احمد زیبرم ( ۱۳۲۳، بندرانزلی - ۱۳۵۱، تهران ) عضو سازمان چریکهای فدایی خلق ایران بود که در درگیری مسلحانه با مأموران ساواک در اوایل دههٔ پنجاه در نازی آباد تهران جان باخت.
احمد زیبرم در سال ۱۳۲۳ در خانواده ای ماهیگیر در بندر انزلی به دنیا آمد و از کودکی به کار شیلات اشتغال یافت. وی پس از سربازی در یکی از کتابخانه های شهرداری در تهران مشغول به کار شد و از اواخر دهه چهل به سازمان چریک های فدایی خلق پیوست. وی در بسیاری از عملیات های این سازمان در تهران حضور داشت.
... [مشاهده متن کامل]
در مرداد ماه ۱۳۵۱ هنگامی که مأموران ساواک در یکی از محلات جنوب شهر تهران او را شناسایی کرده بودند، احمد زیبرم به داخل منزلی پناه برد. او که می دانست مأموران در پی دستگیری او بوده و در این راه به هر کاری دست می زنند، برای اینکه به ساکنین آن خانه آسیبی نرسد آنها را به زیر زمین هدایت کرد و از خانم صاحب خانه درخواست چادر و یک ظرف کرد و مبلغی بابت آنها به آن خانم پرداخت ( خبرنگاری که این نکته را در روزنامه های آن زمان درج کرده بود با مشکلات بسیار زیادی روبرو شد ) . او ظرف را با کمک چادر به سینه خود بست و مهماتش را داخل آن جا داد. احمد زیبرم هنگامی که تا آخر با مأموران ساواک جنگید در نهایت با آخرین گلوله و سیانور مانند بسیاری دیگر از چریک های فدایی خلق به زندگیش خاتمه داد که زنده به دست ساواک نیفتد.
احمد شاملو شعری به یاد زیبرم سروده است:
«نگاه کن
چه فروتنانه بر درگاهِ نجابت به خاک می شکند
رخساره ای که توفان اش
مسخ نیارست کرد.
چه فروتنانه بر آستانهٔ تو به خاک می افتد
آن که در کمرگاهِ دریا
دست حلقه توانست کرد.
نگاه کن
چه بزرگ وارانه در پای تو سر نهاد
آن که مرگ اش
میلادِ پُر هیاهوی هزار شه زاده بود.
نگاه کن!»
شاملو همچنین شعر «بچه های اعماق» را نیز که به علیرضا اسپهبد تقدیم کرده ، برای احمد زیبرم سروده است. بخش آغازین این شعر به صورت زیر است:
در شهرِ بی خیابان می بالند
در شبکه ی مورگی پس کوچه و بُن بست،
آغشته ی دودِ کوره و قاچاق و زردزخم
قابِ رنگین در جیب و تیرکمان در دست، بچه های اعماق
بچه های اعماق
. . . .

احمد زیبرم در سال ۱۳۲۳ در خانواده ای ماهیگیر در بندر انزلی به دنیا آمد و از کودکی به کار شیلات اشتغال یافت. وی پس از سربازی در یکی از کتابخانه های شهرداری در تهران مشغول به کار شد و از اواخر دهه چهل به سازمان چریک های فدایی خلق پیوست. وی در بسیاری از عملیات های این سازمان در تهران حضور داشت.
... [مشاهده متن کامل]
در مرداد ماه ۱۳۵۱ هنگامی که مأموران ساواک در یکی از محلات جنوب شهر تهران او را شناسایی کرده بودند، احمد زیبرم به داخل منزلی پناه برد. او که می دانست مأموران در پی دستگیری او بوده و در این راه به هر کاری دست می زنند، برای اینکه به ساکنین آن خانه آسیبی نرسد آنها را به زیر زمین هدایت کرد و از خانم صاحب خانه درخواست چادر و یک ظرف کرد و مبلغی بابت آنها به آن خانم پرداخت ( خبرنگاری که این نکته را در روزنامه های آن زمان درج کرده بود با مشکلات بسیار زیادی روبرو شد ) . او ظرف را با کمک چادر به سینه خود بست و مهماتش را داخل آن جا داد. احمد زیبرم هنگامی که تا آخر با مأموران ساواک جنگید در نهایت با آخرین گلوله و سیانور مانند بسیاری دیگر از چریک های فدایی خلق به زندگیش خاتمه داد که زنده به دست ساواک نیفتد.
احمد شاملو شعری به یاد زیبرم سروده است:
«نگاه کن
چه فروتنانه بر درگاهِ نجابت به خاک می شکند
رخساره ای که توفان اش
مسخ نیارست کرد.
چه فروتنانه بر آستانهٔ تو به خاک می افتد
آن که در کمرگاهِ دریا
دست حلقه توانست کرد.
نگاه کن
چه بزرگ وارانه در پای تو سر نهاد
آن که مرگ اش
میلادِ پُر هیاهوی هزار شه زاده بود.
نگاه کن!»
شاملو همچنین شعر «بچه های اعماق» را نیز که به علیرضا اسپهبد تقدیم کرده ، برای احمد زیبرم سروده است. بخش آغازین این شعر به صورت زیر است:
در شهرِ بی خیابان می بالند
در شبکه ی مورگی پس کوچه و بُن بست،
آغشته ی دودِ کوره و قاچاق و زردزخم
قابِ رنگین در جیب و تیرکمان در دست، بچه های اعماق
بچه های اعماق
. . . .
