اجتناب = اَنایش / اَپرود
اجتناب ؛ جنب و جوش نداشتن ، نجنبییدن ، کاری نکردن ، فعالیت نداشتن ، خود را از جنب و جوش دور نگه داشتن
جنابت ، جنوب شدن یا جُنُب شدن ؛ به جنب و جوش افتادن هورمون های جنسی
جناب ؛ صفتی برای انسانهای پر جنب و جوش
... [مشاهده متن کامل]
جنبیدن ؛ جنبش ، جنب و جوش داشتن
جنبه ، جَنَم ؛ جنبه داشتن ، جنبش داشتن ، جنبیدن ، جنبیدن ، جمبش.
اراده و انرژی که نهفته در جان انسان باشد برای جنبیدن و جنبش یا جمبش و حرکت و انجام کارهای سخت.
کلمه ی جنم و جنبه به لحاظ مصدر و بن واژه از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات در قانون قلب ها و منقلب شدن حروف به سمت حروف دیگر مرتبط با کلمه ی شنبه یا شمبه به معنی روز شروع جنبش و جمبش و انجام فعالیت های روزمره می باشد.
در کلمه ی شنبه و شمبه قانون قلب به میم مثل انبار و امبار در کلمات زیادی قابل مشاهده است.
مشمول ؛ شامل شدن و در برگرفتن
قطب شمال ؛ شمال یعنی شامل شدن و مشمول شدن و در برگرفتن، یعنی اون سمتی از کره ی زمین که مرکز و محور و هسته ی زمین شامل الکترون ها از حوزه ی مغناطیسی زمین می شود.
ورود الکترون به هسته، قطب شمال و جوشش و جنب و جوش الکترون از هسته به سمت حوزه مغناطیسی زمین قطب جنوب می شود.
جنوب ؛ معنا و مفهومی که در صندوقچه و ساختمان این کلیدواژه برای قطب جنوب کره ی زمین بر مبنای قانون و قواعد ایجاد کلمات وجود دارد به معنی جنبیدن و جوشیدن با اصطلاح جنب و جوش و خروج الکترون ها از قسمت هسته ی جنوبی به سمت حوزه مغناطیسی در فضای اطراف زمین به سمت قطب شمال و نهایتاً ورود الکترون ها به سمت داخل هسته در قطب شمال می باشد.
پرهیزش، پرهیخت
اجتناب: جنب به معنای پهلوی انسان است. وقتی انسان چیزی را بخواهد و دوست بدارد، با روی خود به سمت آن می رود، و اگر چیزی را دوست نداشته باشد، و بلکه از آن متنفر باشد پهلوی خود را به آن کرده و سپس از آن دور می شود. اجتناب از کلمه ترک رساتر است.
اِجتِناب
دوری گُریزی ، دوری جویی ، دوریداری ، دورداری،
دورِشی، دورتاری ، دورَندی
در پارسی میانه پَهًریچ کی گفتند که ریشه پرهیز است.
کلمه ( اجتناب ) باب افتعال از ماده ( ج _ ن _ ب ) است ، و کلمه ( جنب ) به معنای پهلوی آدمی است ، که بطور استعاره از آن فعل ساخته اند، به این مناسبت که وقتی انسان چیزی را بخواهد و دوست بدارد، با روی خود و با مقادیم بدن رو به آن می رود، و اگر چیزی را دوست نداشته باشد، و بلکه از آن متنفر باشد پهلوی خود را رو به آن کرده ، و سپس از آن دور می شود، پس در حقیقت اجتناب به معنای ترک است .
... [مشاهده متن کامل]
راغب در مفردات می گوید کلمه : ( اجتناب ) از کلمه ( ترک ) بلیغ تر و رساتر است .
این بود گفتار راغب ، و رساتر بودنش جز بدین جهت نیست ، که بنای کلمه اجتناب بر استعاره است ، و از همین باب است کلمات 1_ جانب ( پهلو ) 2_ جنیبه ( اسب و شتر و گاوی که پهلو به پهلوی صاحبش راه می رود ) 3_ اجنبی ( بیگانه ) .
ای کاش یک بخشی هم برای همخانواده کلماتی که جست وجو میکنیم اضفافه کنید به برنامتون
مشاعی
جلوگیری
در کنار دیگر برابرهای یاد شده در بالا، همچنین در بسیاری باره ها �جلوگیری�؛ نمونه:
�غیر قابل اجتناب� که پارسی آن می شود: جلوگیری ناپذیر یا گریزناپذیر
کناره جستن از . . . . . . . . . . . . .
عمل نکردن
تقوا داشتن
دوری کردن
دوری کردن ، پرهیز کردن
برای مثال:اجتناب از گناهان، اجتناب از غیبت کردن
یعنی دوری کردن - پرهیز کردن
برای مثال:پرهیز از گناهان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)