لغت نامه دهخدا
- سوره احبار ؛ سوره مائده. ( غریبین ابوعبید هروی ).
- کعب الاحبار ؛ و آن غلط است و صحیح آن کعب الحبر باشد واو یکی از علمای تابعین است که از یهود بود و مسلمانی گرفت. ( منتهی الارب ).
احبار. [ اِ ] ( ع مص ) نشان گذاشتن. || بسیارنبات گردیدن زمین. || شاد کردن. ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
نشان گذاشتن بسیار نبات گردیدن زمین
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] به عالمان یهود و کاهنان،اَحبار گویند.
واژه شناسان «احبار» را جمع «حِبر» دانسته و درباره قرائت آن دیدگاههای متفاوتی بیان کرده اند؛ ابوهیثم و ابوعبید آن را به فتح حـاء ، ابن اثیر، فرّاء و جوهری به کسر آن، ولیث و ابن سکیت هر دو وجه را قرائت کرده اند و اصمعی در تعیین قرائت به فتح یا کسر، اظهار بی اطلاعی کرده است.
احبار در لغت
حِبر در لغت، به معنای «اثر نیکو» ، «زینت، جمال و بهاء» ، «مداد» ، «نوعی از لباس» ، «نعمت» و ... آمده و در اصطلاح به هر عالم اهل کتاب اگرچه بعداً مسلمان شده باشد گویند.
معنای اصطلاحی احبار
واژه پژوهان در ایجاد ارتباط میان معنای لغوی و اصطلاحی کوشش های فراوانی کرده اند؛ برخی با استدلال به آیات «اُدخُلُوا الجَنَّةَ اَنتُم واَزوجُکم تُحبَرون»
و «فَاَمَّا الَّذینَ ءامَنوا وعَمِلُوا الصّــلِحـتِ فَهُم فی رَوضَة یحبَرون»
، که بیشتر مفسران آن را به معنای برخورداری از نعمت تفسیر کرده اند، معنای حبر را «نعمت» دانسته و معانی دیگر مانند: شادمانی، سرور، اکرام، تحسین و ... را از لوازم و آثار آن برشمرده اند. برخی دیگر معنای آن را «اثر نیکو» دانسته و وجه نام گذاری عالم به حبر را ماندگاری آثار نیکوی آنها در میان مردم ذکر کرده اند. و کسانی که «حبر» را «مداد» معنا کرده اند، دلیل این نام گذاری را کتابت عالِم به وسیله مداد بیان کرده و برخی از آنان گفته اند: «کعب الحبر» که به اشتباه «کعب الأَحبار» شهرت یافته نیز از همین رو، چنین نام گرفته است.
احبار در زبانهای فارسی و انگلیسی
...
واژه شناسان «احبار» را جمع «حِبر» دانسته و درباره قرائت آن دیدگاههای متفاوتی بیان کرده اند؛ ابوهیثم و ابوعبید آن را به فتح حـاء ، ابن اثیر، فرّاء و جوهری به کسر آن، ولیث و ابن سکیت هر دو وجه را قرائت کرده اند و اصمعی در تعیین قرائت به فتح یا کسر، اظهار بی اطلاعی کرده است.
احبار در لغت
حِبر در لغت، به معنای «اثر نیکو» ، «زینت، جمال و بهاء» ، «مداد» ، «نوعی از لباس» ، «نعمت» و ... آمده و در اصطلاح به هر عالم اهل کتاب اگرچه بعداً مسلمان شده باشد گویند.
معنای اصطلاحی احبار
واژه پژوهان در ایجاد ارتباط میان معنای لغوی و اصطلاحی کوشش های فراوانی کرده اند؛ برخی با استدلال به آیات «اُدخُلُوا الجَنَّةَ اَنتُم واَزوجُکم تُحبَرون»
و «فَاَمَّا الَّذینَ ءامَنوا وعَمِلُوا الصّــلِحـتِ فَهُم فی رَوضَة یحبَرون»
، که بیشتر مفسران آن را به معنای برخورداری از نعمت تفسیر کرده اند، معنای حبر را «نعمت» دانسته و معانی دیگر مانند: شادمانی، سرور، اکرام، تحسین و ... را از لوازم و آثار آن برشمرده اند. برخی دیگر معنای آن را «اثر نیکو» دانسته و وجه نام گذاری عالم به حبر را ماندگاری آثار نیکوی آنها در میان مردم ذکر کرده اند. و کسانی که «حبر» را «مداد» معنا کرده اند، دلیل این نام گذاری را کتابت عالِم به وسیله مداد بیان کرده و برخی از آنان گفته اند: «کعب الحبر» که به اشتباه «کعب الأَحبار» شهرت یافته نیز از همین رو، چنین نام گرفته است.
احبار در زبانهای فارسی و انگلیسی
...
wikifeqh: علمای_یهود
[ویکی شیعه] أحبار عالمان اهل کتاب و عالمان یهود. کلمه احبار چهار بار در قرآن ذکر شده که دو مرتبه به همراه کلمه «رهبان» و دو مورد با کلمه «ربانیون» آمده است. مفسران معتقدند که معنای احبار متفاوت از کلمات «رهبان» و «ربانیون» است.
احبار را در لغت به معنای عالم و دانشمند و در اصطلاح، «عالم اهل کتاب» معرفی کرده اند. علامه طباطبائی احبار را گروهی از علمای اهل کتاب دانسته که به آنچه خداوند دستور داده، حکم کرده و در قلب خود آن ها را حفظ می کنند تا از تغییر و تحریف محفوظ بماند.
برخی منابع احبار را به معنای عالم دین یهود نیز معنا کرده اند که حتی اگر مسلمان شود نیز جزو احبار است.
احبار را در لغت به معنای عالم و دانشمند و در اصطلاح، «عالم اهل کتاب» معرفی کرده اند. علامه طباطبائی احبار را گروهی از علمای اهل کتاب دانسته که به آنچه خداوند دستور داده، حکم کرده و در قلب خود آن ها را حفظ می کنند تا از تغییر و تحریف محفوظ بماند.
برخی منابع احبار را به معنای عالم دین یهود نیز معنا کرده اند که حتی اگر مسلمان شود نیز جزو احبار است.
wikishia: احبار
[ویکی اهل البیت] عالمان یهود، کاهنان.
واژه «اَحبار»، به صورت صریح 4 بار در قرآن کریم ذکر شده است؛ دو بار به همراه «ربانیون» (سوره مائده/5، 44 و 63) و دو بار به همراه «رُهبان». (سوره توبه/9، 31 و 34) همچنین آیات فراوان دیگری بدون تصریح به نام احبار، درباره عالمان یهود سخن گفته اند.
واژه شناسان «احبار» را جمع «حِبر» دانسته و درباره قرائت آن دیدگاه های متفاوتی بیان کرده اند؛ ابوهیثم و ابوعبید آن را به فتح حاء، ابن اثیر، فرّاء و جوهری به کسر آن، ولیث و ابن سکیت هر دو وجه را قرائت کرده اند و اصمعی در تعیین قرائت به فتح یا کسر، اظهار بی اطلاعی کرده است.
حِبر در لغت، به معنای «اثر نیکو»، «زینت، جمال و بهاء»، «مداد»، «نوعی از لباس»، «نعمت» و ... آمده و در اصطلاح به هر عالم اهل کتاب اگرچه بعداً مسلمان شده باشد، گویند.
واژه پژوهان در ایجاد ارتباط میان معنای لغوی و اصطلاحی کوشش های فراوانی کرده اند؛ برخی با استدلال به آیات «اُدخُلُوا الجَنَّةَ اَنتُم واَزوجُکُم تُحبَرون» (سوره زخرف/43، 70) و «فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ یُحْبَرُونَ» (سوره روم/30، 15) که بیشتر مفسران آن را به معنای برخورداری از نعمت تفسیر کرده اند، معنای حبر را «نعمت» دانسته و معانی دیگر مانند: شادمانی، سرور، اکرام، تحسین و ... را از لوازم و آثار آن برشمرده اند.
برخی دیگر معنای آن را «اثر نیکو» دانسته و وجه نام گذاری عالم به حبر را ماندگاری آثار نیکوی آن ها در میان مردم ذکر کرده اند. و کسانی که «حبر» را «مداد» معنا کرده اند، دلیل این نام گذاری را کتابت عالِم به وسیله مداد بیان کرده و برخی از آنان گفته اند: «کعب الحبر» که به اشتباه «کعب الأَحبار» شهرت یافته نیز از همین رو، چنین نام گرفته است.
گروهی از لغویان بر عبری بودن این واژه تصریح کرده و آن را برگرفته از «حابر» به معنای سحر کردن و تمرین سحر، یا «حابار» به معنای ساحر و کاهن دانسته، گفته اند: هر عالم یهودی از فرزندان هارون حبر است؛ زیرا سحر و کهانت در میان علمای پیشین یهود رواج داشته است. همچنین از شواهد تقویت این دیدگاه قول کسانی است که می گویند: در زبان عبری معنای ریشه ای «حبر» سحر است.
«حبر» در زبان فارسی به «کاهن» (برگرفته از واژه عبری (KOhen) ( و «خاخام» و در انگلیسی «Rabbi»» ترجمه شده که از لغت عبری «Rabbi» به معنای «استاد من»، گرفته شده است. این واژه امروزه به رهبر روحانی و دینی جامعه یهودی اشاره دارد. در کتاب مقدس (عهد عتیق و جدید) به صورت مکرر این اصطلاح آمده است.
واژه «اَحبار»، به صورت صریح 4 بار در قرآن کریم ذکر شده است؛ دو بار به همراه «ربانیون» (سوره مائده/5، 44 و 63) و دو بار به همراه «رُهبان». (سوره توبه/9، 31 و 34) همچنین آیات فراوان دیگری بدون تصریح به نام احبار، درباره عالمان یهود سخن گفته اند.
واژه شناسان «احبار» را جمع «حِبر» دانسته و درباره قرائت آن دیدگاه های متفاوتی بیان کرده اند؛ ابوهیثم و ابوعبید آن را به فتح حاء، ابن اثیر، فرّاء و جوهری به کسر آن، ولیث و ابن سکیت هر دو وجه را قرائت کرده اند و اصمعی در تعیین قرائت به فتح یا کسر، اظهار بی اطلاعی کرده است.
حِبر در لغت، به معنای «اثر نیکو»، «زینت، جمال و بهاء»، «مداد»، «نوعی از لباس»، «نعمت» و ... آمده و در اصطلاح به هر عالم اهل کتاب اگرچه بعداً مسلمان شده باشد، گویند.
واژه پژوهان در ایجاد ارتباط میان معنای لغوی و اصطلاحی کوشش های فراوانی کرده اند؛ برخی با استدلال به آیات «اُدخُلُوا الجَنَّةَ اَنتُم واَزوجُکُم تُحبَرون» (سوره زخرف/43، 70) و «فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ یُحْبَرُونَ» (سوره روم/30، 15) که بیشتر مفسران آن را به معنای برخورداری از نعمت تفسیر کرده اند، معنای حبر را «نعمت» دانسته و معانی دیگر مانند: شادمانی، سرور، اکرام، تحسین و ... را از لوازم و آثار آن برشمرده اند.
برخی دیگر معنای آن را «اثر نیکو» دانسته و وجه نام گذاری عالم به حبر را ماندگاری آثار نیکوی آن ها در میان مردم ذکر کرده اند. و کسانی که «حبر» را «مداد» معنا کرده اند، دلیل این نام گذاری را کتابت عالِم به وسیله مداد بیان کرده و برخی از آنان گفته اند: «کعب الحبر» که به اشتباه «کعب الأَحبار» شهرت یافته نیز از همین رو، چنین نام گرفته است.
گروهی از لغویان بر عبری بودن این واژه تصریح کرده و آن را برگرفته از «حابر» به معنای سحر کردن و تمرین سحر، یا «حابار» به معنای ساحر و کاهن دانسته، گفته اند: هر عالم یهودی از فرزندان هارون حبر است؛ زیرا سحر و کهانت در میان علمای پیشین یهود رواج داشته است. همچنین از شواهد تقویت این دیدگاه قول کسانی است که می گویند: در زبان عبری معنای ریشه ای «حبر» سحر است.
«حبر» در زبان فارسی به «کاهن» (برگرفته از واژه عبری (KOhen) ( و «خاخام» و در انگلیسی «Rabbi»» ترجمه شده که از لغت عبری «Rabbi» به معنای «استاد من»، گرفته شده است. این واژه امروزه به رهبر روحانی و دینی جامعه یهودی اشاره دارد. در کتاب مقدس (عهد عتیق و جدید) به صورت مکرر این اصطلاح آمده است.
wikiahlb: اَحبار
[ویکی حج] أحبار: دانشوران یهود
أحبار جمع «حبر» است که برخی آن را به کسر حاء و بعضی به فتح آن قرائت کرده و گاه نیز هر دو وجه را صحیح دانسته اند. حِبر به معنای مُرکّب، زیبایی، اثر، و اثر نیکو و حَبر به همان معانی، جز مُرکّب، آمده است. برخی این واژه را غیر عربی و برگرفته از کلمه عِبری «حابر» به معنای جادوگری و تمرین سحر یا «حابار» به معنای ساحر و کاهن دانسته اند. آمدن ریشه حبر به معنای سحر در زبان عبری و رواج کهانت و سحر از زمان های گذشته در میان دانشوران یهود، مؤید این نظر معرفی شده است. افرادی مانند گایگر (Geiger)، فن کریمر (Von Kremer) و آرتور جفری (Arthur Jeffery) آن را برگرفته از واژه ای عبری به معنای معلم دانسته اند که در نوشته های ربانیان یهود به مثابه یک عنوان و لقب افتخاری به کار می رفته است.
حبر در اصطلاح به دانشوران دینی اهل کتاب، به ویژه دانشوران یهود، هر چند که بعدها مسلمان شده باشند، گفته می شود. البته کاربرد آن درباره دانشوران یهود که از فرزندان هارون(ع) هستند، رایج گشته است. عبدالله بن عباس نیز به سبب داشتن بهره فراوان از حدیث، فقه و تفسیر قرآن با عنوان «حبر هذه الاُمه» خوانده شده است. احتمالاً سبب دیگر آن آشنایی بسیار وی با منابع اهل کتاب بوده است. البته حدیث هایی که این نام گذاری را به پیامبر(ص) نسبت داده اند، ضعیفند. در این که کدام یک از دو قرائت حبر در معنای دانشوران یهود فصیح تر است، اختلاف وجود دارد.
أحبار جمع «حبر» است که برخی آن را به کسر حاء و بعضی به فتح آن قرائت کرده و گاه نیز هر دو وجه را صحیح دانسته اند. حِبر به معنای مُرکّب، زیبایی، اثر، و اثر نیکو و حَبر به همان معانی، جز مُرکّب، آمده است. برخی این واژه را غیر عربی و برگرفته از کلمه عِبری «حابر» به معنای جادوگری و تمرین سحر یا «حابار» به معنای ساحر و کاهن دانسته اند. آمدن ریشه حبر به معنای سحر در زبان عبری و رواج کهانت و سحر از زمان های گذشته در میان دانشوران یهود، مؤید این نظر معرفی شده است. افرادی مانند گایگر (Geiger)، فن کریمر (Von Kremer) و آرتور جفری (Arthur Jeffery) آن را برگرفته از واژه ای عبری به معنای معلم دانسته اند که در نوشته های ربانیان یهود به مثابه یک عنوان و لقب افتخاری به کار می رفته است.
حبر در اصطلاح به دانشوران دینی اهل کتاب، به ویژه دانشوران یهود، هر چند که بعدها مسلمان شده باشند، گفته می شود. البته کاربرد آن درباره دانشوران یهود که از فرزندان هارون(ع) هستند، رایج گشته است. عبدالله بن عباس نیز به سبب داشتن بهره فراوان از حدیث، فقه و تفسیر قرآن با عنوان «حبر هذه الاُمه» خوانده شده است. احتمالاً سبب دیگر آن آشنایی بسیار وی با منابع اهل کتاب بوده است. البته حدیث هایی که این نام گذاری را به پیامبر(ص) نسبت داده اند، ضعیفند. در این که کدام یک از دو قرائت حبر در معنای دانشوران یهود فصیح تر است، اختلاف وجود دارد.
wikihaj: أحبار
[ویکی اهل البیت] اَحبار. عالمان یهود، کاهنان.
واژه «اَحبار»، به صورت صریح 4 بار در قرآن کریم ذکر شده است؛ دو بار به همراه «ربانیون» (سوره مائده/5، 44 و 63) و دو بار به همراه «رُهبان». (سوره توبه/9، 31 و 34) همچنین آیات فراوان دیگری بدون تصریح به نام احبار، درباره عالمان یهود سخن گفته اند.
واژه شناسان «احبار» را جمع «حِبر» دانسته و درباره قرائت آن دیدگاه های متفاوتی بیان کرده اند؛ ابوهیثم و ابوعبید آن را به فتح حاء، ابن اثیر، فرّاء و جوهری به کسر آن، ولیث و ابن سکیت هر دو وجه را قرائت کرده اند و اصمعی در تعیین قرائت به فتح یا کسر، اظهار بی اطلاعی کرده است.
حِبر در لغت، به معنای «اثر نیکو»، «زینت، جمال و بهاء»، «مداد»، «نوعی از لباس»، «نعمت» و ... آمده و در اصطلاح به هر عالم اهل کتاب اگرچه بعداً مسلمان شده باشد، گویند.
واژه پژوهان در ایجاد ارتباط میان معنای لغوی و اصطلاحی کوشش های فراوانی کرده اند؛ برخی با استدلال به آیات «اُدخُلُوا الجَنَّةَ اَنتُم واَزوجُکُم تُحبَرون» (سوره زخرف/43، 70) و «فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ یُحْبَرُونَ» (سوره روم/30، 15) که بیشتر مفسران آن را به معنای برخورداری از نعمت تفسیر کرده اند، معنای حبر را «نعمت» دانسته و معانی دیگر مانند: شادمانی، سرور، اکرام، تحسین و ... را از لوازم و آثار آن برشمرده اند.
برخی دیگر معنای آن را «اثر نیکو» دانسته و وجه نام گذاری عالم به حبر را ماندگاری آثار نیکوی آن ها در میان مردم ذکر کرده اند. و کسانی که «حبر» را «مداد» معنا کرده اند، دلیل این نام گذاری را کتابت عالِم به وسیله مداد بیان کرده و برخی از آنان گفته اند: «کعب الحبر» که به اشتباه «کعب الأَحبار» شهرت یافته نیز از همین رو، چنین نام گرفته است.
واژه «اَحبار»، به صورت صریح 4 بار در قرآن کریم ذکر شده است؛ دو بار به همراه «ربانیون» (سوره مائده/5، 44 و 63) و دو بار به همراه «رُهبان». (سوره توبه/9، 31 و 34) همچنین آیات فراوان دیگری بدون تصریح به نام احبار، درباره عالمان یهود سخن گفته اند.
واژه شناسان «احبار» را جمع «حِبر» دانسته و درباره قرائت آن دیدگاه های متفاوتی بیان کرده اند؛ ابوهیثم و ابوعبید آن را به فتح حاء، ابن اثیر، فرّاء و جوهری به کسر آن، ولیث و ابن سکیت هر دو وجه را قرائت کرده اند و اصمعی در تعیین قرائت به فتح یا کسر، اظهار بی اطلاعی کرده است.
حِبر در لغت، به معنای «اثر نیکو»، «زینت، جمال و بهاء»، «مداد»، «نوعی از لباس»، «نعمت» و ... آمده و در اصطلاح به هر عالم اهل کتاب اگرچه بعداً مسلمان شده باشد، گویند.
واژه پژوهان در ایجاد ارتباط میان معنای لغوی و اصطلاحی کوشش های فراوانی کرده اند؛ برخی با استدلال به آیات «اُدخُلُوا الجَنَّةَ اَنتُم واَزوجُکُم تُحبَرون» (سوره زخرف/43، 70) و «فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ یُحْبَرُونَ» (سوره روم/30، 15) که بیشتر مفسران آن را به معنای برخورداری از نعمت تفسیر کرده اند، معنای حبر را «نعمت» دانسته و معانی دیگر مانند: شادمانی، سرور، اکرام، تحسین و ... را از لوازم و آثار آن برشمرده اند.
برخی دیگر معنای آن را «اثر نیکو» دانسته و وجه نام گذاری عالم به حبر را ماندگاری آثار نیکوی آن ها در میان مردم ذکر کرده اند. و کسانی که «حبر» را «مداد» معنا کرده اند، دلیل این نام گذاری را کتابت عالِم به وسیله مداد بیان کرده و برخی از آنان گفته اند: «کعب الحبر» که به اشتباه «کعب الأَحبار» شهرت یافته نیز از همین رو، چنین نام گرفته است.
[ویکی فقه] احبار (قرآن). به عالمان یهود و کاهنان ،اَحبار گویند.
احبار، جمع «حبر» و حِبر در لغت ، به معنای «اثر نیکو» ، «زینت، جمال و بهاء» ، «مداد» ، «نوعی از لباس» ، «نعمت» و ... آمده و در اصطلاح به هر عالم اهل کتاب اگرچه بعداً مسلمان شده باشد گویند.
احبار در قرآن
واژه «اَحبار»، به صورت صریح ۴ بار در قرآن کریم ذکر شده است؛ دو بار به همراه «ربانیون» و دو بار به همراه «رُهبان». همچنین آیات فراوان دیگری بدون تصریح به نام احبار، درباره عالمان یهود سخن گفته اند.این واژه در قرآن فقط درباره عالمان یهود به کار رفته است. در این مدخل، افزون بر آیات مشتمل بر این واژه، آیات دیگری که به عالمان یهود مربوط بوده نیز آمده است و از واژه های «احبار»، «علماء بنی اسرائیل» ، «الذین اوتوا الکتاب» ، «الذین آتیناهم الکتاب» ، «الذین حملوا التوریة» ، «الذین اوتوا نصیبا من الکتاب» ، «الراسخون فی العلم» ، استفاده شده است.
احبار، جمع «حبر» و حِبر در لغت ، به معنای «اثر نیکو» ، «زینت، جمال و بهاء» ، «مداد» ، «نوعی از لباس» ، «نعمت» و ... آمده و در اصطلاح به هر عالم اهل کتاب اگرچه بعداً مسلمان شده باشد گویند.
احبار در قرآن
واژه «اَحبار»، به صورت صریح ۴ بار در قرآن کریم ذکر شده است؛ دو بار به همراه «ربانیون» و دو بار به همراه «رُهبان». همچنین آیات فراوان دیگری بدون تصریح به نام احبار، درباره عالمان یهود سخن گفته اند.این واژه در قرآن فقط درباره عالمان یهود به کار رفته است. در این مدخل، افزون بر آیات مشتمل بر این واژه، آیات دیگری که به عالمان یهود مربوط بوده نیز آمده است و از واژه های «احبار»، «علماء بنی اسرائیل» ، «الذین اوتوا الکتاب» ، «الذین آتیناهم الکتاب» ، «الذین حملوا التوریة» ، «الذین اوتوا نصیبا من الکتاب» ، «الراسخون فی العلم» ، استفاده شده است.
wikifeqh: احبار_(قرآن)
دانشنامه آزاد فارسی
اَحْبار
(جمع حَبْر؛ در لغت به معنای دانشمند) لقب دین پژوه و روحانی یهودی (برابر با رَبّی) که چهار بار در قرآن آمده است (مائده، ۴۴، ۶۳؛ توبه، ۳۱ و ۳۴). بخش دوم نام کعب الأحبار، صحابی معروف که از یهودیت به اسلام گرویده بود، همین کلمه است. احباری که در قرآن از آنان صحبت شده است سه گروه اند: نخست، گروهی که به هدایت و نور الهی در تورات حکم می کنند (مائده، ۴۴)؛ دوم، گروهی که خداوند آنان را به سبب کارهای ناپسند توبیخ کرده است (مائده، ۶۳)؛ (توبه، ۳۴). خداوند گروهی از احبار را معرفی می کند که اموال مردم را به باطل می خورند و مردم را از راه خدا بازمی دارند، سیم و زر می اندوزند و انفاق نمی کنند و خداوند عذابی دردناک برای آنان در نظر گرفته است. سوم، گروهی دیگر از احبار (در توبه، ۳۱) معرفی می شوند که مردم آنان را به خداوندگاری و حتی خدایی خویش برمی گیرند و به جای خداوند آنان را پرستش می کنند. در حدیث نبوی، ابن عباس «حَبْرُالأُمَّه» خوانده شده است.
(جمع حَبْر؛ در لغت به معنای دانشمند) لقب دین پژوه و روحانی یهودی (برابر با رَبّی) که چهار بار در قرآن آمده است (مائده، ۴۴، ۶۳؛ توبه، ۳۱ و ۳۴). بخش دوم نام کعب الأحبار، صحابی معروف که از یهودیت به اسلام گرویده بود، همین کلمه است. احباری که در قرآن از آنان صحبت شده است سه گروه اند: نخست، گروهی که به هدایت و نور الهی در تورات حکم می کنند (مائده، ۴۴)؛ دوم، گروهی که خداوند آنان را به سبب کارهای ناپسند توبیخ کرده است (مائده، ۶۳)؛ (توبه، ۳۴). خداوند گروهی از احبار را معرفی می کند که اموال مردم را به باطل می خورند و مردم را از راه خدا بازمی دارند، سیم و زر می اندوزند و انفاق نمی کنند و خداوند عذابی دردناک برای آنان در نظر گرفته است. سوم، گروهی دیگر از احبار (در توبه، ۳۱) معرفی می شوند که مردم آنان را به خداوندگاری و حتی خدایی خویش برمی گیرند و به جای خداوند آنان را پرستش می کنند. در حدیث نبوی، ابن عباس «حَبْرُالأُمَّه» خوانده شده است.
wikijoo: احبار
پیشنهاد کاربران
احبار : روایت گران
کلمه ( احبار ) جمع ( حبر ) - به فتح اول و هم به کسر آن - به معنای دانشمند است ، و بیشتر در علمای یهود استعمال می شود. و کلمه ( رهبان ) جمع ( راهب ) است ، و راهب به کسی گویند که خود را به لباس رهبت و ترس از خدا درآورده باشد، و لیکن استعمال آن در عابدان نصاری غلبه یافته است .
... [مشاهده متن کامل]
حِبر : اثر مطلوب ، زینت و آثار شادمانی ، دانشمند ج احبار.
احبار از تحبرون گرفته شده و تحبرون از ماده حبر ( بر وزن فکر ) به معنی اثر مطلوب است ، و گاه به زینت و آثار شادمانی که در چهره ظاهر می شود نیز اطلاق شده ، و اگر به علماء احبار ( جمع حبر بر وزن ابر ) گفته می شود به خاطر آثاری است که از آنها در میان مجتمعات بشری باقی می ماند .
( تفسیر نمونه ج : 21 ص : 115 )
ادْخُلُوا الْجَنَّةَ أَنتُمْ وَ أَزْوَجُکمْ تحْبرُونَ ( 70زخرف )
( به آنها خطاب می شود ) وارد بهشت شوید شما و همسرانتان در نهایت شادمانی .
... [مشاهده متن کامل]
حِبر : اثر مطلوب ، زینت و آثار شادمانی ، دانشمند ج احبار.
احبار از تحبرون گرفته شده و تحبرون از ماده حبر ( بر وزن فکر ) به معنی اثر مطلوب است ، و گاه به زینت و آثار شادمانی که در چهره ظاهر می شود نیز اطلاق شده ، و اگر به علماء احبار ( جمع حبر بر وزن ابر ) گفته می شود به خاطر آثاری است که از آنها در میان مجتمعات بشری باقی می ماند .
( تفسیر نمونه ج : 21 ص : 115 )
ادْخُلُوا الْجَنَّةَ أَنتُمْ وَ أَزْوَجُکمْ تحْبرُونَ ( 70زخرف )
( به آنها خطاب می شود ) وارد بهشت شوید شما و همسرانتان در نهایت شادمانی .