اثواب

لغت نامه دهخدا

اثواب. [ اِث ْ ] ( ع مص ) پاداش دادن. || پرآب گردانیدن حوض. اثابة. ( منتهی الارب ).

اثواب. [ اَث ْ ] ( ع اِ ) ج ِ ثوب. جامه ها :
بسنده نیست ببزم تو گر فلک سازد
ز برگها دینار و ز ابرها اثواب.
مسعودسعد.
ابواب خزاین قدیم و حدیث فرمود تا گشاده کردند و اجناس جواهر و نقود و اثواب آمده و مصلحت آن مهم و تقسیم آن به رأی و صوابدید.... ( جهانگشای جوینی ).
- فلان ٌ طاهرالاثواب ؛ یعنی پاک است از عیوب.عفیف است.

فرهنگ فارسی

جامه ها، جمع ثوب
( اسم ) جمع : ثوب جامه ها.
پاداش دادن پر آب گرداندن حوض

فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] ( اِ. ) جِ ثوب ، جامه ها.

فرهنگ عمید

= ثوب

پیشنهاد کاربران

بپرس