فرهنگ فارسی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
اجازه خواستن ؛ دستوری طلبیدن. استجازه. ( زوزنی ) . دستوری خواستن برای رفتن : رسولان مبهوت و مدهوش در آرایش آن بزم و پیرایش آن مجلس بماندند و بوقت خویش اجازت خواستند. . . ( ترجمه تاریخ یمینی ) .
تا باکنون نخواستم چیزی
از تو اکنون اجازه میخواهم.
سلمان ساوجی.
تا باکنون نخواستم چیزی
از تو اکنون اجازه میخواهم.
سلمان ساوجی.