اجازه داشتن


معنی انگلیسی:
can

فرهنگ فارسی

( مصدر ) اجازه یافتن دستوری داشتن مجاز بودن رخصت رفتن بجایی یا کردن کاری را داشتن .

پیشنهاد کاربران

اجازه داشتن ؛ اجازه یافتن. دستوری داشتن و دستوری یافتن :
گر داشتی اجازت غیبت ز پادشاه
ور یافتی اجازت رحلت ز شهریار.
عبدالواسعجبلی.
حق داشتن

بپرس