احزیلال. [ اِ ] ( ع مص ) گرد آمدن. مجتمع شدن. || اِحزیلال فؤاد؛ منضم گردیدن دل از بیم. || احزیلال بعیر در سیر؛ بلند گردیدن شتر. || احزیلال سحاب ؛ بلند شدن ابر. || احزیلال جبل ؛ بلند شدن کوه بر گوراب.