اجناب

لغت نامه دهخدا

اجناب. [ اِ ] ( ع مص ) دور داشتن. ( منتهی الارب ). دور کردن. ( تاج المصادر ). || جُنُب گردیدن. ( زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر ). ناپاک شدن آدمی از آرمش یااحتلام. || در باد جنوب درآمدن. ( منتهی الارب ). بجانب جنوب رفتن. از جانب جنوب رفتن. ( زوزنی ).

اجناب. [ اَ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ جُنُب.

فرهنگ فارسی

دور داشتن

پیشنهاد کاربران

بپرس