احرض

لغت نامه دهخدا

احرض. [ اَ رَ ] ( ع ص ) تنگ چشم. || آنکه کرانه پلکهای چشم وی ریخته باشد. ( منتهی الارب ). || ( ن تف ) نعت تفضیلی از حرض.

احرض. [ اَ رُ ] ( اِخ ) کوهی است ببلاد هذیل و از این رو آن را احرُض خوانند که هرکه از آب آنجا خورد معده وی فاسد گردد.

پیشنهاد کاربران

بپرس