احسان الله خان دوستدار ( زادهٔ ۱۲۶۳ - درگذشتهٔ ۱۹ اسفند ۱۳۱۷ ) ملقب به رفیق سرخ سیاستمدار انقلابی ایرانی بود. او دومین چهرهٔ برجستهٔ جنبش جنگل و رهبر جناح رادیکال آن بود. او از جمله مجاهدین صدر مشروطه بود که در سال ۱۲۸۸ در فتح تهران و برانداختن استبداد صغیر محمدعلی شاه مشارکت کرد. او مدتی بعد به کمیتهٔ مجازات پیوست اما پس از مدتی به گیلان گریخت و در آستانهٔ انقلاب اکتبر به میرزا کوچک خان پیوست. او پس از ورود نیروهای شوروی به انزلی به همکاری نزدیک با حزب کمونیست ایران پرداخت. اقدامات احسان الله خان و یاران نزدیک کمونیست او که نهضت جنگل را رادیکال کرد و برخلاف توافق های میان میرزا کوچک خان و کمونیست ها بود سرانجام موجب خصومت این دو رهبر برجستهٔ گیلان شد. به دنبال ترک رشت از سوی میرزا کوچک خان، احسان با اطلاع و کمک شوروی، کودتایی را در مرداد ۱۲۹۹ ضد میرزا ترتیب داد و کنترل حکومت جمهوری شورایی سوسیالیستی ایران را به دست آورد و همچنین حمله به تهران با هدف بنیان نهادن یک سوسیالیسم تمام عیار را در دستور کار خود نهاد. این حکومت مدتی بعد سقوط کرد و احسان الله خان در پاییز ۱۳۰۰ شمسی به توصیهٔ سفیر شوروی به آذربایجان شوروی گریخت و دیگر به ایران بازنگشت. او در اواخر دههٔ ۱۹۳۰ میلادی و در جریان تصفیه های استالینی کشته شد. وی عموی آرامش دوستدار است.
... [مشاهده متن کامل]
احسان اللّه خان در ۱۲۶۳ در ساری متولد شد. پدرش، میرزا علی اکبر حافظ الصحه که پزشک تجربی بود، و مادرش هر دو بابی بودند. او از جمله بهائیانی بود که نظریهٔ عدم دخالت در سیاست بهائیت را نادیده گرفت.
احسان اللّه خان مدتی کوتاه در دارالفنون تهران درس خواند، فرانسه آموخت ( زین رو ادبیات سیاسی رادیکال اروپایی در دسترس او بود ) و سپس به اردوی مجاهدان مشروطه خواه در مبارزه برای خلع ید از محمدعلی شاه و استقرار مجدد مشروطه پیوست و در فتح تهران در ژوئیهٔ ۱۹۰۹ شرکت کرد. با آغاز جنگ جهانی اول به هواداری از گروه های طرفدار عثمانی/آلمانی برخاست و در ۱۲۹۵ به «دولت موقت» هوادار آلمان در کرمانشاه پیوست و در آنجا دوشادوش نیروهای عثمانی/آلمانی در جبهه های غرب جنگید.
برخلاف باور رایج مبتنی بر ادعای خود او، احسان الله خان از بنیان گذاران نهضت جنگل نبود ولی در ۱۹۱۷ بدان پیوست. در پی شکست «دولت موقت»، به تهران برگشت و به «کمیتهٔ مجازات» پیوست؛ گروهی که در ربیع الثانی ۱۳۳۵ در تهران تشکیل شد و به رأی خود کسانی چون اسماعیل خان ( رئیس انبار غله ) و میرزا محسن مجتهد و چند نفر دیگر را که «خائن به منافع کشور» می شناخت ترور می کرد. در پی تعقیب نیروهای نظمیه در پایتخت با دستگیری سران و اعضای برجسته آن در شوال همان سال، تشکیلات کمیته برچیده شد. از میان سران و اعضای فعال کمیتهٔ مجازات که در طول مدت کمی، هرکدام به شیوه های مختلف کشته شدند، فقط احسان الله خان توانست که جان سالم به در برد. او به گیلان گریخت و در شب انقلاب اکتبر در روسیه، به نهضت کوچک خان جنگلی پیوست. در گیلان رهبری جناح چپ جنگلی ها را بر عهده گرفت و در ارتباط تنگاتنگ با بلشویک ها به فعالیت پرداخت. این جناح، هوادار یک برنامهٔ خالص کمونیستی و شوروی کردن ایران بود. هدف آن تأسیس یک نظام آموزشی رایگان در سرتاسر کشور، با ایدئولوژی کمونیستی «آزادسازی از زنجیر بردگی و سرکوب به نفع توده ها»، ملی کردن کارخانجات، معادن، آسیاب ها، آبرسانی، بانکداری و حمل و نقل عمومی برای ایجاد یک نظام حمل و نقل ملی، ارتقای نظام تعاونی برای صنعتگران و خرده تولیدکنندگان، لغو مستغلات خصوصی ارضی و انتقال زمین های وقفی به دهقانان تولیدکننده برای توسعهٔ یک نظام ملی خانه سازی تحت نظارت دولت مرکزی و شوراهای محلی و تنظیم شرایط کار و بهداشت عمومی از راه برنامه های قانونی مترقی بود.
... [مشاهده متن کامل]
احسان اللّه خان در ۱۲۶۳ در ساری متولد شد. پدرش، میرزا علی اکبر حافظ الصحه که پزشک تجربی بود، و مادرش هر دو بابی بودند. او از جمله بهائیانی بود که نظریهٔ عدم دخالت در سیاست بهائیت را نادیده گرفت.
احسان اللّه خان مدتی کوتاه در دارالفنون تهران درس خواند، فرانسه آموخت ( زین رو ادبیات سیاسی رادیکال اروپایی در دسترس او بود ) و سپس به اردوی مجاهدان مشروطه خواه در مبارزه برای خلع ید از محمدعلی شاه و استقرار مجدد مشروطه پیوست و در فتح تهران در ژوئیهٔ ۱۹۰۹ شرکت کرد. با آغاز جنگ جهانی اول به هواداری از گروه های طرفدار عثمانی/آلمانی برخاست و در ۱۲۹۵ به «دولت موقت» هوادار آلمان در کرمانشاه پیوست و در آنجا دوشادوش نیروهای عثمانی/آلمانی در جبهه های غرب جنگید.
برخلاف باور رایج مبتنی بر ادعای خود او، احسان الله خان از بنیان گذاران نهضت جنگل نبود ولی در ۱۹۱۷ بدان پیوست. در پی شکست «دولت موقت»، به تهران برگشت و به «کمیتهٔ مجازات» پیوست؛ گروهی که در ربیع الثانی ۱۳۳۵ در تهران تشکیل شد و به رأی خود کسانی چون اسماعیل خان ( رئیس انبار غله ) و میرزا محسن مجتهد و چند نفر دیگر را که «خائن به منافع کشور» می شناخت ترور می کرد. در پی تعقیب نیروهای نظمیه در پایتخت با دستگیری سران و اعضای برجسته آن در شوال همان سال، تشکیلات کمیته برچیده شد. از میان سران و اعضای فعال کمیتهٔ مجازات که در طول مدت کمی، هرکدام به شیوه های مختلف کشته شدند، فقط احسان الله خان توانست که جان سالم به در برد. او به گیلان گریخت و در شب انقلاب اکتبر در روسیه، به نهضت کوچک خان جنگلی پیوست. در گیلان رهبری جناح چپ جنگلی ها را بر عهده گرفت و در ارتباط تنگاتنگ با بلشویک ها به فعالیت پرداخت. این جناح، هوادار یک برنامهٔ خالص کمونیستی و شوروی کردن ایران بود. هدف آن تأسیس یک نظام آموزشی رایگان در سرتاسر کشور، با ایدئولوژی کمونیستی «آزادسازی از زنجیر بردگی و سرکوب به نفع توده ها»، ملی کردن کارخانجات، معادن، آسیاب ها، آبرسانی، بانکداری و حمل و نقل عمومی برای ایجاد یک نظام حمل و نقل ملی، ارتقای نظام تعاونی برای صنعتگران و خرده تولیدکنندگان، لغو مستغلات خصوصی ارضی و انتقال زمین های وقفی به دهقانان تولیدکننده برای توسعهٔ یک نظام ملی خانه سازی تحت نظارت دولت مرکزی و شوراهای محلی و تنظیم شرایط کار و بهداشت عمومی از راه برنامه های قانونی مترقی بود.