اجمالی

/~ejmAli/

برابر پارسی: کوتاه، گزیده

معنی انگلیسی:
brief, summary, schematic, synoptic

لغت نامه دهخدا

اجمالی. [ اِ ] ( ص نسبی ) به اِجمال. مقابل تفصیلی : علم اجمالی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - منسوب به اجمال ۲ - مختصر مجمل علم اجمالی . یا نظر اجمالی کردن . نظر کلی و عمومی کردن بطور خصه در چیزی یا کاری نظر کردن .

مترادف ها

glancing (صفت)
زود گذر، اجمالی

curt (صفت)
مختصر، کوتاه و مختصر، اجمالی

پیشنهاد کاربران

برانداز
به وجه اجمال ؛ به طریق اجمال.
متناسب با هر متن معنی میشود.
کوتاه، خلاصه، جمع بندی ، کُلی، مختصر ، همه طوره و. . . .
نگاه اجمالی یعنی نگاه کلی
جمع بندی کُلی
کوتاه. خلاصه

بپرس