احتباس
/~ehtebAs/
لغت نامه دهخدا
- احتباس بول ؛ بازایستادن بول.شاشبند. اُسر.
|| واداشتن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر ). بازداشتن. || خسیس و ناکس شمردن. || بخل کردن. ( غیاث ). || بند گردیدن. || در زندان شدن. || ( اصطلاح طب ) مقابل استفراغ. مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: احتباس با باء موحده نزداطباء احتقان مواد در بدن باشد. و این لفظ هم بطریق لازم و هم بطریق متعدی استعمال شود. و احتباس طمث نیز از این ماده است ، چنانکه در کتاب حدودالامراض بیان کرده است.
- احتباس الطمث ؛ مرض مخصوص زنان ( اصطلاح طب ).
- احتباس خون ( اصطلاح طب ) .
فرهنگ فارسی
وا داشته شدن
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] زندانی شدن، محبوس شدن.
۳. [قدیمی] قطع شدن، بریده شدن.
۴. [قدیمی] خودداری، امتناع.
پیشنهاد کاربران
نگه داشتن
واماند