احداج

لغت نامه دهخدا

احداج. [ اِ ] ( ع مص ) سخت شدن درخت حنظل. ( تاج المصادر ) ( زوزنی ). بار آوردن آن. ( منتهی الارب ). || حِدْج ( نوعی کجاوه ) بستن بر شتر. ( منتهی الارب ).

احداج. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ حِدج.

پیشنهاد کاربران

بپرس