احدل

لغت نامه دهخدا

احدل. [ اَ دَ ] ( ع ص ) مردی که یک دوش وی افراخته تر باشد از دیگر. ( منتهی الارب ). آنکه یک دوشش افراشته تر باشد از دیگر. ( تاج المصادر ) ( زوزنی ). یک دوش بالیده. ( مهذب الاسماء ). || مردی که کتف و گردن وی بسوی سینه بیرون آمده باشد. ( منتهی الارب ). || مرد کژگردن. گردن کج. || یک خایه. || بریک جانب راه رونده. || چپه دست. آنکه با دست چپ بهتر و بیشتر کار کند. ج ، حُدل. ( منتهی الارب ).

احدل. [ اَدَ ] ( اِخ ) نام اسپ ابوذر، و یا صواب به جیم است.

احدل. [ اَ دَ ] ( اِخ ) نام سگی.

فرهنگ فارسی

نام سکی

پیشنهاد کاربران

بپرس