اثلم
لغت نامه دهخدا
اثلم. [ اَ ل َ ] ( اِخ ) نام موضعی است و آن را ثلماء نیز گویند. ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
نام موضعی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] رخنه دار، رخنه یافته.
۳. [قدیمی] شمشیر یا نیزه ای که در آن رخنه ایجاد شده باشد.
پیشنهاد کاربران
اثلم[اصطلاح ادبی ]:در علم عروض هر گاه در بحر متقارب، از پایه ی فعولن، تنها دو هجای بلند، یعنی "فع لن"، بر جای بماند، آن را اثلم می گویند. مانند پایه ی نخستین و سومین مصراع های بیت زیر:
چندان که گفتم غم با طبیبان / درمان نکردند مسکین غریبان ( حافظ )
چندان که گفتم غم با طبیبان / درمان نکردند مسکین غریبان ( حافظ )