اثلق

لغت نامه دهخدا

اثلق. [ اَ ل َ ] ( اِ ) فلفل بَرّی است بلغت بربری و آن را به شیرازی تخم دل آشوب گویند. برگ آن مانند برگ زیتون باشد و پنجنگشت همان است و آن بیشتر در کناره های رودخانه روید، خوردن آن منی را خشک سازد و بعربی حب الفقد خوانند. ( برهان قاطع ). علی بن حسین انصاری مشهور به حاجی زین العطار در اختیارات بدیعی آرد: اثلق ، ارثد است و سیسبان و سرساد و اعین السراطین و سگسنبویه و سجسنبویه و اغیس [ اغنس ] و حب الفقد و طاهره و فنطافلون و ذوخمسةاوراق و بفارسی پنجنگشت و فلفل برّی و به شیرازی تخم دل آشوب گویند و در کنار رودها روید و تخم آن گرم و خشک است در سیم -انتهی. حکیم مؤمن در تحفه آرد: اثلق به عربی اسم پنجنگشت است وبه یونانی اغیس [ اغنس ] و بمعنی طاهر و پاک ، نبات او مابین شجر و گیاه و در مواضع صلب قریب به آنها میروید. شاخهای او قوی و صلب و برگش از برگ زیتون ریزه تر و کم رنگ تر و بر سر هر شاخی پنج عدد شبیه به پنج انگشت. چون بدست بمالند بوی او در عطریت شبیه به بسباسه و گلش سفید مایل بسرخی و ازرقی. تخمش از فلفل کوچکتر و سفید و بعضی سیاه و شاخ او را نفعی نیست و مداومت تخم او قاطع نسل و کاسر باه است. در دوم گرم و خشک و گویند در سیم خشک است و بعضی در دوم سرد و تر دانسته اند و بعضی در دوم سرد و در اول خشک میدانند و با قوه قابضه و محلل و ملطف و مفتح و مُدِرّ حیض و تخمش لطیف تر و پادزهر سموم و مجفف منی و شکننده شیرو جهت گزیدن مار و هوام و سگ دیوانه و سدّه جگر و سپرز و صاحب جنون و با شراب جهت گشودن حیض بغایت مفید و ضماد او جهت تحلیل ورم سپرز و جراحات و التوای عصب و درد پا و دردسر رطوبی و ورمی مثل قرانیطس و لیثرغس نافع و بدستور نطول مطبوخ او در سرکه با روغن زیتون و طلای او با آب جهت درد و شقاق مقعد و حمول بخورثمر و برگ او با مثل آن پودنه صحرائی جهت ادرار حیض و جلوس در طبیخ او جهت ورم رحم و مقعد و مرهم او با کره تازه و برگ رز جهت صلابت اُنثیین و فرش کردن برگ او جهت کسر قوّه باه و گریزانیدن هوام مؤثر و بخور او نیز باعث گریختن هوام میشود. مضر گرده و مصدع و مصلحش صمغ عربی و قدر شربتش یک مثقال و گویند بدلش دو وزن او شاهدانه است و هفت عدد از برگ او مسهل قوی و مجرب است و گویند تکیه کردن بر چوب او و در تحت فراش گذاشتن مانع احتلام و قاطع نعوظ است - انتهی.

پیشنهاد کاربران

◄اثلق
به فتح همزه و سکون ثای مثلثه و فتح لام و قاف اسم عربی فنجنگشت است و ذوخمسۀ الاوراق و ذوخمسه اجنحه نیز نامند
و به یونانی اغنیس یعنی طاهر و پاک به جهت آنکه زهاد در هنگام ربیع در اعیاد فرش مینمایند در معابد خود به جهت آنکه گمان بردهاند که مضعف باه و شکننده شهوت است و به فارسی "پنجنگشت" و به هندی سنبهالو و به فرنگی اسکی نان تو و به لاطینی ویطوس و ثمر آن را به عربی حب الفقد و حب النسل نامند بالعکس از قبیل نام زنگی کافور زیرا که قاطع نسل است و به فارسی فلفل کوهی و به شیرازی دل آشوب و به هندی رنیکا
...
[مشاهده متن کامل]

خوانند .
ماهیت آن: درختی است مابین شجر و گیاه و در مواضع صلب در کنار رودها و غیر آن میروید و شاخهای آن صلب و قوی و برگ آن از برگ زیتون کوچکتر و نرمتر و فیالجمله شبیه به برگ انار و روی برگهای آن سبزتر از پشت آنها و بر سر هر شاخی پنج عدد برگ شبیه به پنج انگشت متفرقۀ الاطراف متقاربۀ الاصول و چون به دست بمالند بوی خوشی از آن آید و گل آن سفید مایل به سرخی و زرقت و تخم آن شبیه به فلفل کوچکی و رنگ آن مختلف بعضی سفید و بعضی سیاه و در هند درخت آن بزرگتر از جاهای دیگر میشود .
طبیعت آن : گرم و خشک در دویم و بعضی در سیم خشک و بعضی در دویم سرد و در اول خشک دانسته اند.
افعال و خواص آن: قابض و محلل و ملطف و مفتح سده دماغی و کبدی و صداع رطوبی و ورمی مانند قرانیطس و لیثرغس و جنون و خفقان و بواسیر و سده سپرز و ورم رحم و احتباس حیض و التوای عصب و شقاق مقعده و زهر مار و هوام و سگ دیوانه گزیده و طرد هوام نافع و برگ تازه آن را چون بسایند بدون آب مانند شامی کباب، قرصها سازند هر قرصی به مقدار سه ماشه و یک روی آن را بر روی تابه با روغن گاو بریان نمایند و در عسل
خالص جید تازه اندازند و تا سه روز هر روز صبح یک قرص آن را زن صاحب پرسوت بخورد و بعد از آن اگر موافقت نمود تا دو هفته هر روز یک قرص آن را صبح و یکی را شام و اگر صحت یافت بهتر و الا ترک نماید و اگر اثری از آن مانده باشد یک هفته دیگر نیز هر دو وقت و یا یک وقت بخورد و در ایام خوردن از لبنیات و حموضات و ماست و بقول و اشیای رطبه و روغن بسیار اجتناب نماید و پرسوت آزاریست که بعضی زنان را بعد از وضع حمل عارض میگردد مختلف میباشد حالات ایشان بعضی را ذرب بهم میرسد و زرد و ضعیف و لاغر میگرداند و رغبت بر غذایی نمینماید و چون قلیلی تناول نمایند دیر انهضام
یابد و تا به اسهال مندفع نگردد آرام نمییابند و بعضی را تب خفیفی نیز به آن میباشد و ضماد آن جهت درد سر رطوبی و ورمی مانند قرانیطس و شرب آن جهت جنون و تفتیح سده دماغی و خفقان سوداوی و بلغمی و تفتیح سده جگر و سپرز و حبس دم بواسیر و کسر ریاح و زیاده کردن شیر و تجفیف منی و ادرار حیض و گزیدن مار و هوام و سگ دیوانه و با شراب جهت گشودن حیض و طلای آن به آب جهت وجع شقاق مقعده و حمول و بخور برگ و ثمر آن با مثل آن پودنه صحرایی جهت ادرار حیض و جلوس در طبیخ آن جهت ورم رحم و مقعده و مرهم آن با کره یعنی مسکه تازه و برگ تاک جهت رفع صلابت انثیین و بخور آن باعث گریختن هوام و تحلیل اورام و فرش
کردن برگ آن و بر آن نشستن کاسر قوت باه و گریزاننده هوام است و بستن برگ گرم کرده آن بر ورم بارد و نزول آب در بیضه و گویند تکیه کردن بر چوب آن که از آن متکا ساخته بر شهوت جماع است و در ١ آن تکیه نمایند مانع تعب و قطع کنندهزیر فرش خواب گذاشتن مانع احتلام و قاطع نعوظ و تخم آن
لطیفتر از برگ آن .
مضر گرده و مصدع، مصلح آن صمغ عربی .
مقدار شربت آن: یک مثقال و بهتر آن است که آن را بدون
مصلح آ ن که صمغ عربی است استعمال ننمایند و زیاده از یک مثقال نیز . بدل آن: گویند دو وزن آن شاهدانه است .

به فتح همزه و سکون ثای مثلثه و فتح لام و قاف اسم عربی فنجشک ( به فارسی پنج انگشت ) است و ذوخمسه الاوراق و ذوخمسه اجنحه نیز نامند و به یونانی اغنیس یعنی طاهر و پاک به جهت آنکه زهاد در هنگام ربیع در اعیاد
...
[مشاهده متن کامل]
فرش می نمایند در معابد خود به جهت آنکه گمان برده اند که مضعف باه و شکننده شهوت است و به فارسی پنجگشت و به هندی سنبهالو و به فرنگی اسکی نان تو و به لاتین ویطوس و ثمر آن را به عربی حب الفقد و حب النسل نامند بالعکس از قبیل نام زنگی کافور زیرا که قاطع نسل است و به فارسی فلفل کوهی و به شیرازی دل آشوب و به هندی رنیکا خوانند.

بپرس