احتزاز

لغت نامه دهخدا

احتزاز. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) بریدن. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

بریدن

پیشنهاد کاربران

اهتزاز = بر افراشتن
احتراز = دوری جستن و پرهیز
احتزاز = با توجه به گفته های دوستان احتمالا بریدن
اعتزاز:عزیز شمردن_عزت_ارجمندی_گرامی داشتن
احتزاز:بریدن
اهتزاز:برای مثلا پرچم زیاد به کار میره به معنی جنبیدن و بر افراشتن
اعتذار:عذر خواهی_پوزش خواهی
اعزاز: بزرگداشت_گرامیداشت
نکته:خیلی به ( ع_ه_ح ) _ ( ض_ز_ذ_ظ ) توجه کنید.
به خصوص اگه کنکوری هستی مثل من❤️🙏
اهتزاز:برافراشته شدن
احتراز: بریدن
اهتزاز یعنی برافراشته کردن و احتزاز یعنی بریدن
اهتزاز:برافراشتن
احتزاز:بریدن
احتزاز یعنی بریدن!
کسانی که میگن یعنی برافراشتن
برافراشتن با اون یکی ه نوشته میشه یعنی اهتزاز!
اجتناب
اهتزاز: برافراشتن، جنبیدن
احتزاز: بریدن
احتراز: اجتناب کردن، پرهیز کردن
احتزاز یعنی شدت

دوری کردن
دوری کردن ( از تو پاسخنامه آزمون سنجش دیدم )
احتزاز = بریدن
اهتزاز = بر افراشته
احتزاز میشه بریدن و اهتزاز میشه برافراشته شدن
این کلمه به معنی برافراشته کردن نمی شه. واژه ی احتزاز به معنای بریدن هست و واژه ی اهتزاز به معنی برافراشته کردن می شه.
برافراشته کردن

بریدن
افراشتن
بریده شده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس