احمد لطفی

پیشنهاد کاربران

فرشته ای به نام مادر - ۱
نگارنده: احمد لطفی
تاریخ تولد فرشته ی قصه ی ما دقیق نمی دانم، ولی آنطور که طفولیتخود را به یاد می آورد، احتمالا" بین سال های ۱۳۰۰ تا ۱۳۰۴ خورشیدی به دنیا آمده باشد. پدرش مردی برجسته و شجاع و از کربلایی های متدین. زمان خویش بود. او را کربلایی کریم می گفتند. مردی ثروتمند با گله ای بزرگ و فرزندان سالم.
...
[مشاهده متن کامل]

کربلایی کریم از زن اولش که جزو تیره هواسعلی از کولیوندهای کرمشه و یا سوره میری بود، یک پسر به نام موسی و دو دختر داشت، از زن دومش که جزو تیره شکر الله ( شولا ) ، از طایفه فرخشه ایل کولیوند بودند، نیز دو دختر به نامهای ماهدوستی و خانمطلا داشت. فرشته ی قصه ی ما خانمطلا کوچکترین فرزند کربلایی کریم بودند. و ی از کودکی هوش سرشاری داشت. و هرچه بزرگتر ها و دانایان می گفتند، با حافظه ی قوی ای که داشت. مطالب را یاد می گرفت.
خانم ها هنوز پنج یا ششسالش بود، و شاید هم کمتر که پدرش را از دست داد. وی با صغار سن تحت سرپرستی برادرش مشهدی موسی که زن و بچه داشت، قرار گرفت. مشهدی موسی بسان پدرش بسیار متدین و تلاشگر بود. وی در الشتر بود، که مهرعلی خان امیر منظم کولیوندها را اذیت می کرد، آنها نیز بعد از مدتی، در یک سال برفی و سرمای سخت، به طرف سیمره مهاجرت می کنند. البته طبق رسم ییلاق و قشلاق راه ها را می شناختند، و در دوران پدرش در سیمره کشاورزی هم کرده بود. بنابراین مشهدی موسی عزمش را جزم کرده بود، تا برای همیشه در سیمره بماند. از قضا پدر همسرش کربلایی آواختی کولیوند، هم در سیمره مشهور بود و با میر صید محمد خان اشرف العشایر مراودات فرهنگی و ادبی داشتند. بعد از دوسال سکونت در سیمره، اشرف العشایر در حواشی بدره کشته شد. زندگی ادامه داشت و مشهدی موسی مورد توجه میر غلام هاشمی فرزند و جانشین میر صید محمد خا ن آشر ف العشا یر واقع گردید.

راه درست و سعادت بشر
گرد آورنده : احمد لطفی
قرآن در سوره حمد، به مردم آموخته است. که بگویند؛
" خدایا ما را به راه راست ( ره صراط مستقیم، کوتاه ترین راه برای تقرب به خداوند متعال ) هدایت فرما.
...
[مشاهده متن کامل]

قرآن در سوره نور آیه ۴۶ فرموده است؛
لَقَدْ أَنْزَلْنَا آیَاتٍ مُبَیِّنَاتٍ ۚ وَاللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ
ترجمه: ما آیاتِ روشنگری نازل کردیم، و خدا هرکه را بخواهد به صراط مستقیم ( راه راست ) هدایت می کند.
در بُعد اخلاقی و جنبه ی انسانی، و . . . . قرآن کتابی هدایتگر است که راه راست و کمال سعادت را به ما نشان می دهد.
در بخشی از آیه ۱۴۳ سوره بقره، چنین آمده است؛
" و همچنین شما را امت وسط قرار دادیم، برای آنکه گواهان بر مردم باشید، و پیعمبر بر شما گواه باشد. و خدا ایمان و عمل شما را ضایع نمی کند، همانا خداوند نسبت به مردم رئوف و مهربان است. "
در واقع امت وسط، همانا ائمه ی هدی و پیروان واقعی آنها هستند.
آنها کسانی هستند، که بین جبر و تفویض ( اختیار ) حد وسط و بین الامرین را پذیرفته اند.
حضرت علی ( ع ) ره صراط مستقیم را جاده ی سعادت می داند، مابقی راه ها را ضلالت می داند.
همچنین امامان طاهرین ( ع ) در رفتار و کردار دور اندیش و میانه رو هستند.
امامان نور که رهبران امت وسط هستند، از رجس و گناه پاک هستند. به عبارتی دیگر چنان خودساخته و درستکارند، که لقب معصوم بر آنها اطلاق می شود. در واقع به جز آنها بقیه ی افراد بشر معصوم نیستند.
ائمه اطهار علمشان در روز قیامت هم وبال ندارد. چونکه آنها در دنیا به علمشان ، عمل کرده اند. ( پیامبر اسلام فرموده است؛ همه ی علم ها روز قیامت وَبال است، مگر علمی که بدان عمل کنند. )

خاور میانه در تلاطم جنگ و کشتار
گرد آورنده : دکتراحمد لطفی دانش آموخته ی جامعه شناسی
خاورمیانه به دلیل داشتن ذخائر نفتی و گازی، و به دلیل هولوکاست که در جنگ جهانی دوم برای یهودیها پیش آمد. روشنفکران آنها با ایجاد نحله ی فکری صهیونیستی، استعمار پیر انگلستان و برخی کشورهای غربی باقیمانده ی قوم یهود را در اثر یک غفلت تاریخی ساکنان مردم فلسطین در قرن بیستم، مردمی صهیونیست مسلک را در کنار فلسطینی ها قرار دادند. آنها با سیاستی خزنده به قدرت رسیدند. برخی معتقدند در آوارگی فلسطینی ها امکانات منقول و غیر منقولی، که از ساکنان اصلی فلسطین برای اسرائیلی ها باقی ماند، ثروت فراوانی را تصاحب شدند. و این اموال از زمین و گاو و گوسفند گرفته تا آذوقه و مسکن و مواد غذایی، و. . . برای تازه واردان غنیمتی بزرگ بود. و این موضوع درقالب کتابی با سند و مدرک نوشته شده است. ( ۱ ) این تازه واردان به سرزمین فلسطین، که با پشتیبانی دول غربی حمایت همه جانبه می شدند.
...
[مشاهده متن کامل]

دراین بین کشورهای غربی باحمایت از اسرائیل، جنگی نا برابر را در خاورمیانه برپا کردند و اسرائیل به نیابت از آنها با ساکنان اصلی منطقه می جنگیدند ومعترضآن با شدت تمام سرکوب می کردند. آنها نیز بافروختن تسلیحات ضعیفتر از تسلیحات اسرائیل ، و قدرت نظامی ساکنان اصلی منطقه در موازنه ی قدرت همواره از اسرائیل پائین تر بوده، و هست. عوامل ابرقدرتها با ایجاد تنش، و بر افروختن آتش جنگ، آنها ( ابر قدرتها ) ثروت خاور میانه را به قیمت ارزان بدست می آوردند. و شاید نفت این سامان نفرین شده است، و با جنگ و خونریزی، ونفرت ، سرنوشت ظاهرا" محتومی را برای ساکنان گرفتار آن رقم زده است.
البته هرقومی سرنوشتش راخودش و یا شرایط زیسته، و یا دیگران برایش رقم خواهند زد.
اقوام و تمدن ها بسان انسانها دارای تولد، جوانی و میانسالی و پیری و مرگ هستند. که همه ی این سیر حرکتی از تولد تا مرگ قدرتِ اقوام و تمدن ها بستگی به عملکرد درست و نادرست خودِ مردم آن اقوام و جوامع دارد.
به عبارت دیگر دنیای امروز واقعا" پیروزی تا شکستش را رفتار علمی و معماران نظریه پرداز و سردمداران متفکرشان رقم می زنند.
قرآن در سوره رعد آیه ۱۱ چنین فرموده است؛
"لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ "
ترجمه برای انسان از پیش رو و پشت سر، مأمورانی است که همواره او را به فرمان خدا [از آسیب ها و گزندها] حفظ می کنند. یقیناً خدا سرنوشت هیچ ملتی را [به سوی بلا، نکبت، شکست و شقاوت] تغییر نمی دهد تا آنکه آنان آنچه را [از صفات خوب و رفتارشایسته و پسندیده] در وجودشان قرار دارد به زشتی ها و گناه تغییر دهند. و هنگامی که خدا نسبت به ملتی آسیب و گزند بخواهد [برای آن آسیب و گزند] هیچ راه بازگشتی نیست؛ زیرا برای آنان جز خدا هیچ یاوری نخواهد بود.
( ترجمه: انصاریان )
بنابراین تغییر سرنوشت را انسان با اراده ی خود باید بدست آورد. در واقع خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد، مگر خودشان با اراده خویش آنرا تغییر دهند.
کلیاتی درمورد خاورمیانه:
خاورمیانه ( به انگلیسی: Middle East ) منطقه ای استراتژیک از نظر جغرافیایی و انرژی است، به طوری که ۵۶٫۶ درصد از نفت کره زمین در این منطقه وجود دارد. این ناحیه گروه های فرهنگی و نژادی گوناگونی مانند ایرانیان، آشوری ها، آذربایجانی ها، ترک های آناتولی، کردها، اسرائیلی ها، عرب ها و بربر ها را در خود جای داده است.
منطقه خاورمیانه یکی از مهم ترین مناطق ژئوپلیتیکی جهان است که در این منطقه از جهان گروه های فرهنگی و زبانی فراوانی مثل فارس ها، عرب ها، آذری ها، ترک های آناتولی، یهودیان و. . . زندگی می کنند.
در خاورمیانه ادیانی، چون اسلام، مسیحیت، یهودی، زرتشتی و. . . رواج دارد و مسلمانان این منطقه نیز به مذهب هایی، چون تشیع و تسنن دارند.
در این منطقه از جهان که ایران نیز در آن قرار دارد، شهروندان به زبان هایی، چون فارسی، ترکی آذربایجانی، کردی، لری، لکی، بلوچی، آشوری، ترکی استانبولی، عربی و عبری سخن می گویند.
به لحاظ جغرافیایی خاورمیانه بخشی از شمال آفریقا و جنوب غرب آسیا را شامل می شود و در این منطقه به غیر از ایران، کشورهایی، چون عراق، سوریه، لبنان، فلسطین اشغالی، اردن، کویت، عربستان سعودی، قطر، امارات متحده عربی، عمان، یمن، بحرین از جنوب غرب آسیا و کشورهایی، چون مصر، لیبی و تونس از شمال آفریقا حضور قرار دارند؛ کشور هایی که برخی متخصصان افغانستان را در این چارچوب تعریف می کنند.
خاورمیانه که در دل خود خلیج بزرگ فارس، دریا های بزرگی، چون عمان، مدیترانه، سرخ و تنگه هایی، چون هرمز، باب المندب، جبل الطارق و. . جای داده است، در دهه های گذشته درگیر تنش های سیاسی و جنگ های فراوانی بوده است که میلیون ها انسان را در این منطقه آواره کرده و یا به کام مرگ کشانده است؛ جنگ هایی مثل جنگ ایران و عراق، خلیج فارس، یمن، لبنان ، اسرائیل، فلسطین، و. . که برخی از آن ها مثل جنگ یمن و غزه، و جنوب لبنان، سوریه، و. . . . همچنان ادامه دارد.
خاورمیانه از مناطقی است که به دلیل برخورداری از ذخایر عظیم نفت، یک منبع انرژی برای جهان به شمار می رود. عربستان، ایران، عراق، کویت، امارات متحده عربی از کشور هایی هستند که دارای بزرگترین منابع نفت در جهان هستند. این منطقه ژئوپلیتیکی همچنین دارای ذخایر عظیم گاز طبیعی است و ایران و قطر به ترتیب اولین و دومین ذخایر گاز طبیعی در جهان را دارند. اقتصاد کشور های نفت خیز خاورمیانه بیشتر تک محصولی و به صادرات نفت وابسته است و کمتر از منابع نفت در بخش صنعتی این کشور ها استفاده می شود.
شوربختانه وجود جنگ و نا امنی کمتر کشورهای از مواهب سالم زندگی برخوردارند. کشتار وحشتناک جنگهای قومیتی، و گاه مذهبی، آسایش و آرامش را از مردم گرفته است. نگارنده بارها از سخن فردوسی نوشته است؛
ستیزه رساند به جایی که بر باد دهد دودمان کهن .
ویا:
بریزند خون از پی خواسته
شود زندگی بد آراسته
جنگ غزه و اسرائیل و همچنین جنگ اسرائیل با لبنان ، بر اثر پشتیبانی نظامی و غذایی و داروئی قدرت های بزرگ از اسراییل، کشتار بی رحمانه و خشونتی که بر منطقه سایه انداخته است، دل هر انسان آزاده و هر وجدان بیداری را به درد می آورد. گویی این سر زمین نفرین شده و خونریزی جزو سرشت آن است. الان عدالت حکم می کند، که به زنان و کودکان و مردم غیر نظامی، باید چنان رسیدگی کرد، که آنها کمتر آسیب ببینند.

دردها و درمان ها در جهان گذرا
نگارنده : دکتر احمد لطفی دانش آموخته ی جامعه شناسی
زندگی معجونی از درد و دوا، رنج و آسایش، شادی و غم، بیداری و غفلت، � فقر و غنا، مسکنت و مکنت، بیماری و سلامتی، حیات و ممات، دوستی و دشمنی، جنگ و صلح، امنیت و نا امنی، قدرت و ناتوانی، عقلانیت و جاهلیت، عشق و نفرت، مهرورزی و بی مهری، جدایی و وصال، خانه به دوشی و یکجانشینی، هجرت و قربت ، � خلوت و جلوت، نعمت و نقمت، و ده ها واژه ی متضاد و مترادف و . . . . می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

انسانها از بدو خلقت، با رنج و محنت، و شادی� و غم� آشنا شده اند، و انواع و اقسام درد و رنج و شادی، � تنگناها و گشایشها را�تجربه ، و در حافظه ی تاریخی خویش ثبت و ضبط کرده است. و بشریت با گذشت روزگار�بر این تجارب افزوده اند، حوادث تلخ و شیرین زندگی، فُرقت و قُربت، اعمال بد و خوب آن و در مجموع حق و� باطل در عالم� دنیا به هم آمیخته و دستشان در گردن همدیگر هستند اما طبق قرآن در سوره ی یا سین، � آیه ۵۹ حق از باطل جدا می گردند.
امْتازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ �59�. و ( گفته مى شود ) اى گناهکاران و مجرمین! امروز ( از نیکوکاران ) جدا شوید.
دیدگاه هایی چند در این باره هست.
برخی معتقدند ، تا درد و رنج� و مشکل� نباشد، انسان به دنبال درمان� و رفع مشکل نمی رود. به عبارتی دیگر، موتور کشفیات و اختراعات، ریشه در کنجکاوی، و وجود مشکل و درد و رنج ها و مسئله اجتماعی، و اقتصادی و. . . است، � وجود مساله و درد و رنجهای بشر موجب شده، دانشمندان و عقلای قوم به دنبال آسایش و دوای دردها و رفع مشکلات جامعه� هستند.
به قول شاعر؛
چون نداری درد، درمان هم مخواه�
�� درد پیدا کن، تا که درمانت کنند
دیدگاهی دیگر آن است، که� انسان� مطیع محض جانان است، و� هرچه او بخواهد، � وی نیز همان را� می پسندد.
طبق دوبیتی بابا طِاهر عریان؛
یــکی درد و یــکی درمان پســـندد
یک وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پســندم آنچه را جانان پسـندد
همچنین؛
دلا خوبـــان دل خونیــــن پســـندند
دلا خون شو که خوبان این پسندند
متاع کفر و دین بی مشتری نیست
گروهــــی آن گروهی این پســـندند
سخن در باره ی دردها و درمانها� بسیار است. بشر� به این� امید که به آسایش برسد، ، با واژه ی رنج و درد ضمن آشنایی با آنها، � دیدگاه هایی نیز مطرح کرده است، از جمله دیدگاه غم و شادی گذراست. و عبارت " این هم بگذرد� گویای چنین دیدگاهی است. "
حافظ شیرازی در یکی از غزلهایش چنین آورده است؛
رسید مژده که ایّامِ غم نخواهد ماند
چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند
من ار چه در نظرِ یار خاک سار شدم
رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند
چو پرده دار به شمشیر می زند همه را
کسی مُقیمِ حریمِ حَرَم نخواهد ماند
چه جایِ شُکر و شکایت ز نقشِ نیک و بد است؟
چو بر صحیفهٔ هستی رقم نخواهد ماند
سرودِ مجلسِ جمشید گفته اند این بود
که �جامِ باده بیاور که جم نخواهد ماند�
غنیمتی شِمُر ای شمع وصلِ پروانه
که این معامله تا صبح دم نخواهد ماند
توان گرا دلِ درویشِ خود به دست آور
که مخزنِ زَر و گنجِ دِرَم نخواهد ماند
بدین رَواقِ زَبَرجَد نوشته اند به زر
که �جز نکوییِ اهلِ کرم نخواهد ماند�
ز مهربانیِ جانان طمع مَبر حافظ
که نقشِ جور و نشانِ ستم نخواهد ماند
ویرایش شد

دردها و درمان ها در جهان گذرا
نگارنده : دکتر احمد لطفی دانش آموخته ی جامعه شناسی
زندگی معجونی از درد و دوا، رنج و آسایش، شادی و غم، بیداری و غفلت، � فقر و غنا، مسکنت و مکنت، بیماری و سلامتی، حیات و ممات، دوستی و دشمنی، جنگ و صلح، امنیت و نا امنی، قدرت و ناتوانی، عقلانیت و جاهلیت، عشق و نفرت، مهرورزی و بی مهری، جدایی و وصال، خانه به دوشی و یکجانشینی، هجرت و قربت ، � خلوت و جلوت، نعمت و نقمت، و ده ها واژه ی متضاد و مترادف و . . . . می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

انسانها از بدو خلقت، با رنج و محنت، و شادی� و غم� آشنا شده اند، و انواع و اقسام درد و رنج و شادی، � تنگناها و گشایشها را�تجربه ، و در حافظه ی تاریخی خویش ثبت و ضبط کرده است. و بشریت با گذشت روزگار�بر این تجارب افزوده اند، حوادث تلخ و شیرین زندگی، فُرقت و قُربت، اعمال بد و خوب آن و در مجموع حق و� باطل در عالم� دنیا به هم آمیخته و دستشان در گردن همدیگر هستند اما طبق قرآن در سوره ی یا سین، � آیه ۵۹ حق از باطل جدا می گردند.
امْتازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ �59�. و ( گفته مى شود ) اى گناهکاران و مجرمین! امروز ( از نیکوکاران ) جدا شوید.
دیدگاه هایی چند در این باره هست.
برخی معتقدند ، تا درد و رنج� و مشکل� نباشد، انسان به دنبال درمان� و رفع مشکل نمی رود. به عبارتی دیگر، موتور کشفیات و اختراعات، ریشه در کنجکاوی، و وجود مشکل و درد و رنج ها و مسئله اجتماعی، و اقتصادی و. . . است، � وجود مساله و درد و رنجهای بشر موجب شده، دانشمندان و عقلای قوم به دنبال آسایش و دوای دردها و رفع مشکلات جامعه� هستند.
به قول شاعر؛
چون نداری درد، درمان هم مخواه�
�� درد پیدا کن، تا که درمانت کنند
دیدگاهی دیگر آن است، که� انسان� مطیع محض جانان است، و� هرچه او بخواهد، � وی نیز همان را� می پسندد.
طبق دوبیتی بابا طِاهر عریان؛
یــکی درد و یــکی درمان پســـندد
یک وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پســندم آنچه را جانان پسـندد
همچنین؛
دلا خوبـــان دل خونیــــن پســـندند
دلا خون شو که خوبان این پسندند
متاع کفر و دین بی مشتری نیست
گروهــــی آن گروهی این پســـندند
سخن در باره ی دردها و درمانها� بسیار است. بشر� به این� امید که به آسایش برسد، ، با واژه ی رنج و درد ضمن آشنایی با آنها، � دیدگاه هایی نیز مطرح کرده است، از جمله دیدگاه غم و شادی گذراست. و عبارت " این هم بگذرد� گویای چنین دیدگاهی است. "
حافظ شیرازی در یکی از غزلهایش چنین آورده است؛
رسید مژده که ایّامِ غم نخواهد ماند
چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند
من ار چه در نظرِ یار خاک سار شدم
رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند
چو پرده دار به شمشیر می زند همه را
کسی مُقیمِ حریمِ حَرَم نخواهد ماند
چه جایِ شُکر و شکایت ز نقشِ نیک و بد است؟
چو بر صحیفهٔ هستی رقم نخواهد ماند
سرودِ مجلسِ جمشید گفته اند این بود
که �جامِ باده بیاور که جم نخواهد ماند�
غنیمتی شِمُر ای شمع وصلِ پروانه
که این معامله تا صبح دم نخواهد ماند
توان گرا دلِ درویشِ خود به دست آور
که مخزنِ زَر و گنجِ دِرَم نخواهد ماند
بدین رَواقِ زَبَرجَد نوشته اند به زر
که �جز نکوییِ اهلِ کرم نخواهد ماند�
ز مهربانیِ جانان طمع مَبر حافظ
که نقشِ جور و نشانِ ستم نخواهد ماند

دردها و درمان ها در جهان گذرا
نگارنده : دکتر احمد لطفی دانش آموخته ی جامعه شناسی
زندگی معجونی از درد و دوا، رنج و آسایش، شادی و غم، بیداری و غفلت، فقر و غنا، مسکنت و مکنت، بیماری و سلامتی، حیات و ممات، دوستی و دشمنی، جنگ و صلح، امنیت و نا امنی، قدرت و ناتوانی، عقلانیت و جاهلیت، عشق و نفرت، مهرورزی و بی مهری، جدایی و وصال، خانه به دوشی و یکجانشینی، هجرت و قربت ، خلوت و جلوت، نعمت و نقمت، و ده ها واژه ی متضاد و مترادف و . . . . می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

انسانها از بدو خلقت، با رنج و محنت، و شادی و غم آشنا شده، و انواع و اقسام درد و رنج و شادی آشنا شده و در حافظه ی تاریخی خویش آنهارا تجربه
کرده است. و با گذشت روزگار این تجارب افزوده می شوند.
دیدگاه هایی چند در این باره هست.
برخی معتقدند ، تا درد و رنج و مشکل نباشد، انسان به دنبال درمان و رفع مشکل نمی رود. به عبارتی دیگر، موتور کشفیات و اختراعات، ریشه در کنجکاوی، و وجود مشکل و درد و رنج هاست ودانشمندان و عقلای قوم به دنبال آسایش و دوای دردها و رفع مشکلات هستند.
به قول شاعر؛
چون نداری درد، درمان هم مخواه
درد پیدا کن، تا که درمانت کنند
دیدگاهی دیگر مطیع محض جانان است، و هرچه او بخواهد، وی نیز همان را می پسندد.
طبق دوبیتی بابا طِاهر عریان؛
یــکی درد و یــکی درمان پســـندد
یک وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پســندم آنچه را جانان پسـندد
همچنین؛
دلا خوبـــان دل خونیــــن پســـندند
دلا خون شو که خوبان این پسندند
متاع کفر و دین بی مشتری نیست
گروهــــی آن گروهی این پســـندند
سخن در باره ی دردها و درمانها بسیار است. بشر به این امید که به آسایش برسد، ، با واژه ی رنج و درد ضمن آشنایی با آنها، دیدگاه هایی نیز مطرح کرده است، از جمله دیدگاه غم و شادی گذراست. و عبارت " این هم بگذرد گویای چنین دیدگاهی است. "
حافظ شیرازی در یکی از غزلهایش چنین آورده است؛
رسید مژده که ایّامِ غم نخواهد ماند
چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند
من ار چه در نظرِ یار خاک سار شدم
رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند
چو پرده دار به شمشیر می زند همه را
کسی مُقیمِ حریمِ حَرَم نخواهد ماند
چه جایِ شُکر و شکایت ز نقشِ نیک و بد است؟
چو بر صحیفهٔ هستی رقم نخواهد ماند
سرودِ مجلسِ جمشید گفته اند این بود
که �جامِ باده بیاور که جم نخواهد ماند�
غنیمتی شِمُر ای شمع وصلِ پروانه
که این معامله تا صبح دم نخواهد ماند
توان گرا دلِ درویشِ خود به دست آور
که مخزنِ زَر و گنجِ دِرَم نخواهد ماند
بدین رَواقِ زَبَرجَد نوشته اند به زر
که �جز نکوییِ اهلِ کرم نخواهد ماند�
ز مهربانیِ جانان طمع مَبر حافظ
که نقشِ جور و نشانِ ستم نخواهد ماند

آموزش مسیر درست به کودکان
نویسنده : دکتر احمد لطفی ، دانش آموخته ی جامعه شناسی
در دنیای پیچیده ی ارتباطات، و گسترش فضای مجازی، و کاهش گفتمان و قصه گویی بین اعضای خانواه، کودکان ۹ تا ۱۷ ساله در دستجات هم سن و سالان خویش گرایش داشته، با همدیگر صحبت می کنند، و گاه آنها که دارای تلفن همراه و گوشی هستند، نکاتی را به همدیگر نشان می دهند. گاهی نیز باهم مشورت می کنند ودوره می نشینند، و از هر دری سخن می گویند. گاهی نیز بر اثر بی نظمی در اوقات فراغتشان، تصمیم گروهی خطرناکی می گیرند. آنها به جای پرداختن به بازی ها و سرگرمی های سالم، به کارهای کودکانه و خطرناکی مبادرت می ورزند. بطور مثال در حاشیه ی شهرهای کوچک و اگر در حواشی شهر تپه و کوهپایه باشد . مشاهدات عینی حکایت از آتش زدن گیاههای خشک و درختچه های کوچک شبیه گَوَن و. . . را دارند. همین اقدام کودکانه گاهی موجب ضرر و زیان فراوانی می شوند. و آتش سوزیهای بزرگی را رقم می زنند.
...
[مشاهده متن کامل]

کودکان دانش آموز در چنین سالهایی بر اثر فقر والدین و عدم رسیدگی به فرزندانشان شوربختانه، آن بچه ها دچار افت تحصیلی، و فرار از مسئولیت پذیری در قبال مسیر درست تعلیم و تربیتشان می شوند.
هر خانواده ای موظف است، که در جامعه پذیری فرزند یافرزندانش نقش موءثری ایفا نمایند.
آنها به کمک آموزش و پرورش، کودکان و نوجوانان را در شناخت صحیح زندگی و مشکلات پیش رویشان بایستی آگاه و توانمند گردند.

پیشنهادهای غیر کارشناسی، ممنوع!
نگارنده : احمد لطفی
انسان در هر کاری شایسته است، زوایای پیدا و پنهان آن کار را مورد ارزیابی قرار دهد. اگر شرایط و برنامه ی انجام چنین کاری مهیا باشد، آن کار قطعا" به نتیجه ی مطلوب و مناسب می رسد.
...
[مشاهده متن کامل]

دنیای امروز برای توسعه نیازمند برنامه ریزی و دقت نظر علمی است. بطور مثال برای تحصیل دانش آموزان هر کشور، ابتدا دانستن آمار آنها لازم است، بعد در نظر گرفتن فضای آموزشی، همچنین داشتن ابزار و اثاثیه رفاهی دانش آموزان، نظیر میز و نیمکت، ابزار ورزشی، تغذیه ی آنها و بر آورده کردن نیازهای کمک آمو زشی، دارا بودن معلم، و ده ها نیاز کوچک و بزرگ همه را باید در نظر گرفت.
ما اکنون در ربع اول قرن بیست و یکم میلادی هستیم. انسان شگفت زده می شود، که مدارس برخی از نقاط کشور ما استانداردهای لازم را برای تعلیم و تربیت فرزندان این آب و خاک ندارد.
وسایل مدرن آزمایشگاهی ، فضای آموزشی، آب و غذای سالم، و لباس و سایر نیازهای اولیه بر عهده ی خانواده و دولت های رفاه می باشد. اما زمانی که خانواده هافقیرند، و از لحاظ اقتصادی در مانده هستند. آنها قادر به برآورده کردن نیازهای فرزندان خویش نمی باشند
در کشورهای جهان سوم جوان ها به علت فقر و بیکاری، قادر به تشکیل خانواده نیستند، برخی می خواهند قانونی وضع کنند، که هر مرد ی می تواند، دو همسر داشته باشد. این در حالی است که مردها قادر به بر آوردن مخارج یک خانواده ی تک همسری نیستند. در متون دینی هم توانمندی اقتصادی و جسمی و عقلی در این مورد، دارای اهمیت می باشد.
گاهی شهر و منطقه ای جاده ی مواصلاتی استاندارد، ندارد، بعد می آیند به آن منطقه انواع و اقسام ماشین را وارد می کنند.
با چنین تصمیم نابخردانه ای فقط تصادف و ترافیک را افزایش می دهند.
گاهی نیز بین رشته های علمی، پسوند دینی و یا مذهبی اضافه می کنند. در حالیکه علم به همه ی بشریت تعلق دارد.
بطور مثال توسعه اسلامی و توسعه ی مسیحی و . . . . در حالیکه توسعه یک فرآیند علمی و چند منظوره است، که از یک رتبه، و جایگاهی اقتصادی به جایگاهی برتر اقتصادی نائل می آید.
در واقع فعالیت ها وقتی به موفقیت می رسند، که با پشتوانه ی مطالعه ی تحقیقاتی و کارشناسی صورت عمل به خود بگیرند.

درد هجران خوبان و فراق یاران
( به یاد آسمانی شدن میرزا علی عموزاده )
نگارنده : احمد لطفی
شعر پر احساس سعدی شیرازی که فرموده است؛
بـگـذار تــا بـگـریـم چـون ابـر در بهاران
کـز سـنـگ نـالـه خـیـزد روز وداع یـاران
...
[مشاهده متن کامل]

هـر کـو شـراب فُرقَـت روزی چشیده باشد
دانـد کـه سـخـت بـاشـد قطع امیدواران
چنین شعری، در مرگ خوبان، فراقی غم انگیز را در اذهان متبادر می کند.
ما هر روز شاهد مرگ دوستان، اقوام، همکاران، و همنوعان خویش هستیم.
آدمی که فصل ها، ماه ها و سالها با همکاران، خویشا وندان و یاران و دوستان حشر و نشر داشته است. هنگام مرگ و کوچ ابدیش، روح و روان بازماندگان و دوستان و همکارانش را به هم می ریزد. در واقع مرگ خوبان بیشتر بر بازماندگان تاثیر منفی و شکننده ای بر جای می گذارد.
این فراق غم انگیز معلم دیار ما برای هم سن و سالهایش زنگ بیدار باش و آهنگ رفتن به آغاز مقصد ابدیت را گوشزد می کند. زیرا که ره تا به مقصد سختی های خاص خودش را دارد. در عالم مردگان زمینی، دنیای زندگان آسمانی را به روی انسان می گشاید. مسافران ابدیت، آنقدر معماهای حل شده را درک می کنند، که هجران و فراق آسمان رفته ها برای ما که کمتر خبر از عالم معنا داریم گرچه دردناک است. اما آنها که چشم باطنی و طریق اتصال به ملکوت اعلی را پیدا کرده اند، دنیا و دلخوشی های آن را کودکانه می پندارند.
امروز دوشنبه مورخ ۱۴۰۳/۷/۱۶ خورشیدی شادروان میرزا علی عموزاده همکار پیشکسوت فرهنگی از دیار سیمره دیده از جهان فرو بست.
ایشان به عنوان یک معلم شایسته، با امید واری زیست. تشکیل خانواده داد. و صاحب فرزندانی سالم و نیکو خصال گردید. این مصیبت را به خانواده، فرهنگیان، طایفه رشنو، و تمام شاگردانش تسلیت عرض می کنم.
روحش تا ابد شاد

ما� آفریده ی رنجیم
نگارنده: احمد لطفی
بشر موجودی است که با رنج عجین است. از بدو تولد باسختی فراوانی در دنیا مواجه است. بر آورده نشدن نیازهایش قطعا" انسان را تحت تاثیر قرار می دهد، و برای تامین نیازهایش باید رنج بکشد به قول قرآن در سوره ی بلد، انسان زاییده ی درد و رنج است. آدمی با پذیرفتن مسئولیت زندگی در دنیا قطعا"با رنج و درد مواجه می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

تحمل پیری، مریضی، بیماری و جان کندن، رنج بسیار دارد. . دشمنی ها، نفرت پراکنی ها همه دارای رنج و کینه ورزی و استرس و اعصاب خوردی خاص خودشان را در جهان دارند.
به قول حافظ شیرازی:
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نِهال دشمنی بَرکَن که رنج بی شمار آرد
شب صحبت غنیمت دان که بعد از روزگار ما
بسی گردش کند گردون، بسی لیل و نهار آرد
با وجود آنکه سرشت دنیا با سختی ها و رنجها، در هم آمیخته است، � ولی دوستی بامردم، � باهم بودن، و داشتن همبستگی، نوعدوستی، نیکوکاری، پرداختن به معروفها و دوری از منکرها ، حفظ محیط زیست، و. . . . . همه تلاش هایی برای کاهش دردها و رنجهای و آلام بشری است.
قران در آیه شریفه �لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی کَبَد� ( به یقین انسان را در رنج و مشقت آفریدیم. ) ( سوره بلد آیه ۴ ) بیانگر این مطلب است که انسان از آغاز زندگی مراحل زیادی از مشکلات و درد و رنج ها را طی می کند، از تولد تا طی کردن طفولیت و جوانی و میانسالی و پیری همه چرخه ای از پیمودن این مسیر پر رنج و درد است. و به قول حضرت علی ( ع ) ؛
الدنیا دارُُ بلاءُُ محفوفه
یعنی : دنیا خانه ای می باشد که تومار آن را با بلا پیچیده اند. به عبارتی دیگر بطن دنیا پر از بلا و نا آرامی و برهم زننده آسایش و آرامش است.
اما در توضیح آیه شریفه �ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیئَهٍ فَمِنْ نَفْسِکَ؛ هر چه از خوبی به تو می رسد، پس از خداست و هر چه از بدی به تو می رسد، پس از خود توست. � ( سوره نساء آیه ۷۹ )
خداونددر خلقت همه چیز را آفریده، و انتخاب انسان در آثار خلقت، و آنچه هست، دوسرنوشت خوب و بد را رقم می زند. حکمت خداوند بر خوبیها و اقتضای پیشرفت و کاهش آلام و رنجهای بشر استوار است. اما نحوه ی برخورد، و انتخا ب ما با آنچه در خلقت هست، مشخص کننده سرنوشت خوب و بد ماست. در واقع بشر با استفاده ی بهینه و عقل و شرع پسند از آنچه هست و در مسیر زندگیش قرار می گیرد. فرد را به رشد و تعالی می رساند. برعکس اگر انسان جنبه ی مُضر و بد پدیده های خلقت را انتخاب کند، سرنوشت منحط و بدی را بدست می آورد. مثل نگرش و استفاده ی ما از چاقو، یکبار برای قاچ کردن خربزه استفاده می کنیم و چاقو در خدمت بشر بوده و سودمند است . یکبار با چاقو فرد بی گناهی را می کشیم، در این صورت چاقو به ما زیان رسانده است. و برچسب قاتل بودن را محقق کرده است.
در حقیقت رنج کشیدن انسانها در دنیا محکومیت آدم ابوالبشر است که باید وی و فرزندانش در دنیا زندگیِ تواَم با آزمون و امتحانی را بگذرانند. امید است ما انسانها از امتحان خداوند ، در این دنیای پر حادثه و تغییر، سربلند بیرون آئیم.

جهانِ دل
نگارنده : احمد لطفی
دل قطعه گوشتی صنوبری در مرکز بدن انسان جای دارد. آثار قلب لطیفه ای روحانی و عاطفی است، که نقش زیادی در گرایش و طرز تلقی ما از محیط دور و برمان را شکل می دهد.
عرفا قلب ( دل ) را جایگاه عرش الرحمان می دانند. چون آدمی در بطن وجودش فقط یک قلب دارد، و آن رامالامال از عشق حق می دانند، در واقع دل، برای دلسوزی و وادار کردن سایر اعضاء و جوارح بدن برای خدمت به همنوعان معطوف و مقرر کرده است. به عبارتی دیگر قلب چنین کششی در وجود فرد و گاه به سایرین از طریق نگارش، یا زبان و عقل رشاد، کار دل و قلب سلیم بشردر زندگی تجلی پیدا می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

عالم و جهانِ دل، در حقیقت عالمی با ویژگی های خاص خویش است. چه کتب عرفانی و اشعار زیبا یی که منشاء آنها حرف دل است.
از قدیم هم گفته اند،
سخن چون از دل برآید
لاجرم در دل نشیند.
طبق سخن دینی، انما الاعمال بالنیات
یعنی: به درستی که اعمال با نیتها سنجش می شوند.
نیت قلبی خیر، در اعمال، ارزش عمل را افزایش می دهد.
در نماز و سایر عبادات، نیت و حضور قلب بسیار اهمیت دارد،
با وجود آنکه حواس جمع و خضوع و خشوع در عبادت، ارزش عبادت را افزایش می دهد، ولی امثال نگارنده هنوز به درجه ی حضورِ قلب و حلاوت در عبادت نائل نگشته است.
به قول شاعر؛
هفت شهر عشق را عطار گشت
ماهنوز اندر خم یک کوچه ایم
شاعری دیگر نیز می گوید؛
به کعبه گفتم تو هم خاکی من خاک
چرا باید که من گرد تو گردم؟
جواب آمد تو با پا آمدی باید بگردی
برو با دل بیا تا من بگردم
بنابراین، دلسردی و بی میلی و عدم رغبتِ قلبی به عبادت و زیارت، و. . . در روحیه ی فرد تاثیر منفی دارد. به عبارت دیگر قلب پاک، نیت پاک و عمل صالح کارکردهای درست آثار قلب آدمی است.
به قول شاعر:
حج بخدا جز به دل پاک نیست
شستن غم از دل غمناک نیست

احمد لطفی:
مختصری در معرفی خاندان شریفی ( شهرکه ) آبدانان
نگارنده : احمد لطفی
خاندان شهرکه ( شریفی ) با توجه به شجره اش، الان هفت نسل بطور مشخص از فرزندان کربلایی امیدعلی شریفیان تا خداکرم زرین آبادی، دست کم دویست سال است، که ابتدا از زرین آباد بنا به جریانات اجتماعی و سیاسی، برای پراکندگی طوایف وابسته به سوره میری، در زرین آباد و حومه، که در دوران حسن خان والی پیش آمد، اجداد و اقوام تیره ی شهرکه ( شریفی ) به الشتر رفته، و با کولیوندها به ییلاق و قشلاق در بین الشتر و سیمره وآبدانان، مبادرت ورزیده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

سرگذشت این شوهانها یا سوره میری ها که با طایفه های برامسین ( ابراهیم حسین ) و قطبین ( قطب الدین ) و. . . قرابت فامیلی داشته و دارند، پراکندگی خاصی را داشته اند. تا آنجا که با کولیوندها پیوستگی عمیقی پیدا می کنند.
این خاندان ارجمند، بسان پیرانی های پیرانشهری ساکن پشتکوه، و حومه زرین آباد از دست مباشران حسن خان والی در. دوران نورمحمد خان کولیوند، آنها به الشتر می روند، البته باچند سال جلوتر از پیرانی ها چنین مهاجرتی برایشان پیش می آید.
در واقع، به نظر می آید اجداد تیره شهرکه ( شریفی ) و خویشاوندانش در دوران حسن خان والی پشتکوه، از زرین آباد پهله یاحواشی آن بطور اضطرار در بین ایل کولیوند رفته اند. آنچه مسلم است ، پدر خداکرم معاصر با حسینعلی خان سوره میری متوفی به سال ۱۲۳۵ قمری بوده است.
شجره ی دختر امید علی شریفیان یکی از اعقاب شهرکه ( شریف ) به شرح زیر است؛
عالم شریفیان فرزندامیدعلی فرزند کربلایی ولی جان فرزند جمشید ( جمشیر ) فرزند شهرکه ( شریف ) فرزندغلامرضا فرزند خداکرم ( نوکه ) فرزند . . . فرزند حسن
آنها در الشتر و بسطام الشتر با سوره میری های هم نژادشان از خاندان حسینعلی خان حشر و نشر داشته اند، تا آنجا که لطفی ( لطفعلی فرزند حاج مقصودعلی ) مریم دختر شهرکه ( شریف ) را برای پسرش حاجعلی سرخمیری خواستگاری کرده و با هم ازدواج می کنند. حاصل این ازدواج دختری به نام معصومه می شود. از معصومه پسری به نام شیخ سبزی ( بارانی ) زیدی برجای می ماند. بارانی زیدی هم دو پسر و دو دختر دارد. لازم به ذکر است که مادر مریم دختر شهرکه ، گوهر سرخمیری بوده است. به زعم نگارنده، و باتوجه به تایید شادروان کربلایی عبود مقصودی، گوهر دختر یا برادر زاده ی حاج مقصود علی سرخمیری بوده که با شهرکه ( شریف ) ازدواج می کند و صاحب چند فرزند ارزشمند می گردد.
در روز پنجشنبه مورخ ۱۴۰۳/۷/۱۲ خورشیدی بعد از اتمام مراسم چهلم همسر اصغر شریفیان فرزند شادروان کدخدا چراغ، با برخی از خاندان شهرکه ( شریفی ) در منزل امیدعلی شریفیان مصاحبه ای انجام دادم. این خاندان با بسیاری از طوایف پیشکوه و پشتکوه شبکه ی خویشاوندیشان را گسترش داده اند. و اطلاعاتشان در باره ی گذشتگان با درایتشان محدود بود، البته از سخنانشان این الفبا در مورد خاندان یا تیره ی شهرکه ( شریف ) تنظیم شده است.
شهرکه دو زن داشته است؛
۱ - نازه ( نازاره ) از طایفه کرمشه، و ایل کولیوند بوده است.
۲ - گوهر از تبار سوره میری های سیمره بوده است.
فرزندان نازه ( نازاره ) کولیوند:
یک ) - جمشید ( جمشیر )
دوم ) - بیگ شیر ( بگشیر )
سوم ) - گلاب
فرزندان گوهر سوره میری:
یک ) - کدخدا صیداحمد، که انسانی با صلابت، قاطع، و زور مدار و قلدر بوده است.
دوم ) - حسن
سوم ) شیخ احمد
احتمالا" دو دختر هم به نامهای فرنگیس و مریم داشته است.
فرنگیس مادر پدر شهولی و نیازعلی طهماسبی از کولیوندهای وحدت آباد دره شهر بوده است.
آنچه مسلم است خدا کرم نوه ی حسن زرین آبادی، منطقه را به طرف الشتر ترک می کنند، در اواخر قاجاریه یعنی در زمان غلامرضاخان ابوقداره یا حسینقلی خان صارم السلطنه والیان پشتکوه، قصد ماندگاری در پشتکوه را دارند. آنها از طرف ماموران مالیاتی و شکوائیه بومیان پشتکوه، مورد اذیت واقع می شوند.
والی وقت بزرگ خاندان شهرکه را احضار می کنند، وقتی والی پشتکوه به هویت سوره میری یا زرین آبادِ پهله ای بودن آنها پی می برد. با نوشتن نامه ای آنها را از مالیات دادن و حق چراندن دامهایشان در هر نقطه از پشتکوه معاف می کند.
البته این معافی شاید به خاطر جانبداری نورمحمدخان کولیوند، و حاج مقصودعلی سرخمیری، و لطفعلی خان بالاوندی از حسینقلی خان والی پشتکوه، برای رسیدن به قدرت، احتمالا" در نگرش آن والی نسبت به طوایف مهاجرت کرده، ابراز محبت و دلجویی داشته اند. ( الله اعلم بالصواب )
حاجعلی سرخمیری فرزند لطفعلی فرزند حاج مقصود علی سوره میری داماد شهرکه ( شریف ) می باشد. و مریم دختر شهرکه را به همسری بر می گزیند.
جمعیت اعقاب خدا کرم زرین آبادی اکنون در حد یک طایفه هستند، که بیشتر آنها در روستای چم کبود آبدانان و شهرستان آبدانان، زندگی می کنند، و چند خانوار از آنها نیز در بسطام الشتر سکونت دارند.
بررسی این تیره یا طایفه ادامه دارد. این الفبا شناخت مختصری از این طایفه می باشد. آنها دربین کولیوند های چم کبود آبدانان زندگی می کنند، تا آنجا که به نوعی در طایفه کولیوند هضم شده اند، که در بین مردم آبدانان به کولیوندهای چم کبود مشهور هستند. البته در بین مردم اهل تاریخ و خودشان اذعان دارند، که جزو طایفه یا تیره شریفی هستند. و کولیوند جزو دایی های آنها محسوب می شوند، به عبارتی کولیوندها خویشاوند سببی آنها می باشند.
فرزندان شهرکه نام خانوادگیشان اکثر"ا شریفی می باشد، ولی برخی هم شریفی نژاد، پیری ، قنبری ، غلامی، گنجی و بیگ رضایی هستند
همچنین بقیه نسل خداکرم زرین آبدی، دارای فامیلی کارگر وچراغی دارند
این تیره ( تیره شریفی ) ، مردمی دارای وجاهت و فضیلت بوده، و از افراد صاحب ثروت و مکنت در منطقه آبدانان بوده و هستند. آنها با مردم دارای روابط عمومی شایسته ای هستند.

مردم شرور و بی مروتِ روزگار
نگارنده: احمد لطفی
یکی از مصداق های جوانمردی در قاموس هستی، دفاع و باز دارندگی و حتا جنگیدن در مواجهه ی با دشمن یا دشمنان رعایت عدل و مروت است. به عبارتی تنبیه به اندازه ی جرم و خطا، نه مانند رژیم صهیونیستی، در مقابل مخالفانش جنون آمیز رفتار می کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

دنیای امروز بر مبنای جبر جهانی وبرقراری نظم نوین جهانی، با تاکید و تکیه بر زور و جبر شدید پایه ریزی شده است، اتاق فکر ابر قدرت های هم پیمان و هم نظر و همپیاله با وجود تناقض گویی، و مواضع دو پهلو، ولی در زیر نقاب دموکراسی، و سایر نهادها و سازمانهای عوام فریب، و دعوت به خویشتنداری، آنها فقط زمان برای ستمگری می خرند. تجربه نشان داده است، هدف آنها خفه کردن هر صدا و حرکتی که مخالف صدا و حرکت و مرام و مسلک آنها باشد را با تمام قدرت و خارج از رعایت عدل و انصاف و مروت، مخالفان خود را تنبیه می کنند. و تبعیض و ستمگری بر کشورهای ضعیف و گاه انقلابی در دستور کار آنهاست.
کشور فقیری مانند لبنان، که حداقل مخالفتی با ترکتازی صهیونیست ها انجام می دهد، به اشد مجازات مواجه می گردد. هرچند، رژیم صهیونیستی، با گنبد آهنینش، و تمام دولت های قدرتمند هم حامی و طرفدار بقای چنین ژاندارمی در منطقه هستند، با این ستمگری در کنش و منش، نفس کشیدن را هم آنها تعیین می کنند. بنابر این صرف نظر از عقاید سیاسی، حزب الله لبنان، در این شرایط مظلوم واقع شده است، و چنین جفایی بر چنین مردمی با چنین شدتی خارج از عدل و مروت است. به عنوان یک معلم کوچک شدت عمل و ریختن بمب های خطرناک و تخریبگر بر مردم، به ویژه بر مقر سید حسن نصر الله، خطایی نابخشودنی است. و نگارنده چنین ستمی را محکوم می نماید.
اهل دانش و اخلاق به خوبی می دانند، که پرخاشگری و تخریب و جنگ و حمله ی ناجوانمردانه و بیش از حد و حدودِ خطا ی دیگران ، ستم و تجاوز و گناه آشکار است. دیر نیست که جبر جهانی و نظم دلخواهش، مانند رواقیان و پیروانشان، جبر گویی و قبولاندن تفکر وعقیده ی خویش با زور و خشونت، به طرف مقابل، آن هم از نوع خطرناکش ، در واقع تومار بقای خودشان را در هم می پیچند.
آیا هر کشوری قدرت بازدارندگیش ضعیف باشد، نباید به جفاکاری دیگران اعتراض کند؟ مردم لبنان وقتی در بیخ گوششان ظلم صهیونیستها رابه سایر کشورها می بینند، نمی توانند، ساکت باشند.
در هر صورت، رژیم صهیونیستی با این حرکات خشن و وحشیانه و خونخواری و خونریزی افسار گسیخته اش محکوم است. فعلا" باچنین حامیانی که دارد، منطقه را نا امن و به آشوب کشیده است. با تخم کینی که کاشته است، آرامش وبقای خود را نیز متزلزل کرده است. به نظر می آید رفتارشان طوری است، که خودشان را برای ترک منطقه آماده کرده اند.
روح شهید سید حسن نصر الله با اجداد طاهرینش محشور بادا
۱۴۰۳/۷/۷

نقش زبان در انتقال فرهنگ
نویسنده : احمد لطفی
زبان، وسیله ای ارتباطی است، که اشخاص به وسیله ی آن احساس خود را از آنچه که دیده ، و یا آموخته اند ، را به دیگران ابراز و انتقال می نمایند. به عبارتی دیگر زبان وسیله ای می باشد، که از طریق آن مردم با همدیگر ارتباط و تعامل پیدا می کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

زبان یکی از ارکان هویت، می باشد.
"ریتا مای براون" زبان را نقشه ی راه یک فرهنگ اعلام می کند.
در کشور ما زبان هخامنشیان را فرس قدیم می گویند. آقای بلوک باشی مردم شناس معروف، زبان لکی را فرس قدیم می داند.
زبان دوران اشکانی و ساسانی را فرس میانه ویا زبان پهلوی می گفتند. و لی از دوران یزدگرد سوم به بعد که فرزندانش در مرو و طخارستان حکومتی تشکیل می دهند، زبان فارسی دری ( زبان درباری ) شکل می گیرد، یعنی در دربار با این زبان صحبت می کردند.
زبان دری در ترکمنستان فعلی و مرو و خراسان بزرگ و سیستان ، روانی چشمگیر داشته است.
یعقوب لیث یا ماهک زبان دری را در مقابل زبان عربی تقویت نمود.
زبان در حقیقت بیان مکنونات درونی است، وقتی افراد با زبانیِ مشترک با یکدیگر سخن می گویند در واقع با گفتگو، و رد و بدل تجاربشان، موجب افزایش سطح دانش و دانایی خویش را فراهم می نمایند. دامنه ی لغات خود را گسترش می نمایند.
به نظر می آید ، زبان عامل گسترش فرهنگ در هر جامعه می باشد. استمرار و تغییراتی که زبان، در طول زمان پیدا می کند، رشد و پیشرفت فرهنگ جامعه رافراهم می کند. شرط اساسی رشد و گسترش زبان و فرهنگ هر جامعه، استمرار و تکلم آن زبان و ارتباط با سایر جوامع است تا دامنه ی لغات و تجارب فرهنگی سایر جوامع را با محیط زندگی خویش بومی نماید. زبان های قوی قادر به نامگذاری وسایل جدید با فرهنگ و زبان خویش هستند. بطور مثال لکهای اصیل به مداد تراش می گویند " توکراکر" نگارنده بیست سال پیش از فرد میان سالی از دهستان عباس آباد شهرستان دره شهر این لغت را شنیدم.
اگر شولها و کولکوندها را از زاگروس میانی و گسترش آنها به طرف استانهای جنوبی وشیراز ( فارس ) بدانیم، باید طوایف دره شوری و کولیوندها را جوری دیگر بررسی کرد. . چنانچه قدمت آنها به دوران ایلامی ها و هخامنشی ها برسد، شاید شولی ها دره شوری، و کولکوندها. و کاسی ها و بعد گوتی ها و مادها را در سرزمینی مشخص با زبانی مشترکتصور نمود، هرچند زبان آنها براثر روابط با جوامع دیگر تغییرات جزئی پیدا کرده اند. ولی اساس آنها از یک ریشه ی تاریخی کهن یعنی شیرزی، نوح آوندی، مادیشتی، مادیانرودی، کویشتی، الیشتری، سیمری . سومری، ایلامی، و اکباتان و تاتی، مازنی، هگمتانه ای، و هخامنشی نامید. ( البته الله اعلم بالصواب ) عرایض نگارنده در حد طرح یک مساله است، که محققان در رد و یا صحت آن می توانند دلایلی چند ارائه نمایند.
در هر صورت زبان و فرهنگ، شاخص و بیانگر هویت هر جامعه به حساب می آیند.

جهان به کام ظالمان
نویسنده : احمد لطفی
بشر از لحاظ اخلاقی دوران سنتی، معتقد بودند، که هر عملی که افرا انجام می دهند، پژواک به خود آنها بر می گردد. قبلا" می گفتند؛ مکن کاری که با سنگ پایت را بشکنند، و یا با انجام اعمال بد حلقه و عرصه ی جهان بر تو تنگ آید.
...
[مشاهده متن کامل]

سخن فوق را بابا طاهر عریان چنین آورده است؛
مکن کاری که بر پا سنگت آیو
جهان با این فراخی تنگت آیو
از طرفی نیر شاعری می فرماید ؛
این عمل های همچو مار و عقربه
مار و عقرب گردد و گیرد دُمت
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو زجو
در واقع با این نصایح اخلاقی ظلم و تجاوز و جنگها ولو در حد محدود، تا حدودی کاهش می یافت.
اما امروزه تئوری فوق تا حدودی برعکس شده، و جای مظلوم و ظالم با هم عوض شده است. درواقع ستمگرها باید از پژواک اعمال بدشان دچار گرفتاری، ترس و وحشت ، و عذاب وجدان گردند، اما مشاهدات عینی عکس چنان توقعی را نشان می دهند. شوربختانه زیاده خواه ها ، قاتلها، منحرفان ، مرفهان بی درد، و متجاوزان جنگی، در ناز و نعمت زندگی می کنند.
آنها با گستاخی تمام به انجام کارهای بد، ازجمله قتل و غارت و اختلاس، و تجاوز و جنگ و خونریزی، و سایر صدمات، و . . . مبادرت می ورزند.
شوربختانه برخی از کشورها، و دولتمردان جهان و نیروهایی که در اختیار دارند ، دچار جنون جنگ و ستیزه و خشونت و کینه ورزی شده اند.
آنها برای رسیدن اهداف شوم و خود خواهی ها یشان به راحتی انسان های بیگناه را می کشند. کشتار و وحشی گری چنان نهادینه شده است، که اگر روزی در جهان صلح و سلامتی، و بدون جنگ و کشتار باشد، خون آشامان قرن بیست و یکم خواب شان نمی برد. و نبض جهان در چنین حالتی، به دلخواه آنها نیست.
جنگ طلبان و خون آشامان روزگار با نسل کشی و به راه انداختن جنگهای ناهمگن، و نابرابر، تلفات را در بالاترین و بیشتر ین سطح ممکن رسانده اند. دیدبان حقوق بشر هم قدرت اجرایی ندارند. که متجاوزان آدم گش را بر سر جای خویش بنشانند. آنها فقط آمار کشتار و ویژگی سنی و جنسی، و گاه شغلی آنها را بیان می نمایند. کشتار زنان و کودکان در جنگها بسیار کار شنیعی می باشد. اما مهاجمان جنگی از چنین کاری پرهیز نمی کنند.
از لحاظ اقتصادی نیز حدود نود درصد امکانات جهان در دست کمتر از ده درصد جمعیت جهان است. این شکاف و فاصله ی طبقاتی ، دنیای نابهنجاری را شکل داده است، که همه را تحت تاثیر قرار داده است. افرادی که از فقر خودکشی می کنند، و افرادی که ترک تحصیل می نمایند. و افرادی که کارتون خواب و کولبر و یا کارگر با مزد کم ، ویا تغذیه ی نامناسبی دارند، و . . . همه ناشی از نابرابری اجتماعی و اقتصادی می باشد.
گاه افراد خارجی مستقر در کشورها موجب دردسر برای ساکنان اصلی کشورها می شوند. بطور مثال درگیری سه زن افغان با یک زن ایرانی در پارک.
و ده ها حادثه ی دلخراشی که در فضای مجازی و روزنامه ها منتشر می شوند.

فقر و شکاف طبقاتی
نگارنده: احمد لطفی
بلای فقر، یکی از آسیب های اجتماعی - اقتصادی است، که ریشه در عدم توزیع عدالت اجتماعی دارد. مردم درویش مسلک مناطق محروم، که قرنهاست با خوی قناعت و همدلی با همنوعان زیست کرده اند. الان قشر متوسط خودش محتاج است. بیکاری سرپرست خانواده ، و گاه بیمار بودن بزرگترها، موجب شده دانش آموزان نتوانند مقدمه ی ثبت نام و خرید نیازهای تحصیلی اعم از نوشت افزار، لباس، هزینه خرید کتاب، و. . . . را تهیه نمایند.
...
[مشاهده متن کامل]

الان طبق اخبار شفاهی به نقل از مسئولان آموزش و پرورش بیش از هفتصد هزار دانش آموز موفق به ثبت نام نشده اند. برخی از آنها احتمالا" به خاطر فقر خانواده، ترک تحصیل کرده اند. هجوم افغانها، و آموزش و پرورش رایگان برای آنها مزید بر این فقر و فلاکت ها شده است. شور بختانه، شکاف طبقاتی و عدم برخورداری از امکانات کافی، موجب شده، که نهادهای مددکار برای نجات خانواده های مددجو قادر به ارائه ی خدمت به آنها باشند.
ازطرفی دیگر در این شرایط از زمان که جنگ و خونریزی، و نا آرامی در منطقه ، همه اخبار ناخوشایندی هستند، که عقده ای بودن، افسردگی و پرخاشگری برخی از خانواده های فقیر بر علیه خود یا دیگران در جامعه شکل می گیرد.
به نظر نگارنده، ماده گاو ایران زمین از دست اختلاسها، و کمک های مختلف به دیگران شیرش خشکیده و رمق ندارد. الان نزدیک ۹ میلیون نفر که اکثرا" نیز جوان هستند، به خارج از کشور مهاجرت کرده، و یا پناهنده شده اند.
بر طبل جنگ، و درگیری و خشونت علیه خودی و بیگانه کوبیدن، زندگی ناموزونی شکل می گیرد. از طرفی ناتوانی در ارتباط منطقی با سایر جوامع و تحریم های بین المللی، و خسارت های پشت سر هم، چنان کشور و مسئولان را مستاءصل کرده است، که شیرازه حیات اجتماعی و فرهنگی را تاحدرودی از هم گسسته است. اگر جلوی زیاده خواهی، و اختلاس برخی مسئولان را بگیرند، قطعا" باافزایش نقدینگی بیکاری کاهش می یابد. قدرت خرید بالا می رود و ما شاهد دانش آموزان به شدت فقیر نخواهیم بود.
دل نوشته ای برای کارگران معدن زغال طبس
نگارنده : احمد لطفی
ایرانیان اصیل مردمانی سخت کوش و با شرافت هستند.
آنها درصورت داشتن کاری مشخص، نهایت تلاش و اخلاص، و از خود گذشتگی را برای آن کاری که به آنها محول شده، به شکلی درست، و با وجدان کاریِ ستودنی انجام وظیفه می نمایند.
از قدیم گفته اند؛ صاحبان شرکت و متولیان امر هم باید خدا را در نظر بگیرند، و در کنار خدمات همنوعانی که در شرایط سخت در معدن زغال سنگ فعالیت می کنند، شایسته است، آنها نیز به وظایف قانونی خویش عمل نمایند. درواقع وظیفه دارند، اسباب و ابزار امنیت شغلی کارگران معدن را مهیا کنند.
این کارگران دارای زن و فرزند بودند، در روز اول مهر که فرزندانشان به امید آن که بابا برمی گردد و نان و آذوقه می آورد. دست محبت و نوازشش بر سر آنها می کشد. اما ندانم کاری افراد زیاده خواه و خود خواه که فقط به فکر جیب خود بوده اند، چرخ زندگی این خانواده های زحمتکش را به چمر و عزا تبدیل می کنند.
طبس شهری کویری است، این کارگران در شرایط سختی به دنبال بدست آوردن نان حلال در تکاپو بوده اند. در این اولین روز فصل پائیز سال ۱۴۰۳ خورشیدی، کارگران معدن زغال سنگ طبس دچار حادثه شدند. و یش از پنجاه نفر آنها جان به جان آفرین می دهند. بر روح بلندشان درود می فرستم، و با خانواده های داغدار و حادثه دیده اعلام همدردی می نمایم.
روح به حق پیوسته ی آن کارگران زحمتکش شاد بادا.
از ضعفا یاد کردن همت است
نگارنده : احمد لطفی
کشور بزرگ ما در هر گوشه اش درد و رنج و نابسامانی در زیر ساختها، فقر و ترک تحصیل، و طلاق، و اعتیاد ، و عدم توسعه یافتگی در ابعاد مختلف، و شور بختانه به هم ریختگی، در برخی از نقاطش قابل مشاهده است. هرکاری صورت می گیرد، از نظر دانایان، انتقاد و ایرادی به آن کار مترتب است. بطور مثال در تونل بین آبدانان و پلدختر، جاده ای از سمت پلیس راه به دهانه تونل لازم است ، اما گویا فراموش شده است.
جاده ی بین دره شهر و پلدختر از نظر زیر ساختی، بسیار مشکل دارد، و سالهاست به مردم و وسایل نقلیه شان خسارت جانی و مالی وارد کرده است. الان جرقه ی سازندگی و رفع مشکل جاده ای بین دره شهر و پلدختر در دستور کار واقع شده است. و صد البته برای آبادانی و سازندگی، نیاز به همدلی نمایندگان مجلس در دو شهر، و فرمانداران دره شهر و پلدختر یک ضرورت راهبردی، برای پیشرفت این پروژه است.
این جاده ی مواصلاتی سالهاست که فرسوده، باریک و نا امن می باشد. فرماندار تشنه ی خدمت شهرستان دره شهر، یعنی جناب آقای هوشنگ طاهری که خود از فرهنگیان با سابقه، و درد آشناست، در حرکتی سازنده به نزد همتای خویش به شهرستان پلدختر می رود، و فرآیند پروژه ی دوبانده کردن جاده بین دوشهرستان را مورد بررسی قرار می دهند. تا با کمک نمایندگان مجلس ، کاری مفید و سازنده و ماندگار از خویش به عنوان حاکمان محلی در این دو شهر به یادگار بگذارند.
در واقع ساختن این اتوبان تا سالها در حافظه ی تاریخی مردم آن دو شهر برجای خواهد ماند.
عزم جزم فرمانداران و نمایندگان مجلس در این دو شهرستان، در این حرکت توسعه آفرین، نگارنده را به یاد سخن پیامبر خاتم انداخت، که در این باره فرموده است؛
سیّدُ القَومِ خادمهُم
یعنی: سرور و رئیس قوم، خدمتگزار آنهاست.
و امام صادق ( ع ) نیز فرموده است؛
"مومنان خدمتکار یکدیگرند. "
صرف نظر از جناح بندی های سیاسی، فرماندار شهرستان دره شهر به عنوان آغازگر همدلی برای خدمت به جامعه، حرکتش ستودنی است. و خدمتگزاری نیکویش به مردم این شهرستان ده ها نوشته را دیدم ، که از ایشان تقدیر و تشکر به عمل آمده است.
نگارنده ایشان و هر انسان تلاشگری که خالصانه به مردم خدمت نماید، را می ستاید. چنان کسانی که برای انجام وظیفه ی خالصانه، به مردم در حرکت و فعالیت هستند، مصداق خوبی برای اشعار ارشادی زیر می باشند؛
تا توانی به جهان خدمت محتاجان کن
به دمی یا درمی یا قدمی، یاقلمی!
ویا:
در زمان ناتوانی یاد یاران فخر نیست
روز قدرت از ضعیفی یاد کردن همت است
اشعار بزرگانی چون سعدی، حافظ و فردوسی ، و مولوی خدمت خالصانه به مردم را به خوبی ستوده اند.
و در آخر ؛
کسی نیکی بیند به هر دو سرای
که نیکی رساند به خلق خدای

فقر و شکاف طبقاتی
نگارنده: احمد لطفی
بلای فقر، یکی از آسیب های اجتماعی - اقتصادی است، که ریشه در عدم توزیع عدالت اجتماعی دارد. مردم درویش مسلک مناطق محروم، که قرنهاست با خوی قناعت و همدلی با همنوعان زیست کرده اند. الان قشر متوسط خودش محتاج است. بیکاری سرپرست خانواده ، و گاه بیمار بودن بزرگترها، موجب شده دانش آموزان نتوانند مقدمه ی ثبت نام و خرید نیازهای تحصیلی اعم از نوشت افزار، لباس، هزینه خرید کتاب، و. . . . را تهیه نمایند.
...
[مشاهده متن کامل]

الان طبق اخبار شفاهی به نقل از مسئولان آموزش و پرورش بیش از هفتصد هزار دانش آموز موفق به ثبت نام نشده اند. برخی از آنها احتمالا" به خاطر فقر خانواده، ترک تحصیل کرده اند. هجوم افغانها، و آموزش و پرورش رایگان برای آنها مزید بر این فقر و فلاکت ها شده است. شور بختانه، شکاف طبقاتی و عدم برخورداری از امکانات کافی، موجب شده، که نهادهای مددکار برای نجات خانواده های مددجو قادر به ارائه ی خدمت به آنها باشند.
ازطرفی دیگر در این شرایط از زمان که جنگ و خونریزی، و نا آرامی در منطقه ، همه اخبار ناخوشایندی هستند، که عقده ای بودن، افسردگی و پرخاشگری برخی از خانواده های فقیر بر علیه خود یا دیگران در جامعه شکل می گیرد.
به نظر نگارنده، ماده گاو ایران زمین از دست اختلاسها، و کمک های مختلف به دیگران شیرش خشکیده و رمق ندارد. الان نزدیک ۹ میلیون نفر که اکثرا" نیز جوان هستند، به خارج از کشور مهاجرت کرده، و یا پناهنده شده اند.
بر طبل جنگ، و درگیری و خشونت علیه خودی و بیگانه کوبیدن، زندگی ناموزونی شکل می گیرد. از طرفی ناتوانی در ارتباط منطقی با سایر جوامع و تحریم های بین المللی، و خسارت های پشت سر هم، چنان کشور و مسئولان را مستاءصل کرده است، که شیرازه حیات اجتماعی و فرهنگی را تاحدرودی از هم گسسته است. اگر جلوی زیاده خواهی، و اختلاس برخی مسئولان را بگیرند، قطعا" باافزایش نقدینگی بیکاری کاهش می یابد. قدرت خرید بالا می رود و ما شاهد دانش آموزان به شدت فقیر نخواهیم بود.

دنیا متغییر ی مجازی
نگارنده : احمد لطفی
از قدیم به ما گفته اند؛ دنیاهیچ و پوچ و مجازی است. دنیا ارزشی ندارد. دنیا بسان مار و بوقلمون رنگارنگ است. دنیا فانی و زایل شدنی است. دنیا دمی بیش نیست، و غنیمتی ناپایدار است.
...
[مشاهده متن کامل]

در ادبیات فارسی و لکی و کردی و لری بارها دنیا را مجازی دانسته و حقیقت را بسان متون دینی، در دنیای دیگر و آخرت، حوالت داده اند.
سید نوشاد ابوالوفایی در باره ی دنیا چنین سروده است؛
ای دنیا داران، ای دنیا دوسان
دنیا دمیکَ، چی شارو بوسان
ارپوشیاین نوشیاین گرو لیش سَنی
ور نه میمانو پی کسی هنی
نوشاد طرهانی در اشعاری دیگر می نویسد؛
جمجا هویچ و پویچ ، جمجا هویچ و پویچ
حکوم شاهان جمجا هویچ و پویچ
رونق حوران زیبا هویچ و پویچ
هر جا منورم یکجا هویچ و پویچ
دشت و کاخ و باخ و صحرا هویچ و پویچ
� عاقبت طلسم دنیا هویچ و پویچ�
اگر جاهل بوین سرمست باده
کمر بر بسته ابرو گشاده
حسن یوسفی خدا پیت داده
همرازت جن بو ، هم پریزاده
منگوله مشکین رعنا هویچ و پویچ
� عاقبت طلسم دنیا هویچ و پویچ�
خیام هم چنین سروده است؛
دنیا دیدی و هرچه دیدی هیچ است،
و آن نیز که گفتی و شنیدی هیچ است،
سرتاسرِ آفاق دویدی هیچ است،
و آن نیز که در خانه خزیدی هیچ است.
مولوی نیز چنین آورده است؛
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
دانی که پس از عمرچه ماند باقی
مهر است و محبت است و باقی همه هیچ
دنیا را قامتی ناساز. و جورواجور دانسته اند.
شتاب تغییرات دنیا برکسی پوشیده نیست. هرکسی دنیا را با شناخت و تجربه ی خویش معنا می کند. دنیای آدمها در هر قرنی بستگی به نگرش آنها دارد، و هرصاحبنظری دنیا را طوری تبیین کرده است. پرداختن به همه ی نظرات آنها کاری دشوار است. و به تیمی تحقیقاتی نیاز دارد.
در متون دینی دنیا را خانه ای پر از بلاء و مجازی می دانند، که غصه خوردن ما برای محصولات دنیا کار عبثی است.
برخی گویند ، غصه نخورید دنیا دو روزه ، عمرش کوتاه است.
شاعری گوید؛
ای دل جزع مکن که مجازی است جهان
ای جان غمین مشو که سپنجیست این سرای
در واقع سرای سپنج خانه ای که کشاورزان از چوب و علف می ساختند، خانه ای موقتی، شبیه مهمان سرا، کنایه از دنیای زود گذر. ( تاریخ بیهقی - دکتر فیاض، ۱۳۸۴ :۲۳۴ )
حافظ شیرازی در ساقی نامه چنین آورده است؛
دلا بر جهان دل منه زینهار
که کس بر سر پل نگیرد قرار
همان مرحله است این بیابان دور
که گم شد درو لشکر سلم و تور
همان منزل است این جهان خراب
که دیده است ایوان افراسیاب
نه تنها شد ایوان و کاخش به باد
که کس دخمه اش هم ندارد به باد
چو خوش گفت جمشید با تاج و گنج
که یک جو نیرزد سرای سپنج
دانشمندان جامعه شناسی معتقدند؛ دنیای ماقبل مدرن بسیاری از مردم و دیندار جهان آن را مجازی و جهان آخرت را حقیقی می دانستند.
در دنیای ارتباطات و عصر بعد از رنسانس و دوران فرهنگی الکترونیک که در جامعه گسترش یافت دنیای مجازی دوران الهیات در دوران مدرن به دنیای حقیقی تبدیل شد، و رسانه ها و موبایلها دنیای مجازی قلمداد می شوند. در آینده همین فضای مجازی یا دنیای مجازی به دنیای حقیقی تبدیل می شود و عناصر فرهنگی دیگری که باور مردم را شکل دهد، ، دنیای مجازی خواهد شد. ( اقتباس از مقاله حسن محدثی گیلوایی در کانال گزیده های برتر جامعه شناسی )

پیامبر رحمت، اسوه ی حسنه
نگارنده: احمد لطفی
هفده ربیع الاول سالروز تولد ختم رُُسل و هادی سُبُل، پیامبر آخرالزمان ( ص ) ، و ششمین پیشوای شیعیان ، حضرت جعفرالصادق ( ع ) به عنوان دوتن از معصومین دین اسلام است.
...
[مشاهده متن کامل]

سالروز تولد این رهبران عالی خصال را به دوستدارانشان تبریک می گویم، پیامبر اسلام برای معلمی و اتمام مکارم الاخلاق بشریت، از جانب خالق دهر آفرین بر گزیده شده است. به مناسبت این سالروز فرخنده، سخنانی چند از آنها تقدیم خوانندگان می شود.
پیامبر اسلام ( ص ) می فرماید؛
برای آدم خوب سه علامت است:
۱ - اصلاح می کند بین خودش و خدا را به عمل صالح[ منظور آن است که عمل نیکو انسان را به خدا نزدیک می کند. و از این طریق رفتار خود را اصلاح نموده، و موجب رضایت خداوند را فراهم می نماید. ]
۲ - اصلاح می کند دینش را به علم. [در واقع آدمی هرچه از دینش شناخت درستی داشته باشد، نمود دینداریش بر شیوه ای درست مبتنی می باشد. انسانی که با دانش دین خود را اصلاح می کند، دین و دینداری وی در جامعه جلوه ی بهتری دارد. ]
۳ - راضی می شود از برای مردم ، انچه را که برای خودش دوست دارد[در حقیقت انسان هرآنچه را که برای خود دوست دارد و می پسندد، شایسته است ، همان را برای دیگران دوست داشته باشد. ]
قال الامام الصادق ( ع ) :�معاشر الشیعه! کونوا لنا زینا و لا تکونوا علینا شینا، قولوا للناس حسنا، و احفظوا السنتکم و کفوها عن الفضول و قبح القول�
امام صادق ( ع ) فرمود: ای شیعیان ما! آبرو و زینت ما باشید، و باعث ننگ و بی آبرویی ما نباشید، با مردم خوب صحبت کنید، زبانتان را حفظ کنید و از حرف های اضافی و زشت بپرهیزید. ( 1 )
در واقع امام ششم شیعیان به شیعیان خطاب می کند، شما که دم از شیعه می زنید، رفتار و کردارتان طوری باشد ، که موجب افتخار جامعه بوده، و ما نیز به رفتار و کردار نیکتان افتخار کرده. . و احساس سربلندی می نماییم، اما نه با رفتار بدتان ما را شرمنده کنید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
1 - بحارالانوار، ج65، ص 151
.

دراین اوضاع دلمردگی
نگارنده : احمد لطفی
روزگار کرونا مقدمه ی یک دوری و فاصله ی عاطفی را رقم زد، به خاطر رعایت دستورات بهداشتی، ارتباط بین افراد کاهش یافت.
واکسن ها هم نتوانستند، سلامتی همه را تضمین کنند، بنابراین آثار کرونا به مرگ جماعتی انجامید، و آنها که نمردند. آثار آن واکسن ها بسیاری را بی حس و بی رمق و به دور خود چرخیدن و دل و دماغ هیچ کاری را درست و حسابی نداشتن، و. . . . را بوجود آوردند.
...
[مشاهده متن کامل]

گرفتاریها و آسیبهای مختلف اجتماعی و اقتصادی، نشاط و سر زندگی را از مردم کرونا زده گرفته است.
عواطف انسانی تا حدودی از جامعه رخت بر بسته و هرکس در کنج خانه ی خویش در انزوا و عزلت گرفتار شده است.
بدنها انگار سم آلود، چهره ها غمگین و دلها نیمه جان و افسرده، شده اند.
در این دنیای آفت زده، هیچکس مانند گذشته دلش برای دیگران نمی سوزد. برادر از حال برادر بی خبر است.
شاید قرن بیست و یکم را قرن مرگ عاطفه ها نامید.
اخبار و شواهد عینی، بیانگر آن است، که اشخاص با کمترین اطلاع رسانی به اقوام و دوستان، راهی دیار دور دست می شوند. شوربختانه اکثرا" از حال همدیگر بی خبرند. به عبارتی دیگر مردم در لاک زندگی فردی خویش محبوس و سرگردانند.
دردها، بی حسی ها، بی رمقگی ها، فقرها، بیکاری ها، بیماری ها، همه گریبان بشر پسا کرونا را گرفته است.
پیامد این زندگی کرونا زده، افسردگی، بیحالی، بی حوصلگی، عصبانیت، پرخاشگری، عصیانگری، از هر دری سخن گفتن، اظهار نظرنمودن و دیگران را قضاوت کردن، کاهش مطالعه، و کمتر اندیشیدن و ناتوانی درخرد ورزی و. . . را می توان نام برد.
نسل ما، نسل تحمل کننده ی دردها و رنجهای فراوان بوده و هست.
به قول شادروان هوشنگ ابتهاج شاعر بزرگ ایران؛
درین سرای بی کسی، کسی به در نمی زند
به دشتِ پُرملال ما پرنده پَر نمی زند
یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کُند
کسی به کوچه سارِ شب درِ سحر نمی زند
نشسته ام در انتظارِ این غبارِ بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند
گذرگهی است پُر ستم که اندر او به غیر غم
یکی صلای آشنا به رهگذر نمی زند
دل خراب من دگر خراب تر نمی شود
که خنجر غمت از این خراب تر نمی زند!
چه چشم پاسخ است از این دریچه های بسته ات؟
برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمی زند!
نه سایه دارم و نه بر، بیفکنندم و سزاست
اگر نه بر درخت تر کسی تبر نمی زند

نقش آگاهی در زندگی و آزادی انسان
گردآورنده: احمد لطفی
انسان موجودی است که حکمت و دانش گمشده ی اوست. هرجا که به آن دست یابد، دست به تغییر و رهایی از وضعیت رقت بار زندگیش می زند.
شوربختانه قضاوت ، و شناخت ما در باره ی زنانِ جهان، با ادبیات مردانه شکل گرفته است. در ابتدای خلقت، زنها صاحب قدرت و رهبری بودند. به آن دوران، دوران مادرشاهی می گفتند. و الهه ها و مجسمه هایشان زنانه بود. اما حدود پنجهزار سال است، که مردان بجای آفرینندگی و فرزند آوری زنان را اهمیت بدهند، آنها راجنس دوم، ضعیفه، و. . . . خطاب می کردند. غافل از آنکه زنان مادر انبیاء و قهرمانان، امپراتورها، و. . . در جهان بوده اند، به عبارتی دیگر زنان با یک دست گهواره را می جنبانند، و با دست دیگر جهان را تکان می دهند.
...
[مشاهده متن کامل]

به قول شاعر:
به گمانم مادران از انبیاء هم برترند
چون انبیاء خود زادگان مادرند
فرد وسی نیز گفته است؛
زنان را همین زیبد این یک هنر
بزایند و آرند شیر آن فر
زنان چهار قرن است، که برای حقوق انسانی خویش در مبارزه و تلاشند. آنها تفکر و مکتب فمنیست را هم برای دفاع از حقوق حقه ی خویش ایجاد کرده اند.
استاد مطهری در کتاب مساله حجاب از نطر اسلام، و یا در کتاب دیگرش در مورد زنان، چنین فرموده است؛ شناخت و ویژگی زنان و مردان را بسان دو کُره که در هستی شناورند، متفاوت دانسته و خود نمایی و هنردوستی و عاطفه، و یکسری جلوه گری ها و ظرافت های زنانه را در آرایش و پیرایش، و. . . مخصوص زنان دانسته است. و زنان در خودنمایی و علاقه به اظهار وجود، را از خصیصه های آنها دانست. ( نقل به مضمون )
زنان و مردان اگر با آگاهی ویژگی هایی اخلاقی و ظاهری همدیگر را بپذیرند، اصطکاک در زندگی کاهش می یابد. از طرفی نیز دولتمردان نسبت به زنان احترام بیشتری قائل می شوند . همانطور که پیامبر اسلام به زنان ولو دختر حاتم طائی گبرباشد، هم محترمانه رفتار کردند. در واقع در تعلیم و تربیت، و برخورد با با زنان و مردان خشونت جواب نمی دهد، و
مناسب تر از آن است که با زور چیزی بر آنها تحمیل نشود. دختران در سه حالت حجابشان با ادبیات مردانه نقص پیدا می کند. یکبار سهوی ، یکبار می خواهند جوانی کنند، و به عبارتی در جامعه دیده شوند و تشکیل خانواده بدهند. یکبار هم ممکن است جنبه ی اعتراض و مخالفت با متولیان جامعه را بخواهند به نمایش بگذارند. زیرا دولتمردان و خانواده ها، نسبت به زندگی و آینده ی آنها رغبتی انسانی و احساس مسئولیتی جدی نشان نمی دهند.
بطور مثال به خواسته های آنها بی توجه هستند، و از لحاظ کار، مسکن، ازدواج، واز لحاظ آزادی و امنیت، و احترام به شخصیت و جودی آنها بی تفاوت هستند.
جنبش زن ، زندگی و آزادی، هشداری برای همه ی ما بود، که برخوردی انسانی نسبت به زنان حال و آینده ی کشور داشته باشیم.
ما در جهانی زندگی می کنیم، که افراد گاها" می ترسند برای آزادی و خواسته های مشروع و حقیقی خویش فریاد بزنند، ولی آنچه ما از زنان و دختران ایران دیدیم و شنیدیم آن دختران و زنانِ معترض، ترسشان ریخته بود. و در حرکت خویش تاحدودی مصمم بودند. هگل در کتاب پدیده شناسی ذهن اظهار می دارد؛
"تنها از طریق به خطر انداختن زندگی است که آزادی بدست می آید. " ( پولو فریر، ۱۳۵۷ : ۱۷ )
در واقع مردم با هر دینی در کنار هم زندگی مسالمت آمیزی دارند، ولی آنها که با فرقه بازی و تحریک پیروان خود برای سرکوب سایر فرقه ها آشوب و ترور ایجاد می کنند. کار پسندیده ای نیست.
در هزاره افغانستان بین شیعه و سنی اختلافی نبود و نسبت به هم خصومت نداشتند، ولی ازسال ۱۹۸۵ با تعالیم و تفاوتی که پاکستان سنی ها و طلبه هایشان را آموزش فرقه ای افراطی داد . شیعه کشی و ستمگری نسبت به وحدت جامعه رقم خورده است.
آگاهی درست، و عمل به آگاهی مانع بیعدالتی می شود.
حاکمان مدرن و فرا مدرن باید برمبنای آگاهی و اخلاق و انسانیت با مردم بر خورد نمایند. مردم امروزه با داشتن آگاهی، و دانائی، از دولتمردان خواستار آزادی و رفاه اجتماعی و احترام انسانی هستند.

نقش آموزش در میزان اعتماد به نفُس
گرد آورنده: احمد لطفی
انسانها محصول و پرورش یافته ی محیط اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و . . . . خویش هستند.
انسان تاقدرت تشخیص و شناخت از رفتار والدین خود را در مورد حوادث مختلف زندگی را مشاهده می کند، برخورد، و گفتار و قضاوت آنها در مورد وضع موجود، کودک و نوجوانان را تحت تاثیر قرار می دهد. بطور مثال زمانیکه دیگران برعلیه یک خواننده، دانشمند، یا مسئول و هنرمند و . . . . موضع منفی اتخاذ می کنند. اگر خانواده تا دیروز از صدای خوش خواننده و یا سابقه ی خوب مسئول نطر مثبت داشت. فوری آنها همرنگ جماعت می شوند. و چند تهمت و ایراد را به سخنان معاندان اضافه می کنند. بچه در چنان خانواده ای قدرت تصمیم گیری منطقی و درستی را کسب نمی کند. اگر تا دیروز مردم به نفع کسی شعار می دادند، امروز به ضرر او شعار می دهند . آنها از ترس گروه فشار همدیگر را از هواداری او می ترسانند. بدون آنکه ادله ی درستی برای تصمیمشان داشته باشند. انسان در چنین رفتار و تربیتی اگر بزرگ شود، از انتقاد دشمنان و بدخواهان ترس بر او مستولی می شود . و باور دارد که انتقادها کاملا" درست و بجا هستند. آموزشها مانند تیغ دو لبه هستند، هرطوریکه اعمال شوند، نتیجه ی خاص خود را به تعلیم گیرنده می آموزند.
...
[مشاهده متن کامل]

نقش تشویق و تخریب و تضعیف حتا برای ورزشکاران و دانش آموزان تعیین کننده است. اگر فرد ورزشکار را تشویق و قدرت و تلاش او را بستائیم ، قطعا" انرژی مثبت می گیرد، و بهترین تلاش را برای کسب نتیجه از خود نشان می دهد.
برعکس اگر اورا تضعیف و یا تخریب کنیم با تزریق انرژی منفی ، توانایی و تلاش فرد کاهش می یابد.
در واقع اگر افراد براین باور باشند، که هر انتقاد و تهمت و برچسب بدی که دیگران به این و آن و حتا خودش بگویند و بزنند، صد درصدی نیست، پس در کاری که دارد، بدون توجه به حرف دیگران کار خودش را انجام می دهد. چنین فردی اعتماد به نفس پیدا کرده است. و از والدین یا مدرسه اعتماد به نفس را آموخته و در عمل بکار می بندد.
همچنین زمانیکه مدرسه نامه ی اخراجی و کُند ذهنی ادیسون را به وی دادند. نامه را به مادرش نشان داد، وی گفت؛ مادر چه نوشته است. مادرش گفت؛ پسرم مدرسه نوشته پسر شما استعداد بالایی دارد، باید در منزل به او درس بدهید. همین تشویق و اعتماد به نفسی که مادرش به وی القاء کرد. . توماس ادیسون برق را برای مردم به ارمغان آورد. و بشریت مدیون تلاش های ادیسون هستند.
در آخر بایستی اذعان کرد. اعتماد به نفس در روانشناسی بحثی گسترده، و دامنه دار است. راه های زیادی برای تقویت روحیه، و افزایش اعتماد به نفس وجود دارد، که نقش خانواده، معلمان ، مدیریت مدارس، و شناخت درست از حوادث، و گفتار و قضاوت دیگران ، انسان را از اعتماد به نفسی قوی برخوردار خواهد ساخت. بسیاری از نقدها، تهمتها، و تضعیف ها و تخریب ها ریشه در حسادت و خود کم بینی طرف مقابل دارد. بنابر آیت نقش آموزش درست، برای آمادگی با حوادث پیش روی ، چنان تعیین کننده است. که ثمره ی آن انسانها را کارآمد و موفق می نماید. همچنین آموزش های غلط و استرس زا ضمن کاهش اعتماد به نفس، ثمره اش انسانها ی شکست خورده، ترسو و ناموفق خواهد بود.

چرخ روزگار همه را در می نوردد
نگارنده : احمد لطفی
جهان جای نمایش عملکرد ما انسانهاست. قانون کارما جای خود، کائنات و قوانینش هم هشدار دهنده هستند. ولی گذر روزگار منتظر هیچکس نمی ماند. دانا و جاهل، درستکار و بدکار، همه در قانون مرگ مشترکند. و گذشت روزگار با غرور وصلابت تمام از وجود همه مردم و زندگی ها و دلخوشی هایشان عبور می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

اُردبزرگ ( مجتبی شُرکاء ) می گوید؛ هیچ آموزگاری سختگیر تر و راستگوتر از زمان نیست.
کجایند عبرت گیران، که ببینند، جانها و مالها چگونه ازدست رفتند؟ و آن همه جمعیت مشغول به کار و سرزندگی و امیدواری بعد از زمان مقرر، و معین امروز اسیران خاک هستند. ؟
و کجایند ستمگران مغرور؟ همان ها که با عملکردشان جهان را آلوده ، و خورد و خوراک را برهمنوعانشان تلخ و به عبارت محلی حرام کردند. آن ستمگرها به خاطر خود خواهیشان بشریت را در تنگنا و بدبختی قرار دادند؟!
کجایند آنها که مردم را از دین بیزار کردند، بازار صلح را کساد، و تجارت کشتار و خشونت و خونریزی را رونق بخشیدند. ؟!
آیا طومار زندگیشان در هم پیچیده نشد؟ آیا گذشت روزگار طومار کبکه و دبدبه ی زندگی و عمر ضرربارشان را در هم نپیچید؟!
آیا گرد سم اسبانِ زمان از اموال و ابدانشان ( وجودشان ) عبور نکرد؟! و آیا باگذر زمان آئینه ی عبرت خلایق نشدند؟!
آیا بدکاران روزگار مورد تنفر وآماج !دشنام خلایق و آیندگان نشدند؟
در قرآن کریم خداوند بعد از یازده قسم به بشریت خطاب نمود؛ قد افلح من زکیها یعنی؛ به تحقیق رستگار شد، کسی که خود را از آلودگی های جسمی و باطنی پاک نمود. ( سوره ی شمس )
حکیم ابوالقاسم فردوسی، ره نجات انسانها را پرهیز و دوری از ده صفت شیطانی و زیانبخش اعلام می کند. آن صفات بد را ده دیو و یا ده دشمن انسان درستکار معرفی می نماید.
آن صفات رذیله عبارتند از؛
۱ - آز
۲ - نیاز
۳ - رشک
۴ - ننگ
۵ - کین
۶ - خشم
۷ - سخن چینی
۸ - دورویی
۹ - ناپاک دینی ( بی دانشی )
۱۰ - ناسپاسی.
وقتی روان انسان در دست اینان باشد، روشنی و فروغ می میرد و انسان در ظلمات گم می شود!
( اقتباس از کانال تاریخ و فرهنگ دره شهر )
آرد بزرگ هم می گوید؛
"فروتنی زمانی هویدا می شود که آدمی از کوهستان وجودش پایین آمده و یا در حال فرود آمدن است. "
بنابراین ره نجات از کبر و حسد و طمع به عنوان ریشه ی گناهان باید دوری جُست. این سخنان در نوشتن آسان ولی در عمل بسیار مشکل هستند.

نیکو کاران آبادی سرخه میری
نگارنده: احمد لطفی
انسانها موجوداتی صاحب عقل و عاطفه هستند. هرگاه مورد تعلیم و تربیت واقع شوند، و آموزش هایی را در هرسطحی پیدا کنند، قادر به ایفای نقش در همان هنر، حرفه و تخصص و آموزشی که دیده اند، خواهند بود.
...
[مشاهده متن کامل]

از قدیم هم گفته اند ؛
آدمی زاده علی الاسماء بگ است
چونکه اورا صد هنر در هر رگ است
آبادی سرخه میری در گذشته بسان ایلات و طوایف منطقه، ییلاق و قشلاق می کردند. در این مسیر هم با وجود کم بودن نفرات، ولی با اتحاد و انسجام و گسترش شبکه ی خویشاوندی با سایر طوایف، موقعیت و وجاهت خود را در جامعه تثبیت نمودند. و بزرگان ما در ذهن مردم این دیار و شهرها و روستاهای اطراف نام و نشانی از خود به جا گذاشته اند. بطور مثال درپشتکوه کدخدا کران را می شناسند. در الشتر کدخدا مقصود علی را خوانین کولیوند می شناسند . برخی دیگر از سرخه میری ها را با لقب لشگری، و شوهان می شناسند. محمدعلی ( ممدالی ) پدر مرادعلی و همیعالی پدر حسن بگ رابا لقب شوهان می شناسند. در ضمن آبادی محمدعلی آباد الشتر به نام ممدالی ( محمد علی ) ثبت و نامگذاری شده است. بزرگان ما واقعا" فرزند زمان خویش بوده اند. کدخدا علی مقصودی در طرهان و رومشکان و کوهدشت و پلدختر و پران پرویز او ا به نیکویی می شناسند. ایشان برای بزرگ منشی آبادی، وقت می گذاشت. حتا از طریق خویشاوندی کردن با عباس آبادی ها و ارموئی ها مراودات با طوایف اطراف را عادی ساخته بود.
لازم به ذکر است اگر نگارنده، از برادران ، پسرعموها و اقوام و بستگان کدخداها در هرنوشته نامشان ذکر نمی گردد. در حقیقت روستای ما همگی خویشاوند نسبی و سببی هستند. اتحاد آنها نشان از برادری و مهم بودن همگان است. هرکدخدایی اگر موفقیتی داشته گذشته از هوش و درایت خودش، قطعا" پشتیبانی های فامیلها در روستا به وی مشروعیت و قدرت تصمیم گیری بهتر را داده است. در واقع بقیه ی مردم آبادی با تلاش هایشان پشتیبان همدیگر، و بزرگانشان بوده اند.
آنها در سنگر کشاورزی و دامداری چنان در سطح جامعه مطرح بودند. که برخی از مردم سیمره از کدخدا مرادعلی مقصودی و بعدها فرامرز رحمتی روغنی و تویشکی و . . . قرض و مساعده دریافت می کردند. پرچم غیرت سرخه میری ها با مرگ هر کدخدا زمین نمی ماند. سرخه میری ها بعد از مرگ کدخدا کران زیدی، که اتحادیه آبادی کمی تضعیف شده بود ، با انتخاب شهربانو دختر مرضی و نوه ی کدخدا عوضعلی، که در آن زمان همسر و یا نامزد کدخدا مراد مقصودی بودند، ، فوری همسرش کدخدایی را به مراد مقصودی پسرعموی کدخدا کران تفویض می کند، . آن وقت کدخدا مراد مقصودی با کمک و پشتیبانی پسر عمویش مرادعلی مقصودی، به اداره ی روستا مبادرت ورزیدند. بعضی قوانین مانند نوبت گاو، و تعیین دشتبان، و حتا برنجکاری، درختکاری و بوستان کاری را با استفاده از بازگشت تبعیدیان در روستا استخدام کردند. و حد و حدود آبادی و ایجاد جوب دائمی از سیکان را با کمک آبادی و خان منطقه ممکن ساختند. دربین آبادی همه مهم و با اهمیت بودند. بزرگان قدرت خود را از مردم آبادی می دانستند. تا آنجا که فردی خارج از آبادیمان برایم تعریف کرد ؛
ما چند نفر از فلان روستا برای خواستگاری دخترک خدا علی مقصودی، به خانه ی ایشان رفته بودیم. وقتی خواسته را اظهار کردیم، ایشان با اُبُهتی خاص گفت؛ شما فعلا" شام بخورید. من بعد از شام در حضور شما با برادرانم مشورت می کنم، اگر همه به این خویشاوندی نظر مساعد داشتند. من هم قبول می کنم. این نمونه درایتها از هر کسی بر نمی آید. بعد از شام ده - دوازده نفر و شاید هم کمی بیشتر، از بزرگان آبادی جمع شدند. کدخدا خواسته ی ما را با اقوامش در میان گذاشت. همه به کدخدا مبارک گفتند. و اعلام کردند ، کدخدا اگر شما راضی باشی ماهم راضی هستیم. آن مرد می گفت ما بسیار تعجب کردیم. با آنکه کدخدا صاحب دختر بود، ولی چه احترامی برای اقوامش قائل شد.
غرض از این مقدمه طولانی، نیکوکار قصه ی ما یعنی مشهدی نبی غلامی فرزند عسیله فرزند موسی بگ، فرزند غلامعلی، و نوه ی دختری شادروان گجر ( کوچکعلی ) و خواهرزاده ی کدخدا مراد مقصودی می باشد.
مشهدی نبی غلامی با کربلائیه نازاره دختر حسین بگ و خواهر شادروان حاج عادل و کربلایی بساط حسن بیگی ازدواج می کند، از این وصلت خداوند دو فرزند به نام ذبیح الله و زهراء به آنها عطا می کند.
ایشان ( مشهدی نبی ) وقف کننده ی بزرگی بود که قسمتی از زمین کشاورزیش را برای مسجد آبادی وقف کردند. الان این صواب مانند چراغی روشنا بخش سفر اُخروی وی تا ابدیت می باشد.
مشهدی نبی غلامی خداوند صدای بلند و کلام واضحی به وی بخشیده بود، که وی با آن صدایش شب به پشت بام می رفت، و همه را از انجام کارجو و یا اگر ابزار و اسبابی از مردم گم شده بود ، جار می زد و می فرمود؛ جار جار حضرت عباس است هرکسی فلان چیز را دیده است به صاحبش فلانی باز گرداند.
متاسفانه نگارنده چون بیشتر در حال تحصیل بودم، اطلاعات کمی از خصائص و ویژگی های خوب این انسان شایسته را دارد، هرکدام بهتر می دانید. دوستان تکمیل نمایند روحش شاد.

اخباری فقط برای شما
تحقیقات نشان می دهد که اولین سند رسمی استان ایلام، مربوط به معامله ی اجباری سوره میری ها با خزل هاست که در سال ۱۱۷۱ قمری در دورانکریمخان زند با حضور اسماعیل خان والی و توشمال خمیس رئیس کل ملکشاهی، بزرگانی از ریزه وند، باولی ( بولی ) ، و رئیس پنجستون، و توشمال کلبعلی خان سوره میری وبه عبارت حاشیه سند، چنین آمده است؛
...
[مشاهده متن کامل]

سواد سند نگهداری شده در آرشیو اسناد تاریخی مجلس شورای ملی
.
اسامی روسای ایلات پشتکوه در این سند با ارزش و تاریخی
توشمال میرمظفر ارکوازی رئیس العشایر ایل ارکوازی
رئیس حسین دهبالایی رئیس العشایر ایل دهبالایی
توشمال خمیس ملکشاهی رئیس العشایر ایل ملکشاهی
توشمال محمدقاسم خان سهره میری ( سوره میری )
توشمال کلبعلی خان سهره میری
توشمال منتعلی خان سهره میری
توشمال نوشاد بولی
علی بیگ سلطان و رئیس ایل پنجستون
توشمال قوچعلی ریزه وند رئیس ایل ریزه وند
اله ویس ریزه وند
توشمال جرجه بولی
قربانعلی سهره میری
این افتخار مهمی است که سوره میری ها معاملاتشان هم در سطحداقل شهری و بخشی بزرگ بوده است. بی ربط نبوده که بعد از چند نسل حاج مقصودعلی و برادرانش و برادر زاده ها و پسر عموهایش از پشته ی تشکن بابا بزرگ ( پشته چم رو تا چم تکله را خریداری کرده، ولی با ترک منطقه اکثریت قریب به اتفاق ببعد از مرگش به یغما می رود.
کلبعلی خان ظاهرا" پدر حسینعلی اول ( معروف به حسین ) ، و حسنعلی ( معروف به حسن، و نوروزعلی معروف به نوروز و بیچونعلی معروف به بی چون و احتمالا" ملکعلی معروف به مِلَه می باشد.
اگر شجره ی باولگها در ملکشاهی و دست نوشته های مالیمانهای کردی و سخنان قلندر کهزادی در مورد مال میر کُرده درست باشد کلبعلی خان فرزند ایوشه فرزند
یوسف فرزند میرهومان ملقب به میر جشنی ابن بدرالدین احمد ابن شاهوردی خان آخرین اتابک لرستان ابن میر محمدی حکایت از این دارد، که اتابکان و تمام سر کرده های لرستان و ایلام و کرمانشاه و نهاوند و ملایر ازسوره میری ها، و سایر طایفه های ساسانی از جمله ایلات ریزهخخ ون، سلسله، دلفان، و. . . قابل بررسی هستند.

Ahmad Lotfi:
تلنگری برای اندیشیدن
گرد آورنده : احمد لطفی
چند وقت پیش کانال تفکر مطلبی آموزنده را تحت عنوان "قوی سیاه" به قلم
"نسیم نیکلاس طالب" منتشر کرده بود که خلاصه ی آن به شرح زیر است؛
...
[مشاهده متن کامل]

"پیش از کشف استرالیا مردم دنیای کهن بی چون و چرا باور داشتند هر قویی سفید است؛ چون تجربیات ایشان پیوسته این باور را تأیید می کرد. دیدن قوی سیاه برای چند پرنده شناس باید شگفتی جالبی بوده باشد؛ ولی اهمیت داستان در این نیست؛ بلکه در این است که شکنندگی دانش ما را نمایان می کند و نشان می دهد آموختن ما از تجربه ها و مشاهده ها با چه محدودیت های شدیدی روبه روست. تنها یک مشاهده کافی است تا گزاره ای کلی بی اعتبار شود. و [ با دیده شدن قوی سیاه قاعده ی همه ی قوها سفید هستند ، شکسته شد. ]
کمی بیندیشید. ببینید برای اینکه بتوانید رویدادهای آینده را پیش بینی کنید، درک شما از جهان چه کمکی می توانسته به شما کند. سعی نکنید با تقلب از روی آنچه آموزگار دورە ٔ دبیرستانتان در مختان فرو کرده، پاسخ بدهید. آیا می توانستید ظهور هیتلر و جنگ دوم را پیش بینی کنید؟ فروپاشی سریع بلوک شوروی، ظهور بنیادگرایی اسلامی، گسترش اینترنت، فروپاشی بازار را در سال ۱۹۸۷ و برگشت نامنتظرە ٔ آن را چطور؟ مدهای زودگذر، بیماری های همه گیر، ایده ها، ژانرها و مکاتب هنری همه از همین دینامیک �قوی سیاه� پیروی می کنند. به راستی، کمابیش همه ٔ چیزهای مهمی که در دوروبرتان می بینید، شاید در این دسته بگنجند. "
در پاسخ این نوشته، که تلنگاری برای خرد ورزی ماست. عمده ترین دلیل همانا تفکر و تفحص در امور جامعه و بررسی پدیده های اجتماعی و تاریخی ، و پیش بینی های لازم برای وقوع حوادث آینده است.
نحله ی فکری کالونیسم، در ایجاد پروتستانتیزم، و نظریه ی کمونیسم و امثال ان، نقد و بررسی و تحقیق و پژوهش برای شکستها و موفقیت هایشان� را طالبانِ دانش آزادانه بیان کردند و نوشتند. گرچه نئو مارکسیستها خیلی از نظرات کمونیسم و بنیانگذاران آن تفکر را قبول نقد و نفی کردند ، ولی نظریه هایشان برای استحکام تفکر مارکسیستی بود، و همواره خود را چپ گرا و کمو نیسم به حساب می آوردند. نسلهای بعد از کمونیستهای اولیه برای رفع نقص وارائه نظریات جدید به کمونیست مدد می رساندند. آنها می گویند ما مارکسیسم هستیم برای مثال می توان یورگن هابرماس و دیگر همفکرانش را مثال زد که با وحود ایده های اصلاحی جدید در مارکسیسم، به ساختار وجودی این عقیده و نظریه پایبند بودند.
در کشورهای توسعه نیافته هر فردی خوب نمی تواند نظرات و دیدگاه های خود را بطور علمی و ضرورت زمانی اظهار نمایند. در چنین جوامعی نقابها به جای عقاید واقعی آدمها سخن می گویند. مثل متن انشاهایی که معلمان ما در کودکی می گفتند؛ بطور مثال علم بهتر است یا ثروت؟ و وقت خود را دیروز جمعه چطور گذراندید، و . . . شاگردها به مصلحت و احتیاط آن انشاها را می نوشتند. شما دوستان بارها شنیدید و شاید مطالعه کرده اید، حقیقت میوه ای است که بر روی درخت آزادی می روید. . ما پیش بینی کنندگانی در عرفان مانند شاه نعمت اله ولی و خان الماس و سایرین مطالبی نوشته و گفته اند. � اما در دنیای ما از قدیم تا کنون نخبگان هر کشوری پیشگویی های بالنسبه علمی را گفته اند.
معلمی در شهرستان دره شهر در دهه ی هفتاد قرن ۱۴ شمسی، هنگامیکه زرنگی و هوش بچه های دانش آموز گرز و لنگر و ماژین و انجیره و کلا" پشتکوه ( آبدانانی ) � را ملاحظه و بررسی نمود، � اعلام کرد این بچه های نوجوان که از روستا به شهر مهاجرت کردند، مساعد آموختن هستند، آنها با ادامه تحصیل در دره شهر و سایر شهرهای کشورمان ایران، در آینده نقش آفرینی و حاکمیت پیدا می کنند. بعد از ده سال به منصب و مسئولیتهای مهمی در سطح شهر و کشور دست یافتند. اهل خرد در بین ایرانیان که تحلیل و استنباط شان در پیشگویی حوادث در اینده به وفور هست، فقط باید آنها را در طول تاریخ یافت و دسته بندی نمود.
یکی از خاندان های ایرا ن دوران ساسانی، خاندان برامکه بودند، و بعد از مشرف شدن به دین اسلام، در حکومت اموی و عباسی نفوذ پیدا کردند و مشاغل ومناصب مهمی بدست آوردند.
شخصی از برامکه باغبان فضل و یا جعفر برمکی بود. در یکی از ایام خانواده هارون الرشید و وزرای برمکیش ( فضل و جعفر برمکی ) برای تفریح و صرف ناهار به باغ خصوصی خلیفه� و برمکیان آمده بودند. � باعبان مقداری میوه برای خلیفه و وزراء و زن و بچه هایشان آورد، خلیفه و زن و بچه اش از طعم و مزه ی میوه ها اظهار رضایت کردند، خلیفه گفتند بسیار خوشمزه هستند، جناب جعفر بیا تا باهمدیگر خودمان برویم میوه به چینیم برامکه ها چون جزو بلخ و خراسان بزرگ بودند، � قدشان کوتاه بود ، و نمی توانستند به راحتی از درختان میوه به چینند به همین خاطر، خلیفه هارون الرشید که قدمش بلند تر بود گفت؛ بیا بر روی دوش من قرار بگیر و میوه بچین.
آنها با شادمانی میوه چیدند البته باغبان از دور این صحنه را می دید، وقت خدا حافظی، خلیفه گفت باغبان برمکی به خاطر میوه های خوبت از من چیزی بخواه، � وی با کمال تعجب گفت؛ قربان نوشته ای بده، که من جزو طایفه برمکی نیستم. ، به کناری کشیدش ، گفت؛� برائت را برایت می نویسم، حالا پاسخ بده� همه ی ایرانی ها دوست دارند وابسته به بزرگان برمکی باشند ، و شما چرا از آنها� برائت می جویی ؟ باغبانِ زیرک برمکی و ایرانی گفت؛ قربان ما ایرانی ها بزرگان خود را احترام داریم و به هیچ وجه پا روی دوش آنها نمی گذاریم، ولی آنچه من دیدم، آینده ی بدی را� برای آنها ( جعفر و فضل ) پیش بینی می کنم. ( نقل به مضمون ) � باعبان نوشته را گرفت و قتی برامکه و اقوامشان مورد خشم خلیفه و عباسیان واقع شدند، خواستند باغبان را هم بکشند . آن یاد داشت وی را نجات داد. سخن زیاد است دیگر ادامه نمی دهم، و دنیای فرا مدرن امروز در هر موردی می توان بطور علمی هر مسئله و پدیده ای اجتماعی، اقتصادی ، پزشکی، و فرهنگی و . . . را مورد بررسی و پژوهش قرار داد.

درد دلی با متولیان سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی
نگارنده احمد لطفی
چند سالی است که فرهنگیان به ویژه قشرارزشمندِ بازنشستگان فرهنگی، که دوران پیری خود را می گذرانند، اعتراضات و خواسته هایی را مطرح می نمایند.
...
[مشاهده متن کامل]

آنها از لحاظ اقتصادی و معیشت، واقعا" در مضیقه هستند. اولا" نیاز شدید آنها به دوا و دکتر، و عینک و عصا و. . . در ثانی برخی از بازنسته ها دارای نوه هستند، و گاها" با والدینشان میهمان آنها می شوند. حالا گرانی اجناس، و هزینه های مصرفی آب و برق و تلفن و گاز و. . . . را همه اقشار ضعیف جامعه، با گوشت و پوست و استخوان لمس کرده اند. قشر فراموش شده ی بازنشستگان فرهنگی با حقوقهای ناچیزی که دریافت می کنند، پاسخگوی نیازهای آنها نیست.
در فضای مجازی درد و دلها، شعرها، و کلیپهای گوناگونی به درد های جامعه، خصوصا" بازنشسته ها می پردازند، وبا زبان الکن آنها را به سمع و نظر مقامات ذیربط ارسال و اطلاع می دهند. اما دریغ از قدمی عملی، از جانب آن بزرگواران.
آنهابا توجیه کردن، و لفاظی، وقت کشی می نمایند. از طرفی دیگر آن عالی جنابان عالیجاه، و عصمت پناهان بزرگوار، فقط با نصیحت و شش ماه آینده، سال دیگر، و. . . خدای ناکرده نوعی عوامفریبی را در اذهان متبادر می نمایند. در حالی که برای مسئولان وعده های توخالی و غیر عملی کار پسندیده ای نیست. بطور مثال حق مناطق جنگی را چرا برای پیشکسوتان فرهنگی که در این مسیر، رنج و سختی فراوان کشیدند، اعمال نشد. حرمت و شاءن و منزلت فرهنگیان و پیشکسوتان در موقع اعتراضات رعایت نشد.
در هر صورت، غرض از نگارش این وجیزه، درد دل ، و خواهشی از مسئولین و حاکمان می باشد. شما قطعا" اخبار مشکلات و برخی نوشته ها و فیلم ها و نظر سنجی های افکار عمومی و مردم رنج کشیده را می بینید، و می خوانید.
با عرض معذرت آیا چشم بینا و گوش شنوایی هست که این دیدگاه ها و دلنوشته ها، و تقاضاها راببیند و بشنود، و درک کند؟
مسئولان و صاحب منصبان ذیربط، اگر قصد ادامه ی کار و خدمت به جامعه را دارند ، دل مردم و جامعه، و این قشر فرهنگ گستر را بدست آورید. بزرگان گویند؛
"دل بدست اور که حج اکبر است"
در روز تکریم بازنشستگان و خانواده، هم که در خواستها، انتقادات، پیشنهادات، و دادخواهی ها ، که حرف و درد دل بازنشستگان و اکثر مردم این کشور است، توجه و رسیدگی عملی، شرط اول مملکت داری است. از قدیم گفته اند، شنونده و بیننده باید عاقل باشد، و این نوشته ها و گفته ها و فیلم ها را با دقت توجه کند، و خواسته های آنها را مورد بررسی قرار دهد. طبق دیدگاه بزرگان دین مبین اسلام که فرموده اند؛
" آنچه برای خود می پسندی برای دیگران نیز به پسند. "
و یا؛
" اِرحَم تُرحَم"
یعنی: رحم کنید تا رحم شوید.
قران نیز فرموده است؛
فبشر عبادالدین
الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ، الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ �سوره زمر آیات ۱۷و ۱۸�
بر انان مژده باد، پس بندگان مرا بشارت ده.
آنان که سخن را با دقّت مى شنوند و بهترین آن را پیروى مى کنند، آنانند که خداوند هدایتشان نموده و آنانند همان خردمندان.
زبان حال فقیران جامعه، به ویژه بازنشستگان فرهنگی، امروز در شدیدترین حالت، و اعتراضشان به مسئولان�مضمون سخن فایز دشتستانی است؛
اگر دانید که فردا محشری نیست
خدا و پیر و پیغمبری نیست
بتازید اسب جفا تا می توانید
که� دردمندان را سپاه و لشگری نیست
( نقل به مضمون شعر فایز دشتستانی )
این مصاحبه ها، نظر سنجی ها، نگرانی ها، و اعتراصات نرم، همه بیانگر خواسته ی اقشار مستضعف و فقیر جامعه است. شایسته است، که حاکمان نیز پاسخگو ی عملی باشند، و به رفع و رجوی مشکلات آنها بپردازند.
اقشار ضعیف از جمله بازنشستگان ایران، دراین شرائط از زمان که اختلاسگران، و کم کاری برخی از مسئولان مردم را بدبخت کرده است، رُک و پوست کنده عرض نمایم، مردم پا برهنه از گفتار درمانی خسته شده اند. چند وقت پیش در پشتِ تریلی تراکتوری نوشته شده بود، "از نصیحت بیزارم. "
ودر سپر ماشینی نوشته شده بود؛
"دس ننر دلم که گنجه لونه"
یعنی: سفره ی دل مرا باز نکن، که چون کندوی زنبوران پراز غلغله است، و آنقدر درددل دارم، که نمی توانم کدام درد را عرضه نمایم.
یکی از معصومین ( ع ) فرموده است؛
شیعیان!
موجب� زینت، سربلندی� و افتخار ما باشید، نه موجب شرمساری ما ( نقل به مضمون )
امیداست مسئولان ذیربط به مشکلات مردم، به ویژه فرهنگیان باز نشسته توجه لازم را بدون فوت وقت رسیدگی نمایند.

https://faryadlor. ir/اسارت - فکری - و - برده - داری - مدرن/
در محضر قرآن کریم
گرد آورنده : احمد لطفی
قرآن کتاب بزرگی است که با تمام وجود، و نوحه گری خالصانه، و یاد آوری در خلقت، و آداب زندگی، و مشکلات برسر راه بشر، و توصیه به صبر و تحمل مصائب، و. . . ما را به اطاعت از دستورات خداوند و پیامبرش فرا می خواند. همچنین خداوند، از طریق خلق مرگ و زندگی، آزمونهایی را برای سنجش آستانه ی صبر و تحمل بنی نوع آدم مهیا کرده است، تا انسانها به وسیله ی امتحانات مورد بررسی قرار گیرند.
...
[مشاهده متن کامل]

در این نوشته، به آیات۱۵۵ و ۱۵۶و ۱۵۷ سوره ی بقره و آیات اول و دوم سوره ی ملک ، بطور مختصر پرداخته می شود.
قرآن در سوره ملک چنین فرموده است؛
تَبارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ �1� الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ �2�
ترجمه:
"مایه خیر و برکت و بلند مرتبه است آن ( خدایى ) که فرمانروایى به دست اوست و او بر هر چیزى تواناست. او که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدامیک از شما کار بهترى انجام مى دهید و اوست عزّتمند و آمرزنده"
لغت تبارک به معنای خیر و برکت و والا مرتبه، در تفاسیر آمده است. خداوندی که حقیقت هستی و در دو عالم موءثر واقعی می باشد، بلند مرتبه است، و قدرت هدایت و فرمانروایی به دست اوست، و برهمه چیز توانا و داناست. مرگ و زندگی را برای امتحان کردن آفرید تا مشخص گردد، کدامیک از ما بنی آدم بهتر عمل می کنیم. اوست که عزیز و عزتمند و بخشایشگر و آمرزنده است.
خداوند به بشریت، زندگی تواءم با لطف و محبت عنایت کرده است، تا با اختیار خویش در آن نقش آفرینی کنند.
من نکردم خلق تا سودی کنم
بلکه تا بر بندگان جودی کنم
حضرت امام محمد باقر ( علیه السلام ) ، در روایاتی چنین فرموده است؛
�إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَل خَلَقَ الْحَیَاهًَْ قَبْلَ الْمَوْتِ.
یعنی؛�به راستی که خداوند زندگی را پیش از مردن آفرید.
"تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۶، ص۴۱۴"
نورالثقلین
در روایت دیگ آن حضرت فرموده است؛
�الْحَیَاهًُْ وَ الْمَوْتُ خَلْقَانِ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ فَإِذَا جَاءَ الْمَوْتُ فَدَخَلَ فِی الْإِنْسَانِ لَمْ یَدْخُلْ فِی شَیْءٍ إِلَّا وَ قَدْ خَرَجَتْ مِنْهُ الْحَیَاهًُْ.
امام باقر ( علیه السلام ) - �زندگی و مرگ دو آفریده ی خداوند هستند. اگر مرگ بیاید و به انسان روی آورد، داخل در او می شود و مرگ داخل چیزی نمی شود مگر اینکه زندگی از آن خارج بشود.
"تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۶، ص۴۱۴"
برخی از آزمونها در آیه ی ۱۵۵ سوره ی بقره؛
آیه155 - وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْء مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْص مِنَ الْأَمْوالِ وَ�الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصّابِرینَ�
آیه 156 - الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ قالُوا إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ�
آیه 157 - أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ

ترجمه:�
155 ـ قطعاً همه شما را با چیزى از ترس، گرسنگى و کاهش در مال�ها وجان�ها و میوه�ها آزمایش مى�کنیم; و بشارت ده به استقامت�کنندگان!�
156 ـ آنها که هر گاه مصیبتى به ایشان مى�رسد، مى�گویند: �ما از آن خدائیم; و به سوى او باز مى�گردیم�!�
157 ـ اینها، همانها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده؛ و آنها هدایت�یافتگان هستند!�
در حقیقت، جهان صحنه آزمایش الهى است، و آیات فوق که ترجمه ی آنها گویای همه چیز است. با این حال جهانی که ما انسانها در آن زندگی می کنیم، پر از حوادث تلخ و شیرین است، که ما با آنها مواجه می شویم. تا با آن آزمون ها، میزان صبر و استقامت ما مورد سنجش قرار گیرد.
طبق آیه ۱۵۵ سوره بقره؛آزمونها عبارتند از؛
- آزمون ترس
- آزمون گرسنگی
- آزمون کاهش مال
- آزمون کاهش جان
آزمون کاهش ثمرات، ( از میوه تا حبوبات، و. . . . )
این رنجها و وضعیتِ نا به سامان اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، بهداشتی، و مرگ ها همه برای سنجیدن ، خداونداستقامت، و صبوری و طاقت، و شرح صدرِ بشر می باشند.
البته بشارت حق بر آن تعلق گرفته، که نظام پاداش و تنبیه برای امتحان و توجه بیشتر ما به معبود هستی بخش می باشد. و در مصائب به ما یاد داده، که آیه استرجاع یعنی انا لله و انا الیه راجعون بخوانیم. چون ما مخلوق و مملوک حق تعالی هستیم، و بازگشت ما به جانب اوست.
و طبق آیه ی ۱۵۷ سوره بقره، کسانیکه از امتحانات الهی سربلند بیرون می آیند، رحمت خدا شامل حال آنهاست، و چنین مقاومان و صبورانی، قطعا" هدایت یافتگان هستند.
آزمونها بسیارند، ازجمله خشکسالی، تا روابط و مراودات اجتماعی و اقتصادی، بیماریها، فقیری و ثروتمندی، پیری و جوانی، اصطکاکها، شادیها و مصائب، و. . . اما خداوند همیشه ما را به صبر و تعادل و تلاش و مقاومت ، و خارج نشدن از حد و حدود الهی دعوت کرده است.

الفبایی در باره ی ایل قیاسوند ( غیاثوند )
گرد آورنده : احمد لطفی
بررسی طوایف و ایلات در حوزه ی زاگروس ، که منطقه ای جبلی، و در عین حال در مسیر جنگ و جدال بین صاحبان قدرت بوده است، و از دوران هخامنشی و ساسانی و. . . گذر گاهایش� همواره محل عبور تاجران، نظامیان و گاه مردم عادی بوده است. به همین خاطر امنیت لازم در مسیر رفت و آمدها کم بوده است. و گاه غارت و جنگ و کشتار اجتناب ناپذیر بوده است. زندگی مردم از راه دامداری و کشاورزی می گذشته جز از طریق شفاهی تاریخ خود را کمتر کتبی کرده اند. و اگر نوشته ای هم داشته اند به خاطر سرما و گرما و حوادث دیگر از بین رفته است.
...
[مشاهده متن کامل]

آنچه از تاریخ و روایات سینه به سینه به ما رسیده است، ایل غیاثوند و به زبان لکی ایل قیاسوند، بسان اکثر ایلات و طوایف غرب کشور دارای پراکندگی فراوانی است.
وجه تسمیه این ایل، به نام جد دورشان غیاث یا قیاس نامگذاری شده است. خاستگاه اصلی ایلات و فرا ایلان چهار ستونِ لرستان قدیم، یعنی ؛بیرون و باجول/ سلسله و دلفان، � در صبحدم تاریخشان سرزمین نهاوند، نور آباد و الشتر و شمال و شمال غربی خرم آباد لرستان بوده اند. در همین منطقه بوده، که دراویش مرتضی علی� در قالب� اهل حق و ایمان به اهل بیت عصمت برای مبارزه با اعراب زیادی خواه و مستکبر شکل می گیرند.
آنچه که از کتاب جغرافیای تاریخی الشتر به قلم زنده یاد حجت اله حیدری� بر می آید، سلسال را پدر�� حسن، قلی، یوسف و قیاس می داند و سلسال رافرزند خدر� و خدر را فرزند سرایی نوشته است.
طبق یک روایت وی سلسال را از مردم نهاوند� دانسته که پدر بزرگش سرایی از اسرای جنگی اعراب بوده که برگشته، وبابابزرگ برایش� از منطقه دلفان زن
گرفته، و اورا بسان فرزند خویش دوست داشته است. � [1]
روایت دیگر آن است که سرایی از اسارت اعراب فرار کرده و به نزد بابا بزرگ آمده است.
طبق روایت سهره میری ها، این سرایی همان سهره مهری است که در اواخر قرن دوم ، بابا بزرگ آنرا از سپاه اعراب خریداری می کند. این به عقل نزدیکتر است. چون سلسال گویا در جنگ نهاوند کشته شده است� و اعقابش به اسارت می افتند و در دوران بابا بزرگ، مجددا" به منطقه دلفان و نهاوند و الشتر می آیند.
قیاس� با سه برادرش یعنی حسن و یوسف و قلی� سازگاری ندارد، اورا از الشتر بیرون می کنند ، وایشان در تنگه و دژ شیخمکان کنونی ماندگار می شود.
برخی گویند قیاس و فرزندانش بعداز حدود دوقرن، از اسارت برمی گردند، و مجدد از بومیان زبان مادری خود را بهتر یاد می گیرند و� بنی اعم خویش را می یابند، و به آنچه آنها دارند دست درازی می کند، و شاید یکی از فرزندانش به همراه عده ای به غارت اعراب می پردازند. و سایر اقوام این حرکت را بر نمی تابند، و با آنها متارکه می کنند.
در هر صورت قیاسوند یکی از ارکان سلسله می باشند. طبق سنگ قبری که در حوالی دلفان و جنوب روستاهای نهاوند پیدا شده، قدمتش به قرن چهارم می رسد.
بروی آن سنگ قبر نوشته ، برخواز یا برخوان از طایفه� سهله سهله.
در مورد� اینکه غیاث الدین یا قیس ( قیاس ) به سهله سهله، و نهایت به اردشیر بابکان ساسانی می رسد، درست است.
چون معمولا شوانکاره هاو نسل ساسانی به خانه اردشیر مشتهر بوده اند
در مورد اتصال خود سهله سهله طبق تحقیقات و یافته های جدید به یزدگرد سوم می رسند و سهله همان سهرک ابن یزدگرد سوم هست ( سهرک/سهره/سهله/ هنگام خطاب سهله سهله/ سهره سهره/ سرسر بدل به سلسل )
طبری از سهرک پسر یزدگرد سخن رانده
از طرفی بیرانوندها نیز طبق منابع به یزدگرد می رسند
انشالله آیندگان نظم بهتری به تبارهای ساسانی بدهند. [2]
قیاسوندها در دوران تاتارها هم رد پای مبارزاتی دارند. زیرا ملا پریشان غیاثوند ، از طرفداران و پیروان سید عماد الدین نسیمی بوده و جزو نهضت حروفیه بوده است. تولدش در نیمه ی دوم فرن هشتم و مرگش در نیمه اول قرن نهم بوده است. این شاعر و حروفی معروف احتمالا" در. تهییج احمد لر که گویا در حواشی شیروان چرداول بوده و به ترور شاهرخ پسر تیمور گورکانی پرداخته است، قطعا" معاصر بوده است. آقای سعید قیاسی در کانال تاریخ و فرهنگ دره شهر چنین آورده است؛
"قبرستان قدیمی بالای شهر تاریخی دره شهر که بین عباسی آباد و رشنو آباد قرار گرفته
قبور� این قبرستان برخی قدمتی بالای ۳۰۰ سال دارند. "
( تاریخ و فرهنگ دره شهر )
این قبرستان مشهور به بان کلکان در تاریخ از آن ذکر شده است و قبر ملا پریشان قیاسوند هم در این گورستان است و قدمت بالایی دارد
"سعید غیاثی "
"معرفی مختصر قیاسوندهای سیمره"
نگارش ؛ احمد لطفی
آنچه از معمرین قیاسوند ، از جمله مصاحبه ی نگارنده با علی آقا محمدیان داشتم، وی قیاسوندان را از نوادگان اردشیر بابکان می دانند، با توجه به این سخن ادعای طوایف ایل سلسله�� که خود را از اعقاب ساسانیان� می دانند، اثبات می شود. � کولیوندها و قیاسوندها و حسنوندها و یوسفوندها� و ترکاشوندها ، ایل سلسله را
تشکیل می دهند.
قیاسوندها بعد از قتل شاهوردی خان به سرحدات شمال شرقی ایران تبعید می شوند بعد از مدتی، احتمالا" در زمان نادرشاه افشار ، � بزرگشان� شیخ محمد خان معروف به شیخ مَخو یا شیخ ماخو و تعدادی از طایفه قیاسوند به سیمره بر می گردند. و در منطقه ی اجدادیشان در تنگه ی قلاع ساسانیان و قلعه چه هرمزان� سکونت می گزینند و از آن زمان این منطقه به نام بزرگ قیاسوندها "شیخ ماخو" نامگذاری می شود. � و در آنجا از نظر سیستم حکومتی جایگاه زندگی آنها می شود. بعدها احتمالا"جنگ چهل جفتی در زمان حاج نجفعلی فرزند محمد علی نوه ی شیخ محمد خان ( شیخ مه خو ) به وقوع می پیوندد. � قیاسوند در حادثه ی قتل طی خان ( طیخن، تیغن، یا تقی خان ) قیاسوند تعدادی خانوار� از منطقه ی� سیمره به نهاوند� و لوشان� فرار یا تبعید می شوند.
قیاسوندهای سیمره دارای دودمانهای زیر می باشد؛
کاظم خان ها
نظرعلی ها
بوستانی ها
کارونی ها
محمد شاهی ها ( مُمشاهی ها )
وسایر دودمانهایی که وابسته به قیاسوندها هستند. و نگارنده دقیق دودمان آنها را نمی داند.
قیاسوندهای سیمره دارای نام خانوادگی های زیر می باشند:
محمدیان
خاوری
کاظمی
کاظم زاده
قاسمیان
قاسمی
غیاثی
نورعلی زاده
نورعلیوند
صاحبی
قیاسی
خدایی پناه
خدایاری
نورملکی
قدمی
دیناری
محسنی
رنجبریان
ططری
و. . . . . . . .
در اینجا شجره ی علی آقا محمدیان، �� یکی از بزرگان قیاسوند، که از شاعران محلی ساکن دهستان� ارموست ، را� به شرح زیر� آورده می شود؛
علی آقا فرزند میرو ( میران ) فرزندمحمد فرزندنظرعلی فرزندحاج نجفعلی فرزند محمد علی� نوه ی شیخ محمد خان ( شیخماخو )
شجره ی حاج نعمت الله کاظم زاده:
حاج نعمت الله فرزند حاج احمد خان فرزند عادل فرزندسلیمان فرزند خانکه فرزند کاظم خان فرزند عوضعلی خان
فرزندان علی خان فرزند دارا ( داراب ) :
۱ - فتحی ( فتح الله )
۲ - شیخ طهماس
۳ - علی قدم ( موج )
۴ - ابدال
۵ - مرادخان
شجره ی شیخ حاتم� بوسونی ( بوستانی ) :
شیخ حاتم فرزندشهمراد فرزند فتحی ( فتح الله ) فرزندعلی خان� فرزند دارا
ابدال قیاسوند، � فرزند علی خان فرزنددارا دارای سه دختر به نامهای فاطمه - گلاب - نازاره� بوده است.
قیاسوندهای سیمره، � به کارهای دولتی و� کشاورزی و خدماتی و . . مبادرت می ورزند. در اتحادیه ی قیاسوندها افرادی از طوایف زینی وند و شاهیوند، وکاکاجابری و� زرگوش و کولیوند وحسنوند و جلودار و یوسفوند، وجود دارند برخی از این طوایف� الان خود را قیاسوند می دانند.
طبق تحقیقات تمام آنها که کاکاجابری، و زرگوش هستند اصالتا" قیاسوند هستند، ولی زمانی در بین کاکاها و زرگوش ها زندگی کرده اند، ولی دوباره برگشته اند.
مُمشاهی های قیاسوند ، که فامیلی خدایاری و نور ملکی� دارند، � آنهادر راه مملکت و انقلاب اسلامی، � شهید داده اند، و� همه ی مردم نام شهیدان�� محمد رضا و محمد ولی خدایاری� را به خاطر دارند. آنهاشبیه سایر قیاسوندها افرادی با تحصیلات عالی دارند. گدشته از این دوشهید ، کاظم زاده هاو کاظمی ها دوشهید، رنجبریانها هم یک شهید. سایر شهدا الان حضور ذهن ندارم، ولی قیاسوندهای صیمره مردم ارزشمندی هستند.
چندنفر از معروفترین های تیره ی محمدشاهی� عبارتند از ؛
رحمتعلی پدر داربلوط
شیخ عباس ممشاهی ( خدایاری )
نورکه خدایاری
سیاوش خدایاری
طهماسب ( کاکول ) خدایاری
جبار خدایاری
برخی از معروفترین قیاسوندهای معاصر در منطقه ی سیمره و روستاهای ارمو و شیخ مکان عبارتند از :
عادل کاظمزاده
راضیمند محمدیان
طاهر خاوری
علی آقا محمدیان
شیخ عباس خدایاری
صیدحسین دیناری
سبزمراد ططری
شکرالله تتری
حاج رستم کاظمی
مرتضی خان کاظمی پسر محمد فرزند خانکه
حاج حسن کاظمی
شادمهر کاظم زاده نماینده ی حال حاضر مجلس شورای اسلامی
جبار خدایاری
نجم الدین باپیری
کاهی قدمی
عباسقلی قاسمی
عیسی رنجبریان
محمود حکمت ( رنجبریان )
کدخدا حاج علی عباس قاسمیان و. . . .
علل پراکندگی قیاسوندها در این پانصد سال اخیرعبارتند از ؛
۱ - دفاع از شاهوردیخان اخرین اتابک لرستان و قبل از آن هم احتمالا" همراهی با دوالفقار خان کلهر سوره میری در فتح بغداد در سال۹۳۴قمری
و سرکوب و تبعید، توسط شاه تهماسب صفوی
۲ - همراهی با نادر شاه در جنگ با افعانها و برخی از انها در شمال ایران و استان قزوین و برخی نقاط دیگر مالیت و مورد توجه واقع شدند.
۳ - همراهی با کریمخان زند و در آخر به دفاع از شاهزاده ی دیگری غیر از لطفعلی خان زند پرداختند و در این را متحمل تلفاتی شدند، وتیغن هم در اواخر زندیه و اوایل قاجار کشته شد. � در زمان قاجار هم پراکندگی داشته اند.
منابع:
۱ - حیدری ، حجتاله، جغرافیای تاریخی الشتر و ریشه های نژادی لر - انتشارات افلاک سال ۱۳۷۹
۲ - غضنفری امرایی، اسفندیار گلزار ادب لرستان، انتشارات یا چاپخانه دانش خرم اباد
۳ - غضنفری امرایی، اسفندیار، شرح دیوان ملا پریشان به کوشش اسعد غضنفری، امتشارات شاپورخواست، خرم آباد ، سال ۱۳۸۷
۴ - تحقیقات میدانی احمد لطفی
۵ - استفاده از دیدگاه فرشاد محمد زاده
۶ - استفاده از کانال تاریخ و فرهنگ دره شهر

با نسل سوخته چه کنیم؟!
نگارنده : احمد لطفی
ندانم کاری، تکثیر و رشد بی رویه ی جمعیت، و ناتوانی در برنامه ریزی ، و ضعف تولید، و بیکاری در پیش روی جوانان ، از اشتباهات پنجاه سال اخیر بوده است. در حقیقت، نسل جویای کار کشور، در سنین کمتر از چهل و پنج سال، در شغل متناسب با تحصیل و تخصص شان به کار گمارده نشده اند. بیشترشان نسلی بیکار، عصبانی، و آرزو سوخته هستند. بیشترشان ازدواج نکرده اند، و اگر ازدواج هم کرده اند به خاطر ضعف بنیادی و ساختاری قادر به ادامه ی زندگی نیستند. و روند افزایش طلاق در بین سنین ۱۸ تا ۴۵ سال را می توان در جامعه مشاهده کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

این نسل به انحرافات و آسیبهای گوناگون اجتماعی، روانی، فرهنگی، اقتصادری و خانوادگی و . . . دچار شده اند. این نسل، نسل سوخته ای هستند، که حق زندگیِ طبیعی را تمام و کمال نیافتند. بیشتر عمرشان در جنگ و بحران و ناکامی و فقر و بیکاری گذشت.
نگارنده در فضای مجازی نوشته ای را در این باره مطالعه کرده است ، که ذکر مفاد آن در اینجا خالی از لطف نیست.
[ ما نسل خوش اقبالی نبودیم]
"نسل انتخاب بین بد و بدتر
نسل دیدن و نداشتن، خواستن و نتوانستن، رفتن و نرسیدن
دل به هرکس دادیم، قبل از ما دل داده بود.
نسل آرزوهایی که تاآخرش بر دل ماند.
به ما که رسید، رودخانه ها خشکید، جنگلها سوخت، و ابرهانباریدند.
ما نسلی هستیم نه به پدرانمان رفتیم نه به مادرانمان، بلکه به فنا رفتیم.
مانسلی هستیم از بیرون تحریم شدیم!!!! از داخل فیلتر
مانسل طلاق ۷۲ درصد
نسل فیس بوک از سر بی کسی.
نسل درد و دل باهر کسی
نسل ماندن بر سر دوراهی
نسلی که ناله های همو فقط لایک می کنیم.
نسل خوابیدن با اس ام اس
سگ دو زدیم برای آغاز راهی ، که قبل از ما هزاران نفر به آخر خطش رسیده بودند.
[در آخر] تنها نسلی هستیم ، که هرگز نخواهیم گفت، جوانی کجایی که یادت به خیر "

درسی از گلستان سعدی
گرد آورنده: احمد لطفی
در بحث سخنوری، و مجالس وعظ ، معمولا" بین مخاطب و مستمع باید یک رابطه ی دوجانبه و عنصر محبت، و تمایلی حاکم باشد. اگر شنونده ها به مباحث سخنور مشتاقانه گوش ندهند، و با استماع درستشان، گوینده و مخاطب را بر سر ذوق نیاورند، قطعا" به تعبیر سعدی شیرازی ، سخنران، آینه داری در محله ی کوران را به نمایش گذاشته است.
...
[مشاهده متن کامل]

سخنرانی محلی که در محافل فاتحه خوانی هر از گاهی سخنرانی می کرد، هربار که سخنانش تمام می شد منتقدان و غیبت کنندگان، همواره از بیاناتش انتقاد می کردند، و به جای قدر دانی، با اهانتی تلخ، وانتقاداتی سمی روح و روان مخاطب را آلوده و درگیر می کردند. از قضا روزی که از این جماعت، حق به جانب و خُرده گیر خسته دل و ناراحت شده بود، به کتاب گلستان شیخ سعدی تفالی زد، که ای شیخ نصیحتی بفرما، و این عدم استقبال از سخنانش در چنین محافلی به چه علت است؟ و عیب در کجاست؟
گرچه تفال به کتاب سعدی، کار مرسومی نیست، و مردم بیشتر به دیوان حافظ تفال می گیرند، نه گلستان سعدی، اما واعظ فال و درد دل خود را با سعدی شیرازی، و گلستانش در میان گذاشت، و نجوا کرد.
پاسخی که آمد، حکایتی از باب دوم در اخلاق درویشان بود، که شیخ اجل سعدی چنین آورده بود؛
"در جامع بعلبک لبنان ( درمسجد جامع، وبعلبک نام شهری در لبنان یونانیان آن را شهر خورشید می نامیدند، و معبد خورشید در آنجا بنا شده بود، و در قدیم مرکز فینیقیان بوده است ) ، وقتی کلمه ای چند به طریق وعظ می گفتم، با قومی افسرده ی دل مُرده، و راه از صورت به معنی نبُرده، دیدم که نَفَسم در نمی گیرد، و آتشم در هیزمِ تر اثر نمی کند. دریغ آمدم تربیتِ ستوران، و آینه داری در مَحَلَتِ کوران ولیکن دَرِ معنی باز بود و سلسله سخن دراز ، در معنی این آیت: و نحن اقرب الیه مِن حبل الورید ( و ما از رگ گردن به او نزدیکتریم ) [ قسمتی از آیه ی ۱۶ سوره ی ق]
. . . و همینطور ادامه می دادم، و گرچه خودم سرمست سخنان و اشعار وعظ [ و خیال می کردم سخنان در کسی تاثیر ندارد ] ناگهان فرد رهگذری که سخنان را در آخر مجلس گوش داده بود، و کلامم در او اثر کرده بود چنان نعره ای زد، که خامان مجلس وعظ را به جوش آورد . من گفتم سبحان الله دوران باخبر در حضور ، و نزدیکان بی بصر دور
فهم سخن چون نکند مستمع
قوت طبع از متکلم مجوی
فُسحَتِ میدان ارادت بیار
تا بزند مرد سخنگوی گوی"
[گلستان سعدی، انتشارات پیام عدالت، سال ۱۳۹۸، چاپ چهارم، صفحات ۱۱۲ و ۱۱۳]
امید است سخن گویان و سخن شَنَوان هر دو خیر خواهانه و مشتاقانه بگویند و بشنوند. انشاء الله

بیرون ز تو نیست
عالم همه در توست
گرد آورنده : احمد لطفی
برخی از سخنان، و اشعار به قدری آموزنده، و پر معنا هستند، که باید آنها را با آب طلا نوشت. شور بختانه ما کمتر به آنها توجه می کنیم. و به سادگی از کنار آنها می گذریم.
...
[مشاهده متن کامل]

انسان بطور طبیعی موجودی الهی، و صاحبِ عقل رشید و قلب سلیم است. اگر استعدادهای بالقوه اش به فعلیت در آیند، آثار و شاهکارهایی در زمینه های مختلف از خود به یادگار می گذارد.
انسان خردمند، با نقش آفرینی اش در هستی ، آثار ماندگاری خلق می کنند.
مولانا جلال الدین بلخی در برخی از اشعارش عظمت تفکر و قلب سلیم انسان را مورد دقت نظر و بررسی قرار داده است. انسان هوشیار با قلب لطیفش قادر است زندگی خود و جامعه را سامان بخشد. و به عنوان نماینده ی حق، رفتار خدایی را در کره ی زمین جامه ی عمل بپوشاند. البته شرطش آن است که تلاشگر، نوعدوست، و طبق نظر مولوی برنفس اماره اش نیز غالب باشد، همچنین به قلب سلیم و عقل رشید هم رسیده باشد.
مولوی در این مورد، انسان را چنین معرفی می کند؛
ای نسخۀ نامۀ الهی که تویی
وی آینۀ جمال شاهی که تویی
بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست
از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی
یعنی؛ هرچه خواهی، می رسی، چون موجود توانمندی هستی که خرد و قلبت ریشه در آسمان دارند.
ما زبالاییم و بالا می رویم
ما ز دریائیم و دریا می رویم
ویا مولوی، در اشعار قوم به حج رفته، بر قلب لطیف و رحیمِ انسان تاءکید می نماید، آن هم نمود عملی از درس ها و دانش ها ، و توصیه هایی که خدا و پیامبرش در متون مذهبی فرموده اند، را باید در کره ی زمین پیاده نمایند. بطور مثال ، حق و حقوق شهروندان و فقرا و. . . را رعایت کنند.
متن کامل شعر:
۱ ) - ای قـوم بــه حج رفتـه کجایید کجایید
معشــوق همیــن جـاست بیایید بیایید
۲ ) - معشــوق تــو همسـایه و دیــوار به دیوار
در بادیه ســـرگشته شمـــا در چــه هوایید
۳ ) - گــر صـــورت بی صـــورت معشـــوق ببینیــد
هــم خـــواجه و هــم خانه و هم کعبه شمایید
۴ ) - ده بـــــار از آن راه بـــدان خـــانه بـــرفتیــــد
یــک بـــار از ایـــن خانــه بــر این بام برآیید
۵ ) - آن خانــــه لطیفست نشان هـــاش بگفتیــد
از خــواجــــه آن خــــانـــــه نشانـــی بنماییـــد
۶ ) - یک دستـــه گــل کــو اگـــر آن بـــــاغ بدیدیت
یک گـــوهر جــــان کـــو اگـــر از بحر خدایید
۷ ) - با ایــــن همـه آن رنج شما گنج شما باد
افسوس که بر گنج شما پرده شمایید
توضیح و تفسیرمختصر اشعار "ای قوم به حج رفته کجایید کجایید" :
مولانا یک شاعر و عارف بزرگ است و به حج از منظر دیگری نگاه می کند و به جا آوردن حج را فقط در انجام یکسری اعمال ظاهری بدون تفکر کاری عبث و بیهوده می داند. از نظر مولانا گزاردن حج راهی برای نزدیک شدن به خداست که باید در تزکیه نفس اثرگذار باشد.
از نظر مولانا قلب انسان می تواند خانه خدا باشد و برای نزدیک شدن به خدا لازم نیست به حج ظاهری رفت. احادیثی وجود دارند که این اشعار مولانا را حمایت می کنند مانند:
الف ) - حدیث قدسی: ''انا عندالقلوب و المنکسره'' من در قلبهای شکسته جای دارم.
ب ) - ''الانسان سری و انا سره'' انسان سر من است و من سر او
ج ) - ''لایسعنی ارضی و لا سمائی و لکن یسعنی قلب عبدی المومن''� نه زمین گنجایش مرا دارد و نه آسمان، ولی دل مومن، گنجایش من را دارد.
درحقیقت قلب انسان جایگاه عرش الرحمن است، و دارای فوءاد و بصیرت لازم هست، به شرطی که صفات حق در آن تجلی یابد.
چنانکه دلسوز جامعه باشیم، آن وقت ؛
"دل بدست آوردن حج اکبر است. "
در بیت دوم مولانا انتقاد میکند که در این دشت و بیابان آیا دنبال خدا می روید؟ خدا که همین جا هم هست، و طبق آیه قرآن �خدا از رگ گردن به شما نزدیکتر است�.
اما بیت سوم بسیار زیباست به این معنی : اگر چشمتان را باز بکنید و عاشق باشید چیزی غیر از معشوق نخواهید دید و میبینید که همه چیز ( خواجه و خانه و کعبه ) خود شما هستید.
- بیت چهارم به این معنی : ده بار این راه طولانی را به حج رفتید حالا بیایید یک بار هم که شده، روحتان را به پرواز در آورید، و از بالای بام دور و بَرِِتان را نگاه بکنید آیا چیزهایی که میبینید غیر از خدا هستند؟
بیت پنجم : بله حق با شماست خانه کعبه زیبا و با ابهت و مقدس است، حالا یک نشانه ای از خودتان نشان بدهید که چه استفاده ای از این سفر کردید. آیا این همه صفات خوب که از صاحب خانه هست روی شما تاثیری گذاشته؟
بیت ششم : در این بیت مولانا خطاب به حاجیان به حج رفته می گوید؛
اگر می گوئید که حج رفتید و آن باغ را دیدید حاصلش چی بوده؟ آیا یه شاخه گل از اون باغ با خودتون آوردید؟ آیا معنویت و صفت خوبی و از این سفر یاد گرفتید؟
و اما بیت هفتم و آخر : با همه این حرفها کار خوبی کردید. این رنجی که متحمل شدید خیلی عالی و خوب ولی افسوس که خودتون این گنج را زیر پا میگذارید و از بین می برید.
به طور کلی همه ابیات این شعر اشاره به این دارد که حجی که بدون تفکر و تغییر مثبت در رفتار انسان باشد فقط یک عمل ظاهری است و هیچ ارزشی ندارد. خدا در قلب های انسان ها جای دارد. در نهایت نمود عملی حج بیشتر از شکل ظاهری آن اعتبار دارد. به عبارت دیگر، از پیله ی خودخواهی باید بیرون شد، تا با دیگر خواهی و خدمت خالصانه به جامعه نورحق در تو تجلی یابد
به قول شبستری در گلشن راز؛
به نزد آنکه جانش در تجلی است
همه عالم کتاب حق تعالی است
منابع؛
۱ - دیوان شمس، مولانا جلال الدین بلخی
۲ - وب سایت مهندس مهسا تبریزی
۳ - صد میدان، شیخ محمود شبستری

دریغ و درد ، جهان گذرا ست، ما یکسال دیگر پیر تر شدیم وصد البته تجربه هایی هم کسب کردیم.
امیدوارم به درگاه ذات بی مانند خداوند، اندیشه ی ما را پویا، و قلب ما به نور هدایتش منور گرداند.
یادمان کربلایی ضرغام منصوری
نگارنده: احمد لطفی
شادروان ضرغام منصوری فرزند شاد روان بانو گوهر یاری و زنده یاد منصورفرزند شکرالی ( شکرعلی ) فرزند کرمعلی شیخ مکانی بود خاندان کرمعلی اصالتا" از طایفه یوسفوند ، و درعرف جزو طایفه قیاسوند بودند.
...
[مشاهده متن کامل]

پدر مادرش شاد روان کدخدا بگشیر یاری معروف به بگشیر آمِکَه، که از کدخدایان مشهور و نامدار سیمره در دوران رضاشاه پهلوی بودند.
وی در شجاعت و تیراندازی و سوار کاری قهرمان زمان خویش بودند.
شادروان منصور شیخ مکانی، پدر مرحوم مغفور، زنده یاد کربلایی ضرعام منصوری، نیز از شجاعان رشیدِ زمان خود بود، تا آنجا که مسئول خلع سلاح عشایر، به خاطر قیافه ی رشید و سوار کاری، رشادت، و ادب و اخلاق نیکویش، اسلحه ی شادروان منصور فرزند شکرالی "شکر عالی" یا شکرعلی، را به وی می بخشد.
آن سرهنگ و سرکرده، صراحتا" به زنده یاد منصور شیخ مکانی می گوید؛ " از قامت رشید و قیافه ی ورزیده، و سوارکاریت با اسلحه، لذت بردم به همین خاطر اسلحه ی ترا نمی گیرم. "
از قدیم گفته اند، " شیر را بچه همی ماند بدو"
بنابراین کربلایی ضرغام که فرزند و نوه ی بزرگان بود، از این ادب و شجاعت برخوردار بودند. ایشان نیز که از قیافه ی رشید، و قامتی بر افراشته برخوردار بود. سواری برجسته و برر سر شال گذشته از تفنگ و قطار فشنگ، کارد جوهری همیشه بر کمر داشت. انچه که مُعمرین و اقوام درجه الش می گویند، قلبی رئوف و حوصله ای بالا داشت. اگر فردی بر فردی دیگر جفا می کرد، حامی ضعیف بودند. بطور مثال فردی زو گیر و دزد که گوسفندهای یکی از اقوامش را می برد، ضمن گرفتن اموال مسروقه با منطق استوار وسواد و قلمیکه داشت، فرد خاطی را زندانی می کند بارها افراد شرور ایشان را به مرگ تهدید می کنند، ولی چون ذاتش شجاع بود، از دشمنانش باکی نداشت.
زنان برجسته ی فامیل، در مویه هایشان و مداح کولیوندی که از الشتر به شیخ مکانِ دره شهر آمده بود، به تهدید دشمنان و شجاعت و نترسی وی اشاره می کردند. آنها برای مرگ چنین دلاور رشیدی مویه های سوزناکی می خواندند. و حضار و خود نگارنده در غم فقدان این انسان شجاع و وارسته اشکش جاری شد.
شادروان کربلایی ضرغام منصوری، مردی بزرگ از دیار سیمره
شادروان ضرغام منصوری، در دوران جوانی مسکن وسیعی درست می کند، سپس باغی زیبا را در درون حیاطِ بزرگش ایجاد می کند.
ایشان گذشته از انجام کارهای نیک و ایجاد امنیت در روستا و منطقه، با بزرگان حشر و نشر داشتند. از همان ابتدای جوانی با شجاعت تمام و همکاری با ژاندارمری، و نیروهای امنیتیِ وقت، در سرکوب دزدان و آدمهای بدکار، و مزاحم و شرور ِ جامعه، مبارزه می کردند.
ایشان مانند کدخدا مهرعلی خان فرخشاهی الشتری، دست دزدان و انسانهای شریر را از منطقه کوتاه کردند.
شادروان کربلایی ضرغام منصوری، انسان خیرخواه و خَیِّری بودند، و در حد وسع و توانش به مردم فقیر کمک می کردند، برای نمونه، پیرزنی با سه بچه به روستای آنها پناه می آورد، از آنجا که وی فردی نوگرا و متجدد، و طرفدار دانش بودند دوتا از فرزندان آن زن را که در سن تحصیل بودند ، در دبستان روستا باهزینه ی خود ثبت نام می کند ، دفتر و قلم و کتاب و لباس و کیف و سایر لوازم را برای تحصیل آنها فراهم می کند، آن دوبچه ی با استعداد، بعد از مدتی که در شیخ مکان و دره شهر و سپس در دانشگاه تحصیلات عالی خود را به پایان می رسانند. به استخدام آموزش و پرورش در می آیند.
ایشان برای باسوادی ده فرزندش نیز تلاش کردند، فرزندانش همه در مشاغل دولتی اعم از فرهنگی و بهداشتی، و . . . به جامعه خدمت می کنند. الحق که ایشان فرزندان خدمتگزار و ارزشمندی را تحویل جامعه دادند.
شادروان کربلایی ضرغام منصوری انسانی عمل گرا و مردمی بودند، که به قول حکیم ابوالقاسم فردوسی؛
جهان یادگار است و ما رفتنی
زمردم نماند به جز مردمی
ایشان شخصیتی مردمدار، میهمان نواز، مجلس آرا، و دلسوز طایفه و اقوام بودند. گذشته از مواردی که بیان شد، وی انسانی معتقد و با غیرت بودند. و بسان پدرش منصور، و مادر بزرگش سیده طلا رسائی که با دیگهای بزرگی که داشتند، هم میهمانداری و هم سفره داری را انجام می دادند، هم مشکل مردم را در حد توانش رفع و رجوع می کردند.
شادروان ضرغام منصوری نیز هر غریب یا رهگدری و یا کاسب و پیله وری که به روستای شیخ مکان می آمد، اورا به منزل دعوت می کرد ، و در حد توان از آنها پذیرایی می کردند. در چند روز آخر عمرش می گفت، مراسم مرگ من در ماه رمضان خواهدبود.
لازم به دکر است که شادروان کربلایی ضرغام منصوری، طبق شجره نامه ی مادریش، با پنج نسل به کدخدا نظر هابیلی کولیوند می رسد، جالب این است که کدخدا نظر کولیوند در رمضان سال ۱۲۸۰ قمری از دنیا رفته' و کربلایی ضرغام منصوری نیز در رمضان سال ۱۴۴۴ قمری از دنیا رفته است.
نسل اول و نسل پنجم هر دو در ماه رمضان از دنیا رفته اند. یعنی بعد از ۱۶۴ سال ایشان به نسل پنجم مادریش می پیوندد.
ایشان ( شادروان ضرغام منصوری ) فرزند گوهر فرزند کدخدا بگشیر یاری دلفان، فرزند رنگینه هابیل ، فرزند کدخدا نظر هابیل فرزند ططره ( ططربگ ) ، فرزند نظربگ، و. . . . . . و هابیل فرزند فرخشه ( فرخشاه ) ، و. . . . فرزند کولیوند
ایشان در مجموع سه فرزند پسر و هفت فرزند دختر دارد.
بلاخره آن مرد نیکوکار و نیکو سیرت، در ششم ماه مبارک رمضان سال ۱۴۴۴ قمری مصادف با ۸ فروردین سال ۱۴۰۲ شمسی جان را به جان آفرین تسلیم نمودند. و فردا صبح نهم فروردین ماه سال ۱۴۰۲ مراسم تشییع پیکر رشیدش به طرف گلزار شهدای شیخ مکان انجام شد. و زنان فامیل و مداح الشتری در آن روز سوگواری بزرگی را خلق کردند، بطوریکه دلها شکست و اشکها جاری شد.
در روز پنجشنبه دهم فروردین ماه سال ۱۴۰۲ شمسی ساعت دو مراسم سوم و هفتمش در گلزار و آرامستان شیخ مکان برگزار شد.
روحش شاد و یادش گرامی باد.

ایام دنیا طبق نظم خود می آیند و می روند. آنها در بطن خود حوادثی را به بینندگان نشان می دهند، تا آنها از گذشت ایام چه برداشت و نتیجه ای را کسب و معنی نمایند.
هرکه ناموزد از گذشت روزگار
هیچ ناموزد زهیچ آموزگار
"سیر از حال گرسنه خبر ندارد. "
نگارنده: احمد لطفی
درک دقیق، و شناخت واقعی از وضعیت اقتصادی و اجتماعی و. . . . ، هر جامعه را سردمدارانی، متوجه می شوند، که آن وضعیت و ساختار را با پوست و استخوان و به عبارتی دیگر با تمام وجود لمس و احساس و درک کرده باشند.
...
[مشاهده متن کامل]

حاکمانی که به حقایق اوصاع جامعه ی خویش آگاهی دارند، با کمک شهروندان، و مردم خویش برنامه یا برنامه هایی را تدارک می بینند، که به بهبود وضع اقتصادی، بهداشتی، فرهنگی، اجتماعی، و. . . . ، و در یک کلام به رفاه عمومی جامعه کمک نمایند. از همه مهمتر حاکمان آینده نگر ، در تداوم حیات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و. . . خویش تمام همّت خود را برای پرورش نسل آینده به کار می گیرند، تا پویا تر از نسل گذشته به مدیریت جامعه کمک نمایند، و دغدغه ی نیروهای متخصص و کار آمد و مسئولیت پذیر رانداشته باشند. یکی از َضعفهای حاکمان زیاده خواه غافل ماندن از چنین امری است.
طبق کتاب توسعه یعنی آزادی، نوشته ی آمار تیاسن چنین آمده است؛
"توسعه باید بیشتر متوجه بهبود زندگی و آزادی های مورد علاقه ما باشد. گسترش آزادی هایی که ما به هر دلیل آنها را ارزشمند می دانیمنه تنها زندگی مارا پر بترتر می کند، بلکه این امکان را فراهم می سازر، گه انسانی اجتماعی تر باشیم، و اراده و علایق خویش را برجخهانی که در آن به سر می بریم، عرضه نمائیم. " ( برگرفته از فصل اول )
در امر توسعه و پیشرفت، ماتیارسن معتقد است؛
شواهد تجربی به شدت پشتیبان نظریه ایست، که رشد اقتصادی را زائیده فضای مسالمت آمیز می داند، نه یک نطام خشن سیاسی.
ماتیارسن در ادامه می نویسد؛
"حاکمان مستبدی که خود به ندرت در معرض قحطی یا سایر مشکلات اقتصادی قرار می گیرند ، انگیزه ای برای پیشگیری از سختی های اقتصادی ندارند، اما دولتهای مردم سالار باید در انتخابات پیروز شوند، و هدف انتقادات بی پرده قرار گیرند، و به همین دلیل انگیزه کافی برای پیشگیری از قحطی و سایر سختی های اقتصادی دارند، و چنین کشورهایی مردم سالار هیچگاه دچار بحران شدید اقتصادی و قحطی نمی شوند. "
کشورهای مستبد فعلی نظیر کره شمالی و سودان از لحاط اقتصادی دچار مشکلات بوده و فحطی در آنها مشاهده شده است.
ما در ضرب المثل داریم، " سیر از حال گرسنه خبر ندارد"، افرادی که از انعام حکومتی بطور کامل برخور دارند، و مجموعه ی حاکمان از مرفهان بی درد باشند، قطعا" برای رفاه جامعه و توزیع عدالت اجتماعی گام های موءثری بر نخواهند گذاشت. آنهابا دست در جیب مردم کردن، از امکانات دنیا برخوردارند. و بسان آن رهگذر که فکر می کردند، دعانویس است، او را با احترام در سایه درخت جا دادند، و برای زیر پایش فرش پهن کردند، و خرش راهم در سایه درخت بلوط دیگری بستند، و علوفه دادند. اهالی هم اسرار می کردند، جناب دعا نویس، این فرد در آبادی ما مریض است، خواهشا" یک دعا بر روی این کارتون کهنه با زغال بنویس، گویا کتاب و قلم. دوات همراه نداری،
وی هم نوشت؛
"خودم درسایه ، خرم در سایه، مریض می خواهد خوب بشه، و یا خوب نشه"
حاکمان نباید در قبال شهروندان، بی مسئولیت و بی اهمیت باشند، بنابراین حاکمان باید با تقویت آزادیهای فردی و اجتماعی، بسان مردم خویش زندگی کنند، تا همگی به کمک یکدیگر برناملایمات و مشکلات گوناگون اقتصادی و اجتماعی غلبه پیدا کنند. و دردهای مشترک را درمان نمایند. آزادی فردی در شکوفایی استعدادها و خلق نو آوری ها بر اجتماع خویش تاءثیر می گذارند. همین آزادیها موجب تاثیر گذاری افراد برجامعه خویش و حتا در جهان باشند.
و همچنین مردم در خود یاری و دیگر یاری، توانمندیشان افزایش یافته، و این توانمندیهاست که در فر آیند توسعه، نقشی مرکزی دارد .
آمارتیاسن، معتقد است؛
"در دیدگاه آزادی گرا، آزادی همه افراد در تصمیم گیری برای تعیین سنت هایی که باید رعایت شوند، هیچکس نمی تواند نفی کند، نه نگهبانان ملی، نه مقامات مذهبی، و روحانیون، و نه فرمانروایان سیاسی و نه دولتهای دیکتاتور و نه متخصصین فرهنگ. توجه به تضاد بین حفظ سنت، و فواید نوسازی، نیازمند تفاهم مبتنی بر مشارکت است، نه رد یکطرفه مدرنیته به نفع سنت ، از طرف حکمرانان سیاسی، یا مقامات مذهبی"
در آخر عقلانیت مبتنی بر مشارکت دانایان آگاه به دردهاست که خود آن برنامه ریزان و نخبگان در بین جامعه زندگی کرده، و واقف به اوضاع آن باشند. در پذیرش عقیده هم باید افراد آزادانه راه خود را با توجه به اموزشها و کتب اصیل و آموزش دهندگان خبره، با معلومات مدرن، و به روز بودن متولیان امر تعلیم و تربیت، حق انتخاب را به متعلمین و شهروندان داد، قرآن حکیم هم در این را ستا فرموده است؛
فبشر عبادی الدین یستمعون القول و یتبعون احسنه
و
لا اکراه فی الدین قد تبین رشد من الغی۰

"خشونت شیوه ی پیامبران نیست"
نگارنده : احمد لطفی
ما در جهانی زندگی می کنیم، که در اطراف و اکنافش ، اگر با دقت نگاه کنیم، هم بلا و بدبختی و فقر و خشونت هست، و هم زیبایی ها، و فور نعمت، مهربانی و فضائل اخلاقی و اجتماعی آدمها را می توان دید.
...
[مشاهده متن کامل]

بزرگان اساس هستی را بر اعتماد، و مهروزی استوار می دانند. از طرفی هم دنیا به سمت مهر مادرانه، و گفتمان در حرکت است. فلسفه ی انتظار ناجی در ادیان مختلف هم تکیه بر عدل و داد و صلح جهانی است.
اساتید معتقدند بودیسم بوسیله ی گفتمان و صلح توانسته آئین خود را بر ژاپن، کره، چین، برمه و کشورهای شرق آسیا دیکته کند. پیامبر اسلام ، اساس دین را محبت می داند. و در جنگها آزار به کودکان و زنان را امری ناپسند می دانسته است، آن حضرت مردان را به رعایت حال زنان و کودکان به عنوان امانتی که در دست آنان است سفارش کرده است. ( نقل به مضمون )
مصلحان جهان معتقدند، با گفتمان و استدلال منطقی، می توان اضطراب، خشونت و رذائل اخلاقیِ محیط اجتماعی، از سطح محلی تا بین المللی را کاهش داد.
اگر چشم ها را نیکو بشوئیم، جور دیگر جهان را می بینیم،
به قول سهراب سپهری؛
چشمها را باید شست، و جور دیگر دید.
مدتی است که خشونت در جامعه ی ما وضعیت ناپسندی را ایجاد کرده است مرگ زن جوان شیلر و مرگ دختر جوان ژینا ( مهسا ) امینی، موجی از غم، رنج، و دادخواهی را در سطح جامعه ایجاد کرده است. ، این نوشته ابراز همدردی به بازماندگان است، و گفتمانی عمومی برای هرکه طریق ادب و حکمت و انسانیت را خواستار باشد. در این وجیزه سخن حکیم فردوسی آن است که، جنگها و درگیری هایی که در جهان اتفاق می افتد، برای هوای نفس و به کرسی نشاندن سخن خویش از راه خشونت است.
به عبارت دیگر تمام بدبختی های بشر دنیا طلبی و میل به خواسته ها و به اطاعت در آوردن دیگران از طریق زور و قدرت با چاشنی خشونت است.
وی چنین سروده است؛
بریزند خون از پی خواسته
شود زندگی بد آراسته
در حقیقت بیشتر قداره بندان عالم، و جنگهای بشری به خاطر هوای نفس ، دنیا طلبی و زیاده خواهی ، مبادرت به جنگ و خونریزی می نمایند، و از خشونت و زور گویی دنیای نا زیبایی ترسیم شده، و زندگیها به عزا و غم و فقر، و مهاجرت و مرگ و. . . منجر می شود.
و به قول مولوی؛
چون که بیرنگی اسیر رنگ شد
موسی ای با مو سی ای درجنگ شد.
امیداست همه ی ما برای صلح، ادب، و انسانیت تلاش کنیم، و جامعه ی خود را از بدبختی نجات دهیم. انشاء الله

دل نوشته ای برای سید امین موسوی رجبی مشعشعی"
نگارنده: احمد لطفی
ما در جهانی زندگی می کنیم، که در اطراف و اکنافش ، اگر با دقت بنگریم، زیبایی ها و فضائل آدمها را بهتر می بینیم، و کمتر در گیر خشونت و رذائل اخلاقی محیط اجتماعی مان از سطح محلی تا بین المللی خواهیم شد، به قول سهراب سپهری؛
...
[مشاهده متن کامل]

" چشمها را باید شست و جور دیگر دید، "
اگر چشم ها را نیکو بشوئیم، جور دیگر جهان را می بینیم، به قول فردوسی تمام بدبختی های بشر دنیا طلبی و میل به خواسته ها و زیاده طلبی ها از سطح خُرد تا سطح کلان است، وی در این باره فرموده است؛
بریزند خون از پی خواسته
شود زندگی بد آراسته
با این مقدمه ی کوتاه، نگارنده می خواهد بگوید ، انسانهای دور و برمان را جدی بگیریم. تازگی ها با همکاری فرهنگی، که حدود هشتاد سال سن دارد، آشنا شدم، با آنکه از منادیان روشنایی و معلمان اولیه ی دانایی گستر در مناطق محروم زاگروس و پشتکوه ایلام بوده، همت بلند و عشق به دانایی و کمالات انسانی، با جدیت و پشتکاری که داشته است، بسان معلمان خوب این سرزمینِ متمدن، قابل تقدیر هستند.
ایشان در بحث تاریخ و نسب شناسی، و ضرب المثل ، فعالیت بسیاری داشته، و کمتر در محافل علمی و رسانه ای مطرح و معرفی شده است.
با وجود آنکه فرهیختگان ما در گمنامی و زاویه نشینی خدماتشان کمتر ثبت و ضبط می شود، و غریبانه گنجینه های دانش خود را متاءسفانه به گور می برند، آیندگان از تجارب و دانایی های آنها کمتر مطلع می شوند.
بنابراین اگر سرگذشت، وقصه ی زندگی و خاطراتشان ولو بطور خلاصه برای نسل جوان و حتی کودکانمان نوشته شوند، قطعا" الگوی سازنده ای برای آنها خواهند بود.
استاد سید امین موسوی رجبی مشعشعی، از نوادگان امامزاده سید ناصر الدین مشعشعی است. جدش سید ناصر الدین در سال ۹۱۴ قمری، بدست شاه اسماعیل صفوی و سپاه قزلباش در منطقه زرین آباد پهله در پشتکوه استان ایلام به شهادت رسیده است. سادات سید ناصر الدین در جوار امامزاده، در غرب زرین آباد و در مهران و سایر شهرها و بخش های استان ایلام ، و استانهای همجوار زندگی می کنند.
زندگینامه سید امین موسوی؛
استاد سید امین موسوی رجبی در سال ۱۳۲۲ شمسی در شهرستان مهران دیده به جهان گشود، وی فرزند سید ابراهیم موسوی بودند، که گذشته از فعالیت در زندگی عشایری و کشاورزی، فردی متجدد بودند ، که مغازه هم داشتند، باتوجه به این که سید ابراهیم از اعقاب سلطان سیدمحسن مشعشعی و پسرش امام زاده سید ناصر مشعشعی بودند، از قرن نهم تا دوران پهلوی صاحب قدرت و شکوه و رهبری شوش و هویزه و قسمتی از خوزستان و . . بودند، سید ابراهیم نیز چند نفری در منزلش خدمت می کردند.
تصویر فرهنگی تلاشگر سید امین موسوی رجبی از سادات مشعشعی
سید امین کلاس اول را در دبستان فردوسی مهران زیر نظر غلامحسین یزدانی ایلامی و آقای لطیفیان کرمانشاهی باموفقیت گذرانید،
باتوجه به گرایش سید ابراهیم موسوی رجبی به شهر گرایی و فعالیت اقتصادی مانند مغازه داری و ارائه امکانات جدید برای بر آوردن نیازهای مردم عشایر ی و روستائی منطقه مهران و زرین آباد، و. . . . عزم خود را برای با سواد کردن فرزندان و داشتن مغازه ی مشخصی در شهر کوچک ایلام، که آن زمان زیر نظر استان کرمانشاهان بودند، جزم کرده بودند.
سیدامین موسوی رجبی قصه ی ما کلاس دوم را در دبستان دو کلاسه نوبنیاد ایلام زیر نظر میرحسین میر زاده و حبیب الله موءمن به پایان رسانید.
سید امین موسوی از کلاس سوم تا پنجم دبستان را در دبستان رشید یاسمی شهر ایلام، به ترتیب زیر نظر معلمان شایسته، آقایان میرحسین میرزاده، مجید رشنوادی، و امامقلی بختیاریِ قطبین با موفقیت به اتمام رسانید.
سید ابراهیم موسوی بعد از چند سال سکونت در ایلام، مجددا" به زادگاهش مهران برگشت، سید امین در دبستان فردوسی مهران کلاس ششم را با موفقیت گذرانید. با توجه به آن که در منطقه مهران دبیرستان وجود نداشت، همکلاسانش بدنبال زندگی متعارف و روزمره رفتند، سید امین برای ادامه تحصیل هرچه با دوستان و والدین آنها تماس گرفت، و صحبت نمود، فقر فرهنگی و مالی، و همچنین با توجه به مهیا نبودن شرایط و زیر ساختها برای ادامه تحصیل، هیچکس قبول نکرد، تا به تحصیل ادامه دهند. ، به همین خاطر ، در ادامه تحصیل سید امین موسوی رجبی سه سال وقفه پیش آمد.
ایشان در این مدت در مغازه و کارهای متداول کشاورزی به پدرش سید ابراهیم موسوی
کمک می کردند.
سبد امین موسوی رجبی در سن ۱۷ سالگی، یعنی سال ۱۳۳۹ شمسی برای ورود به دانشسرای تربیت معلم اسلام آباد غرب امتحان دادند، و در امتحان قبول شدند، و برای معلمی مقطع ابتدایی پذیرفته شدند.
بعد از یکسال تحصیل در آن دانشسرای تربیت معلم، وی موفق شد در سال تحصیلی۱۳۴۰/۱۳۴۱ به عنوان معلم ابتدایی در زرین آباد پهله استخدام شود.
آنطور که استاد سید امین موسوی رجبی می گفتند، در بدو ورود به زرین آباد، با ارشاد وی خانواده ها که اکثرا" دامدار بودند، اجازه دادند تا فرزندانشان به مدرسه بیایند. والدین دانش آموزان زرین آبادی درفصل بهار به دامنه ی کوه می رفتند، و بچه ها در منزل اقوام پیرشان زندگی می کردند، و بعد از تعطیلی کلاس درس، در طول هفته هر بعد از ظهر روز پنجشنبه به نزد خانواده هایشان در کوهستان می رفتند. در روز شنبه که به سر کلاس می آمدند، ماست یاکره و تخم مرغی برای ارتزاق معلم می اوردند. در زمان تدریس کردن استاد سید امین موسوی رجبی حدود ۷۰ نفر در چند پایه مشغول تحصیل بودند
استاد سید امین موسوی رجبی در سال ۱۳۴۱ با دختری از خاندان سادات اعرجی، ساکن منطقه مهران به نام سیده ذبیده اعرجی که نسبش به حضرت امام چهارم حضرت علی بن الحسین ( ع ) می رسد، ازدواج می کند، حاصل این ازدواج ۴ پسر و ۵ دختر شایسته هستند، که همگی منشاء خیر و خدمت خالصانه به جامعه هستند.
زمانی که معلم زرین آباد بودند، نامه های اداری از طریق کرمانشاه می آمد، و افرادی با حیوانات نامه ها و بخشنامه ها را از طریق ملکشاهی به میمه و زرین آباد و سپس دهلران و برعکس می رساندند. این پستچی ها هر ۱۵ یا ۲۰ روزیکبار نامه ها را می آوردند و پاسخ نامه را می بردند. سید امین موسوی رجبی که جوانی با انگیزه و عاشق خدمت به مردم محروم دامدار و کشاورز زرین اباد و حومه بود گاه برای حل مشکلات مردم به تنها پاسگاه محل و بخشداری رفت و آمد می کرد، و از حقوق اجتماعی و اقتصادی مردم دفاع می کردند. در زمان وی جاده ی شنی و آسفالته نبود ، ولی خط راه آهن برای بردن قیر تا خوزستان گویا دایر بوده است.
استاد موسوی رجبی، بعد از زرین آباد در روستاهایی چند از شهر مهران خدمت کردند، و در زمان جنگ هم به اداره آموزش و پرورش مهران، سمت ریاست دبیرخانه می شود ، و بعد از مدتی در کارگزینی مشغول خدمت می شود، نهایت پس از سی و چند سال خدمت جانانه و موءثر بازنشسته می شود.
درکارنامه فرهنگی وی اقدامات زیر قابل ملاحظه است.
۱ - معلم نمونه در اواخر حکومت پهلوی
۲ - علاقه مند به تاریخ و علم الانساب بوده، و دانشجویان زیادی از مزرعه ی معرفت وی خوشه چینی کرده اند.
۳ - مقالاتی چند نوشته است، از جمله؛
الف ) - بیوگرافی و نگارش زندگینامه ی خویش به قلم توانای خودش
ب ) - گرد آوری مطالبی در باره ی والیان پشتکوه
ج ) - گرد اوری مطالبی در باره ی تاریخ سادات مشعشعی، که تحقیقاتش هنوز ادامه دارد.
د ) - چاپ کتاب "لاله های جاویدان" در سال ۱۳۹۰ که انتشارت "زاگرو" آنرا به زیور چاپ آراسته است.
در زمان دفاع مقدس، وقتی مهران به اشغال نیروهای بعثی عراق در می آید ، اداره آموزش و پرورش مهران در ایلام مستقر می شود، و از آنجا به دانش آموزان جنگزده و روستاهایی که اشغال نشده بودند، خدمات می رساندند.
ایشان به امور فرهنگی و آموزشی و رفع نیازهای مدارس، به همراه سایر همکاران فرهنگیش، سرکشی و بازدیدبه عمل می آوردند.
وی در سال ۱۳۷۱ با بیش از سی سال خدمت خالصانه بازنشسته می شوند.
این معلم و فرهنگی زحمتکش اکنون با سن بالا هنوز در حال فعالیت علمی و فرهنگی است، و بسان یک دانشجو دانش افزایی و تحقیق می کند.

Ahmad Lotfi:
الفبایی در باره ی قطبین های سوره میری در پشتکوه ( زرین آباد پهله )
گرد آورنده : احمد لطفی
با توجه به مصاحبه هایی که نگارنده در تابستان سال ۱۴۰۱ شمسی با فرهنگیان باز نشسته آقایان سید امین رجبی موسوی مشعشعی ناصر الدینی ، و رحمت الله یاری، و جناب نبی حیدری از مطلعین منطقه زرین آباد پهله انجام داده است، و همچنین با نگاه به کتبی که نویسندگان استان ایلام در راستای شناخت اقوام، به ویژه طایفه قطبین سوره میری مرقوم کرده اند، را به شرح زیر گرد آوری و تنظیم نموده است.
...
[مشاهده متن کامل]

قطب الدین یا قطب الدین محمد، معروف به شاه قطبین، از اعقاب عارف و قلندر معروف غرب کشور سوره میر یا شهره میر ساسانی می باشند، در زرین آباد، رود گاه و یا قبری در بین طایفه قطبین در زرین آباد وجود دارد، که مورد احترام قطبین های سوره میری است.
آنها برای حل مشکلات و در گیرها و راستی آزمایی افراد خاطی آنها را بر سر قبر یا رودگاه بخت قطبین حاضر می کنند، ویا او را به آنجا می بردند، اگر به بخت قطبین قسم می خورد، بیانگر آن بود ، که فرد بی گناه است، البته بومیان از کرامتها ی بخت قطبین مطالبی شفاهی مطرح می کنند و برای شاه قطب الدین احترام قائل هستند. شاه قطب الدین گویا باچرم یا فلز سکه ضرب می کرده است، آنچه مسلم است این عارف یا قلندربزرگ ، بعد از مرگ سعدی و انتشار کتاب گلستان و بوستان وی زندگی می کرده است، زیرا در ضرب سکه اش، سخن سعدی را آورده است بدین منوال که ، " آسایش دو دنیا تفسیر این دوحرف است/ با دوستان مروت با دشمنان مدارا"
با توجه به برخی سخنان شفاهی، که مطرح می شود ، قطبین های زرین آباد ، خصوصا" نوری، یاری، رستمی، معتقدند، در زمان شاه قطب الدین قلندر و درویش معروف در حدود هفتصد سال پیش، جمعیت زیادی داشتند، ولی بنا به هر دلیلی خصوصا" حمله ی قزلباش به سر کردگی شاه عباس صفوی، به شاهوردیخان اتابک لرستان ، و جمعی هم در دوران فتحعلی شاه قاجار و اسمعیل خان والی و حسنخان والی، موجب پراکندگی بسیاری از قطب الدین های سوره میری می شوند. الان حدود هفتاد درصد قطبین های سوره میری در بغداد و نعمامیه، کوت ، اماره و علی غربی عراق می باشند.
آهنگرهایی که در اتحادیه سوره میری هستند، و الان خود را قطبین می دانند، بیشتر خویشاوند سببی با انها دارند، بدین شکل آهنگرها خواهر زاده و قطبین ها دایی می باشند.
طایفه ی قطبین با طایفه کاکعلی، و برامسین ( ابراهیم حسین ) اصالتا" سوره میری و دراتحادیه ی قطبین های سوره میری بوده، و یا از زیر مجموعه ها وتیره هایی از قطبین ها هستند ، قطبین ها در عراق، مهران، زرانگوش بدره و در ولیعصر بدره و حتا در سایر نقاط ایران پراکندگی دارند. طایفه خلیل ( خلیلوندهای ملکشاهی ) هم اصالتا" از قطبین های سوره میری هستند.
در دوران پهلوی قطبین های زرین اباد فردی به نام "شیخ حاتم خاتم گو " داشته اند ، که به مردم زرین اباد، خصوصا" قطبین ها نصیحت و مسائل دینی را بطور شفاهی آموزش می داده است. استاد سید امین رجبی مشعشعی وی را زمانی که در دهه ی چهل معلم آبادی زرین آباد بوده ، ایشان و روحانی گری و وعظ و نصیحت کنندگی وی رادیده است.
در حدود هشت نسل پیش قطبین ها که در حدود چهارصد یا چهارصد و پنجاه سال پیش از منطقه پشتکوه و جبال متواری و مهاجرت کرده بودند، فردی به نام سلطانعلی که معاصرنوروزعلی پسر حسین، جد نوروژوندهای گلوزه بوده به زرین آباد بر می گردد، ، تا صد سال پیش خودش و فرزند و اعقابش معروف به سوره میری بودند ، ولی از صد سال پیش به خاطر بخت قطبین، بیشتر به نام طایفه جدیدترشان قطبین را در نسب خویش بکار می برند. اما درون گروهی معتقد بودند که اصالتا" سوره میری هستند. استاد رحمت الله یاری می گفت؛ بارها پدرم می گفت؛ ما قطبین ها سوره میری هستیم و صاحب زمین های مشخص در کنار سایر تیره ها و طوایف هستیم. در زرین اباد درزمانی که سلطانعلی امده، نوروزوندها و کاکعلی بودند، یکی از پسران سلطانعلی موسا به نام محلی میسا ، که مورخان محلی به اشتباه میا ثبت کرده اند با توجه به اینکه سه طایفه ممیوند، جایروند و باپیروند از اعقاب سوره میری در این چهارصد سال و یا کمی بیشتر نام جدید اجدادشان شکل گرفته اند.
برامسین طبق فرمایش توشمال منوچهر مرادخانی، که از جد مادریش از نسل باپیروندهای سوره میری است، در سندی دیده بود که برامسین خلاصه ی ابراهیم حسین است، چون در جوار اعراب عراق و لهجه ی فیلی پشتکوه ( پهله ای ) "برام" ( ابرام ) به معنای ابراهیم، و "سین"
مخفف حسین است، اصل برامسین، یعنی ابراهیم حسین .
همانطورکه نوروزعلی پسر حسین می گفتند نوروزسین ( نوروزحسین ) باتوجه به برداشت لغتی قاعدتا" باید نوروز پسر حسین و یا ابراهیم پسر حسین معناو مفهوم را برساند.
درحواشی زمینهای قطبین منطقه ای هست، که انرا حسن مرده می دانند، احتمال هست این حسن که از بزرگان سوره میری و برادر حسین سوره میری که اعقابش در دره شهر هستند، بوده، و تا قبل از۱۱۰۰ قمری در زرین آباد پشتکوه بوده و در انجا به مرگ طبیعی و یا در اثر در گیری های قزلباش و یا نزاع محلی، کشته شده باشد، این سخن دقیقا" معلوم نیست، ( الله اعلم ) هرچند یدالله خان فرزند غلامرضاخان ابو قداره والی پشتکوه، در مصاحبه ای که نگارنده در سال ۱۳۷۱ با ایشان داشته است، علل پراکندگی برخی از سوره میری های پشتکوه را نزاع و درگیری و مسئله قاتل و مقتولی که پیش آمده، اعلام کردند.
برخی معتقدند که شرف ها هم یک طایفه از فرا ایل سوره میری می باشند و یا طایفه ای مستقل ساسانی از اعقاب بهرام گور هستند، ( الله اعلم ) آنها زمین هایشان هم مرز طایفه قطبین سوره میری است و از قدیم بر اثر همجواری اختلاف مِلکی داشته و دارند، در حدود صد وپنجاه سال پیش شیرین خواهر رحمت الله فرزند شیرخرا فرزند بارانی فرزند موسی ( میسا ) فرزند سلطانعلی، زنی شجاع با غیرت و تا اندازه ای دارای ثروت و مکنت، گویاهمسرش هم که از خاندانهای سوره میری بوده، و خیلی با شیرین هم کفو نبوده است، در هنگام مرگ وصیت می کند قبر مرا در حوالی زمین های مرز بین ما و طایفه شرف قرار دهید، تا سندی باشد برای ختم نزاع و درگیری.
اکنون قبرشیرین قطبین سوره میری غریبانه در بین زمینهای قطبین واقع شده است. شجره ی اعقاب برادرش رحمت الله به شرح زیر است؛
مُعین فرزند صحبت فرزندکدخدا میرحسین فرزند کدخدا سَنید فرزند صید نور فرزند رحمت اله فرزند شیرخدا فرزندبارانی فرزندموسی ( میسا ) فرزند سلطانعلی
با توجه به هم تباری و برادری که میسیوندها با ممیوندهای سوره میری در لرستان دارند، احتمالا" میسیوندها اعقاب موسی ( میسا ) باشند. ( الله اعلم ) این احتمال نیاز به تحقیق و کنکاش بیشتری دارد.
طبق فرمایش فرهنگی برجسته جناب آقای سید امین رجبی ناصر الدینی مشعشعی، کلان ایل سوره میری که از علویان دو آتشه و مخالفان سرسخت خلفای اموی و عباسی بوده اند.
آنها به علت روح مبارزه و طرفداری از آل علی ( ع ) در کسوت درویشی، هر از گاهی بنا به مصلحت و یا به نام برخی از اعقاب شاخص سوره میر، در قالب تیره ها و طوایفی جدیدتر نام سوره میر را کمتر به کار برده اند، فقط در درون گروهی خودشان صراحتا" می دانند که اصالتا" سوره میری هستند، مانند طایفه باولک ها، و برامسی ها، قطب الدینی ها، کاکعلی ها، خیرشه ها و خربزانی ها، لشگری ها مومه وندها، آزادبخت ها، میربگها، شاهیوندهای دلفان، نورعالی ها، ذوالفقاری ها، زندها، سرومیلی ها، باباخانی ها، کلاوانی ها، بوربورها، بوره که ای ها، لرونده، شهبازی ها، داجیوندها، انتارها و. . . بنابراین این کلان ایل گسترده، همواره با اسامی جدیدتری ، تغییر هویت داده است، و فقط افراد معدودی نام جدشان سوره میری را در نام روستا و جمعبت و اتحادیه خود بطور مستقل یا در زیر مجموعه یکسری ایلات و طوایف حفظ کرده اند.
طبق مصاحبه ای که نگارنده با نبی حیدری فرزند حاج عیسی حیدری از طایفه قطبین ( قطب الدینی ) هستند وی معتقد است اتحادیه ی طایفه شان که شامل قطب الدین، سوره میر، برامسی ( برامسین ) ، و کاکعلی همگی اصالتا" سوره میری هستند . و از قدیم ساکن زرین آباد پهله بوده اند . همانطور که باپیروندها هم از اعقاب سوره میری هستند.
طبق مصاحبه ای که در مورخ ششم تیر ماه سال ۱۴۰۱ شمسی با جناب آقای نبی حیدری فرزند حاج عیسی حیدری، از طایفه قطبین ( قطب الدین ) ایل سوره میری انجام شد، وی معتقد است اتحادیه ی طایفه شان که شامل قطب الدین، سوره میر، برامسی ( برامسین ) ، و کاکعلی همگی اصالتا" سوره میری هستند . و از قدیم ساکن زرین آباد پهله بوده اند . همانطور که باپیروندها و نوروزوندها، و برخی از طوایف ایل شوهان مانند صفر لکی، ساده میری، شرف و. . هم از اعقاب فرا ایل سوره میری هستند.
وی شجره ی خود را از فرزند ۴۴ ساله اش چنین آغاز کردند؛
یدالله فرزند نبی فرزند حاج عیسی فرزند چلیک فرزند عبد الرضا فرزندعوض ( عوضعلی ) فرزند علیرضا وابسته به طایفه قطبین هستند. همانطور که ذکر شد، آنها "رود گاهی" دارند که معروف به بخت قطبین می باشد، و افرادی نیز به زیارت آن جایگاه مبادرت می ورزند. استاد امین رجبی موسوی مشعشعی در دهه ی چهل زیارت کردن و با فاصله از سنگهایی که بر روی هم چیده شده بودند فاتحه و نجواهای مردم را به چشم خویش مشاهده کرده است.
شجره ی فردی دیگر از قطبین ها:
کریم فرزند آقابابا فرزند روسم ( رستم ) فرزند ملک احمد فرزند علی میرزا
نام خانوادگی برخی از قطبین ها به شرح زیر است؛
حیدری - رستمی - عزیزی - انصاری - نیازی - شمسی - کوچی ( کُچی ) - چامه - بختیاری - گودرزی آهنگران - یونسی - حسینی، یاری
نام چهار تن از قطبین ها:
نبی حیدری
کریم رستمی
قلی حسینی
حاج غلامعلی یونسی
کدخدا سَنِید برمبنای جد بزرگشان سوره میر، خود را سوره میری معرفی کردند.
میرحسین نوری فرزند سَنِید فرزندصید نور فرزند میسا ( موسی ) فرزند سلطانعلی
می باشند.
نام خانوادگی برخی از کاکعلی ها؛
منصور زاده ( کاکه منصورزاده )
جهانی
کدخدا آمحمد محمدی
مزبان رحمتی
نام خانوادگی برخی از برامسی ها؛
مهدوی
صفری
محمد زاده
اتحادیه سوره میرهای قطبین، برامسی ( برامسین یا ابراهیم حسین ) ، کاکعلی، در بخش زرین آباد پهله زندگی می کنند، تیره ملیک و اکثر اهالی میمه سوره میری هستند.
قطبین های سوره میری برخی در مشاغل دولتی، و یا دارای مغازه و مشاغل خدماتی و آزاد در سطح شهر و برخی هم به کشاورزی و دامداری در سطح روستا زندگی می نمایند. طوایف قطبین بانوروزوندهای گلوزه نسبت خویشاوندی دارند. زرین آباد را باید خاستگاه طوایف سادات ( فخرالدینی، ناصر الدینی، و وسید ابراهیمی ) و سوره میری ها دانست. هر چند طوایف وابسته به شوهان و کُرد هم در بدنه ی بخش زرین آباد هستند. سوره میری هستند، و یا از اعقاب بهرام گور و پسر عموی سوره میری هستند،

"مختصری در باره ی َمُشَعْشَعیان، یا�آل مشعشع� ( حکومت ۸۴۵ تا ۹۱۴ق ) "
گر د آورنده : احمد لطفی
مقدمه :
خاندان مشعشعیان از حاکمان و َحکمرانان�صوفی مسلک شیعه هستند، �که از سال ۸۴۵ تا ۹۱۴ق درخوزستان�حکومت کرده اند، آنها بعد از شکست خوردن از شاه اسماعیل صفوی درسال ۹۱۴ قمری، بعد از وقفه ای کوتاه مجددا" به حاکمیت خوزستان و برخی از مناطق جنوب از طرف حکومت صفوی و سلسله های بعدی به رهبری و مدیریت جامعه برگزیده شده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

این سلسله به رهبری �سید محمد بن فلاح� ( متوفای ۸۷۰ق ) که ادعای مهدویت می کرد، حیات خود را آغاز، و حکومت مستقل شیعه به مرکزیت�هویزه را ایجاد نمود.
آنچه از تاریخ بر می آید، چون خاندان مشعشعی، و سادات و پیروان آنها امارت مشعشعه را برای خویش قائل بودند شاه اسماعیل صفوی از وجود این نوع تفکر، و قدرتی که پیدا کرده بودند، به نوعی احساس خطر کرد، به همین خاطر چون یکپارچگی حکومت را نیز در سر می پروراند و جنبه ی قدرت سیاسی بر جنبه ی درویشی. گری و مذهبی را ارجح می دانسته، حمله ی خود را به امارت انها آغاز کرده است. البته بعد از به اطاعت در آوردن اتابکان خصوصا" شاه رستم، احتمال یک توطئه و جنگ زرگری و صوری، یا بد گویی کردن سادات مشعشعی از جانب اتابک وقت، در نزد شاه اسماعیل صفوی ، عواملی بودند، که در یک جنگ نابرابر طومار مشعشعیان در هم پیچیده شد. البته امارت مشعشعه با ظهور�صفویان�تا سال ۱۱۵۰ق به عنوان والیان�دولت صفوی�در خوزستان حکمرانی کردند.
بنیان گذار حکومت مشعشعه
نسب سید محمد بن فلاح بن هیبت الله به�هفتمین امام شیعیان می رسد. وی در شهر واسط به دنیا آمد و تحصیلات خود را در شهر�حله و در مکتب�احمد بن فهد حلی ( ۷۵۷ - ۸۴۱ق ) گذراند. [۱]�مطابق منابع، سید محمد در مدت کوتاهی به درجات علمی بالایی رسید تا جایی که اجازه تدریس را از استاد خود دریافت نمود. [۲]�با فوت پدر سید محمد، ابن فهد حلی با مادر او[۳]�و سید محمد نیز با دختر ابن فهد�ازدواج�کرد. [۴]
سید محمد ابن فلاح طلبه ای سختکوش بود، و از هوش و ذکاوت بالایی بر خوردار بودند، وی در به جا آوردن مناسک صوفیه و گرایش به مرام آنها و مطالعه ی متون مذهبی پشتکاری زاید الوصف داشتند.
سید محمد بن فلاح اهل�ریاضت�و دارای منش صوفیانه بود تا آن جا که یک بار به مدت یک سال در�مسجد کوفه معتکف شد و در طول آن مدت غذای وی اندکی آرد جو بود و در این مدت بسیار می‎گریست. [۵]
سید محمّد بن سید فلاّح در سال ۸۴۰ق ( یکی دو سال پیش از فوت استاد و پدر خوانده اش ابن فهد ) از جانب�امام مهدی ( عج ) �ادعای�نیابت کرد و به این ترتیب از جانب استادش ابن فهد �مرتد�اعلام و محکوم به قتل شد. [۶]
سید محمد در کتابش ( کلام ‎المهدی ) که در سال ۸۶۵ق نگاشته، خود را سیدی نایب مناب مهدی ( عج ) می داند و �و هذا السید المناب عن الغائب� تعبیری است که از خود در این کتاب به کار برده است. وی علاوه بر نایب مهدی ، خود را �امام امت� هم می خواند. [۷]
آغاز حرکت سید محمد ابن فلاح؛
منابع تاریخی آغاز فعالیت ها و ادعاهای سیدمحمد را، دست یابی وی بر کتاب استادش در �علوم غریبه� می دانند که با استفاده از آن و نمایش برخی رفتارهای عجیب، اعراب نواحی خوزستان را مرید خود کرد و تا جایی پیش رفت که خود را به �مهدی� ملقب نمود. [۸]
به دنبال این جریانات شیخ فهد فتوای کشتن محمد بن فلاح را داد و دو نامه به امیر منصور بن قباد ادریس عبادی نوشته و او را تشویق به کشتن سید نمود و ریختن خونش را مباح دانست . در پی وصول نامه، امیر منصور سید محمد را دستگیر کرد. محمد بن فلاح در دفاع از ادعای سنی و صوفی بودن خود را نمود و علت دشمنی و مجاز دانستن قتلش توسط شیعیان را همین مطلب عنوان کرد و برای این ادعا نیز به�قرآن�قسم یاد کرد. علاوه بر این سخنان دیگری نیز مطرح کرد تا سرانجام امیر منصور قانع شده و او را آزاد نمود. [۹]
از متن بالا چنین استنباط می شود، که سید محمد مشعشعی از سنت تقیه استفاده کرده، و هنگامی که جانش را در خطر می بیند با اذعان به سنی و صوفی بودن خویش ، و قسم یاد کردن، چنین فتوا و سخنانی که بر علیه وی اقامه ی دعوا کرده اند ، را رد نمود، و آن را یک دسیسه نامید. وهمین زیرکی از مهلکه جان سالم به در برد.
استقرار دولت توسط سید محمد بن فلاح؛
در ابتدا، قلمرو نفوذ محمد بن فلاح، اطراف واسط، �بغداد�و جزایر شرقی آن بود، اما به مرور مرکزیت دولت مشعشعی در�شوشتر�استقرار یافته و حوزه اصلی قدرت آنان منطقه ای حدّ فاصل شوشتر، �دزفول�تا�هویزه�وبصره�گردید. مشعشعیان برای مدتی مناطق جنوبی�عراق�تا�بغداد�را نیز تحت تسلط خود داشتند که البته این مناطق با قدرت یافتن دولت عثمانی�به مرور از سلطه آنان خارج شد. ( اقتباس از رایانه )
عشایر�شیعه�منطقه جنوب�ایران�وعراق�پشتوانه اصلی دولت مشعشعی به شمار می ‎آمدند. قبایلی همچون بنی سلامه، بنی کعب، بنی طُرف، بنی طیّ از نخستین گروه‎هایی بودند که به محمد بن فلاح پیوستند.
به مرور در پی جنگ ها و اقدامات نظامی دولت مشعشعی، مولی علی فرزند سید محمد قدرت یافت. وی حضور جدی خود را در سال ۸۴۰ق در مناطق متعلق به عشایر یاد شده آغاز کرد. مولی علی و یارانش با حمله به مناطق مختلف، توانستند تجهیزات جنگی فراهم کنند و در سال ۸۴۴ق آبادی های بین�بصره�و واسط به نام جزایر را به تصرف درآورند. آنان با تصرف هویزه در سال ۸۴۵ق به دولتی نیرومند تبدیل شدند. [۱۰]
دوره مولی علی فرزند سید محمد ؛
با تسلط مشعشعیان بر هویزه، به ویژه از سال ۸۵۸ق تا ۸۶۱ق رهبری آنان به طور عملی در دست مولی علی فرزند سید محمد قرار گرفت. وی توانست شهرهای�نجف، �کربلا�وحلّه�را تصرف نماید.
زمانی‎که مولی علی امور را در دست گرفت، اجازه دخالت زیادی به پدر خود نمی داد. [۱۱]�وی با استفاده از عقاید محمد فلاح، از جمله خدا دانستن�امام علی ( ع ) �مدعی شد که روح آن امام که همان خدا است در کالبد او حلول کرده و از همین طریق ادعای خدایی کرد. بنابر منابع تاریخی از جمله اقدامات مولی علی حمله به شهر�نجف�و اقدام به ویرانی بسیار آن شهر و همچنین�حرم امام علی ( ع ) �بود. [۱۲][۱۳]
مولی علی سال ۸۴۱ به دنیا آمد، با وجود پدرش نفوذ بسیاری یافت در سال ۸۶۱ق با دستور پیر بوداق به قتل رسید و سرش برای جهانشاه فرستاده شد. [۱۴]�پس از قتل مولی علی، دوباره پدرش سید محمد تا هنگام وفات ( ۸۷۰ق ) رهبری مشعشیان را برعهده گرفت. [۱۵]
اوج اقتدارمشعشعیان
پس از فوت سید محمد، فرزند دیگرش، محسن ( ۹۰۵ - ۸۷۰ق ) رهبری را بر عهده گرفت. این مقطع زمانی، دوره استقرار توام با آرامش دولت مشعشعی است. در همین زمان قلمرو این حکومت به اوج گستردگی خود رسیده و از جزایر، بصره و حوالی�بغداد�تا کهکیلویه، �بهبهان�و�شوشترامتداد یافته و از سوی دیگر به سواحل�خلیج فارس، �بندرعباس�تاکرمانشاه�رسید. [۱۶]
استقرار و ثبات مشعشعیان دراین دوره تاریخی را می توان نتیجه سیاست اسکان و دفاع سید محسن دانست. ساخت و تجدید بنای قلعه‎ها و حصار شهرها از شاخصه‎های این سیاست است تا جایی که سید محسن را نخستین کسی دانسته اند که در هویزه بناهایی را که پیش تر از نی بود با آجر و خشت ساخت، قلعه هویزه معروف به �المزینة�[۱۷]�یا �محسنیه�[۱۸]�نشانه نخستین تلاش های او در این زمینه است.
سید محسن و تفکر شیعه امامی؛
بنا به گزارش محققان، نزدیک شدن تفکرات و رفتارهای سید محسن مشعشعی به�شیعه امامیه�متداول، از ویژگی های دوران حکومت اوست. بازگشت�سید نورالله مرعشی شوشتری�به شوشتر پس از مهاجرتی طولانی به شیراز که بر اثر ظهور سید محمد بن فلاح واقع شده بود، فعالیت جدی وی در تبلیغ تشیع امامی در منطقه، همچنین مشاوره او به حکومت و حضور سه تن از اقوامش در دربار مشعشعیان، نشانه این نزدیکی است. [۱۹]
زوال قدرت و نیابت صفویان
بعد از سلطان محسن، پسرانش سیدعلی و ایوب به حکومت رسیدند. [۲۰]�البته به نظر برخی از مورخین از آن‎جا که حکومت مشترک بین دو نفر ممکن نیست، ایوب نقش وزیر یا پیشکار برادرش را داشته است. [۲۱]�حکومت سید علی با حکومت�شاه اسماعیل صفوی هم زمان بود که یکی از اقداماتش کشتن این دو برادر و از بین بردن استقلال مشعشعیان است. [۲۲]
برخی منابع علت این اقدام�شاه اسماعیل�را بدگویی برخی بدخواهان دانسته ‎اند به این مضمون که علی و ایوب راه عموی خود �مولاعلی� را در پیش گرفتند و مثل او غالی هستند و در دین�غلو�می کنند. [۲۳]
برخی نیز آخرین حاکم دوره استقلال مشعشعیان را سلطان فیاض مشعشعی علی اللهی، دانسته اند که ادعای الوهیت داشت و در زمان فتح بغداد�و با عزیمت شاه اسماعیل به هویزه، جنگ خونینی میان�صفویان�و آل مشعشع در گرفت. در این نبرد فیاض و پیروانش کشته شدند. [۲۴]
اسماعیل صفوی با کشتن آخرین حاکم مستقل مشعشعی ایالت هویزه را به یکی از امیران صفوی سپرد. با بازگشت شاه صفوی به پایتخت خود، سید فلاح بن محسن از شوشتر به هویزه حمله کرده، آن را تصرّف نمود و با ارسال هدایایی برای شاه اسماعیل، رضایت وی را جلب و در پی آن به عنوان حاکم دست نشانده، حکومت هویزه به وی واگذار شد. [۲۵]
از نکات قابل توجه در این دوره زمانی این است که بنابر گزارش های تاریخی، در زمان شاه اسماعیل یا در دوره پسر او�شاه تهماسب اول�بوده که بخش غربی خوزستان را که به دست مشعشعیان بود عربستان نامیدند تا از بخش شرقی که شامل شوشتر و رامهرمز که توسط امرای صفوی اداره می شد متمایز باشد. [۲۶]
مشعشعیان پس از صفویه تا پهلوی
پس از اقدام سید فلاح در جلب رضایت اسماعیل صفوی، حکام مشعشعی از جانب حکومت صفوی تعیین می شدند. حمله افغان ها به حکومت صفویه پایان داد، از وضعیت مشعشعیان در دوره افغان ها تا ظهور نادر شاه افشار اطلاعات چندانی در دسترس نیست؛ ولی بنابر برخی منابع مطابق پیمان صلح افغان ها و حکومت�عثمانی، هویزه و تعدادی دیگر از شهرهای نواحی غربی ایران به عثمانی ها واگذار گردید؛ از این رو به نظر می رسد که در همین دوره نیز حکام مشعشعی در این مناطق حکمرانی کرده باشند، اولین تسلط نادر بر خوزستان و ابقای سید علی خان مشعشعی بر حکومت هویزه نشانه ای بر این نظریه است. [۲۷]
دوره افشاریان
نادر شاه افشار قبل از اعلام حکومت مستقل و تاج‎گذاری به عنوان شاه ایران، والیان مشعشعی را می پذیرفت ولی پس از آن و در حوالی سال ۱۱۵۰ق، هویزه را حاکم نشین سراسر خوزستان کرد و ماموری از جانب خود به بیگلربیگی[یادداشت ۱]�آن‎جا گماشت و بدین ترتیب دست مشعشعیان از آن سرزمین کوتاه شد. [۲۸]
ازاین تاریخ تا سال ۱۱۶۰ق حکمرانی مشعشعه تحت نظر حاکم خوزستان در دورق محدود شد. در زمان حکومت عادل‎شاه ( علیشاه ) برادرزاده نادر مولی مطلب خان مشعشعی نوه سید فرج الله خان حاکم دورق، حکومت خود را از دورق به هویزه و شوشتر گسترش داد، وی تا سال ۱۱۶۷ق به مدت شانزده سال حکومت کرد. [۲۹]
دوره زندیه و قاجار
در دوره�زندیه�و�قاجار�نیز مشعشعه تا مدت ها در هویزه و گاهی در دیگر نواحی خوزستان ولایت داشتند، که البته دیگر همراه با اقتدار و قدرت مطلق نبود علاوه بر آن ظهور دیگر قبایل عرب مانند�بنی کعب�و�آل کثیر�روز به روز از نفوذ مشعشعیان در خوزستان می کاست. [۳۰]
دوران پهلوی
در دوره�پهلوی، مشعشعه به دو تیره مولی نصرالله و مولی مطلب تقسیم شدند، والی گری به یکی از آن دو سپرده شد. این تقسیم موجب اختلاف درونی آنان گردید. پس از چندی حکومت، سران هر دو تیره را دستگیر کرد. پس از این دوره نیز برای مدتی شخصی از مشعشعه به نام مولی نصرالله خان ریاست عشایر هویزه را بر عهده داشت و البته مدتی نیز بخشدار آنجا نیز بود. [۳۱]
پانویس
۱ - شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۳۹۵.
۲ - مدرسی چهاردهی، مشعشعیان، ص۱۴۹.
۳ - �کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ص۹.
۴ - �مدرسی چهاردهی، مشعشعیان، ص۱۵۰.
۵�شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۳۹۶.
۶ - �ذکاوتی قراگزلو، نهضت مشعشعی و گذاری بر کلام المهدی، ص۶۱–۶۰.
۷ - �صفری فروشانی، گونه شناسی مدعیان دروغین مهدویت، ص۹۲.
۸ - �جعفریان، اطلس شیعه، ص۲۸۱.
۹ - �کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ص۱۸.
۱۰ - �شوشتری، مجالس المومنین، ص۴۰۰.
۱۱ - �کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ص ۱۸و ۲۰.
۱۲ - �کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ص۲۰–۱۹.
۱۳ - کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ص۳۹.
۱۴ - �رنجبر، مشعشیان، ص۱۷۷.
۱۵ - �رنجبر، مشعشیان، ص۱۷۹.
۱۶ - کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ص۴۲.
۱۷ - �رنجبر، مشعشیان، ص۱۸۴–۱۸۳.
۱۸ - �شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۴۰۱.
۱۹ - �رنجبر، مشعشعیان، ص۱۹۱–۱۹۰، به نقل از حبیب السیر.
۲۰ - �کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ص۴۷.
۲۱ - �کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ص۴۸.
۲۲ - �رنجبر، مشعشیان، ص۳۵۳.
۲۳ - �کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ص۱۲۳.
۲۴ - رنجبر، مشعشیان، ص۳۵۶–۳۵۵.
۲۵ - رنجبر، مشعشیان، ص۳۵۷.
۲۶� - رنجبر، مشعشعیان، ص۳۵۸.
۲۷ - �جعفریان، اطلس شیعه، ص۲۸۶.
۲۸ - جعفریان، اطلس شیعه، ص۲۸۱، به نقل از مؤسس الدولة المشعشعیه: جاسم حسن شبّر: ص۲۱۶.
۲۹و ۳۰ و ۳۱ - �جعفریان، اطلس شیعه، ص۲۸۴
منابع:
۱ - جعفریان، رسول، اطلس شیعه، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، تهران، ۱۳۹۱ش.
۲ - صفری فروشانی، نعمت الله، �گونه شناسی مدعیان دروغین مهدویت�، مجله مشرق موعود، سال هشتم، شماره ۳۰، تابستان ۱۳۹۳.
۳ - ذکاوتی قراگزلو، علی رضا، �نهضت مشعشعی و گذاری بر کلام المهدی�، مجله معارف، - شماره ۳۷، فروردین و تیر ۱۳۷۵ش.
۴ - رنجبر، محمدعلی، مشعشعیان؛ ماهیت فکری - اجتماعی و فرایند تحولات تاریخی، آگاه، تهران، ۱۳۸۷ش.
۵ - شوشتری، نورالله، مجالس المؤمنین، کتابفروشی اسلامیه، تهران، ۱۳۷۷ش.
۶ - کسروی، احمد، تاریخ پانصد ساله خوزستان، دنیای کتاب، تهران، ۱۳۸۴ش.
۷ - مدرسی چهاردهی، مرتضی، �مشعشعیان�، مجله بررسی های تاریخی، شماره ۷۴، بهمن و اسفند ۱۳۵۶
۸ - عالم آرای صفوی به کوشش ید الله شکری، انتشارات بنیان فرهنگ، سال ۱۳۵۰
صفحات ۱۳۵ تا ۱۳۸ در باره مشعشعیان نوشته شده که ملکشاه رستم حاکم لرستان با علی اللهی خواندن و مقام الوهیت را به سید فیاض در سرزمین الکاء ( هویزه ) شاه اسماعیل به آنها حمله می کند. و طومار حکومت مشعشعی را در هم می پیچد
۹ - قیام و نهضت علویان ، جلد دوم، نوشته محمد علی سلطانی، موسسه فرهنگی نشر سها، صفحات ۱۹ تا ۲۷ در مورد قیام و قعود مشعشعیان بحث کرده است. و جنگ آنها با شاه اسماعیل به زیبایی تشریح شده است.

"طبیعت و ربع مسکونی زمین"
نگارنده: احمد لطفی
اگر باچشم دل به طبیعت و جغرافیای تاریخی سرزمین های قابل زندگی نگاه شود، با زبان مردم محو شده در دل خاک، و دریاها، هزاران خاطره و بلکه میلیاردها اسطوره، افسانه، حوادث تلخ و شیرین را باخود به اعماق تاریخ و ماقبل تاریخ برده است. راستی قبل از طوفان نوح چه اخباری در هستی وجود داشت، آن معجزه و خبر غیبی حضرت نوح در قالب خشم طبیعت و آن طوفان سهمگین چه بر سر مردم ، و سرزمین آنها و نیستی و نابودی معاندان و وحشتی که در هستی ایجاد شده بود ، موجودات خردمند با ای پدیده چگونه اندیشیده اند. بعد از طوفان چه بزرگانی بوجود آمده اند، و چگونه تلاش کرده اند؟ البته در حالت طبیعی ، و وفور انعام شاید می توان گفت؛
...
[مشاهده متن کامل]

گلها نمود ظرافت، نازکی، و لطافت روح در هستی هستند. طبیعت در چرخش و تغییرات و حوادثی که به خود دیده است، گنجینه ای از قصه ها، افسانه ها، مهاجرتها مرگ و میرها، اوقات برفی و بارانی، خشکسالی، و جنگها و صلحها، عروسی ها و عزاها را در دل خود نظاره گر بوده است. درود بر آن متفکران ابزار ساز که برای رفع نیاز مردمشان دست به اختراع و نو آوری می زدند. هزاران درود بر ان اساتید که با ایجاد خط و الواح گلی و آجری ، و مجسمه سازی، و درست کردن معبد و زیگورات، و. . . . مکنونات و عقاید مردم خود را ثبت و ضبط کردند. آنها تصاویر گُلها، نقش برجسته ی انسانها ، و بیان فتح ها و شکستهای خود را بروی سنگ حکاکی، و یا باطوماری در بدنه ی کوه ها، و ستونها، و. . . حق مطلب را در آن شرایط ابتدایی ادا کردند. آن مردم باچه سختی هایی توانستند با دولت شهرها و مردمان ناشناخته عصر خود بنای رابطه و ارتباطات تجاری، فرهنگی و گاها" سیاسی بر قرار کنند. آن ضرورتهای زندگی چگونه به دولتهای کوچک آموخت تا لباس و ابزار نظامی داشته باشند . حس رقابت و برتری بینی هر قومی را به کشور گشایی و به فرمان در آوردن دیگران واداشت، چه شد که در دل طبیعت و ربع مسکونی، امپراطوری ها شکل گرفت ؟ ارتش درست کردند، کانال و سد برای مهار آبها و بهره برداری از آبها و دامها و برده ها و. . . و رونق کشاورزی و ایجاد ظروف، و ساخت مسکن و رشد معماری و . . . . برای تداوم زندگی آن همه تلاش و ابتکار شکل گرفت؟
بشر خلّاق و مبتکر است، فلزات را کشف کرد، برمعادن و ذخایر سطحی و زیر زمینی طبیعت دست یافت، قصد تسخیر فضا داشت، و الان به فکر تسخیر کرات و یافتن سرزمین جدیدی برای زندگی است. بشر به این خواسته ها تا حدودی دست یافته است. شور بختانه بشر هنوز برای دستیابی به امکانات دنیا خونریز و جنگجو و زیاده طلب است. و همین شیوه ی رفتاری اخلاق و صلح جهانی را به خطر می اندازد. جنگ قدرت و ثروت، فاصله ی طبقاتی شگرف و عمیقی در جهان هستی ایجاد کرده است. و در یک عبارت باید گعت؛
جهان و سرزمین قابل سکونت هستی شاهد حوادث و تاریخ نا نوشته و نوشته ی فراوانی است. اکنون باید اندیشه کرد، و از رموز و اسرار ساکنان گذشته ی کره ی زمین سر در آورد، و آگاهی یافت. انشاء الله

محرم ماه دفاع از ارمانها ی مُتعالی
ماه محرم دیگری در حال رسیدن است، غمی بزرگ در حافظه ی تاریخ بشریت نهادینه شده است، هر فرد، دسته، منطقه و کشوری متناسب با برداشت ذهنی، علمی، و نیت خویش با این پدیده و حادثه ی تلخ تاریخی برخورد می کند، گروهی به سهم مادی، خویش توجه دارند و جمعی به سهم اخروی به آن نگاه می کنند. بطور مثال حکایت پرچم های عزا برای یادمان این انسان معصوم و عدالتخواه که آرمانش رضایت خداوند، و واژگونی حکومت ظلم اموی بود، فرد سازنده و فروشنده ی پرچم ها ممکن است به جیب خود و نگاه تجاری با عناصر این فرهنگ متعالی نگاه کند، و ممکن است با نگاه اخروی، و خداپسندانه به چنین کاری مبادرت می ورزند و گاه نگاهی در هردو جهت.
...
[مشاهده متن کامل]

در هر صورت حضرت امام حسین ( ع ) قیامش برای احیاء دین و زنده شدن نشر معروف و آزادی برای فضای گفتمان، و هرحاکمی خودش قبل از اصلاح دیگران خود را ساخته باشد، و برای رفتار و کردار درست همگان خصوصا" سردمداران جامعه به این مهم عمل نمایند. درود به روزی که این مرد آرمانخواه و امام برحق متولد شد، و به روزیکه با شهادت به آسمان پر کشید، و به روزی که مجددا" زنده شود و در محشر ، در محصر حق به دادخواهی ودفاع از حقیقت مبادرت ورزد. ماه محرم ماه جهاد و ماه عزا و ماه دفاع از هدف و خون به ناحق ریخته ی مظلومان جهان، و در صدر آنها حسین ابن علی است که تئوری ماه پیروزی خون بر شمشیر را رقم زد.
ای شهیدان کربلا روحتان تا ابدیت در آرامش باد.
نگارنده: احمد لطفی

در عالم انسانیت:
انسان موجودی اجتماعی است، جز کسانی که انسانیت را در خود نهادینه کرده اند، مابقی در تخاصم با همنوعان خویش هستند. در عالم انسانیت، انسانها ادب و اخلاق در زندگیشان میدان داری و نشو و نما دارد، خیر و سعادت را برای همه می خواهند، به جای حسادت، غبطه و تلاش مضاعف را جایگزین می کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

درچنین عالمی تضاد وتخلف رنگ می بازد، وحدت، دلسوزی، خیر خواهی، نفع مشترک بیشتر به چشم می آید. پارادایم علم جانشین جادو و خرافات می گردد. شایسته سالاری، در جامعه نمود عینی پیدا می کند. صلح و آرامش بر جنگ و آشوب و خشونت و نا آرامی رجحان پیدا می کند.

راز پنهان مبارزات ایرانیانِ علوی مسلک"
گرد آورزنده: احمد لطفی
ستمگری حاکمان اموی و عباسی، که ریشه در انحراف اولیه ی ستم برپیامبر اسلام ( ص ) و گوش ندادن به فرامین و وصایای آخر عمرش مبنی بررفتن برخی رجال با لشگر اسامه ابن زید و مسئله جانشینی، و نهایت ترور حضرت علی ( ع ) و بی حرمتی و کشتن حسنین ( ع ) فرزندان فاطمه ( س ) دختر پیامبر اسلام ( ص ) ، و بی حرمتی به ایرانیان که انها را موالی و غلام می دانستند، و هرچه هم به دین جدید ( دین اسلام ) اظهار ایمان می کردند، اما حاکمان دنیا طلب، برای آن که از آنها جزیه بگیرند، آنها را مجوس و . . . می نامیدند.
...
[مشاهده متن کامل]

غرب کشور ایران اعم از کردستان، آذربایجان، کرمانشاه، همدان، اورامان، لرستان، شهروز، ماسبذان و مهرگانکده و نهاوند، ، این جفا کاری ها ی حاکمان عرب را بر نتافتند، و پزواک این ستمها، تبعیضات، و جفاکاریهای مختلف اعراب آن شد، که پیروز نهاوندی، معروف به فیروز ابو لوءلوء با دشنه خلیفه دوم را از پا در آورد، بعد از این جرقه ی امیدی در ایرانیان بوجود امد، و اعتراضاتی پراکنده در ایران اشغال شده، شکل گرفت.
اولین حرکت در جنبش مبارزین ایرانی، شناخت دین اسلام بود، آنها برآن شدند، که وارث حقیقی دین پیامبر اسلام ( ص ) را شناسایی کنند، آنها با امامان و امامزاده ها و مبلغین شیعی آشنا شدند، آنها متوجه شدند که تشیع مولود طبیعی دین اسلام است، به همین خاطر و به علت نفرت از امویان و عباسیان، مدهب شیعه را انتخاب کردند، و به تشیع علوی ایمان آوردند، برخی نیز که در دل دوست داشتند، مجد و شکوه ساسانیان را زنده کنند، تفکر تشیع را با افکار مزدکی و مانوی، وتفکر دراویش عجم، ترکیب کردند، درحقیقت خمیر مایه ی اولیه مبارزه، و حرکت پارتیزانی ضد اعراب مهاجم، شاهزادگان ساسانی بودند، که حملاتی در شرق و شمال غربی علیه اعراب به راه انداختند، ولی همگی شکست خوردند، و کار عمده ای از پیش نبردند. آنها هم به ناچار در زیر بیرق تشیع گرد آمدند، و فعالیت خود را با مذهب جدید آغاز کردند. البته خویشاوندی بین ایرانیان و خاندان پیامبر ( ص ) انگیزه ی عدالتخواهی را بیشتر کرد، با شهادت حضرت امام حسین ( ع ) این روند شدت بیشتری یافت. تا آنجا که در کتاب قیام و نهصت علویان در غرب کشور ایران شکل جدیدی به خود گرفت ، مریدان و در قالب یارسان و اهل حق، رهبرانی بوجود آمدند، که در خفا باسایر فِرَق و مذاهبی که علیه خلفای عباسی فعال بودند نظیر زیدیه، و اسماعیلیه و. . . همکاری داشتند. آنچه که کتاب مذکور مطرح می کند، قطب فعالان ضد اموی و عباسی، دراویش و مبارزان مناطق جبل ، خصوصا" بلاد فهلویون، ماسبذان، مهر جان کدک ( مهرگانشهر ) ، و کوهدشت و الشتر و . . . . بودند، رشد تفکر علوی بدین شکل صورت پذیرفت، ، ابتدا آل علی ( ع ) و هوادارانشان به ترویج و تبلیغ تفکر علوی در بین زاگرس نشینان مبادرت ورزیدند. ، زیرا دوران امام صادق و امام باقر ( ع ) دورانی بود ، که بین امویان و عباسیان برسر تصاحب حکومت، اختلاف و درگیری بود، و این شرایطی پیش آورده بود که تفکر علوی در بلاد غربی ایران منتشر شود. و اهل حق ( آل حق ) باپرورش رهبرانی شایسته پرچم مبارزه علیه ستمگران عرب را برپا نگه داشتند.
بهزادان پور ونداد هرمزد�ملقب به�اَبومُسْلِمِ خُراسانی
( ۷۱۸–۷۵۵�میلادی ) ، و ( ۱۰۰ - ۱۳۷قمری ) فرمانده نظامی�ایرانی�و رهبر�جنبش سیاه جامگان�بود که توانست با براندازی حکومت�بنی امیه، حکومت�بنی عباس�را پایه گذاری کند. نام اصلی او بهزادان ( پسر ونداد ) بود که به توصیه�ابراهیم امام، یکی از بزرگان بنی عباس، به�عبدالرحمن�تغییر نام داد و با حکم وی رهسپار خراسان شد تا رهبری جنبش ضد اموی در این منطقه را بر عهده بگیرد. وی پس از پیروزی بر حاکم خراسان و تسخیر مرو، سپاهی را روانه عراق نمود و توانست در سال�۱۳۲ هجری قمری، �مروان، آخرین خلیفه اموی را شکست دهد. با بر تخت نشستن�ابوالعباس عبدالله سفاح�به عنوان اولین خلیفه عباسی، امارت خراسان به ابومسلم سپرده شد. اما قدرت و نفوذ وی برای خلیفه و اطرافیان او نگران کننده بود. سرانجام، ابومسلم در سال ۱۳۳ ه‍. خ ( ۱۳۷ ه‍. ق ) ، به نحو توطئه آمیزی به دستور�منصور، دومین خلیفه عباسی به قتل رسید. [ اقتباس از رایانه]
بعد از کشته شدن ابومسلم خراسانی، هوادارانش به دستجات کوچکی بطور پراکنده علیه حکومت عباسی ودست نشاندگانش مبارزه می کردند.
در غرب و منطقه ی جبال جنبش خرمدینان�از جنبش های مهم�اجتماعی�مذهبی�پس از�اسلام�در�ایران�و آغازگر جنبش جاویدان پور شهرک ( جاویدان فرزند سُهرک ) اواخر قرن دوم�هجری قمری� ( ۱۹۲–۲۰۱ ) بود که بعدها�بابک پور مرداس�معروف به خرمدین رهبری آن را بدست گرفت و بیش از ۲۲ سال ۲۰۱–۲۲۳ هجری قمری برابر با ۸۱۶–۸۳۸ میلادی در ناحیه�آذربایجان�و جبال که بعدها�کردستان خوانده شد، و مناطق مرکزی�ایران�علیه نیروهای عرب وخلفای عباسی� ( علیه ستم عباسیان ) جنگید، ولی عاقبت توسط�معتصم�خلیفه�عباسی�با نیرنگ به دام افتاد و کشته شد.
اکثریت مردم زحمتکش بابک خرمدین را به خاطر مقاومتش در مبارزه، بی باکی و دلیری و توانایی معجزه آسا و مردم داریش، به حد پرستش ستایش می کردند و به فرمانش گوش فرا می دادند. �مطهر بن طاهر مقدسی�گر چه یکی از دشمنان سر سخت خرمدینان بود، اما در وصف مرام و مردانگی و نیکو کاری بابکیان چنین نگاشته است:
�از ریختن خون جز به هنگامی که علم طغیان برافرازند، خودداری می کنند، به پاکیزگی بسیار مقیدند. میل دارند با نرمی و نکوکاری با مردم دیگر آمیزش کنند. "
مرگ�جاویدان�که در جنگی زخمی شده بود و پیش از فوت به همسرش وصیت نموده بود که روح او در بابک حلول خواهد کرد و او باید بابک را به عنوان جانشینش به مردم معرفی نماید؛ لذا بنا به این وصیت بابک پرچم مبارزه جاویدان را به دست گرفت و همان گونه که گفته شد، بیش از ۲۲ سال علیه�خلفای عباسی�جنگید. ،
[ اقتبا س از رایانه، واژه خرمدین]
کاف سهرک و بابک رمزی مهم بوده شاید لقب کسرا یا لقب کوی، یا کیانی را معنا کند، و شاید لقب پاپا دربین ایرانیان قدیم به لقب بابا تبدیل شده که مفهوم بزرگی شخصیتی را می رساند که چنان لقبی را دارد، مانند بابا بزرگ، بابا یادگار، بابا زید، بابا حبیب و باباسیف الدین و . . . که همگی نام پیران طریقت و رهبران مذهبی شیعی و اهل حق و . . . را در سرزمین غرب و شمال غربی و جنوب غربی، فلات ایران پراکنده اند.
برخی " ک" پسوند اسمها مانند سهرک و بابک و میروَک و. . . نشانگر محبت و بزرگی آن نام است، که مولوی به صراحت می سراید؛
کاف رحمت گفتمش تصغیر نیست
جد که گوید؛ بابکم، تحقیر نیست
به نظر می آید لفظ کاکه در نزد اکثر مردم ایران به معنای برادر است، ولی کاکَ ( کاکه ) در لهجه ی نهاوندی به معنی پدر است.
بابا طاهر عارفی سوخته دل بود که در سال ۴۴۷ قمری با طغرل سلجوقی ملاقاتی داشته، و در آن ملاقات، که سلطان دست بابا طاهر و بابا جعفر و شیخ حمشاد را می بوسد، بابا طاهر به صراحت می گوید ؛ " ای ترک با خلق خدا چه خواهی کرد؟ ، طغرل چنان متاءثر شد، و گریست. با درویش عهد کرد، طبق فرمانخدا ، با عدل و احسان،
( زرین کوب، ۱۸۷:۱۳۶۹ )
بابا طاهر شاعری آشفته و پریشان ، ولی پر از شوق خداوند، است.
غم تنهایی، غربت، و آوارگی، اندوه و درد را بابیانی صادقانه و جدبه ای خاص ، خوانندگان را متاءثر می نمایند. ، و تمام اخلاص و شور و صدق، در بطن اشعارش مشهود است.
" وی با [رنج و دردهایی که کشیده است]، چنان لطف و جاذبه ی خاصی به اشعارش می دهد، که برای صوفی نشان آشنایی دارد، و گوینده را برای نقش سره مرد لر که با تجربه ی یک غسل خطرناک شبانه درحوضی یخ زده ی مدرسه به مقام امسیت کردیا" و اصبحت عربیا" نایل آید، ودرمیان توچال الوند کوه، از سوز درون خویش برف و یخ کوهستان را بگدازد. ( زرین کوب، ۱۳۶۹ : ۱۹۱ )
بیان عتاب آلود باباطاهر با سلطان طغرل هم آنگونه که در راحه الصدور آمده است، یاد آور طرز فکر پیران اهل حق است، که می گویند؛ سلاطین در قیامت به شدّت ماءخوذ خواهند بود، باری عناصر تصوف هنوز در عقاید اهل حق که در بین بعضی طوایف لر و کرد و عناصری دیگر بومی در ولایات جبال رایج است، باقی است و این که امثال باباطاهر و باباجعفر و بابا حمشاد در کتب قدماء صوفیه بی نام و نشان بوده اند، قطعا" می بایست به سبب انتساب آنها به یک فرقه ی مظنون و مخفی بوده باشند. ( زرین کوب، ۱۹۲:۱۳۶۹ )
بنابراین انچه به دهن متبادر می شود، گروه های سیاسی و نحله های فکری ضد حاکمان عباسی، و مهاجمان ترک و مغول، موجب شده، که مورخان و تذکره نویسان از نام و نشان و هویت حقیقی آنها اسمی نبرند، فقط افراد اهل قلمی شبیه عین القضاه همدانی و شهاب الدین سهروردی و. . در کتب خود یادی از چنین بزرگانی کرده باشند. بطور مثال در مورد سوره میر ، و سهرک، و جاویدان و حسن گاویار و بخت قطبین زرین آباد پهله، منصور بالحسن آبدانان ، و شهره میر و برخی قلندران و باباهای جبال ، و باباطاهر و. . . همچنین به هویت صاحبان نذرگاه ( نذرگاه میره سور، نذرگاه پیر موسی نذرگاه شاه خوشین و. . . . ) را طبق جلد اول کتاب محمدعلی سلطانی در صفحه ۸۶ آگاهی یافت و حقیقت آنها را دانست، زیرا که از هویت دقیق برخی از آنها اطلاعات موثقی در دست نیست، و مدارک شفاهی هم برای این بزرگان اقوال گوناگونی ذکر شده است، و محققان را به اشتباه می اندازد، و گاه روایات سینه به سینه را هم مردود می پندارند. امید است، حقیقت این عارفان و دراویش دلسوخته، و امامزادگان، و شاهزادگان ساسانی پراکنده در دل خاک هویت و تاریخشان آشکار شود.
منابع و مآخذ:
۱ - زرین کوب، عبدالحسین، جستجو در تصوف ایران، انتشارات امیر کبیر ، چاپ چارم، سال ۱۳۶۹
۲ - سلطانی، محمد علی، قیام و نهضت علویان زاگرس در همدان و کرمانشاه، کردستان و. . . یا تاریخ تحلیلی اهل حق، نشر سها، چاپ دوم، سال ۱۳۸۲
۳ - مصاحبه با سید امین موسوی رجبی مشعشعی، فرهنگی بازنشسته و آگاه در علم انساب

زندگینامه ی مختصر رضا دانیاری
( تولد۱۳۴۶ - توفی۱۴۰۱شمسی )
نگارنده: احمد لطفی
رضا دانیاری در سال ۱۳۴۶ شمسی در روستای غارت مالگه ( روستای هواسعلی ) متولد شد. پدرش کربلایی داودعلی دانیاری فرزند کربلایی پیرزاد از طایفه کارخانه، و ایل بزرگ کولیوند بودند. مادرش نیز مشهدیه اشد بانو شاکرمی دختر کدخدا اسماعیل شاکرمی از تیره ی هواسعلی و طایفه بمارشه و ایل شریف کولیوند بودند. برخی نیز هواسعلی ها راز طایفه کرمشه و برخی معتقدند از ایل پراکنده ی سوره میری هستند. ( الله اعلم )
...
[مشاهده متن کامل]

آنچه مسلم است، خاندان مادری شادروان رضا دانیاری از دودمانهای برجسته ی هواسعلی هستند، که هوش و درایت و سواد و قلم آنها در سیمره زبانزد خاص و عام است. برای نمونه شادر روان عبدالحسین شاکرمی ( ۱۳۲۸ - ۱۴۰۰شمسی ) پسر عموی مادرش
جزو اولین باسوادهای تعلیم و تربیت جدید سیمره بودند که بیش از ۱۳ جلد کتاب به زیور چاپ آراسته نمودند. . همچنین دائیش مهندس پرویز شاکرمی از فرهنگیان ارجمند، باسواد عالیه و گفتاری پرمغز و انسانی آرام، متین و مردمدار هستند، که باید وی را یکی از مفاخر علم و ادب و عمل دانست.
خانواده ی رضا دانیاری، مدتی در روستای هواسعلی، و سپس در روستای دشت آباد، و نهایت در شهرستان دره شهر سکنی گزیدند. مرحوم داودعلی فردی نوگرا و طرفدار مدرنیته بودند، و در اوایل دهه ی سوم عمرش، جوشکاری آمموخت و بعد از یکسال جزو جوشکاران شناخته شده بودند، که در نوسازی مدارس و ساختمان سازی مردم این سامان خودش و فرزندانش در این شعل خدمت رسانی می کردند، در کنار فعالیت عملی دختران و پسرانش هم مشغول تحصیل بودند. رضا به عنوان پسر ارشد خانواده بعد از مرگ پدر، ضمن ادامه تحصیل به کمک برادرانش عباس و امیر جوشکاری و خدمت به مردم را فراموش نکردند. رضا با اخذ مدرک لیسانس و سپس فوق لیسانس در رشته ی ادبیات فارسی، به فرزندان جامعه درس می دادند. وی انسانی اهل مطالعه بودند، شخصیتی آرام، متبسم، مردمدار و با اخلاق حسنه بودند. در دههی هفتاد با دخترعمویش بانو پریگل دانیاری که از فرهنگیان بودند ازدواج نمودند، حاصل این ازدواج دوپسر به نامهای امین و نیما و یک دختر به نام شکوفه بود، در حال حاصر شکوفه با اخذ مدرک کارشناسی، همسر پسر خاله اش محمد صیدی دلفان می باشند، و یک دختر هم دارند. شادروان رضا دانیاری یک نوه ی دختری دارد.
رضا و همسرش پریگل دانیاری مصداق یک خانواده ی موفق بودند که ضمن تعلیم و تربیت فرزندانشان، در امر ازدواج آنهانیز کوتاهی نکردند. امین پسرش تا به سن بلوغ رسیدند ، رضا دختر عباس دانیاری برادرش را برای پسرش به همسری بر گزیدند. رضا دانیاری با عمر کمش، زندگی اجتماعی، فرهنگی و خانوادگیش از کیفیت بالایی برخورداربودند. تا انجایی که در مرگش فرهنگیان ، همسایگان، و مردم شهرستان دره شهر و روستاها و شهرها و بخش های همجوار در مراسم تشییع و تدفین و سوم و هفتمش سنگ تمام گذاشتند.
حضور مردم، و همدردی آنها حکایت از قدرشناسی آنها و وجدان اخلاقی آنها داشت، که شادروان رضا دانیاری از قضاوت مردم، سربلند بیرون آمده بود، و همکاران فرهنگی و مردم بزرگوار خالصانه در مراسم خاکسپاریش اشک می ریختند. در مراسمش همدامادها، عبدعلی صیدی، ابوالحسن کیماسی، محمدی، و. . . همگی ازمرگش ناراحت بودند، و درکنار خاندان دانیاری، و سایر بستگان ازحضور مردم تشکر می کردند. پسر عمه ها، داییها ، پسر دایی ها، خاله زادگان، پسر عموها، و برادران و بستگان نزدیک شادروان رضا دانیاری همگی از مرگش غمگین بودند.
تصویر شادروان رضا دانیاری، فرهنگی فرهیخته
شجره نامه رضا دانیاری:
رضا فرزند داود علی فرزند پیرزاد فرزند سوخته زار از طایفه کارخانه بوده است. .
برخی می گویند پیرزاد و شیرزاد فرزندان سوخته زار از الشتر و یا نور آباد دلفان به سیمره آمده اند و در منزل کدخدا خدایار چگنی ( کدخداگَزو، که فردی رشید و هیکلمند بوده و هرگامش یک گَز یا یک متر بوده است ) و پسرش کدخدا علی احمد خدایاری در منطقه چَکَری، یا غارت مالگه ِسیمره سکونت می یابند. بعد از مدتی شیرزاد از اهالی زرانگوش زن می گیرد، و گویا با پسر خردسالش شیر علی عازم عراق می شود، و تا کنون هیچگونه اطلاعی از آنها در دست نیست. کربلایی پیرزاد مدتی هم در عراق زندگی می کند. زیرا در آن زمان به رسم روزگار که برخی از مردم سیمره و بدره و. . . در جنگ جهانی دوم به بغداد و بصره برای کارگری و امرار معاش می رفتند.
کربلایی پیر زاد در برگشت به همراه خانواده اش برای همیشه در سیمره ماندگار می شود.
کربلایی پیرزاد با کلثوم ( قُرصم ) فرزند دانیار که دختری از طایفه حَمه از ایل کولیوند بود، از دواج می کنند. حاصل این ازدواج چهار پسر به نامهای امیدعلی - داودعلی - فتحعلی، و حسینعلی و یک دختر به نام خدیجه می باشد، که امیدعلی به عنوان انسانی کوشا و مدیر و نوگرا ، در اوایل دهه ی پنجاه در اثر صانحه رانندگی از دنیا می روند . از وی چند پسر و دختر شایسته بجا مانده است.
داودعلی که در میانسالی از دنیا می رود، وی هم فردی دلسوز، نوگرا و مردمدار بودند که در دههی هفتاد شمسی از دنیا رفتند. فرزندان وی هم از خوبان روزگار هستند.
فتحعلی که کارمند اداره ی بهداشت و درمان شهرستان دره شهر بودند و در اوایل دهه ی نود از دنیا رفتند . فرزندان وی هم اکثرا" در مشاغل دولتی مشغول به کار هستند، و افراد تاثیر گذاری در جامعه می باشند.
مهندس حسینعلی دانیاری در اداره ی تعاون دره شهر خدمت کردند و در اواسط دهه ی هشتاد شمسی از دنیا رفتند. وی نیز سه پسر و دودختر شایسته و مشغول به کار دارند.
نتیجه:
آنچه مسلم است، کربلایی رضا دانیاری معلمی سختکوش، مردمدار، آرام، و بامردم خوش برخورد و خوش خُلق بوده است. وی در جوانی فوتبال بازی می کردند، و جزو تیم غارت مالگه ( تیم ثارالله ) بودند، بعدها در ورزش کوهنوردی، و دوچرخه سواری شرکت فعال داشتند. اهل تحلیل و مطالعه بود، و سنجیده سخن می گفتند. در سال ۱۴۰۰شمسی جراحی داخلی داشتند، و نهایت در روز دوشنبه ۳۰ خردادا سال ۱۴۰۱ روح بلندش به ملکوت اعلی پرکشید، و آسمانی شد.
روحش شاد و یادش گرامی باد.

"هرجا روم زمین سیاه می شود"
نگارنده: احمد لطفی
برخی از آدمها دارای سرشت و سرنوشت عجیبی هستند، آنهآ افرادی آرامند و با درد و رنج و بد بیاری در زندگی، و گاه از دست مردم هم عصرشان در کنجی دنج منزل گزیده اند و دنیا و مافیها را فراموش کرده اند، اما در بین جامعه بدتر و بیشتر مورد نقد و بررسی و دشنام و تهمت و افترا و شایعه واقع می شوند. در این جامعه ی آفت زده، که پر از آسیبهای مختلف اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و. . . است، نقادان کوچه بازار و کم سواد، هرچه دلشان می خواهد بار انسان می کنند. اگر فردی در جوّ حوادث انقلاب و کتب و نوشته های عدالت خواه، با انسانهای پریشان خاطر، و مستضعف اظهار همدردی، و اعلام نظر و مواضع کرده باشد، مورد هجمه ی هزاران افترا و سخن ناروا و رفتار بدخواهانه ی دیگران قرار می گیرد در حالیکه رفتار و کردار تعدادی از مردم که آشکارا به جامعه ظلم می کنند، و با اختلاس و غارتگری بیت المال مبادرت می ورزند، کمتر کار دارند.
...
[مشاهده متن کامل]

گاهی فردی نوشته ای رمان گونه، که دلنوشته ای برای محرومان به شکل عمومی الفبایی مطرح می کند، افراد بد بین و ماجراجو فوری آن الفبا را با برداشتی بد تحلیل می کنند، و نتیجه آن مطلب عمومی را به خود می چسبانند، و کینه و عداوتی را در سینه ی خود پرورش می دهند. در این راستا فایز دشتستانی می گوید؛
اگر دانی که فردا محشری نیست
خدا و پیر و پیغمبری نیست
بتاز اسب جفا تا می توانی
که فایز را سپاه و لشگری نیست و باباطاهر چه نیکو سروده است؛
مرا نه سر نه سامان آفریدند
پریشانم پریشان آفریدند
پریشان خاطران رفتند در خاک
مرا از خاک ایشان آفریدند
بارها شنیده و دیده شده است؛ که می گویند؛
"قضاوت دیگران را نکنیم، شاید در عبارات و رفتارها و به عبارتی صغری کبری هایی که کنار هم می گذاریم ارتباط منطقی و محکمه پسندی نداشته باشند" در فلسفه ی زندگی افلاطون چنین آورده اند؛
فردی به افلاطون رسید و گفت حقا که تو استاد ِ روزگاری، امروز فلانی از تو تعریف می کرد، افلاطون تا شنید زار زار گریست، آن فرد گفت قربانت شوم من سخن بدی نگفتم، من گفتم چنان آوازه ات بالا رفته که ترا تعریف و تمجید کرده اند، استاد گفت، من هم دردم از همین جاست، اگر خردمندان تعریف کنند، دارای ارزش است ولی فردی که تو نام بردی از دانایان نبود. من گریه کردم لابد خطایی کردم که افراد معمولی مرا تعریف می کنند.
از قدیم گفته اند، رفتارها را با دیدگاه خردمندان بسنجید. آدم خردمند کسی است که هر دو روزش بسان هم نباشد . هر انسانی کردار و گفتار و افکارش در گذر زمان تغییر پیدا می کند. خیلی از دانشمندان ابتدا افکار سطح بالایی نداشته اند ولی باگذر زمان و گسترش مطالعاتشان نسبت به گذشته تغییر پیدا می کند. ما اسیر کسانی هستیم که افراد را با دوران خامی قضاوت می کنند. اینجور افکار و قضاوت کردن در طول تاریخ مردم را از همدیگر ترسانده اند، وبین صفوف جامعه شکاف عمیق ایجاد کرده اند. امید است ، چشمها را بشوئیم و با چشمان و عینکی پاک دیگران را ببینیم و ارزیابی کنیم.
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش زیک گوهرند.
برطبق جبر زمانه، و قضاوت مردم بی مروت آدمی خود را مجبور و اسیر دست سرنوشت می بیند، و از عمق وجود از این وضعیت که بر رفتار و کردار مردم حاکم است، ندای اعتراض سر می دهد، که چرا هرکجا می روم ، زمین زیر پایم دچار فقر و سیاهی می شود. و نعمت و محبت ازآن مکان رخت بر می بندد.
برطبق ضرب المثلی لری، چنین آمده است؛
ناونم شانسکی خومه یا هی چنینه
که هرجایی پا می نِیِم سیاه زمینه
در بحث بدشانسی و ستاره ی لنگ زندگی، شاعری لر گفتار چنین سروده است؛
بختم مردم سل کنیت د دیر دیاره
که شانسم د ته رفیق خومم نیاره
د ازل زنجیر غم پاپیچ پامه
دلم خو خوم بی گنه سی یه سزامه
اسای دس منه چوی اناری…
نیدم دی زندگی وفا د یاری
نوونم طاله منه یا هه چنینه. .
لیز لونم زندونیه که کافر نینه

"دینداری فطری است"
گرد آورنده : احمد لطفی
مدخل:
آیه۳۰ سوره روم در جزء۲۱ قرآن را آیه ی فطرت می نامند.
نزول آن آیه در مکه بوده است ، و در باره ی اعتقاد و گرایش فطری انسان به دین را مطرح می کند. از طرفی دین اسلام با فطرت انسانها سازگار است. به عبارت دیگر، آیه ی فطرت گرایش انسان به دین�را امری فطری ( ذاتی ) دانسته است.
...
[مشاهده متن کامل]

متن و ترجمه آیه فطرت ( �آیه�سی ام�سوره روم ) :
فَأَقِمْ وَجْهَک لِلدِّینِ حَنِیفًا ۚ فِطْرَ تَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا ۚ لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِک الدِّینُ الْقَیمُ وَلَٰکنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لَا یعْلَمُونَ ﴿۳۰﴾
"پس روی خود را با گرایش تمام به حق، به سوی این دین کن، با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خدای تغییرپذیر نیست. این است همان دین پایدار، ولی بیشتر مردم نمی دانند. ( سوره روم - آیه ۳۰ ) "
طبق دیدگاه مفسران� قرآن ، دین�اسلام�مطابق با�فطرت ( خلقت و ذات ) انسان تشریع شده است. در�مجمع البیان�واژه �حَنیفاً� در آیه، ثابت قدم بودن در دین معنا شده است؛ اماسیدمحمدحسین طباطبایی�آن را به معنای اعتدال در دین می داند.
در احادیث، �توحید�مصداق فطرت دانسته شده و در برخی از احادیث هم مصداق هایی چون شناخت�خدا، اسلام وولایت�از مصادیق فطرت معرفی شده است. که شرح احادیث در ویکی شیعه ذکر شده است.
علامه طباطبایی و�جوادی آملی�با استناد به آیه فطرت، راه هدایت همه انسان ها را یکی دانسته اند. .
توجه کامل به دین خدا:
به باور�سیدمحمدحسین طباطبایی، آیه�فطرت نتیجه ای را بیان می کند که از آیات پیش از آن به دست می آید. او می نویسد:
"ازآنجاکه در آیات پیش خداوند، �معاد�و برانگیخته شدن انسان ها و محاسبه خداوند در�جهان آخرت�اثبات شده است، در این آیه نتیجه گیری شده است که نباید از خداوند روی گرداند و تنها باید به دینی پایبند بود که او آورده است؛ چرا که تنها آن دین با آفرینش الهی هماهنگ است. "[۱]
مراد از �حنیفاً�:
طبرسی�در�مجمع البیان��حَنیفاً� را ثابت و پایدار معنا کرده و مراد از آن را این دانسته است که بر دین ثابت قدم باشیم؛ یعنی از آن رویگردان نشویم و به دین دیگری گرایش پیدا نکنیم؛[۲]�اما به عقیده سیدمحمدحسین طباطبایی، این واژه نحوه اقامه دین را بیان می کند و باتوجه به معنای لغوی آن منظور این است که در دین داری اعتدال داشته باشیم. [۳]
تفسیر واژه فطرت:
برطبق کتابتفسیر �مجمع البیان، مراد از فطرت، توحید�و�دین اسلام�است که انسان ها براساس آن و برای تمسک به آن آفریده شده اند. او به�حدیثی از�پیامبر اسلام ( ص ) �استناد کرده است که می گوید: هرکس برپایه فطرت متولد می شود تا اینکه والدینش او را�یهودی�یا�مسیحی�یازرتشتی�می کنند. [۴]
در بیشتر روایات شیعی، منظور از فطرت توحید معرفی شده است؛[۵]اما در برخی دیگر مصداق هایی همچون شناخت خدا، �اسلام�و�ولایت هم برای فطرت بیان شده است. [۶]
توضیح:
با توجه به آنکه بزرگان معتقدند انسانها محصول همان جامعه ای هستند، که در آن زیست می کنند، ولی سنن و عرفها و تربیتها هم در شخصیت و گرایشهای ما انسانها تاءثیر زیادی دارند، هرچند راه شناخت و اختیار را بر انسان نبسته اند. در کنار نقش تاثیر گذار جامعه و خانواده، و حتی مدرسه ، انسان با توجه به شناخت و برآیندی که از مطالعه متون دینی، اجتماعی و فرهنگی و. . . بدست می آورد، و شنیدنِ سخنان ِ متولیان حقیقی ادیان را که بررسی می کند. بلاخره شیوه ی زندگی خود را از متون مذهبی و ساختار فکری جامعه جمع بندی و نتیجه گیری می کند. با توجه به فطرت ذاتی و اولیه ی دینداری، خمیر مایه ی روحیه ی مذهبی وقتی در افراد شکل گرفت، اگر محیط هم آلوده باشد. آنها دست از عقاید و سنن و اعمال مذهبی شان برنمی دارند. بطور مثال فردی ایرانی را می شناسم که به اروپا رفته، و لی نماز و روزه را بجا می آورد، و ارزشهای اعتقادی خود را رعایت می کند. این رفتار به نهادینه شدن پرستش خدا و کش فطری دین در ذات چنان آدمهایی است. انسان باید تلاش کند که زمینه ی حق باوری و دقت نظر برای شکوفایی عقاید معنویش را فراهم نماید. انسان امروز نیاز مند آرامش و نشاط روحی است. و این در سایه ی بیدار کردن وتقویت روحیه و ضمیر خدا باوری فطری انسان میسر و محقق می شود.
حضرت ابراهیم ( ع ) در جامعه ای زیست می کرد که اکثرا" آئین های غیر دین حنیف داشتند، ولی آن حضرت با آزمودن آئین ها و باورهای مردم زمانش به خدای عالمیان باور قلبی و عملی پیدا کرد، و یک تنه با بت پرستی مبارزه کرد، تا حقانیت دین و دینداریش را ثابت نمود. و در این راستا تاپای دادن ِ جان ثابت قدم ماند. . در آیه ی ۳۰ سوره ی روم هم روی آوردن به جانب خدای جهانیان را توصیه می کند، که مردم را بر همان حس خداخواهی سرشته است.
امید است این وجیزه در معرفی آیه ی فطرت مورد مفیدیت واقع گردد.
پی نوشته ها:
[1] - �طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۶، ص۱۷۷.
[2] - �طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۸، ص۴۷۴.
[3] - �طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۶، ص۱۷۸.
[4] - �طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۸، ص۴۷۴.
[5] - �بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ۱۴۱۶ق، ج۴، ص۳۴۱تا۳۴۵.
[6] - �بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ۱۴۱۶ق، ج۴، ص۳۴۱تا۳۴۶.
منبع؛
اقتباس و تلخیص از ویکی شیعه

" دیداری از گذرگاه ایلات غرب کشور"




نویسنده: احمد لطفی

مقدمه: در صبح روز پنجشنبه مورخ ۱۶ آبان ۱۳۹۸ شمسی، فرزندم مهندس میثم لطفی قصد داشت، مقداری انار از تنگه ی سیآو ( سیاب ) برای خانواده خریداری کند، تا با آن آب انار و ربع انار درست شود. نگارنده فرصت را غنیمت شمارد، تا این تنگه ی پر آوازه را به خاطر انارها و آبش، و مردم زحمتکشش که بارها از رسانه ها و دوستان دیده و شنیده بود، و به نوعی گذر گاه تاریخی ایلات غرب نیز به حساب می آید، مشتاقانه آن را از نزدیک ببیند.
...
[مشاهده متن کامل]

نگارنده فوری اعلام آمادگی نمود ، و با میثم عازم این سفر کوتاه شد.
دربین راه از دره شهر به طرف منطقه ی کوهنانی ابتدا پل جدید گاومیشان توجه ام را جلب کرد با دیدن ضلع غربی پل جدید که مقداری از شرق پل قدیمی شاپور شاه ساسانی، هموار شده بود، از ارتعاش دستگاه ها وسنگینی و فعالیت ماشینهای سنگین که در آن مشغول به کار هستند، برای به خطر افتادن این سازه ی باستانی نگران شدم، که ضرری به پل باستانی گاومیشان در آینده وارد نشود زیرا یکطرفش خالی شده بود.
در عرض پل جدید، دوماشین سواری به سختی از کنار هم می توانند عبور کنند. اگر ماشین سنگینی بخواهد از این پل عبور کند، ماشین مقابل آن باید در دهانه ی پل پارک کند، تا آن ماشین سنگین رد شود. در هر صورت از پل گدشتیم.
بارشها و سیل سال گذشته بر روی جاده های مواصلاتی استان لرستان صدمات شدیدی وارد کرده بود، همانطور که شهر باستانی دره شهر هم از این حادثه بی نصیب نمانده بود.
از پلدختر و بابازید گذشتیم، زنان و مردان در ضلع غربی رودخانه کشکان و پل امامزاده بابا زید، درحال رفتن به سمت قبرستان بودند. گویا فردی از آن آبادیها ی غرب بابازید، از دنیا رفته است. البته پنجشنبه هم بود. شاید قبل از ظهر قصد رفتن به قبرستان را داشتند. ( الله اعلم )
شکل لباس زنان آن منطقه و رومشگان و کوهدشت و کوهنانی و طرهان و نور آباد را که قبلا" نگارنده دیده است. برمبنای تصاویر مجسمه هایی هم از لباس و شکل زنان باستانی که ساالها پیش در دانشگاه تهران در کتابی دیده بودم، مطابقتی بالای هشتاد درصد داشت، خصوصا" با زنان اشکانی و هخامنشی و ساسانی. کاش تمام زنان کشور از این الگو به عنوان لباس رسمی زنان ایران استفاده می کردند، البته اگر باترکیبی از لباسهای زنان ایران در شمال و جنوب و شرق کشور، طراحی می شد، بسیار هویت بخش و آرمانی بود.
"توقفی کوتاه در شهرستان کوهنانی "
در ابتدای شهر کوهنانی، نگارنده پمپ بنزین جدید و تقریبا" نوسازی را ملاحظه کرد، و گویا به دونفر از مردم منطقه تعلق داشت ، نام هر دو در تابلو بزرگی بر سر در ساختمان آن نوشته شده بود. که نام خانوادگی یکی از آنها سرتیپ نیا بود.
وجه تسمیه کوهنانی:
دوتن به نام های خانوادگی رضایی زاده و بساط بیگی اعلام کردند. این منطقه در قدیم بسیار آباد بوده، و از آب فراوانی برخوردار بوده است، به همین خاطر کشاورزی و دامداری و باغداری از زمان ساسانیان در اینجا رونق چشمگیری داشته و چون در شرق گذرگاه دره ی سیآب هم قرار داشته، لذا عشایر و مسافرین وقتی به این منطقه می رسیدند اینجا را کوهِ نان و وفور نعمت می دانستند. به همین دلیل نامش کوهنانی است.
نگارنده به یاد داستان راستی که پدر محمد میرزا حسن بیگی از طایفه کرمشه، برای فرزندانش تعریف کرده بودند ، افتاد ، که نوشتن آن خالی از مردم شناسی نیست. "مرحوم ملامصطفی حسن بیگی تعریف کرده بود؛ سالها پیش که بیشتر عشایر نان بلوط می خوردند . در مسیر برگشت عشایر از ییلاق یا رفتن آنها به ییلاق یکی از کدخدایان سیمره با امیر اشرف نظرعلی خان طرهانی برخورد می نماید، و خان منطقه می بیند که بچه ی کدخدا گریه می کند، نظرعلی خان طرهانی می پرسد، کدخدا این بچه چرا گریه می کند؟ کدخدا پاسخ می دهد. اونان می خواهد و ماهنوز مستقر نشدیم. نظر علی خان طرهانی از خورجینی که بر اسبش داشته، مقداری نان گندم به بچه می دهد، ولی بچه می گوید؛ این نان نیست چون شبیه نان بلوط نبوده است. نظر علی خان طرهانی می گوید ، این که به تو دادم نان واقعی است. "
اگر کتاب دومقاله در باره لرستان که استاد سکندر امان اللهی بهاروند و استاد لیلی بختیار ترجمه کرده اند، رابخوانید، آن مستشاران بارها در بالاگریوه و نقاط دزفول و لرستان به نان بلوط و فقر مردم اشاره کرده اند. این نمونه ها وضعیت بد اقتصادی و تا حدودی نا امنی و شیوه ی عدم یکجانشینی مردم را حکایت می کند، که به چنین سرنوشت شومی در آن بازه ی زمانی دچار کرده بود.
دریکی از روستاهای چسبیده به شهر کونانی فردی به نام قاسم بیگی می گفت در روستای خسرو آباد میلی سنگی مربوط به دوره ی ساسانی وجود دارد، وی کوهنانی را سرزمینی باستانی معرفی کرد . در آنجا افراد اهل قلمی مانند جناب منصوری ( نویسنده تاریخ
منصوری ) و شادروان آیت الله آدینه وند و استاد حمزه فیضی را می توان ن
نام برد.
منطقه ی کوهنانی در گذشته طوایف سگوند و بیرانوند هم در آنجا زندگی کرده اند. قبرستانهای قدیمی و حفاظت نشده در منطقه کونانی و پشت تنگ سیآو وجود دارد ، که به علت گذرگاه بودن عشایر از آن منطقه، قبوری از همه ی طوایف چهار ستون لرستان و ایلات بدره و پشتکوه در آن وجود داشته است.
درحال حاضر منطقه ی کوهنانی که طوایفش ریشه در تاریخ گذشته ی ایران دارند، ولی آنها هم فقط به نام جدید اجدادشان چهارصد و حداکثر پانصد سال پیش و یا نهصد سال قبل خود را می شناسند. در این منطقه با توجه به پرسشهایی که کردم طوایف زیر در این منطقه وجود دارند؛
۱ - طایفه آدینه وند، که در زیر تنگ و پشت تنگ سیآب قابل شناسایی بودند سوره مهری هایی هم به نام جد بزرگ خود ( سوره میر ) در کنار آدینه وند ها زندگی می کنند و از نظر نگارنده آدینه وند ازنسل کدخد آینه در پشتکوه ایلام و شرق عراق فردی بزرگ از ایل ساسانی بوده و اعقاب وی در این نهصدسال دراستانهای ایلام و لرستان و کرمانشاه پراکنده اند. به زعم نگارنده خوانین منصوری هم که از نسل منصوربیگ سردار نادرشاه که در فتح قندهار و هند با نادرشاه بوده، فردی از طایفه ادینه وند سوره میری بوده است. همچنین باید اضافه کنم تمام ایلات و طوایف موجود در لرستان و کرمانشاه و ایلام همگی قرابت نژادی و فامیلی دارند و اکثر آنها نسلشان به حکام و بزرگان ساسانی و طوایف وابسته به آنها می رسند.
۲ - طایفه منصوری ( منصور بیگی )
۳ - طایفه بساط بیگی احتمالا" از ایل عالی بیگی یا ریزه وند و یا شعبه ای از آدینه وند باشند.
۴ - طایفه حسین بیگی
۵ - طایفه و تیره هایی از کولیوند در منطقه قابل شناسایی بودند. ردپایشان در روستای اولادها زیر تنگ سیآو و کرمعلی ها در غرب تنگه سیآو و جمعی از کولیوند در روستاها و مرکزشهرستان کوهنانی زندگی می کنند.
۴ - جمعی از طایفه نورعالی
۵ - جمعی از طایفه میر بگ
۶ - طایفه سورن که وابسته به لارتهای بدره و اشکانیان می باشند.
۷ - در زیر تنگ سیآو طایفه ی کوچکی از کردهای آبدانان زندگی می کنند، که معروفند به کُرد آبدانانی.
سایر طوایف قطعا" هست ولی نگارنده نمی داند.
در هر صورت جاده های مواصلاتی این منطقه ، باریک و غیر استاندارد می باشند. ترافیک سنگینی از ماشین های سبک و سنگین به خاطر خریدن انار سیآو در جریان بود، نظم در بازارها ی میوه ی انار این دیار حالتی خوشایند ندارد. هر باغداری خودش می خواهد با قیمت دلخواهش میوه اش را بفروشد. اگر نظمی حاکم بود و تثبیت قیمت وجود داشت معامله راحت تر صورت می گرفت و از ضایع شدن میوه ها جلوگیری می شد. دست دلالان هم قابل ملاحظه بود.
نگارنده ، با مصاحبه کردن با برخی از افرادی که به تنگه ی سیآو برای خریدن انار مراجعه کرده بودند، بیشتر از شهرها و روستاهای استان لرستان و ایلام بودند. جمعی از کوهدشت، و رومشکان، و گروهی از نور آباد و افرادی از دره شهر و پلدختر و سایر مناطق همجوار به این منطقه آمده بودند. صاحبان باغ قیمت نسبتا" زیادی بر روی هر کیلو انار می گذاشتند . به همین خاطر معامله به کندی به سرانجام می رسید حالت خریداران و فروشندگان انار بدین منوال بود، که خریداران فکر می کردند چون فصل چیدن انارهاست، پس مراجعه به باغات ، ارزانتر انار تهیه خواهندکرد. صاحبان باغ هم که خیل مشتریان را می دیدند ، حس طعمکاریشان گل می کرد، و قیمت انار را افزایش می دادند.
درهر صورت میثم نیز حدود شصت کیلو انار خریداری کرد. در سیآو کا رخانه ای برای فراورده های تبدیلی انار آماده ی خدمت به مردم منطقه ی طرهان و کوهنانی است.
آنچه در رفت و برگشت دیدم باتوجه به بارندگی خوبی که منطقه کوهنانی و رومشکان داشته، کشاورزان در حال شخم زدن زمین و بذر افشانی بودند.
ناهار را در ساعت دو بعد از ظهر بین تنگه ی سیآو و شهر کوهنانی خوردیم و بعد از چند دقیقه استرآحت، به سمت شهرستان دره شهر حرکت کردیم. امید است این مختصر فتح بابی برای محققین حال و آینده واقع شود.

شجره نامه های کتبی و شفاهی برخی قبایل غرب ایران

اختصاصی/ سخنی درباره شجره نامه های کتبی و شفاهی برخی قبایل غرب ایران. . .
اختصاصی/ پایگاه تحلیلی �کاسیت خبر�kassitkhabar. ir
...
[مشاهده متن کامل]

احمد لطفی
مقدمه
انسان در بدو خلقت، به حکم خدا، از زن و مردی به نام حوا و آدم به وجود آمده اند. آنها در طول زمان و سکونت در این کره ی خاکی ، تکثیر نسل نموده اند ، وبه صورت طوایف و قبایلی در امده اند .
بعدها این قبایل و طوایف در قالب اتحادیه هایی نژادی، دینی، نظامی، و ضرورتهای حیات اجتماعی، و . . . دولت ها و امپراتوری ها و حکومتهایی را در طول تاریخ تشکیل داده اند، که در جدیدترین حالت، خود را به صورت دولت ـ ملت ها و جوامع و کشورها، ارائه کرده اند و الان بیش از دویست کشور در سطح بین المللی شکل گر فته است.
الان در قرن بیست ویکم ( قرن۲۱ ) میلادی، خیلی از افراد به دنبال هویت اجتماعی، تاریخی، فرهنگی و نژادی خویش هستند، در این هویت طلبی و شناخت از رگ و ریشه ها ی تاریخی و . . . برخی منافع و مصلحت و یا اغراضی را دنبال می کنند و گروهی نیز هدف از شناخت هویت خویش، به دنبال کشف حقیقت هستند.
مختصری از شجره نامه های کتبی و شفاهی برخی قبایل غرب ایران
آنچه در مردم غرب کشور ایران متداول بوده این است که آن ها به علت عارف مسلکی و صعب العبور بودن مناطقشان، متاسفانه نتوانسته اند میراث فرهنگی و کتبی خود را که از گذشتگان فرهیخته شان به جا مانده است، را حفظ نمایند.
از آنجا که این مناطق از ایران زمین حوادث تلخ و شیرین فراوانی به خود دیده است و مهاجمان و غارتگران به انحاء مختلف میراث فرهنگی و باستانی آنها را به یغما برده اند خصوصا" در حوزه لک، لر و کرد و اگر مبالغه نکرده باشم مناطق لک نشین بیشترین صدمات را در این راستا متحمل شده اند.
به عبارت امروزی همین دشواری راههای ارتباطی و عقب ماندگی تاریخی در یلدای غفلت از حفط چنین میراث گرانبهای شعر و ادبیات و قصه و دفاع و پیروزی ها و شکست ها و . . . همه دست به دست هم دادند و به عبارت امروزی از قافله توسعه و تمدن جا ماندند.
باز هم باید تکرار شود، این قوم اصیل ایرانی تاریخ مدون و دقیقی در تمام زمینه ها از خود ندارند، به همین خاطر محققان و قلم بدستان امروز نمی توانند سخنانشان با سند و مدرک دقیقی ارائه گردد، و این عاملی برای سرخوردگی و ضعف تاریخی و فرهنگی و هویتی آنهاست و بافت ایلی و قبیله ای بر اثر مهاجرتهای اجباری و تبعید و یا فرار از بن بست زندگی و یا فشار حاکمان جور همواره آنها را متلاشی نمایند، شبیه سخنی که حسن خان والی پشتکوه هنگام متلاشی کردن و تبعید و متواری کردن دو ایل برادر یعنی ریزه وند و سوره میری که در ارتباط تنگاتنگ با ایل تاریخی کولیوند هستند، میگوید: باید بلایی بر سرتان بیاورم که اعقاب دو برادر و یا دو پسر عمو هیچگاه همدیگر را نشناسند و به عبارت امروزی هویت ایلی و فامیلی شما کاملا" به هم بریزد.
از این نمونه کارها حاکمان جور انجام داده اند و یا از فشار روانی و کشتار انها برخی از ایلات ما از ترس جان و نا امنی های اجتماعی و سیاسی و گاه اقتصادی به کشورهای همجوار رفته اند نمونه سه قرن و چهار قرن اخیر نابودی ایلات وابسته به آخرین اتابک لرستان یعنی شاهوردی خان و پادشاهان زند خصوصا" ایلاتی که کریمخان زند و لطفعلی خان زند را یاری کرده بودند، به همین خاطر زندهای عاشوری ( آشوری ) در بین اکراد سنی مسلک این ایلات شیعی بخاطر همجواری و شاید ضرورتهای دیگر حتی مذهبشان هم عوض شده است که همه ی این بدبختی ها زیر سر شاهان قاجار بود. خصوصا آقا محمد خان قاجار و فتحعلی شاه قاجار که پژواک کار فتحعلی شاه در زمان والی گری حسن خان، صاحبان و ساکنان حقیقی پشتکوه را دچار چالش و تغییر و تبعید و متواری کردن نمود و الان خانقیین، کوت، عماره، مندلی، بدره، علی غربی و شرقی و بغداد و بصره و سلیمانیه و . . . پر از این لک ها یا فیلی های بخت برگشته است.
درباره تاریخ شفاهی ایلات لک، لر و کرد یک نکته مشهود است و آن اینست که هر طایفه ای به شخص مهم و بزرگی از دودمان یا تیره یا عشیره یا طایفه و یا ایل و تبار و نژاد خویش آگاهی نسبی و شناسنامه ای و شفاهی دارد، و به دنبال آن احفاد و اعقاب خود را از مسئله نژادی خویش آگاه کرده است و همواره بزرگترها بطور شفاهی برای کوچکترها بیان نموده اند.
در عشایر ایران که تا یکصد سال قبل اکثریت جمعیت کشور را تشکیل می داد، فرزندان وقتی به سن بلوغ می رسیدند کم کم هویت جدیدی را برای خود و اعقاب و آیندگان خویش ترسیم می کردند. معمولا" افراد ایلیاتی در گذشته، به نسل پدر یا مادری که دارای اهمیت و صلابت بوده است، هویت پیدا می کردند و همینطور قالبها و قبایل و طوایف جدید ایجاد می شده است و در این تحرک مکانی و جمعیتی و مهاجرت ها برخی طوایف و شاخص های قدیمی خود را فراموش کرده اند و در بین قبایل و طوایف دیگر دارای هویت و انسجام و همبستگی شده اند. اما بشر امروز به شیوه سنتی قانع نیست و میخواهد همه حقیقت ماهوی ایل و تبار خود را بفهمد و درک نماید و به آن حقیقت و شناخت واقعی دست یابد. بنابراین قبایل و طوایف به دانسته ها و داشته های شفاهی خود تکیه می کنند و گاها" خیلی از این سخنان و نقل قولهای شفاهی و سینه به سینه، رگه هایی از حقیقت و یا کل آنرا در بر دارد.
درباره طوایف غرب کشور خصوصا" استانهای ایلام و لرستان و همدان و کرمانشاه، میتوان گفت: از زمانیکه شناسنامه و سجل به شکل جدید ایجاد شده است، بسیاری از افراد فامیلی شناسنامه خود را به عنوان و نام جد بزرگشان گرفته اند، و لذا نام و عنوان فامیلی آنها همان نام ایل و طایفه شان می باشد. آنها در سنگ قبرهایشان دیگر نیاز نیست نام طایفه خود را حک نمایند، زیرا نام خانوادگی و شهرت آنها کفایت می کند.
نگارنده این شیوه ی سنگ مزار نوشتن را در استان همدان، خصوصا" شهرهای نهاوند و کنگاور و تویسرکان ملاحظه نموده است، تا آنجا که اکثر نوشته های روی سنگ قبرها، نام فامیلی آنها نام قبیله و ایل و تبار آنهاست، شبیه سلگی، ذوالفقاری، حسنوند، سایه وند، حمیدوند، کولیوند، زرینی، سهرانی و ترکاشوند و سورمیلی و . . . در لرستان برخی طوایف و ایلات، بخاطر رقابت های سیاسی و اجتماعی، اعتراض به عوامل جور، مغضوب حکومتها بوده اند و برخی ایلات و طوایف وابسته به صاحبان قدرت و یا سوء استفاده از حوادث و موقعیتهای پیش آمده، در تحقیر و تضعیف آن ایلات می کوشیدند، هر چند بزرگی و درستکاری فکر و اندیشه ی بزرگ یک یا چند ایل را نمیتوان برای همیشه کتمان کرد و حقیقت وجودی هر فرد یا اجتماعی روزی آشکار خواهد شد. ایل کولیوند از جمله ایلاتی است که از دوستان و ایلات هم نژاد و منطقه ای خویش صدمه روحی و فرهنگی و روانی دیده است. ایل کولیوند گاه از جانب برخی مورخان طوایف رقیب او را از ایلات سلسله از جمله حسنوند و کولیوند و قیاسوند جدا می کنند و برای سل سل یا سلسله فقط سه پسر قائل می شوند اما برخی مورخان و قلم بدستان منصف ایلات سلسله را چهار ایل معرفی می کنند. درحقیقت ایل کولیوند مانند ایلات مهم سلسله و دلفان و بیران و باجول جزو اعقاب ساسانیان می باشند و در راه وطن و دفاع از آن با مهاجمان عرب و ترک و مغول و تاتار و افغان و عثمانی و بعثیان مزدور، نهایت جان فشانی و صدمات و لطمات فراوان دیده اند. به عبارت دیگر کولیوندها مانند سوره میری و سایر ساسانی های بخت برگشته، از آن ایلات هستند که از جانب عرب و عجم به شکل هایی تحقیر شده اند و خیلی از آنها تبعید و متلاشی شده اند. بنابراین فقط اهل خرد و مردم با اصالت، جایگاه ویژه ی آنها را می دانند که این ایلات چه اندازه وطن دوست و برای کشور تلاشگر هستند.
اعراب وقتی با اعقاب ساسانیان آشنا شدند که در کسوت ایمان آوردن به دین اسلام و مکتب و مذهب تشیع سرخ علوی در قالب دراویش مولا مرتضی علی ( ع ) درآمده بودند و با فقر و فاقه و خاکساری و همانه بدوشی و خاکروبه ای، ظاهر شدند برخی از اشراف و اعراب مهاجم آنها را القاب زشت می دادند، تا آنجا که ایرانیان اسیر شده به عنوان موالی و علام انواع و اقسام تحقیرها رابه چشم خود دیدند و به گوش خود شنیدند و با جسم و روح خود آن را لمس و احساس کردند. به همین خاطر فیروز ابولوءلوء به احتمالی جد یکی از طوایف کولیوند پیروز آباد الشتر، عمر را کشت و با این اعتراض حداقل نارضایتی سران ایرانیان اسیر را از این تحقیرها به خود و سایر موالیان، به سمع و نظر تازه مسلمان حاکم گوشزد نمود. البته ایرانیان دوران یزدگرد سوم از جنگهای پادشاهان قبلی به تنگ آمده بودند و دست خیانت برای حفظ منافع برخی متمولان و افراد ضعیف النفس به انضمام شعارها و وعده های افراد مهاجم وضعیت طوری رقم خورده بود که از آخرین پادشاه خود و شهرها و مردم خویش جانانه دفاع نکنند. نمونه ی این خیانت را در حاکم مرو میتوان ملاحظه نمود و از طرفی غیر اخلاقی رفتار کردن اعراب دنیا طلب در شهر زور و سلیمانیه بود که طبق شعری بر روی پوست بز یا آهو که نوشته بود همه جا را به آتش کشیدند، دخترها را بردند و . . .
حاکم خائن مرو به نام ماهویه با شنیدن حمله اعراب و کستهای ایرانیان، مرو را به خاقان تسلیم کرد و به پادشاه آخر ساسانی بی احترامی کرد و آن پادشاه بی یاور، با پای برهنه از شهر خارج شد و بعد از دو فرسخ پیاده روی به آسیابی رسید و شاه خسته و بی یاور طلب مکانی برای خواب نمود ایشان در قبال کمربند زرین مسافر تنها و خسته، جایگاه خوابی تهیه نمود همین که یزدگرد سوم به خواب عمیقی فرو رفت، آن آسیابان نانجیب با عمودی آهنی ( میله آسیاب ) او را کشت و جسدش را در رودخانه افکند. صبح که مردم خبر ورود پادشاه به مرو و بی حرمتی حاکم مرو را فهمیده بودند، ضمن راندن متجاوزان به جستجو برای دیدن پادشاه برآمدند، ولی دیر شده بود، زیرا پادشاه کشته شده بود. ]۱[
نتیجه گیری
ایلات وابسته به ساسانیان به نظر می رسد هنوز ناشناخته هستند و مورخان و صاحبنظران را دعوت به کالبد شکافی و تبیین نظر می نماید، که خیال همه نسبت به تاریخ ظهور، بلوغ، مرگ و یا نو زایش آن ها را راحت نماید، این واکاوی ایلات، در کل کشور، عزم همگانی و بخصوص دانایان را به کمک فرا میخواند. نگارنده، با توجه به شناختی که از ایل کولیوند دارد، آنها را از اعقاب ساسانیان می داند و گذشته از مدارک و روایاتی که خودشان دارند، حداقل پسوند طوایف و تیره های آن با کلمه "شه" این سخن را تقویت می کند که همه از نام شاهزاده گان و نجبای ساسانی تشکیل هویت و ساختار ایلی داده اند. بطور مثال طوایف کولیوند همه دارای پسوند"شه" یا "شاه" دارند مانند:
- فرخ شه ( فرخشاه )
۲ - بمارشه ( بمارشاه یا بمانشاه )
۳ - اصلانشه ( اصلانشاه )
۴ - ایرانشه ( ایرانشاه )
۵ - اولیشه ( اولادشه ) [اولادشاه]
۶ - کرمشه ( کرمشاه )
۷ - سایر تیره ها . . .
آنطور که از روایات و حوادث بعد از حمله عرب به ایران و نهاوند بر می آید کولیوند که الان نام یک ایل عمده می باشد حداقل قدمتش دوازده یا سیزده قرن پیش است. [نقل از اسنادی که جناب هادی اسفندیاری از طایفه بالاوند در اختیار دارد]
به زعم ساسانی بودن ایلات سلسله و طبق روایات شفاهی سل سل یا سلسله از نسل سلسال هستند و به احتمال میتوان گفت: دژ یا قلعه هایی که به نام سلسال در شمال ایران وجود دارد بی رابطه با ایلات سلسله خصوصا" ایل کولیوند نباشد و سلسال روزی روزگاری در شمال کشور پهناور ایران به عنوان حاکم و خدمتگزار فعالیت نموده است ( الله اعلم ) .
منابع
]۱[ ابوحنیفه احمد بن داود دینوری ـ اخبار الطوال دینوری ـ ترجمه دکتر محمودمهدوی دامغانی ـ نشرنی ـ صفحه ۱۷۵ـ سال۱۳۶۶
دسته: اجتماعی منتشر شده در 15 شهریور 1396
قبلی
بعدی

نوشتن دیدگاه

نام

آدرس پست الکترونیکی
:D:lol:: - ) ; - ) 8 ) : - |: - *:oops::sad::cry::o: - ?: - x:eek::zzz:P:roll::sigh:
1000 حرف باقیمانده
مرا برای دیدگاه های بعدی به یاد بسپار
تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید
ارسال
JComments
مطالب پیشنهادی
استعلام و پرداخت خلافی با پلاک ماشین ( نصب اپلیکیشن )
اگر سود بانک برات کمه، این اپ رو نصب کن ( سود ماهانه بیشتر از بانک )
برنامه رو نصب کنید و با سودآورترین روش پس انداز کنید.
پرداخت عوارض آزاد راه از اپلیکیشن پی پاد ( نصب کن )


تبلیغات






مطالب پیشنهادی
با خرید این کرم زیباییت رو دوبرابر کن!!! ( یکی بخر دو تا ببر )
راحت ترین روش درمان درد زانو چیست؟
تسکین درد آرتروز زانو با بهترین روش و بدون دارو
با این بازی شهر و دامداری باحال خودتو راه بنداز! ( کلیک کن )
مطالب پیشنهادی
بهترین و سرگرم کننده ترین بازی ایرانی رو امروز نصب کن
سود ثابت 21% سالانه با مجوز رسمی سازمان بورس ( نصب کن )


حذف
کارت به کارت بدون کارمزد ( فقط با نصب این اپلیکیشن )

لک ها را هم ببینید
۰۲ فروردین ۱۴۰۱ یادداشت 14
0 دقیقه زمان مطالعه
نگارنده در کیهان فرهنگی سالها پیش، نوشته بود ، لکها مردم عارف مسلک و بی ادعایی هستند، که دنبال نام و نشان و خود خواهی نبوده اند به علت همین ویژگی ها و کوهستانی، و صعب العبوربودن منطقه ی زیستن شان و ساده رد شدن از کنار دستاوردها ی فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی، نظامی، و آداب و رسومشان قادر به ثبت و ضبط آثار خویش نبوده اند، از طرفی لکها با بزرگ منشی و قدمت بیشتری که نسبت به جانشینان خویش یعنی کردها و لرها داشته اند، متاسفانه لرها و کردها با مصادره کردن میراث فرهنگی و نظامی و… پدر و پدر بزرگان خویش را بسان طفلی که بر روی دوش پدران خویش قرار گرفته باشد، در بین خلایق ادعای خود بزرگتری نسبت به وارث حقیقی تاریخ و تمدن غرب کشور خویش، یعنی لکها می نمایند. لکها سرچشمه ی تاریخ وتمدن و فرهنگ غرب کشور هستند، آنها با تجارب تاریخی زیادی که خود و اعقابشان به صورت گمنام و بی ادعا داشته اند، در اثر شکستهایی که ازمهاجمان خون ریز مقدونی، و اعراب و مغول های بادیه نشین و صحراگرد ملاحظه کرده اند، در کسوت درویشی به مبارزه ی منفی با آن مهاجمان مبادرت ورزیده اند، و در وقت مقتضی اقدام به عمل کرده اند. لکها به صورت شعر و ادبیات خصوصا” ضرب المثل و اشعار تک بیتی، دشمنان ایران و دیکتاتورها را به نقد کشیده اند. به قول حافظ شیرازی؛
...
[مشاهده متن کامل]

بشوی اوراق اگر همدرس مایی/
که علم عشق در دفتر نباشد
معنی؛
اگر تو با ما هم درس هستی، اوراق دفتر عشاق را بشوی زیرا که علم عشق در دفتر نیست و در آن نوشته نمی شود.
جالب این است که لکها ی با اصالت و قدمت زیادتری که دارند، نسلشان به نبیره ی نوح نبی الله می رسند، آنها در زندگی مسالمت آمیز با اعقابشان ( کردها و لرها ) که با آنها پیوستگی نژادی نیز دارند، اما برخی از کردها و لرهای معاصر ، در ذهن لکها چنین جا انداخته اند، که آنها را در کرمانشاه، “لک کردی” و در لرستان “لکِ لری” خطاب می کنند، و می شناسند، طبق ضرب المثل لکی ؛
چوار چو لرسون
بیرون و باجول
سلسله و دلفون
یعنی چها ستون لرستان بیرانوندها و باجولوندها و سلسله و دلفان که همگی لک زبان هستند.
اما شور بختانه، این کلانهای فرا ایل را اکنون هرکدام از آنها استانهای غرب و جنوب و مرکز و شمال کشور ایران را تحت تاثیر حضور گسترده ی جمعیتی خویش قرار داده اند ، اما در لرستان و کرمانشاه و همدان ، وقتی برای برنامه ی عصر جدید هنرمند به تهران می فرستند، بطور مثال در کرمانشاه هنرمندانی از حاشیه ی مرکز استان می فرستند، در حالیکه هنرمندان لک هم صاحب سبک و سیاقند، و عدم حضورشان سوال برانگیز است.
به عنوان یک پژوهشگر حضور سایر هنرمندان آن دو استان را نفی نمی کنم ولی نماینده ی اکثریت جمعیت لرستان و کرمانشاهان که لک ها می باشندرا نیز باید روانه ی این محافل می کردند، نه افرادی بفرستند که در آستانه ی تحویل سال نو و آغاز قرن نو بجای دعا ی خیر برای همه ی کشور اظهار کند فقط لرها سلامت باشند. این رفتار وقیهانه است، هنرمندان اصیل لرستان و کرمانشاه قادرند هم لری و هم کردی و هم لکی را بخوانند ، از همه مهمتر هنرمندان لک به راحتی قادرند به زبان لکی و سایر گویش های کرمانشاه، و لرستان تصنیف و ترانه و نغمه اجرا کنند.
بهترین پاسخ را می توان از باباطاهر اقتباس کرد، وی چنین آورده است؛
ببندم شال و میپوشم قدک را
بنازم گردش چرخ و فلک را
بگردم آب دریاها سراسر
بشویم هر دو دست بی نمک را
احمد لطفی

Ahmad Lotfi:
معرفی شادروان کدخدا رضا نعمتی
نگارنده : احمد لطفی
زنده یاد کربلایی رضا نعمتی از تیره هواسعلیِ احمد وند، طایفه بمانشه، ایل کولیوند و کلان ایل سلسله وابسته به اتحادیه ی "حمی ون" می باشند. خاستگاه اتحادیه "حمی ون" در غرب کشور و استانهای لرستان و همدان و کرمانشاه و کشورهای عراق، ترکیه، سوریه، و جنوب لبنان بوده است که برخی از این ایلات در فتوحات دوران صلاح الدین ایوبی و بعدها در دوران صفوی در مناطق حوزه ی فتوحات انها و گاه تحت تاءثیر فتوحات عثمانی، تا سوریه، و لبنان و عراق و نهایت بخشی از آنها به ایران برگشته اند. حضور ایلات وابسته به " حمی ون" ( Hamiwan ) اکنون در کرمانشاه و نهاوندنپر رنگتر است.
...
[مشاهده متن کامل]

شجره ی خاندان نعمتی:
علیرصا نعمتی فرزند کدخدا رضا ( شیخ رضا ) فرزند علی میرزا فرزند نعمت فرزند عباسعلی
علیرضا نعمتی فرزند کدخدا رضا نعمتی ( معروف به شیخ رضا هواسعلی ) فرزند علی میرزا فرزند نعمت فرزند عباسعلی فرزند هواسعلی، جملگی جزو تیره ی هواسعلی هستند ( از وابستگان طایفه ی احمدوندهای بمانشه می باشند )
آنچه بزرگترها نقل کرده اند، قبر نعمت در شهرستان مندلیِ عراق، و قبر پدرش عباسعلی نیز در کربلای معلی می باشند. باتوجه به آنکه اجداد این خاندانِ لک زبان و اقوامشان مدتی در سرزمین عثمانی و بعداً عراق زندگی کرده اند وقتی که برگشته اند فامیل هایشان آنها را قریشی خطاب کرده اند درحالیکه این جماعت وابسته به ایل کولیوند و اتحادیه ی "حمی وند" یا "حمیدوند" بوده اند. یکی از سرزمین هایی که "حمی وند"ها در آن زندگی کرده اند ، مناطق بین نهاوند و ملایر بوده است. آنها در زمان کریمخان زند، در اوج قدرت بوده، و ایشان را یاری کرده اند.
مناطق پیشکوه و پشتکوه و بیشتر ایلات وابسته به لرستان در سرزمین "حمی وند" در اردوی کریمخان زند بوده اند و شعری که به نقل از زنان سیمره نقل شده است حاکی از آن است که مردان آنها در سرزمین "حمی وند "در رکاب و اردوی کریمخان زند بوده اند یک بیت شعر از آن قصیده چنین است:
شمال مَچین بَن و بَن
مچین ارا نوم ملک "حمی ون"
سلام برسن ای کریمخون زن
یعنی؛
ای باد شمال که میروی به سرزمین اتحادیه ی حمید وند ( مِلک می ون )
سام ما را برسان به کریمخان زند
خاندان کدخدا رضا نعمتی خویشاوند خانواده های بزرگی از ایل کولیوند بوده اند از جمله مادر علی میرزا پدر کدخدا رضا نعمتی خواهر کدخدا حاجی حاتم بابایی از تیره ی هابیل و طایفه ی فرخشه بوده است و مادربزرگ علی میرزا نعمتیِ حواسعلی گویا خواهرزاده ی شادروان ملا منوچهر خان کولیوند، عارف و شاعر شهیر لک زبان بوده است.
آنچه مسلم است خاندان نعمتی از هوش و ذکاوت قابل قبولی برخوردار بوده اند تا آنجا که کدخدا رضا نعمتی را باید یک تاریخ شفاهی دانست که خیلی از دانایی ها و حکمت های نانوشته ی وی در قلب و ذهن وی به خاک سپرده شده است و از کمالات وی همانا ایشان فردی باسواد و اولین فردی بوده است که خانه ی خود را کلاس درس بچه ها در دوران پهلوی کرده است. وی با اداره ی کشاورزی و آموزش و پرورش و ارگانها و نهادهای شهرستان دره شهر برای تحکیم عدالت اجتماعی و ارائه ی خدمت رسانی به جامعه خصوصا" روستای جعفر آباد نهایت تلاش را انجام می دادند. این مرد بزرگ با بزرگان شهرستان از جمله شاد روانان کدخدا علی احمد خدایاری، استاد عجم میر شاعر و سخنسرای دره شهری، کدخدا حسین خان یاری، کدخدا موسی خان یاری، کدخدا علی مقصودی، و. . . حشر و نشر داشتند.
کدخدا رضا نعمتی، در بجا آوردن صله ی ارحام و حضور در مراسم شادی و شیون مردم به ویژه اقوام سببی و نسبی شرکت فعال داشتند.
وی در صلح و سازش و رفع مشکلات مردم در حد توان تلاش می کردند. سالها مدیر تعاون روستایی جعفر آباد و روستاهای همجوار بودند.
وی از آخرین بازمانده های یاران کرم رضا رضایی ( فلاحی ) بودند که در مقابل اجحاف برخی حاکمان محلی دوران پهلوی فعالیت چشمگیر داشتند.
ده فرزند شادروان کدخدا رضا نعمتی همگی تحصیلات عالی دارند و نام سه تن از فرزندانش علیرضا و ابراهیم و زینب می باشند. فرزندانش بجز یک نفر در مشاغل دولتی مشغول خدمت هستند، برخی مهندس، و برخی معلم می باشند. در آخر روح این مرد صاحب کمال شاد و خرم بادا.

"شبی به یاد ماندنی"
نگارنده: احمد لطفی
حدود یکماه بود، از منزل بیرون نرفته بودم، مطالعه و فعالیتهای روزمره درون حیاط منزل و رسیدگی به درختان اطراف منزل می پرداختم.
پنجشنبه شب مورخ۱۴۰۰/۱۰/۱۶یکی از بستگانم که بعد از مرگ پدر دوست داشتنی و روشنفکرش، اکنون به عنوان برادر بزرگتر می خواست برای برادر کوچکش که حدود۳۶ سال سن داشت، زن بگیرد. وی از نگارنده خواست که در شب آینده یعنی جمعه شب مورخ۱۴۰۰/۱۰/۱۷ ساعت هفت و نیم شب در منزل پدر دختر برای خواستگاری حاصر شوم. بنده هم بر اثر علاقه ای که به مرحوم پدرش داشتم، وخودش نیز که افسری رشید و با ادب بودند، از طرفی دیگر نیز نسبت فامیلی زیادی در ابعاد مختلف باخاندان آنها داشتیم، با کمال میل پذیرفتم. و همان لحظه تبریکات ویژه ی خود را به خدمت ایشان و برادرش عرض کردم .
...
[مشاهده متن کامل]

شب موعود فرا رسید برادرم حاج محمد لطفی فرهنگی ارجمند با ماشینش به سراغم آمد، و با راهنمایی یکی از برادر زادگانم که زودتر رفته بود به منزل پدر دختر هدایت شدیم، وقتی که ما رسیدیم بزرگان فامیل دختر و جمعی از اقوام داماد نشسته بودند. باحضور ما احوالپرسی گرمی با اقوام پدر دختر کردیم. و همانجا برادرم و خودم به حضار ( میهمانان ) که حدود ۵۰تن بودند تبریک گفتیم. در بدو ورود دوتا از خواهر زادگانمان جایی مناسب را به ما تعارف کردند، و خودشان هم در نزدیکی ما استقرار یافتند. بعد از چند دقیقه گفتگو با دوستان و همکارانمان حضرات ابراهیم و علی محمد و عباس عمو زاده، سکوتی در مجلس حکمفرما شد، که با اشاره ی برادر بزرگِ داماد ، بنده مهیای صحبت شدم،
در ابتدا به میهمانان و حضار مجلس اعلام کردم به خاطر تقویت زبان ملی کشورمان فارسی صحبت می کنم.
بعد از نام و یادخدا، و خوش آمدگویی به حضار، بالبداهه اعلام کردم، انسان دارای سه ویژگی کلی است؛
۱ - کرامت ذاتی
خداوند در آغاز خلقت فرموده است، ما به بنی آدم کرامت بخشیدیم. وی به دلیل استعداد و قابلیت های متعالی و ارزشمندی که دارد شایسته است برمبنای کرامت انسانیش درست زندگی کند، و کمالات و سجایای اخلاقی را فرموش نکند و نظام پاداش و تنبیه هم از عمل و عدم عمل به رفتار کرامت آمیز، نشاءت می گیرد.
۲ - اختیارمند بودن انسان؛
انسان در یکسری امور مانند انتخاب رشته تحصیلی، انتخاب همسر، و انتخاب لباس و. . . معمولا" دارای اختیار است. و الان داماد، با اختیار خود ، همسر آینده ی خود را برگزیده است.
۳ - نیاز به شریعت الهی:
انسان برای تداوم حیات اجتماعی ، نیاز به شیوه ی درست زندگی کردن است ، اگر دین را به معنای شیوه ی درست زندگی کردن تعریف کنیم، انسان به کمک عقل به عنوان پیامبر باطنی و پیروی از انبیاء به عنوان عقل ، حجت و پیامبر ظاهری زندگی خود را تنظیم می کند.
اکنون داماد و خواستگار، بسان سایر انسانهای مسلمان، همسر گزینی و امور زندگیش را بر مبنای شریعت اسلام تنظیم کرده است ، تا به نیاز عاطفی، جسمانی و روانی خویش پاسخ بدهد، و این مراسم در همین راستا برپا شده است.
درحقیقت نیاز عمده ی تشکیل خانواده رسیدن به ارامش روانی است.
انسان در پی زن گرفتن و تشکیل خانواده، گذشته از ارضای نیاز جنسی، رشد و تکامل فردی و اجتماعی هم مد نظر است. در تشکیل خانواده، امنیت اجتماعی، توسعه اقتصادی، بقای جامعه از طریق تولید نسل، رشد حمایتی و مراقبت از فرزندان و کمک در تربیت آنها، از طریق جامعه پذیر کردن ، و همکاری با مدرسه، و حمایت و مراقبت زوجین از سالمندان و پیران مرتبط با آنها نکته ی قابل ملاحظه است. هرچند در شرایط جدید، اکنون حمایت و نگهداری از پیران توسط اعضای خانواده کاهش یافته است.
بعد از این مقدمه، خطاب به اقوام دختر یا عروس آینده عرض کردم؛
امشب خدمت شما رسیدیم تا برای مهندس بیژن ( داماد ) که در مجلس حاضرهستند، از شما سروران گرامی دخترتان فروزان را خواستگاری کنیم، با جواب مثبت تان برما منت می گذارید، تا خوشاوندی های گذشته را تحکیم بخشیم. البته داماد از خانواده ای اهل علم بوده و از لحاظ اداره کردن خانواده امکاناتش مهیاست . برای سلامتی جمع حاضر و عاقبت به خیری این وصلت، صلوات بفرستید.
بعد ازذکر صلوات برمحمد مصطفی و آل طاهرینش، استاد علی محمد عموزاده از بستگان دختر ، ضمن خوش آمد گویی به خواستگاران و مدعوین، در باره ی فضیلت ازدواج در اسلام به ایراد سخن پرداخت، و از زبان پیامبر ( ص ) فرمودند؛ برای آن که دینتان حفظ شود، و ایمانتان مضاعف گردد، ازدواج کنید ، تا به حرام نیفتید. همچنین طبق روایت از معصوم ( ع ) اعلام کرد؛
" هرکه ازدواج کند، نصف دینش کامل می شود. "
از همه مهمتر به سوره ی روم آیه ی ۲۱ قرآن اشاره کردند، و هدف از ازدواج را آرامش بخشی، و تسکین جان آدمی بیان کردند. ترجمه ی آیه ی فوق عبارتند از؛
"و باز یکی از آیات ( لطف ) او آن است که برای شما از جنس خودتان جفتی بیافرید که در کنار او آرامش یافته و با هم انس گیرید و میان شما رأفت و مهربانی برقرار فرمود. در این امر نیز برای مردم بافکرت ادله ای ( از علم و حکمت حق ) آشکار است. "
استاد عموزاده، درادامه به خویشاوندی دیرینه بین آنها با خواستگاران پرداخت، وی گفت من با پدر این داماد سه سال همکلاس بوده ام، پدرش را می شناختم، بسیار انسان باوقاری بودند، و در گفتگو با وی همیشه تبسمی بر لب داشتند. بنابراین برای تحکیم فامیلی های قبلی دختر شایسته مان را تقدیم شما خواستگاران می کنیم، امید است عروس و داماد خوشبخت، و عاقبت به خیر شوند. ( به میمنت این وصلت صلوات برمحمد و آل محمد )
مجددا" نگارنده بلند شد، ضمن تشکر از استاد عموزاده ، اقوام و خویشان ، پدر و برادران عروس، اعلام کرد، البته زمان فرق کرده و تغییرات آن مشهود است، اکنون بسان گذشته نیست. که گفته شود، برای عروس رختخواب و فرش و سایر ملزومات زندگی خریداری شود ، بحمد الله این مقدمات مهیاهستند، و از لحاظ مسکن هم مشکلی وجود ندارد. اما خواهشمندم مهریه را نیز تعیین بفرمایید.
پدر عروس به پا خاست، و فرمودند، من سه دختر شوهر دادم ، مهریه ی هرکدام ۱۵۰۰ سکه بهار آزادی بوده است، این آخرش است، و تخفیفی وجود ندارد. چون دخترم می خواهد، جلوی خواهرانش کم نیاورد، برخی از حضار دربینشان همهمه افتاد و نگارنده به صراحت گفت؛ ما باید قانون را محترم شماریم، الان ۲۰۰۰ سکه هم بنویسند، قا نون حداکثر به ۱۱۴ سکه طلا از آنرابه رسمیت می شناسد.
تائید توجه می کند.
عباس عموزاده فرهنگی مدعو هم اعلام کردند؛ ۱۱۴ سکه هم زیاد است، چون عند المطالبه است، هرچند عند الاستطاعه شایسته تر است. در هر صورت قرار شد که پدر عروس با دخترش صحبت کند، بعد از مدتی به نزد حضار برگشت و کاغذی به بنده داد، که با معیار قانون فاصله بیشتر داشت، پدر عروس که می دید، بنده و حضار از مهریه ی زیاد خرسند نیستیم، تعیین مهریه را به روز عقد در نزد عاقد به تاءخیر افتاد تا داماد و عروس با مشورت همدیگر تعداد سکه ها را مشخص کنند. این مطلب با صلواتی که استاد علی محمد عموزاده فرستادند، مراسم خواستگاری پایان یافت. داماد و برادر بزرگش به حضار دست دادند و افرادی به پخش شیرینی مبادرت ورزیدند.
نگارنده به یاد داستانی قدیمی در آبادیمان افتادم، که مرحومه "جودوستی" خواهر زاده ی پدر کدخدا کران زیدی افتادم، جو دوستی در مجلس خواستگاریش، بعد از آن که حضار ناهار خوردند، خود جودوستی در مجلس حاضر شد ، واعلام کردن ای مجلس خرجم یا مهریه ام ۲ ریال است اما صلاحیتم را پسردایی ام کدخدا کران دارد، کدخدا که در جامعه وجاهت و اعتباری انسانی داشت، عصبانی شد و از غصه ی دختر عمه اش اهانتی و دشنامی به خود گفت، و محفل خواستگاری را ترک کرد. البته دنیا ی امروز دختران و پسران جامعه دوست دارند، خودشان تصمیم بگیرند. بعد از صرف شیرینی با صلوات استاد علی عموزاده حضار تبریک گفتند و مجلس خواستگاری را ترک کردند. اهمیت این شب برای نگارنده این بود که بسیاری از اقوام و آشنایان را ملاقات کرد.

ادامه. . .
آن معلمی که قدرت خرید یک شانه تخم مرغ را ندارد، زبان حال میلیونها معلم است که حق و حقوق مادی و معنوی آنها پایمال شده است. آنقدر به وضعیت اقتصادی و اجتماعی معلم ها رسیدگی نکردیم، الان بجای آنکه زندانها را به مدرسه تبدیل کنیم. متاءسفانه برعکس شده است. پرخاشگری، دیگر کشی، اعتیاد، ولگردی، دزدی، عدم تشکیل خانواده، بی مسئولیتی، شکاف نسلها، بی اعتقادی ودین گریزی، و. . . درجامعه رواج پیدا کرده است. جامعه پذیری دچار خدشه گردیده، و معلمان به فراموشی سپرده شده اند. بدبختانه از معیشت و کار و منزلت معلم غافل شدیم.
...
[مشاهده متن کامل]

جناب وزیر؛ دوست دوران دفاع مقدس، امروز از همکارانت دفاع بفرما. الان با این گرانی و افزایش تورم، قدرت خرید همکارانت در برآوردن نیازهای اولیه و تهیه ی حد اقل مایحتاج ( قوت لایموت ) درمانده شده اند.
بازنشسته ها که برخی صاحب نوه هم شده اند، مخارج خورد و خوراک ، و خریدن مرغ، و برنج و ماهی و تخم مرغ، و . . . را برای میهمانها و خانوده شان را ندارند.
ایها الناس! گرانی اوج گرفته است، بازنشسته ها آنقدر فقیرند که پول هزینه ی درست کردن دندان هایشان راندارند. هزینه ی تهیه ی جهیزیه برای دخترانشان را ندارند پول مریضی و تهیه ی دارو و درمان راندارند. ازبس وضع تغذیه مردم به ویژه معلمان خراب است، که از فقر پی در پی مریض می شوند.
معلمان ، خصوصا" بازنشسته ها ازبس فقیرند، که قادر نیستند، به وضعیت ازدواج فرزندانشان سر و سامان دهند. آنها شرمنده ی دختران و پسرانشان هستند.
برخی معلمها قادر به پرداخت وامهایشان نیستند. برخی هم ضامن مردم بیچاره تر از خود شده اند. و الان بانکها برای آنها خط و نشان می کشند.
اگر پزشکان و پرستاران حافظ جسم جامعه هستند، معلمها هم پرورش دهنده ی روح و سازنده ی نیروی انسانی یک کشور به عنوان شهروند ارزشمند و مسئولیت پذیر هستند. ما معلمان به خاطر مطالبه ی حقِ مسلم خویش امروز به استغاثه و خواهش و تمنا افتاده ایم. در شگفتیم چه دستانی در کار بوده، که معلمان سازنده و پویا را به معلمانی بازنده و فقیر تبدیل کرده است.
درخاتمه با سن پیری، در این باره باید گفت؛
از دست عزیزان چه بگویم گله ای نیست/ اگر هم گله ای هست دگر حوصله ای نیست
برای گفتن من ، شعر هم به گِل مانده
�نمانده عمری و صد ها سخن به دل مانده
صدا که مرهم فریاد بود زخم مرا
به پیش زخم عظیم دلم خجل مانده
از دست عزیزان چه بگویم گله ای نیست
گر هم گله ای هست دگر حوصله ای نیست
�سرگرم به خود زخم زدن در همه عمرم
�هر لحظه جز این دست مرا مشغله ای نیست
�دیریست که از خانه خرابان جهانم
بر سقف فرو ریخته ام چلچله ای نیست

Ahmad Lotfi:
مهرگان کده، یا سیمره گذرگاه تاریخ
دره ی مهرگانکده یا سیمره خط سیر رودخانه ی سیمره از گاماسیاب تا کرخه را با حاشیه ی شرقی و غربی او در کوه های زاگرس اطلاق می شود. اما مرکز چنین تمدنی ، ماداکتو، یا سیمره واقع در شهرستان دره شهر را باید نام برد. هرچند شهرستانهای نهاوند، الشتر، نور آباد و کوهدشت و رومشکان، و منطقه ی طرهان و هلیلان و شیروان و چرداول هم دارای تمدن و از اهمیت شایانی برخور دار بوده اند. رمز و راز سیمره هنوز ناشناخته است.
...
[مشاهده متن کامل]

دره شهر یا مهرگانکده یا سیمره شهرستانی به ظاهر کوچک و در باطن و حقیقت، منطقه ای بزرگ است. شهرستان دره شهر و حومه دارای تمدن و قدمتی ده هزار ساله است، کشور گشایان و مهاجمان جنگجو و شخصیتهای بزرگی پا در این منطقه گذاشته اند . از آن همه مردم ساکن سیمره و شخصیتهای گوناگون تاریخی ای که در این دیار آبادانی و گاه خرابی به بار آورده اند، از آنها فقط یادی شفاهی از آنها در حافطه ی تاریخی مردم این دیار برجای مانده است. گذشت روزگار و نابودی آثار فرهنگی و تمدنی آن در گذر زمان به ویرانی و فراموشی سپرده شده اند. در روستاها و تنگه هایش آثار باستانی بسیاری وجود داشته که برخی از آنها براثر حملات دشمنان و جهالت برخی افراد از بین رفته اند. این شهر توسط آشور بنی پال با خاک یکسان شده است برخی معتقدند پایتخت دوم عیلامی ها یعنی ماداکتو همین منطقه سیمره بوده است. در اینجا شاعرانی داشته که در منطقه باکله شیخ مکان و پشته ی دره شهر و سیکان و زرانگوش و عباس آباد و فاضل آباد و. . . . مدفون شده اند.
طایفه فلک الدین ، و طوایف کرمشه و کله مرد، فرخشه موسیوند و کرمعلی و اصلانشاه و عبد الشه و بمانشه ، و. . . . که در ، ردپای ساکنان خاوه و الشتر؛ از توابع شهرستان نور آباد و الشتر لرستان وجود داشته، که قبر فلک الدین جد طایفه فلک الدین معروف به فلکین در سیمره مدفون بوده است در زمانیکه بین شهرستان دره شهر و ایلام جاده ی مواصلاتی جدید در دهه ی چهل شمسی این مقبره از بین رفته است . در کتاب "مقصود جهان" که به همت دکتر ساسان والیزاده منتشر شده قبر فلک الدین را زیارتگاه قلمداد کرده است و تا سال ۱۲۵۵ قمری بقعه ( مقبره ) بر پا بوده است.
درون بقعه کاشی کاری ها با نقش هندوانه نصب بوده و سیاحان و مردم بومی در گذشته آنها را ملاحظه کرده اند.
شکل هندوانه اهل حق یا یارسان بودن صاحب بقعه و یا استاد کار را می رساند، . احتمالا" آنها مرید درویش حسن گاویار بوده اند، زیرا کرامت درویش حسن گاویار هندوانه را به سنگ یابالعکس تبدیل نموده است.
در روستای ارمو از توابع شهرستان دره شهر مرقد مطهر امامزاده سید سیف الدین نوه ی امام موسی الکاظم ( ع ) وجود دارد. که زیارتش آرامش بخش زائران است. در این شهر قلعه هایی از دوران قاجار و پهلوی اول وجو دارند. که به قلعه ی میر صید محمدخان اشرف العشایر، قلعه زینل و قلعه ی میر غلام هاشمی می توان اشاره کرد.
قلعه های باستانی در تنگه ی شیخ مکان و دژ چوبینه و قلعه خلخال دیو در ضلع جنوب غربی روستای فرهاد آباد وجود داشته است خلخال گویا شدیدا" مستبد بوده است ( نقل از شاد روان کدخدا علی ابدال خدایاری و معلمی تبعیدی در دهه ی چهل به نام علائی، که می گفت هر چه این مردم زحمت می کشیدند، حاصل دسترنجشان به صاحب این قلعه در فرهاد آباد تحویل داده می شده است.
( ادامه دارد )

Ahmad Lotfi:
Ahmad Lotfi:
معلمان قربانیان بی گناه
نگارنده: احمد لطفی
انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی ( ره ) معلمان و دانش آموزان را به میدان نبرد علیه حکومت پهلوی دعوت کردند . آنها به عنوان موءسسان و یاوران صدیق در سنگفرش خیابان خودشان و دانش آموزانشان کشته شدند، پرچم بر افراشتند، و در تمام صحنه ها حاضر شدند. چنان تلاش کردند، که قاطبه ی مردم به صفوف آنها پیوستند. انقلاب به پیروزی رسید، آنها در کلاسهای درس، راه پیمائی ها، و جشنهاو در پای سخنرانی ها و پشت سر امامان جمعه قشر فرهنگی تمام قد حضور فعال داشتند. یاد آن دوران به خیر که در تمام صحنه ها و حتی شرکت در دفاع مقدس ایران ، فرهنگیان و شاگردان شان نقش تعیین کننده داشتند. فرهنگیان حتی در بدنه ی دولت و مجلس و نهادهای گوناگون مشارکت فعال داشتند.
...
[مشاهده متن کامل]

القصه با استقرار و گذشت چند سال از انقلاب، همه. از مواهب انقلاب بهره می بردند، اما معلمان در زیِ معلمی و فقر اقتصادی واقع شدند. بعدها هم دلنوشته ها و در این اواخر که همه ی ادارات و نهادها متناسب با تورم حقوق هایشان هماهنگ بود، اما فرهنگیان مورد کم لطفی واقع شدند، روز به روز سفره شان کوچکتر و عنصر فقر و محرومیت آنها را به روزمرگی و کاهش منزلت معلمی دچار ساخت. معلمی که شغل انبیاء بود و زیر بنای توسعه، فرهنگ ونظام فرهنگی تلقی می شد.
کم کم به فراموشی سپرده شدند، در دوران برخی دولتها اگر اعتراضی هم می کردند، مرفهان بی درد به آنها نیشخند می زدند،
و به سخره می گفتند؛
" بسمه تعالی شماها!
کجا بودید تا حالا ؟"
کرونیکل آو هایر اجوکیشن در باره ی سرنوشت انقلابهاچنین آورده است؛
"انقلاب فرزندانش را می بلعد. � این عبارت را به گئورگ بوشنر۱، نمایش نامه نویس آلمانی نسبت می دهند؛ اما آنقدر تکرار شده است که گوینده اش دیگر چندان مهم نیست. این جمله نادرست نیز هست. باید به ما بگوید که انقلاب ها پدرانِ مؤسسشان را می خورند. "
آیا معلمان و فرهنگیان که فرزندان و یا جزو موءسسان انقلاب اسلامی به حساب می آمدند، الان باید مورد بی مهری قرار گیرند. و گویا دست روزگار از چنین نیروهای مخلصی انتقام می گیرد، یا خدای نکرده دستانی در کار است که معلم را زمینگیر و بی ارزش نماید، و برای تاءمین معاش تن به شغلهایی غیر از حرفه ی خود بدهند.
نگارنده و فرهنگیان سراسر کشور از دولت سیزدهم تقاضای احیای آموزش و پرورش و رسیدگی عاجل به معیشت و مشکلات این قشر عظیم را می نمایند. امید است نمود عملی آن بالفور دیده شود، زیرا دل این قشر عظیم و وابستگانشان حج اکبر خواهد بود.
من الله توفیق
اسعد الله ایامکم

یادی از شادروان خیر اله نورمحمدی
نگارنده: احمد لطفی
تیره ی خوانین نورمحمدی به نورمحمدخان فرزند گلمحمد فرزند مرشدخان کولیوند می رسند.
نورمحمد خان در بازدیدی که از سیمره داشتند با دختر زیرک و با کمال کُردی کلمهی ( کله مرد ) درکنارچشمه برخورد می کنند، سواران تقاضای آب می کنند، کهجانبخت ریگ در آب نورمحمدخان و سواران همراهش انداختند، بعد از سوال در این باره سخن جهانبخت بردل خان کولیوند نشست. نورمحمد خان کولیوند نام او و پدرش را می پرسد . غروب با هیئت همراه به خواستگاری جهانبخت دختر کُردی کله مرد می روند. برطبق رسوم این وصلت صورت می گیرد. بانو جهانبخت صاحب چند فرزند می شود که مهمترین آنها صید محمد خان کولیوند می باشد گرچه نقی خان و برادرش که از بطن دختر خدایی خان معروف از طایفه حسنوند بودند، ولی بعد از مرگ نورمحمد خان کولیوند، سفره داری و میهمان نوازی پدر را شادروان صید محمد خان کولیوند برعهده می گیرد. در سیمره وی بیشتر در جلگه ی زرین دشت و چمکلان حضور می یافتند، و کله مهی ها و هواس های کولیوند و سایر طوایف کولیوند در محضرش بودند.
...
[مشاهده متن کامل]

زمان بر بزرگان گذشت و هرکدام به لقاء حق پیوستند، بعد از چند نسل جعفرخان نورمحمدی پا به عرصه ی وجود گذاشت. انسانی بزرگ بودند، و در الشتر و سیمره برایش احترام ویژه قائل بودند. انسانی مردمی با روابط عمومی عالی بودند. وی خواهرش را به همسری سید حسین رودبندی از بزرگان سادات رودبندی سیمره ، که زنش از دنیا رفته و دارای بچه های کوچک و قد و نیم قد بودند، در می آ ورد . این بانو که از تبار بزرگان بودند. چنان فرزندان سید حسین رود بندی را بزرگ می کنند ، که سید علی اکبر و سید حیدر فرهادی باتمام وجود اورا مادر خویش خطاب می کردند . و همواره به وی احترام می گذاشتند. حدود ۷۵ سال پیش یعنی در سال ۱۳۲۵ شمسی که جعفر خان و همسرش میهمان خواهر و خواهر زاده هایش سید علی اکبر وسید حیدر فرهادی بودند که در ان سال در حواشی روستای کنونی فرهاد آباد ، خیرالله نور محمدی به دنیا می آید .
تصویر استاد، شاعرو انسان ارزشمند ، شادروان خیر الله نورمحمدی ( ۱۴۰۰ - ۱۳۲۵ )
شاید همین حادثه ی مبارک مهر اورا در دل سادات رودبندی خصوصا" خاندان فرهادی انداختند. و درتمام مراسمات و روابط فامیلی سالها با همدیگر حشر و نشر داشتند. نگارنده در حدود سه سال پیش در عروسی پسر شاد روان خیرالله نورمحمدی، یعنی دکتر آرش نورمحمدی سروران ارجمند سید علی حسین و سید علی قدم فرهادی و برادرانش و سید رحمان طاهری و سایر بزرگانی که از سیمره و دلفان و الشتر آمده بودند، را ملاحظه کردم. حضور این بزرگان و خانواده هایشان شکوه و رونق خاصی به این عروسی داده بودند.
آنچه که دوستان مرقوم فرمودند، از جعفرخان نورمحمدی چند فرزند برجای می ماند که اسامی فرزندان ذکور ایشان استادان یارالله و خیر الله نورمحمدی را می توان ذکر کرد. استاد یارالله دبیر بازنشسته آموزش و پرورش می باشد و شادروان خیر الله نورمحمدی بازشسته اداره راه و ترابری بودند، که سه روز پیش ( ۱۴۰۰/۵/۱۸ ) فرمان حق را لبیک گفتند.
حدود دو سال قبل از عروسی فرزندش ، زنده یاد خیر الله نورمحمدی به نگارنده زنگ زد و تبار مادر جدش جهانبخت را سوره مهری - کله مهی معرفی کردند و ما را دایی و از طرفی خواهر زاده فرمودند. ما همانجا به وی خطاب دایی، و گاه پسر دایی اعلام می کردم. بعد از کلی صحبت قرار شد که برخی از خوانین کولیوند را معرفی کنم. البته نگارنده در باره ی چنگیز خان کولیوند، ملا منوچهر خان کولیوند، و معرفی خوانین فرج اللهی الفبایی نوشته بودم. این بار خوانین نورمحمدی، که کربلایی نورمحمدخان کولیوند ازدوستان صمیمی شادروان حاج مقصودعلی سوره مهری بودند ، تا آنجا که یکی از بزرگان الشتر ، گفت آنقدر دوست و فامیل صمیمی بودند، که گویی برادر بودند. روح هردو شاد که از بزرگان صیمره و الشتر به حساب می آمدند.
شادروان خیرالله گذشته از شعر در محاورات اجتماعی و تاریخی، با کلام آرام و دلنشینش، تداعی گر یک تاریخدانِ شفاهی بودند. وی در باره ی طوایف گوناگون سیمره و الشتر و سایر نقاط لرستان و ایلام و کرمانشاه نکات زیادی در حافظه ی تاریخی خویس داشتند. روحش شاد باد. انسانی تنومند، رشید و با صلابت بودند، که شجاعت و صراحت لهجه و متانت و اخلاق حسنه از خصایص بارزشمی توان بر شمرد.
ایشان با بزرگان طایفه ساکی خویشاوندی می کنند، همسر بزرگوارش نیز فرهنگی برجسته ای بودند، که در تنظیم شجره ی خوانین کولیوند زحمات قابل قبولی کشیده بودند. حاصل این ازدواج، دو فرزند شایسته می باشد که دخترش تحصیلات عالیه دارند و پسرش دکتر آرش نور محمدی از شایستگان ایل کولیوند هستند.
در آخر عروج ملکوتی شادروان خیر الله نورمحمد ی، شاعر و سخنور ارجمند را به بازماندگان و دوستداران آن سفر کرده، و ایل و تبارش صمیمانه تسلیت عرض می کنم. روحش شاد و یادش گرامی.


"افزایش خوکشی و بحران بی تفاوتی"
تهیه کننده : احمد لطفی
اگر موضوع بحث "بحران خودکشی و افزایش بی تفاوتی" مرقوم می شد، مناسب تر بود، زیرا شدت مسئله، مشکل، و آسیب اجتماعی خودکشی را بیشتر آشکار می کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

نگارنده سالهاست در این باره مطلب می نویسد و تراژدی خودکشی در استان ایلام به ویژه در شهرستان مظلوم و صاحب تمدن دره شهر ( سیمره ) را در سطح هفته نامه های محلی به مسئولان و متولیان امر اعلام کرده است. . ولی آنان که باید چاره ای عملی و راه حلی انسانی و بنیادی پیدا کنند و نسبت به جوانان و خانواده های آسیب پذیر اقدامات موءثری را انجام دهند، کمتر مشاهده شده، و در هاله ای از سکوت و یا فقط با به راه انداختن سمیناری و اخذ بودجه و ماموریتی و. . . اکتفا کرده اند.
آیا از خود سوال کرده ا ید عامل این بحرانِ "افزایش خودکشی" و عادی شدن آن برای بی تفاوتی جامعه چه اشخاص و یا سازمانهایی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و. . . هستند؟
بر طبق اعلام کانالهای فضای مجازی و گفته ها و مشاهدات عینی دراین هفته از اول خردادماه سال ۱۴۰۰ شمسی، تا امروز ( ۱۴۰۰/۳/۵ ) سه نفر از شهر وندان دره شهری دست به خودکشی زده اند.
جوان رعنایی که با قرصِ "برنج" و سایر خودکشی کنندگان با خودسوزی و یا با ابزار ی دیگر مبادرت به چنین کاری کرده اند، چه پیامدهای نامناسبی را برای جامعه و نسل جوان آن در بر خواهد داشت؟
به راستی عوامل بحران زایی که انسان اقدام به مرگ خود خواسته می کند، چه هستند؟ و چه کسی یا اشخاصی و یا چه اداره ها و یانهادهایی جوابگوی این مشکلات بحران زا می باشند؟
خودکشی ها در سطح خانواده ومردم شهرستان و استان و حتی کشور هزاران ضربه ی روحی و فرکانس نا امیدی و پرخاشگری و گاها" به بن بست رسیدن را به افراد تزریق می کنند، بطوری که افراد در این شرایط گذار اجتماعی و اقتصادی از مرحله ی سنتی به مرحله ی نیمه صنعتی قادر به همنوایی با وضع موجود جامعه را نداشته ، و با اولین تلنگر و بهانه و سرکوفت، سعی در حذف خود دارند.
تغییرات گوناگون در تمام زمینه ها، و آسیبهای مختلف روانی ، اجتماعی، اقتصادی، و. . . موجب صدمات فراوان در نهادهای مختلف از جمله تعلیم و تربیت و خانواده می شوند.
وقتی شرایط برای زندگی مهیا نیست. بیکاری، فقر و ناکامی غوغا می کنند. جوانها قادر به تشکیل خانواده نیستند. شکاف طبقاتی و تبلیعات گسترده برای زندگی پر زرق و برق، گاه موجب دلسردی و نا امیدی جوانها برای رسیدن به آرمانها و آرزوهایشان فراهم می شود. تا آنجا که در امور سیاسی حتی به سلائق و مهر ورزیدن افراد به جناح یا حزب دلخواهشان توجه نمی شود ، و ابراز احساسات در حد داشتن کاندیدایی دلخواه برای انتخاب کردن شان ممکن و میسر نیست. قطعا" سرخورده و ماءیوس می شوند. به عبارت دیگر جوان امروز برای ابراز احساسات و مهر ورزیدن دل به چه خوش کند؟و چگونه دیدگاهش را ابراز کند؟ و نهایت در سرنوشت خود و جامعه اش به چه شکل و شیوه ای تشریک مساعی داشته باشد؟ از همه مهمتر وقتی مرگ خود خواسته و خودکشی برای جامعه عادی می شود . به جای بررسی عمیق عوامل خودکشی و برنامه ریزی برای کاهش آن، و توجه به نظرات و سلائق جوانان در اهداف و برنامه ریزی های عمرانی و اجتماعی کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت برای پیشرفت و توسعه ی همه جانبه توجه گردد. بدبختانه نقش جوانان و اقشار فعال جامعه در آن برنامه ها نا دیده گرفته می شود.
شور بختانه به جای نجات و اصلاح رفتار جامعه و پیشگیری از آسیبهای خانمانسوز اجتماعی، مسئولان ذیربط با حداقل همدردی با خانواده های مصیبت دیده صورت مسئله را پاک می کنند.
برخی نیز معتقدند؛ " عکس العمل و اظهار نظر مدیران محلی در این دو روز که سه خودکشی انجام شده است در حد صفر می باشند"[1]
همچنین مردم در مقابل شنیدن خبر خودکشیها ، خیلی تعجب نکرده و آنرا به عنوان پدیده ای ثابت همچون تصادفات و بیماریهای صعب العلاج و . . . پذیرفته اند. [2]
چنین اتفاقاتی، در بسیاری از کشورها و استانهای برخوردار، بودجه هائی ثابت در راستای فرهنگ سازی ، روشنگری و مقابله با پدیده های شوم از جمله خودکشی مشخص می گردد. [3]
جای بسی تاءسف است که در منطقه ی سیمره و استان محروم ایلام جامعه شناسان و روان شناسان صاحب نظری داریم که در سطح ملی حرف برای گفتن دارند، اما برخی از مسئولین ناکاربلد سابق و فعلی ، کمترین استفاده و توجهی به آنها نکرده و در راس مدیریت های کلان استان و شهرستان افرادی با مدارک غیر مرتبط بر پستهای کلیدی گمارده می شوند، و خروجی آن این میشود که
رتبه_اول_تورم
و رتبه های برتر خودکشی، فقر،
مهاجرت، بیکاری، و آسیبهای دیگری مانند اعتیاد، سالخورده شدن سن ازدواج، افزایش طلاق ، پرخاشگری، افزایش مجردان، کاهش شدید جمعیت و. . . . را شاهد هستیم. [4]
درد زیاد است. و جامعه قربانیِ تحولات گذار اجتماعی و اقتصادی است.
پیشنهاداتی برای کاهش خود کشی:
۱ - تقویت و تحکیم بنیان خانواده.
از قدیم گفته اند؛
کس نخاراند پشت من
جز ناخن انگشت من
آموزش دادن به خانواده برای شناختن آسیبها ضرورتی حیاتی است.
عدم مسئولیت پذیری بزرگترهای خانواده، و بی اهمیت گذشتن از خواسته ها و نکته نظرات جوانان عاقبت خوبی برای خانواده و جامعه ندارد.
با اقتباس از نظریه دورکیم می توان نوشت؛
انزوای اجتماعی و فرد گرایی افراطی و وابستگی بیش ازحد به گروه های اجتماعی
( کمبود فردگرایی )
همچنین هرج و مرج گروه اجتماعی ( کمبودانسجام اجتماعی ) همگی بر شیوع خودکشی تاثیر دارند.
هالبواکس نیز عامل ایجاد کننده ی خودکشی را " خلاء اجتماعی" دانسته، که فرد را احاطه می کند.
( تقوی، ۱۳۸۱: ۷۹ )
۲ - خانواده ها بامواجه شدن با بحران خانوادگی و یا تهدید کردن فرزندشان به خودکشی فوری از اقوام درجه اول و فامیل، خصوصا" فردی که با فرزندشان دوست صمیمی است تماس بگیرند و از وی درخواست کمک نمایند.
چند ماه پیش نگارنده از یک فرد جوان که دارای مغازه مکانیکی داشت . بحث از خودکشی پیش امد وی گفت دیشب پسر فلانی از اقوام به قصد خود کشی از منزل بیرون می زند . وقتی پدرش به من زنگ زد هوا تاریک شده بود . وی که دوست فرزندشان بود با چه مشکلی خود را به دوستش رسانید و با زبانی نرم و امید دادن به وی اورا که وسایل خودکشی را فراهم کرده بود از این کار باز داشته بود.
۳ - مسئولان ذیربط بروشورهای آموزنده تهیه و دربین خانواده ها توزیع نمایند. از طرفی اموزشهای خانواده در مراکز آموزشی و پارکها و کتابخانه ی عمومی بطور مستمر ولو هفتگی برقرار باشد. و شماره تلفنهایی برای امداد رسانی شبانه روزی برای نجات آسیب دیده ها نیز در ادارات مربوطه به عنوان مددکار اجتماعی به استخدام ان اداره یا ادارات باشد تا به صورت شیفتی در سالم سازی جامعه ایفای نقش نمایند.
۴ - ضعف عنصر عشق و عاطفه در جامعه؛
در نظام های آموزشی، خانوادگی و اجتماعی رفتار خشونت آمیز و روحیه ی پرخاشگری شیوع پیدا کرده است شاید به دلیل فقر، سر درگی و کلافه شدن و بیکاری ، و نا امیدی و تفاوت در ذهن و عمل و سایر آسیبها افراد را آسیب پذیر کرده است. شاید اهداف نامشخص آینده ی کشور تا حدودی بر مشکلات جامعه سایه افکنده باشد. بنابراین طبق متون ادبی بزرگان ما برای جامعه پذیر کردن افراد و مفید بودن آنها در جامعه از عنصر عشق و عاطفه باید کمک گرفت. زیرا به قول شاعر؛
چنان قحطسالی فتاد در دمشق
که یاران فراموش کردند عشق
همچنین سایر بزرگان اشعاری گفته اند که به موضوع بحث نزدیک می باشند؛
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم! ( حافظ )
روح پدرم شاد که می گفت به استاد
فرزند مرا عشق بیاموز و دگر هیچ! ( شهریار )
از طرفی ملک الشعرای بهار چنین سروده است؛
خواهــی که شوی باخبر از کشف و کرامات�
�مردانـــگی و�عشــــــــق�بیاموز�و دگر هیچ
روزی که دلی را به نگــــــــــــــاهی بنوازند�
���از عمــر حساب است همان روز و دگر هیچ
زین قوم چه خواهی؟ که بهین پیشه ورانش��
���گهــــــواره تراش اند و کفــن دوز و دگر هیچ
زین مدرسه هرگز مطلب علم که اینجاست��
��لوحی سیـــــــه و چنــــد بد آموز و دگر هیچ
روح پدرم شـــــاد که فرمود به استـــــــــاد��
فرزند مرا�عشـــــــــــــق�بیاموز و دگر هیچ
به خاطر پرهیز از اطاله ی کلام به همین بسنده شده است.
گر در خانه کس است
یک حرف بس است
پی نوشته ها و منابع:
[1]و [2] و[3] و[4] - استفاده از کانال صدای سیمره
[5] - تقوی، نعمت الله، مقالات اولین همایش ملی آسیب های اجتماعی در ایران، جلد چهارم، خودکشی، بررسی عوامل موءثر در خود کشی، در استان آذر بایجان شرقی

" ساز و دهل در باور لکها"
نویسنده : فریدون مرادی
تنظیم کننده : احمد لطفی
ساز های دو گانه ی "دهل" و "سرنا" در قالب " ساز و دهل"، که به نام قوم لک به ثبت رسیده است، سازهایی هستند که دارای کارکرد فراوان در مراسم شادی و شیون دارند.
...
[مشاهده متن کامل]

در کتاب سفرنامه مقصود جهان ، صفحه ۱۷۵ چنین امده است، رسم الوار[لک و لر] است که اگر احدی در آب غرق شود، دُهُلی را برداشته کنار رود روند، و چوب به دهل زنند تاجسد غریق روی آب افتد . از غرایب است.
( محمود میرزا، ۱۳۹۹ : ۱۷۵ )
البته برخی مناطق مراسم ساز و دهل غمگین شبیه چمری می زنند تا ماهی ها بالا بیایند و جنازه آزاد شود.
هنرمندانی که سرنا می نوازند و دهل می زنند.
برخی معتقدند که غم و شادی تواءمان در ترکیب هنری و موسیقی ( ساز و دهل ) وجود دارد. آقای رحمانپور هم در یکی از سروده هایش می فرماید؛
سازی پیم باوار غم و دنگش بو
ژاره و پژاره و آهنگش بو
برخی معتقدند ؛ نواختن ساز و ضرب زدن به دُهُل حامل و پیام آور شادی در زندگی مردم است ، خصوصا" زمانی که مجلس شادمانی و جشن غم مباد و ایام از غم دمی غافل شدن است و یا هنگام غم رفتن است. بطور کلی نقش ساز و دهل در زندگی مردم عبارتند از؛
۱ - به فروّ و شکوه آوردن مراسم شادی
۲ - در جشنهای کشاورزی و دامداری و پایان درو و برداشت و یاکاشت محصول در بین ایرانیان از قدیم مرسوم بوده است.
۳ - سابقه ساز و دهل به زمان بهرام گور می رسد که حدود پنجاه خانوار از طایفه لوطی یا هنرمندان نقش آفرین در تمام امور زراعی و دامی و حتی رونق بخشیدن به صنایع دستی مخصوصا" بر آوردن نیازهای جامعه ی سنتی از قبیل درست کردن غربال و شَن و قندان و تبر و تیشه و حصور فعال در غم و شادی.
۴ - ساز و دهل در جنگها هم کاربرد داشته است.
۵ - ساز و دهل در مراسم ختنه سوران کودکان هم مورد استفاده قرار می گرفته است
۶ - در ورزش چوگان و اسب سواری و کشتی و سایر بازیهای محلی بکار می آمده است.
"سرنا" نوای ساز شادی و نی نواز غم است وهمدم شادی و غمهای زندگی ، شادی را می خواند چون پایدار نیست و غم را می نویسد و می گوید چون خواندنش شادی افزاست و گفتنش اعلام بی همدمی هاست آن گاه که میخندد همه را به خندیدن وا می دارد و هیچ غمی در آن لحظه جایی ندارد.
در مقابل دیدگاه فوق دیدگاهی وجود دارد که ساز و دهل در وقت شادی خیر و شادی را برای همگان طلب می نماید که مردم جمع شودید ، هنگام شادی و غم مباد است. ساز و دهل چاوشگر غم هست که با ناله ی جانسوزش اعلام می کند مصیبتی واقع شده است لطفا" خلایق حصور به هم رسانید . همین ساز و دهل چمری نظمی به شیون زنها و رونقی به مراسم را. ا می دهد .
گاه چاوش خوانان مویه های جانسوز می خوانند و گاه در مراسم رارا یا راوه راوه می خوانند؛
یه مال کیه چول و ویرانه
ویا؛
فدای دیوخون دور ژه لانه ت بام
اَ سکه جای خانل ایسکه چولت بام
ویا به اسبش می گویند؛
دُمت بُوری چپی ژه یالت
ذُما حیاکت کی ماو سوارت
ساز و دهل در مراسم عزا
یکی از سازهای درون نگر که آنچه در درون انسان چه در غم و چه شادی می گذرد را " سرنا" گفته اند. گرچه نگارنده به جنبه ی ربانی ساز و دهل و تفکر دراویش عجم را با توصیف ساز و دهل به تصویر کشیده است. البته هر رقصی که از سمت راست شروع شود و دَوَرانی باشد رقصی عرفانی است. ریتم کُند آن در آوازها و سرودهای لکی بسان دراویش مولویه حکایت از فقر و موسیقی زمینهای دیم است که با چرخیدن به دور چنان ابزاری که ناله ی آنها را از فرش به عرش می برد، و از خاک تا افلاک استغاثه بلند است و توجه عالم علوی به عالم سفلی را خواستارند.
در حقیقت ساز و دهل، و نحوه ی کاربردش بیانگر آن است که موسیقی لکی غم و شادی در ذات این آلات موسیقی توام باهم هستند، البته در بین لک و لر معتقدند در مراسم شادی و شیون حد و حدود را باید رعایت کرد. و از افراط و تفریط نیز پرهیز نمود. این قاعده مندی در شادیها توسط جوانترها با تذکر و نصیحت بزرگان نهادینه می شود.
بزرگان همواره با تذکر شان برای رعایت حال همسایگان سعی در کنترل مراسمات را دوجنبه ی غم و شادی داشتند.
بزرگان در مراسم عزا دست خانواده های معزا را می گرفتند و با دلجویی ازآنها سعی در کاهش آلام مصیبت دیدگان را دارند.
ساز سرنا در کلیه ی مناطق لک و لر نشین هم ساز شادی و سور سما و جشن است و هم ساز دلتنگی و نماینده ی سوگواری و عزاست .
ساز " سرنا" در مقامهای زیادی همراه مویه و زاری مویه خوانان توسط سرنا نوازان ابراز میشود نازی که با این سازاعلام میشود ،
ناز شادی و ناز غمگینانه است
در ناز شادی ، ساز مثل صاحب ناز شادی میکند نمونه نازی شادی ناز دو پا است.
نواختن این ساز دردها و خوشی ها را یک به یک عنوان می کند.
از جمله مقامهای سرنای غم ، صدای فریاد ساز که ناز خودرا تحت آن سوز ناک و فریاد سوزنده ای که روح هر صاحب غمی را هم تسکین میدهد. به عبارتی دیگر هنرمندی که ساز سرنا می نوازد. گویی ساز سرنایش از ته دل آه میکشد ، بنابراین با این آه کشیدنها درد صاحب عزا و مصیبت دیدگان را آرام میکند
سرنا در شادی با مقامهای سور ؛ دو پا، چپی ، سنگین سما و سه پا در اصل درد ها رافریاد می زند.
سرنا در مقامهای شادی ،
هنگامی که سرنا روی به زمین فریاد می زند یوم النشور را فریاد می زند که همه درمحضر کسی که فوق همه می باشد جمع شده اند و آن هنگام که ساز سرنا رویش بر آسمان است، و سوز خود را ناز میکشد یعنی همه خلایق جمعند و برای بی کسی و غمها و گرفتاری های خود را با زبان هنر جار می زنند
توضیح شادی و غم در ساز سرنا:
مقامهای حزن انگیز سوگ در هر کدام بدرقه کردن است
دوری و هجران است
نیامدن است مردن، رفتن، بردن، نبردن ، بودن، نبودن داشتن، نداشتن و همه و همه را ساز سرنا می گوید. مردمان لک و لر نیز می دانند که این ساز چه میگوید همه ی مقامها یک معنی و یک پیام دارد سحری، شیونی ، رارا و . . . همه ساز رفتن است و معنی نیامدن ساز را ابراز می کند .
در ساز سرنا هفت سوراخ هفت شبانه روز هفته است یا هفت آسمان که درهر شب و هر روز ساز سرنا آماده ی اعلام مرگ است این هفت سوراخ نشانه ی ماه و سال است
این هفت سوراخ زندگی ، هم شادی ، غم ، شب ، روز ، تلاش ، زندگی و مرگ است ولی اجازه شش مورد را را شطرنج روز و شب راداده است هفتمین مال تو نیست مال رفتن و نابودی بجای دیگر است و تنها بودن که در زیر ساز تعبیه شده است گاهی صدای سوز بسیار سوزناکی میکشد هر لحظه تذکرش را اعلام میکند که هوشیار باشید نوبت توست دیده ای که او ترا میخواند واین تو هستی که بسویش میروی تو خودت می گویی؛
فریاد بکش، داد بزن، یادم نرود.
ولی ازاین طرف مایل نیستی بروی خودت را به بازی های فوق سرگرم می کنی، چون تمایل به زیسن داری.
"توضیح شادی و غم در دهل" :
طبل ، یا دهل توخالی است، بدین معنی که ۰ جز دروغ چیزی ندارد وقتی که می خواهی بیایی میگوید من برای امدنت تا هفت منزل شادم وقتی امدی ترا رها میکند و هنگام رفتنت می آید و رفتنت را فریاد می کند
دُهُل در شادی ها در هوا چرخ می خورد بازبان بی زبانی بی ارزشی دنیا را به انسان نشان میدهد روی ُدهُل روز است که شلاق رفتن چوب دسته دارد هر روز ضربه می زند زنگ بیدار باش آن را نوازش میکند روی دیگرش شب است که در تاریکی است و ترکه ی عمر خسته افسرده لنگ لنگان اما خندان گاهی ترکه را بر پشتت می نوازد که ببین حکایت آمدن و ماندن و رفتنت را با دقت ارزیابی کن و تا می توانی اعمال نیکو انجام بدهید.
منابع:
۱ - زبانزدهای شفاهی در مورد مویه، رارا، ، چمر و چوپی، رقص، و ساز و دهل
۲ - محمود میرزا فرزند فتحعلی شاه قاجار، سفرنامه مقصود جهان، تصحیح و تحشیه و تعلیقات ساسان والی زاده، چاپ اول، تهران، انتشاراات سفیر اردهال، سال ۱۳۹۹


دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن
"الفبایی درباره ی روش تحقیق تاریخی - اکتشافی"
استاد : دکتر مجید کفاشی
ارائه : احمد لطفی
دانشجوی دوره تخصصی
جامعه شناسی
اقتصاد و توسعه
...
[مشاهده متن کامل]

بهار
سال ۱۴۰۰
روش تاریخی، یکی از انواع پژوهش های کیفی است که طی فرآیندی ثابت و یکسان انجام می گیرد. بنابراین هرگونه پزوهشی که در قالب اکتشافی تحت شرایط طبیعی و بدون اعمال هر گونه کنترل و دستکاری عمدی انجام می گیرد، کیفی به حساب می آورند.
( میرزایی، ۱۳۹۶ : ۲۲۳ )
مطالعات تاریخی معمولا" با پژوهش توصیفی و کیفی ما را یاری می کند که در باره ی گذشته شناخت بهتری داشته باشیم.
پژوهش تاریخی در حوزه ی اکتشافی یک پژوهش کیفی و در حوزه ی قیاسی یک پژوهش توصیفی است. که در آن با بررسی پدیده ها و رخدادهایی که در گذشته رخ داده اند تلاش می شود آینده پیش بینی شود. ( میرزایی، ۱۳۹۶ : ۲۲۵ )
آنچه که از زبان اهل خرد شنیده ایم تاریخ را معلم انسانها و به تعبیری تاریخ را چراغ راه آینده دانسته اند.
تاریخ هرملت شناختی از گذشته را به افرادهدیه می کنند ، تا در تصحیح رفتار خود و پذیرفتن الگوهای مناسب آن راه رشد و کمال و پیشرفت را طی نمایند. دکتر خلیل میرزایی در کتاب کیفی پژوهی جلد اول، صفحه ۲۲۵ چنین آورده است؛
" آنچه که امروزه صورت می گیرد، ریشه در گذشه دارد و از این رو مطالعه، درک، و نقد گذشته می تواند در ترسیم خط سیر یا نقشه ی راه آینده بسیار مهم باشد. "
کلیات تحقیق:
انسان موجود کنجکاو و از راه خرد علاقه دارد که علل و عوامل مسائل و مشکلات خود را دریابد و به عبارتی از معلومات پی به مجهولات ببرد.
علم هم یک تحقیق ناتمام است. و انسان در این وادی تا کنون برای کشف حقایق فَرَس خِرَد را در میدان معرفت تاخته و می تازاند.
تعریف تحقیق:
تحقیق یک فعالیت منظم و مدون است که هدف آن کشف و گسترش دانش و حقیقت می باشد.
[ ( اقتباس از دلاور، ۱۳۶۸ ) به نقل از ( رمضانی، ۱۳۷۸ :۹ ) ]
تعریف تاریخ :
تاریخ به زبان ساده ، یعنی مطالعه گذشته و غالبا" نیازمند تدابیر و تمهیدات توصیفی، و تبیینی متفاوت از رشته های دیگر است.
تاریخ اگر آئینه ی تمام نمای حیات بشری نباشد تنهاوسیله و منبع مطالعه احوال گذشتگان است و به مفهوم وسیع کلمه ، مجموعه ی اطلاعاتی است که درباره ی تجارب، علوم، تحولات، و احوال گروه هاو جوامع باقی مانده است.
"مارت" مردم شناسِ مورخ ، نقش تاریخ را در شناخت جوامع انسانی با اهمیت دانسته، ومعتقد است که انسان شناسی چیزی جز تاریخ نیست. وی مجموعه ی مدارک باستان شناسی ، ابزار و ادوات و سیر تحول آنها، بناها و بلاخره مجموعه ی آثار بازمانده از تجارب زندگی پیشینیان است. ( روح الامینی، ۱۳۶۴ : ۵۲ )
تبیین تاریخی:
تبیین تاریخی به توصیف و بیان علت ها، روابط، بافت و پیامدهای یک رخداد، پدیده ی رفتار یاکنش براساس ریشه ها و پایه های تاریخی آن به ویژه حرکت ها و پویش های در زمانی هم از نظر تولید و هم از نظر خاستگاه های ملیتی، قومی، نژادی اطلاق می شود. ( میرزایی، ۱۳۹۶ : ۲۰۴ )
پژوهش تاریخی می تواندمبتنی بر فرد، عقیده، جنبش، نهاد یا رخداد و غیره باشد. اگرچه خود محقق در زمان ان وقایع نبوده، اما می تواند داده های خود را از طریق اسناد، کتیبه ها، مدارک و و نوشته های ثبت شده ی دیگران بدست بیاورد. ، و یا از طریق گواهی شاهدانی که رویدادی را مشاهده، یا تجربه کرده اند، به دست بیاورد. و آنها را تجزیه و تحلیل نماید.
( اقتباس از میرزایی ، ۱۳۸۸ : ۹۳ )
مراحل تحقیق تاریخی :
الف ) - بیان مساله ؛ که با تفصیل بیشتری صورت می گیرد.
پاسخ به چهار سوءال ذیل می توانند انتخاب موضوع و بیان مساله را تسهیل کند.
۱ - رخداد موردبررسی در کجا رخ داده است؟
۲ - چه کسانی با این رویدادها سر و کار داشته اند؟
۳ - درچه زمانی این رویداد واقع شده است؟
۴ - چه فعالیتهایی در رابطه با این رویداد صورت گرفته است؟
ب ) - گرد آوری داده ها
مورخ منابعی را جستجو می کند، که به وسیله ی آنها شواهدی از وقایع گذشته را
بیابد.
منابع تاریخی چهار دسته هستند؛
۱ - اسناد و ونوشته های مربوط به فعالیت های گذشته، از جمله روزنامه، گزارش ها، قوانین، خاطرات، شرح احوال، وصیت نامه ها و غیره
۲ - مدارک منتشر شده که حاوی داده هایی در باره ی گذشته اند، مانند سالنامه های آماری، اسناد بودجه، دفاتر مربوط به آن زمان.
۳ - اطلاعات شفاهی؛ این نوع اطلاعات را می توان از طریق مصاحبه با افراد باسابقه و مطلع در رابطه با موضوع مورد مطالعه گرد آوری نمود.
۴ - آثار تاریخی : از قبیل سنگ نبشته ها، بناها و هرگونه اثر دیگری که از گذشته به یادگار مانده باشد.
منابع داده های موردنیاز تحقیق تاریخی دو گروه عمده هستند؛
- منابع دست اول
- منابع دست دوم
منابع دست اول در تحقیقات تاریخی شامل آن دسته از اسناد و مدارک است که نویسنده خود ناظر بر وقوع رویداد مورد گزارش بوده است. از جمله دست نوشته ها، پرونده ها، نامه ها، یادداشتها ، شرح حالها، صورت جلسه ها، بیانیه ها، انتشارات رسمی سازمانها و گزارشهای پژوهشی در آن باره.
منابع داده های دست دوم؛ که شامل داده هایی است که گزارشگر به نقل قول از شخص دیگری رویدادها را توصیف کرده و گزارش نموده است. ازاین جمله می توان به کتابهای درسی، دائره المعارف ها و آثار چاپی از این قبیل اشاره کرد. ( سرمد و. . . . ، ۱۳۷۷ : تلخیص صفحات ۱۲۳ - ۱۲۵ )
بنا بر مطالب فوق میدان عمل مورخ ، کتابخانه است، و کارش مطالعه ی آثار باقیمانده از زندگی گذشتگان است.
مثمر بودن مطالعات مورخ و رضای خاطرش در این است که به کشف نامه، نسخه یا مدرکی قدیمی و احیانا" گمشده نایل آید. ( روح الامینی، ۱۳۶۴ : ۵۵ )
تاثیر شناخت تاریخ بر روند توسعه :
تاریخ برخلاف افرادی که آن را سراب و غیبت پشت سر مردگان می دانند و آنرا شرح جهانگشایی ها و زد و خوردها و روزنامه ی اختصاصی صاحبان قدرت می دانند، درحالیکه فرهنگ جوامع کهنسال بر فرهنگ و تاریخ جوامع جدید تاثیر داشته به همین دلیل گذشته را باید چراغ راه آینده دانست و تاریخ معلم انسانهاست. و نهادهای اجتماعی و فرهنگی آینده نیز محصول تجارب و مقتضیات حال و گذشته است. حتی دانستن تاریخ برای بهتر استفاده کردن از برنامه های جامعه شناسی و مردم شناسی غرب ما را در برنامه ریزی ها و تصمیمات درست سیاسی کمک می کند. ( اقتباس از دکتر روح الامینی، در کتاب گردشهر باچراغ صفحات ۵۳ و ۵۴ )
ضرورت انجام تحقیقات تاریخی:
برخی سوالات تاریخی در زمینه ی آموزش و پرورش یا قانون گذاری و یا سایر رویدادهای تاریخی ذهن پژوهشگرتاریخی را به خود مشغول می کند، به همین خاطر با استفاده از روش تحیق تاریخی به آنها پاسخ می دهند.
هدف تحقیق تاریخی به کار بردن داده های مربوط به واقعیتهای مرتبط با رویدادهای گذشته و تفسیر آنهاست. از این طریق می توان به عوامل موثر در بروز وقایعی که در گذشته رخ داده است پی برد و رویدادهای زمان حال را بهتر شناخت. ( سرمد و. . . . ، ۱۳۷۷ : ۱۲۲ )
اهداف مطالعه ی تاریخی عبارتند از؛
۱ - مطالعه در تاریخ تطور ملل و وقایع گذشته، یعنی مطالعه در چگونگی وقایع گذشته به منظور آشنایی با روال زندگی انسانهای گذشته.
۲ - مطالعه تطبیقی و مقایسه ای وقایع تاریخی است، که موجب یکسانی امور و وقایع تاریخی می شود و همین نظم و یاتکرار تاریخی ، دراین جنبه از تحلیل، تاریخ را به جامعه شناسی نزدیک می کند.
۳ - مطالعه در "علیت" وقایع گذشته، یعنی کشف علل و دلایل حدوث و وقوع وقایع تاریخی.
منابع تاریخی عبارتند از؛
۱ - منابع کتبی ( نوشته شده ) مانند کتابها، روزنامه ها، مجلات، شرح وقایع تاریخی، وقایع سالانه ویا سالنامه ها، بیوگرافی اشخاص، شرح خاطرات، نامه ها، یادداشتهای روزانه، شجره النسب ها، اسنادتاریخی و سفرنامه ها.
۲ - منابع شفاهی، که شامل روایات سینه به سینه از نسلی به نسل بعد منتقل شده است، مانندضرب المثل ها، تصانیف و اشعار، داستانها، افسانه ها، اساطیر، فولکورملل و سنن ملی.
۳ - منابع هنری، مانندنقاشی های تاریخی، مجسمه های تاریخی و. . .
۴ - وسایل مادی، مانند سفالها، سکه ها، پرده های نقش دار، ظروف، آلات و ابزار و ادوات، کتیبه ها و امثال آن بهترین مثال برای منابع و وسایل مادی است.
۵ - منابع سمعی و بصری مانند فیلم، نوار صوتی و . . .
۶ - منابع ساختمانی ، مانند قدمت ساختمانها و قلعه ها و ابنیه های تاریخی، مقبره ها، محل سکونت مربوط به گذشتگان و امثال آن.
( نبوی، ۱۳۷۳ : ۶۸ و ۶۹ )
مراحل تحقیق تاریخی :
الف ) - بیان مساله ؛ که با تفصیل بیشتری صورت می گیرد.
پاسخ به چهار سوءال ذیل می توانند انتخاب موضوع و بیان مساله را تسهیل کند.
۱ - رخداد مورد بررسی در کجا رخ داده است؟
۲ - چه کسانی با این رویدادها سر و کار داشته اند؟
۳ - درچه زمانی این رویداد واقع شده است؟
۴ - چه فعالیتهایی در رابطه با این رویداد صورت گرفته است؟
ب ) - گرد آوری داده ها
مورخ و پژوهشگر تاریخی منابعی را جستجو می کند، که به وسیله ی آنها شواهدی از وقایع گذشته را
بیابد.
منابع تاریخی چهار دسته هستند؛
۱ - اسناد و ونوشته های مربوط به فعالیت های گذشته، از جمله روزنامه ها، گزارش ها، قوانین، خاطرات، شرح احوال، وصیت نامه ها و غیره
۲ - مدارک منتشر شده که حاوی داده هایی در باره ی گذشته اند، مانند سالنامه های آماری، اسناد بودجه، دفاتر مربوط به ان زمان.
۳ - اطلاعات شفاهی؛ این نوع اطلاعات را می توان از طریق مصاحبه با افراد باسابقه و مطلع در رابطه با موضوع مورد مطالعه گرد گرد آوری نمود.
۴ - آثار تاریخی : از قبیل سنگ نبشته ها، بناها و هرگونه اثر دیگری که از گذشته به یادگار مانده باشد.
منابع داده های موردنیاز تحقیق تاریخی دو گروه عمده هستند؛
- منابع دست اول
- منابع دست دوم
منابع دست اول در تحقیقات تاریخی شامل آن دسته از اسناد و مدارک است که نویسنده خود ناظر بر وقوع رویداد مورد گزارش بوده است. از جمله دست نوشته ها، پرونده ها، نامه ها، یادداشتها ، شرح حالها، صورت جلسه ها، بیانیه ها، انتشارات رسمی سازمانها و گزارشهای پژوهشی در آن باره.
منابع داده های دست دوم؛ که شامل داده هایی است که گزارشگر به نقل قول از شخص دیگری رویدادها را توصیف کرده و گزارش نموده است. ازاین جمله می توان به کتابهای درسی، دائره المعارف ها و آثار چاپی از این قبیل اشاره کرد. ( سرمد و. . . . ، ۱۳۷۷ : تلخیص صفحات ۱۲۳ - ۱۲۵ )
بنابر مطالب فوق میدان عمل مورخ ، کتابخانه است، و کارش مطالعه ی آثار باقیمانده از زندگی گذشتگان است.
مثمر بودن مطالعات مورخ و رضای خاطش در این است که که به کشف نامه، نسخه یا مدرکی قدیمی و احیانا" گمشده نایل آید. ( روح الامینی، ۱۳۶۴ : ۵۵ )
تحقیقات برمبنای اطلاعات تاریخی :
با توجه به انکه تاریخ عبارت است از تعریف و توصیف وقایع گذشته و تجزیه و تحلیل انتقادی این وقایع به نحوی که حقایق گذشته را روشن و مشخص سازد. به این ترتیب، تاریخ مطالعه تمام وقایع مربوط به انسانهای گذشته را شامل می شود. تعریف و توصیف وقایع گذشته، اگر به صورت جدا از هم انجام گیرد، بیوگرافی خواهد بود. دربیوگرافی اشخاص، فقط رابطه ی شخص با اجتماع زمان خودش تعریف و تبیین می گردد.
تاریخ اگر به صورت بیوگرافی اعمال نگردد، قادرخواهد بود که ما را درتبیین علل مسائل اجتماعی زمانهای گذشته یاری دهد. ( نبوی، ۱۳۷۳ : ۶۵و۶۶ )
نقد اسناد تاریخی :
محقق تاریخی با تکیه بر اسناد و مدارک و منابع تهیه ی آنها می تواند اطلاعات را برای تجزیه و تحلیل جمع آوری کند، بنابراین مهمترین وظیفه اش نقد و بررسی اسنادی است که در اختیار دارد، به عبارت دیگر صحت و سقم آنها را به دوشیوه نقد می کند؛
۱ - نقد بیرونی
۲ - نقد درونی
نقد بیرونی؛ که محقق حقیقی بودن اسناد و مدارک را مورد بررسی قرار می دهد تا مطمئن گردد سند جعلی نبوده است وی با مقایسه سند با سایر اسناد و شواهد تاریخی چنین کاری را انجام می دهد.
نقد درونی؛ پس از اطمینان از صحت ارتباط سند با موضوع مورد مطالعه، ارزیابی محتوای مطالب مطرح می شود که آیا اطلاعات صحیح است و تصویر درستی از مطالب آن با سایر اطلاعات تایید شده از منابع دیگر همخوانی و تناسب دارد؟
امروزه این طومارها و اسناد را با استفاده از تشعشعات کربن ۱۴ مورد آزمایش قرار می گیرد، یا از رایانه برای اطمینان از صحت آن استفاده می کنند.
( حافظ نیا، ۱۳۸۶ : ۵۷ و ۵۸ ) و ( دلاور، ۱۳۷۰ : . . . )
نتیجه گیری:
تاریخ مطالعه ی روند زندگی و رفتار و کردار سیاسی، نظامی، اجتماعی ، فرهنگی اقتصادی و نوع اندیشیدن و در مواجه با همسایگان و مهاجمان چه رخدادهایی افتاده، همه را تاریخدانان و پژوهشگران تاریخی مطالعه می کنند و حقایق رابا تلاش خویش با مطالعه ی آنچه که از گذشته به آنها رسیده است را مطالعه و بررسی می کنند.
تاریخنگاری دقیق در زمان صاحبان قدرت دشوار است، زیرا خلاف میل حاکمان مطلب نوشتن و نگاشتن حقیقت گاه به قیمت جان مورخ و یامنزوی شدن از جامعه و مقامات رسمی می شد. با وجود این تنگناها باز مورخان گذشته با زیرکی تمام حقایقی را به آیندگان رسانده اند. گاه در قالب قصه ها، اساطیر ، اشفار ، موسیقی و مجسمه های برجای مانده و لباسها و طرز احترام و زینت تخت سلاطین همه و همه دارای معانی و مفاهیم فرهنگی، سیاسی و دینی دارند و مورخان به شرح و تحلیل آنها می پردازند.
مورخان بعد از اتفاقات تاریخی، معمولا" به گرد آوری اطلاعات ومصاحبه با اهل تاریخ و مطالعه ی کتب و دیدن اسناد و هرآنچه که در باره ی موضوعی خاص و تاریخی لازم است با زحمت فراوان بدست می آورد و بعد از اطمینان ازصحت مدارک در ابعاد بیرونی و درونی مبادرت به ثبت و ضبط آن و تجزیه و تحلیل انچه دیده یا شنیده و یا مطالعه کرده، و نهایت هر دستاوردی که به دست آورده است. را مورد بازبینی و شرح و تفسیر می نماید.
متغییرهای تاریخی رانمی توان دستکاری کرد وهرچه هستند را باید دسته بندی کرد و از داشته ها و تلاشهای مورخان گذشته و پژوهشگر تاریخی برای کشف حقیقت بدست آمده است را مورد ارزیابی و توصیف نمایند، وبه نوعی حقیقت و واقعیت اطلاعات و داده ها رامورد کاوش قرار دهند.
برخی پژوهش تاریخی را با توصیف رخدادهایا پدیده های تاریخی منطبق دانسته اند، هرچندکشف و توصیف یکی از وظیفه های مهم این نوع پژوهش است، اما پژوهش تاریخی فراتر از یک توصیف صرف عمل می کند و به تبیین پدیده ها و رخدادها و در نتیجه عامل های تاثیر گذار یا علتهای احتمالی نیز می پردازد. ( میرزایی، ۱۳۹۶ : ۲۲۶ )
منابع و پی نوشته ها:
۱ - برایمن، آلن ( ۱۳۸۹ ) ، کمیت و کیفیت در تحقیقات اجتماعی، ترجمه هاشم آقا بیگ بوری، چاپ اول، انتشارات جامعه شناسان
۲ - بیکر . ترز ال ( ۱۳۸۵ ) ، روشهای تحقیق نطری در علوم اجتماعی، ترجمه هوشنگ نایبی، چاپ اول، انتشارات دانشگاه پیام نور
۳ - حافظ نیا، محمد رضا ( ۱۳۸۶ ) ، مقدمه ای بر روش تحقیق در علوم انسانی، چاپ سیزدهم، انتشارات سمت
۴ - ژ . پلتو، پرتی ( ۱۳۷۵ ) روش تحقیق در انسان شناسی، ترجمه محسن ثلاثی، چاپ اول، انتشارات علمی
۵ - دلاور، علی ( ۱۳۸۶ ) ، روش تحقیق در روان شناسی و علوم تربیتی، چاپ بیست و دوم، نشر ویرایش
۶ - رمضانی، خسرو ( ۱۳۷۸ ) ، روشهای تحقیق در علوم رفتاری و علوم اجتماعی، چاپ اول، انتشارات فاطمیه
۷ - روح الامینی، محمود ( ۱۳۶۴ ) ، گردشهر باچراغ ( مبانی انسان شناسی ) ، چاپ دوم، انتشارات کتاب زمان
۸ - ساعی، علی ( ۱۳۸۷ ) ، روش تحقیق در علوم اجتماعی با رهیافت عقلانیت انتقادی، چاپ دوم، انتشارات سمت
۹ - سرمد، زهره؛ بازرگان، عباس؛ حجازی، الهه ( ۱۳۷۷ ) ، چاپ اول، انتشارات آگه
۱۰ - مهاجری، علی ( ۱۳۸۶ ) ، مبانی روش تحقیق، چاپ اول، نشر چاپار و انتشارات لنجوان
۱۱ - میرزایی، خلیل ( ۱۳۹۶ ) ، کیفی پژوهی؛ جلد اول، چاپ دوم ، انتشارات فوژان
۱۲ - میرزایی، خلیل ( ۱۳۸۸ ) ، پژوهش، پژوهشگری و پژوهشنامه نویسی، تهران، انتشارات جامعه شناسان
۱۳ - نبوی، بهروز ( ۱۳۷۳ ) ، مقدمه ای بر روش تحقیق در علوم اجتماعی، چاپ دوازدهم، انتشارات کتابخانه فروردین
۱۴ - هروی، جواد ( ۱۳۸۹ ) ، روش تحقیق وپژوهش علمی در علوم انسانی و تاریخ، چاپ دوم، موسسه انتشارات امیر کبیر

انا لله و انا الیه راجعون
خانواده های محترم رضائیان، کریمی و سایر بستگان سببی و نسبی؛
مصیبت وارده را به شماها و طایفه ی شریف هواسعلی صمیمانه تسلیت عرض می کنم. از خداوند بزرگ برای آن مادر گران منزلت علو درجات، و برای شما بازماندگان و بستگان صبر و سلامتی را خواستارم.
...
[مشاهده متن کامل]

با احترام: احمد لطفی
۱۴۰۰/۱/۲۷ - جمعه سوم رمضان سال ۱۴۴۲ قمری

Ahmad Lotfi:
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
که زانفاس خودش بوی کسی می آید
( حافظ )
با درود بر شما و دوستان همراه؛
دین آخر الزمان، دین اسلام است.
دین اسلام، عصاره ی همه ی ادیان در جهان می باشند، به عبارت دیگر شیوه ی درست زندگی ، در بطن دین آخر الزمان موجود است.
...
[مشاهده متن کامل]

قرآن و عترت رسول الله ( ص ) دو میراث گرانبهای رسول الله هستند، که از همدیگر تفکیک ناپذیرند. ما معتقدیم حضرت مهدی موعود ( عج ) آخرین جانشین رسول عظیم الشاءن اسلام است.
درتمام ادیانِ معتقد به ناجی، هر پیغمبری متناسب با فهم مردم خویش نامی بر آن گذاشته است. اما آن ناجی که عصاره ی ناجی های ادیان و نحله های فکری دانشمندان است. همانا حضرت م ح م د فرزند امام حسن عسکری معروف به مهدی موعود ( عج ) است. آن حضرت به وقتش خواهد آمد، وبا رهبری و هدایتگریش جهان آلوده به کفر و شرک و نفاق رابه سمت عدل و اخلاق و ساحل نجات رهنمون می نمایند.
سالروز میلاد جان جهان حضرت بقیه الله اعظم بر همه ی شیعیان و آزادگان جهان مبارک باد.
اسعد الله ایامکم
ارادتمند: احمد لطفی
۱۴۰۰/۱/۹


نشاط جامعه کجا رفت؟
نگارنده: احمد لطفی
انسان موجودی چند بعدی است که به دنبال آسایش و نشاط در ابعاد خانوادگی، سیاسی، اجتماعی، مذهبی، اقتصادی، فرهنگی و . . . می باشد. قدیمتر در کتب درسی می خواندیم بین قحطی و فقر با عشق و نشاط رابطه معنادار منفی وجود دارد، یعنی هرگاه فقر درتمام زمینه ها در جامعه ریشه دوانده باشد، نشاط و سرزندگی و عشق و محبت دربین مردم کاهش می یابد. به عبارت محلیِ خودمان مشکلات آنقدر زیاد است که راه و طریق مرسوم زندگی را گه کرده ایم. نشاط و تفکر بالنده از جانمان رخت بربسته، ودر یوغ بردگی برای تاءمین نیازهای اولیه آنقدر کمر خم کرده ایم ، که قادر به راست قامتی و درست راه رفتن و زندگی متعارف را نداریم. صف خرید مرغ و روغن و. . . حالت غم انگیزی برای یک جامعه ی مدنی و با سابقه ی تاریخی است. گدایی و کودکان کار در پرسه زدن برای بقاء دل آدم را می سوزاند. سالها پیش طنازان دوران دیده و سیاسیون غیر رسمی در لرستان درپاسخ فردی که پرسید ، شما و فرزندانت در چه حالی هستید؟ طرف مقابل می گفت؛ خیلی خوبیم و همه مشغول کاریم. سوال کننده پرسید ، شما و فرزندانت مشغول چه کاری هستید؟ وی گفت همه از صبح در سرصف نانوا و قصابی و گرفتن سهمیه جارو و پنیر و سایر ارزاق مورد نیاز هستیم. حال حکایت این مردم را دارد، که با صلابت در راهی قرار گرفتند، که الگوی جهانیان شوند. دستانی نامحرم از آستین این ملت بپاخاسته بیرون آمد و با اختلاس و ترویج اخلاق ذمیمه برنان و نام و نشان جامعه مسلط شدند، و با جیب بری ملت شریف ، آنها را از نشاط و پویایی محروم ساختند. عامل بدبختی را نیز به گردن دشمن فرضی انداختند. همان دستان آلوده هربار هم برای توجیه رفتار غلط خویش دست اجانب را درفقیری مردم دخیل می دانستند. الان برای انتخابات رجال پخته کمی کاندیدا می شوند. در برخی مصاحبه ها در فضای مجازی جمعی نیز می گویند ما پای صندوق راءی نمی رویم. اعتماد و نشاط جامعه چنان آسیب دیده است، که فقر و تبعیض و فساد غوغا می کند. گروهی هم که قدرت خرید نیم بندی دارند به این دلیل است که تمام اعضای خانواده در یک پروسه ی برده داری مدرن مشغولند که فقط زنده بمانند. از ازدواج کردن خبری نیست. اگر هم چنین وقایعی رخ دهد براحتی منجر به طلاق می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

زندگی طبیعی آنها دچار خدشه ی جدی شده است. مردمی که احیاگر و عمل کننده به سنن و رسوم و آداب خویش بودند. اکنون ذوق و دل و دماغ برای اجرای آن رسوم راندارند. چهارشنبه سوری، اعیاد مذهبی و گرامیداشت ایام تاریخی خویش راندارند. به عبارت امروزی ماءیوس و دلمرده شده اند. عملکرد غلط برخی از حاکمان و مسئولان موجب تخریب و تضعیف اعتقادات پاک و سالم مردم شده اند تا آنجا که به چنین حاکمانی اعتماد و اعتقاد ندارند. و آنها را دوست و خدمتگزار خویش نمی دانند. درعوض جوامعی شبیه استانهای لرستان و ایلام به نواهای باستانی مانند هوره و مویه و گرامیداشت مراسم عزا می پردازند. رنجنامه ی مردم فقیر و کرونا زده چنان گسترده است که انسان نمی داند، به کدام یک از آنها بپردازد. در این شرایط از زمان؛ فرار مغزها ، کاهش مشارکت نخبگان جامعه برای احراز مسئولیت ها، کاهش قدرت خرید، مشکل مسکن، سالخوره شدن سن ازدواج، فقر و بیکاری، ناتوانی در پرداخت وامها، گرانی در تمام کالاهای اساسی و غیر اساسی، و. . . همه موجب نا امیدی و کاهش نشاط در سطح جامعه شده است. به قول حافلظ شاعر شیرین سخن؛
عدل سلطان گر نپرسد حال مظلومان عشق
گوشه گیران را از آسایش طمع باید برید
تیر عاشق کش ندانم بر دل حافظ که زد
این قدر دانم که از شعر ترش خون میچکد

خرمگس محله؛خرمگسی آب زیرکاه و بسان جویبرک یا آب دزدک به اموال مردم شبانه دستبرد می زند سنگ کلوخ آه ، خاک و هرچه در دسترس باشد به نفع خود می برد. گاه با آسمان و همسایه ستیزه گر ماهری است و می گوید چرا موقع باران آب روی آسفالت جاری می شود . ندید بدید است. از نا کجا آبادی آمده و با همین دله دزدی و گدایی و ننه من غریبم به نان و نوایی رسیده و الان ادعای مهتری دارد. رذالت و دنائت از ذ اتش می بارد. نسان شرور و قاتل منشی است. جفتش هم لنگه ی خودش است در تحجر و حقه بازی و . . . که باید شزارت ، جنون موذی گری و بد طینتی از تمام وجودش آشکارداست هر روز با ستمی آغاز و با ظلمی به خوابی دیوسا می رود. انسان چشمش به چنین موجود خطرناکی اگر بیفتد حتما" ضرر و زیانی می بیند. موجودی نفرین شده و بی مقدار است.
...
[مشاهده متن کامل]

در و تخته به هم جور در آمده است وی با کفو کچل و مو زرد و ابلقی اش که چشمانی طماع دارد. هردو را منفور جامعه ساخته و با جادو جنبل یکه تاز محله شده اند. داستان زندگی این خپل و مپل قصه ی دوران گذار و وضعیت کج و معوج محله ی عمر و قمر است. این زمان باید گذر کرد و در مجالی دیگر از این حُپل و مُپل سخنها به میان خواهد آمد.


درسی آموزنده ازحضرت علی ( ع )
گرد آورنده: احمد لطفی
نهج البلاغه کتاب ارزشمند حضرت علی ( ع ) می باشد. در این کتاب خطبه های حکمت آمیز فراوانی وجود دارد.
بخشی از خطبه ی۱۹۲ آن حضرت در باره ی تعصب های نابجا وتعصب های بجا می باشد، که به جامعه آموزش های سودمندی را از جنبه ی اخلاقی، اجتماعی ، و . . . . ارائه کرده است.
...
[مشاهده متن کامل]

انسان که موجودی عجول و عهد شکن و فراموشکار و گاه در ستیز باخود و افراد پیرامونش می باشد. مطالعه و گوش دل سپردن به سخنان مافوق انسانی حضرت علی ( ع ) برای عجین کردن دانایی ها با نفس خویش بسیار لازم و ضروری است تا از مردم آزاری و کینه ورزی و حسادت وکبر و غرور و خود بزرگ بینی در امان گردد. اگر انسان به نان و نوایی رسید و یا از مواهب دنیا برخوردار شد نباید ستیزه و جدل و دیگر آزاری را در سرلوحه ی زندگیش قرار دهد طبق قرآن مال و بنون ( فرزندان ) برای آزمون است.
الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ أَمَلًا � سوره اصحاب کهف، آیه 46�
"مال و فرزندان، زینت زندگى دنیایند و کارهاى ماندگار شایسته، نزد پروردگارت پاداشى بهتر دارند و امید داشتن به آنها نیکوتر است. "
قرآن در سوره انفال آیه ۲۸ چنین فرموده است؛
وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکمْ وَ أَوْلادُکمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ�
ترجمه:
"و بدانید که اموال و فرزندانتان آزمایشی ( برای شما ) هستند و البتّه نزد خداوند ( برای کسانی که از عهدۀآزمایش برآیند ) ، پاداشی بزرگ است. "
قرآن در سوره سباء آیات ۳۵ تا ۳۷ بشریت را به نداشتن غرور و تکبر فرا می خواند. خداوند فقر و ثروت و داشتن امکانات را دلیل بدبختی و خوشبختی انسان تعریف نکرده است، بلکه همه را برای آزمون و در مسیر تعادل و ادب و رفتار ی خدا پسند می دانند، و گرنه همان ثروت و دارایی هاو دلخوشی های دنیاوبال گردنش در آخرت خواهند شد. قرآن در این آیات چنین فرموده است؛
۱ - وَقَالُوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ�﴿۳۵﴾
"و گفتند ما دارایى و فرزندانمان از همه بیشتر است و ما عذاب نخواهیم شد. "
۲ - قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ وَیَقْدِرُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ�﴿۳۶﴾
"بگو پروردگار من است که روزى را براى هر کس که بخواهد گشاده یا تنگ مى گرداند لیکن بیشتر مردم نمى‏ دانند"
۳ - وَمَا أَمْوَالُکُمْ وَلَا أَوْلَادُکُمْ بِالَّتِی تُقَرِّبُکُمْ عِنْدَنَا زُلْفَى إِلَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُولَئِکَ لَهُمْ جَزَاءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَهُمْ فِی الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ�﴿۳۷﴾
"و اموال و فرزندانتان چیزى نیست که شما را به پیشگاه ما نزدیک گرداند مگر کسانى که ایمان آورده و کار شایسته کرده باشند پس براى آنان دو برابر آنچه انجام داده‏ اند پاداش است و آنها در غرفه ‏ها[ى بهشتى] آسوده خاطر خواهند بود. "
با توجه به مقدمه و بیان مساءله ی بالا این سوال مطرح است که دارایی ها تا چه اندازه بر تعصبات بجا و نابجای افراد جامعه از دیدگاه حضرت علی تاءثیر گذار خواهند بود؟
حضرت علی ( ع ) در باره ی تعصبهای نابجا می فرمایند؛
" با دقت نگریستم، و هیچ یک از مردم جهان را نیافتم که در چیزی تعصب ورزد، جز این که ظهور آن تعصّب برخاسته از سبب و علتی بود ، که با فریب و اشتباه جاهلان را در بر داشت و یا تراوش های ذهن مردمی نفهم را، مگر شما مردم که تعصب هایتان هیچ سبب و علتی ندارد. اما ابلیس به خاطر اصل و ریشه ی خود که از آتش بود بر آدم تعصب ورزید، و بر او در خلقتش طعنه زد و عیب گرفت ، و گفت: من از آتش و تو از خاک هستی. و اما مردمان برخوردار و ناز پرورده ی جامعه، به سبب نعمت های فراوان خود تعصب نشان دادند و گفتند:" دارایی ها و فرزندان ما از همه بیشتر است، و ما گرفتار عذاب نخواهیم شد. " [سبا/۳۵]
( شیروانی؛۴۲۳:۱۳۹۰ )
حضرت علی ( ع ) در باره ی جایگزینی رفتار و کردار شایسته در قالب "تعصبات بجا " بجای "تعصبات نابجا" چنین آورده است؛
تعصب های بجا و مناسب
اگر چاره ای از تعصب ورزیدن نباشد، پس تعصب خود را در صفات پسندیده، و اعمال ستوده، و کارهای نیک قرار دهید که بزرگان، و دلیران از خاندان های با اصل و نسب عرب، و سران قبایل به آن ها برتری می جویند: یعنی به اخلاق شایسته، و اندیشه های بزرگ[ یا: بردباری به هنگام خشم فراوان]، و مقام های عالی، و آثار پسندیده. پس به خصلت های ارزشمند تعصب بورزید، همچون حفظ حقوق همسایگان، وفاداری به عهد و پیمان، پیروی از نیکی، سرپیچی از تکبر، دست یازیدن به جود و بخشش، خودداری از ستمکاری، بزرگ شمردن خونریزی، انصاف داشتن با خلایق، فرو خوردن خشم ، و دوری از فساد در زمین. "
( شیروانی ؛ ۴۲۳:۱۳۹۰ )
نتیجه:
بیشتر درگیری های بشر در طول تاریخ به خاطر خواسته های نابجا و حب نفس و مطامع دنیوی است. بنابراین غلبه برخشم و رعایت بردباری و ادب و اخلاق چاره ساز است. هرچند ساختن و هدایت افراد متعصب و متحجر و طماع کار دشواری است. زیرا تزکیه ی نفس و کلاه خود را قاضی کردن و نقد و بررسی کردن خویش و نحوه ی برخورد با دیگران از لوازم شهروندی است. انسانی که الفبای شهروندی را نمی داند و از پیله ی تعصب و پارتی بازی و توطئه کردن علیه دیگران بیرون نیامده باشد، و فقط به نفع خویش فکر می کند و اعمالش فقط در راستای تعصبات غلط و شیطانی است هرگز موفق به خودسازی و دیگر دوستی نخواهد شد. زندگی و مجالست با چنین افرادی خسران و شکنجه شدن روحی و رنج بردن همیشگی است. حضرت عیسی مسیح فرمودند ؛
" من مرده را زنده کردم، و کور مادرزاد را شفا دادم. اما انسان احمق و جاهل کمر مرا شکست و من نتوانستم آن را هدایت کنم. "

۲۷ رجب سالروز برگزیده شدن شایسته ترین انسان وارسته و درستکار هستی، حضرت محمد ( ص ) است، که خداوند در ۱۴۵۲ سال پیش آن حضرت رابه پیامبری مبعوث کرد، تا با تلاوت آیات قرآن و تعلیم و تربیت عملی، اخلاق و انسانیت را به مردم آموزش دهد، و مردمی که زنگار جهل و رفتار و کردار جاهلی آنها راچون مُردگانی به ظاهر زنده تبدیل کرده بود آن حضرت آنها را بیدار کرد، و نفوس زنگار گرفته شان را تزکیه نمود. آن پیامبر رسالت پناه با تعالیمش مردم دور افتاده از تمدن را جامعه پذیر و مدنی و به سمت ارزشهای متعالی دعوت کردند.
...
[مشاهده متن کامل]

این روز بزرگ را به تمام دوستداران انسانیت و پیروان راستین پیامبر آخرالزمان تبریک عرض می کنم.

دراین دوران کرونایی دست به قلم مان ضعیف شده است. دردها و رنجها موجب عذاب جسم و روح هستند. هرچه و هر کجا نگاه می کنیم همه نجوای دیده نشدن و محدویت را به ما تفهیم می کنند. شیوع کرونا، رعایت فاصله ی اجتماعی ، محدودیت در روابط اجتماعی و اقتصادی همه سوهان روح شده اند. کاش آرامش و تعادل در زندگی مردم به وجود می آمد. کاش بصیرتی می یافتیم که چند روز زندگی را آنقدر غصه و درگیری و اصطکاک نمی داشتیم.
...
[مشاهده متن کامل]

کاش و هزاران کاش. . .

جناب دوستعلیوند هفته قبل مطلبی در مورد شجره ی دلفانهای سرناوه در نشریه بامداد لرستان چاپ کردم اگر اهل خرم آبادی تهیه کن ببین به خاندان شما اشاره شده یانه
سلام آقای لطفی
من از نوه های ( ملک پسر فتاح پسرشکر الله پسرأمر الله پسر فیض الله هستم
و میخاهم به تیره و شجره نامه خود مطلع شوم
لطفا درصورت اطلاع من را راهنمایی کنید ممنونم


سیر مهاجرت طایفه سرناوه ایل دلفان
نگارنده: احمد لطفی - دانشجوی دکترای جامعه شناسی
دلفان سرزمین وسیعی است، که در شمال غربی و غرب شهرستان خرم آباد واقع شده است . شبکه ی جمعیت ساکنان آن در این چهارصد سال اخیر در شهرهای نورآباد، رومشکان، کوهدشت ، خرم آباد، کرمانشاه، سراب دوره و چگنی، خاوه، نهاوند، حرصین و چمچمال و بیرانشهر و الشتر و بروجرد و پلدختر و ایلام و دره شهر و پشتکوه ( شهرستانهای آبدانان و دهلران ) ، و. . . کشیده شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

شغل مردمش بیشتر دامداری و کشاورزی بوده است. دلفانهای سرناوه هم مثل بسیاری از طوایف سلسله و دلفان خود را مرید و درویشِ" بابابزرگ تشکنی" می دانند.
هرطایفه ای داستانها و نقل و قولهایی از بزرگان خویش درسینه دارند. باوجود انکه خاطرات و سخنان گاهی بین چند نسل رد و بدل شده است و به عبارت امروزی از نسلهای پیشین به نسلهای جدید رسیده است. و در درون گروه و تاریخ شفاهی آنها از اهمیت خاصی برخوردار است.
دلفانهای سرناوه معتقدند که از نسل فردی سید و درویش مسلک از خطه ی دزفول و گویا از نسل شخصی به نام سید شمس الدین بوده اند.
آن سید که گویا ازنسل سید علی صفوی، معروف به سلطانعلی سیاهپوش رودبندی ، بودند، همچنین سیدعلی رودبند، نوه ی شیخ صفی الدین اردبیلی بوده است.
درهرصورت سید شمس الدین از دزفول به عنوان درویش وعارفی مروج مذهب تشیع و یا به هر دلیلی به منطقه ی دلفان مهاجرت می کنند.
ایشان دربین دلفانهای ایتیوند و یا میربگ درناوه کش دلفان ( تشکن دلفان ) زندگی می کنند، و دختری از آنها را به زنی می گیرد. یکی از معروفترین پسران درویش شمس الدین، شاهقلی نام داشته است. بنابر اقوال شفاهی، شاهقلی بیش از ده فرزند دختر و پسر داشته است. آنها بعد از چند نسل که در منطقه زندگی می کنند و با سایر طوایف دلفان رابطه ی فامیلی برقرار می کنند . و صاحب جمعیتی در حد یک تیره ی منسجم می شوند.
در حدود دویست سال پیش ، به منطقه ی "لاغری" که جزء طایفه ی میر بگ است مهاجرت می کنند. بعد از مدتی که در آنجا زندگی می کنند، خوانین جهانگیری از آنها مالیات طلب می کنند، آنها می گویند ما سید هستیم، ما"چرده" یا درویش مخصوص امامزاده بابا بزرگ هستیم، و با بهانه های مختلف از پرداخت مالیات شانه خالی می کنند. نهایت بین آنها و خوانین جهانگیری ، نزاع و در گیری پیش می آید. در آن زمان خان و بزرگتر ِ جهانگیری ها ی میربگ، فردی به نام شاعباس خان جهانگیری بوده است، که در نزاع فی مابین، کشته می شود. در آن زمان فرد شاخص و بزرگتر دلفانهای سرناوه نیز عباس سرناوه ای بوده که جامعه آن روزگار، برمبنای عرفشان که تهمت و بهتان قتل مقتول را به رئیس طایفه ی دشمن، یعنی عباس سرناوه ای نسبت می دهند.
دلفانهای سرناوه که قاتل حساب می شوند ، هرکدام به نقطه ای از لرستان آن روزگار مهاجرت می کنند.
عباس سرناوه ای واقربای نزدیکش به نزد بیرانوندها در حواشی چقلوندی یا بیرانشهر کنونی می روند. یارکه و برادر زاده هایش نوره ( نورمحمد ) و پیره، و شیره و سایر اقربایش ابتدا به چم تکله بسطام و سپس راهی دیار سیمره ( دره شهر ) می شوند. آنها ابتدا با ایلات کولیوند و یوسفوند ییلاق و قشلاق می کنند. یعنی زمستان و پائیز را در سیمره و پشتکوه که گرمسیر شان بوده و بهار و تابستان را در الشتر که ییلاق شان بوده، سپری می کنند. این مسیر طولانی را که با اسب و استر و جاده های مالرو از کوه ها و دره ها و قریه های گوناگون عبور و مرور می کردند. قطعا" با سختی های فراوانی مواجه بوده اند.
معیشت و امرارمعاش آنها و مردم آن زمان بیشتر از طریق دامداری و کشاورزی می گذشته است.
سایر خانوارهای این جماعت سرناوه ای جمعی دربین "خالوندهای دلفان" در روستای" ده پیر" می روند. چند خانوار هم به به روستای "پاقلا رحیم" در منطقه چقلوندی ( بیرانشهر" می روند . برخی نیز در روستای" سرخُووا" یعنی روستای "سر نمک" دربین بیرانوندها ساکن می شوند.
جمعی از آن شورشیان سرناوه به منطقه چگنی و حواشی "سراب دوره" می روند و در روستای "سه کوهه" یا " سه کُرَه" یا "سه تپه" دربین چگنی ها استقرار می یابند.
نگارنده در مصاحبه هایی که با بزرگان دلفانهای سر ناوه داشته است. برخی ازآنها دارای نام خانوادگی های زیرهستند؛
یاری
نوره زاده
فریدونی
مکه
حیدری ( اعقاب بختوبگ )
صیدی
عزتی
عشرتی
نورمحمدی
پیری
رمضانی
دلفانی
ملکیان
زمانی
احدی
حسنوند
، چراغی، و. . . . می باشند.
نام برخی از افرادی که در این شورش شرکت داشته اند، عبارتند از،
کرمخان
یارکه
نوره ( نورکه ) یا نورمحمد
پیره ( پیرمحمد )
دوستکه
عبدعلی
بختوبگ ( از اعقاب زکریا می باشند )
کدخداعباس سرناوه ای
البته بعد از مدتی بزرگان آن روزگار این مشکل و نزاع و اختلافی که بین جهانگیری های میربگ و دلفانهای سر ناوه پیش آمده بود، را حل و فصل می کنند. اما به حرمت طایفه ی مقتول ، اعقاب طایفه قاتل، دیگر به دلفان بر نمی گردند
در مصاحبه ای که با فاضل دلفانی ( رمضانی ) فرزند کرمخدا فرزند محمد علی فرزند روشنعلی فرزند نادعلی فرزند کرمخان فرزند ممی ( محمدعلی یا محمد رضا ) فرزند کرم فرزند علی مراد فرزند شاقلی فرزند بابا شمس الدین صورت گرفت . ایشان معتقد است تمام دلفانهایی که در دویست سال اخیر بر اثر این نزاع و درگیری پراکنده شده اند از اعقای این شش ( ۶ ) تن هستند .
اسامی آن ۶ ( شش ) تن عبارتند از ؛
درویش
زکریا
نیازقلی
اولیاء
علی رحم
فرهاد
تیره یا شاخه ی علی مر اد دلفان ، که از اعقاب درویش و یا زکریا به حساب می آیند، به 6 خاندان بزرگ تفسیم شده اند ؛
۱ - یا رکه
۲ رو شنعلی
۳ - عبد علی
۴ - جو زعلی
۵ - ا مر علی
۶ - صید ر ضا
این شش بابا یا ۶ خاندان بزرگِ فو ق الذ کر، نهایتا" نسبشان به جدشان شه قلی و سید شمسی الدین می رسند. جد همه آنها و سایر تیره ها به سید شمس الد ین منتهی می شود ، که در شجر ه ی این طایفه مشخص است.
بزرگان اهل حق ها ی نورآبا د نقل کرده اند که چهار رده ی با لا مقام و مشهور، نامشان به شرح زیر بوده است؛
۱ - "شه قلی"
۲ - "جشنی"
۳ - "شهر ا میر"
۴ - "سلما ن"
برخی از طایفه سرناوه که درکسوت روحانی بوده اند، خصوصا" اعقاب زکریا با نشان دادن شجره ی خویش ، الان رسما" سید می باشند و عمامه ی آنها سیاه می باشد.
دلفانهای سرناوه تا حدود صد و بیست سال قبل یعنی تا سال ۱۲۸۰ شمسی آنها در حوزه ی مذهب تشیع گرایش اهل حق هم داشته اند. اما اکنون از مکتب اهل حق فاصله پیدا کرده اند و بیشتر مانند اکثریت مردم ایران دارای مذهب شیعه دوازده امامی هستند. هرچند روزگاری شه قلی و جشنی و شهرامیر و سلمان از بزرگان اهل اهل حق بوده و دارای مقام در آن آئین بوده اند. امید است دلفانهای خطه ی نور آباد و حومه اگر اطلاعات و یا مدارکی در بیان هویت فرهنگی و اجتماعی و سیاسی این طایفه ی شریف دارند، نگارنده را مُطلع نمایند .


نگاهی گذرا به زندگی و مرگ
نگارنده: احمد لطفی، دانشجوی دکترای جامعه شناسی
زندگی موهبتی الهی، و فرصتی مشخص برای تمام موجودات عالم است. در مشاهده ی ترجمه ی یک فیلم به نام زمین در یک روز، در باره ی حیات وحش حشره ای فقط یکروز فرصت داشت زندگی کند صبح از آب میلیونها حشره سر در می آوردند و به فضای مشرف برآب پرواز می کردن و تا ساعت ۲ بعد از ظهر بلوغ می شدند و همسر گزینی و شب هم می مردند و صبحی دیگر نسل آنها بدنیا می آمد.
...
[مشاهده متن کامل]

انسان هم بسان موجودات عالم زندگی و مرگ را تجربه می کند، ولی برای حیات و ممات وی قواعد و دستوراتی از طرف خداوند آمده است. در کره ی زمین هر طایفه و کشوری عرفهایی را برای سور و سوگ خویش نهادینه کرده اند. و این آداب و رسوم در هر منطقه ای با خرده فرهنگهای گوناگون برای پدیده ی تولد و مرگ رسومی را بوجود آورده اند.
پیامبران و دانشمندان هم در باره ی این دو رخداد ( مرگ و زندگی ) سخنان و دیدگاه هایی از خود به یادگار گذاشته اند. تا آنجا که پیامبران مرگ را از خدا می دانند ، و فرشته ای هر صبح اعلام می کند ای مردم برای خاک تولید کنید[ یعنی زاد و ولد کنید] و برای نابودی فراهم آریدو برای ویرانی بنا کنید. ( نهج الفصاحه - حدیث ۳۰۰۵ ) لکها و سایر اقوام ایرانی، هم می گویند؛ " آدم یک روز بدنیا می آید و یک روز از دنیا می رود. "
لکها می گویند؛
اگر بزناستام کُم روژ ممردم
داخِ دله کَم صافی مَکِردِم
( اگر می دانستم کدام روز می مُردم
داغ دل خود را بیان می کردم و هرچه در دل داشتم بیان می کردم )
ویا؛
جاجای نمنیه ژه پیخمبران
آخر مِردِنَه ای بیخبران
( جایی که مرگ برای پیغمبران نیز رقم می خورد
پس ای بی خبران عاقبت همه مرگ است )
ویا؛
داخِ دل
ارا ژیر گِل
( داغ دل برای بعد از مردن )
درباره ی زندگی بزرگان دین فرمایشات زیادی دارند . از جمله پیامبر اسلام ( ص ) فرموده است؛
" دنیای خویش را اصلاح کنید، و برای آخرت خویش بکوشید، چنانکه گویی فردا خواهید مُرد"[2]
برخی از دانشمندان مانند ابن سینا، مقوله ی کیفیت رابرای فرصت زندگی و عمر مهم می دانند.
خداوند در قران مجید، هدف از خلقت مرگ و زندگی را آزمودن انسانهامی دانند، و در سوره ی مُلک آیه ی دوم فرموده است؛
" خدایی که مرگ و زندگی را آفرید، که شما بندگان را بیازماید. ، تا کدام نیکوکارتر است، و او مقتدر و آمرزنده ( گناهان بندگان ) است. [1]
حضرت سیدالشهداء در باره حفظ حیات خویش فرموده اند؛
"در مدت عمر، در حفظ سلامت تن بکوشید. "[2]
حضرت علی ( ع ) نیز فرموده است؛
"سلامتی بهترین نعمت است. "[3]
مرگ حقیقتی مرموز و پیچیده و واقعی است، و آماده شدن برای آن روز و عقبه های بعد از آن، سفارشاتی از متون دینی و ادبی و فلسفی جهان به بشریت رسیده است. بطور نمونه فردوسی بزرگ چنین سروده است؛
جهان ای برادر نماند به کس
دل اندر جهان آفرین بند و بس
پیامبر اسلام ( ص ) مرگ را موقعیتی سخت معرفی می نماید. [4]
آن حضرت در نهج الفصاحه حدیث ۲۹۹۴
فرمده است،
" پیش از آن که مرگ در آید، برای ان آماده باش. "
یاد مرگ بنا به فرمایش پیامبر اسلام ( ص ) ، انسان را از رنجهای دیگر تسلیت می دهد. [5]
با وجود ان که آفرینش انسان برای عبادت و شکر گزاری وبا دیدن آثار متنوع خلقت ، تنبُّه دل و روشن شدن عقل و ضمیر انسان است ، تا که نقش خالق هستی را در وجود ذره ذره ی عالم نگاه کند و حالت عبرت و حیرت و بهجت به وی دست دهد.
من نکردم خلق تا سودی کنم
بلکه تا بر بندگان جودی کنم
در این راستا سعدی و حافظ و مولوی و فردوسی حکمتهای زیادی را در قالب شعر برجای مانده است. امیداست همین سخنان کوتاه، مشعلی فروزنده را درجان ما مشتعل سازد. انشاء الله
منابع :
۱ - قران مجید، ترجمه ی مهدی الهی قمشه ای
۲ - تحف العقول ، صفحه ۲۳۹
۳ - غررالحکم، حدیث ۱۰۵۰
۴ - نهج الفصاحه احادیث ۲۹۷۸ و ۲۹۹۱ تصحیح و ترجمه عبد الرسول پیمانی و محمد امین شریعتی - انتشارات خاتم الانبیاء - بهار سال ۱۳۸۵ شمسی
۵ - همان ماءخذ قبلی حدیث ۲۹۹۵ ، صفحه ۵۶۴


نبض زندگی با "کرونا"
نویسنده : احمد لطفی - دانشجوی دکترای جامعه شناسی
ویروس کووید ۱۹ معروف به" کرونا " یکی از پر خطر ترین ویروسهایی است که بشر تا کنون تجربه کرده است. قبلا" شیوع وبا یا سایر امراض و انتشار ویروسها و میکروبها تا حدودی منطقه ای و گاه ناحیه ای بوده است، اما کووید ۱۹ ویروسی عالم گیر است که چرخه ی زندگی و کارکرد نهادهای گوناگون را تحت تاءثیر جدی خود قرار داده است. برخی معتقدند این ویروس را ساخته اند ، تا نسل بشر را کاهش دهند، برخی معتقدند عوامل دیگری مثلا" مواد غذایی، ضعف بهداشت و رعایت نکردن اصول بهداشتی و برهم زدن چرخه ی سلامتی محیط زیست موجب انتشار چنان ویروس های خطرناکی شده است. بطور مثال زمینهای کشاورزی را آنقدر با کود شیمیایی و سم های ضد آفات گیاهی برسطح زمین های زراعی پاشیده ایم که علفهای هرز و حیوانات و حشرات موذی سیستم حیاتی خود را تغییر داده اند و کاربردسمهای ضد آفت را کم تاءثیر نموده اند. به عبارت دیگر میکروبها و ویروسها با پادزهرهای ضد خود مبارزه و واکنش دارند و خود را تا حدودی در مقابل داروها قوی می کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

ویروس" کرونا" در سطح جهان همه روزه قربانی می گیرد و عقول بشری و اطبای حاذق هنوز درمانی قطعی و فراگیر برایش درست نکرده اند. البته نبض زندگی در کنار ویروس" کرونا " هم خواسته و ناخواسته ادامه دارد، و ادامه خواهد داشت. اکثر انسانها در برابر آسیبها و آفات و حتی مرگ و میرها تا خودش گرفتار سر پنجه ی فرشته ی مرگ و یا قدرت نامریی ویروسهارا تجربه نکنند، باور و شناخت شان از ویروسها نیز بسیار یقینی و قطعی نیست. گاه آفات بسان تله ای که برای گنجشکها تعبیه شده است. و گنجشکها هربار که به دانه ها و طُعمه های تله هجوم می برند و برخی از آنها گرفتار می شوند. گنجشکهای زنده باز به کار پیشینیان و گرفتار شدگان پیشین خویش ادامه می دهند و نهایت مرگ را به شکل گرفتار شدن در تله را خود تجربه می کنند.
البته انسان دارای عقل رشّاد و چشم بصیر است ، وی قادر است از تجربه های دیگران درس و عبرت بگیرد. و با رعایت پروتکلهای بهداشتی با این ویروس کرونا یا سایر ویروسها مبارزه نماید، هرچند در کنار مصرف داروها ی شیمیایی و گیاهی، انسان برای نجات خویش از دست ویروس " کرونا "، هر دانایی که این روزها حرفی برای گفتن داشته، نسخه هایی را در فضای مجازی ارائه داده است. وهر فردی بر مبنای باور خویش از آنها استفاده می نماید.
راستش را بنویسیم . این ویروس هنوز داروی قطعی برای نابودیش وجود ندارد. پس ما با ویروس کرونا باید دراین کره ی زمین زندگی کنیم. این قرن گذشته از این که قرن جنگ آب است و برخی ملل دوستدار شناخت هویت خویش و دوستدار قدرت و ثروت هستند و بسیاری از نزاعها بر اثر جنگ قدرت است، ولی ویروس کرونا به قدری در سطح بین الملل رعب و وحشت ایجاد کرده است، باید این قرن را، قرن مبارزه ی انسان برای بقاء طبیعی، با ویروس کرونای نامرئی است. پس باید با آن زندگی کرد، بدون آنکه از خطرناک بودن آن غفلت کرد.
امروز کادر بهداشت ماخط مقدم مبازه با این آفت است و تنها کمک ما به تجدید قوای آنها رعایت پروتکلهای بهداشتی است .
بی مورد و غیر ضروری نباید تجمع کرد، محافل و مراسمات مرگ و میر و ازدواج وبه عبارتی مراسمات شادی و شیون را با حداقل افراد برگزار نمود.
این ویروس چنان خطرناک است که فقیر و غنی و خودی و غیر خودی را به رسمیت نمی شناسد. ولذا شاهد مرگ و میر اقشار مختلف هستیم. امید است هوشیاری خود را در برابر این ویروس نامرئی بالا ببریم. و اگر به "کرونا " مبتلا شدیم با رعایت قرنطینه عاملی برای مبتلا کردن دیگران نشویم. به قول شاعر؛
دوست نباشد به حقیقت که او
دوست را فراموش کند در بلا


تغییرات یک روستا بعد از چهل سال
نویسنده: احمد لطفی
از قدیم گفته اند؛ خوب نگاه کردن، و با دقت بررسی کردن هنر است. سالها پیش که نگارنده بدنبال ادامه تحصیل و مشغله ی کاری و مهاجرت خانواده در دهه ی پنجاه، به شهرستان دره شهر بجز شرکت در مراسم شادی و شیون، کمتر به روستا رفت و آمد داشته و از حال و روز، و ضعف و قدرت آنها بی خبر بودم. به عبارتی دیگر نگارنده در زندگی اهالی سرک نمی کشیده، که آنها چگونه برنامه و هدفی برای زندگی دارند. همین کم دقتی و عدم مشاهده ی علمی در ارزیابی زندگی اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی آنها و کمتر عجین شدن با اقوام نسبی و سببی با مردم روستایمان ، موجب چنان غفلتی را فراهم کرده بود. بعد از چهل و چند سال که خرابه های منزل مسکونی پدری را برادران بین هم تقسیم کردیم. دربین روستا با دوستان قدیمی برخورد بیشتری یافتم . فرصتی پیش آمد که از حال و روز و وضعیت اقتصادی و اجتماعی آنها اطلاعات بیشتری بدست آورم .
...
[مشاهده متن کامل]

روستای غلام آباد در چهار کیلومتری شمال شهرستان دره شهر واقع شده است. مردم این روستا جزو اتحادیه ی سوره میری است. درشمال روستارودخانه ی خروشان سیمره وجود دارد و همین رودخانه حد فاصل بین استان ایلام و ارستان است.
مردم روستاا از زمانی که تعدادی از خانوارهایش در دههی پنجاه و شصت شمسی از روستا مهاجرت کردند، مابقی از این فرصت پیش امده کشاورزی و دامداری خود را رونق بخشیدند. البته مسئولان محلی نیز نیم نگاهی به روستا داشته و همت بلند اهالی و تلاش شورای روستا و دهدار محترم توسعه چشمگیریرقم خورده است. اما این روستای فرهنگی، از کمبود آب شرب و ضعف آبادانی جاده های بین مزارع رنج می برد.
حاصل این مشاهده ی علمی در روستای غلام آباد چمکلان به شرح زیر می باشند؛
۱ - فرم لباس اکثریت روستا بجز چند زن شصت سال به بالا همه به سبک و سیاق امروزی بودند، و با مردم شهرستان هیچ تفاوتی نداشتند.
۲ - دامداری با وضعیت بهداشتی بهتری در روستا رونق یافته بود، و زنان و مردان بالای پنجاه سال ، به این شغل علاقه ی شدیدی از خود نشان می دادند. تحرک و پویایی و پرداختن به امور دامی تقریبا" سنتی جلوه ای خاص پیدا کرده بود.
درحقیقت وقتی از توسعه به عنوان فرایندی چند منظوره حرف می زنیم. توسعه در لغت به معنای خروج از لفاف همان جامعه سنتی و فرهنگ و ارزشهای مربوط به آن است. [1]
۳ - کودکان متولد دهه ی پنجاه و شصت و هفتاد برخی متاءهل، و برخی نیز در مشاغلی نظیر رانندگی، جوشکاری، فرهنگی و پاسداری و نیروی انتظامی، و دانشجویی و دامداری و خدماتی و فعالیت در مشاغل خصوصی ،
نظیر خیاطی، منشی گری و کمکیار پزشکان بومی و کودکیاری قابل ملاحطه بود .
۴ - سن ازدواج دختران روستا بسان شهرها بسیار سالخورده شده بود. انسان از پیش آمدن چنین وضعیتی غصه مند می شود. که چرا برخی تغییرات اجتماعی، و کارکردهای مثبت خانواده تبدیل به کارکردهای منفی شده است. و روند ازدواج در بین جوانان کند و بطئ می باشد.
۵ - در این روستا جوانان و نوجوانان بیکار کم هستند، زیرا آنها گذشته از مشاغل فوق، در فعالیتهای روز مره ی والدینشان با تمام وجود همکاری دارند. از جوانی به نام حمید. دلیل عدم ازدواج جوانها را پرسیدم، وی گرانی و ضعف مالی و اقتصادی جوانها را عامل عدم ازدواج جوانها دانستند.
۶ - مساکن گِلی و نیمه آجری سابق جای خود را به مساکن مدرن و شناژی، و بهداشتی داده است. در حیاط منزل هرکدام از اهالی این روستا چند درخت میوه و گل مریم و محمدی قابل مشاهده است. اگر قبلا" یک درخت توت وجود داشت الان درختهای مرکبات به وفور وجود دارد.
۷ - تنوع در محصولات زیر کشت قابل تاءمل است. بطور مثال در این روستا برنجکاری، کاشت نرگس و کلزا و بامیه و لوبیا و ماش و کنجد و . . . در کنار کاشت گندم و جو قابل ملاحظه است.
۸ - روستا با کمک طرح هادی، خیابان کشی، و هرکوچه و خیابانی دارای نامگذاری می باشد. دهداری این روستا فعال است. طرح جمع آوری زباله های روستاهای بخش مرکزی با مدیریت دهداری روستای غلام آباد به عهده ی کارکنان خدوم دهداری روستاست.
اداره ی برق شهرستان دره شهر ، در تمام روستا ستونهایی سیمانی، که به جای چوب برق برای رساندن برق به منازل مردم مهیا نموده است، که با نظمی خاص شبیه شهرها ی واقعی آراسته شده اند، و لامپی روشنایی بخش بر آن ستونها نصب شده و شبهای روستا را زیبا و نورانی کرده است.
۹ - سطح تحصیل در روستای غلام آباد رشد قابل قبولی داشته و دارد.
اکثر افراد زیر پنجاه سال دارای مدارک دیپلم تا دکترا هستند.
این روستا ، روستایی مهاجر فرست است، به علت اشتغال داشتن برخی از مردمش در سطح شهرستان دره شهر و شهرهای مجاور، آنها بطور مقطعی و زمان کار کشاورزی در سطح روستا رفت و آمد می کنند. البته برخی نیز به تهران و ایلام و خوزستان و سایر بلاد ایران مشغول خدمت هستند.
آنها یی که در روستا زندگی می کنند. مشاغل سنتی را تاحدودی مدرن کرده اند . برخی گاو داری و دامداری دور از آبادی را تجربه کرده و درحال تجربه هستند. بهداشت محیط در روستا ستودنی است.
۱۰ - این روستا دارای شورای روستای فعالی است. دهداری هم خدمت گستریش قابل تقدیر است.
۱۱ - تاءسیسات موجود در در روستا و اطرافش شامل ؛
دبستان، مسجد، ساختمان دهداری، بلوک زنی ، پمپاژ ، باغهای میوه ی مرکبات و زیتون، جاده ی اسفالته تا سطح شهر می باشد.
در فرازی و موقعیتی دیگر بیشتر از این روستا سخن به میان می آید. انشاء الله
[1] - صنعتی، حسین - ایراندوست، سید فهیم - احمدی ملک کیانی، معصومه؛ مجمموعه دروس تخصصی علوم اجتماعی، انتشارات کتابخانه فرهنگ، چاپ اوا، سال ۱۳۹۳، صفحه ی ۲۲۴


بیست و دوسال دور از معشوق
نگارنده: احمد لطفی، دانشجوی دوره ی دکترا
انسان موجودی کمال گرا، عاشق اهداف بلند و ارزشمند، و تعریف شده برای خویش است. هرکس در شغل و سودای عقلی و قلبی خویش معشوقی و تعلقی و ارزشی و هدفی و مطلوبی و گمشده ای را بر می گزیند و برای یافتن و بدست آوردن و با او همنوا شدن عمری را تلاش و در پشت دیوار انتظار زجر و رنج و سوز و گداز و تحمل و صبر می کند. تا به حریم مقدس هدفش دست پیدا کند.
...
[مشاهده متن کامل]

حافظ سالها پیش فرموده است؛
عشق دردانه ست و من غواص و دریا میکده
سر فروبردم در آن جا تا کجا سر برکنم
بازکش یک دم عنان ای ترک شهرآشوب من
تا ز اشک و چهره راهت پرزر و گوهر کنم
من که از یاقوت و لعل اشک دارم گنج ها
کی نظر در فیض خورشید بلنداختر کنم
من که دارم در گدایی گنج سلطانی به دست
کی طمع در گردش گردون دون پرور کنم
گر چه گردآلود فقرم شرم باد از همتم
گر به آب چشمه خورشید دامن تر کنم
عاشقان را گر در آتش می پسندد لطف دوست
تنگ چشمم گر نظر در چشمه کوثر کنم
من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم
محتسب داند که من این کارها کمتر کنم
من که عیب توبه کاران کرده باشم بارها
توبه از می وقت گل دیوانه باشم گر کنم
عشق دردانه ست و من غواص و دریا میکده
سر فروبردم در آن جا تا کجا سر برکنم
این غزل حکایت اشتیاق هر عاشق به معشوقش است، گرچه دیگران آنرا سرزنش یا منع نمایند. علامه ی طباطبایی را گفتند ؛ شما فلسفه درس نده، وی از دیوان حافظ تفاءل گرفت ، غزل بالا آمد. وی بر استمرار فعالیت خویش اسرار ورزید. حاصل کارش تربیت شاگردانی برجسته شد.
معلم پیری هم که ۲۲ سال پشت درهای مقدس دانشگاه برای تکمیل تحصیلاتش در انتظار بود، بلاخره به آرزو وهدفش نزدیکتر شد و به عبارتی به گام اول رسیدن به هدف نایل آمد، اما سرزنش کنندگان شب و روز می گویند ، دراین دوران گرانی و در این پیری و در این فرصتهای از دست رفته حالا درس خواندن را برای چه می خواهی؟
افراد سرزنش کننده در تضعیف روحیه ی جوینده علم و کمال سخنهای فراوان می گویند. اما خورشید عشق در ضمیر طالب دانش و کمال چنان فروزان است، که نهیب و هراس انگیزی مخالفان؛ یا ناصحان بر ذات عاشق و طالب دانایی بی تاءثیر است. طلب دانش گر چه راهی دشوار و جهادی سخت سهمگین و طاقت فرساست، ولی خواهان تحصیل، برای تکمیل دانایی در رشته ای دلخواه ، سختیها و سرزنش ها را به جان می خرد. پیامبر اسلام ؛ طلب دانش را فریصه می داند و برای تشویق جامعه، طلب علم و دانش را از گهواره تا گور اعلام کرده است.
مولوی هم در باره ی عنصر عشق دربدست آوردن علم و پی گیری هدف گفته اند؛
او صد دلیل آورده و ما کرده استدلال ها
از عشق گردون مؤتلف بی عشق اختر منخسف
از عشق گشته دال الف بی عشق الف چون دال ها
آب حیات آمد سخن کاید ز علم من لدن
جان را از او خالی مکن تا بردهد اعمال ها
بر اهل معنی شد سخن اجمال ها تفصیل ها
بر اهل صورت شد سخن تفصیل ها اجمال ها
خواجوی کرمانی نیزگفته است؛
ورطه ی پر خطر عشق ترا ساحل نیست
راه پر آفت سودای ترا منزل نیست
��گر شوم کشته بدانید که در مذهب عشق
خونبهای من دلسوخته بر قاتل نیست
����میل خوبان نه من بی سر و پا دارم و بس
کیست آنکو برخ سرو قدان مایل نیست�
�هیچ سائل ز درت باز نگردد محروم
گرچه در کوی تو جز خون جگر سائل نیست
��چه دهم شرح جمال تو که در معنی حسن
آیتی نیست که در شان رخت نازل نیست
��بنده از بندگیت خلعت شاهی یابد
که غلامی که قبولت نبود مقبل نیست
��چه نصیحت کنی ای غافل نادان که مرا
پند عاقل نکند سود چو دل قابل نیست��
اگرت عقل بود منکر مجنون نشوی
کانکه دیوانه لیلی نشود عاقل نیست


"سیری دربرخی نام های قیامت"
گرد آورنده: احمد لطفی
برطبق اصول اساسی ادیان ابراهیمی و دین مبین اسلام، معاد روزقیامت یکی از ارکان اصول دین و اعتقادات اسلامی به حساب می آید.
برخی از نامهای قیامت در قرآن عبارتند از ؛
...
[مشاهده متن کامل]

۱ - یوم الدین ( روز دین )
قرآن در سوره ی حمد فرموده است:
مالک یوم الدین
یعنی خداوند مالک و صاحب روز جزاست.
در سوره انفطار آیه ۱۵ و ۱۷ و ۱۸ به صراحت یوم الدین آمده است.
روز دین یا روز قیامت، روزی است که خلایق در محشر جمع می شوند، و به حسابها و عملکرد انسانها رسیدگی می شود. در آن روز مجرم از غیر مجرم جدا می شود. ( وامتازوا الیوم ایها المجرمون )
۲ - یوم َالحسره:
در روز قیامت که یک نامش به تعبیر قرآن یوم الحسره نامیده شده است، روزی است که همه ی خلایق از موحد تا مشرک و کافر ، غصه و حسرت می خورند. موءمنان غصه می خورند که چرا کار نیکوی بیشتری انجام نداده اند. و کافران و مشرکان نیز غصه می خورند ، که چرا از این روز عظیم و سرنوشت ساز غافل و بی توجه بوده اند. قرآن نیز در سوره ی مریم فرموده است؛
وَ أَنذِرْهُمْ یَوْمَ الحَسْرَةِ إِذْ قُضىِ‏ الْأَمْرُ وَ هُمْ فىِ غَفْلَةٍ وَ هُمْ لَا یُؤْمِنُون‏.
"آنان را از روز ندامت بترسان، آن دم که کار بگذرد و آنها بی خبر مانند و باور ندارند. "《سوره مریم، آیه ۳۹》
۳ - یوم تبلی السرائر:
از انجا که خداوند ستار العیوب است، و برخی از بنی نوع آدم اعمال خلاف ارزشها و هنجارهای پذیرفته شده را انجام میدهند، و گاها" با ظاهر سازی هایی که انجام می دهند، سرپوشی برگناه خویش می
گذارند.
خالق مهربان، در حفظ آبروی افراد ملاحظاتی دارد، و در دنیا آبروی آنها را نمی برد، و به آنها مهلت می دهد تا خود را اص۰لاح نمایند البته اگر گمراهی و عناد در دنیا بسیار گردد، خداوند تنیه دنیوی نیز در نظر می گیرد.
لطف حق با تو مداراها کند
چون که از حد بگذرد رسوا کند
ولی عدالت خداوند در روز قیامت برپا می شود ، و بدون هیچگونه ملاحظه ای، پرده ها و ریا کاری ها و ماسکها و نقش بازی کردن های خلایق کنار زده می شود، در آن روز حقیقت وجود افراد آشکار می گردد.
در آن روز سره ازناسره و حق از باطل مشخص می شود. قر آن در سوره طارق آیه ی ۹ فرموده است؛
"یوم تبلی السرائر"
یعنی: روزی که [تمام] رازها فاش شوند.
در روز قیامت ترازوهای عدل بر قرار است. و حقیقت و باطن اعمال چهره ی خود را آشکار می نمایند. در انروز هر فرد سزای اعمال خود را می بیند.
نیک و بد اعمال با نیت فاعل آنها مورد سنجش واقع خواهد شد، در آن روز به هیچ فردی ظلم نمی شود. هرفردی نتیجه ی کارهایش را ملاحظه خواهد کرد.
قرا ن در سوره ی آل عمران آیه ی ٣٠ فرموده است؛
یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُّحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَهَا وَبَیْنَهُ أَمَدًا بَعِیدًا ۗ وَیُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ ۗ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ [ سوره آل عمران�30�]
روزی که هر کس، آنچه را از کار نیک انجام داده، حاضر می بیند؛ و آرزو می کند میان او، و آنچه از اعمال بد انجام داده، فاصله زمانیِ زیادی باشد. خداوند شما را از ( نافرمانی ) خودش، برحذر می دارد؛ و ( در عین حال، ) خدا نسبت به همه بندگان، مهربان است. �
۴ - یوم التناد:
یوم التناد به چه معناست؟
یکی از تعبیرات قرآنی که بر سختی ها و مشکلات و گرفتاری های روز محشر، اشاره دارد؛ آیه 32 سوره غافر است. این آیه روز قیامت را با عبارت "یوم التناد" خاطرنشان کرده است
آیا تاکنون فردی را دیده� اید که با فریاد از دیگری کمک بخواهد و التماس کند؟ انسانی را تصور کنید که در میانه �ی دریا در حال غرق شدن است و دائما از اطرافیانش طلب کمک می �کند؛
ولی کسی قادر به کمک کردن به او نیست. این حال و روز عده ای از اهل محشر است که قرآن کریم در توصیف آن ها از زبان مومن آل فرعون می� گوید:
وَ یَا قَوْمِ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ یَوْمَ التَّنَادِ ( غافر/32 )
ترجمه:
و ای قوم، همانا من بر شما از روزی که مردم همدیگر را صدا می زنند ( و صدایشان به جایی نمی رسد ) ، می ترسم.
امام صادق ( ع ) می فرماید:
یوم التناد، روزی است که اهل جهنم، اهل بهشت را ندا می زنند که از آب یا رزق های بهشتی به ما هم بدهید. ( البرهان 4 / 756 ) اما پاسخ اهل بهشت در یک کلمه خلاصه می گردد: نمی توانیم! زیرا �انَّ اللهَ حَرَّمَهُما عَلَى الکافِرِینَ� ( اعراف / 50 ) خدا آن دو ( آب و رزق ) را بر کافرین حرام کرده است. کسی که در این دنیا، میان دریای عظیم شهوات و لذات غیرالهی غرق است و ندای هدایت را گوش نمی دهد؛ یا فردی که پاسخ ندای تظلم خواهی مظلومی را نمی دهد؛ این گونه روز قیامت گرفتار خواهد شد. دست نیاز به سوی بهشتیان دراز می کند و پاسخی دریافت نمی کند. آن روز، روز فریاد او خواهد بود. فریاد از این همه بی خبری در دنیا. او انگشت حسرت را به دهان خواهد گرفت؛ ملتمسانه طلب کمک می کند؛ ولی صدایش به گوش نخواهد رسید.
البته مفسران وجوهی دیگر برای یوم التناد ذکر کرده اند: مردم همدیگر را صدا می زنند و به هم پناه می برند، یا فرشتگان اهل محشرا را برای حساب ندا می زنند و آن�ها نیز از فرشتگان طلب کمک می کنند، یا مومن دیگران را ندا می زند که ای مردم بیایید نامه عمل من را ببینید. . .
همه این احتمالات نزدیک به هم است؛ اما احتمال اول با مفاد حدیث امام صادق ( ع ) همخوانی دارد.
قرآن مجید با این آیات و آیات دیگر مارا به حقیقت دنیای دیگر ، یعنی عالم قیامت متوجه می کنند، تا در اعمال ناخالص خویش تجدید نظر کنیم و اعمال خداپسند انه و مقبول در گاه الهی انجام دهیم هرچند دنیا ی گذرا ذاتش غفلت و خواب کردن و سرگرم نمودن ما انسانهاست. بنابراین هوشیاری و زیرکی می خواهد تا از لذات و شهوات افسونگر دنیا در امان ماند.

Ahmad Lotfi:
حضرت امام صادق ( ع ) به نقل از یک حدیث قدسی می فرماید؛
اگر می خواهی دعایت مستجاب شود، این سه عیب را از خودت دورکن:
۱ - خوش زبان باشید.
۲ - قلبت را پاک و پاکیزه نمائید.
۳ - نیت تان را سالم نمائید.
...
[مشاهده متن کامل]

( خوش بین و امیدوار به رحمت الهی باشید. )
توضیح :
درحقیقت گفتار نیک ، قلب سلیم و دل ِ پاک ، و نیت سالم و خیر نجاتبخش انسان در عقبه های سخت قبر و قیامت است.


الفبایی برای آموزش و پرورش
گرد آورنده: احمد لطفی
در این سالی که لحظه به لحظه ی آن در خوف ابتلا به کرونا هستیم، وجمع قابل توجهی از فرهنگیان و دانش آموزان طعم مرگ را چشیدند و سبکبال به ملکوت اعلی هجرت کردند. آنها که هنوز زنده اند، ناگزیر باید به زندگی و تلاش برای بالندگی آموزش و پرور ش کشورمان ادامه دهند. به قول استاد بزرگوارم شادروان دکتر کریم منصورفر، علم با زاویه ی حاده در حال پیشرفت و پیشروی است، و اضلاع این زاویه افقهای دور دستی رانشانه گرفته است. بنابراین ما از آموزش و پرورش انسان مدار نباید غافل باشیم. چون علم و دانش را پایه ی پیشرفت هر جامعه می دانیم . و تعلیم و تربی هر کشور آینده ی آن کشور را تعیین می کند. هرچند فارغ التحصیلان از آموزشگاه ها و دانشگاه ها فرهنگیان و پیشکسوتهای خود را فراموش می کنند ، ولی هر انسان معلم، وظیفه دارد، درتقویت آموزش و پرورش و بالنده کردن فرزندان این آب و خاک تا آنجا که می تواند، از هیچ کمکی دریغ نکند.
...
[مشاهده متن کامل]

ماءموریت آموزش و پرورش، که شامل پرورش انسان توسعه یافته است. " انسان توسعه یافته" نیز ؛ انسان بالنده ای است، که بطور همآهنگ استعدادها و لیاقتهای او رشد یافته و از یک نوع فرهیختگی قابل قبول برخوردار باشد.
انسان بالنده در مکاتب الهی و فلسفی همان انسان کامل است
انسان بالنده از دیدگاه "استفن کاوی" انسانی است که دارای تولید فردی بیشتر باشد، و ازدیدگاه "مازلو" او را انسان خود شکوفا شونده، و افلاطون، انسان بالنده را فیلسوف و ارسطو آن را انسان بزرگوار می داند.
زرتشت انسان بالنده را انسان سود بخش، و قرآن مجید او را جانشین خدا ( خلیفه الله ) می داند.
انسان توسعه یافته ، از دیدگاه دکتر سیدحسن الحسینی ؛ یعنی کسی که از خود طبیعی گذشته و با خواست خویش، به خود ایده آل رسیده است.
نگارنده با توجه به مطالب فوق ، و تجارب آموزشی ای که داشته است، انسان بالنده را کسی می داند ؛ که از خود خواهی به دیگر خواهی رسیده باشد.
انسان توسعه یافته، با رشد همه جانبه، و توسعه ی جامعه به مراحل عالی تر حیات طبیعی دست می یابد. اینطور انسانها مستعد پذیرش پیام حق بوده، و با خواست و ارده ی خویش می تواند کرامتها و استعدادهای ذاتی و بالقوه خود راظاهر کند. چنین فردی طالب حیات طیبه است، و آنچه محصول و ثمره ی کمال یابی ، صیرورت انسان و رشد اوست، توسعه یافتگی انسان است، و این کار فقط با تعلیم و تربیت شدنی است.
در قرن بیست و یکم به موازات رویکردعلمی و عقل گرایی، به نوعی خودیابی، تربیت اخلاقی و دسترسی به "معنا" در زندگی نیازمندیم، به این منظور تربیت در قرن بیست و یکم از آموزه های زیر شکل می گیرد.
۱ - نگرش کلان بین المللی
۲ - هنر معاشرت با دیگران
۳ - محاسبه گرایی
۴ - هنر ترکیب و تبدیل
۵ - خودیابی
۶ - تربیت اخلاقی
۷ - توسعه فرهنگی
۸ - وطن دوستی
۹ - توجه به بهداشت و محیط زیست
۱۰ - مسئولیت اجتماعی
به عبارت دیگر عزت بخشی و عزت آفرینی از مهمترین اهداف تربیتی پیامبران و اوصیای آنها بوده است.
این تلخیص که از تقریرات بدون منبع نگارنده بوده، و به احتمال زیاد برخی مطالب آن از کتابی بوده که قبلا" مطالعه نموده، و الان نام آن کتاب را فراموش کرده است.
در هرصورت باز گشایی مدارس را تبریک گفته، امید است از این پیچ سخت کرونایی آموزش و پرورش کشور با موفقیت عبور کند. از طرفی دانش آموزان هم باوجود فضای مجازی که در اختیار هست، مواظب باشند. وبا استفاده ی بهینه از آن فضا کمکیار سیستم تعلیم و تربیت کشور خویش باشند.
تاشقایق هست زندگی باید کرد.
به امید سلامتی و موفقیت برای همه ی مردم خصوصا" دانش آموزان و کادر تعلیم و تربیت آموزشگاه ها اعم ازپیش دبستانی تا مقاطع آخرتحصیلی.

Ahmad Lotfi:
"سالروز تولد ابو ریحان بیرونی، و یادی از وی"
نگارنده: احمد لطفی
ابوریحان محمد بن احمد بیرونی، در روز ۱۴ شهریور سال ۳۵۲خورشیدی ، � در منطقه کاث، �خوارزم� بدنیا آمد، وی دانشمندی بزرگ بودند، که اهل روستای بیرون از توابع شهر کاث و ابسته به منطقه ی خوارزم بوده است.
...
[مشاهده متن کامل]

معرفی کاث ( کات ) برمبنای ویکیپدیا:
کاث ( کات ) شهری قدیمی و کهن در ناحیه و سرزمین خوارزم
بوده �است، که اینک جزء ولایت�خوارزم�در کشور ازبکستان است.
شهر کاث:
"ایالت خوارزم در ابتدای سدهٔ میانه دو پایتخت داشت؛گرگانج�در جانب باختری رود�آمودریا�و کاث در جانب خاوری این رود. در پایان�سدهٔ ۴ قمری�کاث دیگر از شهرهای مهم خوارزم نبود. احتمالاً طغیان های مکرر آمودریا باعث ویرانی شهر گردید؛ زیرا هر طغیان رود، چند محله از شهر را خراب می کرد و در نهایت کار به جایی رسید که کاث در ردیف شهرهای بی اهمیت درآمد. "[1]
مغولان�به کاث خرابی وارد نکردند و حتی�ابن بطوطه�که از این شهر دیدن کرده، آن را شهرک زیبایی یاد می کند. [۲]
در پایان�سدهٔ ۸ قمری�شهر به دست�تیمور�ویران شد؛ ولی پس از آن، خود او دستور به بازسازی اش داد. [۲]
شرف الدین علی یزدی�نیز از کاث یاد کرده است. در�سدهٔ ۱۱ قمری�کاث کنار ترعه ای خشک قرار داشت؛ بدین جهت انوشه –خان�خیوه– شهر دیگری به نام کاث و در نزدیکی آن بنا نهاد. ویرانه های کاث در شمال آمودریا موجود است و به نام آرامگاهی منسوب به �شیخ عباس ولی� که گویند از مشایخ ابتدای اسلام بوده، نامیده می شود. [۳]
یاقوت حموی�در ذکر قصبهٔ �نوزکاث� می نویسد:
شهرکی است نزدیک�جرجانیهٔ�خوارزم و �نوز� به زبان خوارزمی به معنی �نو� است، و آنجا شهری است که نامش �کاث� است، و این را یک �کاث نو� خوانده اند.
ابوعلی سینا�در رسالهٔ �مخارج الحروف� تلفظ حرفی را که �سین زایی� خوانده، از مختصات حروف ملفوظ�زبان خوارزمی�ذکر می کند.
مردم کاث باستانی از نژاد�ایرانی�و زبانشان تا پیش از سدهٔ ۱۳ میلادی�زبان خوارزمی�از گروه�زبان های ایرانی�و بسیار نزدیک�زبان ایرانی سغدی�بوده است. پس از سدهٔ ۱۳ میلادی، رفته رفته این زبان با گویش های خاصی از�ترکی�وفارسی� ( از�زبان های ایرانی ) جایگزین می شود.
از آنجا که مردم کاث ایرانی بوده اند، و ابوریحان در روستای بیرون بدنیا آمده است. بر طبق نوشته ی "فرشاد محمد زاده" ادمین کانال دانشنامه ایل کهن سوره میری، ابوریحان بیرونی فردی شاخص از اعقاب بریگُرد ساسانی می داند. و بیرونی به معنای اهل بیرون که به احتمال زیستگاه برخی از بیرانوندها و اسلاف ایلات غرب کشور در شهر خوارزم می دانند. زیرا آنها در رکاب یزدگرد سوم و اعقاب وی بوده اندآنها در گذشته مبارزاتی با اعراب داشته اند و نهایت شکست راپذیرفته، و در کسوت مردم عادی به زندگی روزمره و عادی در جامعه زندگی کرده اند.
ادمین دانشنامه ایل کهن سوره میری در فضای مجازی در این باره چنین نوشته است؛
"در خوارزم چنین به نظر می رسد تجمع ریزه وندها وبیرانوندها بوده ونسبت به مکانهای دیگر آسیای میانه این دو تبار یزدگردی در این شهر بوده اند. [همچنین تواریخ] روستای بیرون در کاث خوارزم را محل تولد ابوریحان بیرونی ذکر کرده اند. "
ابوریحان بیرونی ازدیدگاه متون خارجی و داخلی:
کتاب تاریخ علم ، ترجمه ی احمد آرام، و آنچه رایانه و دانشنامه ی آزاد در مورد ابوریحان بیرونی نوشته اند، مختصری نگاشته می شود. "ابوریحانِ بیرونی ، �دانشمند�و�ریاضی دان، �همه چیزدان، ستاره شناس، �تقویم شناس، �انسان شناس، �هندشناس، تاریخ نگار، � گاه نگار�و� طبیعی دان�ایرانی، �در سدهٔ چهارم و پنجم هجری است. ابوریحان بیرونی را از بزرگ ترین دانشمندان مسلمان و یکی از بزرگ ترین دانشمندانِ فارسی زبان در همهٔ اعصار می دانند. �همچنین، او را پدرِانسان شناسی�و�هندشناسی�می دانند.
او به زبان های خوارزمی، �فارسی، �عربی، و�سانسکریت�مسلط بود و با زبان های�یونانی باستان، �عبری توراتی�و�سُریانی�آشنایی داشت.
بیرونی یک �نویسندهٔ بی طرف� در نگارشِ باورهای مردمِ کشورهای گونه گون بود و به پاسِ پژوهش های قابلِ توجهش، با عنوانِ�اُستاد�شناخته شده است. "
این استاد بزرگ گذشته از وجاهت علمی و اختراعاتش، مردم شناسی بزرگ بودند. کتاب تحقیق ماللهند وی گواه کلام نگارنده است. بی ربط نیست که روز تولد ایشان ( ۱۴ شهریور ) را روز مردم شناسی و روز تعاون و روز ابوریحان بیرونی نامیده اند.
ایشان گرایش شیعی و علوی و زیدی در کلامش مشهود بوده، ولی از زمانی که با عدم رضایتش به در بار سلطان محمود رفت به علت جوّ غالب که سنی مذهب بودند کمتر عقیده ی واقعی خود را اظهار کردند.
این دانشمند برجسته ی ایرانی در روز ۲۲ آذرماه ستل ۴۲۷ هجری شمسی در غزنی افغانستان دیده در نقاب خاک کشید.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
پانویس:
[1] - ↑�جغرافیای تاریخی سرزمین های خلافت شرقی، ص۴۷۴.
[2] - ↑�۲٫۰�۲٫۱�لغتنامهٔ دهخدا، مدخل �خوارزم�
[3] - ↑�دایرةالمعارف
فارسی، سرواژه: کاث یا کات
منابع:
۱ - دهخدا، علی اکبر، �لغتنامهٔ دهخدا، چاپخانهٔ بانک ملی، تهران.
۲ - مصاحب، غلامحسین، �دایرةالمعارف فارسی، تهران، ۱۳۴۵.
۳ - لسترنج ( ۱۳۶۷ ) ، �جغرافیای تاریخی سرزمین های خلافت شرقی، ترجمهٔ محمود عرفان، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی
مدخل �کاث� در�ایرانیکاhttp://www. iranicaonline. org/articles/kat - city"

Ahmad Lotfi:
"توضیح یک رباعی از خیام"
نگارنده: احمد لطفی
چون عهده نمی شود کسی فردا را
حالی خوش دار این دل پر سودا را
می نوش به ماهتاب ای ماه که ماه
بسیار بتابد و نیابد ما را
...
[مشاهده متن کامل]

توضیح مختصر؛
اگر این شعر مخاطب خردمند داشت ، کشور ما نباید از قافله ی تمدن جهانی عقب می ماند. تمام دانایان در این دوقرن اخیر برای توسعه ی کشورشان ، مردم را دعوت می کردند ، در زمان حال زندگی کنید کمتر به گذشته ای که رفته و آینده ای که نیامده فکر کنند.
عمر انسان محدود است و بسی لیل و نهار خواهد آمد که دیگر ما زنده نباشیم، پس دم غنیمت است. و از لحظات عمر باید به نفع زندگی و کسب کمالات استفاده کرد.
زمان بر نمی گردد، و درگذشته ماندن و از زمان حال عقب ماندن فایده ای نیست. باید بسان آب رودخانه جاری بود چون زمان ویژگیش گذرا بودن.
است و منتظر کسی نمی ماند.

Ahmad Lotfi:
ماه محرم، ماهِ ماتم
نگارنده: احمد لطفی
ماه محرم ، ماه آغاز سال جدید قمری است. آغاز هرسال قمری و به عبارت بهتر دوماه اول هر سال قمری ، یا دآور مصیبت خاندان و اهل بیت پیامبر اسلام ( ص ) است. در این ماه محرم که ماه حرام است و نباید خونی ریخته شود، اما شقی ترین انسانهای روزگار، دقیقا" پنجاه سال پس از رحلت پیامبر اسلام ( ص ) با نام اسلام گرایی، خون نوه ی بی گناه پیامبر اسلام ( ص ) ، یعنی؛ حضرت امام حسین ( ع ) را با اعوان و انصارش در کربلا بر زمین می ریزند. و بر بدنهای قطعه قطعه شده ی آنها اسب جفا می تازند. آن قوم دغا وصیت پیامبر مرسل و قرآن عظیم الشاءن را نادیده گرفتند، و به جای محبت و مودت و پرورش دادن حب آنها در دلهایشان، که ذوالقربای پیامبر اسلام ( ص ) بودند، متاءسفانه با خنجر خونریز و محاصره کردن آنها و بستن آب بر روی آل الله نهایت قساوت قلب و بزرگترین جنایت و تراژدی تاریخ را رقم زدند.
...
[مشاهده متن کامل]

مگر این امام روشنگر برای چه قیام کرده بود؟ و حرف حسابش چه بود؟
خلاصه ترین پاسخ آن است که پیامبر اسلام ( ص ) و حضرت علی برمبنای متون قرآنی، برای تلاوت آیات حق و گسترش فرهنگ و اخلاق حسنه و توزیع عدالت در جهان برگزیده شده بودند. در قاموس فکری و عملی انها دنیا طلبی و تجاوز به حقوق دیگران و ترویج گناه و نابرابری رواج نداشت، حالا بنی امیه با غضب حکومت اسلامی، دین حق را از مسیرش منحرف کردند. و رسوم عرب دوران جاهلیت، و تبعیص و جامعه ی طبقاتی به شکل جدیدی پایه ریزی گردید.
معاویه واعقابش یزید ابن معاویه، مفاد قراداد صلح امام حسن ( ع ) را مبنی بر این که معاویه حق تعیین جانشین ندارد، و سایر مفاد دیگر که به حضرت علی ( ع ) صب نکنند و یاران حضرت علی ( ع ) را نکشند و تبعید ننمایند و حق و حقوق آنها را از بیت المال قطع ننمایند و. . .
معاویه و بعد از آن یزید مست از باده ی قدرت بودند. و متون قرآن و شیوه ی مسلمانی و رعایت عدل و داد و انجام امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه با فساد و تباهی همه را به فراموشی سپرده بودند. و محتوای اسلام را تخریب و دین اسلام را مانند پوستینی وارونه به تن کرده بودند که اصلا" شیوه و مرام و عقیده ی پیامبر و نمود عملی قرآن از مردم جامعه، و حکومت حاکم بر آنها رخت بر بسته بود. تمام این انحرافات را هم حکومت بنی امیه سازماندهی کرده بودند، تا آنجا که وارثان حقیقی پیامبر اسلام ( ص ) در انزوا وحاشیه و فراموشی قرار گیرند. و اسلام را فقط در چهره ی اغیار نا آشنا باحکمت، و ادب جستجو کنند. امّا حضرت سید الشهداء به عنوان امام سوم مکتب تشییع که مولود طبیعی اسلام بود، این ظلم و انحراف بزرگ در دین جدش را قبول نداشت و با رهبری یزید ابن معاویه ی منحرف، سر سازش نداشت، و اصلا" چنین عنصر نامطلوب و شاعر شرابخواری را بر نشستن در اریکه ی قدرت و منبر رسول الله قبول نداشتند. به همین خاطر ضمن مخالفت با دستگاه یزیدی، به افرادی که برایش نامه نوشته بودند و از جور بنی امیه به ستوه آمده بودند، عزم خود را جزم کرد تا حاکمیت طاغوت اموی را بر اندازد، و رسالت عدل گستر و امامت و زعامت خود را برای اصلاح دین جدش برای همگان به منصه ی ظهور بگذارند. امّا در کربلا سناریویی که عبیدالله ابن زیاد و عمرابن سعد و سپاه کوفه و شام تدارک دیدند، برای حصرت سید الشهداء ( ع ) راهی جز جهاد و شمشیر حق کشیدن برعلیه اباطیل باقی نماند.
وی هرچه نصیحت فرمودند، آن قوم شقی فقط برطبل جنگ کوبیدند. و درروز دهم محرم جنگ نابرابر و سختی در گرفت و نهایت حضرت سیدالشهداء و اقوام و یارانش به شهادت رسیدند، و لشگریان یزید خیمه ها را آتش زدند و اموال آن حضرت را غارت کردند. و زن و بچه های همراه با کاروان حسین ( ع ) و حضرت سجاد ( ع ) که در آن ایام به سختی بیمار بودند ، همگی به اسارت یزیدیان در آمدند. از آن حادثه ی تاریخی ۱۳۸۱ سال قمری گذشته است. روح امام حسین ( ع ) و اعوان و انصار و یاران و همراهان و همدلان و عزادارانش از آن زمان تاقیام قیامت شادان، و یادشان گرامی باد.


جوانان را دریابید
نگارنده: احمد لطفی
گرچه سخن سرای بزرگ ایران زمین حکیم ابوالقاسم فردوسی، سالها پیش فرموده است؛
بزرگی سراسر به گفتار نیست
دوصد گفته چون نیم کردار نیست
...
[مشاهده متن کامل]

وقتی عمل و کردارم در امر خیر ضعیف است. خجالت می کشم ، که حرفی بزنم و یا سخنی بنویسم. چون به تعبیر استاد سخن، شیخ اجل سعدی شیرازی ؛
سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی
به عمل کار برآید به سخندانی نیست
بنابراین چیزی ننویسم شایسته و بایسته است.
از طرفی دیگر با توجه به مشکلات جوانان، خاموشی گزیدن خیانت است، هرچند بارها گفتم، و نوشتم ، ولی صدایم به جایی نرسیده است.
از قدیم الایام قدرت و مکنت و احترام و اعتماد و اعتباربزرگان، پشتوانه ی حرف و عمل آنها بوده است. و شاید به نوعی می توان گفت این صاحبان قدرت درنظام سیاسی و مذهبی و اقتصادی و فرهنگی و. . . هستند، که می توانند در قالب برنامه و ترسیم هدف ، حرف حساب و منطقی و رفع مشکلات جامعه ی خود را جامه ی عمل بپوشانند.
کشور ما ایران مانند بسیاری از کشورها با رشد فردگرایی و وجود اقتصاد آزاد و سرمایه داری، و تحریم های سیاسی و واقتصادی و تهدیدهای برخی کشور ها و گاها" زیاده خواهی و ندانم کاری و اختلاس برخی از اشخاص جامعه و. . . موجب، فقر و بیکاری و شیوع بیماریهای خطرناک و کاهش عزت نفس، وضعف تولید و شکست برخی کارخانه ها و کاهش محبوبیت دولتمردان و بزرگان کشور درسطح ملی و منطقه ای و حتی جهانی را می توان ذکر کرد. از همه مهمتر رسیدگی نکردن به آموزش و پرورش به عنوان پایه و اساس توسعه و رشد همه جانبه، عامل مهمی گردید که ارزشها و هنجارها در این کشور کم رنگ شوند. در این دنیا که فصای مجازی به کمک اهداف بین المللی ابرقدرتها وارد عرصه ی جذب و گاه انحراف جوانان را در سرلوحه ی کار خود قرار داده است. نتیجه ی این عوامل بیرونی و داخلی آثارش در سطح جامعه قابل تاءمل است. درساختار اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و مذهبی جامعه ی ما، پیآمدهایی مانند بیکاری جوانان، نا امیدی و کم سوادی آنها، شکاف نسلها و سرگردانی جوانها و کاهش ازدواج، و حرکت به سوی مقطوع نسل شدن و تجرد قطعی جوانان، کشور را در آینده ی نزدیک دچار بحران اجتماعی و اقتصادی و خانوادگی و جمعیتی خواهد نمود. آنها که قدرت سیاسی و مدهبی و فرهنگی دارند و در بدنه ی نظام حرفشان خریدار دارد، لطفا" به مشکلات جوانان این سرزمین رسیدگی نمایند.
در بحث تجرد گرایی ، روایت داریم ، که بدترین انسانها عزبها ( عزّاب ) هستند. در این شرایطِ بیکاری و گرانی، میزان ازدواج کاهش یافته است.
عدم ازدواج به موقع در جامعه پیامدهای نامناسبی دارد.
یکی از معضلات اجتماعی بیکاری، ناتوانی جوانان در امر ازدواج است. الان سن ازدواج بالا رفته است، و برخی از افراد دچار تجرد قطعی شده اند.
ترویج و تبلیغ ازدواج آسان و ترغیب و تشویق جوانان به سمت تشکیل خانواده از امور مهم در این شرایط از زمان است. فضای مجازی و ارضاء لفظی و طلب لایک، یکی از عوامل ابراز خواسته ی جوانان است. آنها از بزرگان قوم طلب کمک دارند زنی با فرزندش که بیوه شده و درسن فرزند آوری است، وی نیاز به همسر دارد، بزرگان باید به چنین نیازهایی حتی برایشان کفو و همتا معرفی نمایند.
حکومت داری مسائل به ظاهر ریز و کوچکی در ذات خویش دارد ، اگر بنیادها و وزارتخانه هایی برای حل عملی آن مسائل ریز و مشکلات عدیده ی اقشار جامعه اقدام نکنند. کشور و حکومت را به قهقراء سوق می دهند.
خانواده به عنوان کوچکترین واحد اجتماعی، اساس جامعه ی مدنی است ، تخریب آن ، تخریب کشور است.
بدخواهان ایران زمین تحقق چنین اهداف شومی، یعنی تضعیف کارکردهای خانواده را در سر می پرورانند.
در زمان حکومت معاویه ، جاسوسها گفتند؛ ابن عباس، قران را تفسیر می کند و همه سخنان تفسیریش، از فضایل حضرت علی است، معاویه بعد از احضار ابن عباس ، به وی اعلام کرد، آیه هایی را درس بده که در باره ی فضائل حضرت علی نباشد، ایشان در جواب معاویه گفت کدام آیه از قرآن را تفسیر کنم که در فضائل آن حضرت نباشد؟ وقتی با منطق محکم ابن عباس و ارتباط قرآن باعلی ( ع ) یقیین حاصل کرد، گفت عجب؛ پس ما باید با قرآن در بیفتیم. چون اومعرف شخصیت حضرت علی است . این مثال بدان آوردم ، که حکومت ارزشمند در سایه ی خانواده ها و افراد ارزشمند جامعه است. بنابراین ظالمان عالم برای تسلط بر ایران معتقدند؛ باید خانواده ها را سست بنیان و فاسد بار بیاورند، تا برمقدرات کشور ما غالب شوند. نگارنده از بزرگان جامعه، التماس دارد، جوانان را دریابید. آنها سرمایه های آینده ی کشور هستند، لطفا" سرمایه های کشور را از بدبختی و بی هویتی و بیکاری نجات دهید. زندگی موهبتی الهی است آنها را از همنوعانمان خویش دریغ نکنیم.
والسلام علی من اتبع الهدی


انسان امروز در اسارت استکبار
گرد آورنده: احمد لطفی
انسان موجودی است که به طور طبیعی، چنانچه درمعرض تعلیم و تربیت زمان خویش قرار بگیرد، قطعا" توانایی آموختن و یادگیری هنجارها وارزشها، و نهایتا"قادر به اصلاح و تکامل شیوه های فرهنگی و اقتصادی و نظامی و . . . . خویش را دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

انسان موحد ، به خالقِ نظم بخش و حکیم و سعادت آفرین، و انبیاء بزرگی که برای نجات وی فرستاده است ، باور و یقین و ایمان دارد.
درحقیقت، دستورات خداوند که به وسیله ی پیک وحی به انییاء رسیده ، و پیامبران به مردم ابلاغ کرده اند، همچنین خداوند با جوهره ای که در ذات انسان به ودیعه گذاشته است، همه به حقیقتی غیر قابل انکار اشاره دارد، که مسیر حرکت انسان دارای ظرفیت تکاملی است، و می تواند شادی و سعادت و توزیع عدالت را برای صاحبان چنین تفکری به ارمغان آورد.
شوربختانه شواهد و تاریخ بشر از این مدینه ی فاضله، که آدمی حق دارد ، در صلح و آرامش و سعادت و همکاری و انجام فعالیتهای سالم و تحقق شکوفایی استعدادهایش در این دنیا زندگی کند، و همچنین چون مرگش فرا رسد شادان و خندان بمیرد، فاصله ی زیادی وجود دارد.
انسان ازبدو حیاتش در کره زمین، شیطان رانده شده، ، که دشمن آشکار انسان است، مبارزه اش را با حضرت آدم و فرزندانش آغاز کرده است. شیطانبراثر اغوائاتش، برخی از انسانها را گمراه کرد، و آنها را در مقابل دستورات خداوند و انبیاء تعلیم داد.
شیطان از آن انسانهای گمراه و طوایف اجنه ای که به او ایمان داشتند، لشگری و ملت هایی در کنار انسانهای موحد ایجاد کرد. آنها دارای ویژگی های مشترکی بسان گرگها که رنگ و قیافه ی مشخصی دارند و معمولا" در ظاهر و رفتار یکسان هستند. شیطان و هوادانش نیز ویژگیهای رفتاری مشابه ای در طول تاریخ داشته، و دارند . این گمراهان و پیروان شیطان، بهشت زمینی را به هرشکل و ترفندی ، برای خود می خواهند، تا از مواهب دنیا هرچه بیشتر برخوردار گردند.
آنها جمع ثروتها و دارایی ها و امکانات دنیا را برای خود می خواهند. واگر جنگ و خونریزی و قحطی و فقر و فحشاء هم به راه بیاندازند . برای ارضاء خواسته ها و امیالشان برنامه ریزی می کنند تا آنچه از دنیا می خواهند را بدست آورند.
شیاطین جنی و انسی، و گرگان استعمارگر در هر زمانی اگر لباس گوسفند هم بپوشند و رفتاری به ظاهر خوشآیند، و نیکوکار و شعار آبادانی و عمرانی هم بدهند. درنهایت به زیاده خواهی وانباشت ثروت حد اکثری برای خود هستند. برای رسیدن به قدرت و ثروت، اگر بسیاری از همنوعانشان در فقر و بیکا ی و گرسنگی رها شده باشند، برایشان اهمیت ندارد.
مستکبران شیطان کیش، در دنیای مدرن با استفاده از متخصصین خود فروخته، و عوامل دست نشانده، و ایجاد برنامه ریزی های کوتاه مدت و میان مدت و بلند مدت برا ی استعمارگری ، خوشگذرانی و بهره مندی بیشتر ، جوامع را با پنبه سر می بُرند.
استکبار و استعمارگران در تمام سطوحش با اشاعه فقر و گرسنگی و کشتار میکروبی و عقیم کردن مخالفان و سالخورده شدن ازدواج ، طالب نسل معلول و ناتوان در فکر کردن را می خواهند. آنها زمانی به دیگران اجازه می دهند زنده باشند و نفس بکشند، که درخدمت آنها و منافعشان باشند.
امروزه یک خانواده را زنده می گدارند تا فقط به فکر تامین معیشت حداقلی و سیر کردن و بقاء خود باشند.
هرگاه فرد یا افرادی از جهان سوم و مردمِ در اسارت شیطانِ قدرت ، سر و گوشش بجنبد و بر علیه استعمار و استکبار اعم از محلی، ملی، و منطقه ای و جهانی فعالیتی و اعتراضی از خود نشان بدهند، فوری مورد موءاخده و شکست و نابودی می شوند.
در کشورهای پیشرفته، که با استثمار کردن ملل فقیر دسترنج آنها و مواد. اولیه و خام آنها را توسط دلالان خویش ارزان می خرند، و باتولید کالاهای لوکس از آن مواد خام ، ثروت هنگفتی بدست می اورند، و شیره ی جان کشورهای فقیر را می مکند. آن گرگانِ قدرت روز به روز ثروتمند تر می شوند. و اکثریت جامعه فقیرتر می گردند.
جوامع امروز همگی دچار ناسازگاری شده اند. کشورهای پیشرفته ، گرچه ثروت زیادی بدست آورده اند، " ولی از این ثروت فراوان ، سهم قابلی به اکثر اعضای جامعه نمی رسد. "[1]
بحران اقتصادی زمانی بیشتر خود رانشان می دهد که اقلیتی در گنج و اکثریتی در رنج باشند.
آگ برن و نیم کف معتقدند؛
" بحران اقتصادی منجر به بحران بیکاری می کَشد، ، و بیکاری فقر را به اوج می رساند و این دو [ معضل]خانواده ها را درهم می شکنند، و بیماری های بدنی و روانی را دامن می زنند و دامنه انحرافات اجتماعی را می گسترند. "[2]
کشورهای پیشرفته مانند آمریکا ازغذا به عنوان یک اسلحه استفاده می کنند. [3]
آن کشورها با تحریم و ترور و به راه انداختن جنگ، دشمنا ن و مخالفان خود را تضعیف و تنبیه می کنند.
سازمان سیا سالها پیش ( حدودد سال ۱۹۷۶ میلادی ) به مستمعین رسمی خود اعلام کرده بود، کمبود فرآیند غلات می تواند به واشنگتن، قدرت اساسی مرگ و زندگی را بر سرنوشت توده های نیازمند اعطا کند. [4]
هدف کمک غذایی ابر قدرتها به کشورهای جهان سوم و فقیر، به شهادت ادله ی اقتصادی و سیاسی معتبر، به طور کلی، تداوم بخشیدن به فقر و وابستگی
نیازمندان بوده است. [5]
اساس مطلب آن است که کشورهای پیشرفته، کشورهای جهان سوم را به خاطر منافع خود تا حدودی سرپا نگه می دارند تا برخی از آن کشورها بسان منشی و دست نشانده ی کشورهای استعمار گر منافع آنها را تامین نمایند.
فقر و بیکاری ای که غرب و عواملش در جهان سوم بر اکثریت مردم تحمیل می کنند، در حقیقت فحشاء، فرزندان نامشروع و آسیبهای اجتماعی و روانی، خودکشی، بیماریهای گوناگون و لاعلاج و زمینگیر ، همچنین کودکان کار، دختران و پسران بی آینده ای که با یک گوشی همراه عمر مفید خود را گاها" به بطالت می گذراند و تا به خود بجنبند، دچار پیری زودرس، تجرد قطعی و افسردگی و رنجوری می شوند. لشگر شیطان در جهان افسار گسیخته می تازد، و برای رفاه حال خود، جنگ و غارت و بی بند وباری و فقر و بیکاری و . . . . ایجاد می. نمایند. البته شیر معرفت جهان سوم اگر از خواب و غفلت بیدار شود و غرنده وکوبنده تن به ذلت ندهند. دمار از روزگار شیاطین و استعمارگران دردسر آفرین و توطئه گر و . . . . در خواهند آورد. امیداست این شعار روزی از حرف به عمل تبدیل شود، تا در سطح جهان شاهد شادی و سعادت و صلح و دوستی ووفور نعمت و کاهش جرم وجنایت و بیماری ها برای همگان باشیم. انشاء الله
پی نوشته ها:
[1] - آگ برن و نیم کوِف - زمینه ی جامعه شناسی، ترجمه آریان پور صفحه ۴۹۴
[2] - همان ماءخذ [1] - صفحه۴۹۵
[3]و[4]و [5] - سوزان جرج، چگونه نیمی دیگر می میرند؟! - ترجمه مصطفی ازکیا و احمد حجاریان، صفحات ۲ و ۳ و ۷


در محضر حضرت علی ( ع )
گرد آورنده: احمد لطفی
انسان بزرگی مانند حضرت علی ( ع ) به قدری دارای شاءن و منزلت است که اقیانوس وجودش پر از علم و فضیلت و دانایی است، که ناپخته ای چون حقیر، وقتی به این اقیانوس حکمت نگاه می کند، از ضعف و جهلی که دارد، چنان متحیر می شود، که عنقریب هوش از سرش بپرد، و از این هیبت و عظمت اسدالله الغالب و حیدر کرّار، بی هوش گشته و نقش بر زمین گردد، وبه قول لکها؛
...
[مشاهده متن کامل]

هوشم مدهوشن، هوشم مدهوشن
چی کوره ی حداد عقلم وَجوشن
ویا؛
کوره ی عقل و دل چنان وَجوشن
کوره ی حدادان وَلاش خاموشن
علی مثل کلمه ی عشق است که از دیدنش زبانت بند می آید، و سرتاسر جانت را حیرت فرا می گیرد.
مولوی در دفتر اول ، بخش ششم مثنوی چنین آورده است؛
هرچه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم خجل باشم از آن
گرچه تفسیر زبان روشنگرست
لیک عشق بی زبان روشنترست
چون قلم اندر نوشتن می شتافت
چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت
واقعیت این است که نگارنده ناتوان است که در بحر وجود حضرت علی، با توسن قلم در این دریا و میدان شناوری و جولان دهد.
سید محمدتقی نجفی از دبیران برجسته و پیشکسوت خرم آباد لرستان بی ربط نمی گفت، زمانی که آیت الله مدنی در خرم آباد تبعید بودند و گویا در آن زمان رئیس حوزه علمیه کمالیه خرم آباد هم بودند، وقتی بر سر منبر چند جمله از نهج البلاغه را ترجمه و تفسیر می کرد. از عظمت کلام آن حضرت دربالای منبر، های های می گریست. و بغض و گریه گاها" آن آیت الله را از ادامه ی سخنرانی باز می داشت.
بنابراین در یک هزار و چهارصد وسی و یکمین سالروز حادثه ی غدیرخم ، فقط می توان گفت، که در سال دهم هجری قمری، پیامبراسلام ( ص ) به دستور خداوند در برکه ی غدیر اتراق فرمودند، و دربین حاجیان و امت اسلامی دست علی ( ع ) را بلند کرد، و بعد از مقدمه و سخنرانی مفصلی اعلام فرمود؛ هرکسی که من مولا و رهبر او هستم علی هم مولا و رهبر اوست. خدایا دوست بدار هرکه علی را دوست دارد، و دشمن بدار هرکه علی را دوست ندارد[اقتباس به مضمون]
نگارنده برای تبرک و گرامیداشت این روز عظیم، خطبه ی ۱۳۹ نهج البلاغه و ترجمه ی آنرا که دلیلی بر فضیلت و برتری وی نسبت به سایر خلفا رانشان می دهد و پارتی بازی و جهت گیری خویشاوندی و طایفه ای وحزبی در تعیین رهبری را به آن شورا گوشزد می نماید. تقدیم خوانندگان این نوشته می کند.
واقعیت این است که نوشتن فضایل علی ( ع ) کار هرکسی نیست، پیامبر اسلام در فضیلت علی ( ع ) چنین فرموده است:
لَوْ أَنَّ اَلْغِیَاضَ أَقْلاَمٌ وَ اَلْبَحْرَ مِدَادٌ وَ اَلْجِنَّ حُسَّابٌ وَ اَلْإِنْسَ کُتَّابٌ مَا أَحْصَوْا فَضَائِلَ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ.
《اگر همه درختان باغ ها قلم شوند و تمام دریا ها مرکّب و جوهر، و جن ها حسابگر و انسان ها نویسنده گردند، نمی ‏توانند فضایل علی ( ع ) را شمارش کنند. 》
[بحار الانوار، ج ۲۸، ص ۱۹۷]
حضرت علی ( ع ) در خطبه ی ۱۳۹ نهج البلاغه، چنین فرموده است؛
《لَنْ یُسْرِعَ أَحَدٌ قَبْلِی إِلَى دَعْوَةِ حَقٍّ وَ صِلَةِ رَحِمٍ وَ عَائِدَةِ کَرَمٍ فَاسْمَعُوا قَوْلِی وَ عُوا مَنْطِقِی عَسَى أَنْ تَرَوْا هَذَا اَلْأَمْرَ مِنْ بَعْدِ هَذَا اَلْیَوْمِ تُنْتَضَى فِیهِ اَلسُّیُوفُ وَ تُخَانُ فِیهِ اَلْعُهُودُ حَتَّى یَکُونَ بَعْضُکُمْ أَئِمَّةً لِأَهْلِ اَلضَّلاَلَةِ وَ شِیعَةً لِأَهْلِ اَلْجَهَالَةِ》
ترجمه خطبه ۱۳۹ از سخنان حضرت علی ( ع ) است ، که به هنگام شورای� شش نفری بعد از مرگ عمر ابن الخطاب، آن حضرت ایراد کرده است؛
"هیچ کس پیش از من به – پذیرفتن – دعوت حق نشتافت، و چون من توفیق صله رحم و افزودن در بخشش و کرم نیافت. پس گفته مرا بشنوید و به سخنم گوش فرا دهید که بیم آن است که پس از این روز، بر سر این کار شمشیرها کشیده شود، و در پیمانها خیانت رود، تا آنجا که بعض از شما پیشوای گمراهان گردد، و پیرو فرقه نادانان. "
اعضای شورای شش نفره برای تعیین خلیفه سوم، عبارت بودند از؛
امام علی ( ع ) �
عثمان بن عفان�
عبدالرحمن بن عوف�
سعد بن ابی وقاص�
زبیر بن عوام�
طلحة بن عبیدالله�
توضیح مختصر؛
حضرت علی ( ع ) این خطبه را در سال ۲۳ هجری قمری ایراد فرمودند. آن حضرت از دسیسه ی پشت پرده ی وصیت عمر خبر داشت.
واقعیت و حقیقت آن است کهُ عثمان ابن عفان ، در انتخاب عمر، خلیفه شدن وی خیلی تلاش کرد، بنابراین برنامه ای که عمر طرح ریزی کرده بود ، در شورای ۶ نفره راءی شاخص و تعیین کننده را در صورت تساوی آراء، بین علی و عثمان، به عبد الرحمن ابن عوف داده بود، یعنی هر طرفی از طرفین که عبد الرحمن ابن عوف به او راءی داده بود خلیفه است، بنابراین حضرت علی برای اتمام حجت در این خطبه گوشه ای از فضائل خود را به شورا بیان فرمودند، تا راءی آنها براساس انتخاب اصلح استوار باشد ، نه برمبنای طایفه گری و خویشاوندی و. . . .
دراین خطبه، حضرت علی ( ع ) به همراهی و ایثارگری خویش با پیامبر اسلام ( ص ) اشاره کرده است. آن حضرت اولین فردی بوده که از مردان به پیامبر خدا اقتدا می کرده، و نماز می خوانده است. و به خدا و دستورات رسولش ایمان داشته است. ایشان آنقدر به پیامبر و خانه ی وحی نزدیک بوده، که صدای زجه ی شیطان بعد از ورود آیات خداوند بر پیامبر خاتم را می شنیده است. آن حضرت سه شب روزه اش را با آب افطار کرده است و طعام خود را به فقیر و اسیر و یتیم بخشیده است حدیث منزلت در باره ی اوست. وی ده ها بار در رکاب پیامبر اسلام حضرت محمد ( ص ) جهاد کرده است.
در فرازی دیگر از این خطبه به ایثارگریش در لیله المبیت اشاره دارد، که به جای پیامبر خوابید تا پیامبر رحمت از مکه هجرت نماید . حضرت علی ( ع ) شخصیت بزرگواری بوده، که سه روز بعد از لیله المبیت اهلبیت پیامبر و برخی از هواداران حضرت رسول ( ص ) را با درایت و تدبیر به مدینه بردند. آیات فراوانی در شاءن آن حضرت نازل شده است.
در فراز آخر می فرمایند، سخن مرا بشنوید و در آن دقت کنید، چنانچه برای خدا انتخاب نکنید و جنبه های فامیلی را لحاظ کنید، افکار عمومی و خیلی از شماها دست از پیمان می کشید و فتنه ی بزرگی شکل می گیرد، و برای انتخاب غلط شمشیرها کشیده خواهد شد و شورش همه جا را فرا خواهد گرفت به زعم نگارنده بعد از مرگ عثمان ناکثین و قاسطین و مارقین در قالب پیشوایان گمراهشان به جنگ حق و حقیقت یعنی حضرت علی خواهند آمد.
توطئه مروانیان و بنی امیه در جنگ صفین، ، و شورش طلحه و زبیر و عایشه در جنگ جمل و گمراهی عده ای تحت عنوان خوارج در جنگ مارقین به وقوع می پیوندد.
محققان این پیش بینی حضرت علی ( ع ) در خطبه ۱۳۹ را بیشتر شورش مکه و مدینه را برعلیه عثمان می دانند، که عملکرد بد نزدیکان عثمان ازجمله بنی مروان ، که باعث شورش مردم علیه بی عدالتی دستگاه حکومتی عثمان ، و گمراهی و نادانی برخی از افراد قلمداد می کنند. در حقیقت خیلی از خونخواهان عثمان به نوعی در دفاع از عثمان کوتاهی نمودند. در آن شورش معروف ، باوجود این که حضرت علی و فرزندانش کوشش می کردند این شورش به مسالمت بیانجامد . اما شورشیان از پارتی بازی و ستمگری عثمان و عوامل آن خصوصا" بنی امیه و بنی مروان به تنگ آمده بودند، بنابراین آتش این شور نهایت به مرگ عثمان منجر شد. و پیامدهای بدی برای جامعه ی مسلمین رقم خورد.


"حضرت علی ( ع ) انسان کامل"
نگارنده: احمد لطفی
هرچه در باره ی فضیلت و تاریخ زندگانی آن حضرت در ابعاد مختلف نوشته شود، حق مطلب ادا نمی شود. زیرا اگر دریاها مرکب شوند و درختها و جمادات قلم شوند هرگز قادر به نگارش تمام فضائل و حسنات و عظمت روحی آن حضرت نیستند.
...
[مشاهده متن کامل]

در روز قیامت کتب فراوانی که در وصف حیات و ممات حضرت علی ( ع ) ، در طول تاریخ نوشته شده است، سوار بر مرکب، به نمایش در می آیند، تا آنجا که در اثر کثرت آن کتب و نوشته ها اول و آخر آن مرکبها ناپیداست.
حضرت علی شخصیت n ( بسیار ) بُعدی هستی است، که در هر بُعدی فضایلش به حد اکمل است.
ابعاد شخصیت آن حضرت در بُعد عبادت، سیاست، کار و تلاش، مردمی بودن، یتیم نوازی، شجاعت ، شرافت، حفظ بیت المال، تقوا، دینداری، رحم و مروت، جهاد، جاذبه و دافعه، اطاعت از خدا و رسول خدا، امانتداری، شهامت، اصالت، اخلاق، و اخلاص و. . . . همه سرآمد است، فضیلت اورا خدا و رسول خدا ( ص ) و امامان طاهرین ( ع ) بعد از خودش بهتر و بیشتر ازسایرین بیان کرده اند. به قول ابن عباس هرکجا از قرآن را بخواهی تفسیر کنی نمی توان از فضائل حضرت علی ( ع ) نام نبرد.
قرآن مجید وقتی به جریان خوابیدن حضرت علی ( ع ) به جای پیامبر اسلام ( ص ) ، در لیله المبیت در آیه ۲۰۷ سوره بقره پرداخته است، درحقیقت آماده بودن آن حضرت را برای ایثار و مرگ و شهادت در راه خدا و رسولش اشاره دارد.
قرآن مجید درباره ی ایثارگری حضرت علی ( ع ) چنین فرموده است؛
" وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَاد� ( بقره/207 ) "
یعنی؛
�افرادی هستند ( امیر مؤمنان علی ( علیه السّلام ) ) که جان خویش را با خداوند معامله می کند به خاطر به دست آوردن رضایت او، و خداست که نسبت به بندگانش مهربان است�.
طبق آیه ی قرآن حضرت علی ( ع ) در هنگام نماز، خالصانه انگشترش را در راه خدا به گدا می دهند.
شاءن نزول بسیاری از آیات قرآن در باره ی حضرت علی ( ع ) می باشند.
امام علی ( ع ) در باره ی ایثارگری فرمودند:
�الایثار اعلی المکارم�
�ایثار، برترین صفت عالی انسان است�.
ویا در روایتی دیگر انسان در زیر زبانش نهفته است.
کلام آن حضرت در نهج البلاغه مادون حق و مافوق بشر است. به همین خاطر نهج البلاغه را برادر قرآن می دانند.
حضرت علی ( ع ) و حضرت محمد ( ص ) را پدران امت می دانند. هرچه در باره ی فضائل آنها گفه شود باز آنها ما فوق آن فضایل هستند.
حضرت امام حسن ( ع ) بعد از مر گ پدرش حضرت علی ( ع ) فرمودند ؛
به خدا قسم آیه های مجسم قرآن را دفن کردیم.
امام حسین ( ع ) فرموده است؛
به خدا قسم پدرم و برادرم هر دو از من بهتر بودند.
حضرت علی ( ع ) مظلوم ترین فرد تاریخ است، کتاب جر جرداق مسیحی تشریح حقانیت علی از زبان یک فرد مسیحی است.
حضرت علی ( ع ) صاحب روز غدیر است.
قرآن مجید، در پیامی تحکم آمیز به پیامبر اسلام خطاب نمود ، آنچه را که ماموری به امت ابلاغ کن از هیچ سرزنش کننده و معاندی نترس، زیرا جامعه باید بداند ، بعد از مرگ شما به چه کسی باید مراجعه کنند و از وی بخواهند تا راه و چاه را نشانشان بدهد . بنابرای در روز ۱۸ ذیحجه سال دهم هجری پیامبر اسلام ( ص ) حضرت علی ( ع ) را به جانشینی خودش طبق دستور خداوند معرفی کرد. بعد از آن آیه نازل شد امروز دین شما تکمیل گردید.
به نوبه ی خودم ۱۴۳۱ ( یک هزار و چها رصد و سی ویکمین ) سالروز عید غدیر را به همه ی آزادگان و دوستداران حضرت علی ( ع ) تبریک عرض می کنم.


"بلاها عامل سازندگی"
نگارنده: احمد لطفی
دنیای ما ساختارش را با بلا ساخته اند. از قدیم اعلام شده انسان دشمن انسان است. "توماس هابز" انسان را گرگ انسان اعلام کرده است. شیطان هم با تمام تبلیغات و کینه ها و توهمات و خطواطش دشمن شماره ی یک انسانهاست. خصوصا" از دست انسانهای موحد عصبانی است و بر سر می کوبد. انسانها در این دنیای طوفان زده، و امتحانات ریز و درشتی که در آن وجود دارد، همه عواملی برای بیداری یا بدبختی ما انسانهاست. سختی ها برای برخی انسان حکم سازندگی و بیداری عقل و دل و چشم وهوش و ذکاوت آنها دارد. ما در دعاها از خداوند خواستار عقل رشید و چشم بصیر و قلب سلیم هستیم. برخی در امتحانات و مواجه با سختی ها، خود را می بازند و قادر نیستند، که از سختی ها و مشکلات راهی برای برون رفت از آنها پیدا کنند. در چنان حالتی مستاءصل و مغبون و تسلیم شده در مبارزه ی زندگی خواهند بود.
...
[مشاهده متن کامل]

امام خمینی ( ره ) در دوران دفاع مقدس می فرمود ؛ "بکشید ما را ملت ما بیدارتر می شود. "
حضرت علی ( ع ) دنیا را خانه ای می داند ، که تومار آن را با بلا پیچیده اند. [ الدنیا دارُُ بلاء محفوفه]
حضرت امام حسن عسگری در این باره فرموده است؛
"ما مِن بَلِیّةٍ إلاّ و للّه ِ فیها نِعمَةٌ تُحیطُ بِها. " [بحار الأنوار : 78/374/34. ]
ترجمه:
"هیچ گرفتارى و بلایى نیست مگر آن که نعمتى از خداوندآن را در میان گرفته است. "
آنچه از این بحت می توان نتیجه گرفت؛دقیقا" یکی از مصداق های آیه ی " ان مع العسره یسرا" می باشد زیرا سختی ها پل پیروزی، و موفقیت و آسایش انسانهاست.
هرمشکل و معما و بیماری ای، که در جهان به وجود می آید ، جنبه ی دیگری در ذات آن نهفته است. و آن این است که انسان را به فکر و تلاش برای حل آن وا می دارد. سختی ها عاملی برای محک زدن جوهر انسانی افراد هستند. مشکلات و درد و رنجها ما را مورد سنجش قرار می دهند، که آیا ماتسلیم آنها هستیم یا برای رفع آنها تلاش می کنیم و به عبارت امروزی راه حلی برای آنها جستجو می کنیم، و یا در برابر آنها تسلیم و مستاءصل می گردیم؟
امام خمینی ( ره ) پیشوای فقید انقلاب اسلامی جنگ دولت بعثی عراق علیه ایران را نعمت می دانستند. یعنی شرایط پیش آمده موجب افزایش وحدت و یکپارچگی کشور می شود ، از طرفی دیگر نیز کشور به سمت خود کفایی نظامی حرکت خواهد کرد.
پیامبر اسلام ( ص ) در باره ی دفاع وجهاد و مبارزه با دشمنان فرموده است؛
�الجَنَّةُ تَحتَ ظِلال السُّیُوفِ . [کنز العمّال : 10482 . ]
ترجمه : �بهشت زیر سایه شمشیرهاست
شاعر هم گوید؛
چون نداری درد، درمان هم مخواه�
�����درد پیدا کن که درمانت کنند
بگذر از فرزند و مال و جان خویش�
�����تا خلیل الله دورانت کنند
سر بنه در کف برو در کوی دوست�
����تا چو اسماعیل قربانت کنند
[خزائن الاشعار، صفحه 28. برگرفته از کتاب تحفة الصائمین تألیف موسیانی اصفهانی]

Ahmad Lotfi:
وقتی بزرگان یک جامعه در بین خودشان وفاق بین المللی و ملی ندارند. و در برابر سیاست جهانی وحدت رویه برای پیشبرد اهداف و منافع ملی خویش ندارند ، قطعا" تشتت و پراکندگی داخلی، دیگران را به فکر طمع ورزی انداخته، و با برنامه ریزی هایشان موفق به گرفتن امتیاز از ما می شوند. و اکنون چین و فرانسه و روسیه و امثال آنها چنگال طمع برخاک پاک ایران جایگاه شیران و دلیران انداخته اند. زهی خیال باطل که ملت اجازه ی چنین دست درازی هایی را به اجانب نمی دهند.
...
[مشاهده متن کامل]

هزار و چهارصد سال پیش حضرت علی ( ع ) فرموند ؛
والیمین و الشمال مضله
الطریق الوسطی هی جاده سعاده
ما باید کار را بدست متخصص و متعهد بسپاریم. آنها که در علم سیاست وارد نیستند نباید بر وزیری دانا مانند ظریف خرده بگیرند. احساسی عمل کردن و شعاری رفتار کردن ما، دشمن را نیرومند و راه های توسعه و پیشرفت را برما بستند.
ماباید دلسوز کشور باشیم و با عملکرد درست در هرحوزه ای چه اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی و دینی و. . . کشور را به سمت تعالی سوق دهیم. ما در شهرهای کوچک هنوز قادر نیستیم که نقشه و برنامه ای مدون برای کاهش تخریبهای ناشی از سیل و خشکسالی و. . . فعالیت زیر ساختی داشته باشیم. امیدوارم وحدت عملی سرتاسر کشور را به جهاد همه جانبه ی سازندگی در تمام زمینه ها فراهم گردد. تا کشور بزرگ ایران طعم سعادت و پیشرفت اصولی را به عینه ملاحظه نماید.
ان شاء الله

Rashid Vaghef:
توضیح یک ضرب المثل
گاهی انسان نمی تواند ، حرف خودش را مستقیم بیان نماید. ، به همین خاطر با کنایه و ضرب المثل سخن خویش را به جامعه القاء کرده اند. نقش تاءهل، و سن برای مردان و زنان، از قدیم دارای اهمیت بوده است. انسان متاءهل درجامعه کسب اعتبار و اعتماد می کرده است. به عبارت دیگر جامعه روی سخن آنها حساب ویژه باز می کرده است. در فعالیتهای اجتماعی و نقش آفرینی در خدمت رسانی و مسئولیت پذیری و نماینده شدن در امورسیاسی ، فرد متاءهل نسبت به فرد مجرد ، در یک جامعه ی مدنی و طبیعی شانس بیشتری برای انتخاب شدن دارند. اگر مسئولی یا بزرگی در جامعه متاهل نباشد و حتی فرزند هم نداشته باشد، و به کار مردم رسیدگی نکند ، مردم زیرک درباره ی چنان افراد مجردی می گویند؛
...
[مشاهده متن کامل]

دَسِم و دامان شخصی بِیَن گیر
بی رو بی فرزن بی خدا و بی پیر
یعنی؛
[مشکلم] و گرفتاریم بدست فردی افتاده، که زن و فرزند ندارد، از همه بدتر به خدا و پیر و پیغمبر هم ایمان ندارد.
این ضرب المثل هشداری برای دولتمردان است، که افراد متاءهل و متعهد و متخصص و با تجربه را در امور سیاسی و اجتماعی و قضایی و. . . گزینش نمایند تا با کسب اخذ آراء ، نماینده و یا برمسند ی سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و مذهبی و دینی و اقتصادی و . . . . تکیه زند. هروقت در تعیین نمایندگان مجلس و نمایندگان شهر و روستا از چنین افرادی با ویژگی های یک انسان متوازن و متعادل و متواضع و متاءهل و متخصص و متعهد استفاده شد. جامعه به سعادت و کمال و پیشرفتِ لازم دست پیدا می کند.


قیامهای الهام گرفته از ابومسلم خراسانی
گرد آورنده : احمد لطفی
آنچه مسلم است، حکام اموی و عباسی در اداره ی مملکت و جمع اوری مالیات و گرفتن جزیه محتاج ایرانیان و اشراف و زمینداران بزرگ آن بودند.
...
[مشاهده متن کامل]

ازسال ۴۷ هجری قمری ( ۶۶۷ میلادی ) زیاد ابن ابیه والی بصره پنجاه هزار خانوار عرب را که عمدتا" از قبایل بنو قیس و تمیم و و بنوازد بودند، از بصره و کوفه کوچ داده، بدون تغییر و تعدیل ساخت قبیله ای آنهابه قصد تحکیم پایه های فتوح سابق و ایجاد ذخیره ای از نیروی انسانی برای سفرهای جنگی آینده در خراسان مستقر ساخت. [در آن زمان ] مرو مقر ستاد فرماندهی اصلی عرب گردید. [فرای:۱۳۸۵: ۴۲۰و۴۱۹]
قیامهای محلی در برابر حمله ی عرب را تاریخ ثبت کرده است، که طبقه ی زمیندار قدیم آنهارا سازماندهی و رهبری می کرد نظیر شورش ناپایدار نیشابور و بلخ در سال سی و دو هجری قمری ( ۶۵۳میلادی ) به رهبری قارن از اشراف دوره ساسانی
[shaban:1970: 26]
اگر کسی بخواهد با اندکی خطر و لغزش مفهوم شیعه را تعمیم بخشد ممکن است بگوید که هردگرگونی بنیادی، ملهم از شیعه در دو قرن اول فتوح عرب به قیام مختار چه شورش راوندیان تا آنجا که به هدف آن و وسایل دستیابی به آن هدف مربوط می گردد، در جنبه ی ظاهری خود دارای دلالتهای ضمنی زیدی است همچنین کلیه قیامها شورش قرمطیان یا انقلاب عباسیان دارای فحوای دینی قرآنی و "اصلاً اسلامی" بودند. اگر چند عنصر مذهبی غلو ریشه اسلامی دارد، اما باید آن را بیان تازه فرهنگ گنوستیک یونانی - مسیحی - ایرانی آن عصر دانست. از سوی دیگر یک ویژگی بیشتر محیطی، کمتر اسلامی و احتمالاً ایرانی به فشار اجتماعی پایدار می توان اسناد داد که در انقلاباتی جلوه یافتند که به نظر می رسد نظیر مورد خوارج سیستان حتی وقتی که ملهم از اصول دقیقاً تاثیر نا گرفته از غلو هستند، باز هم مضامین مشترکی آنها را به هم پیوند می دهد.
نخستین جنبشی که باید از آن یاد شود قیام "به آفرید" است که در سال ۱۲۹ قمری تا سال ۱۳۱ هجری قمری ( ۷۴۶ و ۷۴۷ تاسال های ۷۴۸ و ۷۴۹ میلادی ) وی از مردم زوزن به تبلیغ و نشر آئین خود آغاز کرد.
روستای خواف از توابع نیشابور بود. این قیام جنبشی دهقانی بود که مخالف قدرت سنتی - زردشتی - ساسانی بود . که تفکری الحادی داشت رهبران زردشتی و ابومسلم خراسانی همه خواستار نابودی آنها شدند. و عبدالله ابن سعید به دستور ابومسلم آنها را به زنجیر کشید و نزد ابومسلم آورد. وی نیز آنها رانابود ساخت. [ اقتباس از نوشته؛ فرای: ۱۳۸۵: ۴۲۳]
در دوران ابومسلم خراسانی که تضاد میان اعرابِ مهاجر و بومیان درترکیب و یکپارچگی آنها در فرآیند ادغام با مشکلاتی نیز همراه بود. هرچند به نفع عباسیان و گاه بر ضد امویان و نماینده ی آنها برخی از اعراب هم احتمالا" به ابومسلم کمک کرده اند. دشمنان محلی ابومسلم زمینداران بزرگ بودند که نماینده ی منافع دولت اموی بودند، و اجازه داشتند که به نام آنهاهم مردم محلی و هم اعراب کوچ نشین خراسان را استثمار کنند. [فرای:۱۳۸۵: ۴۲۵]
منبع:
۱ - فرایّ - ر. ن - تاریخ ایران از ظهور اسلام تا آمدن دولت سلجوقیان - ترجمه، حسن انوشه - جلد چهارم - انتشارات امیر کبیر - تهران، سال ۱۳۸۵
قیامهای ملهم از ابو مسلم خراسانی بطور خلاصه عبارتند از :
۱ - سنباد مجوسی؛
ایشان مردی ایرانی و�زرتشتی�بود به که منابع وی را از یاران�ابومسلم خراسانی�دانسته اند. پس از کشته شدن ابومسلم به دست�ابوجعفر منصور عباسی�به خون خواهی او قیام کرد و سرانجام به�سال ۱۳۷ ق�در جنگ با�جمهور بن مرار عجلی�از فرماندهان�بنی عباس�کشته شد.
معرفی اجمالی
سنباد مجوسی ایرانی، زرتشتی و از اهالی روستاهای�خراسان�و از یاران ابی مسلم خراسانی و دست پرورده او به شمار می رفت. زمانی که ابومسلم کشته شد سنباد به خون خواهی وی قیام کرد و پیروان زیادی از�خرمیان�و�مزدکیان�یافت و بر بسیاری از سرزمینی های خراسان چیره شد. بسیاری از اهالی�طبرستان�و جبال ( شمال غرب ایران ) که هنوز مجوسی بودند دعوت وی را پذیرفتند. به پیروانش رساند که ابومسلم نمرده واسم اعظم�خداوند را قبل از به قتل رسیدن خوانده وبه صورت کبوتری سفید درآمده و پرکشیده و آن کسی را که�ابوجعفر منصور عباسی، به قتل رساند او نبود بلکه شیطانی را که به گونه ابومسلم درآمده بود، کشت، سنباد مردم را به محو حکومت عرب واسلام�و نابود کردن�کعبه�فرا می خواند. منصور سپاهی را به فرماندهی جمهور بن مرار عجلی به سوی وی فرستاد و بین�همدان�و�ری�کنار بیابان در نبردهایی با هم درآمیختند و سنباد آزمایش خوبی در جنگ پس داد، جنگ به پایان رسید، قیامش خاموش شد، درجنگ کشته شد، یارانش گریختند و بسیاری از ایشان و خانواده اش به اسارت درآمدند.
منابعی که به مطالب فوق اشاره دارند عبارتند از؛
۱. ↑�طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۷، ص۴۹۵. ���
�۲. ↑�ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۴۸۱ - ۴۸۴. ����
۳. ↑�مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۳۰۵ - ۳۹۶. ۴
۴. ↑�یعقوبی، !احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۶۸. ����
همچنین منابع برای این موضوع:
۱ - عبدالسلام ترمانینی، رویدادهای تاریخ اسلام، ترجمه پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ج۱، ص۳۵۰.
۲ - رده های این صفحه :�تاریخ اسلام�|�درگذشتگان سال 137 ( قمری ) �|�شورشیان عصر بنی عباس�|�یاران ابومسلم خراسانی
۲ - اسْحاق ِ تُرْک:
وی از داعیان ابومسلم خراسانی ( ه م ) در نیمة اول سدة ۲ق ( ۱۳۷ ه / ۷۵۴ م ) . او مبلغی بود که�ابومسلم خراسانی، فرمان دار خراسان و شخصیتی برجسته درجنبش سیاه جامگان، وی را به نزد مردمان ترک�فرارودگسیل داشته بود. وی گرایش هایی زرتشتی یا خرم دینی داشت و پس از آن که خلیفه�منصور عباسی�ابومسلم را به قتل رساند، وی اعلام داشت که ابومسلم رسول و فرستادهٔ زرتشت بوده، و در کوه های ری زنده باقی مانده است و از آن جا بازخواهد گشت. بدین سان وی فرمان برداری و وفاداری گروه های وفادار به ابومسلم را دست آورد و جنبش اسحاقیان�را علیه�عباسیان�آغاز کرد.
پیروان اسحاق، مانند بسیاری دیگر از گروه های مسلمیه، به عنوان حامیان جنبش خرم دینی، که شاخه ای بود برآمده از فرقهٔ مزدکی زرتشتی، که در آن ابومسلم نیز مورد احترام بود، شناخته شده اند.
درباره اسحاق ترک در رویهٔ ۱۶۹ کتاب�دو قرن سکوت�تالیف عبدالحسین زرین کوب�نقل شده ، که این اسحق درست معلوم نیست چه کسی بوده است قولی هست که از نسل�زید بن علی�و دعوی امامت داشت، روایت دیگر آن است که مردی بود عامی، از مردم ماوراءالنهر که با جنیان دعوی ارتباط داشت. ظاهراً آنچه سبب شده است هویت و حقیقت حال او مکتوم بماند آن است که با هر فرقه از مردم طوری دیگر سخن می گفته است و مصلحت وقت را بدین گونه رعایت می کرده است. به هرحال، این اسحق از پیروان و هواخواهان ابومسلم بود و مطابق بعضی روایات او را بدان سبب ترک می خواندند که وقتی به فرمان ابومسلم در میان ترکان بر سالت رفته بود. باری نوشته اند چون ابومسلم کشته شد، یارانش بگریختند و به بلاد دیگر رفتند. این اسحق نیز که از یاران ابومسلم بود به ترکستان رفت و در آنجا دعوت آغاز کرد و مردم آن بلاد بر گرد وی فراز آمدند. گفته اند که وی در ماوراءالنهر مردم را به خویشتن دعوت کرد و چنان فرانمود که وی جانشین زرتشت است و مدعی شد که زرتشت زنده است و بزودی دیگر بار ظهور خواهد کرد تا دین خویش را آشکار سازد؛ و بدینگونه، در خراسان ظاهراً دعوت وی انتشار تمام یافت.
منابع :
الف ) - دو قرن سکوت، �عبدالحسین زرین کوب
ب ) - �دانشنامه بزرگ اسلامی�. مرکز دائرةالمعارف اسلامی. ص. �۲۲
ج ) - �قیام اسحاق ترک�. بایگانی شده از�مقاله اصلی�در ۱۶ مه ۲۰۱۹ - ویکیپدیا
۳ - قیام راوندیان؛
آنها به خونخواهی ابومسلم خراسانی در عراق به سال ۱۴۱ هجری قمری و سال ۷۵۸ و ۷۵۹میلادیبه وقوع پیوست. آنها و سربازان ابومسلم به ظاهر به طرفداری از منصور خلیفه عباسی ، کاخ را محاصره و بسان خانه خدا بوسیدند ، آنها به شیوه ی خلیفه که با خدعه ابو مسلم را کشتند. به تمسخر کاخش را بوسیدند. ، و نهایت اعراب هوادار خلیفه قیام آنها را در هم کوبیدند. ولی هواداران این قیام تاسالها آن را به شکلی ضعیفتر ادامه دادند. قیام کنندگان راوندیان خراسان بودند.
۴ - قیام استاد سیس:
جنبش استادسیس�یکی از جنبش های ایرانی بود که از مخالفان سلطهٔ اعراب در�ایران�بودند و بر ظهور�هوشیدر ( موعود�زرتشت ) باور داشتند. [۱]
از طرفی دیگر، استادسیس؛�یکی از متنفدین محلی در�سیستان�و�هرات�بود. [۱][۲]�به گفته�یعقوبی مورخ شهیر، استادسیس از شناسائی�مهدی�به ولایت عهد منصور سرپیچید. �طبری�و�ابن اثیر�می نویسند که سیصد هزار نفر بر او گرد آمدند، واوبر�خراسان�و�مرورود�استیلا یافت. خودراموعود�زردشت�یعنی
�"هوشیدر�"خواند. وی در سال ۱۵۰ هجری در�خراسان�ادعای پیغمبری کرد و علیه�عباسیان قیام کرد. او در آغاز پیروزی هایی به دست آورد و سرزمین هایی را در�خراسان�تسخیر کرد، و برای چند بار بر سرداران خلیفه پیروزی یافت. ولی سرانجام در سال ۱۵۱ هجری شکست خورد و بسیاری از پیروان او کشته یا اسیر شدند. [۲]
پانویس؛
↑�۱٫۰�۱٫۱�لغتنامهٔ دهخدا، سرواژهٔ �استاسیس�.
↑�۲٫۰�۲٫۱��قیام های مردمی در ایران�. وبگاه راه توده. دریافت شده در�۱۰ آبان ۱۳۸۸.
۵ - "جنبش سپیدجامگان"
جنبش سپیدجامگان�در ادامه جنبش های بومسلمیه یا خونخواهان�ابومسلم خراسانی�در سال ۱۶۱هجری به رهبری هاشم ابن حکیم ملقب به�مقنع�رخ داد، هواداران او اهل ماورالنهر، سغد، بخارا بودند که برای مخافت با عباسیان که جامه سیاه داشتند، جامه سپید پوشیدند و به این نام مشهور شدند. [۱]
زمان قیام آنها در سال ۱۶۱ هجری قمری درمکان ماورالنهر بود. نتیجه گسترش آیین�مقنع علتش این بود که آنها به خونخواهی�ابومسلم�، به مخالفت و جنگ با�عباسیان پرداختند. آنها پیرو مقنع بودند.
شکل گیری جنبش:
مقنع رهبری این جنبش را بر عهده داشت، نام اصلی او هاشم ابن حکیم بود. مقنع اهل�بلخ�بود و بعدها به روستای خازه یا کازه در نزدیکی�مرو�نقل مکان کرد، خصوصیات ظاهری او را چنین ذکر کرده اند: کوتاه قد، سرطاس، زشت، و یک چشم در یکی از جنگ ها یکی از چشم های او کور شد و همواره نقابی بر صورت داشت هواداران نزدیک به وی معتقد بودند که او برای جلوگیری از درخشش نور الهی چهره خود را می پوشاند. �
مقنع�در ابتدا به شغل رخت شویی مشغول بود، بعد از پیوستن به دستگاه ابومسلم به سرعت پیشرفت کرد و سردار سپاه�ابومسلم�شد. [۲]
�مقنع بعد از ده سال پس از مرگ ابومسلم به خونخواهی او شورید، مقنع توانست با استفاده از شعبده بازی، علم ریاضی و انعکاس نور صورتی از ماه بسازد که از چاه بالا می آمد و به ماه نخشب یا ماه مقنع معروف شد،
بیشتر این هواداران در�ماوراءالنهر، �نخشب، �سغد�و�بخارا� بودند.
هواداران مقنع به سپید جامگان معروف گشتند چون برای مخالفت با�عباسیان�که جامه سیاه داشتند آن ها جامه سپید بر تن کردند و به سپید جامگان معروف شدند. [۳]
شورش های سپید جامگان :
سپید جامگان در ماوراءالنهر و اطراف آن دست به شورش های بسیاری زدند و خرابی های بسیاری به وجود آوردند، یکی از این حمله ها به روستای "نمجکت" بود در نزدیکی بخارا، سپید جامگان به رهبری حکیم ابن احمد شبانه به این روستا تاختند و در ابتدا مؤذن مسجد و پانزده نفر نمازگزار را کشتند و سپس همه افراد روستا را قتل عام کردند، این تاخت و تازهای سپید جامگان باعث ترس و هراس فراوان در بین مردم و مقامات محلی در ماوراءالنهر و اطراف آن شد به طوریکه همواره این افراد خطر سپید جامگان و جایگزینی آیین مقنع به جای اسلام را به خلیفه�مهدی عباسی�گوشزد می کردند. [۴]
سرانجام این شورش توسط سعید حرشی سرکوب شد اما آمال وآیین های سپید جامگان خاموش نگردید[۵]
پانویس:
↑�مفتخری، حسین. �تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان. صص. �ص ۱۱۶–۱۱۴.
↑�مفتخری، حسین. �تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان. صص. �ص ۱۱۶.
↑�مفتخری، حسین. �تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان. صص. �ص۱۱۶.
↑�التون، دانیل. �تاریخ سیاسی اجتماعی خراسان در آغاز حکومت عباسیان. صص. �ص ۱۴۹.
↑�مفتخری، حسین ( ۱۳۸۸ ) . �تاریخ ایران ازورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان. تهران: سمت. صص. �۱۱۶. �شابک�۹۷۸_۶۰۰_۰۲_۰۱۶۶_۱�مقدار�|شابک=�را بررسی کنید: i
منابع :
مفتخری، حسین� ( ۱۳۸۸ ) . �تاریخ ایرا از ورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان. تهران: سمت.
التون، دانیل. �تاریخ سیاسی اجتماهی خراسان در آغاز حکومت عباسیان. تهران: علمی و فرهنگی.
نتیجه=
این پنج قیام، همگی برای دفاع از استقلال طلبی ایرانیان و به خونخواهی ابومسلم خراسانی صورت گرفته است.


"درمحضر قرآن روشنگر"
گرد آورنده: احمد لطفی
قرآن کتابی روشنگر و هدایتگر موءمنین و متقیان است. خاصانِ متقی و اولیاء الله وخردمندان حقیقی جامعه، در میان جوامعی زیست می کنند، که برخی از افراد آن جامعه در جهل و ستیزه و جنون رفتاری بوده، و به سه گناه نابود کننده اخلاق و انسانیت، یعنی [حرص و طمع] و حسد و تکبر مبتلا شده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

قرآن چنین افرادی که اعمال و رفتار زشتشان در نزد آنها زیبا جلوه می کند، را در تاریکی محض و جهل مرکب می داند.
حضرت علی ( ع ) آنها را مرده ی متحرک می داند.
انسان نادان و سرگشته و دارای صفات رذیله ، در ذاتش آرامش و محبت راه ندارد، وی مدام به زندگی دیگران سِرَک می کشد. کارش فضولی است. همواره دلهره دارد، که کسی می خواهد اموالش را ببرد . ضمیرش در تاریکی جهل چنان گرفتار است. که غیبت کردن و تهمت زدن و کم خوابی و باج گیری و آب زیر کاهی و نخود هر آشی بودن و و خلاصه تمام حرکات و سکناتش در لجن و تاریکی غرق شدن است. نصیحت ناصحان و شیوه ی درست و منطقی دانایان و سخن عاقلان در گوش و هوش و جان تاریک وی تاءثیر ندارد. قرآن کریم در آیه ی ۱۲۲ سوره ی انعام چنین فرموده است؛
اَوَمَنْ کَانَ مَیْتًا فَأَحْیَیْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا ۚ کَذَٰلِکَ زُیِّنَ لِلْکَافِرِینَ مَا کَانُوا یَعْمَلُون ( انعام - آیه۱۲۲ )
ترجمه:
آیا کسی که مرده ( جهل و ضلالت ) بود ما او را زنده کردیم و به او روشنی ( علم و دیانت ) دادیم تا به آن روشنی میان مردم ( سرافراز ) رود مثل او مانند کسی است که در تاریکی ها ( ی جهل ) فرو رفته و از آن به در نتواند گشت؟ ( آری ) کردار بد کافران در نظرشان چنین جلوه گر شده است.
درحقیقت براین دلالت دارد، که خداوند نور هدایت قرآن راتوسط پیامبرش فرستاده هرکه نور ایمان به خداوند جانش رامنور ساخته، قطعا" مانند کسی است که خداوند اورا زنده کرده و نوری به او داده استکه با ان نور می تواند راه را از چاه تشخیص دهد، اما افراد کافر و گمراه حکایتش مانند کسی است که در تاریکی و ظلمت محض بسر می برد، و راه نجاتی پیدا نمی کند. بنابراین زندگی و مرگش پیوسته در ظلمت و جهل و بدبختی و در زندگی مروج گناه و شرّ و نا آرامی و دیگر آزاری است.
قرآن در این آیه بسان سایر آیاتش تفاوت بین دانا و نادان ، و کور و بینا ، و نور و ظلمت را به ما نشان می دهد. وانسان بطورکلی اگر در آیات نورانی قرآن تدبر نکند و خود را با قرآن و دستورات خداوند همنوا و تربیت نکند، قطعا" ضرر کرده و با هدایت شدگان در یک مسیر نیست و از ارزش پائینی برخوردار خواهد شد. به قول معروف انسان دانا و هدایت شده درجه کسب می کند و انسان نادان و ظالم وگمراه درکه بدست می آورد . که بین درجه و درکه تفاوت بسیار است.
فردوسی بزرگ دانایی و ادب را قدرت و توانایی و آرامش فرموده است. نگارنده قسمتی از اشعار زیبایش را با ترجمه، در تاءیید این نوشته ارائه می کند.
۱ - به دانش فزای و به یزدان گرای
که او باد , جان تو را رهنمای
ای انسان علم و دانش خود را بیشتر کن و به سوی پروردگار خود بیا . که او جان و دل شما را راهنمایی میکند
۲ - بیاموز و بشنو ز هر دانشی
بیابی ز هر دانشی , رامشی
از هر علم و دانشی بشنو و یاد بگیر , وقتی علم و دانش را پیدا کنی در آرامش هستی
۳ - میاسای از آموختن , یک زمان
ز دانش میفکن , دل اندر گمان
از آموختن علم و دانش لحظه ای آسوده و راحت نباش , و برای آموختن علم و دانش لحظه ای شک نکن
۴ - چه ناخوش بود , دوستی با کسی
که بهره ندارد ز دانش , بسی
دوستی با کسی که�علم�و دانشی ندارد بسیار بد و ناخوشایند است


"روزی برای پند و سختی کشیدن"
نگارنده: احمد لطفی
در روز جمعه مورخ ۶ تیر ماه سال ۱۳۹۹ با جمعی از دوستان به کوه رفتیم.
در ابتدا سید عزالدین حسینی با ماشین پرایدش، به درب منزل آمد، بنده و آقای اسماعیل کردی و احمدعلی کرمشاهی و حاج محمد لطفی، را سوار کردند، و راهی کوهستان شدیم. ساعت ۷ صبح و ربع به ایستگاه و گردنه هلال احمر در بالای کوه کبیرکوه، رسیدیم .
...
[مشاهده متن کامل]

صید نظر عابدفر و محمد نظری و عبدعلی صیدی، و آقای نصیری نیز با یک ماشین حرکت کردند. سید اسد تقوی ناصرالدینی هم با ماشین خودش راهی کبیر کوه شدند. در بین راه سید عزالدین حسینی از سلسله ی جلیله ی سادات سید ابراهیم ابن حضرت امام محمد باقر ( ع ) خاطراتی از رانندگی خود که افراد دردمند را به نزد مرحوم شیخ حیدر منصور الحسنی ابن شیخ نبی ابن شیخ مرتضی پشتکوهی برده بودند، رابیان کردند. وی کراماتی از این شیخ نقل می کرد که انسان واقعاً تعجب می کند. ایشان گفت فردی مرا دربست کرد تا او را به نزد شیخ حیدر منصور الحسنی ببرم. وقتی که رسیدیم سخنان عجیبی به دونفر ارباب رجوع ردند. آنها اعتراف کردند که شیخ کاملا" از نیت ماخبر دادند. وقتی که نوبت ما شد فردی که مرا دربست کرده بودند ، گفت من می روم بیرون شما نزدش برو. وقتی شیخ را زیارت کردم گفت ؛ این مرد ی که آوردی زن دارد، میخواهد من دعا کنم تا دختری را اغفال کند . ولی من چنین دعایی نمی کنم. وقتی که نزد وی رفت حرف شیخ را تایید کرد.
چند داستان راست و حکایت نیکو ی دیگر گفتند . اسماعیل کردی هم گفت شیخ به فردی که می خواست دعای مهربانی برای یک دختر بکند وی این کار رانکردند وگفت دست از این عشق یکطرفه بردار وگرنه به شرو گرفتاری سختی دچار می شوی . آن فرد بعد از یکماه با کلت به دختر مورد علاقه اش در دم دبیرستان شلیک می کند. و مامورین نیروی انتظامی وی را می گیرند و تحویل دادگاه می دهند. واقعیتهایی در اطراف جریان دارد، که بسیار شگفت انگیز هستند. در شهرستان آبدانان افراد عجیبی مثل شیوخ و عارفان منصور ابن الحسنی وجود دارد . افرادی نیز قادرند که با دست اشیائی که در چشم می افتند، را به راحتی در آورند.
در دنیایی که ما زندگی می کنیم افرادی هم وجود دارند که پیش بینی ها و سخنان راستی بر زبانشان جاری می شود.
شیوخ منصور بالحسنی آنها می گویند؛ ( یر و رهبرشان این سخنان عجیب و درست را به آنها یاد می دهند، و آنها هم آن سخن را می گویند.
سید منصورابن الحسن مثنی ابن امام حسن مجتبی ( ع ) که مرقدش در منطقه ی قدح پشتکوه ( آبدانان ) هست. الان آرامگاهش زیارتگاه محبین اهل بیت عصمت ( ع ) می باشند.
پیش بینبی ها و سخنان شیوخ منصور الحسنی به حقیقت نزدیک است. سید عز الدین حسینی گفت؛
" فردی را نزد شیخ حیدر منصور بالحسنی بردم ، که بچه دار نمی شد.
شیخ گفت؛ تو صاحب سه فرزند می شوی اما دو تا از آنها می میرد و یکی از آنها باقی خواهد ماند. آن تا به دنیا آمد واقعاً همانطور شد دو فرزندش از دنیا رفتند، ، و سومی که دختر بود، زنده ماند. سید عزالدین خودش صحت گفتار شیخ را دیده بود
در دنیایی که به قول معروف دنیای مدرنیته است، پیش بینینیت و حالات روحی و با طنی افراد، ودعاهای دقیق چنین شیوخی تعجب آور است.
درمسیر کوهنوردی افرادی به طبیعت صدمه زده َ ، و از درختهای ارجن شاخه هایی قطع کرده بودند.
افراد زیادی به کوهنوردی می روند گاه ناخواسته ، ولو کوچک به جنگل و طبیعت صدمه می زنند.
این جنگل طبیعی در واقع ریه زمین و تصفیه کننده هوای منطقه ماست. امید است که این صاحبان وسایل نقلیه موتوری، به این کوه و طبیعت بکرش، صدمه نزنند.
برخی از افراد نا آشنا با حفظ محیط زیست، ممکن است خدای نکرده از گل ها و درختچه های کبیر کوه را در بیاورند. برخی هم از چوب درختان بلوط زغال درست می کنند در هر صورت حضور گسترده ی مردم درفصل بهار به طبیعت زیبای کبیر کوه خسارت وارد می کنند.
این رفتار ضد طبیعت برخی از آدمها ، واقعاً کار درستی نیست. بنابراین باید به نحو صحیح از طبیعت و کوه و جنگل استفاده کنیم
در هر صورت دوستان مسافتی را طی کردیم تا به گردنه " دول بله کوه" رسیدیم . در آنجا با چند نفر از دوستان کوهنورد ، از جمله سید محمدحسین فرهادی و یحیی هاشمی و جمعی دیگر سلام و احوالپرسی کردیم و عکسهای دسته جمعی گرفتیم.
در آنجا به یاد رحیم دانیاری افتادم که همیشه مرا یاری می داد و آب وصو را برای دائیش می گرفت. تا این را گفتم، در موقع ادامه ی مسیر عبدعلی صیدی دلفان و نصیری کلیوند، آب وضو و کوله پشتی مرا گرفتند. بنده هرچه گفتم که نصیری کوله را نگیرد، اما ایشان وصیدی جوانمردی کردند و نگارنده را وام دار محبت خود کردند. گروه ۹ نفره بعد از پنجاه دقیقه کوهنوردی ،
در ضلع شرقی "چشمه کرمشه" اتراق کردیم و جناب اسماعیل کردی و سید تقوی و صیدی و نصیری چای درست کردند و غذاها را گرم کردند. حدود ساعت دوازده و نیم ظهر همگی ناهار خوردیم .
محمد نظری مثل همیشه آوازی علیدوستی و بزران خواندند نصیری و کرمشاهی نیز با وی همنوا گشتند. بقیه هم هر کس از هر دری سخن می گفت آواز می خواندند، و در مورد خاطرات آدم های قدیمی حرف هایی به میان می آوردند . برخی سخنان طنز و گاه رکیک می گفتند که بزرگترها نصایح لازم را ارائه می کردند.
عده ای از افراد گروه کوهنوردان "وهار آو"با همدیگر شوخی هایی می کردند، و گاه با شوخی به همدیگر اهانت های کوچکی روا می داشتند ، که این کار در قاموس رفتار کوهنوردی جایگاهی ندارد.
برخی هم داستان های زیبا یی تعریف می کردند، و از لحاظ عاطفی و روانشناسی اجتماعی برای طبیعت دلسوزی می کردند. و می گفتند؛ در دل این کوهستان نعمت فراوان است، و جا دارد که عرصه را بر حیوانات تنگ نکنیم تا آنها نیز زندگی راحتی داشته باشند.
ما نباید کاری کنیم که این حیوانات خدای نکرده صدمه ببینند، و حیات وحش را به خطر بیندازیم.
دربرگشت من عضلات پاهایم گرفته شده بودند، و با اضافه وزنی که داشتم راه رفتن برایم دشوار ششد شده بود. بود.
شده بود.
در برگشت بنده و کربلایی احمد علی کرمشاهی باهم گپ می زدیم و راه می رفتیم.
حاج محمد لطفی و علی داد کرمشاهی در جلوتر ازمن و احمدعلی راه می رفتند. سایرکوهنوردان در راه میانبر کله ریز به طرف کوه آهن ربا رفتند تا سید اسد تقویبا پرایدش آنها را به منزل برسانند. اسماعیل کردی و محمد نظری یک ساعت زودتر به طرف منزل حرکت کردند وما چهار تن نیز
ساعت هشت و نیم غروب به کنار جاده در گردنه هلال احمر رسیدیم و با ماشین علی داد کرمشاهی به منزل برگشتیم.


"سیری در آیات قرآن عظیم"[2]
گرد آورنده: احمد لطفی
خداوند در قرآن به صورت واضح و شیوا ومُبرهن حقیقت زندگی سالم را برای بشریت بیان کرده است. از طرفی هم باطن گمراهان و مشرکان و شبهه افکنی آنها را در مخالفت با برنامه های پیام آورانش، خصوصا" پیامبر آخر الزمانش را نیزآشکار و تبیین می نماید.
...
[مشاهده متن کامل]


ترجمه آیات ۱۱۴ تا ۱۲۱ سوره ی انعام:
۱۱۴ - آیا من غیر خدا حاکم و داوری بجویم و حال آن که او خدایی است که کتابی� ( چون قرآن ) �که همه چیز در آن بیان شده به شما فرستاد؟ و آنان که به آن ها کتاب فرستادیم� ( یهود و نصاری ) �می‏دانند که این قرآن از خدای تو به حق بر تو فرستاده شده، پس در آن البته هیچ شک و تردید راه مده. � ( ۱۱۴ )
�۱۱۵ - کلام خدای تو از روی راستی و عدالت به حد کمال رسید و هیچ کس تبدیل و تغییر آن کلمات نتواند کرد و او خدای شنوا و داناست. � ( ۱۱۵ )
�۱۱۶ - و اگر پیروی از اکثر مردم روی زمین کنی تو را از راه خدا گمراه خواهند کرد، که اینان جز از پی گمان� ( و هوا و هوس ) �نمی‏روند و جز اندیشه باطل و دروغ چیزی در دست ندارند. � ( ۱۱۶ )
�۱۱۷ - محققاً خدای تو خود داناتر است به حال آن که از راه او گمراه است و آن که به راه او هدایت یافته است. � ( ۱۱۷ )
�۱۱۸ - پس شما مؤمنان چنانچه به آیات خدا ایمان دارید از آن چه نام خدا بر آن ذکر شده تناول کنید. � ( ۱۱۸ )
�۱۱۹ - چرا از آن چه نام خدا بر آن ذکر شده نمی‏خورید� ( و بر خود حرام می‏کنید ) ؟ در صورتی که آن چه خدا بر شما حرام کرده به تفصیل بیان نموده جز آن چه به آن ناگزیر می‏شوید که باز حلال است. و بسیاری از مردم به هوای نفس خود از روی جهل� ( دیگران را ) �به گمراهی کشند. همانا خدا به تجاوزکنندگان ( از حدود ) �داناتر است. � ( ۱۱۹ )
�۱۲۰ - و هر گناه و عمل زشت را در ظاهر و باطن ترک کنید، که محققاً کسانی که کسب گناه کنند به زودی به کیفر آن خواهند رسید. � ( ۱۲۰ )
�۱۲۱ - و از آن چه نام خدا بر آن ذکر نشده نخورید که آن فسق و تبه کاری است. و اهریمنان سخت به دوستان و پیروان خود وسوسه کنند تا با شما به جدل و منازعه برخیزند. و اگر شما هم از آنان پیروی کنید� ( مانند آن ها ) �مشرک خواهید شد. � ( ۱۲۱ )
�توضیح مختصر آیات فوق:
طبق آیات قبل از آیه ی ۱۱۴سوره ی انعام ، که مشرکان و مخالفان سعی در تزلزل اراده ی پیامبراسلام ( ص ) را داشتند، و با درخواستهای غیر معقول که وحی بر آنها بیاید و یا فلان معجزه رخ دهد. در حالیکه آنها فقط بهانه گیری و ایرادات بنی اسرائیلی مطرح می کردند، و قلبشان متمایل به جاهلیت و تحجر و شرک پرستی خودشان بودند.
غافل از آنکه خداوند اسرار و نیّات نهان آنها را می دانست، وطرح و نقشه ی آنها را برملا کردند.
در آیه ی۱۱۴ سوره ی انعام، خداوند خطاب به پیامبر اسلام ( ص ) می فرماید به آن مشرکان و معاندان بگو آیا من خدای مهربان که قران را برمن نازل کرده، و همه چیز برای سعادت بشریت در آن ارزانی داشته را رها کنم و به غیر او و مردم سخیف فکر رجوع کنم و از انها در مورد احکام خدا داوری بجویم. باز به پیامبر اسلام دلگرمی و قوت قلب در طی کردن مسیر حق عنایت می کند، که قرآن ازجانب خداوند برتو نازل شده و شک در ارشاد مردم با این دستورات روشن که در دست داری، از این شبهه افکنها و مخالفان تردید به دلت را مده. در حقیقت اهل کتاب می دانند و پیامبران آنها قبلا" در باره ی ظهور شما و دیانت برحقی که به بشریت عرضه می کنی کاملا" خبر دا ده اند و درکتابهایشان بدان اشاره کرده اند.
اکثر مردم بر سبیل و روش عادتهای رایج و اشتباه، و گاه نیز بر رفتار و کردار غلط گذشتگان و یا حاکمان مغرور و متکبر و گاها" گمراه جامعه ی خویش عمل می کنند. [ ان الناس علی دین ملوکهم]
بی ربط نیس که قرآن اکثر مردم را طوری معرفی می کند که خردهایشان را به کار نمی گیرند.
[اکثر الناس لایعقلون]
در دنیای ما نیز برخی انسانها بسان منحرفان گذشته، برخی غذاها و نوشیدنی ها و برخی حیوانات و پرندگان که از لحاظ شارع مقدس حرام اعلام شده اند، با توجیهات غلط خویش، خوردن و استفاده از آنها را برای خود و دیگران مباح و حلال می دانند. در حالیکه در روایت داریم؛ " حلال محمد حلال علی یوم القیامه و حرام محمد ، حرام علی یوم القیامه"
بنابراین آنچه برپیامبر اسلام ( ص ) وحی شده در باره ی حلال و حرام تا روز حشر جاری و ساری است.
اگر ما انسانها به احکام و دستورات خداوند ، باور و یقین داشته باشیم. کلام قرآن به حقیقت دارای کمال نهایی و درستی و سرتاسر ادب و اخلاق و عدالت و تعادل و شکوفا کننده ی استعدادهای فطری و ذاتی ماست. در کلام و حقایقی که بیان فرموده است، تغییر و تبدیلی نمی توان بوجود آورد، خداوند به اسرار هستی آگاه و دانا و شنواست. به عبارت دیگرتمام ظاهر و باطن هستیِ عالم را می دا ند.
پیروان حق همیشه به یاد خدا هستند. و هر دستوری که خدا فرستاده باشد را عمل می کنند. بطور مثال خداوند با ذکر بسم الله و یا اذکاری مانند سبحان الله ولااله الاالله دستور ذبح حیوانات را اعلام فرموده است. [ نقل از تفسیر عیاشی در باره ی آیه ی 《فکلوامما ذکر اسم الله علیه》، و تفسیر المیزان جلد ۷ صفحه ی ۵۱۱]
برخی در آن زمان می گفتند چه حیوانی مردار شده باشد و چه ذبح گوشت آنها فرق ندارد. هر دو مُرده شده اند آنها با این شبهه و قیاس مع الفارقی که بیان می کنند . تفاوت آن دو را درک نمی کنند. در حالیکه گرچه "بتمرگ" و "بنشین" و بفرما بنشین، هر سه بر نشستن اطلاق دارند، ولی گفتن بفرما بنشین صدها بار مثبت در رفتار اخلاقی را به منصه ی ظهور می رساند.
خداوند علم به سخن خویش دارد، و لی آنچه که شیاطین و گمراهان شبه ایجاد می کنند همه ازروی جهل و عناد و ترویج گناه و خوار کردن موءمنان را مد نظر دارند . آنها گناهان و گناهکاری خویش را توجیه می نمایند. در فراز آخر آیه ی ۱۱۹ قرآن فرموده است؛
"بسیاری از مردم به هوای نفس خود از روی جهل ( دیگران را ) به گمراهی کشند. همانا خدا به تجاوز کنندگان ( از حدود ) داناتر است. "
آیات شماره ی ۱۱۴ تا ۱۲۱ سوره انعام بطور خلاصه نکات زیر را به بشریت گوشزد می کند؛
۱ - حاکم مطلق و تاءثیر گذار هستی خداست و پیروی از آن ضرورتی عقلی و فطری دارد. او پروردگاری است، که کتاب قران را بر پیامبرش نازل کرده، و همه حقایق حیات اجتماعی و اخلاقی و خانوادگی و اقتصادی و. . . را در آن گنجانده، تابشریت را به سعادت برساند.
۲ - این قرآن بدون هیچگونه شک و شبه ای ازجانب خداوند بر ختم رُسُل و هادی سُبُل حضرت محمد مصطفی نازل شده است . و برنامه ی هدایتگر متقیان درآن تدوین گشته است.
۳ - کلام قرآن چون بنیان مرصوص و محکم ، بیانگر حقایق حقیقی است و دستورات باید ها و نبایدهای ارشادیش در آن تغییر و تبدیل راه ندارد.
۴ - خالق حکیم شنوا و داناست.
۵ - قرآن پیروی از حق را بر پیروی از اکثریت باطل و اسیر شهوات و غرائز را به صراحت بیان می کند، زیرا که مشرکان و گمراهان اندیشه شان ناشی از تخیل و آئینهای مبتنی بر دروغ و جهل می باشد.
۶ - برای ذبح حیوانات باید نام خدا را ذکر کرد، وگرنه خوردن گوشت آن حیوان حرام است.
۷ - در روایت داریم اگر زن و طفل ممیزی که توان سربریدن حیوانات را داشته باشند ، چنانچه هنگام ذبح ، بسم الله و ذکر الله بگویند، خوردن آن گوشت حلال است. [ ترجمه المیزان، جلد۷ صص۵۱۱و ۵۱۲]
منابع:
۱ - قرآن مجید ترجمه مهدی الهی قمشه ای
۲ - علامه طبا طبایی، تفسیر المیزان ، جلد هفتم، ترجمه سید محمد باقرموسوی همدانی، انتشارات امیر کبیر


"سیری در آیات قرآن عظیم"
گرد آورنده: احمد لطفی
مقدمه:
قرآن کتاب رحمت و سعادت بشر است، که خداوند آن را بر محمد مصطفی ( ص ) طی ۲۳ سال نازل کرده است. این کتاب پر معنی و کامل ، معجزه ی پیامبر اسلام ( ص ) می باشد، متن و معنایش سرتاسر نور و ادب و حکمت است. کتاب راهنمای بشریت می باشد. خالق بزرگ ، با اختیاری که به انسانها داده است، آنها را امتحان نموده، که چه کسانی به ارشادات انبیاء لبیک می گویند ، وکدام گروه و دسته با دستورات خدا که پیامبر اسلام ( ص ) به عنوان آخرین پیامبر ابلاغ می کند، مخالفت می ورزند.
...
[مشاهده متن کامل]

نگارنده ی این نوشته، ادعایی ندارد، که آنچه او نوشته همگی درست است، بلکه در این نوشته آیات ۱۰۶ تا ۱۱۳ سوره ی انعام در قرآن را با ترجمه ی شادروان آیت الله محمد رضا الهی قمشه ای ارائه شده ، و برای درک این آیات نورانی، به جلد هفتم تفسیر المیزان نیز مراجعه شده است. بنابراین آیات قرآن عظیم خودشان به تدبر کننده در آنها آگاهی و دانایی لازم را عنایت می کنند. و ما برای نسل جوان جامعه، این گفتارها را باز نشر می کنیم. امیداست، مفید ِفایده واقع شود.
متن و ترجمه ی آیات ۱۰۶ تا ۱۱۳ قرآن:
اتَّبِعْ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ�﴿۱۰۶﴾
از آنچه از پروردگارت به تو وحى شده پیروى کن هیچ معبودى جز او نیست و از مشرکان روى بگردان ( ۱۰۶ )
وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَکُوا وَمَا جَعَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا وَمَا أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ﴿۱۰۷﴾
و اگر خدا مى‏ خواست آنان شرک نمى ‏آوردند و ما تو را بر ایشان نگهبان نکرده‏ ایم و تو وکیل آنان نیستى ( ۱۰۷ )
وَلَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ کَذَلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُمْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ﴿۱۰۸﴾
و آنهایى را که جز خدا مى‏ خوانند دشنام مدهید که آنان از روى دشمنى [و] به نادانى خدا را دشنام خواهند داد این گونه براى هر امتى کردارشان را آراستیم آنگاه بازگشت آنان به سوى پروردگارشان خواهد بود و ایشان را از آنچه انجام مى‏ دادند آگاه خواهد ساخت ( ۱۰۸ )
وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمَانِهِمْ لَئِنْ جَاءَتْهُمْ آیَةٌ لَیُؤْمِنُنَّ بِهَا قُلْ إِنَّمَا الْآیَاتُ عِنْدَ اللَّهِ وَمَا یُشْعِرُکُمْ أَنَّهَا إِذَا جَاءَتْ لَا یُؤْمِنُونَ�﴿۱۰۹﴾
و با سخت‏ ترین سوگندهایشان به خدا سوگند خوردند که اگر معجزه ‏اى براى آنان بیاید حتما بدان مى‏ گروند بگو معجزات تنها در اختیار خداست و شما چه میدانید که اگر [معجزه هم] بیاید باز ایمان نمى ‏آورند ( ۱۰۹ )
وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ کَمَا لَمْ یُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَنَذَرُهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ�﴿۱۱۰﴾
و دلها و دیدگانشان را برمى‏ گردانیم [در نتیجه به آیات ما ایمان نمى ‏آورند] چنانکه نخستین بار به آن ایمان نیاوردند و آنان را رها مى ‏کنیم تا در طغیانشان سرگردان بمانند ( ۱۱۰ )
وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةَ وَکَلَّمَهُمُ الْمَوْتَى وَحَشَرْنَا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْءٍ قُبُلًا مَا کَانُوا لِیُؤْمِنُوا إِلَّا أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ�﴿۱۱۱﴾
و اگر ما فرشتگان را به سوى آنان مى‏ فرستادیم و اگر مردگان با آنان به سخن مى ‏آمدند و هر چیزى را دسته دسته در برابر آنان گرد مى ‏آوردیم باز هم ایمان نمى ‏آوردند جز اینکه خدا بخواهد ولى بیشترشان نادانى مى کنند ( ۱۱۱ )
وَکَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا یَفْتَرُونَ�﴿۱۱۲﴾
و بدین گونه براى هر پیامبرى دشمنى از شیطانهاى انس و جن برگماشتیم بعضى از آنها به بعضى براى فریب [یکدیگر] سخنان آراسته القا مى کنند و اگر پروردگار تو مى‏ خواست چنین نمیکردند پس آنان را با آنچه به دروغ مى‏ سازند واگذار ( ۱۱۲ )
وَلِتَصْغَى إِلَیْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَلِیَرْضَوْهُ وَلِیَقْتَرِفُوا مَا هُمْ مُقْتَرِفُونَ�﴿۱۱۳﴾
و [چنین مقرر شده است] تا دلهاى کسانى که به آخرت ایمان نمى ‏آورند به آن [سخن باطل] بگراید و آن را بپسندد و تا اینکه آنچه را باید به دست بیاورند به دست آورند ( ۱۱۳ )
توضیح مختصر آیات:
حضرت پیامبر اسلام ( ص ) به عنوان ابلاغ کننده ی پیام خداوند، برای هدایت مردم بسیار تلاش می کردند، برخی ازمردم تحت تاءثیر سخنان و ارشادات وی قرار می گرفتند و خدا شناسی و پذیرفتن دستورات خداوند در جان و روح و رفتار آنها تاءثیر گذار بود، ولی برخی به شدت مخالفت می کردند، و ایرادهای بیجا وارد می کردند. بطور مثال معجزه می خواستند، و سخنان وحی و دستورات سازنده ی پیامبر بر وجود آنها تاءثیر نداشت. آنها با عقاید غلطشان پیامبر را ناراحت می کردند. خداوند برای دلجویی از پیامبر اسلام ( ص ) این آیات شریفه را نازل کرد، ای رسول ما شما فقط به آنچه وحی شده، وماموریت داری سخن حق را ابلاغ کن. خداوند به انسانها اختیار داده ، که با اراده ی خود بعد از شنیدن کلام حق تعالی ، آنها را به پذیرند یا نپذیرند. خداوند قادر است همه ی انس و جن راموحد خلق کند، ولی سنت امتحان، و جنبه ی اختیار مخدوش می شود. چون هر عملی باید ازروی نیت و علاقه و اختیار انجام شود، تا ارزیابی عملکرد بد و خوب افراد دقیق مورد سنجش واقع گردد.
خداوند در آیه ی ۱۰۸ می فرماید؛ به خدایان دروغین مشرکین دشنام مدهید، چون آنها نیز مقابله به مثل می کنند . و به خدا و موحدان و موءمنین و مقدسات دینی دشنام و اهانت روا می دارند. البته حرف زشت و دشنام دادن، در شاءن انسانهای وارسته نیست.
خداوند رفتار و علائق آنها را در نظرشان می آراید، تا در زمانی که قیامت برپا می شود، ایشان را از آن چه انجام می دادند، آگاه خواهد ساخت.
در این چند آیه خداوند پیامبر اسلام ( ص ) و موحدان را چنین سفارش می کنند؛
۱ - پیرو وحی و دستورات خداوند باشید، و فقط خدا را که صاحب روزجزاست و تنها موءثر حقیقی هستی و مستجمع جمیع کمالات است، را پرستش کنید و راه خود را از مشرکان جدا کنید.
۲ - شما وکیل عملکرد خیر و شرّ مردم نیستی. آنها باید با اختیاری که خداوند در ذاتشان به ودیعه گذاشته است. راه خود را انتخاب کنند. هر راهی که انتخاب کنند، در نهایت پاداش و عِقاب آن با خداست.
۳ - حرف زشت به مقدسات مشرکین نزنید و مجادله با افراد مشرک نکنید. ما خود یاری کننده هستیم تا فرد متقی کسب درجه نماید و مشرکی که در ره باطل سماجت دارد، یاری می دهیم تا به درکه سقوط پیدا کند. به همین خاطر است بهشت و جهنم رفتن در سایه ی عملکرد ماست که خداوند در روز جزا آنها را ارزش و قیمت گذاری می کند.
۴ - معجزه بدست خداست. آن هم زمانی که حق ضرورت آن را تشخیص دهد، برخی گمراهند اگر معجزه هم نازل گردد. باز هم آنها از عناد و مخالفت و دوست داشتن بتها و عقاید غلطشان دست برنمی دارند. و به خدای سبحان ایمان نمی آورند.
۵ - خداوند در تنبیه مشرکان چشم بصیر و عقل رشید و قلب سلیم را در آنها دگر گون می کند، تا آنجا که قدرت تشخیص و فهم و درایت از آنهاسلب می گردد. همچنین قادر نخواهند بود، چشم و ذهن و قلب شان به نور ایمان و هدایت روشن گردد.


غم مضاعف مرگ شهروندان در این ماه های کرونایی
نویسنده: احمد لطفی
عزرائیل در این شهر کوچک و روستاهای تابعه اش خیمه زده، و مرگهای خود خواسته و یامرگ ناخواسته ی ویروس کرونایی به عبارت دیگر مرگ کرونایی خواسته، و یا بطور طبیعی، و هر عاملی شاهد مرگ عزیزان در فضای مجازی هستیم. نبض زندگی خواه ناخواه در بطن منطقه و جهان می زند و سنت مرگ و زندگی جاری است. شرکت در مجالس عروسی و عزا شدت مرگ ویروسی کرونا را تشدید می کند. بنابراین در این شرایط از زمان باید دست به عصا حرکت کرد . هر آینه مرگ در کمین است، و ما بسان پرکاه در اسارت باد ، سرنوشت خود را نمی دانیم و تکلیف واقعی خود را از یاد برده ایم.
...
[مشاهده متن کامل]

انسان امروز تنهای تنهاست و هر فرد و یا گروهی با زخم زبان ، با بد اخلاقی و یا با عدم رعایت اخلاق و ادب ، سنت بزرگی و کوچکی و احترام به بزرگترها را به باد فراموشی سپرده است. هر حرفی را بر زبان می آورند، هر اهانتی روا می دارند. دنیای اعصابهای خط خطی، و اعتیاد افراطی به فضای مجازی بدون تعقیب هدف از جانب ما مشاهده گران این فضا، همه دست به دست هم داده، و خشم و ستیزه و بد اخلاقی و گستاخی در جامعه شیوع پیدا کرده است.
برخی از خانواده ها دچار طلاق عاطفی شده اند. در خانواده ها نظم و روح جمعی و روابط فی مابین به حداقل ممکن رسیده است. این فردگرایی افراطی جامعه را به سمت انحطاط و آسیب پذیری جدی سوق می دهد. با توجه به شرایطی که پیش آمده، خانواده ی متعادل به خانواده ی متزلزل تبدیل شده اند. ازطرفی نیز افراد جامعه ، و اعضای خانواده ها با همدیگر، در زندگی اجتماعی ، فاصله ی عاطفی پیدا کرده اند. انگار گرد و خاک مرگ و نیستی بر پیکره ی جامعه پاشیده شده است. خشم و نفرت و پرخاشگری و ضرب و جرح و خودکشی و عدم سازگاری با همدیگر جامعه ی ما را به سمت افسردگی و نفرت و بیچارگی سوق داده است. عدم رعایت فاصله ی اجتماعی، ویروس کرونا را به جان جامعه انداخته است. ما فقط ناظری شدیم که غمنامه ها را با خواندن تسلیتها دنبال می کنیم. و گویی بسان فردِ افتاده در چاه، صدایمان به گوش کسی نمی رسد. در این دنیای وانفسا می طلبد تجدید نظری در رفتار و کردارخود به عمل آوریم. خواب آلودگی و پشت کردن به ارزشهای شناخته شده و ظلم برهمدیگر ، عدم توزیع عدالت اجتماعی و اختلاسها و بیکاری ها امید مردم را به نا امیدی تبدیل کرده است. فضای دینداری متاءسفانه با تبلیغات دشمنان و ضعف عملکرد برخی از مروجان دین موجب سرخوردگی جامعه شده و گروه ها و فِرَق اقلیتی برای عرض اندام بسان قارچ سر بر آورده اند و از امت مظلوم و فقیر شده چریک گیری و هوادار جمع می نمایند. همه باید به خود بیائیم و برای نجات جامعه گامی مثبت برداریم. کشور ما با این همه پیشینه و مفاخر بین المللی حیف است که در جا بزند، و بهره ی هوشی افرادش کاهش یابد. از طرفی هم رشد فحشا و فساد و ناتوانی در مسئولیت پذیری و برعهده گرفتن چرخ زندگی و کاهش ازدواج و افزایش طلاق همه حاصل این ناتوانی در القاء ارزشهای انسانی و هنجارهای اجتماعی است که جامعه ی ما را به سمت عدم توسعه و گرفتاری و پریشانی سوق داده است. امید است خیزشی و انقلابی درونی برای اصلاح خود و جامعه
را در سرلوحه ی زندگی خویش قرار دهیم. و همه به قرآن و عترت توجهی شناختی و عملی داشته باشیم تا نمود جامعه ی سالم را در کشور، و شهر محل زندگیمان ملاحظه کنیم. ان شاء الله
آه از نهاد مسئولان و متولیان دلسوز بهداشت جامعه و ادارات و سازمانها ی آن بلند است. کاش مسئولان سلامتی و بهداشت روانی جامعه چنان در زندگی ها دخالت می کردند ، تا افراد را از پرتگاه سقوط و نیستی نجات می دادند. ما همه محتاج تقویت روحی و رفع موانع برای رشد و کمال انسانی هستیم.


عرب ستیزی ایرانیان و قیام بابک خرمدین
گرد آورنده: احمد لطفی
ایرانیان درزمان ساسانیان باتوجه به قدرت امپراتوری و علم و هنر و تمدن و فرهنگ و شکوه و غروری که داشتند، اعراب بیابانگرد و تاحدودی غیر مدنی را که قبلا" در زیر چتر عوامل ایران زندگی بدوی داشتند، و از بدترین غذاها تناول می کردند، و زشت ترین رفتارها در ابعاد مختلف داشتند و اکثر ملل آن روزگار آنها را با این صفات می شناختند ، حال که نورحق توسط پیامبری الهی پناه به نام حضرت محمد ) ص ( ، آنها را به خودسازی و خداپرستی و نظم و وحدت و سواد و ادب و اخلاص و بیزاری از بتها و. . . و دمیدن نور علم و ایمان امیدی نسبی را در آنها ایجاد کرده بود. و همان پیامبر امین و راست گفتار، وعده ی شکست دو ابرقدرت شرق و غرب یعنی ایران و روم را نیز به آنها داده بود. بعد از مرگ آن پیامبر رحمت، که دین اسلام را برای بشریت به ارمغان آورده بود، آن تازه مسلمانان جزیره العرب که روح جاهلیت در جان آنها هنوز ریشه داشت، حالا قصد اخلال و تجاوز به مرزهای ایران و کشور گشایی و برخی نیز به ترویج دین جدید مبادرت می ورزیدند.
...
[مشاهده متن کامل]

ایرانیان این حرکات و جدالهای ایثار گرانه ی آنها را باور نداشتند که مردمی کم اصالت اینطور قصد اشغال و فتح سرزمین متمدن آنها را کرده اند ، و باتمام وجود برای پیروزی و شکست کفار و مشرکان به زعم آنها شمشیر برداشته بودند. و ایرانیان به یک شوک تاریخی دچار شده بودند. و پیروزی اعراب تازه مسلمان و نابودی و اسارت خویش بدست آنان را باور نداشتند و از این نو حاکمان نا آشنا با فرهنگ و ادب و حکومت داری در شگفت بودند و از این اتفاق که برتری اعراب و شکست خود را مشاهده می کردند، آنها دچار گشتن به چنین سرنوشت شومی را در ذهن و با ورشان بر نمی تافتند. به همین خاطر اعقاب یزدگرد سوم ساسانی و شاهزادگان و بزرگان ایران زمین درهر فرصتی به قصد حفظ برتری و آزادی از زیر دست ظلم تازیان قیام هایی ترتیب می دانند فرزندان و نوه های یزدگرد سوم ۸۱ سال در شمال شرق امپراتوری ساسانی با تازیان مبارزه کردند. بعد از آن شکست را پذیرفتند و بسان افراد معمولی جامعه به حیات خویش ادامه دادند. برای نمونه شجاع بویه ی ماهیگیر، که فرزندانش علی و حسن و احمد به تلاش در سپاهیگری پرداختند و هویت ساسانی خویش را آشکار ساختند . یکی از اعقاب ساسانیان که نام اجداد ساسانیان یعنی پاپک یا بابک را برگزید. برای احیای آئین مزدک و ترکیب آن با مذهب شیعه مبارزه ی خود را علیه اعراب آغاز کرد . و برای وی کشتار برخی از اعراب را ذکر کرده اند. و نهایت در صفر سال۲۲۳ قمری معتصم عباسی آن را به طرز فجیعی از میان برداشت.
بابک در�آذربایجان[حواشی اردبیل کنونی]�متولد شد. بی گمان او از ایرانیان بوده است. �ابن حزم، مورخ عرب تبار، می نویسد: �ایرانیان از نظر وسعت و ممالک و فزونی نیرو بر همهٔ ملت ها برتری داشتند، و خود را برترین ذات بشری می دانستند و خود را آزادگان نام نهاده و اقوام دیگر را بندگان می شمردند. چون دولتشان برافتاد و عرب که نزد آنها دون پایه ترین قوم جهان بود بر آنها مستولی گردید این امر بر آنها گران آمد و خود به مصیبت تحمل نشدنی روبرو یافتند، و بر آن شدند که با راه های مختلف به جنگ اسلام برخیزند؛ ولی هربار خدای تعالی حق را نصرت داد. از جمله رهبران آنان ( = ایرانیان ) سنباد، مقنع، استادسیس، بابک و دیگران بودند�. [۱]�زبان مادری�او نیز پهلویِ�آذری�یعنی همان زبان باستانی آذربایجان پیش از ترکی بوده است. [۲]�
در صفحات ۶۸ و ۶۹جلد چهارم تاریخ ایران، از ظهور اسلام تا آمدن دولت سلجوقیان در باره ی بابک خرمدین چنین آورده است؛
" در ایام خلافت ماءمون خطرناکترین نهضت مقاومت محلی از هنگام خلافت عباسی در مغرب ایران پدید آمد. شورش بابک مزدکی که در سال۲۰۰ یا۲۰۱ قمری و سال ۸۱۶ میلادی در بذ، میان اران و آذربایجان آغاز گردید، به سنت دیر پای مقاومت مزدکی یا خرمی در برابر حکومت عباسی در آن بخش از خاک ایران ادامه داد.
بابک در سال ۲۱۸ قمری ( سال ۸۳۲ میلادی ) پس از تحمیل چهار شکست به لشگریان خلیفه، بیشتر نقاط آذربایجان و برخی از بلاد جبال را که پیروان او خصوصا" در مسابدان[ماسبدان یا ماسبذان]و مهرجان قداق ( مهرجان کداک ) زیاد بودند، و در این هنگام ، در لشگر گاهی در ولایت همدان گرد آمده بودند، زیر سلطه ی خود گرفت، بابکیان جبال بیشتر از کشاورزان بودند، از این رو پس از مقاومتی اندک از لشکریان اسحق ابن ابراهیم والی جبال شکست یافتند و بیشترشان به بیزانس گریختند. اما شکستن خود بابک که در کوه های آذر بایجان پناه گرفته بود، دشوارتر بود؛ و معتصم به وسیله ی افشین سردار ایرانی وابسته به عباسیان قلاع و پادگان بابک را محاصره نمود، و "قلعه ی بذ" در ۲۰ رمضان سال۲۲۲ قمری گشوده شد. "
بابک طرفداران زیادی داُشت، و بر نقاط مختلف کشور ایران تاًثیر خود را گذاشته و خرمدینان و سرخ جامگان و سرخ علمان قرنها بعد به فعالیت و شورش های خود ادامه دادند.
خرمیه یاجنبش خرمیه که وجه تسمیه اش سهل گیری در اعتقاد و شاد و خرم بودن؛ و یا نا م خود را از خرم همسر مزدک گرفته باشند و یا نام خود را از دهی به نام خرم اخذ کرده باشند، همگی حکایت سرخ جامگان و سرخ علمان دارد و جنبش خرمی موجب قیام های بابک خرمدین و مازیار شاهزاده ی طبرستان گردید . سایر بلاد نیز این راه را ادامه دا دند. [ فرای: ۱۳۸۵:اقتباس از ص۴۳۴ - ۴۳۹]
آنچه از نهضت خرمیه می توان بدست آورد، به شرح زیر است؛
۱ - کانون خرمیه آذربایجان و طبرستان بود، ولی در سراسر ایران این جنبش فعال بود.
۲ - انسجام دهقانان برای مبارزه با حاکمان و زمیندارهای بزرگتر بود.
۳ - نارضایتی از اجحافی که اعراب و حاکمان دست نشانده ی آنها بر توده ی مردم روا می داشتند.
۴ - درسر پروراندن آئین مزدکی و زیدی و . . در برابر مذهب اهل سنتی که خلفای عباسی داشتند.
۵ - تداوم نهضت ابو مسلم خراسانی و بابک خرمدین
۶ - اهمیت نقش زنان خصوصا" تفویض قدرت همسر جاویدان و خرم همسر مزدک
۷ - رونق گرفتن تفکر نو مزدکی ها در جامعه.
۸ - تداوم اعتراضات و بهره مندی از آئین اسماعیلی و اهل حق برای مبارزه علنی و منفی با قدرت سلطان و اشرافیت شهری و اداری
۹ - در برخی محاورات بابک خرمدین گرایش ضدیت با تفکر جهودی داشته است. بطور مثال وی به دهقانی که به او خیانت نموده بود، و ایشان را تسلیم سپاه عباسی کرده بودند، اعلام کرد؛
"تو مرا به این جهودان فروخته ای. "[فرای: ۱۳۸۵: ۴۳۸]
۱۰ - نهضت خرمیه ، راه را برای شورشهای بعدی هموار کردند. عوامل این جنبش گرچه افراط گرایی های هم داشته اند، ولی در مجموع خودشان و خانواده هایشان متحمل خسارتهای جانی و مالی و . . . فراوانی شده اند.
نهضت خرمیه در منطقه جبال خصوصا" مهرگان کدک یا مهرجان قدق، و ماسبذان به عبارت دیگر در پیشکوه و پشتکوه استانهای لرستان و ایلام کنونی نقش مهمی داشته است. تا آنجا که دهقانان این مناطق همه هوادار بابک خرمدین بوده و تفکر مزدکی و زیدی و علوی در بینشان رواج داشته است، متناسب با زمان و گذشت روز گار تفکر اهل حق و باطنی و نهایت شیعه ی دوازده امامی داشته اند.
با توجه به جنگی که بین خرمیه ی جبال ، و حاکم جبال در حواشی همدان رخ داد، خرمیه ی ماسبذان و مهرگان کدک که از یاوران پر و پاقرص بابک خرمدین بوده اند، در آن نبرد نابرابر ، که با حاکم جبال داشتند، دهقانان مزدکی کیش، متلاشی و شکست می خورند، و برخی از آنها به بیزانس می روند. واقعیت این است که در راه عزت ایران و مبارزه با ظلم و تجاوز ، و پایبندی به اصول انسانی و مذهبی خویش ایرانیان متحمل چه سختی هایی شده اند.
نگارنده دست و پا شکسته الفبایی در باره ی خرمیه را تقدیم خوانندگان ارجمند نمودم ، تا چه در نظر افتد.
منابع و پی نوشته ها:
۱ - زرین کوب، عبدالحسین دو قرن سکوت، ناشر امیر کبیر
۲ - وافری . ر. ن - تاریخ ایران از فروپاشی دولت ساسانی تا آمدن سلجوقیان - جلد چهارم - انتشارات امیر کبیر - سال ۱۳۸۵
[1] - زرین کوب، عبدالحسین - �ایران پس از اسلام، � ص۴۵۹.
[2] - �نفیسی، سعید - �بابک خرمدین، �ص۲۴.


"چند پیش بینی در وصف ایرانیان"
نویسنده: احمد لطفی
مقدمه:
ایران کشور بزرگی است که فراز و فرودهای زیادی را از لحاظ اجتماعی ، سیاسی، نظامی، و اقتصادی تجربه کرده است. شاید به جراءت بتوان گفت، یکی از نادر کشورهاست که ادیان و مذاهب مختلف را در خود پرورش داده است و به پیروان آنها نهایت رفتار مسالمت آمیز را داشته است. هرچند افراد واقع بین هم در این کشور به خوبیها و مطالب آموزنده ی سایر مذاهب و نحله های فکری توجه و دقت نظر داشته است. از طرفی دیگر صاحبان قدرت و علم درجدید ترین دستاوردهای مذهبی و دینی شکل گرفته در جهان، هم با ظرافت طبع بیشتری مورد مطالعه و مُداقنه قرار داده است. در هر صورت ایرانیان با همه ی تمدن و فرهنگ و علومی که داشتند، در اثر تهاجم کشور گشایانی مانند اسکندر مقدونی و بعد حمله ی اعراب بعد از مرگ پیامبر و نهایت خلفای بنی عباس و بنی امیه و ترکان مغولی و تاتاری و شورشهای برخی ایالات مانند افاغنه و در این قرون اخیر جنگهای ایران و روس و توطئه ی جهانی برای جنگ افروزی در منطقه، کشور بزرگ ما ایران ، خسارات و صدمات جبران ناپذیری دیده است، تا آنجا که این جنگها و تجاوزات توسط مهاجمان و دشمنان خونریز، یک میلیون کیلومتر مربع و بلکه بیشتر از خاک و فلات ایران را جدا کرده اند. با این وجود ایرانیانِ مذهب پناه و غیرت سیره، هرکجا بوده، حتا در اسارت ، دشمن واقعی و سر دسته ی آنها را نشانه رفته اند. نمونه اش اعقاب جوانان اسیر در جنگ صفین در کنار حضرت علی ( ع ) و یا غلامان و موالی در رکاب مختار برای دفاع از مذهب تشیع و انتقام خون دامادشان امام حسین ( ع ) همگی عظمت پارسیان تیز هوش را به منصه ی ظهور می رساند. درحقیقت کشور ما را مهد علم و هنر و پاک دینی می شناسند. مُدعای سخن ما ، پیش بینی برخی از امامان طاهرین و سخن پیامبر آخر الزمان و دانایان و مورخان بزرگ است. ایرانیان چنان ذکاوتی داشته اند که تولد حضرت مسیح و ناجی زمان را پیش بینی کرده اند .
...
[مشاهده متن کامل]

نگارنده در این نوشته فقط به پنج مورد از این پیش بینی ها در باره ی ایرانیان را به صورت فهرست وار ارائه می نماید. امید است این سوژه برای اهل قلم راه گشای یک کتاب بزرگ شود. انشاء الله
۱ - پیش بینی سلمان فارسی:
با وجود آن که وی انسانی وارسته و مجتهد در چهار دین بزرگ بوده، و ا ز صحابه ی پیامبر اسلام ( ص ) و حضرت علی ( ع ) به شمار می رود، گرچه در کنار اعراب برای نشر دین اسلام به ایران حضور داشت . و آن زمان اعراب قشری و تند رو هم در کنار بزرگان بودند، وقتی پلها را می شکستند و شهر به شهر و وادی به وادی امپراتوری ساسانی را فتح می کردند، در آن هیاهو و سرمستی اعراب تازه مسلمان، در اخبار الطوال چنین آمده است؛
. . چون سعد بن ابی وقاص و[ اعراب تازه مسلمان] از رودخانه دجله گذشتند، سلمان فارسی که حضور داشت ، گفت؛
ای گروه مسلمانان خداوند آب را همچون خشکی دراختیار شما نهاده است، ولی سوگند به کسی که جان من در دست اوست، که در آن حتما" تغییر و تبدیل می دهد. [1]
مفهوم سخن سلمان این است که روزی خواهد رسید که ایرانیان چنان در دین اسلام و تفکر و تمدن اسلامی پیشرفت خواهند کرد، که برای دیندار شدن و نجات و حاکمیت شایستگان آنها بر شما اعراب دوباره برخواهند گشت. و آینده آبستن حوادثی برای تغییر وضعیت ایرانیان و شما اعراب رقم خواهد خورد . احتمالا" جای ایرانیان و اعراب مهاجم عوض خواهد شد.
۲ - دعا و ترس عمر از فرزندان اسراء جلولاء:
عمر بن الخطاب با توجه به فتوحات اعراب و ضعف دولت ساسانی، نسبت به گرفتن این تعداد اسیر از بچه ها و نوجوانان، احتمالا" در عمق وجودش از آنها هراسان بود، که اگر روزی به فکر انتقام والدین و یا کشته های هموطنشان بیفتند، چه رفتاری با اعراب مهاجم خواهند داشت . همانطور که از تاریخ بر می آید اجحاف و بی عدالتی در حق موالی و غلامان ایرانی ، فیروز پدر مروارید رگ غیرتش به جوش آمد و به عمر خلیفه دوم پایان داد. برطبق کتاب اخبار الطوال دینوری دغدغه ی عمر از اسراء را چنین بیان
کرده است؛
"مسلمانان در جنگ جلولاء غنایمی بدست آوردند، که نظیر آن بدست نیاورده بودند، و گروه زیادی اسیر از دختران آزادگان و بزرگان ایران گرفتند.
گویند عمر می گفته است ؛ خدایا من از شر فرزندان اسیران جلولاء به تو پناه می برم، و پسران آن زنان در جنگ صفین شرکت داشتندو به حد بلوغ رسیده بودند. [2]
۳ - پیش بینی علم و دانش ایرانیان :
تاریخ باستان و تاریخ اسلام همه به دانایی و خرد ورزی و نبوغ ایرانیان اذعان داشته اند.
نگارنده قبل از آن که حدیث معروف پیامبر اسلام ( ص ) در دستیابی ایرانیان به علم و دانش را بنویسد، ابتدا دیدگاه ابن خلدون در باره ی نقش علم و دانش عجم ها در پیشرفت اسلام را با اقتباس از کتاب مقدمه اش به شرح زیر آورده می شود؛
"دانشمند عرب ابن خلدون روند تاریخ را مصداق گفت پیغمبر می داند. �از شگفتی های که واقعیت دارد این است که بیشتر دانشوران ملت اسلام، خواه در علم شرعی و چه در دانش های عقلی بجز در مواردی نادر غیر عرب اند و اگر کسانی از آنان یافت شوند از حیث نژاد عرب اند از لحاظ زبان و مهد تربیت و مشایخ استادان عجمی هستند. چنان که صاحب صناعت نحو، سیبوبیه، و پس از او فارسی و دنبال آنان زجاج بود و همهٔ آنها از لحاظ نژاد ایرانی به شمار می رفتند. آنان زبان را در مهد تربیت آمیزش با عرب آموختند و آن را به صورت قوانین و فنی در آوردند که آیندگان از آن بهره مند شوند؛ و همهٔ عالمان اصول فقه چنان که می دانی و هم کلیه علمای علم کلام همچنین بیشتر مفسران ایرانی ( پارسی ) بودند و بجز پارسیان ( ایرانیان ) کسی به حفظ تدوین علم قیام نکرد و از این رو مصداق گفتار پیامبر ( ص ) پدید آمد که فرمود: �اگر دانش به گردن آسمان در آویزد قومی از مردم فارس بدان نایل می آیند و آن را به دست می آورند�. اما علوم عقلی نیز در اسلام پدید نیامد مگر پس از عصری که دانشمندان و مؤلفان آن ها متمیزند و کلیه این دانشها به منزله صناعتی مستقر گردید و بالنتیجه به پارسیان اختصاص یافت و تازیان آن ها را فرو گذاشتند و از ممارست در آن ها منصرف شدند. مانند همه صنایع در این دانشها همچنان در شهر متداول بود تا روزگاری که تمدن و عمران در فارس و بلاد آن کشور مانند عراق و خراسان و ماوراءالنهر مستقر بود�[3]
ابن خلدون در این نوشته عراق وماوراء النهر و خراسان بزرگ را جزو ایران می دانند.
پیامبر اسلام ( ص ) در کتاب نهج الفصاحه
چنین فرموده است؛
لو کان الدین ( او العلم ) معلقا بالثریا لتناوله رجال من ابناء الفارس
یعنی:
�اگر دین ( و در روایت دیگری اگر علم ) به ستاره ثریا بسته باشد و در آسمانها قرار گیرد، مردانی از فارس ( پارس ) آن را در اختیار خواهند گرفت. [4]
در اینجا پیامبر اسلام ( ص ) ملت سلمان فارسی را کاوشگران و بدست آورندگان علم و دانش می دانند، اگرچه این دانش در آسمانها و نقاط دور دست باشد . این سخن تیز هوشی ایرانیان را نیز به ما تفهیم می کند.
پیش بینی امام موسی الکاظم ( ع ) در باره ی قیام امام خمینی ( ره ) و هر بزرگمرد دعوت گر حق از مراکز علمیه ی قم:
متن حدیث:
عَنْ عَلِیِّ بْنِ عِیسَى عَنْ أَیُّوبَ ب
ْنِ یَحْیَى الْجَنْدَلِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ( ع ) قَالَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ یَدْعُو النَّاسَ إِلَى الْحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ الْحَدِیدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّیَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا یَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا یَجْبُنُونَ وَ عَلَى اللَّهِ یَتَوَکَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِین.
�بحار الانوار، ج 60، ص216�
�۴ - علی بن عیسی از ایوب بن یحیی از�امام موسی بن جعفر �علیه السلام روایت می کند که آن حضرت فرمودند: مردی از اهل قم مردم را به سوی حق دعوت می کند و قومی گرداگرد او جمع می شوند�به صلابت پاره های فولاد، تند بادها آنان را�به لرزه درنمی آورد�و از جنگ خسته نمی شوند و ترس به خود راه نمی دهند و بر خدا توکل می کنند و سرانجام، �پیروزی از آن متقین است.
۵ - پیش بینی یزدگرد سوم و تاءیید امام صادق ( ع ) :
در مورد فرّ ایمان و دانایی یزدگرد مطالبی پراکنده وجود دارد، که به نکته ای از کتاب نزهه الکرام و بستان العوام قطب الدین کیذری به نقل از سبزواری و آیتی ارائه می گردد.
ابو عبدالله الحسین بن علی بن سقین البروجردی از محمد بن علی بن الحسین انوشجانی از پدرش محمد بن سلیمان الدیلمی از پدرش انوشجانی سرکان، گفت؛ جدم مرا خبر داد، گفت:
چون لشکر فرس از قادسیه برفتند، و خبر به یزدجرد بن شهریار رسید، و پیکی آمد که رستم را با جمله لشکر بکشتند ، و پنجاه هزار از لشکر فرس کشته شدند، یزدجرد با اهل و عیال بیرون آمد تا بگریزد. به در ایوان ایستاد. گفت سلام خدا بر توباد. اینک می روم تا " اور مریا" از فرزندان من به تو آید، و زمان او نزدیک برسیده است.
سلیمان دیلمی گوید: نزد امام صادق ( ع ) رفتم ، و این حال ( سوءال ) از او پرسیدم. گفت:آنچه می گوید، "اورمریا"یکی از فرزندان من و زمان او نزدیک برسیده است، کدام خواهد بود؟
[امام صادق]گفت: صاحب امر شما به فرمان خدای تعالی ششم از فرزندان من است. او فرزند یزدجرد است، از قِبَلِ مادر زین العابدین ( ع ) شهر بانویه - دختر یزدجردبن شهریار بن خسروپرویز. [5]
پی نوشته ها و منابع:
[1] - دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود - اخبار الطوال، ترجمه محمودمهدوی دامغانی، نشرنی ، چاپ سوم ۱۳۶۸ - صفحات ۱۶۰ و ۱۶۱
[2] - همان ماءخذ [1] صفحه ی ۱۶۳
[3] - عبد الرحمن، ابن خلدون - مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی - بنگاه ترجمه نشر کتاب، سال ۱۳۴۵ جلد دوم - صفحات ۱۱۴۸ تا ۱۱۵۲
[4] - نهج الفصاحه، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ پانزدهم - سال ۱۳۶۰ - صفحه ۱۴۸
[5] - سبزواری، محمد باقر و آیتی، محمد ابراهیم - سرمایه سخن جلد سوم، به کوشش فاطمه بیات - نشر پژوهش معناگرا ، سال ۱۳۸۵ شمسی، صفحه ۴۵۶
* - مجلسی، محمد باقر - بحار الانوار جلد ۶۰ - صفحه ۲۱۶


"داغ بر دلهای چون شقایق"
نگارنده: احمد لطفی
هرچه زمان می گذرد، بعد روانشناسی اجتماعی فیلم "آرزوهای زمین " بیشتر نمایان می شود آنجا که چوپان و دخترخانواده دلباخته ی همدیگر می شوند، مادر دختر که از تعصبات ایلی و طایفه ای و خانوادگی جامعه ی غرب کشور به خصوص حوزه ی لرستان اطلاع داشتند، با دلهره و اضطراب به دخترش اعلام کرد ؛ " دخترم مگر نمی دانی، اینجا عاشق شدن جرم است. "
...
[مشاهده متن کامل]

برادر دختر قصد شوم کشتن دو دلداده را داشت که معلم آبادی از نزاع و قتل دختر و پسر ایلیاتی جلو گیری نمود.
ازدواج ها در این کشور خیلی همگون نیست، بنابراین، اختلاف و درگیری و عدم درک متقابل و کاهش مفاهمه ، و بیان ابراز عواطف در خانواده کاهش چشمگیری یافته است.
دوستی ها و خاطرخواهی ها، در کشور ما گذشته از مودت و عشق دوطرفه زوجین به همدیگر لازم است، ولی کافی نیست، زیرا برخی از مناطق آن ، خصوصا" روستاها و شهرهای کوچک رضایت والدین و خانواده های آنها هر دو لازم و ضروری است.
تصویر مرحومه رومینا اشرفی دختری ۱۳ ساله که بدست پدرش به وسیله ی داس به قتل رسید.
جریان قتل فجیع دختری نوجوان دریکی از روستاهای تالش، برای عشقی احساسی و شاید به زعم خود آن دختر، فرار از زندان خانواده، و یا زودتر با "خاطر خواهش" ازدواج کردن ، و به سامان رسیدن و استقلال یافتن، دست به کاری می زند که عاقبتش غصه و اندوه و پشیمانی است. چنین تصمیم ها نوعی تعصب و سماجت در خواسته ی نفسانی ، و قدرت نمایی عرف در برابر شرع است، که دختر و پدرش را در اعمالی قرار داد، که موجب غم برانگیزی در سطح جامعه شد، و اکنون هوشیاران جامعه در حال تجزیه و تحلیل چنین رخداد و پدیده ا ی اجتماعی ، و حادثه ی بحث بر انگیزی هستند.
به قول بابا طاهر عریان؛
چقدر خوب بی که دوستی از هر دوسر بی
وگرنه یک طرف هی درد و سر بی
جلال الدین مولوی بلخی هم در راستای این که اگر یکی از طرفین و یا خانواده های آنها همنوا نبود، و یا به عبارت امروزی، عشق زوجین بر عدم کفویت سنی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و مذهبی و. . . استوار بود، قطعا" سر از رسوایی، طغیان ، درگیری، عاقبت به شری، و قتل و. . . . در می آورد.
وی چنین سروده است؛
عشقهایی کز پی رنگی بود
عشق نبود عاقبت ننگی بود
ماجرای عشق رومینا اشرفی و بهمن خاوری، غمنامه ی دیگری از عشق ناهمگون است پسری ۲۹ ساله و ختری ۱۳ ساله هشدار مهمی برای جامعه، و خانواده هاست. دانایی های فضای مجازی، سن بلوغ وعاشقی زود رس را در نوجوانان ایجاد کرده، وتبلیغات رسانه ای آن را تشدید نموده است.
رفتار سرد پدر خانواده، قبل از قتل دخترش رومینا، بیانگر نقص تعلیم و تربیت عمومی ، ضعف اقتصادی خانواده منجر به چنین روابط سردی شده است.
انسان امروز با رشد فرد گرایی و رفع نیاز اقتصادی، تمام توجه اش معطوف به رفع نیازهای مادی اعضای خانواده است. و نیازهای عاطفی و روانی بین اعضاء خانواده مورد غفلت واقع شده است.
سبک زندگی ما نه به صورت سنتی است، که مادرها و افراد با تجربه و بزرگترها یکسری آموزش ها را به کوچکترها آموزش می دادند. آن شیوه از زندگی ایجاب می کرد، که افراد چشم و گوش بسته باقی بمانند، و زندگی هرچند سختی را با شیوه ی پذیرفته شده ی عمومی تحمل نمایند.
امروزه فضای مجازی ، افراد را آماج تبلیغات و آموزش های خویش قرار داده است، تا آنجا که شب و روز دختران و پسران را مشغول مطالعه و دیدن برنامه های متنوع خود کرده است.
آنها آرزوها و سرگرمی های دلخواه خود را در آن جستجو می کنند. بزرگ و کوچک در اینستاگرام و سایر شبکه های مجازی عُلقه ها و آرزوهای خود را با ارسال پیام و فرستادن کلیپهایی منتطر تاءیید و خوردن لایک و یا اظهار نظر دیگران درباره ی پوشش ظا هری و ارائه ی مُدها و آرایش ها و پیرایش هاو یا نقطه نظرهای خویش هستند.
رومینا آنچه که مادرش اظهار نطر کرده است، وی و پدرش میانه ی خوبی نداشته اند، گرچه پدرش ۳۵ ساله است ، و اختلاف سنش با رومینا فقط ۲۲ سال است، ولی شکاف نسلها در رفتار و کردار و منش آنهامشهود است.
رومینا در سنی بود که به استقلال شخصیت و جامه ی عمل پوشیدن به آرزوهایش فکر می کرد، تا به عنوان شخصیتی مستقل زندگی بهتری نسبت به زندگی در خانواده ی نسبتا" فقیرش تجربه نماید.
واقعیت این است که ازدواج و طلاق های کشورمان از معیاری منطقی تبعیت نمی کند . مشاوره ها و آموزش های قبل و بعد از ازدواجمان روند درستی ندارند. به زوج ها ی جوان برای ایفای نقش پدر و مادر، آموزش های لازم را ارائه نمی کنند. به همین خاطر برای تربیت نسل آینده آمادگی لازم را ندارند.
آ نچه از این قتل نفس نتیجه می شود، عبارت است از؛
۱ - تعصب ناموس پرستی در جامعه ی سنتی، و جنون ناتوانی در منطق تربیت پویا که نتیجه ی نقص و کوتاهی والدین در پرورش نسل پویا را به منصه ی ظهور رسانده است.
۲ - فضای مجازی و تسهیل ارتباطات برای ابراز عقیده و فعالیتهای ارضای غرائز، که در برخی موارد نوجوانان به تور شیادان می افتند. و با مهر ورزی مصنوعی و رفتار تصنعی آبروی یک دختر نوجوان و خام را می ریزند و خانواده ها را تحریک به واکنش غیر عقلانی می نمایند . از قدیم گفته اند ؛ کارهای خلاف و گناه مانند دیگ پر از لجن است سربسته بماند بویش کمتر دیگران را آزار می دهد.
۳ - تجدید نظر در قوانین و حقوق خانواده، و تسریع در آموزش های قبل و بعد از ازدواج ، ضرورتی اجتناب ناپذیر است.
۴ - ادارات و نهادهای مدد کار مانند بهزیستی و کمیته امداد، و. . کمک به خانواده های ضعیف و آسیب زا باید در سرلوحه ی کارهایشان قرار گیرد.
۵ - فقر ممتد و تلاش برای حداقل نیاز زیستی، خانواده را از رسالت اصلیش یعنی تربیت نسل باز داشته است.
۶ - ضعف اخلاقی و خلاء مذهبی هم یکی از عوامل انحرافات اجتماعی است.
۷ - افراد باید کفویت در تمام زمینه ها را برای امر ازدواج رعایت نمایند.
به همین مختصر بسنده می شود، امید است دیگر شاهد مرگ چنین شقایق های با داغ زاده ای نباشیم.
ان شاء االله


دل شکست از غم مرگت ای جوان
نگارنده: احمد لطفی
درهرماه یاپانزده روزی که از عمر ما می گذرد، شاهد خبری از زیر پوست مردم جامعه ی استان ایلام منتشر می شود ، که دلها را برای مدتی می شکند ، و ذهنها و عقلها متاءثر می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

این اخبار توجه ما را به سوی خودکشی فردی جوان یا نوجوان و یامیانسال، جلب می کند، که با مرگی ارادی و خودخواسته ، فرد آسیب پذیر خود را بسان پروانه ای مشتاق آتش، که به فنا و نیستی پروانه منجر می شود، خود را با نا امیدی از زیستن و حشر و نشر با آدم های زمان خویش، پروانه وار سوختن را برتداوم زندگی نکبت بار ترجیح می دهد، و خاندان و یا جامعه ای را به غم و درد وهجران و عزای خویش مبتلا می کند.
راستی چه بر سر ما آمده، که تعلیم و تربیت رسمی و غیر رسمی ماو صاحبان قدرت و ثروت و دولتهای رفاه آفرین قادر به جذب جوانان و بالا بردن طاقت و حوصله ی آنها در مواجه با سختی ها و نا کامی ها نیسند؟ روح و روان آنها به قدری، شکننده، و آسیب پذیر است ، که با تصمیمی انفجاری و احساسی، وجدان خانواده و جامعه و دولتمردان را به چالش می کشاند.
در اواخر ماه مبارک رمضان سال ۱۴۴۱ هجری قمری ، مصادف با اواخر اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۹ شمسی ، جوانی به نام محمد، از اهالی شهرستان دره شهر، وجودش را پروانه وار در آتش سوزانید، و مرگش ده ها پرسش برجای گذاشت. آیا مرگ مادرش که چند سال پیش اتفاق افتاد ، اراده و روح و روانش را در هم ریخت و پریشان خاطری اورابه این روز دچار ساخت؟
آیا ناتوانی در تطبیق خویش باجامعه، وی را دچار تعارص نقش کرده، و بیکاری و آینده ی تاریک پرده ی تاریک نا امیدی ذهن او را طوری مشغول کرده بود، که مرگ را بر زندگی فقر آلود و ناکام ترجیح داده بودند؟
آیا جامعه و محیط اجتماعی مقصرخودکشی شهروندان است؟
آیا نهاد خانواده و آموزش و پرورش مقصرند؟
آیا دولتهای رفاه قادر نیستند ، شرایط مساعد زندگی ، یا حداقل رفاه یعنی داشتن کار و شغل و تشویق کردن و کمک جوانان برای تشکیل خانواده ، و ارتقاء سطح بهداشت روحی و روانی و جسمی ، و ایجاد مسکن و. . . را برای افراد جامعه به وجود آورند؟
چه انگیزه ای، موجب شده جوانان به مواد مخدر رو آوردند ؟ و رفع مشکل خود را در آلوده شدن به چنان مواد افیونی می دانند؟
ده ها سوءال دیگر هم می توان مطرح کرد، و تحقیقی در این راستا تدوین کرد، اما کار ما از گریه گذشته، اطبای روحی و روانی و اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و حتی دینی ما نسبت به این آسیب اجتماعی ( خودکشی ) عملکردشان منجر به ریشه کنی این اپیدمی نشده است. البته خودکشی در سطح جهان وجود دارد، ولی استانهایی شبیه ایلام که وسعت جغرافیایی کمی دارند، واز لحاظ ذخایر زیر زمینی پتانسیل مناسب و خوبی نیز دارند، چرا فقر و فرار جوانان به کشورهای بیگانه و خودکشی و اعتیاد و قتل و . . . . باید وجود داشته باشد؟
مدیریت خرد و کلان جامعه، نیازمند یک نگاه ویژه و انسانی برای رفع چنین معضلی است.
بنابراین امرورز محمد جوان از اهالی روستای شیخ مکان، و توابع شهرستان دره شهر به هر انگیزه ی مادی یا معنوی ققنوس وار خود را با آتش کشت، وی نه اولین است و نه آخرین. باید چاره وتمهیدی اساسی اندیشید. بهزیستی و نهادهای مرتبط، خانواده ها و اشخاصی که مستحق کمک و مددجوی واقعی هستند، را شناسایی کنند ، تا بتوان از بروز وقوع چنان حوادثی جلوگیری کرد.
ان شاء الله


درسی آموزنده، از حضرت علی ( ع )
نگارنده: احمد لطفی
حضرت علی ( ع ) امام راستین و مدافع حق وحقیقت، مرد عدالت، شجاعت، رشادت ، عزت و صبر و پایداری است.
اگر محققینی سلسله وار به روش پانل ودر طول حیات تا ممات و گذشت زمان تا ابدیتِ تاریخ بشر سرتا سر جهان گذشته ، و حال و آینده را جستجو کنند، بعد از پیامبر اسلام ( ص ) مردی به فضائل و سجایا ی حضرت علی ( ع ) را نخواهند یافت.
...
[مشاهده متن کامل]

دشمن سر سختش معاویه پسر ابو سفیان بعد از شهادت حضرت علی ( ع ) در یک محفلی که فضایل آن حضرت مطرح شد، اشک در چشمانش جاری شد و گفتند؛
" مادر گیتی عقیم است که فرزندی چون علی ( ع ) را به دنیا آورد. [1]
حضرت امام حسن مجتبی ( ع ) فرزند برومند مولای متقیان ، بعد از مرگ پدرش ، و
در آن شب که مولی الموحدین حضرت علی ( ع ) ازدنیا رفتند، و وجودش به خلعت شهادت آراسته شدند، با دل شکسته، فرمودند:
�امشب مردی در گذشت که پیشینیان به حقیقت او نرسیدند و آیندگان هرگز مانند او نخواهند دید�.
همچنین حضرت امام حسن ( ع ) پس از دفن پدرش فرمودند؛
" به خدا قسم امروز جسم قرآن را دفن کردیم. "
منظور سخن آن حضرت این است، که در زمانی که حضرت علی ( ع ) زنده بودند، قرآن ناطق بودند، و اکنون که به فوز عظمای شهادت نایل شده است. بدن مقدسش بسان آیه های مجسم قرآن و به عبارت دیگر قرآن صامت و قرآن مجّسم ، در خاک دفن شده است. [2]
سخنان ان حضرت در پند و اندرز و گاه در دعاها برای افرادی که تحمل و توان دعاهای طولانی و موعظه های طولانی ندارند، سخنان آموزنده ای دارد، که مصداق واقعی، حدیث شریف "خیر الکلام قلّ و دلّ" است. [3]
به طور مثال در مناجات و در خواست از خداوند ، چنین فرموده است؛
الحمد لله علی کُل نعمتِِ
وَ اسئلُ الله من کُل خیرِِ
و َ اَعُوذُ بالله من کُل شَرِِ
واستغفرالله مِن کُلِ ذَنبِِ
در کتاب تنبیه الخواطر سخنی آموزنده ، از حضرت علی ( ع ) نقل شده، که متنش کوتاه و معنایش بسیار زیاد و کثیر می باشند.
آن حضرت چنین فرموده است؛
"من ارادالغنی بلا مالِِ
وَ العزّ بلا عشیرهِِ
وَ الطاعه بلا سلطانِِ
فَلیخرج من ذُل معصیت اللهِ
الی عزِّ طاعته
فانه واجد ذالک کُلّه"[4]
یعنی؛
" هرکه می خواهد بدون داشتن مال و ثروت، بی نیاز باشد، و بدون داشتن ایل و تبار، عزتمند، و بدون برخورداری از قدرت ، فرمانش برده شود، پس بایداز خواری معصیت خدا به عزت طاعت او در آید، در این صورت، همه آنها را می یابد. "
آن حضرت معصیت کردن در عالم هستی، که محضر خداوند می باشند، را خواری و ذلت انسان می داند ، تا آنجا که گناهان، موجب می شود فضائل و عوامل قدرت و ثروت و عزت و احترام را همه از دست بدهد. انسان گناهکار مدام خائف و اسیر و گرفتار و ژولیده و سرگردان است.
انسانی که دستورات خداوند را انجام می دهد، در حقیقت آن شیوه های رفتاری بافطرت آدمی سازگار و همنواست، و همان دستورات آموزشی و پرورشی عاملی برای قاعده مند زیستن بنی نوع بشر هستند. بنابراین با جانشین کردن اطاعت خدا به جای معصیت آن ، انسان قله های نیکوی دنیا و آخرت را فتح می کند، و زندگی سالم و موفقی خواهد داشت.
انسان وارسته و خداجو و متقی، بدون داشتن قدرت و ثروت ظاهری و به عبارتی بدون داشتن عِدَّه و عُدَّه، همه ی اشیاء و افراد، فرمانش را خواهند برد، واز وی اطاعت خواهند کرد، به عبارتی دیگر فرمانده ی اشیاء و اجزای عالم می شود. از طرفی نیز اگر انسان از معصیت خدا دوری گزیند، و در زیر پرچم با عزتِ حق، خالصانه بندگی خدا نمایند، گذشته از آنکه فرمانش در حیات فردی و اجتماعی مُطاع و رایج می گردد، در آن صورت ، حتی با نداشتن قدرت و ثروت و عشیره ، و داشتن همین اخلاق حسنه ورعایت تقوای الهی موجب می گردد، که قدرت و ثروت و احترام و حاکمیت بردلها را بدست آورد، و لشگری از دوستان و هواداران پیدا خواهند کرد. انسان متقی و خدا ترس، بدون داشتن عشیره و ساز و برگ دنیوی، قادر خواهد بود، که مواهبِ مختلف از جمله ، وجاهت، عزت، و ارزشهای دنیوی و اخروی را بدست می آورند.
اکنون ۱۴۰۱ سال قمری است، که آن استوانه ی زهد و عدل و تقوا به ابدیت پیوسته است، طبق فرمایش پیامبر ( ص ) هزاران جلد کتاب و مقاله و دلنوشته در فضیلت و گرامیداشت یاد و خاطره و عملکرد آن امام هُمام نوشته خواهد شد.
علی در عرش اعلا بی نظیر است
علی بر عالم و آدم امیر است
اوصاف علی به هر زمان باید گفت
این ذکر به پیدا و نهان باید گفت
منابع و پی نوشته ها:
[1] - سرویس افکار نیوز، کتاب طهارت روح به قلم حسین واعظی نژاد، صفحه ۱۹۳
[2] - نام کتاب را فراموش کردم ولی این سخن را در زمانی که به همراه برادرش امام حسین جنازه را شبانه دفن می کنند و صبح از یکی از دروازه های کوفه به شهر وارد می شوند و فردی می پرسد یا حسن ابن علی از کجا می آیید؟
حضرت امام حسن ( ع ) در پاسخ آن شخص، چنین سخنی را فرموده است.
احتمالا" منبعش کتاب "در مورد ویژگی های زندگی حضرت علی ( ع ) " بوده، که عباس محمود عقاد آن رانوشته، و سید جعفر غضبان نیز آن کتاب را ترجمه کرده بودند، و نگارنده در جوانی آن کتاب را مطالعه کرده است.
[3] - پیامبر اسلام ( ص ) می فرمایند:
خَیرُ الکَلامِ مَا دَلَّ وَ جَلَّ وَ قَلَّ وَ لَم یُمِلَّ
بهترین سخن، آن است که قابل فهم و روشن و کوتاه باشد و خستگی نیاورد.
"کافی، ج 2، ص 361، ح 1"
[4] - تنبیه الخواطر - ج۱ ؛ صفحه ۵۱


"یادی از نسل گذشته"
نگارنده: احمد لطفی
انسانها به تعبیر حضرت علی ( ع ) ، فرزند زمان خویش هستند. بدین معنا آنها محصول فرهنگ ، ادبیات، نگرش و . . . و در یک کلام؛ محصول جامعه ی زمان خویش هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

نسل گذشته، نسل کار و تلاش و سختی کشیدن و تلاش با معنا بوده اند. آنها پزشک و روحانی را محرم دردهای جسمی و روحی خویش می دانستند. البته دربرخی از مناطق مطربان و هنرمندان که نقش شادی آفرین در زندگی مردم داشتند و خود بانی سلامتی ورزشی رقص و دل به سماع و چرخ زدن از فرش تا عرش را یدک می کشیدند . هم طوری صمیمی با مردم بودند. که وجود عنایت مردم و رجوع افرادی که با ساز آنها دلشان را کوک می کردند. آنها را بر سر شوق می آورد ، که بازنه و سازنه وجودی همنوا و یکپارچه می شدند، که شادی محفل و عروسی و جشن را صد چندان می کردند.
نسل گدشته دلهای پاکی داشتند. در غم و شادی تشریک مساعی داشتند. آنها برای رفع مشکلات همیاری و همکاری داشتند. اگر گوسفندی از گله ی همسایه گم می شد یا دزد بر رمه می زد، و تعدادی از رمه ی اسبها یا استرها را می دزدید، همه به هم کمک می کردند تا آن گوسفند را بیابند و به تعقیب دزدها می پرداختند، تا آنها را دستگیر کنند، و تحویل قانون بدهند و گاه نیز خودشان مجرمان را مجازات می کردند.
نسل گذشته مبتکر تعاونی های سنتی مانند؛ شیر وهره، گَل درو، لای روبی نهرها، و همیاری در امور زراعی و دامی که اهل قلم به زیبایی به آنها پرداخته اند.
آنها از لحاظ اقتصادی وضعیت خیلی مرفه و بالایی نداشتند ، ولی هرچه داشتند، بین خودشان تقسیم می کردند. نسل گذشته، در امور سنتی و تعلیماتی که به آنها آموخته بودند، بسیار دقیق عمل می کردند. انها حرمت نان و نمک را پاس می داشتند . و در بین آنها احترام به افراد مُسِن رواج داشت به اصطلاح امروزی بزرگی و کوچکی را متوجه بودند.
به سادگی، حرمت فی مابین و آبرو و عزت همدیگر را زیر پا نمی گذاشتند و یکدیگر را خوار و زبون و بی مقدار نمی کردند.
نسل گذشته به عهد و پیمان و قول و قرار و رعایت اصول انسانی و ادب و اخلاق و خیر خواهی و میهمان نوازی نسبت به همدیگر پایبند و متعهد بودند.
نسل گذشته با روحانیون بسیار صمیمی بودند، لا اقل در محل سیمره، روحانی وارسته ای به نام حجت الاسلام شیخ هادی رحیمی صیمره ای وجود داشت. که مردم این دیار وی را به آبادیشان دعوت می کردند. و زنان و مردان و بچه ها از محضرش بهره می بردند . هرکس سوءالی مطرح می کرد با زبان محلی پاسخشان را می داد. در پلنگ آباد سابق ( بهشت آباد کنونی ) بیشتر به منزل حاج امیر خان ابدالبیگی و در پشته فرهاد آباد به منزل سید ابدال حسینی و سید پنجشنبه طاهری و در روستای غارت مالگه بیشتر به خانه ی علی ابدال خدایاری و در غلام آباد بیشتر به منازل عبود مقصودی و عادل حسن بیگی می رفتند. البته نگارنده چند روستا را به عنوان نمونه ذکر کرده است. وی برای نشر معارف دینی و مذهبی از دشت چمران ( بان باباجان ) تا بدره را به کار ارشاد و تبلیغ مسائل اجتماعی و دینی مبادرت می ورزیدند.
تفاوت نسل گذشته با امروز بطور خلاصه عبارتند از؛
۱ - در گذشته شکاف و تفاوت نسل ها کمتر از شکاف نسلها در دنیای مدرن است.
۲ - در گذشته فرزندان از پدر و مادر پیر و گاها" بیمارشان حمایت و حراست می کردند، و آن را وظیفه ی خود می دانستند. اما امروزه با اولین مشکل جسمی و روحی برای افرادبزرگتر، فوری روانه کردن آنهابه سالمندان، و سازمانهای مددکار را در دستور کار خود قرار می دهند.
۳ - نسل گذشته ، در تداوم زندگی، نقشهای واقعی تری را ایفا می کردند. آنها با دوستانشان بازی می کردند. با در و همسایه مراوده و سلام و علیک، و به محله شان احساس تعلق بیشتری داشتند، اما نسل امروز با فضای مجازی و وسایل بدون روح مسابقه ی شطرنج و فوتبال و. . . . و ده ها بازی و سرگرمی را انجام می دهند. آنها در قبال همسایه و محله شان تعلق خاطر کمتری دارند.
۴ - نسل گذشته در همسر گزینی ، به راءی و نظر والدین و بزرگترهایشان، بیشتر اهمیت می دادند، و بعد از ازدواج کردن صبر و حوصله ی زیادتری داشتند، آنها با سختی ها و مشکلات دست و پنجه نرم می کردند . و راهی برای سعادت و خوشبختی در زندگی مشترک بدست می آوردند.
اما نسل امروز، به استقلال فکری و هوای نفس، و راءی و نظر خود بیشتر توجه دارند، متاءسفانه با دیدن چهره ی حقیقی زندگی و وجود مشکلات و رنجهای اول زندگی ، فوری جا خالی می کنند و اظهار عجز و ناتوانی در زندگی مشترک می نمایند ، و دخترها و زنان جوان فوری مهریه را به اجرا می گذارند، و پای آنها به پاسگاه و دادگاه باز می شود، و کارشان به طلاق و گاه سرگردانی بچه ها یشان کشیده می شود. البته طلاق برای بن بستهایی است که بعد از حداقل هشت سال زندگی کردن مشترک است و زوجین یا یکی از آنها قادر به همنوایی، و اداره کردن زندگی مشترک نیستند. به عبارت دیگر، آنها از بلوغ فکری و اجتماعی و صبر و حوصله و توان اقتصادی برای اداره و ساماندهی زندگی مشترک برخوردار نیستند.
۴ - شعر و ادبیات و گفتمان نسل گذشته، در مراودات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و خانوادگی و. . . نسبت به نسل کنونی از حجب و حیای بیشتری برخوردار بوده است. نسل جوان عریانتر و بدون رودر بایستی، و ملاحظه ی بزرگتر حرف دل خود را می زنند و گاه به کرسی می نشانند.
۵ - نسل گذشته با تکنولوزی ساده سر وکار داشتند، ولی نسل کنونی با وسایل مدرن و پیچیده تری سر و کا ر دارند.
این موضوع گسترده و پیچیده است، و از حو
صله ی این نوشته خارج است به همین خاطر نگارنده به این خلاصه ، اکتفا کرده است.

Ahmad Lotfi:
Ahmad Lotfi:
یادی از معلمان سخت کوش
اگر دقت کنیم هر روز، روز معلم است، زیرا افراد یا در خدمت معلم برای یاد گیری هستند، ویا آموخته های معلم را در زندگی پیاده می کنند. ابوسعیدابی الخیر سالها پیش فرموده اند؛ طوری زندگی کنید ، که ازشما [و درباره ی شما] بنویسند. کلیپ های امسال همشهریان را به دقت مطالعه کردم . سایر معلمان و دبیران چه به حق پیوسته و چه در قید حیات را تعریف و تمجید و خاطرات خوبی از آنها را به زیبایی در کانالها و فضای مجازی شهرمان پخش شد، نام حقیر و استادان زحمتکشم در خطه ی سیمره را نیافتم. البته لابد کار من ارزشی نداشته و به حق یاد نشده است، اما بنده چند تن از اساتید خود را در این اردیبهست سال۱۳۹۹ شمسی نام می برم. هرچند همه ی معلمان و دبیران روشنگران ضمیر تاریک بشریتند.
...
[مشاهده متن کامل]

۱ - سید حسین شجاعی؛ ایشان اهل جنوب کشور بودند. فردی سپاه دانش در سال ۱۳۴۵ شمسی بودند.
وی به بچه های روستا ی ما ضمن سواد خواندن و نوشتن، نماز هم آموزش می داد و نماز جماعت را در آن اتاقهای کاهگلی بر قرار می کردند.
۲ - استاد صادق محمودی، فرزند کدخدا کهزاد لرستانی، فردی معلم و مدیری قدرتمند و مردمی بودند. در آن زمان که در جلگه ی چم کلان رسم بود فقط تا کلاس چهارم یا پنجم درس بخوانند و سواد خواندن و نوشتن کفایت می کرد، ایشان با اسب و استر از روستای جعفر آباد که در آنجا نامزد داشت ، سوار می شد و از روستای دلفان آباد و غلام آباد می گذشت تا به محل کارش در روستای چم نمش برود . بچه های ترک تحصیل کرده و پدرانشان را تشویق می کرد تابچه ها ادامه تحصیل بدهند.
در سال تحصیلی ۱۳۴۷ وی ۵یا ۶ نفر را جذب کرد، وبرخی از آنها به مدارج عالی رسیدند. روحش شاد و یادش گرامی باد.
۳ - استاد احمد خوشصدا؛ وی در علوم طبیعی و دروس بهداشت، بسیار زیبا و گیرا درس می دادند. انسانی آرام و با اخلاق بودند. و بنده و دوستانم از وی و استاد محمودی که هردو از طایفه ی میر زن گرفته بودند، و در خاک پاک سیمره ماندگار شده بودند، مطالب بسیاری آموختیم. یاد ایشان نیز گرامی باد.
توقعات بی جا در ضرب المثل ها
نگارنده: احمد لطفی
در مناطق غرب کشور و شاید در کل کشور ما ایران، ضرب المثل هایی وجود دارند که بیانگر توقعات بیجا و موجب تعجب طرف مقابل می گردد.
ضرب المثل هایی مانند؛
" بیلت بی تا آووت بُورِم"
یعنی؛
بیلت را بده، تا آبت را ببُرم
و
"سرچیزم چادری"
یعنی؛
سر چیزم، چادر هم می خواهی؟
این دوضرب المثل توقعات بیجا را به ما تفهیم می کند، که خودخواهی و زیاده خواهی فرد یا افراد رانشان می دهند.
انسان با این که دارای خرد و وجدان اخلاقی است، و موجودی تربیت پذیر و کمال خواه است، اما ابعاد نازیبایی هم در ذاتش وجود دارد، از جمله حریصی، لجوجی، خود خواهی، زیاده خواهی و سیری ناپدیری و سوء استفاده از موقعیت، و. . . هم گاهی اورا به کارهایی وامی دارد، که مورد پسند عقل و اخلاق و دین نیست.
البته روانشناسان چنان آدمهایی را دارای امراض روحی و روانی، و جامعه شناسان آنها را مریض اجتماعی می دانند.
انسان دیکتاتور وافسار گسیخته در زمان جنگ گاه بر دشمنش غلبه می کند، ولی خوی زشتش ، اورا ازحد خارج می کند، و به همنوعش اجحاف و تجاوز روا می دارد، تا آنجا که برفرزندان بی گناه وی، که به حد تکلیف هم نرسیده اند، ظلم روا می دارد. و ترحم نمی کند، و همه را می کشد. برای نمونه ؛ عادلشاه برادر زاده ی نادرشاه که گذشته از کشتن عموی خود نادر شاه افشار، فرزندان اورا از رضاقلی نابینا تا نوه های خردسال نادرشاه رحم نکرد، و همه را قتل و عام نمود.
درسطح خرد هم افراد حریص و حسود فردی را می بینند که با گاو آهن زمین خود را شخم می زند فرد شیاد می رود و می گوید چند لحظه گاوها و وسایلش را بده تامن چند دقیقه در زمینم که جفت زمین شماست شخم بزنم. فردصاحب خیش رودر بایست می شود و گاوهایش را می دهد و آن فرد تاظهر برای خود کار می کند و یا فردی در حال درو کردن با داسش می باشد . فرد زیاده خواه می گوید؛ " داست را بده تامن مزرعه ام را درو کنم". اینجا ضرب المثلهای فوق هویت چنین انسانهایی را به ما نشان می دهد. دوستانی که ضرب المثل های بیشتری در این راستا می دانند در کانال تاریخ وفرهنگ دره شهر ارائه نمایند، تا با غنای بیشتر این وجیزه را کامل می کنند.

Ahmad Lotfi:
Ahmad Lotfi:
"راه را گم کرده ایم"
نگارنده: احمد لطفی
سالها ست مشکلات و مسائل مشابهی در دور و برما اتفاق می افتد. درشعار استادیم و با مرگ خود خواسته ی برخی از افراد جامعه، فوری فرهنگ سازی و پیشگیری را پیش می کشیم. در این راستا نقش روشنفکر مسئول را هم بازی می کنیم، و چند هفته به تحلیل و تشریح موصوع می پردازیم. وگاه دیگران را سرزنش و توبیخ می کنیم، ولی واقعیت این است که ما فقط فیلم و نقش بازی می کنیم. نگارنده ، بیست و چند سال پیش در هفته نامه ی افق ایلام، سلسله مقالاتی در باره ی خودکشی ارائه کرد، و در آنجا داد سخن را به زعم خویش فریاد زدیم.
...
[مشاهده متن کامل]

نگارنده در آن زمان ، موضوع خودکشی در استان ایلام و غرب کشور را یک تراژدی وحشتناک اعلام کرد. و اعلام شد وضعیت حاد و بحرانی است از مقامات کشوری و متخصصان بهداشتی و علمی و روانشناسان برجسته کمک بگیرید. زیرا استانهای کوچکی مانند استان ایلام که جمعیت زیادی هم ندارند، و مسئولان هر منطقه به راحتی می توانند نیازمندان و اشخاصی که به کمک نیاز دارند، به ویژه اقشار آسیب پذیر را شناسایی کنند، و نگذارند ، حادثه ی ناگواری اتفاق بیفتد.
نه این که، بعد از وقوع فاجعه ، چند روزی و یا چند هفته ای به مشکلات روحی و عاطفی پرداخته شود. بعد هم دوباره سکوت و کم کاری رواج پیدا کنند، و منتظر بنشینند، تا در روستا ، شهر و یا بخشی وجودی پر پر شود، و درد و غصه و تب درماندگی، خانمانی را به آتش بکشد. آن موقع وارد عمل شوند.
توقع مردم باتوجه به ارتباطات جهانی، ورسانه هایی مانند فضای مجازی و تلویزیون بالا رفته است.
نوجوانان امروز با دیدن فیلم ها و زندگی های نسبتا" مُرَفه، و بهتر همنوعان و هم شهریانشان، خودشان را در یک فقر و عقب ماندگی و بن بست بدون مفر، گرفتار و اسیر می بینند. ساعتها گریه و ساعتها فکر برای خلاصی از زندانِ مشکلات ، فرد نا امید و گرفتار و دردمند، تمام انرژی خود را به کار می گیرد، شاید به فریاد و مشکلات خانوادگی آنها توجه شود، ولی وقتی فریاد رس و غمخوار و انسان با وجدانی در محیط اجتماعی آنها وجود ندارد، که درد و مشکل و بدبختی های شخصی و خانوادگی آنها را ببیند و چاره اندیشی نمایند
. آنها به ناچار افسرده و و مستاءصل می شوند، و همین بینوایی و بی مونسی و بی غمخواری، تفکر امحای خویش و مرگ خود خواسته را در آنها تقویت می نماید. آن موقع فرد مددجو خود را در محکمه ی سرنوشت و توبیخ جامعه و مسئولان آن، هیئت حاکمه ای را در ذهن خویش ایجاد می کنند، و شروع به محاکمه ی مددکاران جامعه و دادخواهی خودش و خانواده اش می نمایند، و نهایت در این محکمه که گویی، همه چیز به نفع مددکاران است، دفاعیات و فریادهایش را کسی در آن محکمه جدی نمی گیرد، و اصلا" مرگ وی برای کسی نیز مهم نیست، بنابراین در این محکمه خود را محکوم می بیند. و با خود فکر می کند؛ چرا در چنین خانواده و جامعه ای به دنیا آمده است؟
ایشانعزم خود را جزم می کند، و مرگ سخت تواء م با شکنجه و زجر و رنج را بر می گزیند. و در آن حادثه تلخ و مصیبت بار رقص آتش را به نمایش می گذارد، و مظلومانه خاکستر و نیست و فنا می گردد، و آزادگان و صاحبان خرد و عاطفه و وجدان، فقط می گویند به چه گناهی کشته شد. ( به ذنب قتلت )
در یکی از روستاهای شهرستان تازه تاءسیس هلیلان دختر نوجوانی با آتس گدازنده وجودش را ققنوس وار سوزانید، و با مرگش به همه مردم و مسئولان اعتراض خود را اعلام کرد. اما کو گوش شنوا؟ و کجا چشم بینا؟ و کجا وجدان بیدار ؟در این راستا ما همه مسئول مرگ چنین نیازمندان و مدد جویان بی مدد هستیم.
به همین بسنده می کنم امید است متوالیان امر جدّی تر و بیشتر به داد و فریاد ، مددجویان بی پناه مبادرت ورزند. انشاء الله


"درسی از حکمت الهی"
تهیه کننده: احمد لطفی
کتاب حکمت الهی عام و خاص را زنده یاد مُحیی الدّین مهدی الهی قمشه ای، استاد فقید دانشگاه تهران نوشته است، نسخه ای از چاپ سوم این کتاب در سال ۱۳۶۳ بدست نگارنده رسید، مطلبی از آن کتاب آموزنده را به عنوان درسی از حکمت الهی به خوانندگان عزیز تقدیم می شود. امید است، مفید فایده واقع گردد.
...
[مشاهده متن کامل]

انسان موجودی کمال گرا و در انجام اعمال ارادی مختار است. خداوند متعال ، که خالق هستی است. در شناخت او دو طریق کلی مطرح است.
استاد قمشه ای آن دوطریق را برمبنای شرح فصوص معلم ثانی حکیم ابو نصر فارابی، چنین نگاشته است؛
۱ - اول از نظر کردن در موجودات عالم و انتظام آنها و حسن تدبیر آفرینش ، می توان خدا را شناخت. البته چون موجودات عالم دارای حرکت و تغییر و تبدیل هستند. و بسیار براهین دیگر می توان یافت که آنها محتاج به یک موجود غنی بالذات و دانا و مدبر ، که آفریننده ی جهان است، می باشند.
شیوه ی مطالعه و بررسی موجودات عالم به یک خالق نظم بخش و آفریننده، را طریق "برهان انی" می گویند، به عبارت دیگر "برهان انی" یعنی از معلول ( معلولات عالم ) پی به علت و اثبات وجود حق برده می شود. [1]
به عبارت شیخ محمود شبستری؛
به نام آنکه نامش در تجلیست
همه عالم کتاب حق تعالیست
واقعیت آن است که مطالعه در خلقت موجودات عالم و شناخت علمی آنها به عظمت نظم بخش و خالق بی همتای آنها در عالم هستی پی می توان برد.
۲ - دوم نظر درحق، که حقیقت هستی، و وجود صِرف است، می توان به ظهورات و شئون و تجلیات اوپی برد. و بعد از آن صور موجودات و ترتیب نظام خلق که تجلیات اسماء و صفات الهی هستند، را اثبات نمود، و این به منزله ی "برهان لمی" است. به عبارت دیگر ؛ " برهان لمی" ، برهانی است که از علت پی به معلول می برند. بریم. [2]
خداوند علت العلل هستی است، فیض بخش و حکیم است. خداوند برهان لم برتمام هستی است و خود اورا برهان لم نیست، چون علتی ندارد. [3]
انسان اگر به دقت به هستی نگاه کند و تجلی نور حق را درهمه ی مخلوقات ملاحظه کند، در حقیقت قوس صعودی را از طریق اول که مختصر توضیح داده شد، خداشناسی خود راتکمیل می کند و دست قادر مطلق را در ساختار مخلوقات به عینه مشاهده می کند . به قول شیخ محمود شبستری در گلشن راز؛
۱ - به نام آن که جان را فکرت آموخت
چراغ دل ، به نور جان بر افروخت
معنی؛
۱ - سخن خود را آغاز می کنم به نام آنکه به جان آدمی تفکر و خردورزی را آموخت و دل را که مانند چراغی است با وجود جان که همانند نوری است برافروخته گردانید .
۲ - جهان، جمله، فروغ نور حق دان
حق اندر وی، زپیدایی است پنهان
معنی؛
۲ - جهان و هرچه در آن وجود دارد همگی فروغی از نور حق تعالی است که خداوند از فرط آشکار ی از دیدگان مردم پنهان است .
۳ - به نزد آن که جانش در تجلی است
همه عالم کتا ب حق تعالی است
معنی؛
۳ - در نزد کسی که جانش محل ظهور اسماءالله گشته است تمام این جهان و آنچه در آن وجود دارد کتاب خداوند است
در طریق دوم خداشناسی انسان بعد از شناخت معلولات و مشاهده ی نقص و نیاز آنها با قدرت حق آشنا می شود، و او را موءثر حقیقی هستی تشخیص می دهد. بنابر این در این طریق ( قوس نزول ) و استفاده از برهان لمی، از خلق اعراض می کند، و به شهود هستی، و مشاهده ی حق نایل می گردد، و از طریق شهود باطن به مقام عین الیقین می رسد. در این مرحله ، در می یابی که همین وجود حقیقی موجودات بالذات است، و و موجودات عالم همه به او موجودند. آنگاه به واسطه ی اوصاف او ترتیب و نظام لایق مراتب هستی را بدانی، به عبارتی دیگر از ادراک خلق به حق رسیدی و در قوس صعود ارتقاء یافته، و سپس ازحق به خلق آمده و سیر قوس نزولکرده، و در قوس نزول بواسطه ی معرفت و مشاهده حق در همه ی موجودات سیر می کنی، همه ی موجودات عالم را از حق و تجلی حق بینی.
با کشف شهود هردو طریق ترا با حق آشنا می کند و در قوس صعودی سیر از خلق به سوی حق ، و در قوس نزولی، سفر از حق به سوی خلق و نهایت انسان با این دوطریق حق شناسی، اثبات حق وشهود وی کسب می کند. [4]
پی نوشته ها:
[1]و [2]و[3]و[4] - الهی
قمشه ای، محیی الدین مهدی؛ حکمت الهی - جلد دوم، انتشارات اسلامی ، چاپ سوم، سال ۱۳۶۳، صفحات ۲۵ و ۲۶ و ۲۷

Ahmad Lotfi:
"پاسخی به یک معاند درفضای مجازی"
جناب سخنان شما بسیار وقیحانه و دور از خرد و با عرض پوزش بدبینانه و التقاطی است، شما چه را به چه تحلیل می کنی؟!
در این شک نکن اگر این سخنان عقیده ی واقعی شماست، مغزت را شستشو داده اند. و شما اصلا" جزو ساسانیان دین محور نیستید. پیامبر اسلام ( ص ) و امامامان معصوم ( ع ) رابا عملکرد بد امثال من و شما مقایسه می کنید ؟!
...
[مشاهده متن کامل]

خواهشا" گُتره ای و افسار گسیخته سخن نفرمائید . انسانهای خرافی و یا ستمگری افراد غیر معصوم را با افرادی که برای قاعده مند کردن رفتار بشر تلاش کرده اند یکسان ندانید. گویا شما دیواری کوتاهتر از معصومین ( ع ) نیافتی؟!
شما معلومه تاریخ نخوانده ای ، خاندان ابراهیم و پیامبر آخر الزمان ( ص ) ایرانی الاصل هستند . ابراهیم ( ع ) اهل زاگرب کردستان بوده، این سخنان تاریخ مصرف رفته، را به نام روشنفکری در گروه مردم با اصالت دارخور، که خود از مبارزان با ستمگری قاجاریه بوده اند، قلم به ناروا نچرخانید. همین طایفه یاوران و جزو طرفداران پر و پا قرص ناجی بشر یت هستند.
دیر نیست فردایی که پرچمها و علم های قرمز برپا شوند این خرم دینان سرخ جامه، اولین گروه از حامیان عدل گستری ناجی اخر الزمان هستند. فردی که اصالتا" سوره میری است، شجاع و با مذهب است، اگر انتقاد به حکومت هم دارد، و از رانتخواری و غارتگری بیت المال و دنیا طلبی برخی مسئولین و . . . گله مند است، و اگر اشخاصی رفتار خلاف معرفت دینی دارند ، باید صراحتا" آنها را افشا کند، نه به پیامبر ( ص ) که باجهل و خرافات جنگیده، و حالا زنده نیست که به امثال شما پاسخ دهد، همواره اساس دین را با دینداری امثال من و شما ، مقایسه می کنید.
شجاعت و جوانمردی، با هتاکی و هوچیگری تفاوت دارد ، به همین خاطر از گروهی که قلم زنانش مانند شماهستند، خارج می شوم.
خواهشا" آبروی ساسانیان را نبرید ودر گروه بزرگان سخنان سخیف را منتشر نکنید.


نگاهی به دعای امام زمان ( عج )
تهیه کننده : احمد لطفی
کفعمی در کتاب �مصباح� فرموده است: این دعای حضرت مهدی ( عج ) است:
اللّٰهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الطّاعَةِ ،
وَبُعْدَ الْمَعْصِیَةِ ،
...
[مشاهده متن کامل]

وَصِدْقَ النِّیَّةِ ،
وَعِرْفانَ الْحُرْمَةِ ،
وَأَکْرِمْنا بِالْهُدىٰ وَالاسْتِقامَةِ ،
وَسَدِّدْ أَلْسِنَتَنا بِالصَّوابِ وَالْحِکْمَةِ ،
وَامْلَأْ قُلُوبَنا بِالْعِلْمِ وَالْمَعْرِفَةِ ،
وَطَهِّرْ بُطُونَنا مِنَ الْحَرامِ وَالشُّبْهَةِ ، وَاکْفُفْ أَیْدِیَنا عَنِ الظُّلْمِ وَالسَّرِقَةِ ، وَاغْضُضْ أَبْصارَنا عَنِ الْفُجُورِ وَالْخِیانَةِ ، وَاسْدُدْ أَسْماعَنا عَنِ اللَّغْوِ وَالْغِیبَةِ ،
وَتَفَضَّلْ عَلىٰ عُلَمائِنا بِالزُّهْدِ وَالنَّصِیحَةِ ، وَعَلَى الْمُتَعَلِّمِینَ بِالْجُهْدِ وَالرَّغْبَةِ ،
وَعَلَى الْمُسْتَمِعِینَ بِالاتِّباعِ وَالْمَوْعِظَةِ ، وَعَلىٰ مَرْضَى الْمُسْلِمِینَ بِالشِّفاءِ وَالرَّاحَةِ ، وَعَلىٰ مَوْتاهُمْ بِالرَّأْفَةِ وَالرَّحْمَةِ؛
وَعَلىٰ مَشایِخِنا بِالْوَقارِ وَالسَّکِینَةِ ،
وَعَلَى الشَّبابِ بِالْإِنابَةِ وَالتَّوْبَةِ ،
وَعَلَى النِّساءِ بِالْحَیاءِ وَالْعِفَّةِ ،
وَعَلَى الْأَغْنِیاءِ بِالتَّواضُعِ وَالسَّعَةِ ،
وَعَلَى الْفُقَراءِ بِالصَّبْرِ وَالْقَناعَةِ،
وَعَلَى الْغُزاةِ بِالنَّصْرِ وَالْغَلَبَةِ ،
وَعَلَى الْأُسَرَاءِ بِالْخَلاصِ وَالرَّاحَةِ ،
وَعَلَى الْأُمَراءِ بِالْعَدْلِ وَالشَّفَقَةِ ،
وَعَلَى الرَّعِیَّةِ بِالْإِنْصافِ وَحُسْنِ السِّیرَةِ ،
وَبارِکْ لِلْحُجَّاجِ وَالزُّوَّارِ فِى الزَّادِ وَالنَّفَقَةِ ، وَاقْضِ ما أَوْجَبْتَ عَلَیْهِمْ مِنَ الْحَجِّ وَالْعُمْرَةِ ،
بِفَضْلِکَ وَرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
ترجمه ی دعا :
خدایا، توفیق فرمان بری
و دوری از نافرمانی
و درستی نهاد
و شناخت واجبات را روزی ما بدار
و ما را به هدایت و پایداری گرامی دار
و زبانمان را به راست گویی و حکمت استوار ساز
و دل هایمان را از دانش و بینش پر کن
و شکم هایمان را از حرام و شبهه پاک فرما
و دستانمان را از ستم و دزدی بازدار
و دیدگانمان را از ناپاکی و خیانت فرو بند
و گوش هایمان را از شنیدن بیهوده و غیبت ببند،
و بر دانشمندانمان زهد و خیرخواهی
و بر دانش آموزان تلاش و شوق
و بر شنوندگان پیروی و پندآموزی
و بر بیماران شفا و آرامش
و بر مردگان مهر و رحمت؛
و بر پیران متانت و آرامش
و بر جوانان بازگشت و توبه
و بر زنان حیا و پاک دامنی
و بر ثروتمندان فروتنی و گشادگی
و بر تنگدستان شکیبایی و قناعت
و بر جنگجویان نصرت و پیروزی
و بر اسیران آزادی و راحتی
و بر حاکمان دادگستری و دلسوزی
و بر زیردستان انصاف و خوش رفتاری تفضّل فرما
و حاجیان و زیارت کنندگان را در زاد و خرجی برکت ده
و آنچه را بر ایشان از حج و عمره واجب کردی توفیق اتمام عنایت کن،
به فضل و رحمتت ای مهربان ترین مهربانان.
توضیح:
این دعای با فضیلت، که درنوع خود بی نظیر است، منشوری برای تمام ملل جهان خصوصا" برای طالبین دانش و اداره کنندگان جامعه و دستورکار برا ی آنهاست.
ابتدای علم ؛ شناخت خداوند است ( اول العلم معرفه الجبار )
هر طالب علم و هر حکومت و انسان جویای کمال، از خداوند توفیق فرمانبرداری ، و دوری از نافرمانی را خواستار است.
هر انسان یا خانواده وحکومت و جامعه ای که با راه خدا همنوا باشد، زیان نمی بیند. بنابراین راستی و درستی و آنچه که خداوند در انسان به ودیعه گذاشته است ، از جمله رعایت تقوا و درستکاری و بر طریق هدایت عمل کردن، نهایت آرزوی هر انسان و حکومت موحد است.
در این دعای شریف، که آغازش؛
توفیق فرمانبرداری ،
و دوری از معصیت و نافرمانی،
ونیت پاک ،
و شناخت واجبات و ضرورتهای دینی،
و درستی ذات را از خالق حکیم درخواست شده است.
سپس از خداوند، توفیق هدایت و پایداری و صبوری و استقامت در دینداری و اصول انسانیت را خواهان است.
در قرآن مجید، طبق سوره عصر ، شالوده و اساس دینداری پس از ایمان به خدا و انجام عمل صالح و و توصیه کردن به حق و امر به معروف و نهی از منکر نمودن، نهایت توصیه به صبر و استقامت را اعلام کرده است.
پیامهای این دعا بسیار روشن است و به نظر می آید توضیح خاصی نیز ضرورت ندارد. پر واضح است که طالب علم و رستگاری، و دوستدار دستیابی به حقیقت؛
زبان راستگو باید داشته باشد،
و از دروغگویی پرهیز نماید
دارای دانش و بینش و حکمت استوار باشد.
دانشِ ؛ یعنی دانستن یکسری مفروضات و محفوظات و علم به یکسری از مجهولات است.
بینش هم یعنی؛ هر مفهوم و دانش معقولی که رابطه ی دانستنی ها را بامیزان عقل و درایت و تدبیر ، دارای همنوایی و هماهنگی باشد، اطلاق می شود.
بینش و دانش :
امروزه دانش را به عنوان مهمترین منبع نوآوری، بهره وری انسانها و در نهایت رشد و بقای سازمان می شناسند. در منابع علمی معتبر نیز دانش را آمیخته ای از نظرات تجربیات، تئوری ها، الگوها، مهارت و سرمایه های اطلاعاتی تعریف می کنند.
- یا بینش ( Wisdom )
خرد یا بینش در برگیرنده مبانی، اصول و الگوی اولیه برای فهم و به کارگیری دانش مناسب برای یک منظور خاص یا معین است. به عبارت دیگر دانش روش پیاده سازی و استفاده از اطلاعات و پاسخی برای سئوال چرا ( Why ) است. ارتباطات برای اینکه از اطلاعات تهیه شده استفاده شود باید آن را در اختیار کاربر قرار داد و این انتقال از طریق مفهوم ارتباطات انجام می شود. ارتباط چندین شکل مختلف دارد مانند مکالمه حضوری، مکالمه تلفنی، ملاقاتهای رسمی، نامه ها و گزارش ها
[ جمع آوری اطلاعات و پردازش دا ده ]
" بینش" در حقیقت توانایی آینده نگری است. معادل بهتری برای کلمه بینش در زبان انگلیسی واژه Foresight به معنی آینده نگری، پیش بینی و توانایی دیدن آینده است، و این واژه بسیار مناسب تر برای کلمه بینش می باشد. اینکه هر فرد در آینده اش چه می بیند و منتظرچه رخدادهایی است، حاصل بینش اوست. ( استفاده از رایانه )
واقعیت این است که ظرف دانش سیری ناپذیر و پر شدنی نیست، ولی سالک و اهل دانایی از خداوند درخواست می کنند، دلهایشان را پر از دانش و بینش نماید تا طلیعه دار خوبیها باشند.
مال حرام آتش است. سالکان و دوستداران دانایی از خدا می خواهند، شکمهایشان را از حرام و شبهه پاک گردند.
و دستهایشان را از دزدی و ستم باز دارند.
و چشم هایشان را از ناپاکی و خیانت فرو بندند.
و گوشهایشان را از شنیدن سخنان بیهوده و غیبت و ناروا مسدود کند.
و به دانشمندانشان زهد و خیر خواهی عنایت بفرمایند
و به دانش آموزان شان تلاش و شوق علم آموزی عنایت کنند.
و به شنوندگان شان، گوش حرف نیوش، و پند شنو، و پیرو حق و حقیقت، عنایت فرمایند.
خداوندا به بیماران جامعه، شفا ی عاجل و آرامش عنایت کنند.
و بر مردگان و اموات جامعه مهر و رحمت و مغفرت عنایت فرمایند.
و به جوانان [جهان]که قشر آینده ساز و فعال دنیا هستند، روح نقد پذیری و بازگشت از گناه و توبه و انابه مرحمت فرمایند.
همچنین خدایا، به زنان جامعه، حیا و پاکدامنی و پاسدار ی از ارزشهای والای انسانی و تربیت نسل را به نحو احسن عنایت فرما.
خدایا به تاجران و ثروتمندان و صاحبان مال فروتنی و بردباری و دوری از غرور محبت کن تا صاحبان ثروت گشاده دست و بخشنده برای نیازمندان باشند.
خدایا به ضعیفان وتنگدستان جامعه، صبر و شکیبایی و قناعت، و گشایشی عنایت فرما که فقر و تنگدستی آنها را از طریق درست منحرف نکند.
خدایا به جنگجویان جامعه نصرت و پیروزی، و به اسیران آزادی و رهایی از بند و زندان عنایت فرمایند.
خدایا به حاکمان جامعه ، دلسوزی ومهربانی به زیردستان و عدل گستری و خوش رفتاری و خدمت صادقانه به مردم عنایت فرمایند.
همچنین؛ خداوند به زاد و توشه و هزینه ی سفرمعنوی حاجیان و زائران جامعه ، برکت عنایت فرمایند.
خدایا به حاجیان و زائران، آنچه که در انجام امور حج و عمره واجب کردی، توفیق ده ، تا تمام مراسم را به نحو احسن بجا آورند.
نهایت سالک الی الله و طالب کما لات، خواستار توفیق بجا آوردن اعمال صالحی که ذکر شد، را به فضل و رحمت خدا که مهربان ترین مهربانان است، خواهان می باشد.
امیداست خداوند توفیق دهند تاهمه ی اشخاص جامعه، این دعای جامع را در حیات اجتماعیش جامه ی عمل بپوشانند.


"ایامی سخت و فراموش نشدنی"
گرد آورنده: احمد لطفی
ویروس" کرونا" یا "کووید ۱۹" ( covid - 19 ) در دو ماه آخر سال ۱۳۹۸ شمسی وارد سرزمین ایران شد، وزیر بهداشت کشورجمهوری اسلامی ایران ، جناب آقای دکتر ده نمکی، که امروز مورخ ۱۹ فروردین ماه ۱۳۹۹ اعلام کردند، با رعایت فاصله ی اجتماعی خطر ابتلا به این ویروس ، در پایان اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۹ شمسی [کاهش]یا پایان می یابد.
...
[مشاهده متن کامل]

گسترش این ویروس در بیش از دویست کشور جهان، باید آن را اپیدمی حال حاضر و یا قرن ۲۱ میلادی تلقی نمود. بعد از نسل ما در مورد این ویروس کشنده تاریخ علوم، و پزشکان و جامعه شناسان و مورخان و سیاسیون و. . . از آن بیشتر سخن خواهند. گفت، گرچه عده ای سختی ها و هجوم این ویروس "وبا" گونه را بسیار نکوهش کرده اند و خیلی از ما ایرانیان در پایان سال ۱۳۹۸ شمسی اعلام می کردند؛
" ای سال بری و برنگردی"
یعنی سال ۱۳۹۸ را سالی سخت و شکننده و بیمار گونه برای کشور ما بودند.
از جنبه ی دیگر که به موضوع ویروس کرونا نگاه می کنیم ، فرمولی از راه های مرگبار الهی ظاهر شد که همه ی اندیشمندان و پزشکان و دولتمردان ومتخصصان و. . . را به فکر واداشت، که این ویروس اگر کشفی از سازمانهای تحقیقاتی ابر قدرتها باشد برای همه ، حتی خود آنها زیان رسان بوده است، اگر آفتی برخاسته از پژواک عملکرد ما انسانها بوده، که خود ارتهاسی براتنبه و توبه و تجدید نظر در رفتار غلطمان در این کره ی خاکی بوده است. در حالیکه زمین مادر ماست در حفظ ان کوشش همگانی داشته باشیم. حفظ محیط زیست یکی از عوامل دانایی و خردمندی است بشر امروز با ایجاد کارخانه های غیر استاندارد و مردم عادی با رفتن بی رویه به دامن طبیعت و گله داران با شیوه ی دیگر، هر فرد و گروهی به طریقی ، پوست و باطن زمین را آزار می دهد.
ویروسها و میکروبها و بیماری های ناشی از آنها در طول تاریخ به بنی نوع آدم ضربه زده است. دراین ایام کرونایی برخی از وبا و تب سرخ و بیماری های حیوانات و. . . در کانالها و فصای مجازی سخن بسیار نوشته شد. برای محقق جوان و چیره دستی که همه را در کتابی منتشر کند ، خدمتی به دیار و خاک پاک سیمره و کشور بزرگ ایران خواهد بود. بنده دونمونه از آنچه در کانالها منتشر کردند می پردازم و هردو را عینا" می آورم.
۱ - مرگی شبیه " کرونا" در سال ۱۳۳۷ قمری که عاملش عطسه بوده، و گویا ۲/۳ ( دو سوم ) جمعیت مردم منطقه مهرنجانِ ممسنی را ازبین برده است. تا آنجا که افراد زنده، از دفن و کفن امواتشان عاجز شده بودند.
"تصویر پائین، سنگ قبری است در قبرستان مهرنجان ممسنی استان فارس مربوط به ۱۰۴ سال قبل که متن آن را در زیر مطالعه خواهید کرد. این متن در شرایط کنونی بسیار جالب و در عین حال تامل برانگیز است. "
وفات مرحمت پناه
علی رضا ولد صدق ملا علی نجات جاویدلله در سنه ی ۱۳۳۷ ( قمری ) ناخوشی و بلایی بر کل ربع مسکون نازل که تمام حکیمان از معالجه آن حیران و سرگردان و از غره ی شهر صفر تا پانزدهم شهر مذکور، تمامی نوع انسان را سه قسم و دو قسم آن را هلاک و یک قسم باقی و آن یک قسم از عهده ی کفن و دفن بر نیامدند. علامت ناخوشی عطسه ای و سرفه ای بود. بجهت عبرت نوشته شد .
۲ - توصیف ابن خلدون از بیماری مشابه کرونا در جلد اول کتابش مقدمه:
� ایشان در فصل پنجاهم کتابش چنین نوشته است؛ در این که در اواخر دوران فرمانروایی دولت ها مرگ و میر بسیار روی می دهد. �
در این فصل ابن خلدون سه دلیل برای افزایش مرگ و میر در اواخر دولت ها ذکر می کند:
1⃣ به دلیل بروز قیام و شورش
2⃣ به دلیل پیدایش قحطی
3⃣ به دلیل شیوع بیماری.
در مورد دلیل سوم ابن خلدون این گونه می نویسد:
�در نتیجه توسعه اجتماع و افزایش جمعیت، هوا فاسد می شود؛ زیرا هوای شهرهای پرجمعیت با مواد گندیده و رطوبات فاسد در می آمیزد و هر گاه هوا که به منزله غذای روح حیوانی است، فاسد شود؛ این فساد به مزاج انسان راه می یابد و اگر این فساد قوی باشد به ریه انسان سرایت می کند. این گونه بیماری ها عبارت از انواع طاعون ها می باشد و عوارض آن مخصوص به ریه است و اگر مزاج قوی نباشد، عفونت آن بسیار شده و انواع تب ها پدید می آید و بدن گرفتار بیماری می شود و سبب هلاک آدمی می گردد.
علت بسیاری عفونت ها توسعه اجتماع و افزایش جمعیت شهرها در اواخر دوران فرمانروایی دولت هاست. . . .
از این رو در دانش حکمت در موضع خود ثابت شده است که گشودگی خلا و دشت میان اجتماع ضروری است یعنی باید اجتماع و مناطق مسکونی به دشت ها و نقاطی که دارای هوای آزاد است منتقل شود تا حرکت هوا آن چه را که از فساد و گندیدگی به سبب درآمیختگی با جانوران در شهر پدید می آورد، از میان ببرد و هوای سالم و صحیح داخل شهر شود و نیز به همین سبب است که مرگ و میر در شهرهای پرجمعیت به درجات بیش از نقاط دیگر است. �
[مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، ج۱، فصل ۵۰، ص ۵۸۹ ]
ایشان در حقیقت اواخر عمر حکومتها و ازدیاد
و تراکم جمعیت در شهرها و آلودگی هوا را در بیماری ریوی و افزایش مرگ و میر موءثر می دانند.
حافط شیرازی نیز برای سلامتی" نازک وجودان" چنین سروده است؛
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد
بزرگان همه بر رعایت کردن فاصله اجتماعی و بهداشت فردی و اجتماعی، و پرهیز کردن از مسافرت های غیرضروری ، به سایر نقاط، وتاحد ممکن در منزل ماندن، و. . . و آنچه که وزارت بهداشت به شهروندان توصیه می کنند. پزشکان و پرستاران و پرسنل بیمارستانها اعم از دولتی و خصوصی، به طور شبانه روزی به کمک بیماران کرونایی مبادرت ورزیدند.
آیندگان بدانند ، که این ویروس کرونا مردم راخانه نشین کرد، ماشین جنگی بسیاری از جنگها و آتش افروزی ها تاحدودی خاموش گردید . بیشتر کشورها ی دنیا برای دفع خطر کرونا دست به کار شدند. ارتشها و وزارت بهداشت آن کشورها متحمل سختی های فراوان شدند. برخی کارخانه ها به کمک بهداشت آمدند، و با تولید الکل و ماسک و. . . خدماتی به جامعه ارزانی داشتند . برخی آدم نمایان ماسکها و مواد ضد عفونی را احتکار کردند و با قیمت گزاف در بازار سیاه فروختند. برای این بحران و اپیدمی جهانی، چه راهکارهایی که پیشنهاد شد، قطعا" رمانهایی خواهند نوشت. اشعار بسیاری به زبان محلی و ملی و بین المللی در مورد ویزوس بیرحم کرونا سروده شد.
در تواریخ از این حادثه یاد خواهد شد. مستند سازان از این واقعه فیلم ها خواهند ساخت.
حافظه ی تاریخی ملل این حادثه را به خاطر می سپارند.
در ایام کرونایی، خیلی ازمردم ، در اثر کرونا از دنیا رفتند و غریبانه دفن شدند.
درمجموع ویروس کرونا مراودات جامعه را بسیار کاهش داد. مساجد و برنامه های سیاسی و اجتماعی و مذهبی را تحت تاءثیر قرار داد. مجالس عزا و عروسی ، درس و مشق تمام مقاطع تحصیلی از کودکستان تا دانشگاه را به تعویق انداخت.
امید است ، زندگی ملل ، با آگاهی شهروندان و دولتهایشآن به حال عادی برگردد.

Ahmad Lotfi:
Ahmad Lotfi:
امید و انتظار
نگا رنده: احمد لطفی
متون دینی ادیان به ویژه دین مبین اسلام، وهمه ی دانایان و فلاسفه و علمای راستین ، بشریت را به نور امید و امیدواری دعوت کرده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

آن رنج کشیده ها و مریضهایی که در بستر بدون طبیب رنج می کشند ، به سلامتی ونجات از مریضی ها و درد هاو رنج ها امید بسته اند.
آنها که درتب می سوزند و گاه هذیان می گویند، ضمیر باطنی و یا پرستارانشان آنها را به سلامتی و پایا ن مریضی امید و نوید می دهند.
ازطرفی نیز انسان هابرای تداوم حیات میل به تلاش و امید به بقاء دارند.
در این نوشته، اعتراف و درد دلی با منجی عالم هستی، حضرت ولی عصر ( عج ) ارائه می گردد. که به ما دور افتادگان از راه صراط مستقیم، نوید هدایتی دهند و ما را از بیراهه به راه بکشانند. همچنین بسیاری از ما هواداران ناجی ، شعار می دهیم و قدمی عملی برنمی داریم. نگارنده خجالت است، که برای زمینه سازی در ظهورش هیچ کار مفید و سازنده ای انجام نداده است.
اگر کلاه خود را قاضی کنیم تمام ادیان و آئین ها و نحله های فکری به یک یاچند ناجی اشاره کرده اند. اگر مسیحیان منتظر ظهور حضرت عیسی ( ع ) به عنوان ناجی هستند و اگر زردشتی ها منتظر سوشیانس منجی هستند و اگر و هزار اگر . . . هر ملت و امتی از منتظران ناجی عالم بشریت سخن سرایی کرده اند، همگی بیانگر یک حقیقت مهم است، به عبارتی دیگر، خبری در راه است. مامسلمین که وارث دین کامل آخر الزمان هستیم ، و پیامبر اسلام ( ص ) برگزیده ی خداست، که اوصاف آخرین وصی اش حضرت مهدی موعود ( عج ) را بارها فرموده، و ما را امیدوار کرده است، که امام زمان و ناجی انسانها، مانند خورشید زیر ابر نافع میباشند. آن حضرت، به شما خیر و سعادت می رساند. وی در فرازی دیگر فرموده اند؛ اگر یک روز از عمر دنیا باقی مانده باشد، خداوند آنرا آنقدر طولانی خواهد کرد، تا قائم آل محمد ( ص ) قیام نمایند و جهان هستی را پر از عدل و داد نمایند.
ای امام بزرگ و ناجی رسالت پناه !شرمنده ایم، آنقدر شبهه ایجاد کردند، و آنقدر از زندگی سایر امامان علمی صحبت کردند. که شمارا درقالب شعار و روضه و مولودی بیشتر معرفی کردند. حال آنکه سخنان و پیامهایت به نواب اربعه علامتها و نشانه های طریق الی الله بودند، تا ما راه را و حقیقت و حقانیت دین آخر الزمان را فراموش نکنیم.
درشناخت آن حضرت گاهی افراط گری شد، و عده ای گفتند باید ظلم را گسترش دهیم ، تا آن حضرت زودتر ظهور کند ، و عده ای گفتند ؛ برای اجرای دستو رات خدا و زمینه سازی ظهور حضرتش باید پاکی ها و نیکو کاری را رواج دهیم. تا جهان آماده و پذیرای ظهورش گردد.
شیوه ی دوم راه نجات از بن بستهای زندگی است. امیداست ، خداوند زمینه ی ظهورش را فراهم نمایند.


مختصری در باره ی دین و تمدن عیلام
گرد آورنده: احمد لطفی
تمدن عیلام در شرق بین النهرین، و قسمتی از سر زمین مقدس ایران به مرکزیت شوش ( انزان ) در ۲۷۰۰ سال قبل از میلاد تا ۵۳۹ قبل از میلاد حکومت کردند. حاکمان تمدن عیلام با حاکمان پیش از خود ۲۶۶۱ سال حکومت کرده اند. البته تمدنهای بین النهرین همواره با حکومت عیلام مبارزه می کردند، تمدن عیلام در سال ۶۳۹ قبل از میلاد از آشور بنی پال شکست خوردند. در مجموع هرگاه از حکومتهای بین النهرین شکست می خوردند، از فرهنگ و دین و آئین آنها تا حدودی تاءثیر می پذیرفتند. اقوام مهاجم گاها" دست به غارتگری و چپاول می زدند، و امکانات تمدن عیلام را با خود به بین النهرین می بردند، بطور مثال برخی از خدایان آنها در شوش و برخی معابد سایر شهرهای وابسته به تمدن عیلام مورد تقدیس قرار می گرفتند.
...
[مشاهده متن کامل]

عیلامی ها به شدت به مقام زنان و خدایان زن احترام می گذاشتند. عیلامی ها مار را که ریشه در جادو دارد، را [نیز] تقدیس می کردند. ( هینتس :۵۱:۱۳۸۹ )
به عبارتی دیگر؛ " در زندگی انسان عیلامی، دین برهمه چیز سیطره داشت. "[1]
درتمدن عیلام، به عالم زیر زمینی و عالم قبر و زندگی اخروی ایمان واثق داشته اند. تا آنجا که برای هر میت ولو فقیران جامعه ، کوزه ای پر از آذوقه زیرپای مُرده قرار می دادند. برای اقشار رده بالا مانند پادشاهان و روحانیون و افراد متولی معبدها وقتی می مُردند، بیشتر رسیدگی می کردند و حتی در اطراف قبورشان آب جاری می کردند.
ایلامی های باستان برای خدایانشان در معابد نگهبان داشتند، وپادشاه و زن پادشاه جداگانه هر روز یک گوسفند یا گاو پروار برای خدایان در معابد نذری می فرستادند. از طرفی مردم هم نذورات خود را به معبد هدیه می کردند. و روحانیون معبد، برای ثبت و ضبط و نگهداری نذورات و گاه قربانی کردن حیوانات نذری فعالیت می کردند.
برخی از روحانیون و متولیان معبد مسئول ذبح حیوانات نذری بودند، و سکوهایی برای قربانی در معبد داشته اند. در هرصورت، در طول حکومت پادشاهان و شهریاران عیلامی ۳۷ خدا مورد پرستش واقع می شده است. البته هر منطقه ای به یک یا دوخدا از آنها اعتقاد داشته اند، وبیش از دو یا سه مادر خدا ( ایزد بانو ) را پرستش نمی کرده اند. در هزاره ی سوم قبل از میلاد ایزد بانوان عیلام بدون رقیب بودند ولی از هزاره ی دوم خدایان به شکل"مرد" می شوند . به عبارتی دیگر مادرسالاری در عیلام روبه افول گذاشت، هرچند برخی از مردم معتقد و موءمن به خدایان زن ( ایزدبانوان ) ولو در خفا ایمان داشتند و به آنها احترام می گذاشتند.
( اقتباس از؛ هینتس: ۱۳۸۹: ۵۳ )
واقعیت این است که تمدن ایلام در هاله ای از ابهام است، هرچند معابد و لوح های گِلی و منقش و آثار بسیار بزرگی از خود بر جای گذاشته اند . آنها با تمدنهای بین النهرین جنگهایی داشته اند، به همین خاطر آن تمدنها مانند تمدن اکد و بابل و آشور و. . . سخنان بدی در باره ی عیلامی ها و خدایانشان به کار برده اند. آنها نفرت و ادبیات زشتی را در مورد عیلامی ها برروی الواح نوشته اند، و باستان شناسان آن را به ما رسانده اند .
روءسای معبد شبهاافرادی را برای حفاظت از اموال معبد به معبد می فرستادند. تا هم مناجات کنند و هم به تندیس خدایان احترام بگذارند. از طرفی مردم هم نذورات خود را به معبد هدیه می کردند و روحانیون معبد برای ثبت و ضبط و نگهداری و گاه قربانی کردن ندورات مردم فعالیت می کردند.
آشور بنی پال در حمله اش به شوش و ماداکتو در سالهای ۶۳۹تا ۶۴۵ قبل از میلاد این حکومت متمدن و ارزشمند را متلاشی کردند. گرچه بعد از مدتی عیلامی ها تا سال ۵۳۹ قبل از میلاد دوام آوردند. ولی هیچگاه به رونق سابق خود برنگشتند.
منابع و پی نوشته ها:
[1] - هینتس، والتر - شهریاری ایلام، ترجمه ؛ پرویز رجبی - نشر ماهی - چاپ دوم - سال ۱۳۸۹
۲ - استفاده از رایانه


"سیری در زندگی سردار حاج محمد حاجیوند"
گرد آورنده: احمد لطفی
مقدمه:
گذشت روزگار، عملکرد خوب برخی از خانواده ها و انسانها ارزشمند را آشکار می کنند.
درحقیقت گذر زمان ، موجب می شود، که افراد باتجربه و با اصالت، در سطح محیط اجتماعی، و حوزه ی فرهنگی منطقه ی خویش، و یا حتی در سطح ملی و بین المللی مطرح و معرفی شوند. چنین آدمهایی حداقل ، با خدمات و فعالیتهای مثبت شان، محیط جغرافیایی و محل زندگی خویش را تحت تاءثیر قرار می دهند.
...
[مشاهده متن کامل]

تصویر جناب آقای اقبال حاجیوند، پدر مهندس حمزه حاجیوند
تصویر سردار حاج محمد حاجیوند
یکی از طوایف، و خانواده هایی که در سطح استان ایلام ، لرستان و کرمانشاه دارای ردپای مشخص هستند، و برخی از آنها در تهران پایتخت کشور ایران نیز دارای نام و نشان هستند، طوایف جلودار ، و رماوند، و خاندان حاجیوند را می توان به عنوان مثال ذکر نمود. البته انسانهای بزرگ تربیت شده ی خانواده های بزرگ هستند، که در معرض تعلیم و تربیت سازنده واقع شده اند. همچنین نقش محیط اجتماعی و ژنتیک نیز در این راستا بی تاءثیر نبوده است.
سردار حاج محمد حاجیوند ، پدرش را در سن طفولیت ازدست داد و از نعمت پدر محروم گردید. اما وقتی که پدر سردار حاج محمد حاجیوند که برادر کدخدا یارعلی حاجیوند بودند، ازدنیا می روند، و مادرش نیز بعد ازمدتی به یکی از اقوام پدرشان شوهر می کنند، و دارای پنج پسر و دو دختر می شوند. بنابراین سردار حاج محمد حاجیوند، دارای پنج برادر و دوخواهر ناتنی می باشند.
کدخدا یارعلی حاجیوند، سرپرستی محمد تنها فرزند برادرش را با کمک خانواده اش بر عهده می گیرند.
کدخدا یارعلی حاجیوند از کدخدایان و بزرگان سیمره بودند.
وی از افراد مدافع حق و حقوق جامعه بوده، و بالفظ شیرین لری رماوندی، و لبخند هنرمندانه ی خویش، با طنز خواسته ی خود ، و جامعه را مطرح می کردند. نگارش سخنان و حرکات آموزنده ی کدخدا یارعلی حاجیوند، با آن زبان شیرین و طنازش، فرصت و زمان دیگری را طلب می نماید.
سردار پاسدار حاج محمد حاجیوند و هم سن و سالهایش ، مصداق واقعی سخن زنده یاد، امام خمینی رهبر فقید انقلاب اسلامی ایران بودند، که در سال ۱۳۴۲ شمسی در پاسخ به سردمداران حکومت پهلوی فرموده بودند ؛
" یاران من یا طفلند یا در پشت پدران خویش هستند. "
تصویر جوانی سردار محمد حاجیوند، هنگامی که در شهرستان دره شهر خدمت می کردند.
سردار محمد حاجیوند، درعنفوان جوانی بودند که برای دفاع از انقلاب اسلامی و مرزهای کشور ، به عضویت سپاه پاسداران در آمدند.
سردار حاج محمد حاجیوند ، بدنی ورزیده و قیافه ای رشید و ورزشکارانه داشت. در حقیقت ایشان یکی از پهلوانان واقعی خطه ی سیمره بودند. باوجود نجابت و مردمداری، قدرت جسمی بالای ایشان زبانزد خاص و عام بودند. لازم به ذکر است، قدرت فیزیکی و روح پهلوانی ایشان بیشتر در راه احقاق حق دیگران مورد استفاده قرار می گرفت . با وجود قدرت بدنی زیادی که داشت، وهمچنین در سیستم جمهوری اسلامی، دارای پست نظامی برجسته ای نیز بودند، ولی هیچگاه از قدرتش سوء استفاده نکردند. وی دارای روحی لطیف و مهربان و گشاده رو و متبسم و مردمدار بودند.
ایشان گذشته از خدمت در بسیج و سپاه پاسداران دره شهر، همکاران و دوستان ارزشمندی چون سرهنگ شفیعی و فاضلی و هاشمی و پالیزبان و. . . داشتند، که هرکدام از آنها از پاسداران شایسته ی خطه ی سیمره بودند.
سردار محمد حاجیوند، دارای دو دختر و دو پسر هستند، یکی از پسرانش قاسم حاجیوند می باشد ، که دانشجو بوده و در بازار تهران فعالیت می کنند. قاسم متاءهل بوده و دارای یک پسر و یک دختر می باشند.
پسر دیگرش رضا حاجیوند، که در سپاه پاسداران تهران خدمت می کنند.
ایشان نیز متاءهل هستند و دارای یک پسر می باشند.
دختر بزرگش زهراء حاجیوند متاءهل، و "خانه دار" بوده، و دارای یک پسر و یک دختر می باشند.
دختر کوچکش مریم نام دارند، ایشان مجرد بو ده، و همراه مادرش در تهران زندگی می کنند.
انتقالی گرفتن سردار حاجیوند به تهران:
ایشان نیرویی جهادی بودند ، که در جبهه و پشت جبهه خدمات بی وقفه ای داشته است.
تصویر سردار حاجیوند در اواخر عمربه همراه دوستان از جمله پسر عمویش مهندس حمزه حاجیوند که با کت و شلوارتقریبا" سفید - نفر اول
تصویر سردار سر افراز اسلام - شادروان حاج محمد حاجیوند
سردار حاج محمد حاجیوند بیش از شصث ماه بطور مستمر در جبهه های حق علیه باطل ، به عنوان فرمانده، در خط مقدم خدمت خالصانه در پرونده ی وی ثبت و ضبط است. آن سردار جان برکف، جانباز فیزیکی و شیمیایی بودند، با آنکه یکی از فاتحان منطقه استراتژیک کله قندی بودند و یکی از بزرگواران و شاعران ملکشاهی در توصیف رشادتهای سردار حاجیوند و همرزمانش اشعاری سروده بودند. اما شیمیایی شدن جسم نازنین سردار حاجیوند، چند سال بعد از جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، ایشان و خانواده اش را مجبور کرد ، به تهران بروند، تا تحت درمان واقع شوند. سردار رشید جبهه های حق علیه باطل ، خود را به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهر ری منتقل نمودند و در آنجا به آموزش نیروهای نخبه و توانمند پرداختند.
در اواخر خدمت نقاهت وی شدیدتر شد و این جانباز سرفراز بعد از چند سال نقاهت و درد کشیدن نهایت دعوت حق را لبیک گف
تند، و به دوستان و همرزمان شهیدش پیوستند.
د یکی از خصلتهای سردار حاج محمد حاجیوند ، مردمداری و گره گشایی از مشکلات مردم بود.
ایشان با وجود مشغله های نظامی، ولی در بیشتر مواقع به مردمداری و رفع مشکلات و اختلافات و در گیری های مردم منطقه مبادرت می ورزیدند.
وی با شیوه ی کدخدامنشی ، که از بزرگان خود به ارث برده بودند، گرفتاریها و اختلافات مردم را حل و فصل و رفع و رجوع می کردند. یاد چنان انسانهای دینداری که به حِل و عِقد مشکلات مردم می پرداختند، به خیر و شادی باد.
الان کانال صدای سیمره با مدیریت آقای مهندس حاجیوند، تداوم حق طلبی و مردمداری خاندان حاجیوند است که به شیوه ی زمان پسند، و مدرن مبادرت به رساندن صدای حق طلبانه ی مردم ، و مشکلات جامعه ، به گوش مسئولین محترم می باشد.
یاد سردار حاج محمد حاجیوند را گرامی داشته، و از خداوند متعال برایش غفران و رحمت و علو درجات را خواستاریم.

Ahmad Lotfi:
.
🔸"سیزده به در" یا "سیزده به تو"؟
✍ احمد لطفی|مدرس دانشگاه
مراسم سیزده ی فروردین، یعنی؛ "سیزده به در" و "سیزده به تو" هم مانند هر پدیده ی اجتماعی و رفتاری از قواعدی تبعیت می کند، قدیم ها طوایف لک زبان می گفتند؛
...
[مشاهده متن کامل]

" گریوه روژ خوشی مَیتی"
یعنی؛ "گریه روز خوبی می خواهد. " اگر هوا بارانی یا برفی باشد عزاداری در آن شرایط بر صاحبان عزا و افرادی که برای فاتحه خوانی بر سر مزار می آیند، نیز دشوار و سختی خود را دارد، و اگر مردم کمی برای فاتحه خوانی و اعلام همدردی به درب منازل یا برسر قبر و . . . بروند، صاحبان عزا ناراحت نمی شوند. الان که ویروس کرونا همه را زمین گیر کرده است، مراسم تشییع جنازه و فاتحه خوانی و حضور مردم را بسیار کم رنگ و تا حد نزدیک به صفر رسیده است بنابراین رسم سیزده ی فروردین هم بستگی به شرایط اجتماعی و موقعیت سلامتی دارد.
حفظ جان واجب است و طبق قرآن انسان نباید به دست خود، خویشتن را نابود کنند. دراین شرایط از زمان که ویروس کرونا ما را مجبور کرده که فاصله ی اجتماعی را رعایت کنیم و در منزل خود بمانیم ، راه عاقلانه تری است پس "سیزده به تو" کاربرد حقیقی پیدا می کند. بنابر این در شرایطی که هوا متبوع و دورهمی در دامن طبیعت امری سفارش شده و لذت بردن و خلق کردن خاطره در روزی برای آشتی انسان و بهره برداریش از طبیعت اعلام شده است کاری پسندیده است و " سیزده به در" معنای خود را به ما تفهیم می کند. سال ۱۳۹۹ شمسی، سفارش حکما و علمای قوم آن است که در منزل بمانیم و سیزده را در منزل و درون حیاط خانه هایمان گرامی بداریم و از آن روز لذت ببریم. بطور مثال از غذای جسم و غذای روح مانند مطالعه کردن کتاب و شعر و . . . هردو استفاده کنیم.

یادی از سردار حاجیوند
نگارنده: احمد لطفی
سردار محمد حاجیوند را باید فرزند انقلاب اسلامی و امام خمینی ( ره ) دانست. چون در ابتدای جوانی بود که خدمت خود را در سپاه و بسیج ناحیه ی دره شهر آغاز کرد. الحق سردار و افسر رشیدی از خانواده ای اصیل بودند. عمویش مرحوم زنده یاد کدخدا یار علی حاجیوند بزرگ طایفه ی جلودار و رماوند بودند. اجداد آنها به والیان پیشکوه و پشتکوه که جزو مرزداران کشور ایران بودند، خدماتی در سابقه و حافظه ی تاریخی طایفه شان معمرین نقل کرده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

تصویر حاجیوند، سردار پر افتخار و مردمی شهرستان دره شهر
سردار حاجیوند بسیار متین و مردمدار بودند. ایشان گاها" برای شرکت در جلسات و یا شبها برای امنیت جامعه، ومنازل شهروندان، با همرزمش، سردار علی نجات شفیعی به گروه های مقاومت و پست بندی افراد برای امنیت شهرستان دره شهر و پایگاه های فعال در کوی طالقانی و روستاها ی اطراف سرکشی و بازدید می کردند.
الحق و الانصاف ، سردار حاجیوند فردی وظیفه شناس و متدین و پیرو رهبری و در وظیفه ای که به عهده داشت، بسیار جدی وزحمتکش بودند . وی در گرما و سرما و شبانه روز هرجا که وجودش لازم بود با آن جیپی که در اختیار داشت، همواره درخدمت به جامعه فعالیت می کردند. نگارنده شاهد خدمات ارزنده ی ایشان در زمان دفاع مقدس بوده است.
روحش شاد و یادش گرامی باد

Ahmad Lotfi:
شادروان بانو مرضیه نیکو نهادحسینی
نویسنده : احمد لطفی
مرگ با وجود آنکه قانونی پذیرفته شده است، و همه آنرا در زمان مقرر درک خواهند کرد، ولی مرگ بزرگان سخت و شکننده است، به ویژه مرگ مادران ، برای فرزندانشان تا زنده اند ، فراموش نشدنی است.
...
[مشاهده متن کامل]

زنده یاد بانو نیکو نهاد اصالتا" جزو ایل زنگنه ی کرمانشاه بودند. وی از پیشکسوتان فرهنگی بودند، که با شادروان سهراب یاری فرهنگی شایسته و کاردان و رشید و مهربان ازدواج کردند. آنها چنان باهم مهربان و با صدق و صفا زندگی کردند، که خوشبختی و جذبه ی زندگی خوب وشیرین آنهازبان زد فامیل بودند. وفا داری و عشق آنها به همدیگرچنان بود، که با کمتر از شش ماه این دو فرهنگی بزرگوار به ابدیت پیوستند.
سهراب یاری و همسرش بانو مرضیه نیکونهاد برای محله شان همسایگان خوبی بودند.
پیام های همکاران فرهنگی و مردم این شهر همه از فضائل این زوج گرانمقدار به ویژه شادروان بانو مرضیه ی نیکونهاد مطالب ارزنده ای مرقوم کردند.
نگارنده به یاد دارد، که چگونه این بانو و همسرش با اقوام نهایت مهربانی و صله ی رحم به جا می آوردند.
این بانو مانند نام خانوادگی اش، واقعا" باطن و ذات نیکویی داشتند. شاگردانش هم در فضای مجازی، دلنوشته های ارزشمندی از زوایای رفتاری و شخصیت اجتماعی و فرهنگی این بانو را ابراز کردند، که برآیندِ سخن آنها فقط بزرگ منشی و تقوا و انسانیت و میهمان نوازی و خوش برخوردی و روابط اجتماعی شایسته ی این معلم و فرهنگی برجسته را بیان می کنند.
روحش شاد و گرامی باد

Ahmad Lotfi:
"سالروز تولد سید العارفین"
سید الساجدین، حضرت علی ابن الحسین ( ع ) در روز پنجم شعبان المظفر سال ۳۸ ه. ق در مدینه به دنیا آمد. برخی نام مادرش را شهربانو دختر یزدگرد سوم ساسانی می دانند. آن حضرت در کربلا بنا به مصلحت خداوند بیمار شدند. در آن حادثه و تراژدی غمناک به اسارت سپاه ستمگر یزیدِ اموی در آمدند. بعد از شهادت پدر بزرگوارش به امامت جامعه رسید. آن مرد خدا که عارف راستین بود، و مدت ۳۴ سال امامتش را به دعا و عبادت خداوند یکتا پرداختند.
...
[مشاهده متن کامل]

وی که مهربانی، صلابت، شرم و حیا از ذاتش قابل ملاحظه بودند. رساله ای در باب حقوق اشیاء و موجودات نوشتند. از طرفی نیز کتابی به نام صحیفه ی سجادیه نوشتند که او را خواهر قرآن لقب داده اند، همانطور که نهج البلاغه را برادر قرآن می دانند.
این سید و امامِ اسماعیل نسب، که از خوبان و نیکان روزگار بودند. با دختر شایسته ی امام حسن مجتبی ( ع ) ازدواج کردند و حاصل این ازدواج اعجوبه ی خلقت و شکافننده ی دانش حضرت امام باقر ( ع ) بودند. که هشت امام آخر شیعیان جهان از مادر جدشان امام حسن، و از لحاظ پدر جدشان امام حسین ( ع ) می باشند.
اکنون که سال ۱۴۴۱ ه. ق می باشد. حضرت امام زین العابدین ۱۴۰۳ سال پیش، متولد شده است. سالروز تولد آن امام بزرگ را به شیعیان و موحدان عالم تبریک عرض می شود.
والعاقبه للمتقین
احمد لطفی - ۱۳۹۹/۱/۱۰

Ahmad Lotfi:
Ahmad Lotfi:
سالروز تولد ذبیح الله دوران - حسین ( ع )
نویسنده: احمد لطفی
در سال سوم هجری - قمری ، یعنی ۱۴۳۸ پیش حضرت امام حسین به دنیا آمد ایشان پسر حضرت. فاطمه زهرا ء و حضرت علی ( ع ) ، و نوه ی ختم رسل و هادی سُبُل حضرت محمد مصطفی ( ص ) بودند، که با ایثار گریش در راه دین اسلام، دین اسلام را احیاء کردند.
...
[مشاهده متن کامل]

حضرت سید الشهداء چراغ هدایت و کشتی نجات بشریت می باشند.
مردی که آن را مسیح دین اسلام، شجاع، و آمر به معروف و ناهی از منکر ، رسواگر منافقان و افشاگر سیستم نامشروع بنی امیه بودند. با قلت افراد به جنگ شرک و نفاق که دارای کثرت جمعیت بودند، مبارزه کرد و در میدان جنگ شربت شهادت نوشید، ولی تن به ذلت ندادند. مشتاق لقاء حق بودند و بشریت را مشعل راهنما، تا در تمام دورانها مسیر حق را در برابر باطل گم نکنند. آزاد مرد بود، و درس آزادگی دادند.
روحش شاد و راهش پر طرفدار باد.
این روز را که روز پاسدار از دستورات حق نامگذاری شده، به همه ی پاسداران طریق اسلام و اهل بیت آنها تبریک عرض می کنم.
اسعدالله ایامکم
Ahmad Lotfi:
"از اسب افتاد ولی از اصل نیفتاد"
روز چهارم شعبان سال ۲۶ هجری قمری از مادری شایسته به نام فاطمه ( ام البنین ) زاده شدی، پدرت اسد الله الغالب شیر خدا علی مرتضی بودند.
مادرت، مهر و وفا به امامان راستین به تو و برادرانت آموختند.
تاریخ از تو سقای کربلا و سردار رشید و علمدار نهضت کربلا یاد کرده است.
ای سردارشهید !
قامت رشید و دستان و بازوان مقتدری داشتی.
شما در راه دین خدا و امام راستین که برادرت امام حسین ( ع ) بودند، در کربلا از همه چیز خویش گذشتی، و در راه دین اسلام محمدی ( ص ) با منافقان و گمراهان جنگیدی. تیرجفا دستانت را قطع کرد و مشک سقائیت را دریدند. دشمنان خونخوار باعمود آهنین سرت را نشان گرفتند، از اسب بر زمین افتادی ولی از اصل و نجابت و دلاوری و غیرت و فتوت و جوانمردی هرگز نیفتادی. قرنهاست که انسانهای آزاده و جوانان رشید و دلاور به تو اقتدا می کنند و در رکاب رهبر راستین زمان خویش مبارزه می کنند و بی سر و دست به یاد تو درخون می تپند و شهید راه عزت و مردانگی و حق طلبی می شوند.
بعد از سالها که از آسمانی شدنت می گذرد، آزادگان مدافع حق یاد ترا فراموش نکرده اند و سالروز مرگ سرخ و شهادت تو را " روز جانباز" یعنی روز ایثار و پرپر شدن در راه خدا نامیده اند.
سالروز تولدت را گرامی می داریم و به تمام جانبازان و خانواده های صبور شان این روز را تبریک می گوئیم.
ای آزادگان بزرگ لطفکم مزید
درود بر شما و لعنت بر یزید
احمد لطفی - ۱۳۹۹/۱/۹

یادی از استاد اسماعیل خدایاری
نویسنده: احمد لطفی
دکتر گیاه شناس و سازنده ی داروهای گیاهی جناب استاد اسماعیل خدایاری، در دهه ی بیست قرن چهاردهم هجری شمسی متولد گردید. مادرش خواهر زاده ی کدخدا علی احمد خدایاری، و پدرش ملا محمد اسماعیلی از خواهرزادگان طایفه کرمشه بودند. استاد اسماعیل خدایاری، کودکی کم سن بود ، که مادرش را از دست داد. به رسم روزگار مدتی در نزد خانواده ی دایی مادرش کدخدا علی احمد خدایاری که از بزرگان سیمره و کدخدای آبادی هواسعلی بودند ، زندگی کرد . آن کدخدای بزرگ برای پسر خواهر زاده اش، یعنی اسماعیل شناسنامه گرفت و نام خانوادگی خودش را برای وی برگزید. بعد از آن که به سن پانزده سالگی رسید همراه اقوامی که در خرمشهر به کار گری می رفتند . ایشان نیز باخانواده ی دختر عمو و دختر خاله ی مادرش مر حومه ی مغفوره بانوگلاب رضائیان راهی خرمشهر شدند . در آنجا ضمن کار در خدمت اطبای ایرانی و خارجی که در بندر خرمشهر و گاه در سایر بنادر جنوب فعالیت می کردند.
...
[مشاهده متن کامل]

از محضر آنها کسب سواد و معرفت و دانایی می نمودند.
تصویر دکتر اسماعیل خدایاری - صفحه ی درون جلد کتابچه
اسماعیل خدایاری در همان ایام سواد کلاسیک خود را تکمیل می کرد. وی به صورت تجربی زیر نظر اطبای گیاه شناس و داروشناسان آن زمان به درست کردن گیاهان دارویی مبادرت می ورزید . وی با علاقه و استعداد ذاتی ای که داشت، به راحتی انگلیسی صحبت می کرد، واصطلاحات پزشکی و مسائل بهداشتی را به دقت مطالعه و در کارخویش متبحر می شد. در حقیقت با طب کلاسیک و داروهای داروخانه در جوار اساتید خارجی و داخلی روز به روز بر دانائیش افزوده می شد.
ایشان بعد از انقلاب اسلامی دکترا در همان رشته ی مورد علاقه اش از دانشگاه آزاد اسلامی اخذ کرد. هرچند در طول سالیانی که به طور عملی زیر دستِ دکترهای مجرب تلمذ و شاگردی کرده بودند، واقعا" تجربه های بسیاری اندوخته بودند. درحقیقت یک دکتر گیاه شناس و داروساز گیاهی ماهری بودند.
زمانی که نگارنده در خرمشهر دانش اموز بودند، بارها با چشم خود ملاحظه کرده، که بیماران را در منزل ویزیت ، و معالجه می کردند.
ایشان در دهه ی پنجاه شمسی کتابچه ای تحت عنوان راهنمای ترک سیگار برای معتادین منتشر کردند. در آن کتابچه ی جیبی ضمن مضرات سیگار ، آن را عاملی مستقیم درمبتلاشدن افراد سیگاری به سرطان ریه و معده اعلام کردند. در آن جزوه بعد از انتقاد شدید از غذاهای مصنوعی و امراض ناشی از غذاهای شیمیایی ، به صراحت نوشته بودند ، "تا چند سال آینده دماغ کوتاه چشم بادامی وارد جامعه می شوند، و مردم را آلوده می کنند. "
در فرازی دیگر، یکی از اعمال پلید استعمارگران، را بوجود آوردن زلزله های مصنوعی اعلام کرده است. این کتابچه در اوایل انقلاب اسلامی یکبار دیگر منتشر شد. البته به علت زمان جنگ و حجم کم نوشته نام ناشر در کتابچه ذکر نشده است.
این مرد بزرگ با همت بلندی که داشته است، با وجود نبودن تعلیم و تربیت رسمی در منطقه ی سیمره، خود را بدون پشتوانه ی مادی به چنان موفقیت و سواد و دانایی و خدمتگزاری ای برای جامعه اش رسانیده است.
برخود فرض دانستم که یادی از این شخصیت طالب دانش و معرفت نمایم. که با پشتکار و اخلاص شخصیتی مفید برای جامعه ی زمان خود بوده و هستند.
استاد اسماعیل خدایاری بادختری از طایفه ی آزادبخت کوهدشت ازدواج نمودند و حاصل این ازدواج یک پسر ویک دختر شایسته می باشند. دکتر اسماعیل خدایاری در قید حیات هستند و هنوز خدمتگزار جامعه هستند.


"انسان و بلایا"
نویسنده : احمد لطفی
مقدمه:
دنیا در این ایام بس وحشتناک است. ترس ، دلهره، سرفه ، و درد شکم و سینه همه به مردم آلوده و نیمه آلوده فشار می آورد. ویروس کرونا ، مرگ سختی را رقم می زند. انسانها عمری به تفریح و آرامش نسبی و سلامتی و عبور از حوادث ، زندگی را سپری کرده اند، اما این روزها فشار مریضی و عملکرد تخریبی ویروس کرونا، کشنده و خانمانسوز است. امید است ، دست غیبیِ حق، مردم را از این امتحان سخت و شکننده نجات دهد.
...
[مشاهده متن کامل]

آمین یا رب العالمین
انسان تا به بلایی دچار نشود، قدر عافیت را نمی داند. متون قرآنی مردم را به خداشناسی و انجام اعمال نیکو و صبر و استقامت و دعا و مناجات و توبه از خطاها دعوت می کند. قوم یونس پیامبر تا نشانه ی خشم خدا را ملاحظه کردند، فوری درهرکجا که بودند سر بر آستان حق سائیدند و از کردار بد خود توبه کردند، به همین خاطر از نزول بلا و نابودی نجات یافتند. ویروسی خطرناک به نام "کرونا" به هر دلیل میهمان ناخوانده ی ملل جهان شده است. راه حل های پیشگیری را هم متخصصان اعلام می کنند. این ویروس ایجاد کننده ی ترس در اذهان و افکار شده است، تا آنجا که فعالیت عادی دولتها و ملتها را دچار چالش کرده است.
عاقلان برای امان از دست آن ویروس به توصیه های متخصصان گوش می دهند. و به فکر اصلاح رفتار خویش می افتند. تا وضعیت را از آنچه هست وخیم تر نکنند.
درمتون مذهبی عواملی نامریی و مرموز برای بشریت ارتهاس ایجاد می کنند. در آنها حکمتهایی نهفته است، تا عقلای قوم به فکر چاره گرددند و معماها و مشکلات و بلایای بوجود آمده را مورد بررسی قرار دهند. گاه قدرت نمایی مشکل طوری است که افراد از درمان و چاره کردن آن عاجز و ناتوانند. گاهی نیز کشورها و تمام ظرفیت آنها درمقابل ویروسی کوچک عاجز و ناتوان هستند. عملکرد غلط ما در رفتار و کردار و عدم رعایت دستورات خداوند و پیامبران آن چنین بلایایی شکل می گیرند. وجه دیگر نیز قدرت خدا در قالب پشه های ریز نمرود کش و پرندگان کوچکِ "ابابیل نام" اصحاب فیل را به کام مرگ و ذلت می کشانند.
درهر صورت ، به قول شاعر؛
این عملهای همچو مار و کژدمت
مار و گژدم گردد و گیرد دُمت
این روزهای سخت و تلخ، یکی از آن روزهای هشدار دهنده برای به هوش آمدن و بیداری است، تا دست از خودخواهی و گناه و جنگ و شعارهای زشت برداریم. دولتمردان عالم به صلح جهانی فکر کنند. از کشتار و ترور و ناقص کردن آدمها از کوچک تا بزرگ دست بردارند. امروز شماها حاکم و مدیر جامعه هستید . از زیاده خواهی و استثمار ملل دست بردارید، از نابودی و تخریب زیر ساختهای همنوعانتان دست بردارید. ماهمه کشتی نشستگان یک کره در فضای لایتناهی هستیم. ضربات ما به این سفینه پژواکش همه را در بر می گیرد.
ویروسها غنی و فقیر نمی شناسند. اگر عرضه شوند، همه را تحت تاءثیر قرار می دهند. الان دولتهای قدرتمند هم در برابر ویروس کرونا احساس ضعف و ناتوانی و سردرگمی می نمایند. سازمان ملل متحد به این انسان کشی ها و روابط ناسالم بین ملل خاتمه دهد . تحصیلکرده هایی که صاحب قدرتند، دست از خودخواهی بردارند، وبرای همیشه در گلستان کردن جهان و ایجاد صلح پایدار تلاش نمایند. کاری نکنیم که اهداف پلید و نفس اماره و افسار گسیختگی شیطانی تمدن جهانی را تهدید به نابودی و نا امنی کند.
نگارنده از متخصصان وفضلای قوم پوزش می طلبم، زیرا آنها همگی بر توزیع عدالت و چاره ی عملی برای کاهش نابسامانی ها، و تخریب و صدمه زدن به این ویروس را مد نظر دارند. آنها برهمکاری متقابل دولتمردانِ دارای سیاست و کیاست و تدبیر و تخصص و. . . با مردم و شهروندان جامعه را مد نظر قرار داده و بر آن پافشاری می کنند. به عبارت دیگر دراین شرایط از زمان همکاری مردم با منتخبان خویش برای رفع مشلات پیش آمده، از ضروریات حیات اجتماعی است.
انسان و بلایا در طول تاریخ همواره ملازم همدیگر بوده اند، ولی چشم بصیر و عقل رشیدی که خداوند به انسان ارزانی داشته است. بلایا را دفع و یاخطرات ناشی از آنها را کاهش داده است. دراین مبارزه ی انسان با ویروس کرونا ، باز هم انسان پیروز میدان خواهد بود.
به امید سلامتی جامعه جهانی و کشور متمدن ایران زمین.

Ahmad Lotfi:
انا لله و انا الیه راجعون
باخبر شدم، استاد فرزانه و شاعر سترگِ غرب کشور ، جناب آقای حشمت منصوری جمشیدی از مفاخر غرب کشور به ویژه استان ایلام دعوت حق را لبیک گفته است. از قدیم گفته اند ، حرف بزنید تا شناخته شوید، استاد منصوری که از اعقاب نجبای ساسانی و بزرگان منطقه به حساب می آمدند، هر فردی فقط شعر پرمعنی و فضیلت" ای دل حیف نیه" را بخواند یا بشنود به عمق اخلاص و شجاعت و عرفان عملی این بزرگمرد غرب کشور پی می برد . به نوبه ی خویش، فقدان این مرد بزرگ در بین زمینیان را به اهل قلم و فرهنگ و نخبه های غرب کشور، به ویژه به راست قامتان ایلامی، وبیت معزز و بستگان ایشان تسلیت عرض می کنم.
...
[مشاهده متن کامل]

ازخداوند بزرگ برای آن به حق پیوسته علو درجات، و برای بازماندگان و دوستداران و هواداران و آشنایان و اهل قلم و فرهنگ غرب کشور ، سلامتی و سعادت را خواهان و خواستارم.
با احترام و سپاس: احمد لطفی


"نوروز، نوید بهار"
نگارش: احمد لطفی
سالها می گذرد، و نوروز به عنوان تکراری پر معنا ، همه ساله خود را برمردم عرضه می کند. این ایام نوروزی که تولد بهار خرم و نوگرایی و نو پوشی، و خانه تکانی منزل مسکونی و دلهای مردم ذیحیات را به منصه ی ظهور میگذارد، و بیانگر جنب و جوش و اخباری از آمدن بهار باصفاست.
...
[مشاهده متن کامل]

بهار برای همه ی انسانهای اهل دل، زیبایی و طراوت و نشاط آفرینی مخصوص خود را دارد. جهان طبیعت رنگ و روی جدیدی به خود می گیرند. مرغان به خروش آیند، و بلبلان مست جمال گلها می شوند ، و برایشان نغمه سرایی می کنند. مور وملخ و حیوانات کوچک و بزرگ همه در سفره ی بهار کائنات مشعول بهره وری هستند.
دراین ایام بهاری، معنیِ عشق و توصیف عاشق و معشوق و وصل و دوری از فراق، معنای واقعی خود را پیدا می کنند.
نوروز بهار پیکر ، پایان کینه ها و تمییزی باطن را به جامعه عطا می کنند. اهل کار و تلاش در این فصلِ گل و بلبل ، بهترین انگیزه و امید و تجدید قوا را در خود احساس می کنند.
دریک کلام بهاران ایام شادی و تحکیم برادری و خواهری است.
در حقیقت نوروز بهارسیما زایل کننده ی غمها، و فضیلت بخش ِزندگی هاست.
به نوبه ی خود ، این سال جددید را به شما عزیزان تبریک عرض می کنم و به قول فردوسی؛
همه ساله بخت تو پیروز باد
همه روزگار تو " نوروز" باد
طبیعت زیبای دره شهر - روستای شیخ مکان
حضرت امام رضا ( علیه السلام ) نیز فرموده اند:
أمّا فَصْلُ الرَّبیعِ فَإنّهُ روُحُ الأزْمانِ.
یعنی؛
فصل بهار روح زمان هاست.
( بحار الأنوار، ج 59، ص 312 )
یکی از معانی سخن حکیمانه ی حضرت امام رضا ( ع ) این است که بهار زمین مرده را زنده می کند و سرزندگی و طراوت ایام بهار رستخیزی در کره ی زمین می باشند. و هرچه در دل زمین است، آشکار می گردد.
مردم ما در گذشته، همواره آرزوی آمدن بهار ی زیبا را داشته اند. شاعران و نویسندگان در مورد نوروز و فصل بهار سخنسرایی های فراوانی از خود به یادگار گذاشته اند.
امام صادق هم به عنوان رئیس مذهب شیعه ، عید نوروز را تایید فرموده است، تا آنجا که همه ی تقویم هامی نویسند؛
یامقلب القلوب و الابصار
ای گرداننده ی قلبها و چشم ها
یامدبر اللیل و النهار
ای گرداننده و تنظیم کننده ی روزها و شبها
یا محول الحول و الاحوال
ای تغییردهنده ی حال انسان و طبیعت
حوّل حالنا الی احسن الحال
حال ما را به بهترین حال دگر گون فرما
نگارنده، سال خوبی رابرای همه شما و خانواده هایتان آرزومندم.
امسال برمبنای ادبیات غرب کشور سال خوبی است.
از سالها سال موش
پلنگ و خوک و خرگوش

"یادی از ایام گذشته"
نگارنده: احمد لطفی
سالها پیش، یعنی سال تحصیلی ( ۱۳۸۷ - ۱۳۸۶ ) هنوز شوق و عشق تدریس در تربیت معلم شهید مدرس بان گنجاب ایلام وجودم زبانه می کشید. ازمابهتر دانشجو - معلمان همه مشتاق آموزش و کسب معرفت بودند، مانیز هرچه در توان داشتیم برای آن دانشجو - معلمان جویای دانش عرضه می کردیم. در سر کلاس درس، بحثهای سیاسی و اجتماعی وتاریخی، مورد بررسی و ارزیابی قرار می گرفت. دانشجویان هم با تمام وجود در آن بحثها شرکت می کردند. در یکی ازروزهای پائیز سال ۱۳۸۶ شمسی بعد از اتمام تدریس، جوانی در راه پله های تربیت معلم، یادداشتی به من داد و اگر اشتباه نکنم، جوانی به نام سید عباس بودند. وی که جوان با وقارو رعنایی بود، برای پرهیز از چاپلوسی اسم خود را ننوشته بود، و چون ساعت آخر ظهر بود ، تا یاد داشت را به نگارنده دادند، به سرعت از پله هاپائین رفتند.
...
[مشاهده متن کامل]

ایشان گویا از سخنان آنروز نگارنده خوشش آمده بود و سه بیت شعر به شرح زیر سروده بود؛
ندیدم چولطفی سخن درتری
زعلمش بیاموز اگر برتری
کلامی چو گویدکلامش گُهر
قلم را بگردان نیابی ضرر
زهرسو بداند بگوید سخن
زچین و زهند و سران کهن
امروز بعد از ده سال به آن یاد داشت برخوردم و خاطرات و طراوت آن روزهای تدریس در نظرم مجسم شد. و افسوس می خورم، که نام و فامیل وی را چرا در زیر برگه ننوشتم. درهرصورت در پشت آن برگه ی کوچک تاریخ ۱۳۸۶/۷/۲۵ را با شماره ی انگلیسی نوشته بودند. ماهم برای آنکه این یادگاری که ازاحساس پاک یک جوان دانشجو - معلم نسبت به معلم خویش اظهار لطف کرده بودند، راثبت و ضبط نمائیم ، تصویر آن را ضمیمه ی این نوشته کردیم.


مرگِ" مادرانِ نمونه" غمِ بزرگیه
نویسنده: احمد لطفی
مقدمه:
لفظ مادر، لفظی آرامش بخش و زیباست، که فرشته خویی و ایثارگری و صبوری و امید و اعتماد به نفس را به انسانها و خانواده ها و فرزندان جامعه ، عنایت می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

مادران باغبانهایی هستند ، که باغ انسانیت را آباد می کنند، خصوصا" زمانی که آن مادران اهل تقوی و گذشت و ایثارگری وپشتکار باشند. آنها در فرزند پروری و شوهر داری نهایت عشق و امید را به زندگی ارزانی می بخشند.
هرمادری که ستاره عمرش افول می کند، خانواده ها و خانه هایی را به غم و ماتم و عزا مبتلا می کنند، اینجاست که محبت همنوعان و اقوام و آشنایان به کمک خانواده ی معزا می آیند، و با سر سلامتی ، و همدردی، گوشه ای از غمها و دردها ی مصیبت را برای بازماندگان کاهش می دهند. در این شرائط از زمان، که ویروس "کرونا" همه را خانه نشین کرده است، متاءسفانه رنج این مصیبت صد چندان می شود، هرچند پناه بردن به لطف و رحمت خداوند حتی در تنهایی، نور امید و طاقت و تحمل را در افراد مصیبت دیده افزایش می دهد. با این حال همه ما که در شهرهای کوچک زندگی می کنیم به علت پیوستگی تباری و همبستگی اجتماعی و خویشاوندی های سببی و . . . درچنین شرایطی که در کنار مصیبت دیدگان نیستیم ، در منزل خویش غم و غصه می خوریم و تاحدودی دچار عذاب وجدان می شویم. امیداست که صاحبان عزا کوتاهی ناشی از شرایط اضطراری در کشور را برما ببخشایند، و خداوند روح تمام اموات خصوصا" روحِ مهربان مادران را شاد و خرم نمایند.
در روز دوشنبه مورخ ۱۳۹۸/۱۲/۲۶ مادری فیلسوف پرور از دیار سیمره به ابدیت پیوست. جسم ایشان بنا به ضرورت شیوع بیماری ناشی از ویروس کرونا در این ایام غریبانه دفن شد. ولی روح او بر دلها و پیامهای مردم به بازماندگان و وابستگان و شوهر و فرزندان دلبندش کاملا" اشراف دارد.
این مادر بزرگوار ، نامش حاجیه حرم بانو صیدی ، دختر مشهدی صحرابیگ از بزرگان و متمولان دلفان بودند. وی که از وجاهت خانوادگی برجسته ای برخوردار بودند، صحرابیگ دخترش را به عقد حاج امیرخان ابدالبیگیِ طولابی، که از خاندانهای سرشناس لرستان بودند، در می آورد. این وصلت که از لحاظ کفویت همتراز، و هر دو خاندان اصالت غرب لرستانی داشتند. خویشاوندی مبارکی بود که حاصل این ازدواج بوجود آمدن فرزندان صالح و شایسته ای شدند، که همه اهل تقوی و علم و دانش و خدمتگزاری به جامعه می باشند. یکی از فرزندان شاخصش دکتر محمد ابدالبیگی است، که فیلسوف ، استاد، و فرهنگی برجسته در شهرستان دره شهر و استان ایلام می باشند. ایشان گذشته از تدریس در دانشگاهها و دبیرستانها، درتمام مراسمات شادی و شیون مردم شرکتی فعال داشته، و دارند. این استاد و فیلسوفِ معلم، باسخنرانی های آموزنده اش ، همدرد وخدمتگزار مردم بوده است.
شادروان حاجیه حرم بانو و همسرش حاج امیرخان ابدالبیگیِ طولابی، و فرزندانش همگی از افراد مردمدار و میهمان نواز بوده و هستند.
یاد نمی رود که نگارنده در زمان طفولیت با برخی از بچه های آبادیشان در چمکلان، به یاری خانواده ی حاج امیرخان ابدالبیگی برای نشاء کردن یا" تویلکی" بوته های شلتوک به روستای مهدی آباد کنونی رفته بودند ، که ظهر هنگام ناهار ، حاجیه حرم بانو و شوهرش بیش از سی نفر از کوچک تا بزرگ که در "گَلِ تویلکی" شرکت کرده بودند ، با گشاده رویی و احترام شایان، از آنها پذیرایی به عمل آوردند. تلاشگری حاج امیرخان و خدمت رسانی به مردم، از خانه داری و مدیریت داخلی همسرش حاجیه حرم بانو صیدی دلفانی بوده است.
نگارنده معتقد است افرادی که فرزندان شایسته به جامعه تحویل می دهند، افراد بزرگی هستند. این بانو به عنوان فردی که در سنگر کشاورزی و دامداری دوشادوش شوهرش تلاش آبرومند و سالم کرده است ، نتیجه ی آن تلاشگری ها این است که مردم این شهر و مناطق همجوار با شوهر و فرزندان و بستگانش ابراز همدردی می نمایند. از طرفی دیگر نیز موفقیت دختران و پسران خوبشان حکایت از تلاش سالم آنها دارد.
این بانو یک مادر نمونه بودند که باپرورش چنان فرزندان شایسته و نوه های دختری و پسری ارزشمندی ، عظمت و بزرگی خود را درتاریخ خاندان و خانواده اش تثبیت کرده است.
به تعبیر دیگر اینطور افراد نامشان همیشه زنده است.
سعدیا [فرد] نکو نام نمیرد هرگز
مرده آنست که نامش به نکویی نبرند
شاید زبان حال فرزندان حاجیه حرم بانو در غم مرگ مادرشان این دوبیت شعر بوده، که دوست داشتند آرام جانشان را با اشک و آه و. . . شده برگردانند و نگذارند بمیرد ، و به جایگاه اصلیش، یعنی پیوستن به ابدیت برود.
آن دوبیت شعر عبارتند از؛
[روح مامم] میرود ای اشک راهش را ببند
ای سپاه ناله زود آهنگ میدانش کنید
گر رود از اشک سیل انگیز و آه شعله خیز
شور محشر میشود یاران پشیمانش کنید
درپایان این دلنوشته ، نگارنده، برای این مادرو تمامی امواتی که در این ایام بحرانی کشور، جان به جان آفرین تسلیم کرده اند، ازخداوند بزرگ عاقبت به خیری وغُفران و رحمت الهی برای همه ی آنها خواهان و خواستار است.
والسلام - ۱۳۹۸/۱۲/۲۷

Ahmad Lotfi:
۲۲ اسفند ماه روز بزرگداشت شهدا
نگارنده: احمد لطفی
شهید در لغت به معنای گواه ، و ناظر و در اصطلاح به معنای کسانی که در راه وطن و نجات کشورش در معرکه ی جهاد و یا کار و فعالیت به خانواده و جامعه و کشورش دفاع و کوشش کرده و در آن تلاشهای مقدس جان شیرینش را از دست داده باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

۲۲ اسفندماه سالروز صدور فرمان آیت الله العظمی امام خمینی ( ره ) مبنی بر تاءسیس بنیاد شهید انقلاب اسلامی ایران است، که تا کشور ایران بر قرار است، ما و آیندگان باید یاد شهدا و ایثار گران و جانبازان را گرامی بداریم.
شهداء با عملکردشان رضایت خداوند را کسب کرده ، وبه عالم نورانی ملکوت هجرت نموده اند.
به قول ملاصدرا؛
آنان که ره دوست گزیدند همه
درکوی شهادت آرمیدند همه
در معرکه ی دنیا فتح از عشق است
هرچند سپاه او شهیدند همه
ویا؛
همت مردانه می خواهد گذشتن از جهان
یوسفی باید که بازار زلیخا بشکند
این ابیات مصداق شهیدان سر فراز است که از امور مادی و جانشان می گذرند، تا قله های معنوی را فتح کنند و موجب افتخار جاودانه ی کشورشان شوند.
این بزرگان ستارگان دوران شب صفتی جهان بودند. مردان نور پیما و مجرد از دنیای دنی بودند.
روحشان شاد و راه آنها پر ره رو باد


"ویروس کرونا ، انسان و مرگ و زندگی"
نویسنده: احمد لطفی
انسان موجودی است که بین نور و لجن، و درجات و درکات، و اعلی علیین و اسفل السافلین در نوسان است. همین انسان گاهی دست به کارهایی می زند که از مقام انسانیت سقوط می کند، و گمراه و خطرناک می شود . وبه تعبیر قرآن " کالانعام بل هم اضل " می گردد.
...
[مشاهده متن کامل]

انسان گاهی برطریق درست و دستوراتی که انبیاء عظیم الشاءن آورده اند عمل می کند ، و در آن مسیر رشد و تعالی پیدا می کند و به مقام اشرف المخلوقات و در انسانیت ، به درجه ی اعلی علیین می رسد.
انسان امروز گرفتار زیاده خواهی و کینه و نفاق برخی از همنوعان خود شده است، تا آنجا که برخی از انسانها دست به کشتار مردم بی گناه می زنند.
انسان های ستیزه جو از طریق سلاح های مرگبار، توطئه و ایجاد سلاح های میکروبی سعی می کنند، همنوعان خود را از پا در آورند. برمبنای جبر جهانی، مستکبران عالم، مخالفان زیاده خواهی و دنیا طلبی های خود را به حیل گوناگون از میدان به در می برند. الان با میکروب یا ویروس تقویت شده و خطرناکی به نام کرونا ویروس ۲۰۱۹ به جنگ همنوعان آمده اند. الان برخی منابع فضای مجازی اعلام کرده اند؛
"بیش از ۱۰۷ هزار نفر در جهان به کرونا مبتلا شدند. تاکنون بیش از ۳۶۰۰ نفر جان خود را از دست داده اند. حدود صد کشور با کرونا درگیر هستند، از همه وخیم تر: چین، کره جنوبی، ایران و ایتالیا. یک تبعه آلمانی بر اثر کرونا درگذشت. "
البته اخبار ساعت ۱۹ چهارشنبه شب تعداد کشورهای مبتلا به ویروس کرونا را
۱۲۰ کشور اعلام کرده است.
در قرآن کریم، فرشتگان خطاب به خداوند عرض کردند، انسان موجود خونریزی است و خداوند فرمود در این خلقت من چیزی می دانم که شما نمی دانید .
در حقیقت خداوند بر مساءله ی خلقت انسان اشراف کامل داشت، زیرا می دانست، از میان انسانها جمعی موءمن و نبی و رسول و اولوالعزم و جانشین پیامبران هستند که انسانیت را به سمت جانشینی و خلیفه اللهی شدن انسانها تداوم خواهد یافت. در مقابل بقیه ی انسانها که جزو ستمگران و آلت دستان شیطان رجیم هستند، آنها افراد نامتعادل و خونریزی هستند، که جهان را با بحران و بیماری دچار می کنند.
به قول فردوسی بزرگ؛
بریزند خون از پی خواسته
شود زندگی ِ بد آراسته
همچنین توماس هابز فیلسوف شهیر ، بر این عقیده بود که انسان در طبیعت خویش، برای انسان های دیگر همچون گرگ است اما با کنترل او می توان کاری کرد که انسان برای دیگر انسان ها همچون خدا باشد. ( به�لاتین:�homo homini deus ) باشد. [۱]
زیگموند فروید�در کتاب�تمدن و ملالت های آن، پس از بیان این عبارت لاتین چنین آورده که �چه کسی جرئت دارد پس از همهٔ تجربه های زندگی و تاریخ، این جمله را نفی کند؟�[۲]و سپس گفته که هیچ چیز به اندازهٔ فرمان آرمانیِ �همنوع خود را همچون خویش دوست بدار� با طبیعت اصلی نوع بشر مغایرت ندارد. [۳]
انسان در حقیقت دوچهره ی گرگی ، و غیر گرگی و غیر درنده خویی دارد. یکی از والیزاده های پشتکوه، سالها پیش در نزد یکی از بزرگان سیمره گفته بود، افراد قدرتمند و ثروتمند که با زور چنین امکاناتی را بدست آورده اند، مانند گرگ هستند و همه آنها در هرکجای دنیا مشخص هستند و در گناهکاری خویش متحدند . آنها به رنگ و طینت گرگ هستند . در یک گروه مخرب و منسجم و متحدند. اما دشمنان آنها چون از طبقات مختلف هستند، موجوداتی رنگارنگ و تاحدودی غیر منسجم و غیر متحدند، ودر نبرد با گرگها بینشان وفاق و اتحاد نیست. به همین خاطر در اکثر در گیری ها شکست با گروه های غیر متحد است. [نقل به مضمون با ویرایش نگارنده]
بطور خلاصه ویروس کرونا ، که به دست برخی از کشورها ایجاد شده ، دود این کار به چشم همه می رود. به همین خاطر می توان گفت ، بشر در حال نابود کردن خودش است. و جهان هستی را نا امن کرده است. بنابراین در آینده ، یا رباتها انسانها را نابود خواهند کرد، و یا افرادی از کرات دیگر زمین را فتح خواهند کرد. ویا متقیان واقعی وارثان نهایی در زمین خواهندشد.
کاش بشر به انسانیت و دیگر دوستی بر گردد. توجیه گر خطایای خود نباشد.
این ویروس کرونا آزمون و آفت و عاملی برای ارتهاس در این راستاست. این بیماری مُسری و کشنده بوده، و می طلبد همه از همدیگر حلالیت طلب کنیم. و به قول فروید؛ "همنوع خود را همچون خویش دوست بدار یم"
پیام به ویروس سازان هم این است که پیامبر اسلام ( ص ) فرموده است؛
"هرچه برای خودت می پسندی برای دیگران هم به پسند. "
در حقیقت با واقع بینی و بدون ترس، و با رعایت توصیه های ایمنی وزارت بهداشت و عوامل پزشکی، به مقابله و مبارزه با این ویروس خطرناک برویم. انسانها امیدوار باشید. در طول تاریخ با وجود مشکلات و جنگها و ویروسها بلاخره انسان پیروز میدان بوده و مستکبران و ویروسها و بیماری ها شکست پذیر هستند.
انشاء الله

Ahmad Lotfi:
"هفتمین روز آسمانی شدن یک مادر"
نویسنده: احمد لطفی
بشریت از یک پدر و مادر به نام آدم و حواء بوجود آمده اند. آنها در قاموس هستی مرگ را برای رسیدن به جاودانگی پذیرفته اند. با وجود قانون زاد و ولد و مرگ ومیر ، انسانها بیش از هفت میلیارد نفر هنوز در این کره ی خاکی به زندگی مشغولند.
...
[مشاهده متن کامل]

هفته ی گذشته یکی از مادران سرزمین سیمره ، از ایل کولیوند در بهترین اوقات معنوی چشم از جهان فرو بست و در بهترین روز یعنی جمعه ، چهره در نقاب خاک کشید. مرگ چنین زنان و مادرانی که در شب جمعه به ابدیت پیوستند و در روز جمعه به خاک سپرده می شوند، موجب مباهات و فخر آنها و اقوام و بازماندگانشان خواهد بود، چرا که طبق حدیث پیامبر ( ص ) ؛
" کسی که درشب یا روز جمعه بمیرد، عذاب قبر از او برداشته می شود. "[1]
همچنین امام صادق ( ع ) فرموده است؛
". . . . وکسی که در شب یا روز جمعه بمیرد، خداونداو را از آزمایش قبر حفظ کند ، و براومُهر شهداء زده می شود. "[2]
از این دوحدیث نتیجه می گیریم، فردی که در شب یا روزجمعه بمیرد؛
۱ - عذاب قبر ندارد
۲ - مقام شهید بدست می آورد.
البته طبق حدیثی از حضرت علی ( ع ) چنین امواتی نجات از جهنم برایشان نوشته می شود. [ مَن ماتَ یوم الجمعه کتب له براءه ی مِن النار]
شادروان بانو قمرتاج خیر اندیش از زنان با وقار و متدین فامیل بودند، انسانی با اصالت و با شخصیت بودند که فرزندان ارزشمندی را تربیت نمود و تحویل جامعه دادند. دختران و پسرانش دارای اخلاق و وجاهت دینی هستند. آن بانو اعمال نیکش موجب شده است ، که چنین سرنوشت نیکوئی برایش رقم بخورد.
روحش شاد و با فاطمه ی زهراء محشور باد. ان شاء الله
پی نوشته ها و منابع:
[1] - من لایحضره الفقیه، جلد اول، صفحه ۱۳۸، حدیث شماره ۳۷۱
[2] - وسائل الشیعه، جلد پنجم ، صفحه ۶۵، حدیث شماره ۱۳


"به بهانه ی بیماری کرونا"
نگارنده: احمد لطفی
شیوع ویروس و بیماری خطرناک کرونا، بسان بیماری های واگیر قدیمی مانند " وبا" و "طاعون" و. . . افکار عمومی و مراکز و متولیان بهداشت و درمان ، ونهادهای مختلف کشور را تحت تاءثیر قرار داده است.
...
[مشاهده متن کامل]

درمتون دینی ما همواره زندگی سالم را حالتی بین خوف و رجاء دانسته اند، بدین معنی که هم باید ترسید و هم امیدوار بود. واقعیت این است که بیماری خطرناکی آمده ، و به کشور ما ویکسری از کشورهای دیگر سرایت کرده است. پزشکان ومتخصصان جامعه هشدار و ارتهاس جدی را به ما گوشزد کرده اند. ما هم در حد توان بهداشت فردی را رعایت می کنیم. اما بشر خاکی ناگزیر از ارتباط است.
از طرفی نیز امکانات پیشگیرانه ی کشور ما تاحدودی ضعیف می باشد، از زمانی که دروغ و خشکسالی و تجاوز بیگانگان بر کشور ما راه یافته است. افرادی اجنبی قبله، و حریص، و نانجیب، با احتکار اجناس و اقلام ضروری جامعه، در بحرانها حامی دشمن می شوند. حال این دشمن کشوری متخاصم باشد و یا بیماری و ویروسی کُشنده باشد. محتکران در صف دشمن هستند و برای سود جویی جنبه ی عدل و انصاف را رعایت نمی کنند.
در دعای هفتم صحیفه ی سجادیه چنین آمده است، که موءثر حقیقی برای دفع بلایا خداوند بزرگ است. این دعا طبق پیشنهاد مقام معظم رهبری، در چنان بحرانی بسیار مفید است. البته در کنار آن نیز همه باید نسبت به یکدیگر احساس مسئولیت و همدردی و همکاری داشته باشیم. برطبق نظر رئیس بیمارستان عشایر لرستان به تاریخ سیزدهم اسفندماه سال ۱۳۹۸ شمسی، در خرم آباد، اعلام کردند؛
"مسئله کرونا جدی است. همه باید توصیه های ایمنی را رعایت نمایند. در تجمعات شادی و شیون مراقب باشند. " در این شرایط از زمان ، حداقل مراسم عروسی و شادی را دوماه تاءخیر بیاندازند، و تاحد امکان ازخانه بیرون نروند، و از مسافرتهای غیر ضروری پرهیز نمایند.
البته دولت جمهوری اسلامی ایران نیز برای شهروندان کم بضاعت و حتی برای اکثریت جامعه رسیدگی مالی و غذایی و دارویی، داشته باشند، و امکانات لازم را در اختیار مردم قرار دهند. تا قرنطینه ی خانگی بهتر رعایت شود.
ترجمه دعای هفتم صحیفه ی سجادیه:
"ای آنکه گرهِ کارهای فرو بسته به سر انگشت تو گشوده می شود، و ای آن که سختیِ دشواری ها با تو آسان می گردد، و ای آن که راه گریز به سوی رهایی و آسودگی را از تو باید خواست.
سختی ها به قدرت تو به نرمی گرایند و به لطف تو اسباب کارها فراهم آیند. فرمانِ الاهی به نیروی تو به انجام رسد، و چیزها، به اراده ی تو موجود شوند،
و خواستِ تو را، بی آن که بگویی، فرمان برند، و از آنچه خواستِ تو نیست، بی آن که بگویی، رو بگردانند.
تویی آن که در کارهای مهم بخوانندش، و در ناگواری ها بدو پناه برند. هیچ بلایی از ما برنگردد مگر تو آن بلا را بگردانی، و هیچ اندوهی بر طرف نشود مگر تو آن را از دل برانی.
ای پروردگار من، اینک بلایی بر سرم فرود آمده که سنگینی اش مرا به زانو درآورده است، و به دردی گرفتار آمده ام که با آن مدارا نتوانم کرد.
این همه را تو به نیروی خویش بر من وارد آورده ای و به سوی من روان کرده ای.
آنچه تو بر من وارد آورده ای، هیچ کس باز نَبَرد، و آنچه تو به سوی من روان کرده ای، هیچ کس برنگرداند. دری را که تو بسته باشی. کَس نگشاید، و دری را که تو گشوده باشی، کَس نتواند بست. آن کار را که تو دشوار کنی، هیچ کس آسان نکند، و آن کس را که تو خوار گردانی، کسی مدد نرساند.
پس بر محمد و خاندانش درود فرست. ای پروردگار من، به احسانِ خویش دَرِ آسایش به روی من بگشا، و به نیروی خود، سختیِ اندوهم را درهم شکن، و در آنچه زبان شکایت بدان گشوده ام، به نیکی بنگر، و مرا در آنچه از تو خواسته ام، شیرینیِ استجابت بچشان، و از پیشِ خود، رحمت و گشایشی دلخواه به من ده، و راه بیرون شدن از این گرفتاری را پیش پایم نِه.
و مرا به سبب گرفتاری، از انجام دادنِ واجبات و پیروی آیین خود بازمدار.
ای پروردگارِ من، از آنچه بر سرم آمده، دلتنگ و بی طاقتم، و جانم از آن اندوه که نصیب من گردیده، آکنده است؛ و این در حالی است که تنها تو می توانی آن اندوه را از میان برداری و آنچه را بدان گرفتار آمده ام دور کنی. پس با من چنین کن، اگر چه شایسته ی آن نباشم، ای صاحب عرش بزرگ. "
نتیجه:
آنچه که مشخص است، ویروس کرونا فعلا" دوا و در مان قطعی ندارد، ومتخصصان در فضای مجازی، وسایر رسانه ها راه حل های مختلفی ارائه کرده اند.
در مبحث پزشکی آنچه متخصصان و دانایان ِبهداشت، در مورد بیماری کرونا به اجماع نظر برسند، همان درست است.
در باره بیماری کرونا و شیوع و درمان آن چنان است، که هر فردی اعم از متخصص و غیر متخصص نظراتی اعلام می کنند. ماحصل برخی از آن سخنان به شرح زیر است؛
۱ - آنچه مسلم است رعایت بهداشت فردی و اجتماعی حرف اول را می زند. بنابراین مُدام باید دست و صورت راباصابون شست.
۲ - فعلا" بهتر است ، مردم در اجتماعات کمتر
رفت و آمد نمایند.
۳ - برخی غذاهای محلی و گرم را تجویز می کنند.
۴. برخی هم دم نوشها و توصیه های عطاران را بکار می بندند، و آنها را در پیشگیریاز ویروس کرونا موءثر می دانند.
به هر حال نتیجه ی نهایی سخن و . نوشته ی پزشکان متخصص و علم مدرن ملاک تشخیص بیماری و درمان کرونا خواهد بود.
اگر این ویروس درمان ناپذیر باشد، پس امور را به خدا باید سپرد، که؛
"الخیر فی ما وقع"
پیشنهاد می شود ، اگر پرسنل سرویس دهی به بیماران کم است. عده ای که رشته شان مرتبط با بهداشت است را با دوره های کوتاه مدت آموزش دهند، تا تسهیل در امر درمان وخدمت به جامعه فعالیتشان را زیر نظر افراد متخصص شروع نمایند.

Ahmad Lotfi:
واعظ شهر چنین گفت
گرد آورنده: احمد لطفی
مقدمه:
امروز جمعه مورخ ۱۳۹۸/۱۲/۹ صبح و عصرمراسم تشییع و تدفین دو بانوی بالای ۷۵ سال سن، در شهرستان دره شهر بودیم، هردو پنجشنبه شب ( شب جمعه ) از دنیا می روند. ، و هردو در روز جمعه به خاک سپرده می شوند.
...
[مشاهده متن کامل]

روحشان شاد وخرم بادا
واعظ محترم، شهر کوچک دره شهر در ساعت سه بعد از ظهر، در محل گلزار شهدای قلعه گل حاضر شدند، و برای بانوی محترمه و با وقاری که دیشب از دنیا رفته بودند، نماز میت قرائت کردند، و بلافاصله مراسم قرائت تلقین را نیز به جا آوردند، سپس بعد از مداح اهل بیت به پشت تریبون قرار گرفت، ابتدا سرخطبه اش را خواند و از تشریف فرمایی حاضران و کسانی که از راه دور و نزدیک در مراسم تشییع و تدفین این مادر بزرگوار تشریف آورده بودند، صمیمانه تشکر کردند.
واعظ شهر در ادامه ی خطبه ، طبق حدیثی از پیامبر اسلام ( ص ) ، برترین عبادت را نماز اول وقت اعلام کردند.
به عبارت اسناد مذهبی، پیامبراکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:
اَحَبُّ الاعمالِ اِلَی اللهِ الصَّلاةُ لِوَقتِها ثُمَّ بِرُّ الوالِدَین ثُمَّ الجِهادُ فی سَبیلِ اللهِ؛
یعنی:
بهترین کارها در نزد خدا نماز به وقت است، آنگاه نیکی به پدر و مادر، آنگاه جنگ در راه خدا.
( نهج الفصاحه ص 167 ، ح 70 )
معنی حدیث آشکارا نماز اول وقت را مطرح کرده، که نماز انسان را از ظلم و فساد و تباهی و گمراهی نجات می دهند.
واعظ شهر، به حضار هشدار دادند، که مردم ما در گذشته بیشتر پدر و مادر خود را احترام می کردند. اما امروزه برخی از جوانها به والدین خود احترام نمی گدارند. انها خود را عقل کل می دانند، وهمین خودخواهی ها، زندگی فردی و اجتماعی آنها را دچار آسیب و شکست کرده است. در حالی که طبق فرمایش پیامبر اسلام ( ص ) یکی دیگر از بهترین کارها بعد از نماز اول وقت، نیکی به پدر و مادر است.
سومین کاری که جزو بهترین کارها در نزد خداست، جنگ و جهاد در راه خداست.
درحقیقت وقتی نماز پوزه ی شیطان را به خاک می مالد، و همین نماز سلاح موءمن و شجاعت بخش او در صف کارزار با دشمن یا دشمنان است.
برای مطالعه ی بیشتر احادیث زیر رسیدن به قرب الهی را در انجام فریضه ی نماز و ذکر و یاد حق اعلام می کنند.
الف ) - پیامبر اکرم ( ص ) فرمود: بهترین و پاکیزهنم ترین و بلندترین اعمال، که شما را به عالی ترین و بالا ترین درجه قرب الهی می رساند و بهترین چیزی است که خورشید بر آن می تابد، ذکر و یاد خدا است. ( بحار الانوار، ج ۹۰، ص ۱۶۳ ) �
ب ) - پیامبر اکرم ( ص ) در جای دیگر فرمود: خیر اعمالکم الصلاه - بهترین اعمال شما، نماز است، ( همان، ج ۷، ص ۹۷. ) که نماز ذکر و یاد خدا است.
واعظ شهر درپایان سخنرانیش، خصایص ممتاز آن بانوی به حق پیوسته را برشمردند.
ایشان به نوه ها و فر زندان شایسته ی آن بانو اشاره کردند، و عظمت آنها را مدیون تلاشگری و نفس قدسی چنین مادری دانستند.
واعظ شهر باتشکر مجدد از حضار و قرائت فاتحه مراسم را به پایان رساندند.

Ahmad Lotfi:
Ahmad Lotfi:
واعظ شهر چنین گفت
تهیه کننده: احمد لطفی
در روز جمعه ، تشییع جنازه ی مادری شایسته، در روستای قلعه تسمه بود. این بانو زنی شجاع و فرزند دوست بودند، که بعد از مرگ شوهرش در سال ۱۳۵۸ شمسی، چهل سال صبوری کردند، و فرزندان خود را سرپرستی نمودند. اکنون آن فرزندان بسیار شایسته و با چشم گریان از هجرت ابدی و مرگ مادرشان گریه می کردند.
...
[مشاهده متن کامل]

واعظ شهر بعد از قرائت نماز میت ، و تلقین، پشت تریبون قرار گرفت. ابتدا از مردم تشکر کردند، بعد از آن اعلام کرد، این محافل ، مجلس وعظ ، و عبرت و نصیحت است. عاقبت زندگی مرگ است و این اصل مُسَلَم را همه پذیرفته اند، چه آنها که به مبداء و معادی باور دارند، و چه آنها که به خدا و آخرت و یوم تبلی السراّئر ایمان و باور ندارند.
وی در ادامه گفت؛
در یکی از شهر ها روحانی ای زندگی می کرد، و قتی می خواست نماز میت بخواند. از مردم جنسیت میت را می پرسید؟ ، اگر میت مرد بود ، دستور می داد ، کفن را کمی باز کنید، تا صورتش را همه ببینند. بعد می گفت ؛
ای مردم ببینید تا دیروز چشمانش باز بود و شما را می دید، و باشما سخن می گفت ولی اکنون چشمانش بسته است، و قادر به سخن گفتن نیست. دنیا پایدار نیست و سرنوشت بشر طوری است که روزی بین جسم و روح آن جدایی پیش می آید.
برادران و خواهران محترم؛
ما باید کدورتها و کینه ها را کنار بگذاریم، و از بدعتها پرهیز کنیم .
بنده به نوبه ی خود از خانواده های یادگاری و آبساران تشکر می کنم، زیرا نگذاشتند هنگام آوردن جنازه از بیمارستان به منزل، گوسفند ذبح نمایند.
آنها با رفتارشان نسبت به این بدعت، که چند ماهی است در منطقه انجام می شود، پاسخ منفی دادند.
واعظ شهر در ادامه سخنانش گفت؛
این مادر که از دنیا رفته است، سواد آکادمیک نداشت، ولی با ادب و کمالاتی که داشت فرزندا ن سالم و با شخصیتی را تحویل جامعه دادند. نسل جوان ما باید از چنان زنانی که عملکردشان در تحکیم و تقویت و همبستگی خانواده موءثر بوده، الگو بگیرند. و باسختی ها و دشواری های زندگی مشترک نسبت به همدیگر گذشت داشته باشند. نه این که امروز عقد و عروسی و ازدواجه و یکماه بعد دشمنی و طلاقه.
بیائیم از این پدر و مادران بیسواد ولی دارای ایمان و اخلاق درس زندگی یاد بگیریم، تا شاهد آسیبهای مختلف اجتماعی در جامعه نباشیم.

Ahmad Lotfi:
Ahmad Lotfi:
دوست و دشمن انسان از نگاه امام حسین ( ع )
تهیه کننده: احمد لطفی
انسان وقتی که در کردار و رفتار بزرگان معرفت به ویژه در احوالات انسانهای کامل و معصوم ( ع ) توجه و دقت نطر می نماید، دریایی از رفتار و کردار و پندار بی نقص را ملاحظه می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

سرزمین شیعه نشین غرب کشور، خیلی از ضرب المثلها و اعتقادات و باورهایشان را از بزرگان دین اسلام گرفته اند. آنها سخنان آنها را با زبان محلی خویش ترجمه کرده اند. وحکمتهای محلی ریشه در دین و مذهب زمانه ی خویش بدست آورده اند.
حصرت امام حسین در باره ی دوست و دشمن انسان چنین فرموده است؛
قال الحسین علیه السلام: من اَحبک نهاک و من اَبغضک اَغراک. کسی که تو را دوست دارد، از تو انتقاد می کند و کسی که با تو دشمنی دارد، از تو تعریف و تمجید می کند. ( نزهه الناظر، ص88 ) و ( بحارالانوار، ج ۷۵، صفحه ۱۲۸ )
توضیح؛
این سخن گهر بار حاوی دو نکته ی مهم است؛
۱ - افرادی که از انسان انتقاد می کنند، و رفتار و گفتار وی را نقد منصفانه می کنند، آنهایاران و یاوران واقعی انسان هستند، که آدمی را به رشد و کمال و اصلاح امور رهنمون می نمایند.
۲ - بر عکس نکته ی اول، افراد"بادمجان دور قاب چین" و چاپلوس، که به دروغ، برای خود شیرینی و نفع خواهی، از انسان تعریف و تمجید بسیار می کنند، آنها دشمنان واقعی انسان هستند.
مولوی، شاعر شیرین سخن در این باره چنین سروده است؛
هر کرا مردم سجودی می کنند
زهر اندر جان او می آکنند
بنابراین تعریف و تمجید بی جا ی افراد چاپلوس از انسان، زهر خودخواهی و تکبر و خود بزرگ بینی ، عدم تلاش برای خودسازی و کمال جویی را برجانش وارد می کنند. یعنی؛ همین افراد دشمن واقعی انسان هستند.
ضرب المثلی لکی در غرب کشور مشهور است، که ترجمه ی سخن امام حسین ( ع ) می باشد.
لکها می گویند؛
دوسدارت ( دوسخارت ) اَوَه سَه، کِه بهیتی گریوه
دشمنت اَوَه سَه که بهیتی خَنَه
یعنی؛ دوستت کسی است که ترا بگریاند ( از تو انتقاد بکند و عیبهایت را به تو گوشزد کند )
و دشمنت کسی است که با تعریف و تمجید دروغ ترا مغرور و مسرور نماید.


"واقعیتهایی در باره ی انتخابات مجلس"
نویسنده: احمد لطفی
▪ابتدایی ترین و بدیهی ترین واقعیت در باره ی انتخابات این است که هر استان و شهرهایی، نهایتا" تعداد مشخصی به مجلس شورای اسلامی راه پیدا می کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

•مردم با انتخابشان نتیجه ی این ماراتون را اعلام می کنند. به شرط آنکه نظارت کامل بر انتخابات اعمال شود، بطور مثال خدای ناکرده، آرایی خریداری نشود، و افرادی بیش از یکبار راء ی ندهند، و کلا" هر تخلف احتمالی در امر انتخابات صورت نگیرد. خوشبختانه انتخابات در استان ایلام همواره کمترین تخلفات را داشته است.
• در شهرهای کوچک، نحوه ی انتخابات بیشتر جنبه ی طایفه ای، و روابط چهره به چهره دارد. همین کوچکی محیط جغرافیایی، باعث می شود، که مردم، شناختی دقیقتر از نوع درون گروهی هر کدام از کاندیداها را بدست آورند.
از طرفی نیز اگر عملکرد کاندید یا کاندیداهایی در حیات اجتماعی و سیاسی، و. . . آنها در چنین جوامعی، مورد قبول مردم حوزه ی انتخابیشان واقع نگردد، قطعا" شانس انتخاب شدن چنین افرادی کاهش می یابد.
• در هر جامعه ای که مردم از کاندیداهایشان شناخت کاملی داشته باشند، بهتر می توانند، دست به گزینش و انتخاب بزنند.
• واقعیت تلخ در انتخابات شهرهای کوچک آن است ، که اولا" تعداد زیادی از نخبه ها کاندیدای انتخابات مجلس شورای اسلامی می شوند. به طوری که، گاهی از یک روستا و یا یک طایفه و یا یک ایل افراد زیادی کاندید می شوند، که نتیجه ی آن تشتت در آرای حزب و گروه طایفه ای می شود. چنین رفتاری، باعث می شود، افرادی با طنز به گویند، لطفا" سهمیه ها را در این شهرهای کوچک اضافه کنید، زیرا کاندیداهای فلان طایفه یا روستا و یا ایل ، مدعی ارائه خدمت و یا کسب قدرت هستند. آنها دوست دارند افراد بیشتری را به مجلس بفرستند. ای کاش صندلی های مجلس را نیز اضافه نمایند.
• سالها پیش از یک طایفه ی کوچک، شخصی کاندیدای مجلس شورای اسلامی گردید. همه ی آن طایفه و سایر مردم همّت کردند. و به پای صندوقهای جمع آوری آراء رفتند، و به کاندیدای مذکور راءی دادند. گرچه از دور رقابتها حذف شد، اما کاندیدای مورد نظر در بین سایر مردم شناخته شد.
وقتی دوستان و هواداران آن کاندیدا برای دلجویی به نزد بستگان و فامیلهای ایشان رفته بودند، یکی از افراد برجسته برای دلسوزی و دلجویی از خانوادی کاندیدای مورد نظر گفت؛
"اگر فلانی دور بعدی کاندید شوند ، ان شاء الله انتخاب خواهد شد. "
یکی از اقوام آن کاندیدا در پاسخ وی گفت؛
"فلانی کاندیدا شدن ، ارثی نیست، ما وامدار محبت شما مردم هستیم. الان باید برای چهارسال بعدی افرادی از سایر طوایف کاندید شوند و ما جبران کنیم. "
سخن ایشان یک نکته ی مهم را در بر داشت، و آن این است که باید به چرخش نخبگان درجامعه جامه ی عمل بپوشانیم. ما شانس و ادعای خود را با کاندید شدن مان اعلام کردیم. حالا بگذار سایر نخبه ها به میدان در آیند.
متاسفانه یکی از بدی های قدرت آن است که انسان به ندرت از آن دل می کَنَد، و جدا می شود.
• واقعیت دیگر در انتخابات استانها و شهرهای کوچک آن است که، تا فردی به مجلس راه پیدا می کند ، به جای آن که به فکر خدمت و توسعه ی همه جانبه برای حوزه ی انتخابیش باشد، بیشتر وقتش صرف عزل و نصب و انتخاب مسئولان ادارات و نهادهای حوزه ی انتخابیش می گردد. گاهی نیز دایره ی فکر و عمل نماینده ی منتخب به قدری کوچک می شود ، گویی فقط خانواده و حداکثر خاندان خویش را می بیند و سایر افرادی که برای موفقیت وی تلاش کرده اند، و حتی حق و حقوق سایر شهروندان را نادیده می گیرد. و اکثریت مردم حو زه ی انتخابیه اش را فراموش می کند.
• درزمانیکه نگارنده در یکی از شهرهای استان لرستان تدریس می کرد، یکی از اساتید محترم گفت؛
"عمویم برای رفع مشکلی، به نزد نماینده ی شهرمان در مجلس شورای اسلامی، به تهران می رود، با آنکه عمو یم و تمام مردم طایفه ما ن ، از هواداران و تلاشگران برای انتخاب شدن فرد مزبور بودند، ولی زمانی که با نماینده ملاقات می کند، با سردی و کم توجهی و جواب های سربالای نماینده ی شهرمان مواجه می شود.
عمویم با دل شکسته از تهران به شهرمان بر می گردد.
بعد از چهارسال بزرگان در معیت نماینده ی قبلی میهمان عمویم می شوند. عمو یم نیز که فردی کار کشته، و زیرک بود، اسم بزرگان همراه را می آورد، و می گوید؛ آقایان خوش آمدید، برای چه کاری تشریف آورده اید . آنها ( بزرگان همراه ) توضیح می دادند آقای فلانی نماینده مجلس را آوردیم خدمتت ، تا با راءی دادنتان به ایشان، دوباره به مجلس راه پیدا کند. عمویم می گفت؛
《من ایشان را نمی شناسم این شخص که همراه شماست کیست ؟ پسر کیست؟ از کجا آمده است؟》
عمویم دور او ( نماینده ) می چرخید و با لهجه ی شیرین لری می گفت؛
" من این شخص را به جا نمی آورم. و جملاتی از این قبیل. عمویم حرفهای خود را به شکلی تقریبا"
تحقیر آمیز به نماینده زد. و او را درجمع تحقیر نمود. 》
بابا طاهر عریان شاعر لک و لر هم گفته است؛
مکن کاری که برپا سنگت آیو
جهان با این فراخی تنگت آیو
• درهر صورت نماینده، یا نمایندگان مناطق کوچک اگر مردمدار باشند، امیدبه موفقیت دارند. شبیه دکتر علی یار ملکشاهی نماینده کوهدشت و رومشکان که دوبار پی در پی به مجلس شورای اسلامی راه پیدا کردند.
• در بسیاری از شهرهای کوچک به دلائل اجتماعی و فرهنگی، و گاه ضعف عملکردشان در دوره ی نمایندگیشان در مجلس شورای اسلامی، شوربختانه نماینده ها فقط یکبار ، برای همیشه نماینده می شوند.
• کاندیداهای حوزه ی انتخابیه ی جنوب استان ایلام، برای تصاحب یک کرسی از مجلس شورای اسلامی در بهارستان، تعدادشان در این برهه از زمان زیاد است. و این تعداد زیاد ممکن است در تضارب آرا با توجه به شیوه های سنتی در انتخابات، احتمالا" فرد اصلح به مجلس راه پیدانکند.
• آنها که عملکردشان در فعالیت های شغلی و اجتماعی و یا در تمام زمینه هایی که مشغول خدمت بوده ا ند، آنهایی که شاخص تر هستند در رقابت خدمتگزاری بمانند. و بقیه ی کاندیدا ها طی جلسه ای با حضور تمام کاندیداها به نفع دیگران کنار بکشند.
• کاندیداها در چنین شهرهای کوچکی، شایسته است، طی جلسه ا ی جمع بندی ارزشمندی از وضعیت منطقه ، و وظیفه ی خویش در قبال آنها انجام دهند، در صورت صلاحدید جمعی در صحنه ی انتخابات بمانند، و توافق کنند. هرفرد ی که موفق به اخذ اکثریت آرای مردم شد، و به مجلس راه یافت، از سایر نخبه ها و کاندیداها، در جاهایی که استانشان به تخصص آنها نیاز دارد، استفاده نمایند.
•در شهر کوچکی بسان دره شهر که تعداد کاندیداها بسیار است، عقل حکم می کند ، که بدست آوردن کرسی بهارستان با این شرایط دشوار و بعید به نظر می رسد. خواهشا" تصمیمی اتخاذ کنند، تا نخبه تر ها در صحنه بمانند.
• هرفردی از کاندیداها که به مجلس راه پیداکند. دریچه ی ذهن و عملکردش فرا گیر در حوزه ی انتخابیه اش باشد.
در زیر ساختها فعالیتی جدی و نظارتی داشته باشند.
در این چند دوره اخیر، نماینده های مجلس نتوانستند، راه های استان و مشکل بیکاری و فراهم کردن زمینه ی ازدواج جوانان، و کاهش اعتیاد و خودکشی و. . . را فراهم نمایند.
• امیداست کاندیداها عرایض بنده را مورد عنایت قراردهند. و مردم با شکوه حضور شان حماسه ی زیبایی را برای انتخاب فرد اصلح، و تحقق شایسته سالاری رقم بزنند.
• همچنین کاندیداهای محترم شهرستان دره شهر ، در صورت صلاحدید، هزینه ی تبلیغاتشان را صرف بهبود جاده های بین المزارع کشاورزان این دیار قرادهند. تا این حرکت توسعه آفرین ، شیوه ای ماندگار در تاریخ شهر و دیارمان گردد. و از باقیات صالحات برایشان محسوب گردد.
من الله التوفیق


"زندانِ زندگی"
نویسنده: احمد لطفی
درمسیر زندگی فراز و نشیب ها بسیار است، آدمی هرچه از امور اجتماعی و سیاسی خود را به کنار بکشد، و کنج انزوایی بگیرد، باز هم مردم او را رها نمی کنند. زیرا انسان محکوم به قضاوت از جانب مردم است. اگر ساکت باشی، آنها به حرفت در می آورند. برای افکار و اندیشه ات لباسهای سلیقه ای می دوزند.
...
[مشاهده متن کامل]

انسان امروز تشنه ی قدرت و ثروت است. اگر به آن دو هم برسند اشتهایشان سیری ناپذیر، و اشتیاقشان به دنیا کاهش نمی یابد.
برخی از انسانها در مسیر و بطنِ آبِ شور حُبِّ دنیا تشنه کام ابدی هستند. هرچه بیشتر می نوشند و از مایملک دنیا بیشتر بدست می آورند. تشنه تر و حریص تر هستند . سعدی شیرین سخن خدایش بیامرزد ، چه نیکو گفته است؛
آن شنیدستی که در اقصای غور
بار سالاری بیفتاد از ستور
گفت: چشم تنگ دنیادوست را
یا قناعت پر کند یا خاک گور
این دنیا که سِجن موءمن و جنّت کافر است[1] ، و در عین حال مزرعه ی آخرت نیز به حساب آمده است. از طرفی بطنش بسان زهرمار ، و ظاهرش چون عروس ماه سیماست. دنیا بسان افسونگری است که دام پهن کرده، و غافلان در دامگه او گرفتار می شوند. در این که جهان جایگاه نبرد حق و باطل است شک نیست. آدمیان در زندان بزرگ جهان اسیرند و در آن دست و پا می زنند، طبق متون دینی شکستن و گسستن بندهای دنیا با پرهیز از "دنیا دوستی" آنها را به طیران و وارستگی از دنیا می کشاند.
این جهان زندان و ما زندانیان
برشکن زندان و خود را وارهان
و یا؛
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد دراین دیر خراب آبادم
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند در بدنم
وپیامبر آخر الزمان ( ص ) فرموده است؛
بمیرید قبل از آنکه مُرده شوید.
به راستی جهانی که ما در آن زندگی می کنیم و پر از زشتی و زیبایی است، بلاخره تکلیف ما با او چیست؟
و نهایت دنیا دوستی به کدام سمت و مسیر رهسپار است؟
مولانا جلال الدین بلخی، در بحثِ "زندان دنیا دوستی"، و آزادسازی خود از چنگال نفس پرستی، و شهوات و کالاهای دنیوی ، اشعاری به شرح زیر آورده است.
این جهان زندان و ما زندانیان
حفره کن زندان و خود را وارهان
چیست دنیا از خدا غافل بدن
نی قماش و نقره و میزان و زن
مال را کز بهر دین باشی حمول
نعم مال صالح خواندش رسول
آب در کشتی هلاک کشتی است
آب اندر زیر کشتی پشتی است �
چون که مال و ملک را از دل براند
ز آن سلیمان خویش جز مسکین نخواند
کوزه ی سر بسته اندر آب زفت
از دل پر باد فوق آب رفت
باد درویشی چو در باطن بود
بر سر آب جهان ساکن بود
گر چه جمله ی این جهان ملک وی است
ملک در چشم دل او لا شی است
پس دهان دل ببند و مهر کن
ر کنش از باد کبر من لدن
جهد حق است و دوا حق است و درد
منکر اندر نفی جهدش جهد کرد
خلاصه ی ابیات فوق، مال و قدرت در دست رجل صالح که رعایت تقوای الهی و مبارزه با تکبر و نخوت، و آلوده نشدن به دنیا در سیره ی عملی او قابل ملاحظه است، اشکال ندارد.
"دنیا دوستی" با "دنیا داشتن" تفاوت دارد، آنکه از حُب دنیا تهی است. مانند کشتی سالمی است که بر روی دریای حوا دث سالم عبور می کند.
بیشتر بدبختی انسان از آلودگی به دنیاست. این دنیا طلبی افراد را به جان هم می اندازد. گاه برادر با برادر و گاه کشورها را در مقابل هم قرار می دهد. فردوسی سخنسرای حماسی ایران زمین، در این باره چنین فرموده است؛
بریزند خون از پی خواسته
شود زندگی بد آراسته
پی نوشته ها ، ومنابع:
[1] - پیامبر فرموده است؛
الدنیا سجن المومن و جنت الکافر
۲ - سایت گنجور - مثنوی معنوی۰

"خوشه چینی در روزگاران"
نویسنده: احمد لطفی
مقدمه:
در گذشته رسم بود افراد خوش نشین ، یا فقیر و یا خانواده های بی سرپرست، که در یک روستا بودند، زمانی که فصل درو کردن جو و گندم می شد، آن مردم بی بضاعت یا فقیر به خوشه هایی که از دم داس پریده بود و به زمین می افتاد، و یا دروگران ساقه و خوشه ای را سهوا" درو نکرده بودند. با اشتیاق از زمین بر می داشتند. و برای امرار معاش از آن خوشه ها استفاده می کردند.
...
[مشاهده متن کامل]

مردم هم معتقد بودند آنچه بر زمین می افتد و یا از دم داس به جا می ماند، حق دیگران است چه انسانهای فقیر و چه حیوانات و یا حشرات . و هر وقت بخواهند ، می توانند آنها را مورد استفاده قرار دهند.
همچنین رسم بود، دروگران آخرین مشت ساقه و خوشه ا ی که در پایان درو در دست داشتند ، به هوا پرتاب می کنند تا نصیب حشرات و حیوانات گردد.
دانشنامه آزاد ( ویکیپدیا ) در باره ی خوشه چین و خوشه چینی ، چنین آورده است؛
۱ - فرهنگ دهخدا در این باره نوشته است؛
خوشه چینی �گردآوری محصول جا مانده و پراکنده درکشتزار، پس از برداشت محصول اصلی است. خوشه چین آنکه پس از درو کردن کشت زار �جو�و�گندم� و جمع آوری حاصل، تک خوشه هایی که در آنجا مانده برای خویشتن جمع می کند. �گاه در نوشته های ادبی خوشه چین کسی است که از حاصل کار یا دانش یا هنر یا خرمن کسی اندکی برگیرد، که از هر جا برای خود چیزی اندوخته کند.
واژه های خوشه چین و خوشه چینی به�ادبیات پارسی�راه یافته اند. همچون این بیت از�حافظ شیرازی؛
ثوابت باشد ای دارای خرمن
اگر رحمی کنی بر خوشه چینی
در شعری امروزی ، �کریم فکور چنین گفته است؛
من که فرزند این سرزمینم
در پی توشه ای خوشه چینم
شادم از پیشه ی خوشه چینی
رمز شادی بخوان از جبینم
خوشه چینان، اثر ژان فرا نسوا میله
در رمان سووشون اثر سیمین دانشور آمده است:
"زری به کنار مزرعه آخری می رسد. مردها هنوز در حال درو کردن هستند و�زنهای خوشه چین، به قطار کنار مزرعه نشسته اند و سرشان به طرف مزرعه است. همه شان چارقد سیاه بر سر دارند. می دانند که یوسف همیشه به مردها می گوید: �شلخته درو کنید تا چیزی گیر�خوشه چین ها بیاید� و به همین جهت است که زن های خوشه چین دو تا جوال با خود می آورند. "
در دنیای امروز حرص و تنگ نظری به قدری شیوع پیدا کرده است. که اگر مزرعه گندمی کمباین شده است کاه آن را هم به قیمت گزاف می فروشند . گاه از حسد، برای این که دامداران آبادیشان از آن کاه ها و پوشالها برای گوسفندانشان استفاده نکنند ، بقایای مزرعه را آتش می زنند.
متاءسفانه مشاهدات عینی حکایت از آن دارد، که در دوران مدرنیته، افراد به حق همدیگر بیشتر تجاوز می کنند، دنیای جدید ، دنیای خود خواهی هاست. برخی از هواداران ثروت و قدرت نیز در مراودات اجتماعی ، و اقتصادی به هم می گویند ؛
شعارما در روابط حسا ب گرایانه است، وبا خود زمزمه می کنند، از این رابطه،
" چه نفعی به من می رسد ".
دنیا پریشان است، اما پریشانی های بسیاری نیز در آینده ه خواهد داشت . زلزله ها و بارانهای وحشتناک و تغییرات بسیار، با شتاب مبهوت کننده ای که عقول را از چاره سازی باز می دارد. اینها و از این ها بدتر هم در پیش است . چه خوب است حداقل به سیاق گذشته خوشه چینی دیگران را به عنوان یک قانون و قاعده ی انسانی بپذیریم. بزرگان فرموده اند؛ "ارحم تُرحم"
یعنی؛ رحم کنید تا به شما رحم شود .
خیر مشترک را برای همه دوست داشته باشیم.
و شاعر گرانمایه چه زیبا سروده است؛
به خواری منگر ای منعم ضعیفان و نحیفان را
که صدر مجلس عشرت گدای ره نشین دارد
چو بر روی زمین باشی توانایی غنیمت دان
که دوران ناتوانی ها بسی زیر زمین دارد
بلاگردان جان و تن دعای مستمندان است
که بیند خیر از آن خرمن که ننگ از خوشه چین دارد
صبا از عشق من رمزی بگو با آن شه خوبان
که صد جمشید و کیخسرو غلام کمترین دارد
در نهایت ، خوب دیدن و مهر ورزیدن و دل نشکستن هنر باشد.
بنابراین مستمندان امروز مشتاق قدمی منصفانه برای سلامتی و رفاه و سعادت خویش هستند،
ای که برخوشه چینان سخت می گیری، و دوستدار بهره مندی بیشتر از مواهب این جهان هستی، هُشدارکه؛
"دل بدست آور که حج اکبر است. "
خردمندان اهل دل می گویند؛
نیک دیدن شرط معرفت باشد.
شیخ آبادی ما هم همیشه می گفت ؛ هرکه عیالمند است و دارای اطفال . . . زیاد باشند، همان مستضعف است ، گرچه به ظاهر مُنعم باشد.
و دکتر شریعتی هم در سالها پیش، در باره ی شادمانی از بدبختی دیگران و نفرت و غمگینی از خوشحالی و خوشبختی دیگران چنین فرموده است؛
مردم کشور من با نفرت بیشتری به صحنه بوسیدن دو عاشق نگاه میکنند تا صحنه اعدام . . .
با چنین مردمی زندگی دردناک است . . .

Ahmad Lotfi:
" در محضر فاطمه زهرا بانوی دوعالم"
تهیه کننده : احمدلطفی
�قالَتْ فاطِمَةُ الزَّهْراء سلام اللّه علیها:
۱ - نَحْنُ وَسیلَتُهُ فى خَلْقِهِ، وَ نَحْنُ خاصَّتُهُ وَ مَحَلُّ قُدْسِهِ، وَ نَحْنُ حُجَّتُهُ فى غَیْبِهِ، وَ نَحْنُ وَرَثَةُ اءنْبیائِهِ. ( شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید: ج 16، ص 211. )
...
[مشاهده متن کامل]

ترجمه:
ما اهل بیت پیامبر وسیله ارتباط خداوند با خلق او هستیم ، ما برگزیدگان پاک و مقدّس پروردگار مى باشیم ، ما حجّت و راهنما خواهیم بود؛ و ما وارثان پیامبران الهى هستیم .
قالَتْ علیها السلام :
۲ - وَ هُوَ الا مامُ الرَبّانى ، وَ الْهَیْکَلُ النُّورانى ، قُطْبُ الا قْطابِ، وَسُلالَةُ الاْ طْیابِ، النّاطِقُ بِالصَّوابِ، نُقْطَةُ دائِرَةِ الا مامَةِ. ( ریاحین الشّریعة : ج 1، ص 93. )
در تعریف امام علىّ علیه السلام فرمود : او پیشوائى الهى و ربّانى است ، تجسّم نور و روشنائى است ، مرکز توجّه تمامى موجودات و عارفان است ، فرزندى پاک از خانواده پاکان مى باشد، گوینده اى حقّگو و هدایتگر است ، او مرکز و محور امامت و رهبریّت است.
قالَتْ علیها السلام :
۳ - ابَوا هِذِهِ الاْ مَّةِ مُحَمَّدٌ وَ عَلىُّ، یُقْیمانِ اءَودَّهُمْ، وَ یُنْقِذانِ مِنَ الْعَذابِ الدّائِمِ إ نْ اطاعُوهُما، وَ یُبیحانِهِمُ النَّعیمَ الدّائم إنْ واقَفُوهُما. ( بحارالا نوار: ج 23، ص 259، ح 8. )
ترجمه:
حضرت محمّد صلّى اللّه علیه و آله و علىّ علیه السلام ، والِدَین این امّت هستند، چنانچه از آن دو پیروى کنند آن ها را از انحرافات دنیوى و عذاب همیشگى آخرت نجات مى دهند؛ و از نعمت هاى متنوّع و وافر بهشتى بهره مندشان مى سازند.
توضیح:
اگر فردی خیر و سعادت دنیا و آخرت را بخواهد، این پیام و راهنمایی حضرت زهراء ( س ) برایش کافی است. جمع الجمع تلاش و کلام انبیاء در خاندان عصمت و طهارت ( ع ) است. همانها که برگزیدگان خدا و نفس قدسی آنها از حضرت آدم و نوح ( ع ) و تا قیام قیامت هدایتگر و سعادت بخش بشریت هستند. کلام آن بانوی دو عالم به قدری واضح است که احتیاج به تشریح ندارد. خلاصه ی سخن ترکیب و همدلی و پیوستگی نبوت و امامت در آیه های عُظمای الهی چنان مشهود است. که فردوسی هم کشتی رسالت، ولایت و امامت را ناجی خود و هر آزاده در دنیا معرفی کرده است.
[ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَانِ وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَانِ]

"مختصری در باره ی کدخدا سعادت فرخشاهی"
نویسنده: احمد لطفی
مقدمه:
طایفه فرخشه تیره ها و خاندانهای زیادی دارد، پراکندگی نیز در طول تاریخ داشته اند. از سال ۱۳۱۲ شمسی فرخشه ها ی خیرکه ( خیرالله ) در حواشی قلعه ی پیروز آوا ( پیروز آباد ) اسکان می یابند. سایر تیره ها نیز درحواشی پیروز آباد مانند خیاط و تملیه و. . . . ساکن می گردند. خاندان حسن بگ فرخشه در طول این یکصد و هفتاد سال اخیر فراز و نشیبهای زیادی داشته، گاه نزاع های برادری با هابیل ها، گاه درگیری با کرمشه ها ( جنگ دُم شرّان ) و ده هاحادثه ی کوچک و بزرگ برایشان اتفاق افتاده است. با این حال افراد برجسته و شاخصی نیز ازاین خاندان به منصه ی ظهور رسیده اند. از جمله کدخدا سعادت و اعقابش ، و فرزندان نامخدا و اعقاب سایر برادرانش را می توان نام برد.
...
[مشاهده متن کامل]

دستور برای یکجانشینی طوایف کولیوند الشتر به خان کولیوند شادروان حسن خان چنگیزی در سال ۱۳۱۲ شمسی
فرزندان حسن بگ فرخشه:
حسن بگ فرخشه دوزن داشته است.
زن اولش شاه بانو از طایفه کاکاوند بوده و دارای هفت پسر به نامهای زیر داشته است؛
۱ - سعات ( سعادت )
۲ - گجر ( کرمخدا )
۳ - نومه ( نامخدا )
۴ - سبزخدا
۵ - رحم خدا
۶ - شکر خدا ( شکرالله )
۷ - فرزند هفتم از بطن شابانو، نامش را نگارنده نمی داند، ولی معمرین گفته اند؛ بدون فرزند از دنیا رفته است. ( اجاق کور )
حسن بگ از همسر دومش بانو لیلی، که از طایفه زوله بوده، یک فرزند به نام محمد داشته است.
- اعقاب سعادت نام خانوادگی شان سعادتی فرخشاهی و قاسمی می باشند
- اعقاب گجر ( کرمخدا ) نام خانوادگی شان، فرخشاهی و کرمپور می باشند.
- اعقاب نومه ( نامخدا ) نام خانوادگیشان فرخشاهی می باشند.
- اعقاب سبزخدا نام خانوادگیشان فیروزی و فرخشاهی می باشند.
- اعقاب رحم خدا نام خانوادگیشان فرخی و فرخیان می باشند.
- اعقاب شکرالله ( شکرخدا ) نام خانوادگیشان فرخی می باشند.
- اعقاب محمد نام خانوادگیشان احمدی می باشند.
در زمان حسن بگ و فرزندان و نوه هایش مانند سایر طوایف کولیوند بین الشتر و رومشکان و دره شهر و پشتکوه ییلاق و قشلاق داشته اند . کولیوندهای فرخشه، در حدود صد سال پیش ملک رماوند خوشناموند را به رماوندها می فروشند. کولیوندهای فرخشه با رماوندها پیوند فامیلی نیز داشته اند. بطورمثال نوره ( نوربانو ) رماوندی همسر نورمحمد فرزند خسرو فرزند حیرالی فرزند علی میرزا فرزند خیرکه ( خیر الله ) بوده است.
"کدخدا سعات ( سعادت ) فرخشه"
ایشان فرزند سردار فرزند خیرالله ( خیرکه ) . . . فرزند پبروز . . . فرزند فرخ شاه . . . . فرزند قلی ( کولیوند ) بوده است.
سعادت، در زمان خویش کدخدایی متشخص، و متدین به حساب می آمد. وی. آنقدر اهل ادب و عدل و دانایی و درایت بودند، که مردم می گفتند ، کاش سه سعات ( سعادت ) می بود.
آنچه معمرین نقل می کنند، کدخدا سعادت ، فردی مُصلح و دارای قامتی رشید و بلند بوده است.
کدخدا سعادت فرخشه، همواره برای برقراری صلح و سازش بین اقوام و خویشان، تلاش می کرده است. گاه برادرانش از جمله گجر ( کرمخدا ) فرخشه، معروف به "بال چرمی" درگیریها و زد و خوردهایی را با سایر تیره ها و طوایف بوجود می آوردند. و نهایت کل خاندان دچار درگیری و نزاع فامیلی و طایفه ای می شدند. در حقیقت کدخدا سعادت کولیوند برای فیصله دادن به این درگیری ها متحمل رنجها و گرفتا ری های زیادئ می شدند.
در دوران این کدخدای صلح جو ، فرخشه ها دچار یکسری نزاع ها می شوند از جمله جنگ فرخشه و کرمشه ، معروف به "جنگ دُم شرّان" که بین سالهای ۱۲۹۰ تا ۱۳۰۰ شمسی اتفاق افتاده است. در آن جنگ ، ازدوطرف حداقل ده نفر کشته، و تعدادی زخمی می شوند.
دردوران کدخدا سعادت ویا کدخداعلی محمد خان ، اعقاب خیرکه ( خیرالله ) با اعقاب برادرش هابیل فرخشه، در گیری هایی داشته اند.
فرزندان کدخدا سعادت فرخشه:
کدخداسعادت فرخشاهی با دختری از طایفه آدینه وند از ایل سوره میری ازدواج می کنند، و صاحب چند فرزند به شرح زیر می شوند؛
۱ - عادل فرخشاهی
۲ - غلامرضا فرخشاهی ( درجنگ با نظرعلی خان طرهانی توسط طرهانی ها کشته می شود. حکایت از این قرار بوده که طرهانی ها و برخی از دلفانها به سرکردگی نظرعلی خان سردار اشرف، که طی جنگ با سلسله گوسفندهای نامخدا ( نومه ) فرخشاهی را غارت می کنند، غلامرضا نیز که دخترِ نامخدا عمویش نامزدش بوده، به تعقیب غارتگران می پردازند، و توسط سپاهیانِ نظرعلی خان طرهانی، کشته می شوند. غلامرضا داماد عمویش نامخدا فرخشاهی بوده است، آن جوان رعنا در آن جنگ کشته میشوند. و ناکام از دنیا می روند.
۳ - علی رضا فرخشاهی، ایشان دارای دوپسر به نامهای فرهاد میرزا و ملک میرزا بوده است.
۴ - قدمخیر فرخشاهی؛ ایشان بافردی از طایفه ی پادروند ازدواج می کند. حاصل این ازدواج دو پسر به نامهای؛
- ابراهیم خان ( اورام خان ) حسن پور
- بساط حسن پور
فرزندان اورام خان ( ابراهیم ) عبارتند از؛
- بهرام حسن پور
- صی مخو ( صیدمحمد خان ) حسن پور
فرزندان بساط حسن پورعبارتند از؛
- کیومرث حسن پور ، قاضی تجدید نظر دادگستری تهران
- فرامرز حسن پور، قاصی دادگستری آبادان
- هدایت حسن پور، روحانی می باشد ، وی اکنون رئیس زندان شهرستان دورود است.
۵ - خیره فرخشاهی، با پسر عمویش صید احمد فرزند محمد فرزند حسن بگ فرزندخیرالله ازدواج می کند.
۶ - تاج فرخشاهی با فردی از طایفه هرباخ ازدواج می کند، و صاحب دو پسر به نامهای عبد المیرزا و باویله ( بهرام ) می گردد.
دو تا از نوه های تاج فرخشاهی، به نام دکتر عبدالله جمشیدی، قاضی در کرمانشاه، و دیگری براعزیز جمشیدی، فرهنگی در خطه ی رومشگان می باشند.
۷ - فرزندان محمد فرخشاهی، عبارتند از ؛
- صید احمد فرخشاهی
- شیخ احمد فرخشاهی
- دخترش نیز بافردی از طایفه باولین دلفان ازدواج کرده، و دارای پسری به نام علیشاه باولی ( باولین ) می باشند.

معرفی مختصر حاج کاظم خان سعادتی:
ایشان فردی متدین و متین، و آگاه به زمانه بوده است. مرد کار و تلاش و علم و ادب هردو بوده است. حاجی کاظم خان سعادتی، با اخلاص تمام درجبهه ی دفاع مقدس علیه بعثیان عراق شرکت می کردند. از بس اخلاص و تدین داشتند، فرزندان ارزشمندی را تحویل جامعه دادند.
دو تن از فرزندان دلبندش به نامهای صفر سعادتی، و رضا سعادتی در جبهه های حق علیه باطل حضور به هم رسانیدند. صفر سعادتی ، که درجه دار بودند، درمورخه ی دوم اردیبهشت سال ۱۳۶۲ به شهادت رسیدند، و فرزند دیگرش نیز رضا سعادتی در مورخه ی هفتم مهرماه سال ۱۳۶۶ شربت شهادت نوشیدند و برای همیشه درجوار رحمتِ الهی آرام گرفتند.
بنابراین ازنسل کدخدا سعادت فرخشه دوشهید سرفراز را به حضرت امام خمینی ( ره ) رهبر فقید انقلاب اسلامی، و مردم کشور بزرگمان ایران تقدیم شده است.
شادروان حاج کاظم خان سعادتی فرخشاهی، که رزمنده و مجاهدی سخت کوش بودند، به عنوان پدر دوشهید والامقام در سال ۱۳۷۴ شمسی چهره در نقاب خاک کشید، و ازدنیای فانی به جهان ابدی هجرت کردند. روحش شاد و یا دش گرامی باد.
اسامی فرزندان حاجی کاظم خان سعادتی فرزند عادل فرزند کدخدا سعادت فرخشه به شرح زیر می باشند؛
۱ - شهید صفر سعادتی
۲ - شهید رضا سعادتی
۳ - حسن. سعادتی
۴ - علی مردان سعادتی
۵ - عباد الله سعادتی
" معرفی حاجی فاضل خان سعادتی" :

ایشان فردی نوگرا، متدین و آگاه به زمانه بوده است. در سال ۱۳۵۲ شمسی مشرف به حج می گردد . حاج فاضل خان سعادتی اهل دیانت بوده و خمس مالش را به شادروان آیت الله سید احمد طاهری خرم آبادی پرداخت می کرده است. وی به فقرای زمانش نیز زکات می داده است.
حاجی فاضل خان سعادتی، فردی کار آفرین بودند، که با ثروت و مکنت خویش در بخش پیروز آباد وشهرستان خرم آباد سرمایه گذاری کرده، و زمین مسکونی و مغازه هایی نیز خریداری کرده بودند. آن مرد بزرگ به قدری اخلاص و تدین داشتند، که فرزندانی ارزشمند و کار آفرین را تحویل جامعه داده است. فرزندانش اکنون منشاء خیر برای مردم جامعه و کشور عزیزمان هستند. آنها گذشته از تلاش در امور فرهنگی و اجتماعی، با کار و کسبی که ایجاد کرده اند. در رشد و توسعه ی اقتصادی کشور نیز فعالیت چشمگیری دارند.

فرزندان حاجی فاضل خان سعادتی فرخشه کولیوند عبارتند از؛
۱ - اکبر سعادتی،
ایشان فرهنگی بازنشسته، و شخصیتی برجسته ، و خوشنام هستند که ریاست نمایندگی آموزش و پرورش بخش فیروز آباد و همچنین معاونت آموزش و پرورش همان سامان را در کارنامه ی خدمات فرهنگی خویش دارند.
۲ - عظیم سعادتی، که تکنیسین اداره ی مخابرات الشتر می باشند.
۳ - کرم سعادتی ، دارای شغل آزاد بوده، و جانباز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران می باشند.
۴ - اسماعیل سعادتی ، دارای شغل آزاد می باشند.
۵ - احترام سعادتی، تنها دختر حاج فاضل فرخشه
۶ - عبدالحسین ( حسین ) سعادتی، ایشان مهندس عمران می باشند. وی فردی کار آفرین و برجسته در استانهای لرستان و کرمانشاه است، و افراد زیادی از خدمات و مدیریت ایشان بهره مند می شوند. این مهندس تلاشگر فردی با اصالت و طرفدار توسعه ی اقتصادی و فرهنگی است. ایشان باتمام وجود به تاریخ کشور و استان لرستان، خصوصا" دیار الشتر و دره شهرعشق می ورزند.


تصویر مهندس حسین سعادتی فرزند حاج فاضل فرزند عادل فرزند کدخداسعادت کولیوند

۷ - محمد سعادتی ، ایشان مهندس عمران می باشند.
۸ - ایرج سعادتی، ایشان مهندس عمران می باشند.
آنچه مشهود است فرزندان حاج فاضل سعادتی دارای تحصیلات عالی می باشند. آنها در مجموع خانواده ای فرهنگی و کار آفرین هستند.
سحر سعادتی ، فرزند عادل فرخشاهی هستند، که با حاجی عباسی نظری ازدواج می نمایند. حاجی عباسی نظری از خاندان علاء ، و فرخشه های فیروز آباد می باشند.
این بانو ی محترمه ( سحر سعادتی ) در سال ۱۳۸۶ شمسی از دنیا می روند.
فرزندان شادروان سحر سعادتی عبارتند از؛
۱ - میرزا نظری
۲ - حمید نظری، در حال حاصر رئیس اداره مخابرات شهرستان نور آباد ( دلفان ) می باشند.
۳ - رضا نظری
۴ - آیت نظری ، داماد بساطی های عباس آباد از توابع شهرستان دره شهر می باشند.


تصویر سنگ مزار مرحوم مغفور شاد روان کدخدا سعادت ، از تیره خیرکه ( خیرالله ) ، طایفه فرخشاه ( فرخشه ) ، ایل کولیوند، اتحادیه ی سله سله ( سلسله ) ، زیر مجموعه ی چهار ستون لرستان ( بیرون، باجول، سلسله و دلفان )
عکاس : مهندس حسین سعادتی
سنگ قبر مرحوم کدخدا سعادت فرزند حسن بگ فرزند سردار فرزند خیرالله ( خیرکه ) را در خطه ی بخش پیروز آباد شهرستان سلسله ( الشتر ) که در بالا آمده است، مربوط به یکی از افراد برجسته ی
خاندان حسن بگ ، که از خاندانهای مطرح از طایفه ی فرخشاه ( فرخشه ) است. کدخدا سعادت در سال ۱۳۴۹ یا ۱۳۴۵ قمری از دنیا رفته است . این کدخدای بزرگ حدود ۹۵ سال است که به حق پیوسته است. ایشان در اوایل قرن چهاردهم هجری شمسی از دنیا رفته است.
[احتمالا" سال ۱۳۰۶ شمسی]
فرخشاهیان الشتر شامل تیره های؛
هابیل،
خیرالله ( خیرکه ) ،
شویلا ( شکر الله ) ،
کرکر،
بیرون ( بهرون ) ،
طالو ( طالب )
می باشند. آنها خودشان در منطقه سلسله طایفه ای استخوان دار و برجسته هستند. هرکدام از طوایف کولیوند ویژگی خاصی دارند. بطور مثال اصلانشه ها ( نورمحمدی ها، فرج اللهی ها، اسد اللهی ها، چنگیزی ها و . . . ) در شعر و ادب و قلم ، و دفاع از حقوق اجتماعی و سیاسی و. . . کولیوندها زبانزد مردم لرستان هستند و خوانین کولیوند ، لااقل در این چهار قرن اخیر از این طایفه ( اصلانشه ) بوده است. فرخشه ها نیز در شجاعت و رک گویی و تعصبات فامیلی مستحکم و زبانزد مردم هستند.
تصویر رئیس فیروز آباد؛ کدخدا مهرعلی خان فرخشاهی کولیوند
فرزندان نومه ( نامخدا ) فرخشاهی:
۱ - مهرعلی خان فرخشاهی
۲ - موسی خان فرخشاهی
۳ - علی محمد خان فرخشاهی
۴ - اسد خان فرخشاهی
کدخدایان تیره ی خیرکه در این ۱۴۰ سال اخیر:
۱ - کدخدا سعادت فرخشه
۲ - کدخدا علی محمد خان فرخشه
۳ - کدخدا قهره ( قهرمان ) فرخشه
۴ - کدخدا مهر علی خان فرخشه
۵ - کدخدا ابراهیم فرخشه
تصویر شادروان گجر ( کرمخدا ) فرخشهِ کولیوند
فرزندان گجر ( کرمخدا ) فرخشه:
۱ - قهره ( قهرمان ) فرخشاهی
۲ - جهانشاه فرخشاهی
۳ - نریم ( نریمان ) فرخشاهی
۴ - فرنگیس فرخشاهی مادر غلامحسین هابیلی و مادر بزرگ حاج رستم خان محمدی هابیلی
۵ - دختر دیگر زنده یاد گجر ( کرمخدا ) همسر ماشاء الله خان ساسانی درروستای" لیل یاس" نهاوند
ماشاء الله ساسانی از اعقاب ساسانیان بوده که در روستای بسیار قدیمی" لیل یاس" زندگی می کرده است.
وجه تسمیه" لیل یاس" بدین شرح است، که از زمانِ شب شکست جنگ ایرانیان با اعراب، نهاوندی ها به آن روستا یا محله ی قدیمی "لیل یاس" می گویند.
قهره ( قهرمان ) فرخشاهی ، داماد رضا اکبری از خوانین یوسفوند بوده است، وی دارای فرزندانی چند به شرح زیر بوده است؛
۱ - حاجی صید هاشم
۲ - سکینه ،
۳ - سلطنه
فرزندان صیدهاشم:
۱ - ایلخانی فرخشاهی
۲ - حاجی لطیف
۳ - سردار
۴ - نادر
۵ - نصرت
۶ - حشمت
۷ - صورت
۸ - کیهان
فرزندان جهانشاه کرمپور:
۱ - چراغعلی
۲ - آنازار
۳ - هدایت
۴ - اکرم
۵ - حاجی امیر کرمپور
۶ - حلیمه
۷ - نجیمه
۸ - یعقوب
فرزندان نریمان فرخشه:
۱ - علی ابدال نریمانی
۲ - خان ابدال نریمانی
فرزندان علی ابدال نریمانی:
۱ - زینت نریمانی
۲ - ملک ناز نریمانی
ملک ناز زنی شایسته و به عبارت امروزی شیر زنی به تمام معناست.
فرزندان خان ابدال:
۱ - شیخ ابدال
۲ - اشرف
سبزخدا فرخشاهی:
سبز خدا فرزند حسن بگ فرزند سردار فرزند خیر الله ( خیرکه ) مردی سرسخت بوده است، در یکی از جنگهای محلی وقتی رحم دلی برخی از اقوامش از نسل حسن بگ را ملاحظه می کند، که چرا بردشمنانی که با آنها نسبت خویشاوندی دارند، سخت نمی گیرند و آنها را ضبه ی سنگین نمی زنند ، به همین خاطر بعد از جنگ طایفه ای، زندگی کردن درملک و سرزمین پیروز آوا ( پیروز آباد ) را برخود حرام می داند وزن و بچه اش را می گذارد، و از آنجا به سمت طرهان مهاجرت می کند، و در خدمت نظرعلی خان طرهانی به فعالیت در قشون او می پردازد وی که از هواداران و فردی از همراهان و عوامل نظرعلی خان به حساب می آید، نظرعلی خان امیر اشرف خواهر زن خود را به اومی دهد، حاصل این ازدواج یک پسر و یک دخترمی شود. نام پسرش حسینی بوده است. وی در جنگ ساوه که همراه قشون نظر علی خان طرهانی بوده، تیر می خورد، و بعد از مدتی از دنیا می رود، و جنازه اش را در برستان درب گنبد شاهزاده محمد ( ع ) در هلیلان دفن می کنند.
سبزخدا فرخشاهی از زن اولش یک پسر و چهار دختر داشته است. نام پسرش کرمی بوده است.
سبزخدا بطورکلی از دو همسرش روی هم دو پسر و پنج دختر داشته است.
فرزندان کرمی فرزند سبزخدا فرزند حسن بگ فرخشه عبارتند از؛
۱ - شهید حبیب سبزی فیروزی، ایشان در نبرد با بعثیان عراق شهید می شوند.
یکی از فرزندان ایشان ایوب سبزی فیروزی است، که پزشک فوق تخصص می باشند.
۲ - امان الله سبزی فیروزی
۳ - سنگین سبزی فیروزی
نگارنده نام سایر فرزندانش را نمی داند.
شگر ( شکرخدا ) فرخی یا شکر الله فرزند حسن بگ فرخشه ، پسری به نام عزیزالله داشته است، که در سال ۱۳۳۰ یا ۱۳۳۲شمسی دراثر اختلاف با نوکرش کشته می شود. عزیز الله بدونفرزند از دنیا می رود.
مه تقی ( محمد تقی ) فرخی دارای سه پسر به شرح زیر می باشند؛
۱ - حسن فرخی، معاون بانک توسعه و تعاون بوده، و اکنون باز نشسته هستند. ایشان یک پسر و یک دختر دارند، که هردو پزشک می باشند.
۲ - عبدل فرخی، مدیرکل بیمه نیروهای مسلح استان کرمانشاه می باشند.
۳ - محمد رضا فرخی ، کارمند پارسیلون می باشند.
رحم خدا فرخی فرزند حسن بگ فرخشه کولیوند، انسانی با فضیلت و اهل تقوا و عبادت بودند.
ایشاندارای دوپسر و یک دختر به شرح زیر می باشند؛
۱ - حاجی احمد شاه فرخی
۲ - صیدیوسف فرخی
۳ - سوسن فرخی
خاندان حسن بگ دارای افراد متشخص و سرشناسی هستند که نگارنده، در کنار معرفی کدخدا سعادت فرخشاهی، به سایر فرزندان حسن بگ فرخشه کولیوند نیز اشاراتی کرده است.
زمان پایان نگارش: ۱۳۹۸/۱۰/۲۹


"معرفی فرخشاهیان آبدانان"


نویسنده: احمد لطفی - مدرس دانشگاه

مقدمه:
فرخشاهیان یا فرخشه ها اکنون یکی از طوایف مقتدر و گسترده ی ایل کولیوند از اتحادیه ی سله سله ( سلسله ) می باشند. آنچه از نقل و قولهای معمرین و روایات سینه به سینه به ما رسیده است. یکی از فرزندان رشید و شناخته شده ی فرخشاه پیروز نام داشته است، اگر فرخشاه قدمتی بالای هفتصد سال داشته باشد، احتمالا" پیروز از نوادگان او بوده است. اما ما به احترام راءی بزرگترها، که پیروز را فرزند بلافصل فرخشاه می دانند، و بخش پیروز آباد در الشتر به نام وی شهرت داشته و دارد. همان روایت را وجه تسمیه ی بخش پیروز آباد می دانیم ، زیرا محل سکونت پیروز فرزند یا نواده ی فرخشاه در این مکان بوده، و سالهاست که به پیروز آباد مشهور می باشند.
...
[مشاهده متن کامل]

فرزندان پیروزعبارتند از؛
۱ - خیرالله ( خیرکه )
۲ - شویلا ( شکر الله ) یا شیر الله
۳ - بیرکه ( بهرام بگ )
۴ - شه وکه ( شه ولین )
۵ - هابیل
۶ - بی رون ( بهران ) یا بیرو
۷ - کرکر
۸ - طالو ( طالب )
۹ - کیقباد
۱۰ - خدای حنکه
برخی معتقدند، پیروز اول، دارای دوپسر به نامهای کیقباد و خدای حنکه داشته، و کیقباد دارای پنج پسر بوده است،
ا - پیروز دوم
۲ - هابیل
۳ - طالو ( طالب )
۴ - کرکر
۵ - بیرون ( بهران )
فرزندان پیروز دوم هم عبارتند از؛
۱ - خیر الله ( خیرکه )
۲ - شویلا ( شکر الله )
۳ - بیرکه ( بهرام بگ )
۴ - شه وکه ( شه ولین )
نگارنده دیدگاه اول را می پذیرد، زیرا دربین مردم بیشتر رایج است.
خیرالله دارای دو زن بوده است؛
۱ - ماه پاره ( ماپه )
۲ - جهان بانو ( جوبانو )
فرزندان خیر الله ( خیرکه ) از همسر اولش ماه پاره عبارتند از؛
۱ - دارا
۲ - سردار
۳ - بنیاد بگ
۴ - یوسف جان
فر زندان خیرالله ( خیرکه ) از زن دومش جهان بانو عبارتند از؛
۱ - علی پناه
۲ - علی میرزا
۳ - خدا رحم
۴ - خدای حنکه



شجره ی خاندان فرخشاهی های تیره ی خیرالله



شجره ی مختصر دودمان حیرالی ( حیدرعلی ) فرخشه

هرکسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگاری وصل خویش
انسان به دنبال هویت خویش است. شناخت اصل و نسب، و هویت افراد، از قدیم الایام برای ایرانیان دارای اهمیت بوده است.
با وجود آنکه، برخی ایلات و طوایف و تیره ها و دودمانها ی مردم کشورمان، از زمان گذشته تا به حال دچار پراکندگی شده ، و به درون سایر طوایف رفته اند، و با آنها پیوند فامیلی و همجریشی، و معاضدت بر قرار کرده اند، ولی اعقاب آن خانواده یاخاندان که از ایل و طایفه و تیره ی خود دور شده اند و به زبان امروزی به علت ضرورتهای زندگی مهاجرت کرده اند. ولی بدنبال شناخت اصالت و هویت خویش می گردند . یکی از اعقاب خسرو فرخشاهی به نام امید فرخشاهی به دنبال هویت واقعی خودش ، تلاشهای فراوانی کرده است. وی تا آنجا پیش می رود که فامیلی شکری که ربطی با نسب وی نداشته ، از طریق قانونی نام خانوادگی خانواده اش را به فرخشاهی پدر طایفه شان بر می گرداند ، همانطور که براخاص ( علی ) نام خانوادگی اش را کولیوند پدر ایلشان را بر گزیده است. ضمن احترام به تمام طوایف و تیره ها و تبار مهاجرپذیران، ولی شناخت هویت هر فرد و گروه یکی از حقوق فردی و اجتماعی اوست.
در بحث جابجایی و تحرکات جمعیت افراد ( ایلیاتی، روستایی، شهری و استانی و. . . ) قطعا" خرده فرهنگ هایی نیز در بطن جامعه بزرگتر شکل می گیرد.
بطور مثال سوره میری های مهران در بین زرگوشها یا بالعکس دارای اتحادیه شده اند و یا برخی از شوهانها درالشتر بین کولیوندها و حسنوندها پراکنده شده اند، و با آنها پیوند فامیلی و همبستگی اجتماعی بر قرار کرده اند. و گاه در آنها هضم شده اند و تغییر هویت داده اند. برخی نیز از اعقاب آنها بدنبال کسب هویت ، حقیقت هویت قومی و قبیلگی خود را شناخته اند.
واقعیت این است که طوایف و ایلات غرب کشور، با همدیگر دارای پیوستگی نژادی و در هم تنیدگی و خویشاوندی در قالب سببی و نسبی هستند.
گرد آوری و نوشتن و معرفی احوالات مردم ایلات و عشایر ایران، موجب شناخت افراد، و کسب هویت انها می گردد.
از طرفی دیگر نیز وجود دسته بندیهای سیاسی - اجتماعی، و اتحاد و انسجام آنها برای تداوم حیات جامعه ضرورت دارد.
فرخشه های پیشکوه و پشتکوه ایلام هم بسان سایر طوایف، بیشتر از راه دامداری و کشاورزی کسب معاش نموده اند. انها بسان سایر کولیوندها و عشایر و کشاورزان زحمتکش کشورمان مردمی فعال و وطن دوست هستند.
آنها گاه بطور مستقل و گاهی هم دربین سایر طوایف، به شکل همجریش و هم پیمان دمخور شده اند.
فرخشاهیان در سیمره ( دره شهر ) وکرمانشاه ، و نهاوند و شیروان چرداول و ایلام و آبدانان و بدره، و خرم آباد و شیراز و خوزستان و. . . دارای پراکندگی بوده اند البته در قدیم به نام طایفه کولیوند، و یا ایل سلسله مهاجرتهای اختیاری و اجباری ای داشته اند.
در اینجا ما به فرزندان علی میرزا فرزند خیرالله بطور دقیقتر، و گذری بر زندگی علی پناه فرخشه ، و برخی از فرزندان سردار فرخشه که در پشتکوه سکونت دارند، اشاراتی داریم.
یکی از معروفترین پسران خیر الله از همسرش "ماه پاره"، سردارخان فرخشاهی کولیوند فرزند فیروزشاه بوده است.
وی رئیس بسیاری از فرخشاهی ها ( رئیس تیره خیرالله و شکرالله ) از طایفه فرخشاه ( فرخشه ) ، و ایل کولیوندبوده، که در زمان خویش ازمردان بزرگ و نامی ایل کولیوند به حساب می آمده است.
ریاست فرخشاهی ها ی پیروز آبادالشتر بیشتر در نسل سردارفرزند خیرالله فرخشه ، از گذشته تا امروز باقی مانده است.
از سردار سه پسر به نامهای مرادخان، خنجرخان و حسن خان یا حسن بیگ باقی ماند، که از نسل آنها بزرگانی مانند زین العابدین خان، سردارخان دوم، بهرام خان، علی خان، سعادت خان، کوچک خان ( کرم خدا ) ، نامدارخان ( نام خدا ) ، قهرمان، نریمان خان، اسدخان، مهرعلی خان، موسی خان، هاشم خان، حسین خان، ابراهیم خان و . . . برخاسته اند.
شهر فیروزآباد الشتر محل سکونت فرزندان سردار بوده که به نام پدرجد سردارخان، ، و برادرانش، پیروزشاه نامگذاری شده، و بر محل سکونت فیروزشاه بنام قلعه فیروز بنا گردیده است.
( اقتباس از دیکشنری آبادیس )
شجره ی مختصر فرخشه های آبدانان از نسل ظاهر فرزند سرداردوم
ظاهر پسر سردار دوم پسر مرای ( مراد ) پسر سردار اول پسر خیرالله دارای چند پسر بوده، و گویا به پشتکوه مهاجرت می کنند، و اکنون اعقابش با نام خانوادگی سرداری، در شهرستان آبدانان و روستای چم کبود زندگی می نمایند.

ییلاق و قشلاق علی پناه فرزند علی میرزا، به پشتکوه، مربوط به دوران نورمحمدخان کولیوند خان سیمره است که با حسینقلی خان والی رابطه ی خویشاوندی سببی داشته اند.
در آن زمان کولیوندها در قالب عشایر از خاوه ( خاور ) و الشتر به صورت ییلاق و قشلاق تا پشتکوه در رفت و آمد بودند. حسینقلی خان والی که تلاش و ثروت و ادب و کمال و نجابت و اصالتِ علی پناه فرخشه را ملاحظه می کند، دختری از بستگان و گویا برادر زاده اش، و برخی معمرین می گویند دختر عمویش "بگ ماخه" ابوقداره را به عقد وی در می آورند. فرخشه ها از طریق علی پناه و همسرش "بگ ماخه" به والیان پشتکوه نزدیک می شوند، هر چند دامداری کولیوندها و طوایف سلسله گذشته از لرستان و ایلام کنونی تا خاک عراق هم به صورت ییلاق و قشلاق رواج داشته است.
علی پناه فرخشاهی که فرد با صلابت و لیاقتی بوده، و دامادخاندان ابوقداره نیز بوده است. بعد از ازدواج با همسرش" بگ ماخه" دارای دو فرزند به شرح زیر بوده اند؛
فرزندان علی پناه از همسرش "بگ ماخه":
۱ - شامیرزا
۲ - شاماهی
فرزندان علی پناه از همسر دیگرش:
۱ - مه تی ( محمد تقی )
۲ - مه نقی ( محمد نقی )
۳ - علی زمان
تصویر علی عسگر محمدی ( فرخشاهی )
یکی از افراد شاخص از نسل علی پناه در حال حاضر علی عسگر محمدی ( فرخشاهی ) فرزند کاظم فرزند مه تی ( محمد تقی ) فرزند علی پناه فرزند علی میرزا می باشند. ایشان فردی کشاورز و خردمند هستند.
مادر علی عسگر از خاندان حیرالی ( حیدرعلی ) بوده و گویا خواهر شاهرضا ( شهرضا ) فرزند "عمو رضا" بوده، وقتی قسم می خورد می گفت به زلف خسرو فرزند حیرالی قسم، گویا خسرو موهای قشنگ و خرمایی رنگ داشته و جوانی رشید بوده است. خسرو فرخشه ، احتمالا" در اوایل میانسالی و شاید هم در جوانی با داشتن سه بچه ی کوچک ، از دنیا رفته است.
شاماهی فرزند علی پناه، مادر زینت زنِ خسرو فرزند حیرالی فرزند علی میرزا فرزند خیر الله فرخشه بوده است.
شاماهی از طرفی دیگر نیز خواهر زاده ی ابوقداره های سلیورزی یا والیان پشتکوه بودند، وی بسیار زیبا رو و دارای وجاهت و نجیب زادگی بوده است. ابتدا به علی بگ فرزند خنجر فرزند سرداربزرگ ( سردار اول ) فرزند خیرالله شوهر می کند، آنچه که معمرین طایفه فرخشه می گویند؛ شاماهی از علی بگ فرخشه دوفرزند به شرح زیر داشته است؛
۱ - زینت همسر خسرو فرزند حیرالی ( حیدرعلی ) است، که از آنها سه فرزند به نامهای :
نورمحمد - شیخه - ماپه ( ماه پاره ) برجای می ماند. زینت و خسرو با فاصله ی کمی در روستای کلم بدره از دنیا می روند.
۲ - سلیم بگ، که فردی لایق و برجسته بوده است، دارای سه پسر به نامهای شیخ حسن و یارحسن و شیخ عباس بوده است .
تصویر مرحوم شادروان شیخ حسن سلیمی فیروزی - دایی براخاص ( علی ) کولیوند
نام یکی از نوه های سلیم بگ، قدرت سلیمی
فیروزی ( فیروز آبادی ) می باشند که فردی فرهنگی و معلمی روشن ضمیر است. قدرت فرزند شیخ حسن می باشند.
تصویر قدرت سلیمی فیروزی - پسردایی علی کولیوند
علی کولیوند - خواهر زاده شیخ حسن کولیوند
براخاص یا علی کولیوند فرزند شیخه و خدیجه بوده است. شیخه در عراق از دنیا رفته، و خدیجه سلیمی فیروزی در کرمانشاه فرمان حق را لبیک گفته است.
شاماهی بعد از مرگ علی بگ فرزند خنجر فرخشه ، با "شاباز کلهر" ( شهباز خان ) ازدواج می کند ، و صاحب دوپسر به نامهای "کِلَه" و "رشید" می شوند.
نواده های شهباز خان با نام خانوادگی شهبازی در تهران ساکن هستند.
شاماهی فرخشه بعد از مرگ شهباز خان، دیگر باکسی ازدواج نکرده است.
شجره ی یکی از اعقاب شامیرزا فرزند علی پناه فرخشه به شرح زیر است؛
مریدعلی دهقانی فرزندحسینعلی فرزند پنجشنبه فرزند شامیرزا فرزند علی پناه فرزند علی میرزا فرزند خیر الله ( خیرکه )
مریدعلی دهقانی معلم و عضو شورای بخش فیروز آباد می باشند.
خویشاوندی فرخشه ها با والیان پشتکوه از یکطرف، و نفوذ نورمحمدخان کولیوند از طرف دیگر، وهمچنین رونق همه جانبه ی ییلاق و قشلاق طوایف سلسله ( حسنوند و کولیوند و یوسفوند، و. . . ) در مناطق رومشکان و ماژین و سیمره و بدره و آبدانان و دهلران ، موجب می شود ، که خسرو برادر زاده ی علی پناه فرخشه که جوانی رشید و خوش سیما با موهایی خرمایی بوده است، در کلم که جایگاهی مساعد برای دامداری و منطقه ای با رونق کشاورزی بوده، رحل اقامت در انجا می افکند. ودر همانجا از دنیا می رود. نوادگان خسرو ابتدا در منطقه علی شروان، و سپس در آبدانان پشتکوه، با زرگوشهای نسار وتیره ی عالی فتح که اصالتا" بن ریزی هستند ، آشنا می شوند، و با آنها همجریش و هم پیمان می شوند. در این مدت خویشاوندیهایی چند بین فرخشه های پشتکوه و زرگوشها برقرار شده است.
زرگوشهای آبدانان گویا از نسل دونفر به نامهای حسن و حسین میباشند حسین جد زرگوشهای دهلران و مور موری است که خود را بن ریزی و بختیاری می دانند. معمرین معتقدند که اجداد آنها در جنگ نهاوند بوده اند . و فرزندان حسن در قالب عالی فتح ها در آبدانان و حومه ی آن هستند. خاندانهای راد و تمری و پناهی ها و بیگی ها ازنسل کربلایی صفی ( صفوی ) ابن حسن در آبدانان و خاندانهایی با شهرت غلامی ومیری و کولیوند در شهرستان دره شهر و خاندان شهبازی در آبدانان همگی به نور علی ابن حسن می رسند. نورعلی و صفی ( صفوی ) برادرند.
زرگوشهای مهران نیز از نسل عبده و شکر هستندبه آنها زرگوش یا زروش دَجله می گویند.
درهر صورت اعقاب خسرو فرخشاهی برای همیشه با زرگوشهای نسار همجریش می شوند. و الان از اقوام سببی همدیگر می باشند.
"بررسی اجمالی خاندان حیرالی فرخشه"

حیرالی فرزند علی میرزا فرزند خیر الله ( خیرکه ) دارای سه پسر به شرح زیر بوده است؛
۱ - خسرو
۲ - عمو رضا
۳ - فرهاد
عمو رضا و اعقابش در بخش فیروز آباد تابع شهرستان الشتر ( سلسله ) ساکن می شوند واکنون نوادگان عمو رضا در همانجا زندگی می کنند.
اعقاب عمو رصًا در شهرستان الشتر، با نام خانوادگی عمویی ، و رضایی معروف هستند.
فرزندان عمو رضا :
۱ - بگ رضا
۲ - شهرضا ( شارضا )
فرزندان شهرضا:
۱ - شاهمراد
۲ - یارمراد
آقای فیروز رضایی فرزند شاهمراد می باشند.
یارمراد هفت پسر داشته ، که یکی از آنها به نام باباعلی رضایی شهید شده است.
یکی دیگر از پسران یارمرادفرزند شهرضا، نجاتعلی رضایی نام دارد.

تصویر یار مراد رضایی
فرهاد فرخشاهی فرزند حیرالی فرزندعلی میرزا فرزند خیر الله ، به کرمانشاه مهاجرت می کنند. وی دارای یک پسر به نام محمدشا ( مه شا ) بوده است.
محمد شا با دختر عمویش ماپه ( ماه پاره ) ازدواج می کنند، و دارای سه پسر به نامهای؛
علیشاه - عین شاه - دوشنبه می شوند.
عین شاه دارای سه فرزند به شرح زیر بودند؛
۱ - اکرم
۲ - صبا
۳ - نعیمه
صبا و اکرم در استان مرکزی ، و شهرستان اراک زندگی می کنند.
نعیمه نیز به یک فرد دلفان شوهر می کند. نام پسر نعیمه بابک دلفانی می باشند.
فرزندان دوشنبه:
از فرزندان دوشنبه، اطلاعی در دست نداریم.
فرزندان خسرو فرزندحیرالی:
۱ - نورمحمد
۲ - شیخه
۳ - ماپه ( ماه پاره )
فرزندان نورمحمد فرزند خسرو:
۱ - نیمه ( نیمطلا )
۲ - صیدمحمد
۳ - عزیز
۴ - خانمحمد ( بلاعقب یا اجاق کور )
۵ - خسرو ( اجاق کور )
۶ - دوست محمد
همسر نور محمد فرزند خسرو فرخشه، مرحومه نوربانو ( نوره ) از طایفه رماوند می باشند.
وی دارای دو برادر به نامهای موسی و پیر زاد ( پیرزا ) بوده است.
- نیمه ( نیمطلا ) با فردی به نام شکرخان از طایفه هندمینی، در روستای گچ کوبان ازدواج می کنند، و حاصل این ازدواج دختری به نام سحر شکری است.
سحر نیز دوپسر و یک دختر به نامهای ؛
۱ - مرادجان نوری که معلم است و در هشتگرد کرج سکونت دارند.
۲ - عمران نوری با مدرک دکترای زبان انگلیسی و ساکن گوهر دشت کرج است.
۳ - اکرم نوری ساکن کرج
روستاهای بدره از گذشته تا به حال به علت کمبود اشتغال در منطقه ، روستاهای مهاجر فرستی هستند.
نیمه ( نیمطلا ) فرخشه، بار دوم با مزدک جشنی از طایفه زرگوش، تیره عالی فتح ازدواج می کند. حاصل این ازدواج سه دخترویک پسر به شرح زیر بوده است؛
۱ - نرگس جشنی
۲ - نورمحل "
۳ - ریحان "
۴ - امیرخان "
بنابر این مرحومه نیمطلا ( نیمه ) فرخشه ، نهایت دارای چهار دختر و یک پسر داشته است.
تصویر شادروان مرحوم صید محمد خسروی جابر ( فرخشاهی ) و همشرش مرحومه مغفوره بانو بیتوک بیگی والدین بانو کیفیه فرخشاهی مادر امید فرخشاهی
فرزندان صید محمدخسروی جابر ( فرخشه ) :
۱ - کیفیه خسروی جابر ( فرخشاهی ) -
ایشان همسر صیدحسن فرخشاهی می باشند با صبوری و تلاش فراوان به همراه شوهرش فرزندان ارزشمندی را تحویل جامعه داده است.



تصویر بانو کیفیه خسروی جابر فرخشه همسر صیدحسن فرخشاهی

۲ - نجیمه خسروی جابر ( فرخشاهی )
۳ - ثریا. " " "
۴ - شوکت " " "
۵ - کتان. " " "
۶ - علی کرم " " "


تصویر علی اکرم خسروی جابر ( فرخشاهی )

۷ - کیومرث خسروی ؛
[ ایشان یک پسر به نام پرهام دارند. ]
تصویر کیومرث خسروی جابر فرخشاهی

۸ - فریده خسروی جابر ( فرخشاهی ) ، همسر عیدی زرگوش می باشند.
۹ - محمد خسروی جابر ( فرخشه ) همسر آزیتا رضا علی از طایفه پایروند دره شهر می باشند.


تصویر محمد خسروی جابر فرخشاهی

اعقاب خسرو فرزند حیرالی بیشتر با طایفه زرگوش و تیره ی عالی فتح رابطه ی خویشاوندی بر قرار کرده اند.
فززندان عزیز فرخشاهی:
۱ - صیدحسن فرخشاهی



تصویر صیدحسن فرخشاهی فرزند عزیز فرزندنورمحمد فرزند خسرو فرزند حیرالی فرزند علی میرزا فرزند خیرالله از طایفه فرخشه ایل کولیوند
۲ - عبد الحسن فرخشاهی
۳ - والیه شکری ( فرخشاهی )
۴ - شهید علی شکری ( فرخشاهی )
۵ - محمد شکری ( فرخشاهی )
۶ - احمد شکری ( فرخشاهی )
۷ - فاطمه شکری ( فرخشاهی )
فرخشه های نسل حیرالی دوشهید تقدیم اسلام و انقلاب اسلامی کرده اند.
۱ - شهید علی شکری ( فرخشاهی ) - از فرخشه های آبدانان
۲ - شهید بابا علی رضایی از بخش فیروزآباد ( پیروز آباد ) الشتر
فرزندان صیدحسن فرخشاهی:
۱ - امید فرخشاهی



تصویر امید فرخشاهی - از جوانان شایسته و علاقه مندان به تاریخ کشور و منطقه ایلام و لرستان

۲ - نوش آفرین فرخشاهی


تصویر نوش آفرین فرخشاهی متخصص رادیو لوژی

۳ - سپیده فرخشاهی
۴ - زینب فرخشاهی
۵ - معصومه فرخشاهی


تصویر معصومه فرخشاهی

۶ - سهیلا فرخشاهی
۷ - مریم فرخشاهی؛ دانشجوی دکترای تخصصی پوست و مو
شیخه پس از مرگ پدرش خسرو به عراق می رود و برادرش نور محمد در همان کلم به زندگی روز مره ی دامداری و کشاورزی می پردازد.
شیخه فرخشه کولیوند بعد از مدتی به عراق می روند از وی پسری به نام برا خاص برجای می ماند براخاص بعداز آنکه در دوران حزب بعث ، از عراق به ایران می آیند به نام شناسنامه ای اش علی کولیوند مشهور می شود . وی با زنی از طایفه مالیمان ( مال هومان ) سوره میری ساکن کلم به نام زکیه ازدواج می کند. مادر زکیه از طایفه فرخشه بوده، ولی پدرش از طایفه مالیمان کُلم بوده است.
براخاص ( علی ) کولیوند در بغداد تاجری شناخته شده بودند. وی خواهری به نام قدمخیر داشته، که در عراق با حسن جایروند ازدواج می کند. حسن جایروندی در کرج ساکن می شوند ، سپس به سوئد مهاجرت می کنند. آنها الان درشهر مالمور سوئد سکونت دارند.
بعد از نابودی صدام حسین تکریتی، براخاص ( علی ) کولیوند به سوئد مهاجرت می کنند.


تصویر براخاص ( علی ) کولیوند - دوران جوانی که در بغداد بوده است.
فرزندان براخاص ( علی ) کولیوند:
۱ - حسین کولیوند ساکن اراک
تصویر حسین کولیوند ، انسانی مهربان و عاطفی
۲ - زینت کولیوند، ساکن شهر گوتنبرگ سوئد
۳ - ماجد کولیوند، ساکن تهران
۵ - امجد کولیوند، ساکن لندن


تصویر امجد کولیوند فرزند علی کولیوند

۶ - مصطفی کولیوند، ساکن شهر گوتنبرگ سوئد
۷ - مازن کولیوند، ساکن شهر گوتنبرگ سوئد
۸ - حیام کولیوند، ساکن شهر گوتنبرگ سوئد
۹ - شیما کولیوند، ساکن لندن
آنچه مسلم است خانواده ی پر جمعیت براخاص ( علی ) کولیوند، افرادی متدین، عاطفی و دلسوز هستند . آنها با دل پاک کولیوندی و ایمان اسلامی شان همواره با خویشاوندان و فامیلهای ایرانی شان هنگامی که تماس می گیرند، با کلماتدلسوزانه ، وسخنان عاطفی حرف می زنند.
آنها که در ایران هستند نیز با دیدن اقوام آبدانانی و الشتری شان از بس عاطفی هستند ، گریه می کنند،
به عبارت دیگر، این فرخشه ها ی اولاد براخاص ( علی ) کولیوند، بسیار عاطفی و مهربان و خونگرم و صاف دل هستند.
‏‪
زرگوشها ( زروشهای ) نسار؛
۱ - عالی فتح ( سیاه خانی )
۲ - هوتن ( هوز احمدی سیاخانی )
۳ - خیر ( خدر )
۴ - آهنگر
۵ - آینه وند
۶ - زروش ( زرگوش ) سی سر ( آردونی )
۷ - یاری های آبدانان که ازتیره گاولی عالی فتح هستند.


تصویر قدمخیر کولیوند فرزند شیخه فرخشاهی کولیوند ، ساکن شهر مالمو در کشور سوئد



تصویر بانو یی از تیره ی هابیلی، طایفه فرخشه و ایل کولیوند



تصویر بانویی الشتری الاصل از طایفه فرخشه


"سیری درسخنان شفاهی مردم پشتکوه"
نویسنده : احمد لطفی
مقدمه:
آنچه نگارنده سالها پیش در باره ی شیوخ پشتکوه از افراد بومی سوءالاتی پرسیده بود. نکاتی دست و پا شکسته و ناقص یاد داشت کرده است، که خلاصه ی آن یاد داشتها را برای آگاهی اذهان عمومی و چنانچه خوانندگان این سطور اطلاعات بیشتری دارند، درتکمیل و اصلاح این نوشته، نویسنده را یاری نمایند سپاسمند است.
...
[مشاهده متن کامل]

۱ - پیرمحمد جابری :
درپشتکوه ایلام، در جنوب شرقی شهرستان آبدانان، بارگاه پیرمحمد از نوادگان شیخ شهره میر از نوادگان جابر ابن عبد الله انصاری، شیخ و عارف جلیل القدری درشرق روستای پشت قلعه، یا روستای ( پیر محمد جابری ) قرار گرفته است ، ایشان مورد احترام مردم بومی و شهرهای همجوار است. همه ساله افرادی از نقاط مختلف استان ایلام و لرستان و خوزستان و کرمانشاه و. . . به زیارت این پیر طریقت می آیند. پیر محمد ، شیخی با کرامت است، که مردم بومی از کرامات وی اطلاعات خوبی دارند.
کرامتی از شیخ پیرمحمد جابری:
یکی از مهندسان شرکت سرا در دهه ی پنجاه قرن چهاردهم شمسی، که در حال کار و فعالیت در ساخت و ساز جاده ی مواصلاتی دره شهر به آبدانان بوده، از مردم بومی منطقه در باره ی کرامات شیخ پیرمحمد جابری، از جمله در برآوردن حاجات و مشکلات جامعه، مطالب بسیاری شنیده است. آن مهندس برای رفع مشکلش به زیارت پیر محمد جابری می رود، و می گوید اگر آرزو، و نیاز مرا برآورده نمایند، من بقعه ی این امامزاده را تعمیر و زیبا درست می کنم. دست بر قضا آرزوی مهندس بر آورده می شود. ایشان نیز بقعه ی پیر محمد جابری را تعمیر می کند.
طبق سایت پایگاه اطلاع رسانی سازمان حج و اوقاف و امور خیریه استان ایلام، در معرفی امامزاده پیرمحمد چنین آمده است؛
"این امامزاده در شهرستان آبدانان بخش مرکزی روستای جابر واقع شده است.
شجره نامه اش نیز به شرح زیر است؛
محمدشاه ابن پیرمحمد بن حیدر بن ابراهیم بن داود بن ابراهیم بن جابر انصاری
زندگی نامه پیرمحمد:
�امام�زاده پیرمحمدشاه، محل تولدش کربلا، محل دفنش الکاء پش�کَبَر ( آبدانان کنونی ) است. مادر ایشان دختر سید صاحب ولایت سید حسن زعافی بوده است. که مدت ۱۲ سال کلید�دار حرم مطهر حضرت امام �حسین علیه السلام�بوده، چون امام علی �بن�موسی� الرضا ( ع ) به �خراسان رفت، ایشان را به همراه خود برد، زیرا که ایشان عالم، فاضل و قائم �الیل بود و همیشه با حضرت امام �رضا ( ع ) ��مباحث��علمی داشته است. "
لازم به ذکر است ، آنچه معمرین نقل و قول کرده اند. ایشان معاصر با سید صلاح الدین فرزند سید یعقوب فرزند سید ابراهیم ( سوراهم ) بوده است. پسری به نام محمد داشته است که در رکاب امامزاده سید سیف الدین محمد ( باباسیف الدین ) بوده و این شجره از نام پسرش محمد شروع شده است. و نام اصلی وی برمبنای تفکر ایرانیان پیرمحمد ابن حیدر بوده است.
ازطرف دیگر پیر محمد به سید صلاح الدین ( ع ) می گوید، هرکدام زودتر از دنیا رفتیم ، مراسم را غسل ، و کفن و دفن وی را بجا آوریم.
۲ - شیوخ منصور ابن الحسن ( ع ) :
در سایت امامزاده سید صلاح الدین در باره ی امامزاده سید منصور ابن الحسن چنین آمده است؛
"امامزاده سید منصور ابوالحسن ( ع ) ابن زید ابن امام حسن مجتبی ( ع ) در ۴۰ کیلومتر شهرستان آبدانان از توابع استان ایلام�در عشایر قدح بالا واقع شده است� بنای این امامزاده منوط به دوره اسلامی است و از ملات گچ وساروج تهیه شده است که این بنا به علت بی توجهی مسئولین ذیربط و دور بودن از مرکز، مرمت وباز سازی نشده است، � ودر حال حاضر این بنا در مظلومیت و انزوا ونابودی بسر میبرد . در شجره نامه ایشان که به تایید مراجع عظام منجمله مرحوم حضرت ایت الله بروجردی رحمت الله علیه قرار گرفته است که متن آن بشرح زیر است؛
( ( منصور ابن حسن ابن زید ابن حسن مجتبی ( ع ) که در قبله کبیر کوه آبدانان واقع در قدح واقع شده�و شیخهای آن منطقه خادم این امامزاده میباشند ) )
آنچه مسلم است، زید فرزند امام حسن مجتبی ( ع ) حدود صد سال عمر کرده است. وی در سال صد و بیست ه. ق از دنیا رفته است. نوه اش سید منصور، به همراه امامزاده های دیگر، هم برای تبلیغ دین اسلام و مذهب تشیع و هم برای دفاع و خونخواهی امام رضا ( ع ) و شاید هم آن امامزاده ی گرامی، از طرف آن حضرت در منطقه ی باستانی قدح ، به تبلیغ و ارشاد مردم می پرداخته است.
در حوالی تنگ قدح گاوسوارهای بومی منطقه امامزاده بابا زید برادر امام رضا راشهید می کنند. طبق گفته های شفاهی ، از ادامه ی گِلال آردون و تنگ قدح به طرف بیشه دراز، تنگی واقع است، که گویا شیخ شهره میر و دو فرزندش در آن تنگه زندگی می کرده اند. شهره میر دوپسر به نامهای قاسم و شمس الدین داشته است. کسانی که به زیارت قاسم فرزند شهره میر می روند گویا باید خون گوسفند یا حیوان نذری را درحواشی آن امامزاده دفن کنند.
معمرین می گفتند وقتی در تنگه راه می روی، با آنکه در عمق گودی است ، احساس آرامش می کنی، و آرامش داری.
ولی هنگامی که در عمق گودی که امامزاده قاسم و یا شیخ شمس الدین را ترک می کنی، ناراحت و نگران می شوی.
شیوخ امامزاده منصور ابن الحسن متولیان و دراویش بارگاه آن حضرت بودند. و در حد توان به ارشاد مردم می پرداختند، و گاه برای رفع مشکلاتشان دعا می کردند. این دراویش گاه برای باران دعا می کردند و به اِذن خداوند باران می آمد یک نمونه در زمان شادروان شیخ مرتضی درویش منصور ابن الحسن، در سیمره برای آمدن باران دعا می کند، و بعد از چند ساعت باران رحمت الهی نازل می شود.
شیخ مرتصی و اعقابش هرچه از دهانشان بیرون می آمد و یا پیش بینی بکنند، درست در می آمد . بعد از شیخ مرتضی منصور ابوالحسنی، فرزندش شیخ نبی کار دعا نویسی و مردمداری را ادامه می دهد، ایشان نیز مانند پدرش ، برای رفع مشکلات روحی ومعنوی مردم تلاش می کردند. بعد از وی، پسرش شیخ حیدر به آن امور می پرداخت. شیخ حیدر، در کار دعانویسی و حرفهای سنجیده بسیار متبحر بودند. این دراویش برخی در قدح و برخی در شهرستان آبدانان زندگی می کنند. این شیوخ و دراویش سید منصور ابن حسن ابن زید ابن امام حسن مجتبی ( ع ) طایفه ای مورد احترام و وثوق مردم هستند . گاهی نیز از بس پیش بینی و سخن دقیق می گویند، برخی از مجرمان از مواجه با آنها وحشت دارند. ( الله اعلم )
محمد بن بشیر، در باره ی زید فرزند امام حسن مجتبی ( ع ) چنین سروده است؛
إذا نَزَلَ ابْنُ الْمُصْطَفی بَطْنَ طَلْعَةٍنَفَی جَدْبَها وَاخْضَرَّ بِالنَّبْتِ عُودُهاوَ زَیدٌ رَبیعُ النّاسِ فی کلِّ شَتْوَةٍإذا اخْلَفَتْ انْوارُها وَرُعُودُهاحَمُولٌ لِأَشْناقِ الدَّیاتِ کأنَّهُسِراجُ الدُّجی إذْ قارَنَتْهُ سُعُودُها
"هنگامی که پسر مصطفی به سرزمینی درآید خشکسالی آن را بزداید و چوب خشک آن وادی به سبزی بگراید.
و زید بهار مردم است در هرزمستانی که نزولات و بارندگی نباشد.
همه خونبهاها را می پردازدگویی هنگامی که ستاره اش برآید چون چراغی در تاریکی ها است. "
[شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۱؛ بلاذری، أنساب الأشراف، ج۳، ص۷۲ - ۸۴]


"مرگ مادران و یادمان آنها"
نویسنده: احمد لطفی
مقدمه:
مادران ، گلهای با طراوت هستی می باشند، که هر موفقیتی که مردان جامعه بدست می آورند ، مرهون کار و تلاش وتربیت و اصالت و عواطف مادران شایسته و تمدن ساز می باشند. مادران با تلاش خود ، و به تعبیر دانایان ؛"یک دست گهواره و با دست دیگر جهان را تکان می دهند. " آنها در شوهرداری و فرزند پروری خدمات زیادی به کانون خانواده و بشریت عرضه کرده ، و می کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

یاد مادران؛
گرچه خیلی از وعاظ و ادیبان و سخنوران و کاتبان و دانشمندان، وصف و یاد مادران را با زبان می گویند، و با قلم می نویسند، و به انحاء مختلف آنان را توصیف می کنند، امّا عظمت مادران را هرگز نمی توان بطور کامل وصف کرد.
درحقیقت؛ هر چه در مورد مقام مادران بگویند، تنها بخش کوچکی از کارها و الطاف مادرانه را تشریح می کنند.
مادران نام و یادشان آرام بخش فرزندان است.
متاءسفانه تا والدین از دست ما نروند، کمتر کسی قدر و منزلت آنها را می دانند.
واقعیت این است مادران برای فرزندانشان بسیار دل پذیر و از جایگاه بلندی برخور دار ند.
مقام شامخ مادران، در تمام ادیان و آئین ها و نحله های فکری به بزرگی و احترام یاد شده است، امّا در دین اسلام ، مجد و عظمت و ارزش آنها بطور ویژه تبیین شده است، تا آنجا که برطبق متون اسلامی، بهشت زیر پای مادران است، و رسیدن فرزندان به بهشت ، با رضایت مادران آنان ممکن می گردد، به عبارت دیگر، رضایت مادران کلید و مجوز داخل شدن در بهشت است.
مقام مادر از دیدگاه پیامبر اسلام ( ص ) جایگاه بالایی دارد . آن حضرت در کتاب مشکات الانوار صفحه ۲۷۲ فرموده است؛
" دعای مادر از موانع اجابت دعا می گذرد. "
در واقع دعای مادران ، در حق فرزندان ، راه را برای مورد فیض و رحمت و مساعدت خداوند قرار گرفتنِ فرزندان هموار می کنند.
حضرت ختمی مرتبت، در کتاب مستدرک الوسائل، زیارت قبر والدین در هر جمعه را موجب بخشیدن گناهان و از زمره ی نیکو کاران نوشته می شود. ( نقل به مضمون )
پیامبر عظیم الشاءن اسلام ( ص ) در کتاب کنز العمال ، جلد یازدهم، صفحه ۴۷۰ فرموده است؛
" آنکه پدر و مادرش را خشنود کند، خدا را خشنود کرده، و کسی که پدر و مادر خود را به خشم آورد، خدا را به خشم آورده است. "
واقعیت این است که مادران و پدران، در حالت طبیعی برای فرزندانشان ایثارگری های فراوان می نمایند. اگر خدای ناکرده، والدین فرزندان خود را عاق نمایند، آن فرزندان در همین دنیا مجازات می شوند.
بنابراین چقدر خوب است که فرزندان تا زنده اند، همواره بگویند؛
ربّ اغفر لی و لِوالدَیَ وَ لِلموءمنین یَوَمَ یقومُ الحسابُ
ای پروردگار ما!
مرا و پدر و مادرم را و موءمنین را در روزی که حساب برپا می گردد ، بیامرز


"انتخابات بهانه ای برای زندگی بهتر"
نویسنده : احمد لطفی
بارها شنیدید که افراد دردمند وقتی به همدیگر می رسند ، به یکدیگر امید می دهند ، و می گویند انشاء الله درست می شود ، یا می گویند؛ "خبری در راه است. " نگران نباشید اگر کار ها را به فلانی بسپارید، "می داند که چگونه کشتی طوفان زده رابه ساحل نجات برساند"، و یا " اگر فلانی ساربان است - می د اند شتر را کجا بخواباند. "
...
[مشاهده متن کامل]

او کار بلد است، اصالت دارد، کار درست است، گرگ باران دیده است، ناخدا، خلبان، و شوفر قابلی است، و. . . .
در انتخابات بطور اعم ، و شرکت در انتخابات مجلس و . . . بطور اخص، فرد و افراد انتخاب کننده، دل به دریا می زنند، و با انتخابشان دل به وضعیت و زندگی بهتری می سپارند. در عمق وجودشان چراغ امید را برای رسیدن یک وضعیت و کیفیت مناسب در زندگی روشن می کنند.
اگر تعیین رشته کرده اند، باخود می گویند؛ "این همان رشته ی تحصیلی دلخواهم است، که مرا به آرزوها و کسب مدارج علمی بالاتر می رساند. "
اگر اقدام به انتخاب یک یاچند نفر از کاندیداهای شرکت کننده ی مجلس، در حوزه ی انتخابیه منطقه شان می کنند، با توجه به معیارها و برآورده شدن آرزوهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی شان مبادرت به شرکت عالمانه و عاقلانه در انتخابات می نمایند. درهرصورت این مشارکت سیاسی، بهانه ای برای وظیفه شناسی و ادای تکلیف و کسب وضعیت بهتر برای جامعه، و خودشان به عنوان یک شهروند است. درمقابل فردی که انتخاب می شود، نباید امیدها و آرزوهای مردم حوزه ی انتخابیه اش را فراموش کند، و فقط رتبه و قدرتی که از طرف دیگران به وی تفویض شده است، را به نفع خود مصادره کند ، و در مدت خدمتگزاریش تا می تواند به نفع خود و اقوامش از این پست و مقام سوء استفاده نمایند، و موجب دلسردی و بد بینی و نا امیدی مردم به حکومتشان می شوند.
دلیل این سوء استفادهی احتمالی نماینده ی مجلس از این لحاظ است که مردم اورا به حال خود رها کرده اند و خبر گزاریها و نشریات مختلف نیز گاها" دچار مصلحت اندیشی و ترس از صاحب منصب شده اند . همین بی توجهی و نبودن نقد و بررسی کافی موجب ظالم شدن صاحب منصبان می شود، از این غفلت پیش آمده، نمایندگان و صاحب منصبان بار و بنه مادی خود را می بندند و باعملکردی نمایشی افکار عمومی را نیز فریب می دهند. آن وقت ضرب المثل های "از ماست که برماست"، و "سزای نیکی بدی است" مصداق پیدا می کنند.
در خاتمه ، شهروندان گذشته از راءی دادن آگاهانه، شایسته است عملکرد نماینده ای که به مجلس و یا ریاست جمهوری و. . . . فرستاده اند را رصدنمایند ، تا از انحرافات و افسار گسیختگی های قدرت و سیاست بکاهند. انشاء الله


"نقش عقلانیت در شستن چشمها "
نگارش: احمد لطفی
گرچه عقل بسیاری از ما در چشم های ماست، اما گاهی چشم ها فریب ظواهر رامی خورند، و بینش لازم را برای تشخیص حقیقت پیدا نمی کنند، و در غفلت کامل واقع می شوند.
...
[مشاهده متن کامل]

گاهی اوقات عشق مفرط و عُلقه های نفسانی یا عاطفی و یا تعصبات خشک جاهلی و قبیله ای موجب می شود اشخاص مطالعه ی دقیق در باره ی کاندیدا یا فرد و یا موضوع پیش رویشان را به خوبی انجام ندهند، و با تصمیمی که می گیرند زیانی به جامعه ی خویش وارد می کنند. آنچه از مطالعه ی کانالهای حامیان نامزدهای انتخاباتی بر می آید. برخی معتقدند که بعضی از نمایندگان قبلی برای رفتن به مجلس پختگی لازم را نداشته اند، در حالیکه آرای ما از روی دقت نظر کمتری برخوردار بوده است، و به قول سیاسیون؛ " مردم لایق حاکمانی هستنند که برآنها حکومت می نمایند. "
مقام معظم رهبری نیز در امر انتخابات بر دقت نظر و دوری از احساسات و تعصبات صرف، و . . . اشاراتی داشته اند. در شهرهای کوچک با وجود بافت قبیلگی و فامیلی و آشنایی که در بین مردم و نامزدهای انتخاباتی وجود دارد، بخواهیم یا نخواهیم شیوه ی انتخاباتی ما سنتی و تاحدودی طایفه ای است. امیداست ازبین این همه نخبه عقلهای ما به شایسته ترین آنها منعطف گردد. تا دچار پشیمانی نشویم. هرچند هرکدام به مجلس راه یابند طبق سیاق گذشته برای جماعتی مفید بوده اند ، اما در انتخابات جدید خواسته ی فرهیختگان جامعه آن است که برای عموم جامعه و حوزه ی انتخابی خویش مفید باشند، تا جامعه طعم عملکرد نماینده شان را بچشند. ( ان شاء الله )
در روانشناسی شعاری هست ، و می گوید؛
" من قهرمان زندگیم را در آینه می بینم. " منظور خود فرد است، که سعادت و شقاوت خود را رقم می زند . برخی بارها به آینه نگاه می کنند و بارها فعالیت خود را می بینند و کارهایی انجام می دهند، ولی بر توانایی های خویش آگاه نیستند. عطار نیشابوری در منطق الطیر بلاخره مرغها را متوجه کرد که آن سی مرغ افسانه ای که شاهکار خلق می کند، همانا خود شماهستید. فقط باید خودرا بشناسی و به توانایی های خویش باور و اعتماد داشته باشی. بنابراین بکار گرفتن اندیشه حتی در گزینش و انتخاب نماینده از سوی مردم دارای اهمیت است. برخی عنوانهای برره ای را عامل فریب خوردن مردم می دانند، در حالیکه عنوان اگر حقیقی باشد و صاحب آن به درستی و زحمت آن را بدست آورده باشد ، قابل اعتماد است، و برای بالابردن خویش، و خدمت صادقانه به جامعه ، از آن سوء استفاده نمی کند.
امامان ما هیچکدام شوقی برای بدست گرفتن قدرت نداشته اند. آنها مانند مولا علی ( ع ) حاکم شدن در جامعه را از آب بینی بزی کمتر می دانستند و فقط بر این مبنای عقلی در امر حکومت دخالت کردند. آن حضرت در نهج البلاغه فرموده است؛ خداوند از دانایان پیمان گرفته است، که برسیری ظالم و گرسنگی و محرومیت مظلوم بی تفاوت نباشند. حدیث آن حضرت دقیقا" به شرح زیر می باشد؛
امیرالمومنین، علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) می فرمایند:
خداوند از علما، عهد و پیمان گرفته که در برابر شکم بارگی ستم گران و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند. "نهج البلاغه، خطبه۳"
تبلیغات سوء و گزافه گویی های بی حاصل از آسیبهای انتخابات به حساب می آید، البته اگر مدیران و شخصیتهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی به سمت عمل گرایی گرایش داشته باشند ، لازم نیست با شعارهای دهن پر کن و تعاریف نابجا و رزومه های غیر واقعی برای رسیدن به خواسته های خویش ، چنین اقدامات نابجایی بکنند و طرفدارانی از قماش نا کارآمدی را به دور خود جمع نمایند.
سیستم و نحوه ی تبلیغات نامزدهای انتخاباتی باید شیوه ی معرفی کردن خود را تغییر دهند قسم دادن و به درب منزل این و آن رفتن و. . . تاریخ مصرفشان در قرن بیست و یکم میلادی به سر آمده است، بلکه شیوه ی مدرن لازم است از طریق رسانه و نقد منصفانه و جلسات عمومی با مردم طرح و برنامه های خویش را تشریح نمایند، تا مردم با خرد و شعوری که دارند ، نماینده ی دلخواه خویش را انتخاب نمایند . در شهرهای کوچک وابستگی فامیلی انکار ناپذیر است و هرطایفه و دسته ای کاندیدایی برای احراز چنان مسئولیتی به میدان خدمت کردن در سنگر مجلس معرفی می نمایند. ازبس به شعار و کارناول و تصویر و. . . برای معرفی خود عادت کرده اند، که اصل دیدنِ عقلانیِ مشکلات و کمبودها و به عبارتی دیگر بینش کافی برای دیدن معضلات و نواقص در سطح خیابانهای شهرها و درون روستاها را نمی بینند و توجه لازم را ندارند. بر اثر پرداختن به تبلیغات، آنها از مشکلات عدیده ی مردم از جمله فقر و بیکاری و سالخورده شدن سن ازدواج جوانان و اعتیاد و پرخاشگری و خودکشی و افسردگی و سایر انحرافات و آسیب های اجتماعی آگاهی ندارند، و از زیر ساختهای حوزه ی انتخابیشان غافل می شوند.
نماینده ی خوب با گرفتن مشورت از صاحبنظران سعی در اصلاح امور دارد، وی باتمام وجود از پیله ی انحصاری و حصار کم بینی، خود را خارج می کند و به همه ی مردم حوزه ی انتخابیش نظر خدمتگزاری دارد. تا در دل تاریخ و حافظه ی تاریخی مردم عملکرد مثبتش در اذهان بماند .
نگارنده براین باور است، که نماینده و کاندیدای نمایندگی مجلس، چنانچه تجارب ارزنده و دید گاهی باز نسبت به کشور و جامعه جهانی داشته باشد، قادر خواهد بود گامی موءثر و سازنده برای حوزه ی انتخابیه اش بردارند.
آنها با روحیه ای تلاشگر و صادقانه می توانند، برای رفع مشکلات مردم عناصر مفیدی باشند. ان شاء الله


"انسانِ زمان خویش باشیم"
.
نویسنده: احمد لطفی
مقدمه:
در جهان گذرا انسانهای فراوانی پا به عرصه ی وجود گذاشته اند ، زندگی کرده، و در گذر عمر و زمان حیاتشان نقشهایی را پذیرفته اند، به عبارت ساده، وبطور خلاصه، آن انسانها؛ آمدند، زیستند و مُردند.
...
[مشاهده متن کامل]

برطبق فرمایش حضرت علی ( ع ) "ما باید فرزند زمان خویش باشیم"، یعنی در زمان حال زندگی کنیم و به تمام جنبه های زندگی در زمانه ی خویش آگاهی و همزیستی داشته باشیم. اگر غیر از این باشیم، فرزند اشتباه زمان لقب می گیریم. و این فرزند اشتباه زمان از دوحالت خارج نیست؛
۱ - فرزند زمان گذشته
۲ - فرزند زمان آینده
"فرزند زمان خویشتن بودن" سخنی رایج در دنیای امروز ماست. کلامی که تصریح می کند که شرایط زمانی باید�شیوه زیستن، �سبک زندگی و ابزار زیست�انسان را تغییر دهد. این سخن رایج را می توان برداشتی آزاد از کلام امام علی ( ع ) دانست. آنجا که می فرمایند: �شباهت مردم به� مقتضیات زمان خود، بیشتر از شباهت آنان به پدران شان است�. �[1]
منظور آن حضرت، آگاه بودن مسلمان بیدار از اوضاع و احوال و شرایط زمانی است که در آن زندگی می کند. پیامبر گرامی اسلام ( ص ) نیز در روایتی در این باره می فرماید: �آن کس که آگاه از زمان و شرایط دوران خویش است مورد هجوم اموری که او را به اشتباه و شبهه می اندازد واقع نمی شود. ��[2]�پس فرد آگاه از اوضاع و احوال حاکم بر روزگار خود، فرزند زمان خویشتن است و با مسایل و موضوعات و امور جاری در زمان خود مانوس و آشنا است.
اندیشه ورزی انسان و انتخابگری او نیز به مقاومت یا انعطاف پذیری او در حرکت جاری زمان سنجیده می شود. چرا و در چه مواردی باید با تغییر همراه بود و در چه مواردی باید در برابر تغییر مقاومت کرد. گاهی تشخیص نادرست این دو مقوله سرنوشتهای اسف باری را برای اقوام و ملتها رقم زده است. شناخت مقتضیات زمان، چه در حوزه شخصی و چه از جنبه اجتماعی راز ماندگاری است.
پس پر بیراه نیست اگر ادعا کنیم: فرزند زمان خویش بودن، امری خردمندانه و لازمه ماندگاری حیات شخصی و اجتماعی است و این به معنی لجاجت بی�ثمر یا�سر�تسلیم فرود آوردن در برابر شرایط یا هر نوع نوگرایی کورکورانه�نیست. "
[سایت "پرتال امام خمینی" - صدقگو]

انواع فرزندان اشتباه زمان:
۱ - انسان گذشته گرا، یا انسانی که باتفکر گذشته اشتباهی جای یک فرزند را در زمان حال پر کرده است. چنان افرادی که بیشتر عمرشان را در گذشته می گذرانند، در اصطلاح فرزند گذشته و عهد بوق و عهد دقیانوس به حسابشان می آورند، و می گویند این شخص مال این زمان نیست ، اُمُل است، افکارش کهنه و خرافی و رفتار و کردار و گفتارش کمتر با عقل و دانایی و ویرایش جدید از سنن حتی ثابت همنواست. به راه آوردن چنان فرزندانی از بشریت بسیار دشوار است تا آنجا که عیسی مسیح فرموده است؛ " من مرده را زنده کردم ، ولی احمق کمر مرا شکست. "
طبق حدیثی از امام صادق ( ع ) به شفا بخشی و معجزه ی حضرت عیسی ( ع ) نسبت به برخی امراض پرداخته، و چنین فرموده است؛
" حضرت�عیسی�بن مریم ( علیه السلام ) گفت: من بیماران را مداوا کردم و به اذن خداوند شفایشان دادم؛ کور مادرزاد را به اذن خدا بینا کردم. مردگان را به اذن خدا زنده کردم، ( اشاره به آیه110 مائده ) ولی وقتی می خواستم شخص احمق را معالجه کنم، نتوانستم او را اصلاح کنم. پرسیدند: احمق کیست؟ حضرت عیسی ( ع ) پاسخ داد:خود رأیِ خودپسند؛ کسی که:
1ـ همه فضایل را برای خود می داند.
2ـ هیچ عیبی در خود نمی بیند.
3ـ هر چه حق و حقوق است برای خودش می داند. �
4ـ برای دیگران نسبت به خود، حقی قائل نیست.
این همان احمق است که برای درمان او، هیچ راهِ چاره ای وجود ندارد!
ازطرفی نیز چنین فردی تابع خرافات و متعصب در سنن و رفتار غلط گذشتگانی است که جهل را برعلم ترجیح داده اند.
متن اصلی حدیث:
قَالَ الصَّادِقُ ( ع ) : . . . . . . . . وَ إِنَّ عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ ( ع ) قَالَ: دَاوَیْتُ الْمَرْضَی فَشَفَیْتُهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أَبْرَأْتُ الاکْمَهَ وَ الابْرَصَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَالَجْتُ الْمَوْتَی فَأَحْیَیْتُهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَالَجْتُ الاحْمَقَ فَلَمْ أَقْدِرْ عَلَی إِصْلاحِهِ فَقِیلَ یَا رُوحَ اللَّهِ وَ مَا الاحْمَقُ قَالَ الْمُعْجَبُ بِرَأْیِهِ وَ نَفْسِهِ الَّذِی یَرَی الْفَضْلَ کُلَّهُ لَهُ لا عَلَیْهِ وَ یُوجِبُ الْحَقَّ کُلَّهُ لِنَفْسِهِ وَ لا یُوجِبُ عَلَیْهَا حَقّاً فَذَاکَ الاحْمَقُ الَّذِی لا حِیلَةَ فِی مُدَاوَاتِهِ. ( الاختصاص ، صفحه 221 )
[منبع: سایت تسنیم]
۲ - انسانهایی که فراتر از زمان خویش هستند و گویی به آینده تعلق دارند. اشخاصی هستند که در دنیای ما ( دنیای معاصر ) به دنیا آمده، ولی افکار و اندیشه های بلندی دارند ، و سالها بعد آیندگان معنی و مفهوم سخنان آنها را درک می کنند. به قول عیسی مسیح ( ع ) سخنانی که امروز در خفا گفته می شوند، در آینده بر سر هر کوچه و بازار ی نقل خواهند شد. به عبارت دیگر افکار و اندیشه و رفتاری که در سر دارند، در زمان خود مرسوم نیستند ، گاه چنین نو آورانی را هنجار شکن ، و منحرف می گویند، و در عصر خود بسیار شکنجه ی روحی و جسمی می شوند. آنها بسان سخنوران و دانشمندانی برجسته در بین مردم کر و لال هستند. که از سخنان و رفتار و کردارشان سر در نمی آورند و قادر به ارتباط و مفاهمه با آنها نیستند.
به تعبیر شاعر خوش قریحه یغمای جندقی؛
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ی من
آنچه البته به جایی نرسد فریاد است
نتیجه:
آنچه مسلم است ، برای داشتن یک زندگی متعادل و کم دغدغه با همنوعان همانا در زمان حال زیستن است، و از همه مهمتر توانایی در مهر ورزیدن و ارتباط سالم با جامعه است. کهنه اندیشی و نوگرایی افراطی هردو زندگی را بر صاحبان چنان اندیشه و افکاری سخت می کند. فرزند زمان خویش بودن، توازن و تعادل را در جامعه بوجود می آورد. چنین انسانهایی با مردم به اندازه ی سطح فکر و اندیشه ی آنها سخن می گویند، و تفهیم و تفهم در بین افراد جامعه بر قرار می گردد. صنایع و امور فنی و اقتصادی و روابط اجتماعی و سیاسی و گفتمان های متعدد را به راحتی متوجه می شوند. به تعبیر حضرت علی ( ع ) " اُکَلِمُ الناس علی قدر عُقُولِهم"
در نهایت در زمان حال زیستن غم و غصه و رنجهای انسان کاهش می یابد. درعین حال استعدادهای چنین انسانهایی بیشتر شکوفا می شوند. امید است همه ی اعضای جامعه متناسب با زمان حال زندگی کنند.
پی نوشت ها:
[1] - تحریر المواعظ العددیة، صفحه: 136
[2] - الکافی، ثقه السلام کلینی ج۱ص۲۶ ؛ تحف العقول ، حسن بن شعبه حرانی، ص ۳۵۶ ؛ بحارالانوار ، مجلسی ، ج۶۸ص۳۰۷ ؛


《اختیار در انتخاب》
گرد آوری: حامیان پروفسور کاظم کرمی
خداوند انسان را آفریده، و در بسیاری از امور به وی آزادی و اختیار داده است، تا با اراده و خواست خود یکسری اعمال را انجام دهند. گرچه انسان بین جبر و اختیار واقع شده است، ولی در امور سیاسی و اجتماعی و اقتصادی، اختیار دارد، که سرنوشت خود را در این قبیل امور تعیین نماید. البته برای انتخاب رشته، یا همسر و یا نماینده ی مجلس و . . . . نیاز مند مطالعه و بررسی دقیق می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

بنابراین در این راستا نقل و قولها و گفته ها و نوشته ها را می شنوند و می خوانند، و با تفکر و تعقل از میانشان بهترین را انتخاب می کنند.
قرآن مجید نیز در سوره ی زمر ، آیه ی ۱۸ فرموده است؛
فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ
یعنی؛
"پس به بندگان من بشارت ( مژده ) ده، که چون سخن بشنوند، نیکو تر عمل کنند، آنان همان کسانی هستند ، که خدا آنها را به لطف خاص خود هدایت فرموده، و هم آنان به حقیقت خردمندان عالمند. "
خردمندان عالمند. "
در انتخابات امسال ، همه بدنبال نماینده ی اصلح و شایسته هستند ، هر دسته و گروهی برای انتخاب نماینده ی شایسته ملاکهایی دارد، ما حامیان پروفسور کاظم کرمی ، معیار انتخاب خود را خرد ورزی و اندیشه و تجربه ی بالا و شناخت ایشان از محیط حوزه ی انتخابیه ی جنوب استان ایلام می دانیم . به همین خاطر مشتاق همراهی سایر مردم شریف حوزه ی انتخابیه ی جنوب استان ایلام هستیم.
جامعه به دنبال تغییر سازنده در ابعاد اجتماعی و اقتصادی است. و این تغییرات از خود ما باید شروع شود. قرآن هم بر این مسئله تاءکید کرده است؛
" إِنَّ اللَّهَ لا یغَیرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ "
یعنی؛
ماهیچ قومی را تغییر نمی دهیم مگر آنکه خودش بخواهد خود را تغییر دهد.
این یک قانون کلی و عمومی است، که به عنوان یکی از پایه های اساسی جهان بینی و روان شناسی اجتماعی در اسلام است.
انچه مسلم است که انسان با اراده و اختیار و خواست خودش می تواند مقدرات خود و جامعه ی خویش را رقم بزند.
تمام تغییرات و دگرگونی ها ، و خوشبختیها و بدبختیهای اقوام و افراد جامعه ، به خود آنها بر می گردد.
در حقیقت هر ملتی وقتی که خودش بخواهد، مقدراتش را مشخص و انتخاب نماید، گوی سربلند ی و سرفراز ی و پیروز ی را بدست خواهند آورد.
به عبارتی دیگر سعادت و شقاوت جامعه را خود افراد آن جامعه رقم می زنند.
همه ی ما قرار است در انتخابات دوم اسفند ماه سال ۱۳۹۸ شرکت کنیم و به نماینده ی دلخواه مان راءی دهیم.
مابه پروفسور کاظم کرمی راءی خواهیم داد، چون ایشان را نوید بخش تغییر درنجات جامعه ی محروم منطقه می دانیم.
پیش به سوی موفقیت


"گذشته چراغ راه آینده است"
گرد آوری: حامیان پروفسور کاظم کرمی
آنها که برای مجلس شورای اسلامی در حوزه ی انتخابیه جنوب استان ایلام شرکت کرده اند، همه دارای شاخص ها و توانمندی هایی بوده اند، که ثبت نام کرده اند. در دنیای فرا مدرن انتخاب کردن هرکاندیدا از نامزدهای انتخاباتی، برای شهروندان امری آزاد است.
...
[مشاهده متن کامل]

حامیان پروفسور کاظم کرمی بر مبنای شاخص های زیر به ایشان راءی خواهند داد؛
۱ - در همه ی دنیا معلمان و اساتید را موتور توسعه و پیشرفت می دانند، به همین خاطر فرهنگی و دانشگاهی بودن ایشان باعث شده که ما به ایشان راءی بدهیم. و از دیگران نیز درخواست همراهی و همکاری داریم.
۲ - خاندان پروفسور کاظم کرمی در گذشته، فردی به نام حاجی داشته اند ، که برای دفاع از حق و حقوق اجتماعی مردم در زمان رضا شاه پهلوی تلاشهایی داشته اند ، و اطلاعات بیشتر در باره ی این شخصیت را مُعمرین بهتر می دانند. پدر بزرگ پدرش هم شاعری منتقد بوده ، و از قدیم هم گفته اند گذَشته چراغ راه آینده است.
۳ - ساده زیستی و فروتنی پروفسور کاظم کرمی.
ایشان با ان همه رتبه و دانش علمی بسان درخت پربار سر به زیر و بردبار هستند. و ی خدمتگزاری بی ادعا و بدون تکبر هستند.
۴ - پروفسور کاظم کرمی با خردمندان و متخصصان سطح بالای جامعه دارای ارتباط و رابطه ی حسنه است، که در صورت نیاز از آن مشاوران و متخصصان جامعه، برای پیشبرد و پیشرفت طرحهای توسعه آفرین در حوزه ی انتخابیش کمک و مشورت خواهند گرفت. از طرفی خودش نیز تجارب ارزنده ای در سطح کلان دانشگاهی است، و سرنا پا آماده ی خدمتگزاری به حوزه ی انتخابیه ی جنوب استان ایلام می باشند.
۵ - ایشان فقر و بیکاری جوانان و خانواده های آنها را در جامعه لمس کرده است.
پروفسور کاظم کرمی بسیاری از افراد تحصیلکرده ی جامعه را که بیکار هستند به خوبی می شناسند، وی به خوبی می داند، انسانِ بیکار جویای کار، اگر کار برایش مهیا نباشد، نمی تواند ازدواج کند ، از طرفی دیگر شخص بیکار احساس مفیدیت نمی کند، معمولا" افسرده و نا امید است، و گاه همین افسردگی و انباشت غمها فرد را به سمت خودکشی و اعتیاد سوق می دهند.
۶ - در بین اعضای خانواده ی پروفسور کرمی آدمهای خدمتگزار بسیاری وجود دارند، ازجمله برادرانش به خصوص مرحوم مغفور ، سرهنگ ایوب کرمی را می توان نام برد. آنها متین و آرام و گمنام به مردم جامعه ی خویش خدمت کرده اند.
خود پروفسور کرمی هم دانشمندی پر تلاش با پشتکاری مثال زدنی است. ایشان همواره از امتحانات و فعالیتهای مدیریتی و شغلی اش سربلند بیرون آمده است.
با توجه به این مقدمات ، باید کار را به کاردانی متخصص و مردمدار سپرد.
درحقیقت این شاخصها فقط دیدگاه حامیان پروفسور کرمی می باشند، و قصد قضاوت در باره ی سایر کاندیداها را ندارند. همانطور که امام راحل ( ره ) فرموده است میزان راءی ملت است.
به امید راءی دادن مردم شهید پرور حوزه ی جنوب استان ایلام به پروفسور کاظم کرمی


واعظ شهر چنین گفت - ۱۶
نویسنده: احمد لطفی
در روز شنبه مورخ سی ام آذرماه سال ۱۳۹۸ فردی از تیره ی هواسعلی و طایفه بمانشه و ایل کولیوند، به نام نورعلی کردی فرزند شیرولی فرزند گردعلی، در سن هشتاد سالگی به دیار باقی شتافت ، مردم خونگرم دره شهر به همراه بازماندگان در مراسم تشییع و تدفین شرکت کردند و یاد و خاطره ی این انسان زحمتکش و مردمدار را گرامی داشتند.
...
[مشاهده متن کامل]

شادروان کربلایی نورعلی کردی
در بعد از ظهر روز شنبه، یکی از روحانیون بومی دره شهر به نام حاج آقا گلی به ایراد سخن پرداختند، وی از حضور مردم تقدیر و تشکر نمودند. و در مورد عالم مرگ سخنان آموزنده بیان کردند.
در صبح روز یکشنبه مورخ اول دی ماه سال ۱۳۹۸ در مسجد فاطمه ی زهراء ( س ) مراسمی برگزار شد و نهایت یکی از وُعاظ به ایراد سخنرانی پرداختند.
ایشان ضمن حمد و سپاس به درگاه حق، و عرض تسلیت به بازماندگان، به نیابت از بازماندگان از تمام کسانی که با آنها ابراز همدردی کرده اند، به انضمام آنان که درمسجد فاطمه زهراء ( س ) شرف حضور دارند، نهایت قدر دانی و تشکر را به عمل آوردند، سپس در باره ی موضوع زیر توضیحاتی همه کس دان را به سمع و نظر حضار رسانید.
" گفتار و کردار نیک"
انسان موجودی صاحب عقل است که یکسری وظایف برای شکوفایی استعدادهایش باید انجام دهد.
طبق متون دینی ، انسان باید در گسترش محبت و عمل نیک تلاش نماید.
پیامبر اسلام ( ص ) دارای خُلق عظیم و مکارم اخلاق بودند. آن حضرت در رفتار و کردار ش، با گفتار نرم و اخلاق حسنه با مردم برخورد می کردند، و همین اخلاق حسنه باعث شد که مردم گروه گروه به دین و مرام و آئین وی رغبت نشان داده، و به آن حضرت ایمان می آوردند ، و می پیوستند، و برای پیروزی دین اسلام مسئولیت می پذیرفتند.
رسول خدا ( ص ) می فرمایند؛
فرصت را برای اعمال نیک پیش از آنکه فتنه هایی مانند پاره های شب تاریک پدید آید، غنیمت شمارید، . . . . .
حضرت علی ( ع ) در کتاب غررالحکم حدیث ۵۹۵۵ فرموده است؛
طوبی لمن احسن الی العباد و تزوَّد للمعاد
خوشا به حال آنکه به بندگان خدا نیکی کند، ، و برای آخرت خود زاد و توشه برگیرد.
نیکی کردن به مردم، و مهربانی با آنها بزرگترین رسالت پیامبران است.
خداوند در قرآن، سوره ی بقره آیه ی۸۳ فرموده است؛
وَ قُولُوا لِلنّاسِ حُسناً
با مردم به زبان خوش سخن بگوئید.
سخن خوش موجب جذب مردم به روش درست می شود.
خوش فکری و خوش نیتی و خوش بیانی و خوش رفتاری عواملی برای همبستگی اجتماعی و ازدیاد همدلی و وفاق ملی یک جامعه هستند.
رفتار و کردار و گفتار نیک، نماد آبادانی و خوش اخلاقی، و انسجام اجتماعی و عاقبت به خیری افراد جامعه در این دنیای پر حادثه است.
امید است خوبیها و مثبت اندیشی در جامعه نهادینه شود.


" تایید کاندیداها و مشارکت مردم"
نویسنده: احمد لطفی
به نظر می آید، بین تایید حداکثری کاندیداها ی مجلس شورای اسلامی و مشارکت حداکثری مردم رابطه ی معنا داری وجود دارد.
حضور و مشارکت بالای مردم از چند جهت اهمیت دارد؛
...
[مشاهده متن کامل]

الف ) - از لحاظ بُعد سیاسی:
آنچه در سطح رسانه ها قابل ملاحظه است ، بسیاری از کشورها و جریانات سیاسی، عدم حضور مردم در انتخابات را هشداری جدی به دولتمردان و نمایندگان دوره ها ی قبل می دانند، زیرا که عملکرد مسئولان و صاحبان قدرت در ایران، برای رفع مشکلات مردم ، تا حدودی قابل قبول نبوده است. و مردم در محافل خویش، به شرکت در انتخابات رغبت چندانی نشان نمی دهند.
صرف نظر از این دیدگاه بدبینانه ، که ذکر شد، تایید شدن درصد بالایی از کاندیداهای مجلس شورای اسلامی ، شور انتخابات را بالا برده ، و تنور آن را گرمتر خواهد کرد.
پر واضح است ، که افراد ذینفع و طرفداران کاندیداها باتمام وجود برای پیاده شدن اهداف و آرزوها و تفکرات شان، وهمچنین برای بر آورده شدن نیازها ی مختلفشان ، حلال مشکلات را در راءی دادن به کاندیدای مورد نظرشان جستجو می کنند.
آنها با مشارکت و حضورشان در انتخابات مجلس شورای اسلامی، مشروعیت حکومت را نیز تاءیید می نمایند، و از لحاظ بین المللی به معاندان وتحلیگران سیاسی آنها پاسخی شکننده و قاطع ابراز می کنند.
ب ) - از لحاظ بعد اقتصادی:
وضعیت نامناسب اقتصادی قاطبه ی مردم جامعه ی ما، موجب شده است که دل به ناجی و چهره های جدید در انتخابات این دوره ی مجلس شورای اسلامی ببندند. آنها به زعم خویش رفع مشکلات اقتصادی شان را در علم و دانش این افراد متخصص که سالها دور از قدرت بوده اند، تصور می کنند. به همین خاطر با مشارکت حداکثری خویش یکبار دیگر به دولتمردان کشور اعتماد می کنند، شاید با انتخاب کردن نیروهای جدید، کشور را از حالت کلیشه ای و شعاری خارج کنند . در حقیقت، تفکر اسلام با دیدگاه متعالیش در بعد اقتصادی به جامعه کمک نموده، ومجلس آینده با کمک سایر قوا وضع معیشتی مردم را می توانند، سامان بخشند. در متن قرآن نیز هر مسلمان شبانه روز در قنوت نمازش حسنه ی دنیوی و اخروی رااز خداوند خواستار است.
[رَبنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه]
بنابراین اقتصاد پویا قادر است مشکل بیکاری و بی مسئولیتی در امر تشکیل خانواده را رفع نماید، و امید به زندگی سالم در جامعه را گسترش دهد.
ج ) - از لحاظ اجتماعی:
مشارکت حداکثری برای انتخاب کاندیداهای زیادی که اکثرا" تایید شده اند، شور و هیجان جامعه را به اوج خود می رساند و تضارب آراء نمایندگانی را برای احراز مسئولیت در شورای اسلامی ازدل صندوقهای اخذ راءی مشخص شده، و به مردم معرفی می شوند.
انتخاب شدگان اگر حساسیت اوضاع و مشکلات جامعه را ملاحظه کنند، از بُعد اجتماعی تحکیم بنیان خانواده را در اولویت قرار می دهند، و خانواده ها را برای تولید نسل سالم، برا ی آینده ی کشور تقویت می کنند . از طرفی نیز به وضعیت نهاد آموزش و پرورش بایستی اورژانسی رسیدگی کنند، زیرادر تمام دنیا این نهاد زیر بنای توسعه و ترقی هر کشوری به حساب می آیند.
نمایندگان شایسته در کاهش آسیبهای اجتماعی نهایت تلاش را به کار می برند، و صدالبته این نماینده ها در قبال حوزه های انتخابی شان باید احساس مسئولیت کنند و خود را خدمتگزار و وامدار مردم بدانند.


"حضور در انتخابات ضرورتی تاریخی "
نویسنده: احمد لطفی
مقدمه:
گرچه نمایندگان مجلس شورای اسلامی در حوزه های شهرهای کوچک و کم جمعیت ، نمودی آن چنان پویا و مثبت در رفاه و توسعه ی زیر بنایی آن شهرها در سطح ملی و محلی نداشته اند، و به عبارتی، در این بیست سال اخیر، تا کنون فعالیتهای زیر ساختی ، و جذب نخبه ها در جامعه، روندی کند داشته است، واین خود معضلی برای عدم توسعه و پیشرفت درچنین شهرهایی است.
...
[مشاهده متن کامل]

متاءسفانه عملکرد ما و آن نمایندگان طوری رقم خورده ، که در شهرهای کوچکی مانند بدره و دره شهر خیلی از جوانان از دست بیکاری و به زعم خویش عدم آینده، و رسیدن به رفاه و زندگی بهتر ، و مناسبتری، آواره ی شهرهای بزرگ ( کلان شهرها ) و سایر کشورها از جمله استرالیا و . . . شده اند. جناب بوچانی نویسنده ی بدره ای نمونه ای از این پناهندگان به استرالیا بود، که چه سختی هایی را تحمل نمود. در هرصورن ندانم کاری ها موجب مهاجرت و پناهنده شدن خیلی از نیروهای این کشور شد. امیداست برای نجات کشور مسئولان و مردم تمهیداتی بیاندیشند.
در این دوره از انتخابات مجلس شورای اسلامی که نام نویسی افردی جویای خدمت ، با داشتن یکسری مدارک و توانائ ها برای کاندیدا شدن، و بدست آوردن کرسی نمایندگی اقدام به ثبت نام و مسئولیت پذیری در این راستا کرده اند. این نام نویسی در روز هفدهم آذر ماه ۱۳۹۸ پایان پذیرفته است. و هر حوزه ای آمارش مشخص شده است.
********
مردم برای برون رفت از این فقر و گرانی و بیکاری و شیوع آسیهای اجتماعی و روانی که زندگی آنها را تحت تاءثیر قرار داده است، و همانطور که در پائیز سال ۱۳۹۸ اعتراضات و شورشهایی نیز صورت گرفت، اما مردم ایران وابسته و دلبسته به تاریخ و ایدیولوژی و مکتب و جغرافیای مشترکی هستند، که همه ی اقوامش در جغرافیای فلات ایران قرار دارند. بنابراین مردم ایران با تکیه بر اتحاد و برادری و انسجام و همدلی نیروهای نخبه، و مسئولیت پذیر خویش، امیدوارند که اصلاحاتی در وضعیت و ساماندهی به زندگی شان بوجود آید. به همین خاطر با تکیه بر چنین نیروهای مردمی و انتخاب کردن نماینده ی دلخواه خویش، مشارکت و صلح را جایگزین تحریم و تفرقه و جنگ و خونریزی می کنند.
مردم ما دل به نیروهای کار آمد خودی، برای هموار کردن راه های توسعه و ترقی و کاهش مشکلات در جامعه شان سپرده اند. اکنون هر حوزه ی انتخابی می طلبد ازبین آن ثبت نام شده ها و کاندیداهای محترم، جلسه ای برپا نمایند و اهم و مهم کنند، و در تقسیم مسئولیتها ، و خدمتگزاری به جامعه شان ، عده ای به نفع عده ای دیگر کنار بیایند، تا در صورت موفقیتِ هرشخصی از آن نخبه ها، سایرین را برای مسئولیتهای مهمِ اداره ی آن حوزه جغرافیایی استفاده شود، تا آن نیروهای نخبه احساس مفیدیت کنند، و خود را جزو شیفتگان خدمت به حساب آورند.
نمایندگان قبلی نیز اگر افکار عمومی آنها را قبول ندارند، در برکناری از کاندیدا شدن در اولویت باشند. اگر هم افکار عمومی از عملکردشان راضی هستند ، خود را از مسابقه و ماراتن خدمت و قدرت کنار نکشند. در هر صورت مردم شایسته است راءی دهند، وفرد ی که بیشترین راءی را آورند، خود را منتخب همه ی مردم بدانند، و از کسانی که به او راءی نداده اند انتقام و کینه ورزی به عمل نیاورند.
در کانال "حکایت دل" سخنی از سقراط حکیم، و حاشیه ای بر آن نوشته شده بود، که نگارنده برای رعایت کردن موارد آن از سوی مسئولان و نمایندگان آینده، عینا" آن را در پایان این نوشته آورده است.
سقراط می گوید:
"وقتی دیدید سایه انسان های کوچک در حال بلند شدن است. . .
بدانید آفتاب سرزمین شما در حال غروب کردن است. . . "
در ادامه ی سخن سقراط چنین آمده است؛
"سرزمینی که متفکرانش بیکار باشند و بیسوادان شان شاغل
مشاورانش بیمار باشند، و وکلایش ساکت
جوانانش دل مرده باشند، و سالخوردگانش بلند پرواز
مردانش لحن زنانه داشته باشند، و زنانش ژست مردانه
اغنیایش دزدی کنند، و فقرایش کارگری با حقوق بخور و نمیر
صادراتش فیلسوف باشد، و وارداتش مواد مخدر
قبرهایش خریده شوند، و مغزهایش فروخته
گورستان تاریخ است . . . "
[ کانال حدیث دل]

Ahmad Lotfi:
"سرای خاموشان"
نگارنده: احمد لطفی
اگر زرین کلاهی عاقبت هیچ
اگر خود پادشاهی عاقبت هیچ
اگر ملک سلیمانت ببخشند
در آخر خاک راهی عاقبت هیچ
"بابا طاهر عریان"
وقتی به این سرای خاموشان نگاه می کنیم ، همه در منزل ابدی خویش بدون هیچگونه حرکتی از حال همدیگر خبر ندارند تا در روزموعودخداوند مجددا" آنها را زنده نماید. شعر باباطاهر ناپایداری عمر دنیوی را به زیبایی گوشزدکرده است. تنها آنچه می توان از این دنیا در لابلای فعالیتهای شیطان رجیم و هوای نفس و حُب شهوات و گناهان در دنیا بدست آورد، عمل صالح و تقوای نجاتبخش است ، وگرنه دشمن کینه توز بشر ، شیطان وسوسه گر تمام همتش را در گمراه کردن نسل بشر به کار گرفته است. خداوند به بشر یت رحم کند و انسانها را از توطئه های شیطان رجیم در امان نگاهدارد، ان شاء الله
...
[مشاهده متن کامل]

شاعر دیگر گفته است؛
جهان یادگار است و ما رفتنی
زمردم نماند به جز گفتنی
شاعرل لک زبان هم چنین سروده است؛
جاجای نَمَنیَن ژَه پیغمبران
آخر مِردِنَن ای بی خبران


واعظ شهر چنین گفت - ۱۶
نگارنده: احمد لطفی
در روز سه شنبه مورخ دوازدهم آذر ماه سال ۱۳۹۸ مادری گرانمایه، به نام بانو خاتون غلامی از طایفه زرگوش از دنیا رفت، ایشان همسر مشهدی امیدعلی صیدی، و مادر آقایان درویشعلی و عزیز و عبدعلی و حسین صیدی می باشند. از آن مرحومه فرزندان شایسته و نوه های ارزشمندی برجای مانده، که هرکدام برای جامعه مفید هستند. نماز و تلقین آن را جناب آقای حاج عبدالرحیم کرمخدایی قرائت کردند، و بنا به پیشنهاد دکترمحمد ابدالبیگی، سخنرانی ختم آن مراسم در گلزار شهدای قلعه گل ، به نگارنده سپرده شد.
...
[مشاهده متن کامل]

از آنجا که مرگ و میر زیاد است، و هر روز در مراسمات وعظ و سخنرانی است لذا گویی گوش مردم از سخنان مرگ و قبر و قیامت اشباع شده، به همین خاطر حوصله ی سخن شنیدنِ شنوندگان کم شده است. به همین خاطر بیشتر از ۵ دقیقه طاقت شنیدن سخنرانی ندارند ، شاید هم دلیل اجتماعی ، سیاسی دارد، و ما که فقط نصیحت می کنیم چون در مسائل روز و مبتلا به ورود نمی کنیم، از طرفی نیز ماسخنرانان در بدنه ی قدرت اجرایی و قضایی و قانون گذاری نیستیم. حرف دل و نیاز روزمره ی آنها را نمی گوییم و وعده ی امید بخش اخروی می گوئیم و از دنیایشان بطور عملی غافلیم، بنابراین به سخن امثال ما توجه کمتری می نمایند.
درفیلمنامه ی تئاتر" مرگ یزدگرد" نوشته ی بهرام بیضایی چنین آمده است؛
《موبد: باید به سراسر ایران زمین پندنامه بفرستیم
زن: پندنامه بفرست ای موبد، اما اندکی نان نیز بر آن بیفزای ما مردمان از پند سیر آمده ایم و بر نان گرسنه ایم. 》
متن بالا حکایت از آن دارد، که سخنان معنوی و پندهای مختلفی که سخنرانان مطرح می کنند، برای مردمی که دغدغه ی رفع نیازهای زندگی دارند، به همین خاطر کارکرد مثبتی برای آنها ندارد. به عبارتی دیگر تئوری عدم معاش مردم ، منجر به عدم معاد آنها می شود.
در هرصورت نگارنده، ضمن عرض تسلیت به بازماندگان، از مردم و زنان و مردانی که از راه های دور و نزدیک برای مراسم تشییع و تدفین آمده بودند، تقدیر و تشکر به عمل آوردند.
نگارنده ، ضمن گرامیداشت مقام مادر، پیامبران را زاده ی مادر دانست. مادران عضو ثابت خانواده و سنگ زیرین آسیاب هستند، تلاشگری و هنرمندی و تمدن سازی آنها هرانسانی را در برابر مقام مادران به کُرنش و احترام وا می دارد،
ما در یادمان مادری شرکت کردیم که فرزندان شایسته ای را به جامعه تحویل داده است. گرچه ما سخنرانان مراسم مرگ و میر کمتر به مسائل روز و جریانات سیاسی می پردازند، ولی پیامبر ( ص ) فرموده؛ ویران کننده ی خوشیها را زیاد یاد کنید، عرض شد، ای رسول خدا ( ص ) ویران کننده ی خوشیها چیست؟
فرمود؛ مرگ
زیرکترین موءمنان کسی است، که مرگ را بیشتر یاد کند و برای آن آماده تر باشد. [ کنز العمال - حدیث ۴۱۱۰۵]
اگر مردم و حاکمان آنها خدا و مرگ را فراموش نکنند، و جلوی دنیا طلبی خود را برمبنای مرگی که در پیش دارند و خدایی که ناظر بر آنهاست، به یقین راستی و درستی پیشه می کنند، همانطور که قرآن در سوره ی فاطر آیه ی ۲۸ فرموده استتنها عالمان عامل را خداترس معرفی می کند. به عبارتی هرفردی که به دانائیش عمل میکند رستگار واقعی است چه باسواد و چه بیسواد، ولی علم و عمل همراه نباشند، خسرانی جبران ناپذیر واقع می شود.
انسان متقی و دارای دین و دنیا، به دیگر خواهی و مسئولیت پذیری و نقش آفرینی سیاسی و اجتماعی فکر می کند، و عمل می نماید. اگر جامعه را نا امید و تحقیر کنیم ، نسبت به مقدرات کشور خویش بی تفاوت می شوند، و روح ملی آنها به تدریج کشته می شود.
مارتین لوتر کینگ، درباره ی سهیم بودن مردم در حاکمیت چنین گفته است؛
"هیچ چیز خطرناکتر از این نیست که جامعه ای بسازیم که در آن بیشتر مردم حس کنند که هیچ سهمی در آن ندارند. مردمی که حس می کنند سهمی در جامعه دارند از آن جامعه محافظت می کنند، ولی اگر چنین احساسی نداشته باشند، نا خودآگاه می خواهند که آن جامعه را نابود کنند. "
منابع:
۱ - قرآن مجید
۲ - کانال سیمره فرهنگ - ذیل کلیپی از تئاتر مرگ یزدگرد
۳ - علاء الدین علی ابن حسام معروف به متقی هندی - کنز العمال فی سننالاموال و الافعال - ویکیپدیا


"منشوری برای حاکمان، مجاهدان ومروجان دین "
گرد آورنده : احمد لطفی
مقدمه:
قرآن مجید، کتاب مقدس مسلمین و موحدان جهان است، که خلعت خداوند به پیامبر اسلام ( ص ) ، به عنوان رحمت للعالمین، نازل شده، تا مردم را از جهل ظلمت و نادانی به سوی نور رحمت و هدایت رهنمون سازد.
...
[مشاهده متن کامل]

این کتاب قرآن ، هدایتگر کسانی است که مشتاق هدایت و کسب معرفت و فضائل انسانی می باشند. دریای رحمت قرآن به قدری ژرف و عمیق و پر معناست، که بزرگان دین و مفسران کبیر قرآن در این اقیانوس دانش و کمالات، به قدر همت و علم خویش غواصی و پژوهش و کنجکاوی کرده اند و برای بدست آوردن معانیش، دُّرهای شاهواری نیز صید کرده اند، و بشریت هُشیار را به مطالعه ی قرآن و دستاوردهای فکری و علمی خویش دعوت می کنند.
ما بنی نوع آدم براثر اسارت در روزمرگی و غفلت از معارف حقه، در تاریکی ضمیر و محیط آلوده ی خویش دست و پا می زنیم و سرگردان به دور خود می پیچیم . در حالی که قرآن سرتاسر حکمت وادب می باشند، و هر آیه اش معانی بسیار و هدایتگری فراوانی را در بطن خود دارند، اما نگارنده، امروز مورخ ۹۸/۸/۲۵درمعنی یک صفحه از قرآن دقّت نظر و تدبر کردم ، معنای آیه ی ۴ ۹ سوره نساء با ترجمه ی آیت الله محمد رضا الهی قمشه ای نظرم را جلب کرد، و با مطالعه ی آن به یاد کشور گشایان و جهادگرانی که به نام دین به حقوق برخی از انسانها تجاوز کرده اند، افتادم، و شاید بخشهایی از کتاب دوقرن سکوت ، سید عبدالحسین زرین کوب ، تفسیری از این آیه قلمداد کرد، و قرآن چه زیبا انسانهایی که در پوسته ی تسلیم و مسلمانی بوده اند و هنوز به ایمان ناب و مرحله ی موءمن شدن نرسیده اند،
هشدار می دهد، به بهانه جمع غنیمت و طمع ورزی نفسانی به افرادی که تسلیم خدا شدند و به خداوند گرایش پیدا کردند، را ازبین نبرید. بنده چون مفسر نیستم ، عین ترجمه ی الهی قمشه ای را باز نویسی می کنم.
خداوند در قرآن ، سوره نساء - آیه ۹۴ فرموده است؛
"یاَ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَتَبَیَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَىٰ إِلَیْکُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ کَثِیرَةٌ ۚ کَذَٰلِکَ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فَتَبَیَّنُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا"
[ سوره نساء - آیه94]
ترجمه آیه ی ۹۴ - سوره ی نساء:
"ای اهل ایمان چون در راه دین خدا بیرون روید ( درکار دشمن و دوست ) تحقیق و جستجو کنید، و به آن کس که اظهار اسلام کند، و به شما سر تسلیم فرود آورد، نسبت کفر مدهید، تا ( به بهانه ای ) مال و جانش را برخود حلال کنید، و متاع ناچیز دنیا چیزی غنیمت برید، که غنائم بیشمار نزد خداست. اسلام شما هم اول امر، همچنین اظهار و تسلیمی بیش نبود تا وقتی که خدا برشما ( به نور ایمان ) منت گذاشت ( تا ز ظاهر اسلام به حقیقت ایمان رسیدید ) پس اکنون باید تحقیق کنید و به هوس طمع در جان و مال مردم کسی را به کفر نسبت مدهید، که خدا به هرچه کنید کاملا" آگاه است. "
این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام نازل شده است،
شأن نزول آیه ی ۹۴ - شوره نساء:
�شیخ طوسی� گوید: در سبب نزول آیه اختلاف است: اول، عمر بن شبه گوید: درباره مرداس که مردى از غطفان بود، نازل گردید زیرا گروه مسلمین بر سر قبیله او فرود آمده بودند قوم او بر سر کوه رفته و موضع گرفته بودند ولى مرداس برجاى ماند و چون مسلمان بود، اسلام خود را آشکار ساخت ولى او را کشتند و آنچه با او بود، گرفتند. [ تفسیر الکتاب - علی ابن ابراهیم معروف به شیخ طوسی]
در تفسیر اطیب البیان ضمن تشریح آیه ، چنین آمده است؛
" موضوع دین اسلام بر ظاهر است هر کس اقرار بشهادتین کرد باید پذیرفت تا مادامی که کشف خلاف نشده چنانچه منافقین یا از ترس یا طمع اظهار اسلام کردند و پذیرفته شدند تا مادامی که نفاقشان ظاهر نشده محکوم باحکام اسلام هستند جان و مالشان محفوظ است . "
آنچه از آیه ۹۴ سوره ی نساء استنباط می شود، احتمالا" موارد زیر را در بر گیرد؛
۱ - ما علم غیب نداریم و معصوم نیستیم که از باطن و ضمیر درونی افراد اطلاع داشته باشیم ، بنابراین هرکس اظهار اسلام نمود ، ما باید سخن وی را به پذیریم، مگر آن که عکسش ثابت شود.
به عبارت دیگر همه ی افراد بی گناه هستند، مگر آن که خطایی از آنها سر بزند
۲ - برای رسیدن به درجات معنوی، و ایمان واقعی، معمولا" ابتدا فرد تسلیم اید ئولوژی و نکات ارزشمند پیامبر آن دین می شود، سپس با تدبر و کسب اطلاعات بیشتر به مرحله ی ایمان و مقام موءمن می رسد. انتظار مقام موء من از فرد تازه مسلمان، انتظاری درست نیست . زیرا دانایی و کسب فضایل نیازمند تمرین و ممارست است.
۳ - قران به اعراب تند رو و مغرور که تازه مسلمان شده بوده بودند و ادعای موءمن بودن و مجتهد ی در دین اسلام را داشتند، تا اینکه قرآن به آنها هشدار داد شماهنوز در مرحله اَسلمنا هستید.
۴ - حریص و طمّاع نباشید ، و به بهانه ی مصادره، و غارت و غنیمت گرفتن اموال طرف مقابل ، خود سرانه توجیه مذهبی نکنید و فردی که اسلام آورده و تسلیم شده است را نکشید. کشتن و کشته شدن با نیت جمع آوری مادیات ، اجر معنوی ندارد.
۵ - برطبق متن وترجمه ی آیه ی ۹۴ سوره ی نساء، بدون شناخت و پژوهش ، تصمیم گیری نکنید.
۶ - در ترویج دین و اداره کردن حکومت همواره باید واقع بین بود، وبا شناخت کافی از خود و کیفیات و روحیات بشری ضعفهای همنوعان را باچشم اغماض نگاه کند، بطور مثال افرادی که در یک سیستم دیکتاتوری زندگی می کنند، همه مجرم نیستند. بلکه اگر قصد محاکمه کردن و یا نقد وبررسی و قضاوت کردن آنها را داری عجولانه تصمیم نگیر.
۷ - برای کسب علم و ثروت ، منبعی غنی تر از خداوند نیست. پس به جای توطئه گری و برچسب ناروا زدن به دیگران، برای تصاحب اموال آنها ، که کاری ناشایست و نا پسند است، طلب روزی حلال و ثروت بیشتر را ازخداوند متعال بخواهیم . به عبارت دیگر از راه مشروع طلب ثروت و علم کنیم، زیرا که از طریق نامشروع ثروت و دانایی و خوشبختی بدست نخواهد آمد.
پی نوشته ها و منابع:
۱ - قر آن مجید - ترجمه ی الهی قمشه ای
۲ - تفسیر نور - حجه الاسلام محسن قرائتی
۳ - تفسیر البیان - سید عبدالحسین طیب
۴ - کتاب التفسیر علی ابن ابراهیم ( شیخ طوسی )

Ahmad Lotfi:
مشارکت سیاسی، از حرف تا عمل
نگارش: احمد لطفی
انسان تا زمانی که به صورت جوامع کوچک زندگی می کرد، و مالکیت خصوصی معنا و مفهومی نداشت و حیات آنها مبتنی برسنت خاص خودشان بود. به دنبال تشکیل حکومت نبودند، زمانی که جمعیت رو به افزایش گذاشت، سنت ها تا حدودی درهم شکستند، ویا پایبندی به آنها کاهش یافت ، ویا آنها را طوری تبیین کردند، که قوا ی حاکمه و دنیا طلبان می خواستند، جامعه ی بشری، دارای تنوع فکری و فرهنگی شد، تمدن ها بوجود آمدند، و مالکیت خصوصی به رسمیت شناخته شد. صاحبان قدرت و ثروت و احترام، برای اداره ی ممالک خویش از نحله های متفاوتی استفاده می کردند.
...
[مشاهده متن کامل]

نحله های فکری صاحبان قدرت برای اداره ی جوامع، عموما" بدون رعایت عملی دستوراتی که پیامبران بزرگ خصوصا" پیامبر آخر الزمان ( ص ) برای نجات بشر آورده است، جوامع خود را اداره کردند. گر چه آن حاکمان بیشتر شان حکومت ظالمانه ی خود را با پوسته و رنگ ولعاب دینی اداره و سازماندهی می کردند
نحله های فکری با وجود تفاوت های ظاهری، که دار ند، ولی در همه ی جهان شباهت های مشترکی دارند، که به چندتا از آن شباهتها اشاره می شود.
۱ - همه ی آنها مردم راگرسنه می خواهند تا مردم چشمانشان بدست صاحبان قدرت باشد.
۲ - همه ی آنها مقدسات را در حد دعا کردن و مظاهر تمدنی مانند کلیسا و . . . می خواهند، و دوست ندارند باطن و - حقیقت راه انبیاء و دین آنها آشکار شود.
۳ - همه ی آنها دوست ندارند معناو مفهوم واقعی دین انبیاء بزرگ در جامعه درک شود، اگر مسئولیت پذیری مردم افزایش یابد، راه را بر مستکبران و سیاسیون دنیا طلب می بندند.
۴ - همه ی آنها گرچه در ظاهر با همدیگر درتخاصمند، ولی در باطن و در عمل دستشان در یک کاسه است.
۵ - همه ی آنها نفع و بقاء حاکمان را بر جامعه ترجیح می دهند. و دراین راستا تمام تبلیغات خود را بکار می گیرند.
۶ - صاحبان قدرت منهای آزادگی و دینداری عملی فورا" همدیگر را پیدا می کنند و برای رسیدن به دنیا و ابقاء در قدرت ، با هم وارد معامله می شوند. آنها فقط به دنیا داری و استفاده از مواهب آن فکر می کنند.
۷ - صاحبان قدرت در جامعه، بلی قربان گو و انسان تسلیم شده وطرفدار می خواهند. به همین خاطر دانایی و رفاه تابعان خویش رابیشتر از قوت لایموت و مختصر سواد ی را بر نمی تابند.
۸ - جنگ صاحبان قدرت هم برای رسیدن به بهره و سود می باشد وقتی به آن رسیدند ، آتش بس اعلام می شود، والبته پیامدهای آن خونریزی های وحشتناک، ایجاد زندگی نا زیبا تواءم با فقر و بدبختی و نقص در اموال و انفس است. به قول شاعر؛
بریزند خون از پی خواسته
شود زندگی بد آراسته
در دنیای نامتعادل جامعه ی بشری، فقط آنها که دل از جان شسته ، و دست از محافظه کاری برداشته اند، آنها انسانهایی شریف و پیرو واقعی انبیاء هستند. و همان ها امیدوار کننده ی آزادگان و مستضعفان آگاه جهان هستند.
در آخر؛
مُردم از حیوانی و آدم شدم
پس چه ترسم کی زمُردن کم شدم


"رمز لب فروبستن "
نگارش : احمد لطفی
مقدمه:
لب فرو بستن، و سکوت و خاموشی، از جانب اهل خرد و بزرگان معرفت، بیشتر از سخن گفتن، توصیه شده است. برخی هم رعایت تعادل و توازن در بین سکوت کردن، و سخن گفتن را توصیه کرده اند. برخی نیز سخن گفتن به جا و به موقع را ضروری دانسته اند.
...
[مشاهده متن کامل]

آنها که گوش دادن و سکوت را بر سخن گفتن ترجیح می دهند. پشتوانه ی این تئوری آن است که خداوند به انسان دوگوش و یک زبان عنایت کرده است. بنابراین شایسته است دو کلمه بشنوی، و یک کلمه حرف بزنی، به عبارت دیگر اگر یکساعت سخن می گوئیم ، بایستی دوساعت گوش بدهیم و شنونده باشیم.
پیامبر اسلام ( ص ) آنقدر سخنان اهل خرد و مردم را گوش می داد، و کمتر سخن می فرمود، که اعراب منافق، و بد خواهان، به وی لقب "اُذُن" داده بودند. و ایشان را زود باور می پنداشتند، در حالی که ایشان به عنوان رهبر جامعه صفت پسندیده ای را دنبال می کرد، تا حرف مردم را به دقت بشنود، بعد آنها را ارشاد و راهنمایی نمایند.
دسته ی دوم ، که رعایت تعادل و مفید بودن بین سخن گفتن و سکوت کردن را مطرح می کنند، در حقیقت یک اصل اخلاقی و ادب انسانی است که تا شنونده سکوت نکند سخن گفتن ِگوینده بی فایده است. گاهی نیز باید سخن گفت، زیرا روشنگری لازم است.
گاهی نیز باید سکوت کرد، چون وقتی که سخن گفتن تاءثیر ندارد، و شنونده ها شلوغ می کنند، در چنین شرایطی فرد خردمند با سکوتش هزاران سخن را فریاد می زند.
شیخ سعدی بزرگ، در فراز ی از نوشته هایش چنین آورده است؛
�دو چیز طیره عقل است: دم فرو بستن/ به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی�؛
یکی از توانایی هایی که خداوند به انسان داده توانایی قضاوت کردن است، یعنی هر انسانی می تواند ارزیابی کند چرا، چگونه، کجا و چه طور رفتاری را انجام بدهد و یا ممنوعیتی برای آن در نظر بگیرد. مهارت هایی که افراد دارند نیز با توجه به این قدرت و توانایی، کاربرد پیدا می کنند. یکی از این مهارت ها سکوت کردن است، اینکه شما کی سکوت کنید و کی تصمیم بگیرید حرف بزنید بسیار مهم است. سکوت کردن همیشه مثبت و مفید نیست. سکوت نکردن و حرف زدن هم همین طور. این ما هستیم که باید یاد بگیریم و بسنجیم کجا باید سکوت کرد و شنونده ای فعال بود و برعکس کجا نباید سکوت کنیم. [1]
خواهی که نیاری به سوی خویش زیان را
از گفته ناخوب نگه دار زبان را
ای برادر سخن نادان خاری است درشت
دور باش از سخن بیهده آسیب آسیب
"سخن در سخن گفتن"
یکی را از حکما شنیدم که می گفت:�هرگز کسی به جهل خویش اقرار نکرده است، مگر آن کس که چون دیگری در سخن باشد همچنان� تمام ناگفته، سخن آغاز کند
سخن را سرست، ای خردمند و بُن
میاور سخن در میان سُخن
خداوند تدبیر و فرهنگ و هوش
نگوید سخن، تا نبیند خموش
باتوجه به سخنان و اشعار حکیمانه، انسان نباید به میان کلام دیگری بپرد و چیزی بگوید، سخن وقتی ارزش دارد که گوش شنوایی برای آن باشد.
سعدی، به اقتباس از مولای متقیان حضرت علی ( ع ) ، که فرموده بودند؛ "حرف بزنید تا شناخته شوید" و "انسان در زیر زبان خویش نهفته است. "چنین سروده است؛
تامرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد.
ما آدمها گاهی تناسب بین سکوت و سخن را نمی دانیم. و همین عاملی برای بی کمالیها و عدم رعایت اخلاق و ادب خواهد شد. گاهی بدون علم به موضوعی اظهار نظر می کنیم و یا قضاوت بیجا می نمائیم، به قول شاعر؛
بی کمالی های انسان از سخن پیدا شود پسته ی بی مغز چو لب وا کند رسواشود
هر که گردد پاک طینت محرم دلها شود
هر که در خون صاف گردد قابل مینا شود
از دهان گل شنیدم بر سر بازار گفت
هر که با ناکس نشیند عاقبت رسوا شود
گوهر خود را مزن بر سنگ هر ناقابلی
صبر کن گوهر شناس قابلی پیدا شود
این زبان را چون کلیدی دان در گنج سخن
پسته بی مغز چون لب واکند رسوا شود
تخم در هر شوره زاری کاشتن بی حاصلی است
صبر کن تا یک زمین قابلی پیدا شود
آسیاب رزق ما در گردش است ای مدعی
با دو صد خون جگر یک لقمه نان پیدا شود
باتوجه به سایت گلستانه، سعدی شیرازی چنین آورده است؛
" یکی از دوستان که در کجاوه انیس من بود و در حجره جلیس به رسم قدیم از در درآمد چندان که نشاط ملاعبت کرد و بساط مداعبت گسترد جوابش نگفتم و سر از زانوی تعبد برنگرفتم رنجیده نگه کرد و گفت؛
کنونت که امکان گفتار هست�
�بگو ای برادر به لطف و خوشی
که فردا چو پیک اجل دررسد�
به حکم ضرورت زبان درکشی
کسی از متعلقان منش بر حسب واقعه مطلع گردانید که فلان عزم کرده است و نیت جزم��که بقیت عمر معتکف نشیند و خاموشی گزیند��تو نیز اگر توانی سر خویش گیر و راه مجانبت پیش��گفتا به عزت عظیم و صحبت قدیم که دم برنیارم و قدم برندارم��مگر آن گه، که سخن گفته شود به عادت مألوف و طریق معروف��که آزردن دوستان جهل است و کفارت یمین سهل���و خلاف راه صواب است و نقض رأی اولوالالباب��ذوالفقار علی در نیام و زبان سعدی در کام
زبان در دهان ای خردمند چیست�
��کلیـد درگنــج صــاحب هنــر
چو در بسته باشد چه داند کسی�
�که جوهر فروش است یا پیلور
اگر چه پیش خردمند خامشی ادب است�
�به وقت مصلحت آن به که در سخن کوشی
دو چیز طیره عقـل است دم فـرو بستن�
�به وقت گفتـن و گفتــن به وقت خامــوشـی"
منابع و پی نوشته ها:
[1] - سایت آفتاب آنلاین - پیرامون دو چیز طیره ی عقل است
۲ - سایت گلستانه
۳ - نهج البلاغه -
امام علی ( علیه السلام ) در حکمت ۱۴۸ نهج البلاغه فرمودند:الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ. �انسان زیر زبان خود پنهان است ( و تا سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد ) .
همچنین امام علی ( علیه السلام ) �به دنبال این جمله مى فرماید:��فَزِنْ کَلاَمَکَ وَاعْرِضْهُ عَلَى الْعَقْلِ وَالْمَعْرِفَةِ فَإِنْ کَانَ لِلَّهِ وَفِی اللَّهِ فَتَکَلَّمْ بِهِ وَإِنْ کَانَ غَیْرَ ذَلِکَ فَالسُّکُوتُ خَیْرٌ مِنْه; �حال که چنین است کلام خود را بسنج و بر عقل و معرفت عرضه دار هرگاه رضاى خدا در آن است آن را بر زبان جارى کن و اگر غیر از آن است سکوت از چنین سخن گفتنى بهتر است�.
۴ - قرآن مجید -
آیه اُذُن�یا�آیه تصدیق� ( سوره توبه:۶۱ ) درباره عده ای ازمنافقان�نازل شد که با سخنان خود�پیامبر ( ص ) �را آزار می دادند و او را زودباور معرفی می کردند. این آیه اهتمام و توجه پیامبر به سخنان مردم را صفتی مثبت برای رهبر جامعه می داند که باعث خیر برای همه است و موجب حفظ حرمت و آبروی افراد می شود.

Ahmad Lotfi:
Ahmad Lotfi:
واعظ شهر چنین گفت - ۱۴
نویسنده: احمد لطفی
مقدمه:
واعظ، گاهی خود را درس می دهد. وی گوش جان به کلام بزرگان می سپارد، و از محضر علماء یا کتب آنها بهره می برد.
...
[مشاهده متن کامل]

در روزیکشنبه مورخ ۲۸ مهرماه سال ۱۳۹۸، مراسم فاتحه خوانی مادر یکی از شهدای هشت سال دفاع مقدس بود، مطالبی آماده شد، که خلاصه ی آن به شرح زیر است.
حضرت امام حسین ( ع ) در باره ی عدم دل مشغولی به دنیا و نپر اختن به تجمل گرایی در کتاب نهج الشهاده صفحه ۴۷ فرموده است؛
عباد اللهِ لاتشتغلوا بالدُّنیا، فإنّ القبر بیتُ العمل، فاعملوا ولاتغفلوا
یعنی:
ای بندگان خدا، خود را مشغول و سرگرم دنیا نکنید[خود را مشغول و سرگرم دنیا وتجملات آن قرار ندهید] نکنید، که همانا قبر خانه ای است که عمل ( صالح ) می خواهد، پس عمل و فعالیتی کنید ( که در قبر مفید و نجات بخش باشد ) و از آن غافل نشوید. [پس مواظب باشید که غفلت نکنید. ]
این کلام نورانی و کوتاه حقیقتی پر معنا را به ما آموزش می دهد. زیرا لقمان حکیم نیز به فرزندش فرمود؛
"فرزندم! خدا و مرگ راهرگز فراموش نکن. " چون مرگ عقبه ای برای پایان زندگی دنیوی هر فرد است. و راه برزخ از دنیا می گذرد.
بر طبق فرمایش پیامبر اسلام ( ص ) ؛
"دنیا کشتزار آخرت است" و ما در دنیا توان و امکان انجام عمل خوب یا بد را داریم، و بهشت و دوزخ را خودمان با اعمالمان می سازیم، و تلاشها ی ما در دنیا نتیجه اش در پیشگاه خدا رقم می خورد، و با قضاوت کردگار فرد به رستگاری و یا گرفتاری دچار می شود. دنیا بسان گهواره، کودک وجود ما را به خواب رهنمون می سازد، زیرا که شهوات و ظواهر دنیا طوری است که انسان محو و مبهوت آنها می شود. در حالیکه اگر غافل نباشیم مظاهر دنیا راهم هنر نمایی خدا می دانیم . و به قول شاعر؛
هرآنچه دیده بیند
خدایش آفریده
بنابراین شیوه ی صحیح از مواهب دنیا را خداوند گذشته از فطرت و عقل باطنی، پیامبران و اوصیاء و علماء را هم فرستاده تا رفتار و کردار و گفتار ما را به قاعده در آورد.
در حقیقت پیامبران و رهبران دینی برای این آمده اند که ما را از غفلت برهانند. و در بارگاه ربوبی هم آنچه ارزش دارد، عمل صالح است و ایمان آوردن به حق و به عالم غیب و عمل نیکو انجام دادن و صبر و مقاومت در راه هدف والا و مقدس است.
برآیند این سه مقوله نجات از آتش جهنم و رسیدن به فردوس برین است. عبرتها غفلت را ازبین می برند، اما برخی از ما هشیار و بیدار و دانا به معنای واقعی نمی شویم. و حال ِ غافل ما را فردوسی سالها پیش چنین بیان فرموده است؛
جهان سر به سر همه عبرت است
چرا بهره ی ما فقط غفلت است


واعظ شهر چنین گفت - ۱۳
نویسنده: احمد لطفی
مقدمه:
انسان در این دنیای نا آرام و پر جنب و جوش، به دنبال گذر گاهی است، که خود را از شر و شور دنیا نجات دهد.
انسان با جلوه های دنیا و تعصبات کور جاهلی، متاءسفانه دل و عقل به خالق هستی نمی سپارد، و ایمان واقعی به هستی بخش پیدا نمی کند.
...
[مشاهده متن کامل]

واعظان و بزرگان معرفت، با گفتار و کردار خویش ما را به راه نجاتبخش اسلام دعوت می کنند. اما بسیاری از ما ابناء آدم، دل به دین خدا نسپرده ایم، و در این دایره هستی سرگردان و بلا تکلیفیم . تفکر ما بین سنن اجتماعی و بومی محلی و یا تفکر و عملکرد گذشتگان خویش دست و پا می زنیم و دل صد دله را یکدل نمی کنیم. هر حدیثی از ناجیان بشر و امامان طاهرین ( ع ) مکملی و تفسیری بر متون قرآن است، تا فهم و درک و باور ما را به حق نزدیک نماید. اما گوش دل و چشم عقل ما گویی کر و کور هستند، وهنوز تکلیفمان را باخودمان حل نمی کنیم. به عبارت دیگر با خودمن در ویرایش متون و درک معنای مشترک، واقعا" مشکل داشته، و داریم .
ما در ساختار فکری و عملی دچار یک ضعف و نقیصه ی کلی هستیم. شب تا صبح به یک نوع سبک زندگی عادت کرده ایم، و درچنبره ی روز مرگی و عادتها گرفتارگشته ایم، و از این عالم دهشتناک و بیم آلود گاه غافلیم و خواب آلود و گاه خود را به خواب و خیال می زنیم، و گاه از وحشت این بیغوله ی زندگی خود را با دود و دم و مواد مخدر و الکی خوش بودن و بی مسئولیتی مشغول می کنیم، شاید این زندان بزرگ را با روحی بزرگ در هم بشکنیم. و رستگاری ابدی بدست آوریم.
حضرت علی ابن الحسین ( ع ) در باره ی رابطه ی گناه و و عدم استجابت دعا مطالبی چند به شرح زیر ذکر کرده است ؛
برطبق کتاب میزان الحکمه، جلد چهارم صفحه ی ۲۸۷ حضرت امام سجّاد علیه السلام، فرموده، است؛
گناهانى که از استجابت دعا جلوگیرى مى کنند عبارتند از:
بد نیّتى،
خبث باطن،
دورویى با برادران،
باور نداشتن به اجابت دعا،
به تأخیر انداختن نمازهاى واجب تا آن که وقتشان بگذرد،
تقرّب نجستن به خداوند عزّ و جلّ با نیکوکارى و صدقه،
بد زبانى و زشت گویى
ثدعا در حقیقت درد و دل و راز ونیاز بنده ی گرفتار و دردمند و غمگین به درگاه خداوند است. همین دعا ها و استغاثه های ما گاهی بر اثر خطاها و گناهانی چون نیت بد، و بد زبانی و بی اهمیتی به نماز، و. . . . . مستجاب نمی شوند، به همین دلیل اگر می خواهیم به تعادل روحی و روانی و آرامش باطنی و در یک جمله به تقرب خدا دست پیدا کنیم، ضمن علم و آگاهی به عواقب عوامل بازدارنده ومنفی که ذکر شد ، باید تغییر در نگرش و رفتار خویش بوجود آوریم.
زندگی ماشینی امروز، رقابتها، حسادتها و امراض روحی و روانی و جسمانی فراوانی ایجاد کرده، و این آسیبها ما را احاطه کرده است. شتاب تغییرات و سرعت علم در هر موضوعی، شهروندان را گیج و مبهوت ساخته است. برخی ندانستن و نگفتن را حلّال مشکلها می دانند، ولی پیمانی که خدا از دانایان گرفته را چگونه توجیه کنیم. واقعیت این است که زمانه ی ما تفاوت فرهنگی و دیدگاه ها را در هر موضوعی تاء ئید می نماید.
راهی که بر تقریب افکار و مذاهب اشاره و درخشش دارد، انسانهای متعصب، و ماجرا جو، با برحق دانستن افکار و سلائق خویش در هر نوع سبک زندگی، راه تثبیت شده ی فرهنگی و اصول کلی انسانیت را زیر سوءال می برند، و برای پویایی آزادگی و سالم زیستن در این جهان پر راز و رمز ، عوامل سازنده ی آنتروپی های منفی بیکار نمی نشینند و جهان را نازیبا و پر از فتنه و شر کرده اند. راه های صلح و ادب را به خاطر تبعیت از هوای نفس، مسدود می کنند. در چنین شرایطی نیت خیر جایش را به نیت بد، اشتیاق در عبادت جایش را به سهل انگاری در نماز و. . . می دهد، و زیبایی باطن جایش را به باطن زشت می دهد.
تقوا و یگانگی روحی و اجتماعی و یکرنگی جایش را به دو رویی و نفاق می دهد.
امید و توکل برخدا وند، برای بر آورده شدن آرزوها و دعا هایشان، جای خویش را به نا امیدی و افسردگی و گمراهی و بی باوری به اجابت دعا مُبدل می کنند.
آدمِ امروز، تنها و بی سامان، و نا امید حال و روزی پریشان پیدا کرده ، از کار خیر خالصانه و عاقلانه و عاشقانه عاجزند، برعکس رو به پرخاشگی و بد زبانی و بد رفتاری آورده اند و محیط اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و. . . را نا زیبا ساخته اند.
موانع استجابت دعا هرکدام عاملی برای سقوط انسان از انسانیت می باشند. امیدوارم این سخنان در نجات همگان و نگارنده ی سرتا پا تقصیر تاثیر داشته باشند.

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤٩)

بپرس