احاسن
لغت نامه دهخدا
- احاسن قوم ؛ خوبان آن. نیکان آن.
احاسن. [ اَ س ِ ] ( اِخ ) کوههائی است قرب احسن بین ضریه و یمامة. و ابوزیاد گفته احاسن از کوههای بنی عمروبن کلاب است. ( معجم البلدان ).
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید