احبنطاء

لغت نامه دهخدا

احبنطاء. [ اِ ب ِ ] ( ع مص ) کلان شکم گردیدن.( منتهی الارب ). آماهیدن شکم. || پرخشم شدن. || زمین گیر شدن. بر زمین چسبیدن. به پشت واچسبیدن چنانکه هر دو پا بر هوا برکرده شود. دوسیدن ( در منتهی الارب دوشیدن آمده و آن غلط کاتب است ).

پیشنهاد کاربران

بپرس