اجذم

لغت نامه دهخدا

اجذم. [ اَ ذَ] ( ع ص ) بریده دست. ( تاج المصادر ) ( زوزنی ). بی دست : من تعلم القرآن ثم نسیه لقی اﷲ تعالی و هو اجذم ( حدیث ). || گرفتار بعلت جذام. || آنکه سرانگشتانش رفته باشد. || افتاده انگشت. ( مهذب الاسماء ). مؤنث : جَذْماء. ج ، جُذم.

اجذم. [ اَ ذَ ] ( ع اِ ) از اعلام مردان عرب است.

فرهنگ فارسی

دست بریده، کسی که دست یاانگشتش رابریده باشند، بریده دست، وکسی که مبتلابمرض جذام باشد
از اعلام مردان عرب

پیشنهاد کاربران

بپرس