احتفان. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) احتفان شجر؛ برکندن درخت از بیخ. ( منتهی الارب ). از بن برکندن. || احتفان چیزی ؛ فراگرفتن آن را از خویش. ( منتهی الارب ). چیزی از بهر خویش فرا گرفتن. ( تاج المصادر ). || هر دو دست در زانو گذرانیده ببرداشتن کسی را. ( منتهی الارب ).