اجانه
لغت نامه دهخدا
اجانه. [ اِج ْ جا ن َ ] ( ع اِ ) ایجانه. پنگان. ( صراح ) ( منتهی الارب ). پیاله. ( منتهی الارب ). تغار. تغارچه. تغارک. مرکن. طاس. و آن مانند نیم خُم یا نیم کوزه ای است که در آن آب و مثل آن کنند و ماننده لاوک از سنگ یا از گل و غیر آن که در آن جامه شویند. ج ، اَجاجین ، اجانات. || حلقه ای از خاک که گرداگرد بیخ درخت سازند تا در آن آبیاری شود. ( منتهی الارب ).
اجانه. [ اِج ْ جا ن َ ] ( اِخ ) ( نهر... ) نهری نزدیک بصره ، منشعب از فرات و آن نهر را ابوموسی اشعری به امر عمر کرده است. ( قاموس الاعلام ).
فرهنگ فارسی
هلاک کردن
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید