اثماد. [ اِث ْ ث ِ ] ( ع مص ) فرودآمدن بر ثَمَد. ائثماد. ( منتهی الارب ). به آب اندک آمدن. ( تاج المصادر بیهقی ).اثماد.[ اِ ] ( ع مص ) تهی دست کردن از بسیاری سؤال. مثمود ساختن. || ضعیف شدن مرد از بس درآمیختن.