احراف

لغت نامه دهخدا

احراف. [ اِ ] ( ع مص ) خداوند مال افزوده و باصلاح آمده گردیدن. ( منتهی الارب ). نیکومال شدن. افزایش کردن مال. || احراف ناقه ؛ لاغر کردن. لاغر گردانیدن. ( منتهی الارب ). اشتر نزار کردن. ( تاج المصادر ). || ورزه کردن. کسب کردن. ( منتهی الارب ). ورزیدن. || پاداش نیکی یا بدی دادن. ( منتهی الارب ).

احراف. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ حَرف. طرفها. جانبها. || ( ص ، اِ ) شتران ماده لاغر.

فرهنگ فارسی

جانبها شتران ماده لاغر

پیشنهاد کاربران

بپرس