اثکال. [ اِ ] ( ع مص ) لازم شدن ثکل زنی را. بی فرزند شدن او. اِهبال. ( تاج المصادر ). || بی فرزند گردانیدن. ( زوزنی ). بی فرزند گردانیدن مادر. ( تاج المصادر ).اثکال. [ اِ ] ( ع اِ ) عِثکال. خوشه خرما. ( مهذب الاسماء ). اثکول. ج ، اثاکل ، اثاکیل.