احداث
/~ehdAs/
مترادف احداث: ایجاد، پیدایش، تاسیس، خلق، ساخت، ساختن
برابر پارسی: پدید آوردن، ساخت
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- احداث کردن ؛ نو آوردن. بنوی کردن.
احداث. [اَ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ حَدَث. جوانان. نوجوانان : مجالسة الأحداث مفسدة الدین. ( امیرالمؤمنین علی علیه السلام ). و احداث متعلمان بطریق تحصیل علم و موعظت نگرند. ( کلیله و دمنه ). که از احداث فقهای حضرت و افراد علمای دولت بمزیت هنر و مزید خرد مستثنی است. ( کلیله و دمنه ). اما جماعتی احداث از سر نزق شباب و قلت تجارب و غفلت از عواقب امور، سر باز زدند و ازآن قرار تجافی نمودند. ( ترجمه تاریخ یمینی ). || احداث دَهر؛ سختیهای زمانه. بلاهای روزگار. || بارانهای اوّل سال. || احداث موجبه وضوء؛ حدثها که وضو باطل کند ( اصطلاح فقه ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(اِ ) [ ع . ] (مص م . )چیزی نو به وجود آوردن ، ساختن و برقرار کردن .
فرهنگ عمید
۱. تٲسیس کردن، ساختن.
۲. [قدیمی] چیز تازه به وجود آوردن.
دانشنامه آزاد فارسی
اَحداث
جمعِ «حَدَثْ»، به معنی جوانان رخدادها و بلایای روزگار و نوآوری و بدعت که در تاریخ اسلام معانی گوناگونی یافته است. ظاهراً نخستین بار در روزگار خلافت عمر، منصبی با نام والی یا امیر احداث برای رسیدگی به حوادث تازه و جلوگیری از بی نظمی پیدا شد. از حدود قرن ۳ق والیان احداث، افزون بر مبارزه با تباهکاری و بی رسمی، در کار قضاوت نیز دخالت کردند. در مصر و شام از قرن ۴ق، احداث به طبقه ای از شبه نظامیان و جنگجویان غیر رسمی شهری نیز گفته می شده که در تاریخ سیاسی منطقه مؤثر بوده اند، ظاهراً عامۀ مردم، آنان را به چشم حادثه جویانی نفرت انگیز می نگریستند. زمانی که یکی از امرای سلجوقی روی به دمشق نهاد، مردم شادی ها کردند و از او خواستند تا ایشان را از ستم احداث برهاند. عیاران ایران و عراق نیز، در قرن ۴ق، گویا شکل دیگری از احداث بوده اند. اصطلاح احداث مترادف با عسس، همچنین به دلیران شبگرد گفته می شده که رسماً درشمار مأموران داروغه، نگهبان نظم و امنیت شهر در شب بوده اند. در داستان حسین کُرد، احداث به معنی رئیس شبگردان به کار رفته است. از دیگر معانی احداث مالیات های غیر مرسوم ماهانه بود که آن ها را مکوس نیز خوانده اند و در مصر، عراق، ایران و هند از مردم یا صاحبان کالا می ستانده اند. تا مقرری جنگجویان یا شبگردها پرداخت شود. این وجوه در روزگار صفویه به گونه ای مالیات مقطوع به نام وجوه احداث تبدیل شد که همه مردم آن را می پرداختند.
جمعِ «حَدَثْ»، به معنی جوانان رخدادها و بلایای روزگار و نوآوری و بدعت که در تاریخ اسلام معانی گوناگونی یافته است. ظاهراً نخستین بار در روزگار خلافت عمر، منصبی با نام والی یا امیر احداث برای رسیدگی به حوادث تازه و جلوگیری از بی نظمی پیدا شد. از حدود قرن ۳ق والیان احداث، افزون بر مبارزه با تباهکاری و بی رسمی، در کار قضاوت نیز دخالت کردند. در مصر و شام از قرن ۴ق، احداث به طبقه ای از شبه نظامیان و جنگجویان غیر رسمی شهری نیز گفته می شده که در تاریخ سیاسی منطقه مؤثر بوده اند، ظاهراً عامۀ مردم، آنان را به چشم حادثه جویانی نفرت انگیز می نگریستند. زمانی که یکی از امرای سلجوقی روی به دمشق نهاد، مردم شادی ها کردند و از او خواستند تا ایشان را از ستم احداث برهاند. عیاران ایران و عراق نیز، در قرن ۴ق، گویا شکل دیگری از احداث بوده اند. اصطلاح احداث مترادف با عسس، همچنین به دلیران شبگرد گفته می شده که رسماً درشمار مأموران داروغه، نگهبان نظم و امنیت شهر در شب بوده اند. در داستان حسین کُرد، احداث به معنی رئیس شبگردان به کار رفته است. از دیگر معانی احداث مالیات های غیر مرسوم ماهانه بود که آن ها را مکوس نیز خوانده اند و در مصر، عراق، ایران و هند از مردم یا صاحبان کالا می ستانده اند. تا مقرری جنگجویان یا شبگردها پرداخت شود. این وجوه در روزگار صفویه به گونه ای مالیات مقطوع به نام وجوه احداث تبدیل شد که همه مردم آن را می پرداختند.
wikijoo: احداث
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
این واژه فشاید ( به احتمال بالا ) از حدس آمده و چون با حرف و حدیث همراه است اشاره به ساخته شدن دارد همچون احداث. . . .
و پیشتر هم گفته بودم واج هایی که ث را دارا میباشند 100% ایرانی هستند
=> حدیث ایرانیست و به چم ساخته شده میباشد ؛ حرف و حدیث = حاشیه و ساختگی
... [مشاهده متن کامل]
احداث = ساختن
اثر = آنر لاتین ( honor ) / هنر / ماندن / بالیدن و . . .
ارث = earth = زمین = بر زمین مانده = ارثیه
پارث = پرثو ( خراسان کتیبه داریوش ) = پارت شده = جدا شده = دور مانده
مکث = درنگ
و . . . .
و پیشتر هم گفته بودم واج هایی که ث را دارا میباشند 100% ایرانی هستند
=> حدیث ایرانیست و به چم ساخته شده میباشد ؛ حرف و حدیث = حاشیه و ساختگی
... [مشاهده متن کامل]
احداث = ساختن
اثر = آنر لاتین ( honor ) / هنر / ماندن / بالیدن و . . .
ارث = earth = زمین = بر زمین مانده = ارثیه
پارث = پرثو ( خراسان کتیبه داریوش ) = پارت شده = جدا شده = دور مانده
مکث = درنگ
و . . . .
پدید آوری،
احداث کردن= پدید آوردن
احداث کردن= پدید آوردن
( احداث روزگار، چو احداث مست شد ) : ( مقامات حمیدی، مقامه ی سوم )
احداث نخست به معنی سختی ها و احداث دوم به معنی جوانان است
احداث نخست به معنی سختی ها و احداث دوم به معنی جوانان است
ساخت و ساز
Construction of 3 chain commercial complexes : احداث ۳ مجتمع تجاری زنجیره ای
از ایده تا احداث