مانا جناب بستی با منعمان دهر
زین روی باشد از همگان اجتناب تو.
مسعودسعد.
حامد او تقوی و زهد در دنیا و پرستاری اولی القُربی و مادح وی اجتناب از هوی و عصیان. ( ترجمه تاریخ یمینی ). || با یک سوی شدن. ( تاج المصادر ). بیکسو شدن. ( زوزنی ). پهلوشدن. گوشه گرفتن. ( منتهی الارب ). || جُنُب شدن. ( تاج المصادر ) ( زوزنی ) ( منتهی الارب ). ناپاک شدن از آرمش.- اجتناب کردن ؛ پرهیز کردن. دوری کردن.
- اجتناب گرفتن ؛ اجتناب کردن :
بادا جناب حضرت تو مرجع حیات
بگرفته حادثه ز جناب تو اجتناب.
انوری.
- اجتناب نمودن ؛ اجتناب کردن :همتش کز جیفه دنیا نماید اجتناب
بشمرد لوح طلسم گنج از لوح مزار.
محمدسعید اشرف.