اجرای کار

پیشنهاد کاربران

کار راندن ؛ انجام دادن کار. اجرای کار. کار کردن :
همی راند با شرم و با داد، کار
چنین تا برآمد براین روزگار.
فردوسی.
ز رستم بپرسید پس شهریار[ کیخسرو ]
که چون راند خواهی بدین کینه کار.
...
[مشاهده متن کامل]

فردوسی.
همی راند کار جهان سوفرای
قباد اندر ایوان بدی کدخدای.
فردوسی.
اگر خداوند سلطان بیند این ولایت را بر کالنجار بدارد که بروزگار منوچهر کارها همه او راندی. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 345 ) . و خواجه بزرگ احمد حسن هر روز بسرای خویش بدر عبدالعلی بار دادی و تا نماز پیشین بنشستی و کار میراندی. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 246 ) . و اریارق را آنچه افتاد از آن افتاد که برای خود کار میراند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 270 ) . جهان خوردم و کارها راندم [ حسنک ] وعاقبت کار آدمی مرگ است. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 181 ) . در مجلد پنجم بیاوردم که امیر. . . در بلخ آمد و براندن کار ملک مشغول شد. ( تاریخ بیهقی ) . بصدر مظالم نشستی و کارها همی راندی. ( تاریخ سیستان ) . و کار، عبداﷲ جیهانی همی راند. ( تاریخ سیستان ) . بر خلاف رضا و موافقت او کارها میراند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 279 ) . این احمد مردی است سخت کافی و کاردیده و کارآزموده و در کار راندن مرا بی دردسر میدارد. ( آثار الوزاء عقیلی ) .

بپرس