چون مار همه بر تن او بترکد اندام
چون نار همه در شکمش خون شود احشا.
مسعودسعد.
|| در عرف عام ، اعضائی که حشو تنور تن یعنی به درون آن باشند و در پاره ای جاها مراد مجموع چیزهاست که در میان اضلاع است از آلات تنفس و آلات غذا.احشاء. [ اِ ] ( ع مص ) دادن شتر ریزه. ( منتهی الارب ). شتر خرد و ریزه دادن.