احتمالی
/~ehtemAli/
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
مترادف ها
جسور، گستاخ، فرضی، احتمالی
باور کردنی، محتمل، احتمالی، امر احتمالی
باور کردنی، محتمل، احتمالی، راست نما
مشروط، شرطی، احتمالی، موکول بانجام شرطی، مشروط بشرایط معینی
احتمالی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیش بینی شده، نزدیک شدنی
احتمالی:همتای پارسی: کاباتی kābāti ( سغدی: każbāt )
لگینی legini ( کردی ) ،
لگینی legini ( کردی ) ،
اِحتِمالی: ١. انجامپذیر، انجام - شدنی، شدنی، رخدادنی، رویدادنی؛ شایدی، شایمند، گویا؛ شاید ٢. گمان - شده، گاس - شده، گمانی، گاسی ٣. شکیبیده، شکیب - کرده، بردباری - کرده، شکیبایی - کرده
گمانی
شدنی، پیش بینی شدنی، . . .
احتمالی یا محتمل = گمان ورزانه، گمان انگیز ( گمان بر انگیز )
گمان برانگیز
بجای واژه ی �احتمالی�، چه در گفتار و چه در نوشتار، می توان آمیخته واژه ی پارسی �گمان برانگیز� را بکار برد.
بجای واژه ی �احتمالی�، چه در گفتار و چه در نوشتار، می توان آمیخته واژه ی پارسی �گمان برانگیز� را بکار برد.