اجل معلق
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
دانشنامه اسلامی
[ویکی شیعه] اَجَل مُعَلََّقْ، مرگی که زمان آن نامعین و تغییرپذیر است. اجل معلق در برابر اجل حتمی است. بر پایه منابع اسلامی، اموری همانند صدقه، صله رحم، خوش رفتاری با همسایگان، ترک گناه و زیارت امام حسین، مرگ انسان را به تأخیر می اندازند. برخی امور نیز باعث کوتاه شدن عمر می شوند، از جمله ارتکاب برخی از گناهان همانند زنا، آزار پدر و مادر، قسم دروغ، قطع رحم و ادعای امامت به دروغ.
واژه اجل در لغت به معنای «فرا رسیدن مدت» یا «پایان یافتن مدت» است. در اصطلاح به معنای زمان پایان یافتن زندگی انسان ها و دیگر موجودات و فرا رسیدن مرگ آن هاست. این واژه و مشتقات آن، ۵۶ مرتبه در قرآن به کار رفته است. طبق منابع اسلامی، اجل معلق در برابر اجل مسمی است. علامه طباطبایی می گوید اجل مسمی، مرگی است که زمان آن در ام الکتاب ثبت شده و غیر قابلتغییر است. اجل غیر مسمی در لوح محفوظ نوشته شده و زمان آن قابل تغییر است. در روایات، از اجل معلق با نام های «اجل مشروط»، «اجل اخترامی» و «اجل موقوف» نیز یاد شده است.
بر پایه آیات قرآن و احادیث، انجام دادن بعضی از کارها، باعث به تأخیر افتادن مرگ یا کوتاه تر شدن عمر انسان ها می شود. برخی از مفسران با استناد به آیه ۱۰ سوره ابراهیم و آیات دوم تا چهارم سوره نوح، معتقدند تقوا و ایمان به خدا و پیامبران، مرگ را به تأخیر می اندازد. از امام صادق(ع) نقل شده است که «کسانی که بر اثر گناهان خویش می میرند بیش از کسانی هستند که به مرگ طبیعی خود می میرند و کسانی که با نیکوکاری عمرشان طولانی می شود، بیش از کسانی هستند که به صورت طبیعی عمرشان زیاد می شود».
واژه اجل در لغت به معنای «فرا رسیدن مدت» یا «پایان یافتن مدت» است. در اصطلاح به معنای زمان پایان یافتن زندگی انسان ها و دیگر موجودات و فرا رسیدن مرگ آن هاست. این واژه و مشتقات آن، ۵۶ مرتبه در قرآن به کار رفته است. طبق منابع اسلامی، اجل معلق در برابر اجل مسمی است. علامه طباطبایی می گوید اجل مسمی، مرگی است که زمان آن در ام الکتاب ثبت شده و غیر قابلتغییر است. اجل غیر مسمی در لوح محفوظ نوشته شده و زمان آن قابل تغییر است. در روایات، از اجل معلق با نام های «اجل مشروط»، «اجل اخترامی» و «اجل موقوف» نیز یاد شده است.
بر پایه آیات قرآن و احادیث، انجام دادن بعضی از کارها، باعث به تأخیر افتادن مرگ یا کوتاه تر شدن عمر انسان ها می شود. برخی از مفسران با استناد به آیه ۱۰ سوره ابراهیم و آیات دوم تا چهارم سوره نوح، معتقدند تقوا و ایمان به خدا و پیامبران، مرگ را به تأخیر می اندازد. از امام صادق(ع) نقل شده است که «کسانی که بر اثر گناهان خویش می میرند بیش از کسانی هستند که به مرگ طبیعی خود می میرند و کسانی که با نیکوکاری عمرشان طولانی می شود، بیش از کسانی هستند که به صورت طبیعی عمرشان زیاد می شود».
wikishia: اجل_معلق
[ویکی فقه] اجل معلق (قرآن). انسان دو گونه اجل دارد یکی حتمی و دیگری غیر حتمی.
انسان، دارای اجلی معلق و غیرحتمی است.هو الذی خلقکم من طین ثم قضی اجلا واجل مسمی.... (در روایات «قضی اجلا» به اجل غیرحتمی یا معلق، تفسیر شده است.
عوامل اجل معلق
عبادت گریزی و بی تقوایی و اطاعت نکردن از پیامبر الهی، موجب مرگ، پیش از رسیدن اجل مسمی است.ان اعبدوا الله واتقوه واطیعون؛ یغفر لکم من ذنوبکم ویؤخرکم الی اجل مسمی ان اجل الله اذا جاء لایؤخر... اعراض از دعوت الهی، موجب کاهش عمر و نرسیدن امت ها به اجل مسمای خود است.قالت رسلهم افی الله شک فاطر السمـوت والارض یدعوکم لیغفر لکم من ذنوبکم و یؤخرکم الی اجل مسمی...
انسان، دارای اجلی معلق و غیرحتمی است.هو الذی خلقکم من طین ثم قضی اجلا واجل مسمی.... (در روایات «قضی اجلا» به اجل غیرحتمی یا معلق، تفسیر شده است.
عوامل اجل معلق
عبادت گریزی و بی تقوایی و اطاعت نکردن از پیامبر الهی، موجب مرگ، پیش از رسیدن اجل مسمی است.ان اعبدوا الله واتقوه واطیعون؛ یغفر لکم من ذنوبکم ویؤخرکم الی اجل مسمی ان اجل الله اذا جاء لایؤخر... اعراض از دعوت الهی، موجب کاهش عمر و نرسیدن امت ها به اجل مسمای خود است.قالت رسلهم افی الله شک فاطر السمـوت والارض یدعوکم لیغفر لکم من ذنوبکم و یؤخرکم الی اجل مسمی...
wikifeqh: اجل_معلق_(قرآن)
دانشنامه عمومی
اجل معلق فیلمی به کارگردانی و نویسندگی نصرت اله وحدت محصول سال ۱۳۴۹ است.
• نصرت الله وحدت
• شیلا
• هوشنگ بهشتی
• افسون
• علی محمد رجایی
• پرستو
• فرشته
• طلوع
• مهران حیدری
• اشرف کاشانی

این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف• نصرت الله وحدت
• شیلا
• هوشنگ بهشتی
• افسون
• علی محمد رجایی
• پرستو
• فرشته
• طلوع
• مهران حیدری
• اشرف کاشانی


wiki: اجل معلق
پیشنهاد کاربران
عجله ایرانیست و از این ساختار عربی شده
واژه جولان که اشاره به میدان یا فرصتی برای شور و هیجان میباشد در زبان فارسی موجود است - ریشه آن باید جو یا جول باشد . اگر جو باشد که با جَو / ژئو / گو ( گوهر ) / جوییدن و . . . . یکی میباشد و اگر جول باشد اشاره به عمق و ژرفا دارد ( شدت )
... [مشاهده متن کامل]
تا اینجا میتوان فهمید گزینه 2 یعنی شدت درست است و باید اصل ریشه از جول آمده باشد. همچنین در زبان عربی برای 3 واجی سازی کلمات از برخی حروف بی صدا و صدا دار بهره برده شد همچون ( ع . ا . و. ی. . . . . ) با این رو باید گفت در ع. ج. ل اگر واج ع را برداریم به جُل میرسیم ( همانطور که برخی جولان را جُلان میخوانند ) همچنین با دگرش ع به الف به ریخت ا. ج. ل میرسیم که برای بار سوم نشان میدهد عجل ( عجله ) ریخت دیگری از اجل ( ناگهانی ) میباشد و فرشته اجل هم از همینجا امده ( فرشته مرگ که ناگهان جان میستاند )
یعنی ثابت شد واج اول در عجله یک واج فعل ساز در زبان عربی میباشد و ریشه اصلی جُل یا جول بوده که اشاره به شدت و قدرت دارد و دلیل دیگر اینکه واژه جول را اگر به ژول تبدیل کنیم برای بار 5 ام به قدرت و شدت میرسیم ( دگرش ژ به ج در گذشته باب بوده ماند ژئو - - > جَو - - - > جَویدن - - > جوییدن )
واژه جولان که اشاره به میدان یا فرصتی برای شور و هیجان میباشد در زبان فارسی موجود است - ریشه آن باید جو یا جول باشد . اگر جو باشد که با جَو / ژئو / گو ( گوهر ) / جوییدن و . . . . یکی میباشد و اگر جول باشد اشاره به عمق و ژرفا دارد ( شدت )
... [مشاهده متن کامل]
تا اینجا میتوان فهمید گزینه 2 یعنی شدت درست است و باید اصل ریشه از جول آمده باشد. همچنین در زبان عربی برای 3 واجی سازی کلمات از برخی حروف بی صدا و صدا دار بهره برده شد همچون ( ع . ا . و. ی. . . . . ) با این رو باید گفت در ع. ج. ل اگر واج ع را برداریم به جُل میرسیم ( همانطور که برخی جولان را جُلان میخوانند ) همچنین با دگرش ع به الف به ریخت ا. ج. ل میرسیم که برای بار سوم نشان میدهد عجل ( عجله ) ریخت دیگری از اجل ( ناگهانی ) میباشد و فرشته اجل هم از همینجا امده ( فرشته مرگ که ناگهان جان میستاند )
یعنی ثابت شد واج اول در عجله یک واج فعل ساز در زبان عربی میباشد و ریشه اصلی جُل یا جول بوده که اشاره به شدت و قدرت دارد و دلیل دیگر اینکه واژه جول را اگر به ژول تبدیل کنیم برای بار 5 ام به قدرت و شدت میرسیم ( دگرش ژ به ج در گذشته باب بوده ماند ژئو - - > جَو - - - > جَویدن - - > جوییدن )
اجل مُعَلّق: 1 - مرگ ناگهانی ۲ - مرگ غیر عادی