدایاری
سیاوش خدایاری
طهماسب ( کاکول ) خدایاری
جبار خدایاری
برخی از معروفترین قیاسوندهای معاصر در منطقه ی سیمره و روستاهای ارمو و شیخ مکان عبارتند از :
عادل کاظمزاده
راضیمند محمدیان
طاهر خاوری
علی آقا محمدیان
شیخ عباس خدایاری
صیدحسین دیناری
سبزمراد ططری
شکرالله تتری
حاج رستم کاظمی
مرتضی خان کاظمی پسر محمد فرزند خانکه
حاج حسن کاظمی
شادمهر کاظم زاده نماینده ی حال حاضر مجلس شورای اسلامی
جبار خدایاری
نجم الدین باپیری
کاهی قدمی
عباسقلی قاسمی
عیسی رنجبریان
محمود حکمت ( رنجبریان )
کدخدا حاج علی عباس قاسمیان و. . . .
علل پراکندگی قیاسوندها در این پانصد سال اخیرعبارتند از ؛
۱ - دفاع از شاهوردیخان اخرین اتابک لرستان و قبل از آن هم احتمالا" همراهی با دوالفقار خان کلهر سوره میری در فتح بغداد در سال۹۳۴قمری
و سرکوب و تبعید، توسط شاه تهماسب صفوی
۲ - همراهی با نادر شاه در جنگ با افعانها و برخی از انها در شمال ایران و استان قزوین و برخی نقاط دیگر مالیت و مورد توجه واقع شدند.
۳ - همراهی با کریمخان زند و در آخر به دفاع از شاهزاده ی دیگری غیر از لطفعلی خان زند پرداختند و در این را متحمل تلفاتی شدند، وتیغن هم در اواخر زندیه و اوایل قاجار کشته شد. � در زمان قاجار هم پراکندگی داشته اند.
منابع:
۱ - حیدری ، حجتاله، جغرافیای تاریخی الشتر و ریشه های نژادی لر - انتشارات افلاک سال ۱۳۷۹
۲ - غضنفری امرایی، اسفندیار گلزار ادب لرستان، انتشارات یا چاپخانه دانش خرم اباد
۳ - غضنفری امرایی، اسفندیار، شرح دیوان ملا پریشان به کوشش اسعد غضنفری، امتشارات شاپورخواست، خرم آباد ، سال ۱۳۸۷
۴ - تحقیقات میدانی احمد لطفی
۵ - استفاده از دیدگاه فرشاد محمد زاده
۶ - استفاده از کانال تاریخ و فرهنگ دره شهر
قوم سومر یکی از بنیانگذاران تمدن بین النهرین سفلی است، ، و در امر تجارت و کشاورزی نهایت نو آوری را از خود نشان داده اند با قوم اکد همسایه و گاهی در هم ادغام می شده اند، چنانچه این واژه پا برجا بماند مقالاتی
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
در این راستا ضمیمه خواهد شد . خاستگاه این قوم دقیقا" معلوم نیست، ولی در حوزه ی دریا ی کاسپین، و شاید درجیرفت با بنادر جنوبی ایران به توان رد پایی از آنها را پیدا کرد.